|
تأکید فرمانده کل قوا در دیدار مسؤولان و فرماندهان نیروی دریایی ارتش
نیروهای مسلح بر افزایش توان رزم متمرکز شوند
فرمانده معزز کل قوا در دیدار مسؤولان و فرماندهان نیروی دریایی ارتش با گرامیداشت ۷ آذر ۱۳۵۹ و حماسهآفرینی ناوچه پیکان در مقابل دشمن بعثی که روز نیروی دریایی نام گرفته است، نیروی دریایی را در دنیای امروز نیرویی حیاتی و تعیینکننده خواندند و با تحسین فعالیت بخشهای مختلف عملیاتی، اطلاعاتی، پشتیبانی، سازندگی و نوآوری در نیروی دریایی ارتش، گفتند: جهتگیری نیروهای مسلح بویژه نیروی دریایی در همه فعالیتها و برنامهریزیها باید متمرکز بر افزایش آمادگی و توان رزم باشد.
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، افزایش توان رزمی را باعث پیشگیری از تهاجم دشمن دانستند و افزودند: مهمترین کار نیروهای مسلح پیشگیری از تهاجم است، بنابراین باید به گونهای عمل و توان رزمی کشور را در نگاه و رصد بدخواهان ایران برجسته کنید که به معنی واقعی احساس کنند هرگونه برخورد برای آنها هزینه سنگینی به دنبال خواهد داشت.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی، استمرار ماموریتهای دریانوردی را ضروری برشمردند و گفتند: همچنانکه پیش از این گفته شد میتوان ماموریت چند ماهه ناوگروه ۸۶ و جزئیات آن را با زبان و ابزار هنر به افکار عمومی منتقل کرد.
در ابتدای این دیدار امیر دریادار شهرام ایرانی، فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران گزارشی از برنامهها و فعالیتهای این نیرو در بخشهای مختلف بیان کرد.
ارسال به دوستان
آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی:
نتانیاهو با این آتشبس مقابل حزبالله تسلیم شد
گروه بینالملل: پس از اعلام اخبار مبنی بر برقراری آتشبس بین رژیم صهیونیستی و کشور لبنان، سیل جمعیت لبنانیها به سوی شهرها و روستاهای جنوب این کشور روانه شد. کاروان خودروهای مردم ساکن جنوب لبنان و شادی آنها از برقراری آتشبس و در دست گرفتن پرچم حزبالله توسط مردم و آوارگان جنوب لبنان در این کاروانها بار دیگر شکستی سنگین به رژیم صهیونیستی و شهرکنشینان شهرکهای شمالی وارد کرد. ملت لبنان پس از مقاومت در برابر حملات تروریستی و غیرانسانی ارتش اشغالگر به خانههای خود، سرانجام در شرایطی به منازلشان در جنوب لبنان بازخواهند گشت که هیچ کدام از اهداف صهیونیستها محقق نشده است و ارتش پرمدعای اشغالگر با بیش از 7 لشکر خود و برتری هوایی، اطلاعاتی و نظامی کامل نتوانست مقاومت لبنان را به رغم تمام صدماتی که به آن وارد کرده بود، تسلیم کند. حزبالله لبنان تا آخرین لحظات و بویژه در روزهای اخیر ضربات مهلکی را به امنیت و چهره شکستناپذیر و قدرتمند رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن وارد کرد تا بار دیگر نشان دهد مقاومت لبنان صرفا یک گروه شبهنظامی در خاک لبنان نیست. این گروه مقاومت با استفاده از پشتوانه مردمی و اجتماعی خود در کشور لبنان توانست تمام ضربات را حتی پس از ترور شهید سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان تحمل کرده و توان رزمی خود را علیه اقدامات تجاوزکارانه اشغالگران صهیونیست فعال نگه دارد؛ توانی که ارتش صهیونیست را با وجود به کارگیری دهها هزار نفر از نظامیان اشغالگر آموزشدیده و به میدان آوردن تجهیزات پیشرفته و گرانقیمت زمینگیر و تلفات بیسابقهای را به آنها وارد کرد؛ تلفاتی که تنها به خط مقدم نبرد محدود نبوده و صهیونیستها را پشت خط مقدم، تا حیفا و مابعد حیفا هدف قرار داد و در بسیاری از عملیاتهای حزبالله لبنان، هدف پایگاههای پشتیبانی ارتش این رژیم اشغالگر در عمق سرزمینهای اشغالی بود. نیروهای حزبالله لبنان همچنین موفق به تثبیت معادله از پیش تعیینشده ضاحیه در برابر حیفا و تلآویو در برابر بیروت که توسط شهید سیدحسن نصرالله اعلام شده بود در دوران دبیرکلی شیخ نعیم قاسم شدند و این معادله را در روزهای اخیر با قدرت تمام تثبیت کردند، به نحوی که میزان اصابتها به تلآویو و حومه آن در روزهای گذشته به شکل بیسابقهای افزایش یافته بود و منجر به اختلال گسترده در زندگی مستعمرهنشینان صهیونیست شده بود.
* شکست داخلی دیگر برای نتانیاهو
به موازات شادی و حس پیروزی در میان ملت مقاوم لبنان، حس ترس و یأس در میان شهرکنشینان آواره شمال سرزمینهای اشغالی گسترش یافته است. بسیاری از شهرداران شهرکهای شمالی رژیم صهیونیستی و مقامات سیاسی صهیونیست و رسانههای عبری این توافق آتشبس را نشاندهنده شکست رژیم اشغالگر دانسته و نسبت به وعدههایی که در پی این آتشبس به شهرکنشینان شهرکهای شمالی داده شده است، تردید دارند. صهیونیستها بر خلاف لبنانیها که حس پیروزی بر نیرویی قدرتمندتر را دارند، احساس شکست و ناامنی کرده و شهرکهای شمالی سرزمینهای اشغالی را همچنان ناامن میدانند؛ مسالهای که منجر به بالا گرفتن انتقادات از عملکرد بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی شده است. بسیاری از مقامات و رهبران احزاب سیاسی رژیم اشغالگر بویژه اعضای حزب لیکود در کنار اپوزیسیون دولت رژیم صهیونیستی این توافق را اشتباه دانسته و آن را نشانه شکست در برابر حزبالله لبنان میدانند که تا پیش از این ارتش رژیم صهیونیستی مدعی نابودی 80 درصد از توان آن بود. احساس ترس و یأس شهرکنشینان صهیونیست که به نسبت ساکنان جنوب لبنان متحمل خسارات کمتری شدهاند، نشاندهنده این مساله است که آنها برخلاف اهالی غزه و جنوب لبنان یا کرانه باختری تعلقی به خاک این منطقه ندارند و با وجود تلفات و خسارات کمتر همچنان حاضر به بازگشت به شهرکهای اشغالی نیستند. همین مساله در آینده نزدیک برای مقامات صهیونیست به بحرانی بزرگ تبدیل خواهد شد و تاکنون نیز نخستوزیر رژیم صهیونیستی نتوانسته است وعده ایجاد منطقه حائل در جنوب لبنان را محقق کند و رسیدن ارتش اشغالگر به رود لیتانی به امری ناممکن بدل شد. اگرچه صهیونیستها در واپسین ساعات قبل از آتشبس تصاویری از حضور سربازان خود را در کنار رود لیتانی منتشر کردند که تنها مربوط به یک ناحیه نزدیک به جولان اشغالی بود. علاوه بر این آنها بمباران خود را در مناطق مسکونی بیروت افزایش دادند اما تمام این عملیاتهای فریب رسانهای مانع بروز حقیقت شکست ارتش رژیم صهیونیستی در رسیدن به اهدافش نشد. بیشترین بروز این حقیقت نیز در داخل سرزمینهای اشغالی رخ داد. آویگدور لیبرمن، رئیس حزب صهیونیستی «اسرائیل خانه ما» توافق آتشبس بین لبنان و رژیم صهیونیستی را توافق تسلیم شدن نتانیاهو در برابر حزبالله لبنان توصیف کرد. لیبرمن در اظهارات خود ابراز داشت نتانیاهو آرامش موقت را پذیرفته و امنیت داخلی اسرائیل را در بلندمدت به مخاطره انداخته است. پرفسور «دانیل فریدمن» کارشناس و تحلیلگر مسائل صهیونیستی نیز در روزنامه معاریو نوشت نتانیاهو مبتکر توهم وارونه جلوه دادن واقعیتها و دادن وعدههای غیر قابل تحقق است. واقعیت کنونی این است که اسرائیل توان نظامی و سیاسی برای از بین بردن حزبالله را ندارد و نتانیاهو بهتر است به جای دروغپردازی و توهمپراکنی، واقعیتها را به همه بگوید. روزنامه هاآرتص نیز نوشت توافق آتشبس رژیم صهیونیستی ناقض مبانی اصلی راستگرایان اسرائیلی است اما هیچ کس در کابینه جرأت اعتراض به نتانیاهو را ندارد.
