|
گفتوگوی «وطن امروز» با حجتالاسلام فرحزاد به مناسبت فرارسیدن ایام فاطمیه
اسوه اولین و آخرین
مفتقرا متاب رو از در او به هیچ سو/ زآنکه مس وجود را فضه او طلا کند
این بیتی است از مرحوم آیتالله غروی اصفهانی متخلص به «مفتقر» استاد آیتاللهالعظمی بهجت که از بزرگان فقه و حکمت در عصر خود در حوزه علمیه نجف اشرف بودند. ایشان به زیبایی در این بیت تصویر کردهاند که چطور خادم بیت محقر حضرت زهرا(س)، خود کیمیایی است که مس وجود را طلا میکند، چه برسد به مقام والا و عرشی گوهر و ذات صدیقه طاهره(س). در طول تاریخ صدق این ادعا بخوبی قابل مشاهده است که چگونه کسانی که دلداده دختر رسول خدا(ص) شدند، مدارج قرب و عروج را با سرعت تمام پیمودند. شهدای عزیز دفاعمقدس و مجاهدانی چون سردار شهید قاسم سلیمانی شاهد و گواهان معاصر این ادعا هستند. در گفتوگو با جناب حجتالاسلامالمسلمین حبیبالله فرحزاد، گذری بسیار کوتاه داریم بر جنبههایی از فضیلت بانوی یگانه تاریخ اسلام.
* جناب استاد فرحزاد! ما خیلی این جمله را میشنویم که حضرت زهرا(س) سرور زنان عالمیان است، این جمله مشهور و آشنایی است که در روایات هم میخوانیم، سوال من این است: با چه معیار و سنجهای این فضیلت برای حضرت زهرا(س) رقم خورده است؟
ببینید! اگر بخواهیم شخصیت افراد را محک بزنیم باید ببینیم همت، خواست و عشق و محبت آنها به چه چیز است. ما میتوانیم با آن نمرهبندی و امتیازبندی کنیم. صدیقه کبری که الگوی همه عوالم و انسانهاست میفرماید از دنیای شما ۳ چیز مورد مهر و محبت من قرار گرفته، نمیفرماید فقط صرفا با فکر و اندیشه انتخاب کرده یعنی قلب و عشق و محبت من به این ۳ چیز است. یعنی در واقع این ۳ چیز قلب و جان حضرت زهرا(س) را پر کرده، آن ۳ چیز چیست؟ اگر خوب به این روایت دقت کنید میبینید حضرت زهرا(س) در چه افق و مسیری بوده و ما در چه افق و مسیری هستیم.
اولین موردی که حضرت زهرا(س) میفرماید مورد عشق و محبت من قرار گرفته تلاوت کتاب خداست. تلاوت کتاب خدا، انس با کلام خدا، ما دیگر از کلام خدا بالاتر نداریم، خدا در کلامش تجلی کرده و آن کسانی که میخواهند با خدا مستقیم مأنوش شوند کلام خدا را تلاوت کنند و انس بگیرند، حتی حضرت زهرا(س) بعد از شهادتشان فرمودند که علی بالای سر قبر من بنشین رو به قبله برای من قرآن و دعا تلاوت کن. آن لحظه ساعتی است که میت احتیاج به انس زندهها دارد. پس یک انتخاب حضرت محبوب دل اوست و انس با قرآن و کتاب خدا.
دومین چیزی که محبوب دل حضرت زهرا(س) بوده، انس با پیغمبر و نگاه به چهره پیغمبر است. نگاه کردن به چهره پیغمبر عبادت است، محبت پیغمبر و معرفت پیغمبر راه نجات و وسیله نجات است. درجات نازله نگاه به پیغمبر، نگاه به عالم ربانی است، نگاه به چهره عالم ربانی عبادت است، نگاه کردن با محبت به چهره پدر و مادر عبادت است و چه نگاهی بالاتر از اینکه به اول شخصیت عالم، حبیب و دردانه و عزیز خدا انسان نگاه کند و بر او درود بفرستد. انشاءالله به یاد پیغمبر با عشق و محبت هر چه بیشتر درود و صلوات بفرستیم و هدیه کنیم که مسلما با پیغمبر طبق فرمایش خودشان محشور خواهیم شد.
