|
از شما چه پنهون!
زوزه پهلویتیوی
دلایل گفته نشده تعطیلی من و تو
- کیوان جان! گفته شده یکی از دلایل تعطیلی شبکه، این بوده که برای مجریهاتون کلاس تقویت زبان فارسی بدون تپق برگزار کنید. توضیح میدی!
+ همونطور که میدونی این شبکه خیر سرش برای فارسیزبانهای دنیا ساخته شده بود. متاسفانه مجریهامون از هر 5 کلمه، 10 تا اشتباه لفظی داشتن؛ در حدی که فرهنگستان ادب ایران هم برای اون کلمات عجیب غریب، مشتری شده بود. نشون به اون نشون که سالومه به «تطهیر» «تهطیر» و به «تجریح» «ترجیح» نه ببخشید به «ترحیج» «ترجیح»....... خلاصه تو این مایهها یه چیزی گفته بود که برای خودش سمی بود! برای همین اول کلاس آموزش زبان فارسی رو گذاشتیم تو اولویت.
- بله واقعا حق دارید کلاس بذارید. گفته بودی میخواین تم برنامه رو از طنز به جدی عوض کنید. مگه...؟
+ راستش از اول هدفمون تولید برنامه طنز نبود. اونقدر جدی بودیم که میخواستیم رژیم ایران رو هم ساقط کنیم اما با خلاقیتهای بچهها و دست دندندر..دندر اندرکاران برنامه دیدیم رسما داریم طنز کار میکنیم.
- مثال میزنی؟
+ مثلا تو هیری ویری براندازی که همهمون عرق میریختیم برای یه لقمه نون حلال، طرف زنگ زده تو برنامه زنده میگه: «توی گوهردشت یک نفر هم بیرون نیومده بود.» البته در مقابل سوتیهای دیگه، این خیلی هم ضایع نبود. به یه نفر متن آماده دادیم که نقش یه بسیجی مخالف رژیم رو دربیاره اما اینم نتونست؛ اسم مستعارش طاها بود اما به مجری میگفت طاها؛ آخرش هم گفت: «فرماندهمون بهم گفت مجتبی!» اصلا یه وضعی بود؛ تن و بدنم داشت میلرزید.
- راستش رو بخوای من به اون یکی سوتیتون خیلی خندیدم. هر وقت دپرسم، چند بار پلی میکنم، شارژ میشم. خدا خیرتون بده
+ کدوم؟
- همون که یارو زنگ زد گفت: «آذوقه یک ماه رو که داریم، میشینیم تو خونه، رژیم ساقط بشه».
+ اون عالی بود آره (روی پایش میزند و میخندد) سوال بعدی لطفا.
- گفتی دنبال یه کیس بهتر برای تهطیر.. تطهیر هستین. یعنی به جای ربع پهلوی؟
+ آقا ما 13 ساله داریم این آدم و جد و آبادش رو تهطیر تیهطیر.. ای بابا! تطهیر میکنیم اما دریغ از یک حرکت! دیگه جایی برای تهطیرش نمونده. داره برق میزنه. با دوستان مشورت کردیم به این نتیجه رسیدیم یه شخصیت چرک جدید پیدا کنیم لااقل ارزش تهطیر داشته باشه.
- گزینه دیگهای در نظر داری؟
+ نظرمون رو بایدنه. به نظرم جا برای کار زیاد داره اما بالاخره میتونیم انقد بشوریمش که شخصیت نامرئی رو ازش جدا کنیم ببینیم کیه لامصب!
- خیلی جذابه! من همیشه منتظر دیدن خرزوخان درونش بودم. راستی! برای اسپانسر جدید فکری کردین؟
+ از شما پنهون نیست از خدا چه پنهون...