بالا گرفتن این قبیل اعتراضات داخلی به عملکرد نتانیاهو به موازات افزایش فشارهای داخلی از سوی اپوزیسیون و اعضای افراطی کابینه بنیامین نتانیاهو موجب ضعف دولت رژیم صهیونیستی در برابر مقاومت حزبالله لبنان و سرانجام منجر به پذیرش توافق آتشبس با دولت لبنان شد؛ توافقی که مفاد آن نیز شکستی دیگر برای رژیم صهیونیستی به حساب میآید. تا پیش از این صهیونیستها تلاش داشتند با فرستادن آموس هوکشتاین، فرستاده ویژه دولت آمریکا به لبنان و ایجاد فشار سیاسی روی مقاومت لبنان از داخل مفادی را بر توافق آتشبس اضافه کنند تا از آن به عنوان برگ برنده و پیروزی قاطع بر حزبالله یاد کنند؛ اقدامی که پس از اقدامات نبیه بری در پارلمان لبنان با شکست مواجه شد و متن نهایی توافق آن چیزی نبود که هوکشتاین در سفر به بیروت با خود به همراه برده بود؛ حقیقتی که فضلالله از نمایندگان حزبالله در پارلمان لبنان به آن اشاره کرد. مفاد این توافق نیز نشاندهنده این واقعیت است که روی کاغذ توافق آتشبس 2024 از توافق 2006 بهتر است. در آن سال نیز متن توافق اشاراتی به خلع سلاح و اخراج حزبالله لبنان از جنوب رود لیتانی و مستقر شدن ارتش لبنان و نیروهای بینالمللی در خط آبی داشت اما حقیقت جامعه جنوب لبنان این است که حزبالله در بافت اجتماعی این منطقه وجود و حضور دارد و با گشت ارتش و نیروهای سازمان ملل امکان تضعیف حزبالله لبنان در قلوب ملت لبنان وجود ندارد؛ مسالهای که پس از توافق اخیر آتشبس نیز بخوبی مشهود است و ساکنان این منطقه با در دست داشتن پرچم حزبالله به منازل خود بازگشتند و رژیم صهیونیستی بار دیگر به مانند سال 2006 نتوانست مقاومت لبنان را تضعیف کرده و شکست دهد.
***
تقدیر حزبالله لبنان از حمایت ایران
حزبالله لبنان در پی توقف حملات اسرائیل، با صدور بیانیهای از حمایتهای کامل جمهوری اسلامی ایران و در راس آن رهبر ایران و تحرکات دیپلماتیکی که با سفر سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران به بیروت آغاز شد، تقدیر و تشکر کرد. در بخشی از این بیانیه آمده است: «ما از جمهوری اسلامی ایران به دلیل حمایت مطلق از مقاومت اسلامی لبنان در همه عرصهها که در رأس آن مقام معظم رهبری قرار دارد و در سفرهای پی در پی آقایان عراقچی وزیر امور خارجه و شیبانی نماینده وی و همچنین قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی و لاریجانی مشاور ارشد رهبری در بحبوحه تجاوزات رژیم اسرائیل مشهود بود، کمال تشکر را داریم». در بخش دیگری از این بیانیه با تقدیر از سفیر ایران در لبنان آمده: «جراحت سفیر ایران در لبنان در پی تجاوز رژیم صهیونیستی و همچنین سفرهای شهید امیرعبداللهیان وزیر سابق امور خارجه را فراموش نمیکنیم و از حمایتهای قوی فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپاسگزاریم».
***
حماس: مطمئنا حزبالله به حمایت از ملت فلسطین ادامه میدهد
جنبش حماس درباره توافق آتشبس میان رژیمصهیونیستی و لبنان بیانیهای صادر کرد. در این بیانیه آمده است: جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) از نقش محوری مقاومت اسلامی لبنان در راستای پشتیبانی از غزه و مقاومت فلسطین و جانفشانیهای بزرگ حزبالله و رهبران آن و در راس آنها شهید سیدحسن نصرالله تقدیر میکند و مقاومت و پایداری مردم لبنان و همبستگی همیشگی آنها با ملت فلسطین در مقابله با دشمن صهیونیست و جنگ و جنایات وحشیانه آن را میستاید و از درگاه خداوند برای لبنان و مردم آن سلامتی و دوری از هر بدی را خواستاریم. موافقت دشمن صهیونیست با توافق آتشبس با لبنان بدون تحقق شروط و خواستههایی که مطرح کرده، گامی مهم در راستای درهم شکستن توهمات نتانیاهو در زمینه تغییر نقشه خاورمیانه با توسل به زور و قدرت و توهمات او در زمینه شکست محور مقاومت یا خلع سلاح آن است. ما تاکید میکنیم این توافق در صورتی که پایداری و استواری مقاومت و پشتیبانی ملت از آن نبود، حاصل نمیشد و ما اطمینان داریم محور مقاومت به حمایت از ملت فلسطین و پشتیبانی از آن در این نبرد با همه ابزارهای ممکن ادامه میدهد. ما ضمن پیگیری این توافق، بر آمادگی خود برای همکاری با همه طرفها جهت توقف جنگ علیه غزه تاکید کرده و مصمم به توقف این جنگ ضمن شروطی هستیم که در عرصه ملی بر سر آن توافق کردیم که عبارت است از: توقف کامل جنگ، خروج نیروهای اسرائیلی از غزه، بازگشت آوارگان و امضای توافق حقیقی مبادله اسرا. از نبرد قهرمانانه ملت و مقاومت فلسطین در نوار غزه طی بیش از یک سال گذشته تقدیر میکنیم. ما همچون پیکری واحد در سنگر دفاع از سرزمین خود و مقابله با طرحهای دشمن صهیونیست قرار داریم و تا توقف جنگ بر عهد خود هستیم. کشورهای اسلامی و عربی و همه آزادگان جهان را به تحرک جدی و فشار بر واشنگتن و رژیم اشغالگر برای توقف جنگ وحشیانه علیه ملت فلسطین و پایان دادن به نسلکشی در این باریکه فرامیخوانیم. ملت و مقاومت قهرمان فلسطین بر عهد خود و پایبندی به اصول ملی و حقوق مشروع خویش پایبند است و به دفاع از سرزمین و مقدسات فلسطین تا آزادسازی این سرزمین و زوال و نابودی اشغالگران و تشکیل کشور مستقل فلسطین به پایتختی قدس شریف ادامه خواهد داد.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
شیخنعیم قاسم، مهندس پیروزی حزبالله
مهدی بختیاری: طی روزهای گذشته، حزبالله لبنان یکی از سنگینترین حملات خود به سرزمینهای اشغالی را رقم زد؛ عملیاتی که موجب شد نتانیاهو دستهای خونآلودش را بالا ببرد و مجبور به پذیرش آتشبس شود. در این حمله، حزبالله طی یک روز 400 پرتابه (اعم از موشک، راکت و پهپاد) را به سمت مناطق مهمی در شمال سرزمینهای اشغالی و شهرهای بزرگی نظیر حیفا، نهاریا و تلآویو پرتاب کرد که تعداد زیادی از آنها به اهداف خود اصابت کردند و ۷ میلیون سکنه این مناطق را به پناهگاهها فرستادند. این حمله در حالی انجام شد که اسرائیل مدعی بود طی هفتههای اخیر علاوه بر ترور فرماندهان حزبالله، بیش از 80 درصد انبارهای موشک این حزب را هم از بین برده است اما حمله اخیر و تداوم حملات حزبالله که حتی یک روز هم قطع نشد و سرانجام پذیرش ناچار آتشبس، نشان داد ادعای صهیونیستها مبتنی بر واقعیت نیست. مضاف بر اینکه حزبالله لبنان در روزهای اخیر برای نخستین بار، موشکهای جدید خود نظیر موشک فاتح 110 (در زدن تلآویو) و موشک کروز جدیدی را که مشخصاتش اعلام نشده نیز به میدان آورد. ترور آیتالله شهید سیدحسن نصرالله این نگرانی را در اذهان بسیاری ایجاد کرد که سرنوشت حزبالله چطور خواهد شد؟ بویژه اینکه بلافاصله بعد از سیدحسن، سیدهاشم صفیالدین رئیس شورای اجرایی حزبالله که اصلیترین گزینه جانشینی سید بود نیز به شهادت رسید و در طول چند هفته، ارتش اسرائیل به شکل هدفمند، فرماندهان عالیرتبه حزب نظیر سیدفؤاد شکر، ابراهیم عقیل، علی کرکی و دیگران را هم به شهادت رساند و حزبالله با یک خلأ در سطح عالی فرماندهی و رهبری مواجه شد.