سومین چیزی که مورد محبت و مهر حضرت زهرا(س) است، انفاق در راه خداست. حضرت زهرا(س) در راه خدا از مال، جان، آبرو، طفل ۶ ماههشان، حضرت محسن(ع) و از همه چیز گذشتند و فدا کردند. این هم نکتهای است که با توجه به اینکه حضرت علاقه ویژهای به انفاق داشتند، کسانی که میخواهند انفاق کنند به نیت حضرت زهرا(س) این کار را انجام دهند.
شما کجا سراغ دارید که خانمی شب عروسی پیراهن عروسی خود را در راه خدا انفاق کرده باشد و خودش، همسرش و فرزندانش شب گرسنه بخوابند که یک پرس غذا را به میهمان بدهند که او سیر بخوابد و اینها گرسنه بخوابند، این همان شأن نزول سوره هَلْ أَتَى است که درباره جود و سخای این بانو نازل شده است.
انس با کتاب خدا و انس با پیغمبر و در کنارش هم احسان و انفاق در راه خدا، بستگان و فامیل و آشنا از هر کسی که میتوانیم خدمت و دستگیری کنیم؛ انفاق مالی، جانی و علمی دستگیری روحی و فرهنگی، اینها همه کارهایی است که ما را در مسیر حضرت زهرا(س) قرار میدهد.
حضرت زهرا(س) میتوانند برای همه عالم الگو باشند. تعبیری که پیامبر خدا فرمودند سیده النساء العالمین من الاولین و الاخرین؛ سرور و سالار زنان عالم از نخستین و آخرین هستند. یک روایتی از امام زمان(عج) است که «لی اُسْوَه حَسَنَه»؛ برای من مادرم فاطمه زهرا(س) اسوه و الگوست. یعنی من از او پیروی میکنم چون معصومه و صدیقه کامل و ذوب در خداست و رضای او رضای خدا و غضب او غضب خداست.
از نظر شرافت، حسب و نسب، اول شخصیت عالم پدر اوست. دوم شخصیت عالم شوهر او است. شخصیتهای بعدی فرزندان او هستند. مادری مثل خدیجه کبری(س) سرور زنها مادرش بود. از نظر برتری و حسب و نسب این ویژگی را هیچ خانمی در عالم ندارد. شخصیتهای اول عالم دور او هستند. از نظر کرامت و بزرگواری، جود و بخشش و سخاوت و ایثار و گذشت و فداکاری او،
بی بدیل و بینظیر است؛ از چند نظر، اینکه سرور زنهای عالم است در میان بانوان، بلااستثنا من الاولین و الآخرین. رتبه اول عالم را به دست آوردن کار آسانی نیست. اگر کسی بخواهد در یک رشته ورزشی یا علمی در یک استان اول شود، چقدر رقیب دارد؟ بخواهد در کشور اول شود چقدر رقیب دارد؟ نابغههای دنیا جمع میشوند، باید هزارها و میلیونها رقیب را کنار بزنند. افرادی که در یک رشته علمی یا فرهنگی و ورزشی رتبه اول میشوند که شبهمعجزه است؛ الان ایران مثلا در جام جهانی فوتبال اول شود، اگر هم اول شد ممکن است یک سال اول شود. ممکن است در یک رشته اول شود اما بعد یک کشور دیگر جای او را میگیرد ولی شخصیتی در عالم از اول خلقت تا آخر خلقت در میان بانوان اولین بانوی عالم شود، در تمام رشتهها، در تمام کمالات، در ایثار و فداکاری، «ادرک علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن و ما لم یکن» این تعبیر خیلی عجیب است. در روایت میفرماید: حضرت زهرا(س) شخصیتی است که علم گذشته و علم آینده و علم حال دارد. علم «ما لم یکن» یعنی علم چیزهایی که نشده است و نخواهد شد؛ اینجا حریمی است که راهها بسته است و ما عظمت حضرت زهرا(س) را درک نمیکنیم. «سیده نساء العالمین من الاولین والاخرین».