- ببخشید! بر عکس نگفتی؟
+ چی رو؟ مگه بازم تهطیر و تطهیر داشت؟
- نه! ادامه بده راحت باش
+ بله داشتم میگفتم. از خدا چه پهنون! تو این 13 سال، اسرائیل مثل یه پدر پشتمون وایساد. هیچ وقت منت سرمون نذاشت. حتی یه مدت مثل جودی ابوت دنبال بابا لنگدرازمون بودیم که پیداش کردیم. بعدش عربستان تو این کار خیر پیش قدم شد اما متاسفانه سیاستهای رژیم ایران، عربستان رو هم کشید طرف خودش و کم موند مارو هم اره کنن. پیدا کردن اسپانسری که از ایران حرف شنوی نداشته باشه، نایابه ولی موحال ببخشید مِحال.. نیست.
- کیوان جان! حالا شما با این همه تجربه قراره فعلا از کجا نون دربیارین؟
+ احتمالا بریم تو کار انقلاب. احجاف.. حافج... ای باباااا! احجاف نیست بگیم ما باعث شدیم همه برن سمت مقاومت. شبکه ما باعث شد مردم بدونن کدوم سمتی باید برن. حالا ما هم میریم اون طرف. الان نون تو مقاومته.
- خداقوت...
ارسال به دوستان
پیمان از من، کار با تو
۲۹ آبان
آوردهاند پیمانی بود سنتو (CENTO) نام که البت رفیقان گرمابه و گلستان در خزینه وی را سازمان پیمان مرکزی خطاب مینمودند.
سنتو را پیمانهای همسان پیشینی بود همچون ناتو (بیگمان نامش و حجم معتنابهی هم کردارش) و سیتو که اولی را سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و دومی را سازمان پیمان آسیای جنوب شرق نام نهادهاند.
گویند سبب بنیان عموم آن پیمانها این بود که پس از خاتمه جنگ دوم جهانی و اتمام عصر لاوترکاندن بین آمریکا و شوروی، روابط آنها رو به سردی گرایید و جنگ سرد آغاز گردید.
القصه! کدورت بین آنها به حدی پیشی گرفت که دیگر نه تنها چشم نگریستن به یکدیگر را حتی با یک چشم هم نداشتند، به هنگام تماس با یکدیگر هم هیچکدام از طرفین نمیگفت: «ابتدا تو منقطع بنما»، بلکه تلفن را با گفتن «بعدا» روی هم قطع میکردند. گویند وضعیت به همین منوال ادامه داشت که دیگر اصلاً تماسی بین آنها حاصل نمیشد، مگر برای فوت نمودن در گوشی.
نقل است شروع جمیع تیرگیها بین آنها از چشموهمچشمی شروع گشت. بدین شکل که هر کدام از آنها به ایالتهای طرف مقابل به چشم بد نگاه میکرد و آن را از آن خود میپنداشت. در عنفوان واقعه، شوروی و آمریکا مساله را خندهخنده و فقط با انگشتکردن در چشم یکدیگر پیش میبردند؛ ولیکن از آنجا که آمریکا در ینگه دنیا استقرار داشت و نمیتوانست کار را به نهایت چشمداشت خود پیش ببرد که همان دو دور چرخاندن انگشت داخل چشم، علاوه بر فرو نمودن آن بود، عزم کرد برای سد کردن پیشروی کمونیسم در اروپا، پیمان ناتو را در سنه ۱۹۴۹ میلادی تأسیس بنماید. سپس تا آمریکا آمد نفسی به آسودگی بکشد و روی رخنه بر منطقه با گفتن «آخیش» اندیشهای بکند، دید ای دل غافل، کمونیسم از جناح دیگر شروع به پیشرفت کرده است. از همین روی این بار سازمان سیتو را در جنوب شرق آسیا در سنه ۱۹۵۴ پیریزی کرد و جهت گاوگیجه گرفتن شوروی، با انجام یک حرکت رونالدینیووار از کشورهای غیرساکن در این منطقه بهره گرفت.