کمی بعد از این تحولات، آیتالله شیخنعیم قاسم، روحانی و مهندس مشهور لبنانی که دههها قائممقامی حزبالله را برعهده داشت، به دبیرکلی این حزب انتخاب شد. «مهندس» سعی کرد روند پیشین حزبالله را که به دلایل گفتهشده و برخی دلایل دیگر، با اختلال روبهرو شده بود، ترمیم کند. مهندس شیخ نعیم قاسم علاوه بر اجتهاد، فارغالتحصیل رشته شیمی از دانشگاه لبنان است و از سال 1991 (دبیرکلی شهید سیدعباس موسوی) تاکنون طی 5 دوره به مدت 33 سال نیز جانشینی دبیرکل حزبالله را برعهده داشته است. شیخ نعیم قاسم از ابتدا در ماجرای تشکیل حزبالله لبنان حاضر بود و نقش اساسی در طراحی ساختار حزبالله در زمان دبیرکلی شهید نصرالله داشت و حالا با ماموریتی بسیار سخت و حساس روبهرو بود که باید حزبالله زخمخورده را در میانه یک جنگ تمامعیار با رژیم صهیونیستی مدیریت میکرد. به نظر میرسد با توجه به شکست دادن ارتش صهیونیستی در نخستین گام توسط شیخنعیم پس از انتخاب به دبیرکلی حزبالله، مهمترین ماموریت بعد ایشان، ترمیم سطوح عالی حزبالله و جایگزینی فرماندهان و احیای فرماندهی باشد، هر چند با موفقیت بزرگ مهندس در پیروزی بر اسرائیل و وادار کردن رژیم به آتشبس میتوان سنجید این موضوع تا حد زیادی در همین چند هفته اخیر انجام شده است. البته حزبالله لبنان با ساختار پیچیده و دقیقی که در زمان حیات ظاهری سیدحسن نصرالله طی 3 دهه تنظیم شد، نشان داد متکی به شخص نیست و اگر چه خلأ رهبر محبوب و استراتژیست بزرگی نظیر شهید نصرالله خسارات زیادی به همراه خواهد داشت اما نمیتواند جلوی روند چندین ساله حزبالله را بگیرد. خود سید در زمان حیاتش با همفکری بزرگانی نظیر شیخ نعیم قاسم و دیگران، ساختار درست و دقیقی را برای حزبالله لبنان تنظیم کرد که در این ساختار افراد بلافاصله جایگزین شده و توان مبارزه به سرعت بازیابی میشود. در ماجرای ترورهای اخیر نیز حزبالله بعد از یک شوک چند روزه، بلافاصله تحت فرماندهی و رهبری شیخنعیم قاسم سازماندهی شد و سخنان دبیرکل جدید در مقاطع مختلف نیز نشان داد نهتنها هیچ نگرانیای برای ادامه روند گذشته وجود ندارد، بلکه همان سیاستها و راهبردها به شکل دقیق و کارآمد دنبال خواهد شد. شیحنعیم قاسم و رهبری حزبالله در این ۲ ماه بعد از شهادت سیدحسن نصرالله ثابت کرد حزبالله با همه گروههای لبنانی و حتی گروههای همفکر خودش تفاوتهای اساسی دارد. حزبالله لبنان در طول سالهای گذشته بویژه با تجربیات ناشی از جنگ 33 روزه در سال 2006، یک سیاست مبتنی بر آرامش و برنامه را در نبرد با صهیونیستها در پیش گرفت و تمام هم و غم خود را بر پیشبرد دقیق این سیاست بهکار بست به طوری که توفان بزرگی نظیر شهادت ابرمرد بینظیری چون آیتالله سیدحسن نصرالله نیز موجب برهم خوردن این نظم حزبالله نشد. حزبالله لبنان تحت رهبری «مهندس»، غافلگیریهای بزرگی برای اسرائیل دارد که گوشههایی از آن را طی روزهای اخیر مشاهده کردیم؛ اتفاقاتی که نهتنها اسرائیل را در تحقق اصلیترین اهدافش از نبرد در جنوب لبنان یعنی بازگرداندن امنیت و ۱۰۰ هزار سکنه آواره به شمال سرزمینهای اشغالی ناکام گذاشت، بلکه حالا آنها باید فکری برای جلوگیری از گسترش این ناامنی کنند!
ارسال به دوستان
چگونه مقاومت لبنان با وجود شهادت سیدحسن نصرالله و فرماندهان ارشد خود توانست با مجاهدت 2 ماهه رژیم صهیونیستی را مستأصل کند
ققنوس حزبالله
آرایش جدید جبهه مقاومت با تمرکز بر تقویت غزه و کرانه باختری
امیر عباس نوری: 1- اسرائیل نتوانست در دستیابی به اهداف اعلامی خود در حمله به لبنان موفق شود. مقامات تلآویو بارها اعلام کردند هدفشان از جنگ، تبدیل لبنان به غزه بود. نتانیاهو و گالانت مدعی بودند تا رودخانه لیتانی، یعنی تا 20 کیلومتری عمق خاک لبنان پیشروی خواهند کرد. باند تبهکار حاکم بر سرزمینهای اشغالی بارها مدعی شد ۸۰ درصد توان موشکی و پهپادی حزبالله را نابود کرده است. ۵۵ روز پس از آغاز حمله به لبنان اما آنها نتوانستند در جنگ زمینی توفیقی به دست بیاورند. رزمندگان حزبالله جنوب لبنان را به قتلگاه نظامیان صهیونیست تبدیل کردند. بر اساس گزارشهای رسمی رسانههای رژیم صهیونیستی ارتش این رژیم روزانه در جنوب لبنان متحمل خسارات فراوان از جمله هلاکت و زخمی شدن نیروهای خود شد. حملات حزبالله به تجمعات نظامیان اسرائیل تقریبا جزو اخبار روزانه جنگ بود. حزبالله روزانه چند فروند موشک روانه سرزمینهای اشغالی میکرد و اهداف مهمی را مورد اصابت قرار میداد. روند جنگ در ۲ هفته اخیر به سمتی رفت که راهبرد بیروت در مقابل تلآویو تبدیل به بخشی از عملیاتهای روتین حزبالله شد و رزمندگان مقاومت لبنان در چند مورد با موشکهای بالستیک خود تلآویو را مورد اصابت قرار دادند. بحران آوارگان صهیونیست از شهرکهای شمال سرزمینهای اشغالی به حیفا و عکا نیز گسترش یافت. نتیجه آن شد که طبق نظرسنجی کانال ۱۳ رژیم صهیونیستی، ۷۴ درصد غاصبان سرزمینهای اشغالی اعلام کردند اسرائیل در اهداف حمله به لبنان ناکام ماند. نتانیاهو نیز اعلام کرد آتشبس با لبنان انتخاب بین بد و بدتر بود. به عبارتی او نیز تلویحا پذیرفت نتوانست در رسیدن به اهداف جنگ علیه لبنان موفق شود. بله! اسرائیل ضربات سنگینی به حزبالله وارد ساخت. از ترور شهیدان سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفیالدین گرفته تا ترور فرماندهان مقاومت و نیز انفجار پیجرها، همه ضربات سنگین به حزبالله بود اما آنچه مسلم است اینکه رژیم صهیونیستی در رسیدن به اهداف اعلامی جنگ علیه لبنان ناکام ماند، بنابراین آتشبس با لبنان هرگز به عنوان یک پیروزی برای رژیم صهیونیستی به حساب نخواهد آمد.
2- شاید بتوان گفت معجزه جنگ ۵۵ روزه رژیم صهیونیستی علیه حزبالله، بازیابی و بازسازی توان رزمی حزبالله پس از ماجرای پیجرها و ترور رهبران و فرماندهان ارشد نظامی بود. هر کدام از این اتفاقات به تنهایی میتوانست ارتش یک کشور را از پا در بیاورد اما حزبالله لبنان به تدریج و در یک فاصله کم توانست خود را پیدا و روند بازسازیاش را تکمیل کند. در ماجرای پیجرها که یک ترور جمعی ناجوانمردانه و خلاف تمام قوانین جنگی و موازین بشری بود، چندهزار نیروی عملیاتی حزبالله آسیب دیدند. به غیر از بار روانی این ترور جمعی، حزبالله در صحنه میدانی نیز آسیب بسیار بزرگی دید اما همه دنیا دیدند این گروه ورزیده در مدت چند هفته توانست چنان خود را بازسازی کند که ارتش تا بن دندان مجهز رژیم صهیونیستی را در جنوب لبنان زمینگیر کند. تا ساعات پایانی منتهی به اعلام آتشبس، رژیم صهیونیستی به جز چند روستای مرزی، نتوانست یک شهر یا منطقه مهم را در جنوب لبنان تصرف و حضور خود را در این مناطق تثبیت کند. ارتش صهیونیستی به مرور متوجه شد در مناطقی که توانستند پیشروی کنند؛ در واقع در تله حزبالله گرفتار شدهاند و حزبالله با کمین به موقع، تجمعات نظامیان صهیونیست را هدف حمله موشکی و پهپادی قرار میداد. نتیجه آن شد که ارتش صهیونیستی پس از ۵۵ روز فقط توانست تنها در برخی مناطق تا عمق ۳ کیلومتری خاک لبنان نفوذ کند. غیر از کمینهای حسابشده، حملات مستمر حزبالله به تجمعات و مقرهای نظامی ارتش صهیونیستی در خاک فلسطین اشغالی نیز باعث شد عملا میدان اصلی جنگ، نه در جنوب لبنان بلکه به خاک سرزمینهای