باز یک ویژگی این بزرگوار این است که تنها بانویی است که در عصمت، در طهارت، در دوری از گناه و رذایل و بدیها، هیچ نوع پلیدی در وجودش راه ندارد و طهارت کامل است. عصمت کامل است. خطا، لغزش، نسیان، اعلم علما هزارها اشتباه میکند و خیلی از چیزها را بپرسی بلد نیست ولی جبرئیل امین به حضرت زهرا(س) چیز یاد میدهد. خود امیرالمومنین از محضرش استفاده میکند. پیغمبر خدا استفاده میکند. اولیا از او استفاده میکنند. این خیلی مهم است که حضرت زهرا(س) در عصمت و طهارت در حد اعلی است. در عبودیت و بندگی در حد اعلی است و ذوب در خداست. ما نمیتوانیم درباره هرکس به این راحتی بگوییم: رضای او رضای خداست. غضب او غضب خداست. یعنی حضرت زهرا(س) از هرکس راضی باشد خدا از او راضی است. از هر کس ناراحت باشد، خدا از او ناراضی است. به هر کس محبت کند خدا او را دوست دارد. با هر کس دشمن باشد، خدا با او دشمن است. یعنی تنها کسی میتواند به این عظمت برسد که یک سر سوزن با خدا اصطکاک نداشته باشد. ذوب در خدا به حد اعلی باشد. مشیت او مشیت خداست. خواست او خواست خداست. تنها بانویی که این تعبیرها از پیغمبر و امام معصوم دربارهاش رسیده است که آنچنان ذوب در خداست که هیچ چیز تعیّن شخصی در او نگذاشته است. در واقع ظهور تجلی کامل ذات حق تعالی است.
* یکی از مواردی که مورد تاکید اولیای خدا و علمای ما بوده، احیای مجالس فاطمی است. به نظر شما در راه احیا و گسترش مجالس فاطمی چه نکاتی باید مدنظر ما باشد؟
یکی از نکاتی که درباره حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) باید توجه داشته باشیم، احیای مراسم و مجالس فاطمی است. در برنامه محرم، مردم خودجوش مراسم و مجالس باشکوه بر پا میکنند ولی فاطمیه برای مردم جا نیفتاده، حتی در حدی که گاهی میپرسند فاطمیه چه زمانی است. اجازه بدهید یک توضیحی درباره ایام فاطمیه از نظر تقویم تاریخی بدهم. باید عرض کنم که چون ۲ نظر درباره شهادت حضرت هست که مشهورترین نظرهاست، یکی 75 روز بعد از شهادت پیامبر خدا و دیگری 95 روز بعد از شهادت پیامبر خدا که اولی میشود 13 جمادیالاول و معمولا در منزل مراجع و علما ۳ روز مجلس عزا اقامه میشود. خیلی خوب است که عزیزان حداقل این ۳ روز را اکرام و احترام کنند. حالا در فضاهای حقیقی، مجازی و رسانهای عرض ادب به محضر حضرت زهرا(س) داشته باشند اما قول 95 روز که سوم جمادیالثانی میشود حدودا با 20 روز فاصله، آن ایام هم از اول ماه جمادی تا سوم جمادی که مراسم و سوگواری برای حضرت زهرا(س) برگزار میشود.
ما از همه عزیزان که ارادتمند به پیغمبر و اهلبیت(ع) بویژه حضرت زهرا(س) هستند، هر توان و کوششی که دارند حالا از اینکه ما پروفایل خودمان را تبدیل به عزا میکنیم یا ذکر و نامی از حضرت زهرا(س) در فضاهای مجازی آوریم؛ پیامهایی که میدهیم در قالب فیلم، صوت، مداحی، روضهخوانی یا فضایل حضرت زهرا(س) را در کانالها و گروههای مختلف پخش میکنیم چون نام و یاد حضرت زهرا(س) سفارش ویژه شده. به تعبیر بعضی از بزرگان ما هویت ما و هویت شیعه به صدیقه کبری حضرت زهرا(س) است. یعنی حضرت زهرا(س) با آن خطبهها و نالهها و فرمایشات و فریادها و جانفشانیها شیعه و اسلام ناب را حفظ کردند. به تعبیر بعضی از بزرگواران برای امام حسین(ع) همه گروهها و مذاهب مختلف حتی غیرمسلمان هندوها، زرتشتیها و یهودیها عزاداری میکنند ولی برای حضرت زهرا(س) فقط شیعه و دوستداران اهل بیت هستند. سعی کنیم به هر شکلی که میشود، برای حضرت زهرا(س) مراسم با شکوه و مجالس باشکوه برگزار کنیم یا کمکهای معیشتی و بستههای معیشتی همراه بستههای فرهنگی برای حضرت زهرا(س) به محرومان و همه مردم هدیه دهیم.