باری! در همان اثنا که آمریکا برای تسریع در امر خشک شدن مُهر سیتو دولپی آن را به صورت ممتد فوت میکرد، دگربار شَستش خبردار گشت کمونیسم مشغول توسعه در خاورمیانه است. این سری نیز با گردآوردن کشورهای منطقه شامل عراق، ایران، ترکیه، پاکستان و انگلستان (همان بریتانیا و حومه، البت در اینجا بیشتر حومه) در بغداد، پیمان سنتو را در سنه ۱۹۵۵ بنیان نهاد.
دیرزمانی سپری نشد که عراق با وقوع کودتا در کشورش از سنتو خارج و مقر آن به آنکارا منتقل شد. سالها بعد با پیروزی انقلاب اسلامی، ایران نیز با گفتن «ما دیگه اون ایران سابق نیستیم» سازمان را ترک کرد. سنتو مشغول شمارش اعضای خود بود تا ببیند هنوز به حد نصاب میرسند یا نه، که پاکستان هم از سنتو خارج شد. از آنجا که دیگر موجودیت چنین سازمانی فقط با دو عضو، خارج از عرف و به عبارتی خیط بود، سازمان سنتو منحل گشت.
ارسال به دوستان
فرزندآوری
میکنم دعوت که مثل من به دنیا آورید
آدم خوشتیپ رویینتن به دنیا آورید
چندتا فرزند در حد سواری خوب نیست
بچه در اندازه یک ون به دنیا آورید
ماهدخت و مهلقا و ماهپیشانی کماند
سروناز و غزبس و سوسن به دنیا آورید
بچه صالح بلای جان اهریمن شود
هی بلای جان اهریمن به دنیا آورید
تا ژن مرغوبتان باقی بماند در جهان
با ژن مرغوبتان بیژن به دنیا آورید
فقر بازیکن گرفته تیم بهمن سالهاست
چندتا بازیکن بهمن به دنیا آورید
بچههای بنجل و وارفته و سوسول نه
بچههای سفت چون آهن به دنیا آورید
اینهمه از کشتزار دهر گندم میخورید
اینهمه خوردید، یک ارزن به دنیا آورید
تا نماند کار شعر مملکت روی زمین
چندتایی بیژن ارژن به دنیا آورید
بچه فعال و خلاقی چنان من پیشکش
لااقل یک بچه کودن به دنیا آورید
ارسال به دوستان
سگ خوری در کره ممنوع شد
نگو دارد ثمر! سگ خوردنی نیست
کبابش را نخر! سگ خوردنی نیست
غذاهای سگی؟... حالم بهم خورد
نمیدانی مگر؟ سگ خوردنی نیست
ارسال به دوستان
برگی از خاطرات وی
توماج صالحی با قید وثیقه آزاد شد.
پس از آزادی او کاغذهای یادداشت روزانهاش توسط همبندی او شهرام کلهپاچه جمعآوری شد که بخشی از این نوشتهها به شرح زیر است:
امروز چند روز است که توسط نیروی خدوم انتظامی دستگیر شدهام. اما زمانی که به گذشته خویش نگاه میکنم متاثر میشوم و با خود میگویم عجب الاغی بودم آن حرفها را از کجا در آوردم اما سعی کردم در اعترافاتم جبران کنم و چیز و کسی را جا نگذارم و همه را یکجا و فلهای لو دادم. این کار را به ۲ دلیل انجام دادم اول اینکه رفقا ناراحت نشوند و دوما همه با هم جمع میشویم و دورهمی باهم دوران محکومیت خود را سپری میکنیم، یقینا چشمان هوشیار پلیس دنبال شما هم بوده و هست امروز نه فردا و من فقط تسریع دادم، مدیونید فکر کنید فقط برای تبدیل حکم اعدام به زندانی شدن است...