اشغالی کشیده شود. عملیات بزرگ حزبالله علیه مقر تیپ گولانی در جنوب حیفا که منجر به هلاکت بیش از ۱۰ نظامی صهیونیست و زخمی شدن دهها نفر از آنها شد؛ یک ضربه حیثیتی بزرگ به قویترین و زبدهترین کماندوهای ارتش رژیم بود. حزبالله به مرور زمین جنگ را تا حیفا و پس از آن تا تلآویو و پس از تلآویو کشاند. فقط در یک نوبت حزبالله بیش از ۲۰ پهپاد به سوی تجمعات نظامیان صهیونیست در این مناطق شلیک کرد. در هفتههای نخستین جنگ راهبرد «ضاحیه در مقابل حیفا» توسط حزبالله عملیاتی شد؛ بهگونهای که شهردار حیفا اعتراف کرد ساکنان غاصب این شهر در حال عزیمت به سمت تلآویو هستند. در ماه نخست جنگ؛ عملا حیفا نیز مانند شهرکهای شمال سرزمینهای اشغالی، درگیر بحران آوارگان شد. حزبالله به مرور غیر از هدف قرار دادن مراکز نظامی حیفا، برخی مراکز اقتصادی و انرژی این شهر بندری را نیز هدف پهپادها و موشکهای خود قرار داد. در این مدت شبکههای تلویزیونی اسرائیل بارها و بارها تصویر ساکنان غاصب حیفا را نشان میدادند که با گریه و زاری وحشت خود را از موشکها و پهپادهای حزبالله ابراز میکردند. ماجرای حمله پهپادی به محل سکونت نتانیاهو نیز از جمله اقدامات مهم راهبردی حزبالله در این جنگ بود. حزبالله با هدف قرار دادن محل سکونت نتانیاهو موقعیت مستحکم خود در معادلات جنگ را نشان داد. پس از این اقدام نتانیاهو، همان کسی که در ابتدای جنگ علیه لبنان از تبدیل لبنان به غزه دوم سخن میگفت؛ از ترس مجبور شد به زیر زمین برود و تمام جلسات خود با اعضای کابینه را در مقرهای زیرزمینی برگزار کند. پس از ۵۵ روز جنگ ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی علیه حزبالله که با حمایتهای نظامی، امنیتی و سیاسی آمریکا و اروپا انجام شد؛ کار به جایی رسید که نتانیاهو با عقبنشینی از شروط اولیه خود در آتشبس، از جمله حق حمله هوایی به لبنان، مصرانه دنبال آتشبس رود. آتشبس زمانی برقرار شد که برای نخستین بار در تاریخ جنگهای رژیم صهیونیستی و لبنان، حزبالله توانست معادله بیروت در مقابل تلآویو را عادیسازی کند. باند تبهکار احمق حاکم بر تلآویو کاری کرد که برای نخستین بار در تاریخ تشکیل رژیم نامشروع صهیونیستی، معادله وحشت دیگر یکطرفه نباشد. توافق آتشبس در حالی صورت گرفت که همه دنیا دیدند تلآویو در مقابل موشکهای حزبالله (دقت کنید! موشکهای بالستیک حزبالله و نه ایران) بیدفاع است و بیش از یک میلیون نفر از ساکنان غاصب این شهر روانه پناهگاهها شدند. یکی دیگر از توفیقات بزرگ حزبالله در این جنگ، حملات مکرر پهپادی و موشکی به مرکز ۸۲۰۰ بود. حزبالله اگرچه پس از ماجرای جنایت پیجرها، در یک نوبت با شلیک چند پهپاد این مرکز مهم اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را هدف قرار داد اما در جریان جنگ در چند نوبت به این مرکز بسیار مهم اطلاعاتی صهیونیستها حمله کرد و گزارشهای موثق حاکی از موفقیتآمیز بودن این حملات است. در واقع حزبالله با این اقدام، توانایی اطلاعاتی خود را به رخ کشید؛ اقدامی که در حمله پهپادی به مقر کماندوهای گولانی در منطقه بنیامینا نیز صورت گرفت؛ مقری که به اذعان رسانههای رژیم، کاملا سری بود و حمله پهپادی به این مقر در واقع قدرتنمایی حزبالله بود. حزبالله در این جنگ توانست میدان جنگ را تا تلآویو و آن سوی تلآویو گسترش دهد. این شاهکار رزمی حزبالله بود که بر اساس یک استراتژی جنگی هنرمندانه، در جنوب با عملیاتهای کمین فوقحرفهای، ارتش مجهز رژیم صهیونی را زمینگیر کرد و مانع پیشروی آنها شود، به گونهای که تنها در چند موضع و با آتش سنگین هوایی توانستند تا ۳ کیلومتر در عمق خاک لبنان نفوذ کنند. حزبالله همزمان با عملیاتهای هوشمندانه موشکی و پهپادی، در عمق ۵۰ کیلومتری سرزمینهای اشغالی تنها در یک عملیات دهها کماندوی گولانی را به هلاکت رساند. در واقع حزبالله از یک سو با راهبرد فوقالعاده کمین، همه جنوب لبنان را برای ارتش صهیونیستی تبدیل به تله کرد و از سوی دیگر با اشراف اطلاعاتی خود و انجام عملیاتهای دقیق پهپادی و موشکی، مقرها و مراکز نظامی رژیم را در سرزمینهای اشغالی ناامن کرد.
این وضعیت باعث شد از تلآویو تا جنوب لبنان تبدیل به منطقهای کاملا ناامن برای ارتش صهیونیستی شود. این وضعیت لجستیک و پشتیبانی ارتش صهیونیستی برای پیشروی در جنوب لبنان را مختل کرد. شاید به همین دلیل بود که یوآو گالانت، وزیر جنگ برکنارشده رژیم صهیونیستی از ابتدا مخالف جنگ علیه لبنان بود. همو بود که در همان ماه نخست جنگ علیه لبنان، خروج نظامیان صهیونیست از خاک لبنان را مطرح کرد. گالانت حتما میدانست این جنگ، معادله میدان را به سود اسرائیل تغییر نخواهد داد. آنها نه توانستند حزبالله را از بین ببرند و نه قادر شدند برای تامین امنیت بازگشت آوارگان به شهرکهای شمال، منطقهای حائل در جنوب لبنان ایجاد کنند. این همان چیزی است که نفتالی بنت دیروز درباره آتشبس گفت. بنت اذعان کرد این آتشبس یک شکست تمام عیار برای اسرائیل است.
به نکته ابتدایی برگردیم. این آرایش میدانی و واقعیات جنگ اخیر است. چهرههای مطرح رژیم صهیونیستی در حالی از شکست تمامعیار در مقابل حزبالله میگویند که حزبالله ۲ ماه قبل، در کمتر از ۲ هفته، هم ۴ هزار نیروی فعال میدانی را در ماجرای انفجار پیجرها از میدان نبرد خارج دید، هم فرماندهان ارشدش به شهادت رسیدند و هم رهبر بینظیر و افسانهای خود سیدحسن نصرالله که ستون مقاومت لبنان بود را از دست داد. شهادت سیدهاشم صفیالدین نیز ضربه هولناک دیگری بود که حزبالله پس از شهادت سیدحسن متحمل شد. حزبی که در همان ابتدای جنگ همه از پایانش میگفتند، حالا اینگونه جنگ را به پایان برد. این معجزه مقاومت است.
اگرچه نقش پررنگ مستشاران ایرانی و حضور فداکارانه آنان در میدان جنگ، در این پیروزی مشخص است اما واقعیت بزرگ این است که این خود حزبالله بود که نخست با تکیه بر نیروی ایمان و سپس با نیروی انسانی زبده و پرتعداد خود توانست به سرعت خود را بازیابی و بازسازی کرده و رژیم صهیونیستی را مجبور به توقف جنگ و آتشبس کند. میگویند آنچه تو را نکشد، قویترت میکند.
ترور رهبران و فرماندهان حزبالله اگر چه یک موفقیت برای رژیم صهیونیستی بود اما آنچه این موفقیت را در کام آنها تلخ کرد توان بازسازی حزبالله بود. حالا آنها با تشکیلاتی مواجه هستند که اگر همه فرماندهان آنان را در یک فاصله زمانی ۲ هفتهای از میان بردارند، باز هم توان بازسازی سریع و پیگیری استراتژیهای جنگی خود را دارند. اسرائیل با اینها چه میتواند بکند؟ این معجزه شهید سیدحسن نصرالله است؛ سازمانی با ۱۰۰ هزار رزمنده، با ۱۰۰ هزار فرمانده!
۳- آتشبس یک شکست بزرگ برای رژیم صهیونیستی بود. آنها اگر چه به واسطه سالها کار اطلاعاتی و نفوذ در سازمان حزبالله، توانستند رهبران و فرماندهان درجه یک حزبالله را ترور کنند اما این مزیت اطلاعاتی آنها بود. آنها در میدان جنگ و در معادله نظامی میدان، آسیبهای جدیای دیدند که پیشتر به برخی موارد آن اشاره شد. در این میان اما شاید عدهای باشند که با توجه به ادامه جنگ در غزه، این آتشبس را به معنای عدم تحقق هدف حزبالله یعنی ادامه جنگ تا توقف جنگ در غزه تلقی کنند. در این باره باید چند نکته مهم را در نظر گرفت.