* در این بین نکتهای هست که به آن سفارش خاصتری داشته باشید؟
احیای زیارتنامه حضرت زهرا(س) نکتهای است که من بر آن تاکید دارم. ما برای این بانوی بزرگوار از امام جواد(ع) فقط یک زیارت ۳ خطی داریم. باقی زیارتنامهها انشای علما و بزرگان است ولی زیارتی که از امام معصوم رسیده باشد، همین زیارت کوتاه است که من خواهش دارم عزیزان حفظ کنند. اگر استمرار خواندن این زیارتنامه را داشته باشند بسیار پسندیده و بجاست. هر چه هست در خانه حضرت زهرا(س) است. پیامبر زمان نزول وحی احساس ضعف میکردند، پناهنده به حضرت زهرا(س) میشدند و از این بانوی بزرگوار بهره میگرفتند و استفاده میکردند. متن زیارتنامه بدین شکل است: یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِفَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَکِ أَوْلِیاءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَأَتى بِهِ وَصِیُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْناکِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلایَتِکِ
که البته مضامین بسیار بلندی است که فرصت نیست شرح دهیم ولی اجمالا در این زیارتنامه میگوییم که شما در عالم قبل مورد آزمایش قرار گرفتید و صابر بودید و ما هم همراه شما با تصدیق پدرتان پیغمبر و همسرتان حضرت علی(ع) امیدواریم که به ولایت شما پاک و پاکیزه و عاقبت بخیر و سعادتمند شویم.
ارسال به دوستان
آتش بر خانه وحی
دکتر محمدرضا جباری: رسول خدا روز دوشنبه 28 صفر هنگام زوال (ظهر) در حالی که سر آن حضرت بر دامان امیرمؤمنان علی بن ابیطالب(ع) بود، چشم از جهان فرو بستند.
عصر روز دوشنبه پس از اقامه نماز ظهر، انصار در «سقیفه بنیساعده» اجتماع کردند و گفتند: پس از رسول خدا(ص)، امر را بر عهده سعد بن عباده میگذاریم. سعد، رئیس قبیله خزرج که آن هنگام مریض بود، خطبهای خواند و پسران یا پسرعموهایش آن را با صدای بلند برای دیگران تکرار میکردند. وی در آن خطبه، به پیشگامی انصار در پذیرش اسلام و حمایت از پیامبر(ص) اشاره کرد و افزود: خلافت حق شماست، پس آن را محکم برای خود نگاه دارید. انصار او را تأیید کردند و گفتند: اگر مهاجران نپذیرفتند و در جواب ما گفتند ما از بستگان رسول خدا هستیم، چه کنیم؟ برخی پاسخ دادند: میگوییم امیری از شما و امیری از ما امور را اداره کنند و به کمتر از این هرگز راضی نخواهیم شد. عُوَیم بن ساعده که از قبیله اوس بود، به این امر (خلافت سعد بن عباده که خزرجی بود) اعتراض کرد. در نتیجه، او را از سقیفه بیرون انداختند.
مَعْن بن عدی تمام آنچه را از عوَیم بن ساعده شنیده بود برای عمر تعریف کرد. عمر با نگرانی نزد ابوبکر رفت و وی را خبردار کرد. آنان در راه به ابوعبیده جراح برخوردند و همگی با سرعت به طرف سقیفه به راه افتادند.
در سقیفه، ابوبکر سخنرانی کرد و در آخر گفت: من به خلافت عمر یا ابوعبیده راضیام. برخی از انصار گفتند: امیری از ما و امیری از شما. هر گاه یکی مُرد، آن دیگری امیر شود و به همین صورت، یک امیر از ما و پس از مرگش امیری از شما. ابوبکر این سخن را نپذیرفت و گفت: امارت از ما و وزارت از شما. حباب بن منذر که این سخن را شنید، برخاست و گفت: ای انصار! خلافت را از دست ندهید و به دیگران راضی نشوید، چون پایههای این حکومت را شما استوار ساختید و اگر میگویید مهاجران با ما مخالفت میکنند، حداکثر راضی شوید به اینکه امیری از ما و امیری از آنان باشد. عمر در جواب وی گفت: ۲ شمشیر در یک غلاف جا نمیگیرد. نزاع بالا گرفت و بشیر بن نعمان از اوس که به سعد بن عُباده از خزرج حسادت میورزید، از روی حسادت و اینکه مبادا خلافت به سعد بن عباده برسد، طی سخنانی انصار را به بیعت با ابوبکر فراخواند. ابوبکر نیز از مردم خواست با عمر یا ابوعبیده بیعت کنند اما آن 2 نپذیرفته، ابوبکر را اولی به این امر دانسته، خواستار بیعت با وی شدند. در این هنگام، بشیر بن سعد بر آنان پیشی گرفت و با ابوبکر بیعت کرد. به دنبال این امر، اوسیان حاضر در جلسه نیز از ترس اینکه مبادا خلافت به خزرجیان برسد با ابوبکر بیعت کردند.