در قسمتی دیگر از کاغذها آمده است:
امروز مغز بازجو کننده را تیلیت کردم از بس اعتراف کردم البته این کلمه را خودش گفته و گرنه من در فیلمها دیده بودم که باکس ورقه آچار را برای متهم میآورند و او آنها را پر میکند و بازجو هم از نوشتن اعترافات خوشحال میشود، من که پنج باکس بیشتر نخواستم!
دوستان و غیر دوستان! اگر احیانا در اعترافات قبلی اسمتان را جا گذاشتهام یقینا در این آخری همهتان نام برده شدید.
یک پیشنهاد مفید و کاربردی: برادران خدوم بازجوکننده کمی خسیس هستند و به من دیگر کاغذ و خودکار نمیدهند با خود کاغذ و خودکار اضافی بیاورید لازمتان میشود.
اینها فقط بخشی از این یادداشتها بود اما با بررسی فکتهای مختلف از زمان پارینهسنگی تاکنون به این نتیجه رسیدیم که لقب «اعترافکن» فقط به جناب توماج صالحی میرسد و لاغیر.
به امید موفقیت روز افزون وی.
ارسال به دوستان
برو بازیتو بکن بچه...
گزارش پلیس از دستگیری یک قرارگذارنده دعوا در فضای مجازی
در پی رصد شبانهروزی فضای مجازی و یافتن یک قرار دعوا و درگیری خشونتآمیز در یکی از شبکههای اجتماعی، مأمورین ما بلافاصله وارد عمل شده و مأموریت دستگیری فرد شرور را آغاز کردند.
پس از تحقیقات فنی و کشف مخفیگاه شرور موردنظر، عملیات دستگیری و بازداشت وی در کمتر از یک دقیقه انجام شد و فرد خاطی بلافاصله پس از پوشیدن لباس مناسب به مرکز پلیس دلالت شد.
در مقر پلیس و پس از بازجوییهای فنی، متهم که کلا ۴۷ کیلو و ۳۰۰ گرم وزن دارد، به گریه افتاد و ضمن عذرخواهی و ابراز غلط کردم، از مأمورین ما خواست پدر و مادرش را خبر کنند تا بیایند و وی را به خانهاش ببرند.
لازم به ذکر است متهم نوجوانی است ۱۶ ساله که خیلی فاز قلدری برداشته بود و چون به مدت ۲ماه در باشگاه بدنسازی حضور پیدا کرده بود، خیال میکرد غول است و میتواند کل شهر را بزند. در همین راستا مأمورین ما از لحظات گریه ذلیلانه این جوجه شرور در حین بازجویی فیلم گرفتند و یک نسخه از این فیلم را به وی دادند تا هروقت احساس گندهلاتی کرد، این فیلم را ببیند و خجالت بکشد.
متهم در جریان بازجوییها قصد خود را از قرار دعوا گذاشتن در فضای مجازی اعلام کرد. نامبرده اذعان داشت که طرف مقابل دعوا، یک روز در پارک به سگ متهم گفته است «چخه» و همین موضوع باعث شده که متهم درصدد انتقامجویی برآید و آن قرار دعوا را تنظیم نماید.
البته پس از صحبتهایی که با سگ متهم شد، سگ اظهار داشت که هیچ دلخوریای از طرف مقابل ندارد و اتفاقا به سگها باید گفت «چخه» و این اصلاً چیز بدی نیست. اما صاحب خر سگ، این نکته را نفهمیده بود و نزدیک بود دعوای خونینی راه بیندازد.
مأمورین ما ضمن توجیه و تفهیم کامل متهم مبنی بر اینکه اصلا قیافه و هیکلش به این گندهلاتبازیها نمیخورد، وی را از هرگونه اقدام خشونتآمیز مشابه در آینده برحذر داشته و ضمن پیچاندن مختصر گوش وی، او را با اخذ تعهد، در طبیعت رها کردند. لذا پرونده مذکور، نگشوده بسته شد و از اتلاف بیشتر هزینه و وقت جلوگیری بهعمل آمد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|