نخست اینکه، حملات راکتی حزبالله به شمال سرزمینهای اشغالی و آواره کردن ساکنان شهرکهای شمال، یک راهبرد درست برای اثرگذاری بر جنگ غزه بود. حزبالله با آواره کردن قریب به ۱۰۰ هزار نفر از ساکنان شهرکهای شمال و برداشتن تمرکز ارتش رژیم از غزه، اثر خود را بر جنگ غزه گذاشت. نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که رژیم صهیونیستی در غزه، بیسابقه ترین جنایات پس از جنگ دوم جهانی را مرتکب شد. قتلعام، کشتار جمعی و نسلکشی در غزه از رژیم صهیونیستی، یک حیوان درنده به تصویر کشید. غرب برای نخستین بار پس از شکلگیری نظم جدید جهانی، چشم بر همه ارزشهای ادعایی خود بست و پا روی همه هنجارهای حقوق بشری گذاشت و با پشتیبانی همهجانبه از رژیم صهیونیستی، تکیهگاه بزرگترین جنایت بشری در چند دهه اخیر شد. نتانیاهو و باند تبهکار حاکم بر تلآویو در غزه و سپس لبنان آنقدر جنایت کردند که در نهایت دادگاه بینالمللی کیفری حکم بازداشت او و گالانت را صادر کرد، بنابراین وضعیت میدانی در غزه حاصل یک جرم و جنایت جمعی از سوی غرب بود. با این حال آنچه ارتش صهیونیستی با حمایت غرب و از طریق زیر پا گذاشتن همه قوانین جنگی و موازین انسانی درصدد بود طی چند هفته در غزه به آن برسد؛ به واسطه ورود حزبالله به جنگ، یک سال به درازا کشید، آن هم با تحمل هزینههای بسیار توسط رژیم. باید این واقعیت مهم را در نظر داشت که اکنون وضعیت در غزه متفاوت است. ارتش رژیم صهیونی در غزه مستقر شده و در مناطق مهم و گذرگاهها حضور دارد. مقاومت اینک به این نتیجه رسیده که باید آرایش جنگی را در مقابل رژیم صهیونیستی تغییر داد. برخی معتقدند در وضعیت فعلی، جنگ در لبنان اثر خود را گذاشته و اکنون باید مهمترین اولویت مقاومت، تمرکز بر توانمندسازی مقاومت فلسطین در غزه باشد تا ارتش صهیونیستی را در غزه زمینگیر کرده و مانع تحقق اهداف شوم رژیم صهیونیستی در این باریکه شود. رژیم صهیونی به دنبال حذف غزه یکپارچه و تقسیم آن به چند منطقه است به گونهای که با کوچاندن فلسطینیان از مناطق شمال به دیگر مناطق، اقدام به غصب شمال غزه و شهرکسازی و اسکان صهیونیستها در این منطقه کند. از سوی دیگر نتانیاهو به دنبال آن است تا دیوارهای حائل در سایر نقاط غزه ایجاد کرده و همچنین محور فیلادلفی و مرز با مصر را نیز برخلاف توافقات پیشین، در اختیار بگیرد.
رژیم صهیونیستی همزمان با جنگ لبنان در حال پیشبرد این اهداف بوده و برای تحقق آن همچنان دست به کشتار زنان و کودکان مظلوم غزه میزند. از همین رو به نظر میرسد اکنون برای جلوگیری از تحقق این اهداف شوم، مقاومت باید آرایش جدیدی اتخاذ کند و استراتژی جنگ فرسایشی را از طریق فعالسازی سایر ظرفیتها دنبال کرده و رژیم را در جبهههای جدید درگیر کند. ظرفیتهای غیر فعال شده جبهه مقاومت علیه رژیم صهیونیستی مشخص است و طی روزها و هفتههای آینده حتما شاهد فعال شدن این ظرفیتها خواهیم بود. رهبر انقلاب نیز در دیدار اخیر بسیجیان با ایشان، بر گستردهتر شدن جبهه مقاومت تاکید کردند.
تغییر آرایش جزو بدیهیات جنگ است و مقاومت اکنون به این نتیجه رسیده است که دست به این مهم بزند. از سوی دیگر این تصور که آتشبس ۶۰ روزه میان رژیم صهیونی و لبنان به منزله ترک جنگ است یک ذهنیت اشتباه است.
جنگ همچنان ادامه دارد و این هنرمندی مقاومت است که در راستای اهداف استراتژیک خود، انسجام و هماهنگی همه جبههها را با راهبردهای جدید نمودار کند.
جنگ لبنان ضربات بزرگی بر پیکره رژیم صهیونیستی وارد کرد. به اذعان سیاستمداران صهیونیست، آنها در این جنگ شکست خوردند.
مهمترین نمود شکست آنان، ناتوانی در محقق کردن اهداف جنگ علیه لبنان بود. این در حالی است که حزبالله در مقایسه با جنگ ۲۰۰۶، سطح آسیب رساندن به دشمن صهیونیست را افزایش داد. حمله موشکی به قلب تلآویو و حملات منظم پهپادی به نقاط مختلف سرزمینهای اشغالی، یکی از نمودهای ارتقای سطح زیر ضربه بردن رژیم صهیونیستی بود. این در حالی بود که در مقایسه با جنگ ۳۳ روزه، رژیم نتوانست موفقیتی در جنگ زمینی به دست بیاورد. در واقع حزبالله بخوبی از پس کاری که باید انجام میداد برآمد، هرچند هزینههای بزرگی مانند شهادت سیدحسن نصرالله و تعدادی از فرماندهان خود را متحمل شد. در واقع برخلاف رژیم صهیونیستی که در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند، حزبالله تقریبا به همه اهداف خود در این جنگ رسید؛ هم در روند جنگ رژیم صهیونیستی در غزه خلل ایجاد کرد، هم مناطق شمال سرزمینهای اشغالی را تبدیل به مناطق پرخطر برای زندگی شهرکنشینان کرد، هم راهبرد بیروت در مقابل تلآویو را محقق کرد و هم برخلاف همه جنگهای گذشته، حملات هوایی رژیم به پایتخت لبنان را پرهزینه و محدود کرد. مهمتر از همه این موارد، حزبالله وظیفه خود در پیشبرد استراتژی جنگ فرسایشی را بهدرستی انجام داد. در تحلیل وضعیت میدانی جنگ باید این واقعیت را همیشه در نظر داشت و در محاسبات اعمال کرد که این ۵۵ روز، ثابت کرد رژیم صهیونیستی در شمال سرزمینهای اشغالی با حزباللهی بهمراتب قدرتمندتر از گذشته مواجه است؛ حزباللهی که تنها از بخشی از قدرت خود در این جنگ رونمایی کرد و نشان داد هر وقت اراده کند، میتواند تا چه سطحی از آسیب را به رژیم صهیونی وارد کند.
نباید فراموش کنیم ۷ اکتبر سال گذشته و توفانالاقصی شروع یک فرآیند و روند جدید برای به فروپاشی کشاندن رژیم صهیونیستی بود. اسطوره بزرگ و تکرارنشدنی حماس و نابغه مقاومت فلسطین شهید یحیی سنوار با عملیات ۷ اکتبر توان مقاومت و میزان آسیبپذیری رژیم نامشروع صهیونیستی را نشان داد. رژیم صهیونی در پاسخ، بزرگترین جنایات دهههای اخیر را مرتکب و در دنیا بیآبرو شد. رژیم با کشتار زنان و کودکان غزه ماهیت پلید خود را به همه دنیا نشان داد؛ این در حالی است که هنوز به اهداف خود در جنگ غزه نرسیده است. به تعبیر رهبر انقلاب، کشتار زنان و کودکان و مردم بیگناه پیروزی نیست. حماس هنوز زنده است و همچنان اسرای صهیونیست را در اختیار دارد. پس از آن در جنگ لبنان، حزبالله نیز وجهی دیگر از خوی حیوانی رژیم نامشروع صهیونی و ناتوانی و آسیبپذیر بودن آن را نشان داد و در حالی جنگ پس از ۵۵ روز به آتشبس انجامید که درست مانند غزه، رژیم صهیونیستی به هیچ کدام از اهداف اعلامی خود نرسید. تنها ساعتی پس از اعلام آتشبس، شهرداران شهرکهای شمال سرزمینهای اشغالی اعلام کردند ساکنان این شهرکها هرگز باز نخواهند گشت، چراکه ارتش صهیونیستی در ایجاد منطقه حائل در خاک لبنان ناموفق بوده است. این یعنی برخلاف مردم جنوب لبنان که عازم خانههای خود هستند، ساکنان شهرکهای شمال سرزمینهای اشغالی همچنان نسبت به بازگشت به این شهرکهای غصبی در تردید به سر میبرند. در جبهه عراق، مقاومت همچنان شلیک موشک و پهپاد به اهداف مهم در سرزمینهای اشغالی را ادامه میدهد و شاید در روزها و هفتههای آینده روند این حملات متفاوتتر از قبل شود. در جبهه جنوب، یمن قهرمان وظایف تعیین شده خود را تا این مرحله بهدرستی انجام داده و قدرت مقاومت در قطع منافع رژیم صهیونیستی در دریای سرخ را محقق کرده است. در جبهه سوریه، با وجود حملات گاه و بیگاه رژیم صهیونیستی، مقاومت همچنان آرایش پشتیبانی و لجستیک خود را دنبال میکند و جبهه جولان به عنوان یک ظرفیت تعیینکننده همچنان روی میز است. در کرانه باختری با وجود عملیاتهای پرشمار جوخههای ترور شاباک، هنوز دروازههای جهنم به روی رژیم صهیونیستی باز نشده است و این برگ بزرگ مقاومت به کابوس همیشگی صهیونیستها تبدیل شده است. تصور کنید روزی را که حماس در غزه و جهاد در کرانه باختری همزمان وارد عمل شوند و از همه مهمتر ایران. ایران بهدرستی حماقت رژیم صهیونی در تجاوز اخیر به خاک خود را بهمثابه فرصتی بزرگ مینگرد؛ صاعقههای آتشین ایران نقطه عطف معادلات میدانی این جنگ است. تجربه وعدههای صادق ۱ و ۲ و سطح واکنش رژیم صهیونیستی به این ۲ عملیات، موازنه واقعی قدرت را به مردم و حکومتهای منطقه نشان داد. یک پیام مهم عدم شتابزدگی ایران در پاسخ به رژیم صهیونی، اثبات دست بالاتر و پرتر ایران در این تقابل است. ایران ثابت کرده است پاسخ خود به رژیم را نه در موازنه جنگی میان ۲ طرف، بلکه در قاعده و مختصات الزامات و واقعیات میدانی تقابل همه جبهه مقاومت با رژیم صهیونیستی محاسبه میکند.
قطعا یکی از محاسبات ایران برای تعیین سطح و کیفیت وعده صادق ۳، انتقال پیام دنبالهدار ناتوانی و ضعف رژیم صهیونیستی به مردم منطقه است. درست مانند همان حماسهای که سنوار و ضیف در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ خلق کردند.