پس از آنکه گروهی از حاضران در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند، عدهای برای تثبیت آن به راه افتادند. ابنابی الحدید به نقل از بَراء بن عازِب مینویسد: عدهای از بنیهاشم مشغول غسل رسول خدا(ص) بودند و من از شدت غصه و ناراحتی مصیبت واردشده و از ترس اینکه مبادا خلافت را از دست بنیهاشم خارج کنند، بین این گروه و مسجد در رفت و آمد بودم. در این اثنا خبر رسید عدهای در سقیفه اجتماع کردهاند. ناگهان عمر و ابوبکر غیبشان زد. سپس خبر رسید با ابوبکر بیعت کردهاند. طولی نکشید که عمر، ابوعبیده جراح و عدهای از اهل سقیفه را به همراه ابوبکر دیدم که به راه افتادهاند و هر که را میبینند دستش را گرفته، به عنوان بیعت به دست ابوبکر میدهند، خواه راضی به چنین عملی باشد یا از آن اکراه داشته باشد. به سرعت خود را به بنیهاشم رساندم. آنان در را (برای غسل دادن رسول خدا(ص)) بسته بودند. با شدت تمام در را کوبیدم و با فریادی بلند آنان را از بیعت مردم با ابوبکر آگاه کردم.
عمر، ابوعبیده، ابوبکر و همراهانشان وارد مسجدالنبی شدند، در حالی که عمر مرتب اطراف ابوبکر میدوید و فریاد میزد: مردم با ابوبکر بیعت کردهاند! سپس ابوبکر بر منبر رسول خدا(ص) نشسته، خطبهای خواند. ابوذر که از مساله بیعت آگاهی یافته بود، به مسجد رفت و طی سخنانی مردم را به اطاعت از حضرت علی(ع) فراخواند.
بر اساس برخی گزارشها، با بازگشت سپاه اسامه، تعدادی از طرفداران امیرالمؤمنین(ع) زبان به اعتراض بر غاصبان خلافت گشودند و یکی از آنان خود اسامه بود. گفتنی است ابوبکر پس از حرکت لشکر اسامه، او را از مقامش عزل کرده بود. بدین روی، اسامه پس از بازگشت، در جمع مردم مدینه، ضمن ابراز شگفتی از برکنار شدنش توسط ابوبکر، پس از اعتراض به ابوبکر، خلافت وی را مشروع ندانست و گفت: من و هر کس که در لشکر من بوده، تو را به خلافت نگمارده است. معترض بعدی بُرَیده بن حُصَیب اسلمی، پرچمدار سپاه اسامه بود. بر اساس برخی گزارشها، بریده زمانی به مدینه بازگشت که مردم با ابوبکر بیعت کرده بودند. این نشان از عدم بیعت بریده با ابوبکر دارد.
او به بیعت نکردن اکتفا نکرد و ضمن همراه کردن دیگران با خود، در دفاع از وصایت امیرمؤمنان(ع) رودرروی ابوبکر ایستاد و پس از آن نیز فریاد میزد: تا وقتی علی بیعت نکند، من بیعت نخواهم کرد. عملکرد او به گونهای بود که برخی افراد قوم او (بنیاسلم) که خود یکی از ارکان حوادث پس از سقیفه در گرفتن بیعت برای ابوبکر بودند نیز تحت تأثیر بریده، فریاد برآوردند: تا وقتی بریده بیعت نکند ما نیز بیعت نخواهیم کرد. جز اسامه و بریده، نام 11 نفر دیگر نیز به عنوان معترضان علنی بر ابوبکر، در روایت طبرسی از ابان بن تغلب از امام صادق(ع) به چشم میخورد که عبارتند از: خالد بن سعید بن عاص از بنیامیه، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، عمار بن یاسر، ابوالهثیم بن تیهان، سهل و عثمان فرزندان حنیف، خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین، ابی بن کعب و ابوایوب انصاری. حضرت نیز از آنان خواست پس از هر اقدامی، ابتدا به میان مردم بروند و هرچه را از رسول خدا(ص) درباره ابوبکر شنیدهاند برای مردم بازگو کنند تا با این کار، حجت به صورت کامل بر مردم تمام شود و عذرشان پایان یابد و دوریشان از پیامبر(ص) زمانی که در قیامت بر او وارد میشوند، بیشتر باشد.