بله! جنگ همچنان ادامه دارد. ایران هرگز اجازه نخواهد داد نتانیاهو و رژیم صهیونیستی از این مخمصه بزرگ قسر در بروند.
ارسال به دوستان
یادداشت
شکست و تمام
رضا رحمتی: توافق آتشبس میان رژیم صهیونیستی و لبنان اعلام و اسرائیل به چیزی که به خاطر آن دامنه جنگ شمال سرزمینهای اشغالی را تا این اندازه گسترده کرد و در اواخر تلاش کرد بیروت را به عنوان منطقهای غیرایمن برای تمام لبنانیها معرفی و حزبالله را خلع سلاح کند و پشتوانه اجتماعی آن را از بین ببرد، نرسید. برای اینکه ارزیابی دقیقی نسبت به وضعیت حزبالله و اسرائیل داشته باشیم، باید اهداف کلی و جزئی هر یک از طرفین را مرور کنیم و ببینیم وضعیت کنونی چه ارزیابیای نسبت به عملکرد هر یک از اطراف این منازعه داشته است. اهداف اسرائیل نسبت به لبنان و حزبالله تا حد زیادی به وضعیت میدان در غزه بازمیگردد. یک روز بعد از عملیات توفان الاقصی در 7 اکتبر (یعنی 8 اکتبر) حزبالله با هدف حمایت از غزه و مقاومت مردم غزه در برابر اسرائیل جبهه شمال سرزمینهای اشغالی را گشود و یک صحنه جدید از نبرد را ایجاد کرد.
1- کنترل حملات حزبالله در جبهه شمال
۸ اکتبر ۲۰۲۳/ ۱۶ مهر ۱۴۰۲، حزبالله مواضع اسرائیل را با موشک و گلولههای توپخانه هدف قرار داد. در چند ماه نخست اسرائیل تلاش کرد ضمن توجه مستقیم به جبهه غزه، وضعیت را در جبهه شمال نیز تحت کنترل قرار دهد، به همین دلیل از گسترده کردن دامنه جبهه شمال به شهر بیروت (پایتخت لبنان) اجتناب کرد و صرفا جنگ را در دامنه آبی یا دامنهای تا رودخانه لیتانی و با شلیک توپخانهای انجام داد. اسرائیل در کنترل حملات حزبالله در جبهه شمال ناکام ماند و حملات حزبالله دامنه وسیعتری به خود گرفت و در صحنه میدان، هدف اسرائیل در رسیدن به کنترل مرزهای شمال، با شکست مواجه شد.
2- انسداد پشتوانههای اجتماعی، امنیتی و سیاسی حزبالله
با شکست در کنترل مرزهای شمال، اهداف اسرائیل نیز گستردهتر شد.
به همین سبب سراغ پروژه پیجرها رفت تا با استفاده از حملات پیجری، هم مردم لبنان را نسبت به تشکیلات امنیتی حزبالله بدبین کند، هم شکافهای مختلف امنیتی حزبالله را برجسته کند و هم فرماندهان ردههای میانی حزبالله را از بین ببرد.
اسرائیل با انفجار پیجرها اگرچه اجماع بینالمللی را علیه خود مبنی بر استفاده از تکنولوژی به عنوان ابزار جنگی به دنبال آورد اما هدفگذاری خاصی را دنبال کرد. به همین دلیل روزهای 17 و 18 اکتبر (27 و 28 شهریور) امسال را باید نقطه عطف این نبرد در نظر گرفت. انفجار پیجرها که ابزار ارتباطیای بود که رهبران حزبالله از آن برای دور ماندن از هک سایبری استفاده میکردند، صحنه نبرد بین حزبالله و اسرائیل را گسترده کرد. طی ۲ روز هزاران (به نوشته برخی رسانهها تا 5 هزار) پیجر و صدها واکیتاکی که برای استفاده توسط مقامات حزبالله در نظر گرفته شده بود، در لبنان منفجر شدند. طبق گزارش سیانان، انجام این عملیات برای القای ترس در میان اعضای حزبالله و تضعیف اعتماد به رهبری حزب و توانایی امنیتی آن بود.
۳- ترور فرماندهان ارشد حزب
اسرائیل بعد از انفجار موفقیتآمیز پیجرها با این برداشت که حزبالله در وضعیتی متزلزل و لرزان است، به سوی هدف کلان و اصلی خود یعنی ترور فرماندهان ارشد حزبالله حرکت کرد. تصور اسرائیل از این اقدام این بود که همه چیز بر اساس آنچه اسرائیل از صحنه نبرد تصویر کرده، پیش خواهد رفت. اگرچه انفجار پیجرها، شتاب وضعیت امنیتی بین ۲ طرف را بیشتر کرد و همین موضوع سبب شد 10 روز بعد از آن (27 اکتبر) اسرائیل با حمله هوایی به مرکز فرماندهی حزبالله در بیروت، آیتالله سیدحسن نصرالله را به شهادت برساند اما اسرائیل به دنبال هدفی دیگر نیز بود و آن تبدیل جنوب رودخانه لیتانی به موقعیتی امن برای حضور اسرائیل، منطقهای عاری از حضور درازمدت نیروهای لبنانی و جایی که اسرائیل هر زمانی اراده کند بتواند به آن دست یابد.
4- ناامنسازی بیروت و خلع سلاح حزبالله
بعد از شهادت نصرالله، اسرائیل به دنبال معادله امنیتی «بیروت در برابر شمال سرزمینهای اشغالی» بود. به همین سبب بعد از ضربات اسرائیل به جنوب لبنان، اسرائیل مرتبا منطقه ضاحیه جنوبی بیروت و بیروت را هدف قرار داد و یک میلیون نفر از مردم این مناطق را آواره کرد. اسرائیل با این اقدام به دنبال این بود که هم به وجهه سیاسی - اجتماعی حزبالله صدمه وارد کند و هم شریانهای کلی مقاومت مردم لبنان در برابر اسرائیل را بخشکاند. در همین دوره در طرحهای مربوط به آتشبس که توسط اسرائیلیها زمزمه میشد، اسرائیل به دنبال خلع سلاح حزبالله بود. اسرائیلیها تصور میکردند در این شرایط حزبالله به سبب ضعف نسبی در میدان و ناتوانی در خنثیسازی حملات هوایی اسرائیل به بیروت و تحت تاثیر قرار گرفتن شریان کلی حیاتی لبنان، به توافق تحمیلی که در آن حزبالله خلع سلاح شود تن میدهد.
* چه چیزی محاسبات را بر هم زد؟
شکست اسرائیل در اهداف، بر اساس چند تغییر انجام شد؛ نخست تغییر محاسبات در طرف اسرائیلی با استفاده از معادله پایتخت در برابر پایتخت بود و دیگر شکست اسرائیل در حمله زمینی به لبنان.
الف- تغییر محاسبات با معادله پایتخت در برابر پایتخت
نقطه عطف تغییر محاسبات اسرائیل را میتوان دکترین «تلآویو و حیفا در برابر بیروت» قلمداد کرد. حزب الله با ایجاد وحشت در تلآویو و حیفا و معادله پایتخت در برابر پایتخت، نقطه عزیمت محاسبات را از اسرائیلی به «لبنان» تغییر داد. حملات پیدرپی به تل آویو و حیفا در روزهای اخیر را میتوان مهمترین اقدام برای واداشتن اسرائیل به توافق آتشبس قلمداد کرد. از اینجا به بعد پیشنهادات مربوط به آتشبس یکی بعد از دیگری مطرح شد و پیشنهاد اجرای قطعنامه 1701 مربوط به اسرائیل و حزبالله، توافق بر سر عقبنشینی اسرائیل از لبنان و بازگشت آوارگان و... در محافل سیاسی رونق یافت.
بنابراین در حالی که اسرائیل بعد از شهادت سید مقاومت به دنبال خلع سلاح دائم حزبالله، یا حتی افراطیتر به دنبال نابودی حزبالله، یا کمی تعدیلشدهتر عقبنشینی از مرزهای جنوب لبنان و برچیده شدن توان رزم نیروهای مقاومت در لبنان بود، مقاومت حزبالله در هفتههای اخیر و حملات موشکی دقیق آن به تلآویو، سبب شد به اسرائیل فهمانده شود این صحنه نبرد و جنگ است که معادلات را تغییر میدهد.
ب- شکست در حمله زمینی
بعد از شهادت آیتالله نصرالله و انتخاب گزینه حمله به بیروت، برداشت طرف اسرائیلی این بود که همان وضعیتی را که نسبت به غزه به وجود آورده است بعد از حمله هوایی، با انتخاب گزینه حمله زمینی، به حزبالله تحمیل خواهد کرد و توان لجستیک حزب را از بین میبرد و از این رو لبنان زانو خواهد زد. به همین سبب اسرائیل 6 لشکر به جنوب لبنان گسیل داشت، البته به سبب پشتیبانی هوایی از حملات زمینی، زدوخوردهای بسیار زیادی در عمق ۴ کیلومتری لبنان انجام شد اما نتوانست حتی نوار مرزی رودخانه لیتانی را تحت کنترل قرار دهد. در همین چارچوب و با فرسایش شدید نیروی رزم اسرائیل، مقاومت حزبالله و شکست ارتش صهیونی در عملیات زمینی، اختلافات در کادر رهبری فرماندهان نظامی اسرائیل تشدید شد که نتیجه آن استعفای فرمانده تیپ گولانی بود.
در نتیجه حزبالله بعد از ۵۵ روز از عملیات اخیر اسرائیل، توانست برداشت رژیم نسبت به لبنان را تغییر دهد و ضمن وارد کردن ضربات بسیار به آن، اداره اسرائیل را برای مقامات رژیم ناممکن کرد. اقتصاد، صنعت، وضعیت اجتماعی و سیاسی اسرائیل نزدیک به فروپاشی است و این به سبب حملات به تلآویو و حیفا انجام شده است. در عین حال، اسرائیل بعد از ۵۵ روز حمله همهجانبه ترکیبی علیه لبنان، هنوز نتوانسته به موقعیت ادعایی عملیات زمینی دست یابد، حزبالله خلع سلاح نشده، حضور موقت در جنوب لبنان هم با صدمات و تلفات بسیار در نیروهای نظامی مواجه شده و اضافه بر این تحت فشار شدید افکار عمومی بینالمللی به واسطه نقضهای پیدرپی حقوق بشردوستانه بینالمللی قرار گرفته، حکم بازداشت نتانیاهو از طرف دیوان کیفری لاهه صادر شده و شرکای بینالمللی اسرائیل نیز نسبت به ادامه این روند گلایهمند شدهاند و این وضعیت چیزی جز شکست برای اسرائیل به ارمغان نیاورده است.
ارسال به دوستان
نگاه
عجز نتانیاهو و عجله بایدن
ثمانه اکوان: اعلام آتشبس رژیم صهیونیستی و حزبالله لبنان توسط ایالات متحده و نطق بایدن در این مورد نشان داد دموکراتهای آمریکا تلاش ویژهای دارند که جلوی هر گونه تبلیغات سیاسی توسط ترامپ در این زمینه را بگیرند. شرایط میدان نبرد و هزینههایی که رژیم صهیونیستی در جنگ با حزبالله در لبنان پرداخت، از هفتههای گذشته کاملا نشان میداد رژیم در نهایت باید به دنبال آتشبس در لبنان برود تا بتواند منابع خود را دوباره برای مدیریت جنگ در غزه به کار گیرد. هزینههای جنگ در لبنان به قدری برای دولت نتانیاهو سنگین بود که در نهایت بعد از ۵۵ روز هدف قرار دادن ساختمانها و افراد در بیروت و ضاحیه، به دستاورد خاصی در این زمینه نرسید. صهیونیستها در داخل مرزهای لبنان زمینگیر شدند، تعداد زیادی از نیروهای خود را از دست دادند و تجهیزات نظامی ساقط شدهشان حالا به محلی برای نمایش همبستگی و پیروزی لبنانیها تبدیل شده است. از همان ابتدای جنگ در لبنان، کاملاً آشکار بود نتانیاهو به اهداف بلندپروازانه خود در این زمینه نخواهد رسید و اعلام آتشبس در این زمینه بسیار نزدیک است. دولت بایدن که از ابتدای جنگ در غزه، نهایت تلاش خود را برای حمایت از جنایات صهیونیستها انجام داد و غیر از کمکهای نظامی و اطلاعاتی و مدیریت جنگ، اجازه نداد در صحنه بینالمللی رژیم صهیونیستی به عنوان جنایتکار جنگی مورد مؤاخذه قرار گرفته یا حداقل جنگ در غزه پایان یابد، حالا بهدنبال استفاده حداکثری از اوضاع در لبنان و غزه برای این است که اعلام کند خود آتشبس در این جنگ را برقرار کرده است. رأی دیوان بینالمللی کیفری درباره بازداشت نتانیاهو و گالانت به صورت رسمی نشان داد حتی فشارهای آمریکا نیز نمیتواند جلوی بیان حقایق را توسط نهادهای بینالمللی بگیرد و حالا بعد از حکم بازداشت سران خونخوار صهیونیست، افکار عمومی در سراسر دنیا به دنبال محاکمه کسانی است که با ارسال سلاح و تجهیزات نوین خود زمینه را برای نسلکشی در غزه فراهم کردند. دولت بایدن که خود چراغ سبز برای آغاز این جنگ را داده بود، حالا در روزهای پایانی بیشترین تلاش را انجام میدهد که پایان جنگ حداقل به اسم ترامپ نوشته نشود. نگاهی به مفاد قرارداد آتشبس و صحبتهای حاشیهای نتانیاهو و بایدن در این باره نشان میدهد شرایط نوشتهشده در مفاد آتشبس با آنچه آنها ادعا میکنند، تفاوت دارد. نتانیاهو اعلام کرده است تنها به شرطی این آتشبس را پذیرفته که آمریکا حق رژیم صهیونیستی در انجام عملیاتهای نظامی در صورت تجهیز شدن دوباره حزبالله به سلاح، اقدامات نظامی علیه بخشهای شمالی یا حتی تحرکات زیرزمینی و ایجاد تونل در جنوب لبنان را به رسمیت بشناسد. بایدن نیز با این شروط موافقت کرده است.
این نکتهای است که رسانههای آمریکایی به وفور به آن اشاره میکنند و طرفداران نتانیاهو نیز در داخل سرزمینهای اشغالی زمانی که با هجمه شدید رسانههای اپوزیسیون مواجه میشوند، به این شروط اشاره میکنند و از روایت مد نظر رسانههای غرب در این باره حمایت میکنند.
با این حال روایت نتانیاهو، بایدن و رسانههای غرب متکی بر این گزاره است که حزبالله نمیتواند تحرکات بیشتری علیه رژیم صهیونیستی انجام دهد چرا که جنگ تمام توان آن را از بین برده است. این گزاره بشدت اشتباه و غلط در همین راستا باعث محاسبات غلط در رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی نیز خواهد شد. پذیرفتن این گزاره که حزبالله بشدت ناتوان شده، دیگر سلاحی برایش باقی نمانده و نمیتواند سلاح تأمین کند و در صورت توانستن نیز به این نتیجه رسیده که نباید چنین اقدامی انجام دهد، در نهایت همان محاسبات غلطی است که نتانیاهو از توان نظامی و عملیاتی و اراده حماس تا قبل از انجام عملیات 7 اکتبر داشت.
اگر حزبالله به این درجه از ضعف رسیده بود، قطعا نتانیاهو آتشبس را نمیپذیرفت. مطمئناً حزبالله لبنان با وجود تمام لطمات که در این جنگ دید، به هیچ عنوان به گزینه انحلال یا حتی ضعف توجهی نمیکند و از آتشبس بهعنوان فرصتی برای بازسازی تشکیلاتی خود بهره میبرد. در عین حال این شروط بخوبی نشانمیدهد چطور صهیونیستها در جنگ با لبنان شکست خوردند و نتوانستند به اهداف خود برای از بین بردن توان نظامی و سیاسی حزبالله و ایجاد منطقه حائل در لبنان برسند. این شروط خود نشاندهنده این است که صهیونیستها بهشدت از بازیابی توان حزبالله در هراس هستند و تلاش دارند با نشان دادن اتحاد خود با آمریکا و بیان روایتهای پیروزمندانه از نبرد با حزبالله به بازیابی بازدارندگی خود در منطقه بپردازند اما داستان حملات شدیدتر حزبالله به حیفا و تلآویو و عدم توانایی صهیونیستها در ردگیری موشکها و پهپادهای مقاومت نشان میدهد شروط نتانیاهو و بایدن به جای اینکه نشاندهنده پیروزی صهیونیستها و آمریکا باشد، نشانه ناتوانی آنها در مدیریت اوضاع است.
بایدن تلاش داشت در روزهای پایانی دوران ریاستجمهوری خود این آتشبس را به دست آورد تا نگذارد آتشبس به نام ترامپ تمام شود اما تعجیل او در اعلام این آتشبس تنها به این دلیل نبود؛ حملات حزبالله به تلآویو آنها را به این نتیجه رساند که سریعتر ماجرای جنگ در لبنان را پایان دهند. حال باید دید برنامه بایدن یا ترامپ برای پایان جنگ غزه یا به عبارت بهتر «خروج آبرومندانه اسرائیل از غزه» چیست. به نظر میرسد بایدن بهدنبال طرحریزی برای پایان دادن به این جنگ باشد تا آن را نیز به نام خود تمام کند اما پایان ماجرای غزه به این سادگیها نخواهد بود. به قول آمریکاییها، جعبه پاندورای حملات مستقیم به خاک سرزمینهای اشغالی ماههای متوالی است باز شده و دیگر نمیتوان در این روند خللی وارد کرد. حالا صهیونیستها میدانند با هر حرکتی در لبنان، با تخریب و حملات گسترده در حیفا و تلآویو مواجه خواهند شد؛ بزرگترین دستاورد حزبالله در جنگ با صهیونیستها در طول ۱۴ ماه گذشته، همین یک مورد باشد نیز کافی است.