از ادامه این روایت چنین برمیآید که این اعتراض پس از بازگشت سپاه اسامه بوده، چرا که در این روایت آمده است: «روایت شده اینان هنگام وفات رسول خدا(ص) غایب بودند و زمانی رسیدند که ابوبکر حاکم شده بود». با توجه به اینکه حضور نداشتن این افراد شاخص از اصحاب رسول خدا(ص) در مدینه، آن هم در روزهای حساس رحلت رسول خدا(ص) هیچ محملی جز حضورشان در اردوگاه سپاه اسامه ندارد از این رو به نظر میرسد غیبت آنان به سبب همراهی با این سپاه بوده است، ضمن آنکه در روایات تاریخی، گزارشی دال بر وجود مأموریت دیگری برای این افراد به چشم نمیخورد.
بیشک حوادث مزبور، وحشت بسیاری در دل حاکمان ایجاد کرد، به گونهای که تنها راه موجه جلوه دادن خلافت خویش را در گرفتن بیعت، آن هم به هر شکل ممکن، از وصی پیامبر خدا(ص) به عنوان مهمترین معارض خویش دیدند.
سلیم بن قیس به نقل از سلمان، نخستین بیعتخواهی ابوبکر را پس از رفتن امیرمؤمنان(ع) و حضرت صدیقه طاهره(س) به در خانه مهاجر و انصار و هنگام جمع قرآن دانسته است. از ادامه این نقل، چنین برمیآید پس از عرضه قرآن توسط امیرالمؤمنین(ع) و به تحریک عمر، ابوبکر کسی را برای بیعتخواهی به در خانه امام(ع) فرستاد. فرستاده ابوبکر طی ۲ نوبت به در خانه امام(ع) آمد و پیغام ابوبکر را رساند اما با پاسخ منفی و قاطع امام(ع) مواجه شد. از این رو، غاصبان خلافت آن روز را صبر کردند. به گفته سلمان، هنگامی که شب فرارسید، امیرالمؤمنین(ع) حضرت فاطمه(س) را بر مرکبی سوار کردند و دست حسنین(ع) را گرفتند و به در خانه تمام اصحاب رسول خدا(ص) مراجعه کردند و یاری خواستند اما باز همان معدود افراد طرفدار حضرت پاسخ مثبت دادند. در ادامه نقل سلیم از سلمان میخوانیم: امیرالمؤمنین(ع) پس از یاریخواهی و دریافت نکردن پاسخ مناسب، ملازم خانه شدند و این بار نیز مجددا با تحریک عمر، قنفذ را برای بیعتخواهی به در خانه حضرت فاطمه(س) فرستادند. وی و گروه همراهش طی ۲ نوبت برای بیعتخواهی به در خانه حضرت فاطمه(س) آمدند اما پاسخ مثبت دریافت نکردند و برای سومین نوبت، خود عمر با هیزم آمد که به فاجعه بزرگ تاریخ منجر شد.
بر خلاف آنچه امروز تصور عمومی است، شواهد موجود از آن حکایت دارد که حمله به خانه حضرت صدیقه طاهره(س) قریب 50 روز پس از رحلت رسول خدا(ص) رخ داده است، نه 3 روز پس از آن.
بنا بر روایت هشام بن سالم از امام صادق(ع)، پس از رحلت رسول خدا(ص)، حضرت فاطمه(س) هر هفته، روزهای دوشنبه و پنجشنبه به زیارت قبور شهدا [در احد] میرفتند. در روایت محمود بن لَبید نیز به استمرار بر این کار توسط آن حضرت اشاره شده است. با توجه به روایت سلیم بن قیس از سلمان فارسی، حضرت فاطمه(س) پس از هجوم دشمنان به خانهشان، دچار چنان مصدومیتی شدند که منجر به بستری ایشان شد و همین وضعیت تا زمان شهادتشان ادامه یافت. روشن است با توجه به فاصله منطقه احد تا مدینه، در صورت مصدومیت ایشان در همان روزهای نخست، طی این فاصله آن هم به طور مکرر، امکانپذیر نبوده است. نتیجه آنکه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا(س) و مصدومیت ایشان باید مدتی پس از رحلت رسول خدا(ص) رخ داده باشد تا ایشان امکان زیارت قبور شهدا و سوگواری در کنار آنها را یافته باشند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|