ارسال به دوستان
نکته
چه کسی پیروز میدان است؟
رها عبداللهی: سرانجام بعد از 55 روز جنگ در لبنان، توافق آتشبس اعلام شد و بناست حداقل به صورت موقت، تبادل آتش بین رژیم صهیونیستی و حزبالله لبنان فروکش کند. هنوز تبعات سیاسی و نظامی جنگ در 2 ماه گذشته و آتشبس اعلام شده به طور دقیق قابل پیشبینی نیست و در ظاهر، ماجرا پیروزی ندارد اما تصاویری که از ساعات اولیه اعلام آتشبس در حال انتشار است، حاکی از برتری معادله قدرت به سمت مردم لبنان و حزبالله است. از ساعات اولیه اعلام توافق آتشبس، تصاویر ترافیک جادههای لبنان به سمت جنوب و بازگشت مشتاقانه و شجاعانه مردم به خانههایشان منتشر میشود، درحالی که هنوز هیچ تصویری از بازگشت ساکنان شهرکهای اشغالی شمال اسرائیل در رسانهها دیده نمیشود. بیبیسی و رسانههای غربگرا تلاش دارند روایت پیروزی نتانیاهو - چیزی که برای نجات خود از منجلاب سیاسی داخلی بهشدت محتاج آن است - و شکست حزبالله و دوگانگی مردم لبنان و حزبالله را غالب کنند. خناسان منطقه نیز علاوه بر اینکه تلاش میکنند مانند بیبیسی ماجرا را به نفع اسرائیل روایت کنند، ابزار تفرقهافکنی بین جبهه مقاومت را هم به کار گرفتهاند و روایت جدایی جبهه غزه و لبنان را روی دست گرفتهاند. حال آنکه واقعیت چیز دیگری است. واقعیت را رفتار شهرکنشینان نشان میدهد و اینکه آنان هنوز برای برگشت تردید دارند، یعنی هنوز روی وعده «سید شهید» حساب میکنند. سیدحسن نصرالله چند روز پیش از شهادت اعلام و تأکید کرده بود که تنها راه بازگشت شهرکنشینان اشغالگر شمال، توقف جنگ در غزه است. حرف دل آنان را «دیوید آزولای» رئیس شهرک اشغالی متولا در شمال سرزمینهای اشغالی بر زبان آورده و گفته بود: کسی که تعیین میکند چه اتفاقی در شمال اسرائیل بیفتد، سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان و خود این حزب است. حملات پرقدرت و نابودکننده حزبالله به قلب اسرائیل در هفتههای اخیر به دنیا ثابت کرد سازمان حزبالله، حتی پس از شهادت رهبر و فرماندهانش شکستناپذیر است و همچنان قادر است بجنگد. با وجود نطق تمسخرآمیز نتانیاهو در اعلام آتشبس و تلاش رسانههای همکار او، رفتار مردم منطقه صادقترین روایتکننده میدان است. مردم جنوب لبنان با ایمانی که به یاری خدا و استقامت حزبالله و ایستادگی آن پای ملت لبنان دارند، با غرور و شجاعت به سمت خانههایشان میآیند تا زندگی را از سر بگیرند اما مردم سرزمینهای اشغالی با ضعف نفسی که طی یک سال گذشته پیدا کردهاند، حتی قادر نیستند با شانتاژ رسانهها ژست پیروزی بگیرند. آنان میبینند اسرائیل نتوانسته به اهداف راهبردیاش برسد، در حالی که حزبالله سلاحش را زمین نگذاشته، از نهر لیتانی عقبنشینی نکرده و تاکتیکش نسبت به غزه برای شهرکنشینان نامعلوم است. مردم اسرائیل برخلاف مردم لبنان، عمیقاً خود را طرف بازنده معادلات یک سال گذشته میدانند.
ارسال به دوستان
دیدگاه
چرا صهیونیستها تن به آتشبس دادند؟
شهاب خادم: توافق آتشبس در لبنان با گذشت 417 روز از آغاز جنگ سرانجام به تصویب کابینه نتانیاهو رسید؛ توافقی که خشم بسیاری از مقامات و محافل صهیونیست را برانگیخته است. توافق مذکور پس از آن حاصل شد که دولتهای آمریکا و فرانسه ماهها برای بیرون کشیدن ارتش صهیونیستی از باتلاق جنوب لبنان تلاش کردند؛ باتلاقی که با گذشت 55 روز از تهاجم زمینی اشغالگران به جنوب لبنان میرفت تا حیثیت باقیمانده ارتش صهیونیستی را نیز بر باد دهد. ارتش اشغالگر که در دهم مهرماه به امید از بین بردن زیرساختهای حزبالله یورش زمینی به جنوب لبنان را آغاز کرد، اکنون در حالی به ترک مخاصمه تن داده است که روزانه شاهد تلفات و خسارات گسترده جانی و مالی بود و روزی نبود که رسانههای عبریزبان از کشته یا زخمی شدن تعدادی از نظامیان اشغالگر در جبهه جنوب خبر ندهند. نکته قابل توجه در نبرد زمینی 55 روزه در جنوب لبنان این بود که معادلات جبهه حق، هرگز با تعاریف و اصول شناختهشده جهان امروز قابل سنجش نیست. در طول تمام این روزها رزمندگان حزبالله در شرایطی جنگیدند که آیتالله سیدحسن نصرالله، علامه سیدهاشم صفیالدین و بسیاری از فرماندهان ارشد حزبالله نظیر ابراهیم عقیل و علی کرکی به شهادت رسیده بودند، همچنین عملیات انفجار پیجرها، بسیاری از فرماندهان میانی را نیز شهید و مجروح کرده بود. در این شرایط ارتش اشغالگر گمان میکرد بهسادگی روستاهای جنوب لبنان را یکی پس از دیگری اشغال کرده و زیرساختهای حزبالله را از بین خواهد برد اما رزمندگان مقاومت به رهبری «مهندس» (حجتالاسلاموالمسلمین شیخ نعیم قاسم) برخلاف تمام قواعد مادی دنیای امروز رفتار کرده و درسی فراموشنشدنی به صهیونیستها دادند.
در این میان بهرغم تمام جریانسازیهای رسانههای غرب و وارونهسازیها و روایتسازیهای دروغین درباره مفهوم توافق مذکور، واکنش همراه با خشم محافل مختلف صهیونیست به این آتشبس بخوبی نشان میدهد کدام طرف جبهه پیروز است و کدام طرف شکست خورده است.
«بزالل اسموتریچ» وزیر دارایی و «ایتمار بنگویر» وزیر امنیت قومی رژیم صهیونیستی از جمله مقامات ارشدی هستند که با این توافق مخالفت کردهاند. بنگویر خواستار ادامه جنگ با لبنان شده و توافق را «اشتباهی بزرگ و از دست دادن فرصتی تاریخی برای نابودی(!) حزبالله» دانسته است. او مدعی شده است اسرائیل باید آتشبس را رد کند و آن را «توافقی بر روی یخ» توصیف و تأکید کرد حزبالله دوباره به مسلح کردن خود ادامه خواهد داد. اسموتریچ نیز گفته است: «هر توافقی ارزشی بیش از کاغذی که روی آن امضا شده، ندارد».
برخی وزرای صهیونیست نیز به روزنامه «اسرائیلهیوم» گفتهاند: «دلایل پیچیده و محرمانهای وجود دارد که اسرائیل را بهرغم نواقص آن، به سوی پذیرش توافق سوق میدهد». روزنامه یدیعوت آحارانوت هم به نقل از یک منبع آگاه گزارش داد اسرائیل احتمالا با تصمیمی از سوی شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر توقف جنگ در لبنان روبهرو میشد. به گفته این منبع، نیاز به استراحت نیروهای ارتش که در لبنان و غزه فرسوده شدهاند هم رژیم اشغالگر را به سمت توافق با لبنان سوق داده است. این روزنامه در گزارش دیگری نوشت: تعداد خانههای کاملا ویرانشده [ساکنان غاصب سرزمینهای اشغالی] در پی حملات حزبالله از 8 هزار و 800 خانه فراتر رفته و بیش از 7 هزار خانه و 300 زمین کشاورزی هم خسارت دیده است.
اما رؤسای شهرکهای نزدیک مرز لبنان نیز موضع تندی در قبال آتشبس اعلام کرده و توافق را شکست سنگینی برای رژیم صهیونیستی دانستهاند. در این راستا رئیس شورای شهرک «مطله» در مصاحبه با کانال ۱۳ این رژیم، توافق آتشبس را «توافقی تحقیرآمیز و تاسفبار پس از تخریب ۷۰ درصد خانههای این شهرک» خواند و از ساکنان خواست به منطقه بازنگردند. رئیس شورای شهرک «میتا آشر» نیز گفت: «اگر این توافق امضا شود، در سالهای آینده شاهد حزباللهی قدرتمندتر و سرسختتر خواهیم بود و بهای آن را با خونمان خواهیم پرداخت». رئیس شورای «کریات بیالیک» نیز در واکنش به توافق احتمالی گفت: «احساس ناامیدی میکنیم؛ امیدوارم سختیهایی که در ۲ ماه گذشته متحمل شدیم، بیثمر نباشد».
رئیس شورای شهرک «کریات شمونا» هم آتشبس را «توافق تسلیم» توصیف کرد و به رسانهها گفت: «قبل از امضای این توافقنامه تسلیم، از رهبرانمان میخواهم به ما و فرزندانمان فکر کنند و سرنوشتمان را به خطر نیندازند تا با تکرار ۷ اکتبری دیگر این بار از سمت لبنان، اسیران بعدی نباشیم».
در این میان حتی شخص بنیامین نتانیاهو نیز که تلاش زیادی برای متقاعد کردن دیگر سران صهیونیست برای پذیرش آتشبس انجام داده است، به این مساله که توافق مذکور به نفع رژیم صهیونیستی نیست، اذعان کرده است؛ در این راستا روزنامه «اسرائیلهیوم» روز گذشته نوشت: نتانیاهو به مقامات صهیونیست گفته است مجبور به پذیرش توافق شده و آتشبس در لبنان انتخاب «بین بد و بدتر» بوده است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|