|
دور دنیا
فراخوان راهپیمایی خشم در کرانه باختری
جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) دیروز برای برگزاری راهپیماییهای گسترده روز خشم در سراسر کرانه باختری فراخوان داد. این اقدام به منظور حمایت از شهر جنین و اردوگاه آن و همچنین اعلام همبستگی با مقاومت در برابر حملات اخیر ماموران امنیتی تشکیلات خودگردان انجام شد. حماس در این فراخوان بر ضرورت حمایت از رزمندگان مقاومت و تقویت توان آنها برای رویارویی با تهاجمات رژیم اشغالگر صهیونیستی و دفع جنایات شهرکنشینان در کرانه باختری تأکید کرد. این جنبش همچنین خطاب به مقامات تشکیلات خودگردان محمود عباس اظهار داشت: «ما باید به جای تعقیب و درگیری با رزمندگان مقاومت از آنها کاملا حمایت کنیم و تیرها باید همیشه به سمت اشغالگران باشد». بر این اساس تداوم عملیات امنیتی ماموران تشکیلات خودگردان در جنین مستلزم تداوم فعالیتهای مردمی و گروهی برای حمایت از مقاومت و ناکام گذاشتن تشکیلات خودگردان از اقدامات ظالمانه و جنایتکارانه آن است که انسجام ملی ملت مقاوم فلسطین را تهدید میکند. این در حالی است که طی ۲ هفته اخیر، رژیم صهیونیستی همزمان با حملات وحشیانه علیه نوار غزه، به تجاوزات مکرر علیه مناطق مختلف کرانه باختری ادامه میدهد و تشکیلات خودگردان نیز در این زمینه با اشغالگران همراهی میکند. در تجاوزاتی که رژیم صهیونیستی از زمان آغاز نبرد توفان الاقصی در اکتبر 2023، علیه کرانه باختری انجام داده، بیش از 800 فلسطینی به شهادت رسیده و حدود 6500 نفر هم زخمی شدهاند. اشغالگران همچنین 12 هزار نفر را در این مدت در کرانه باختری بازداشت کردهاند.
***
اعدام یک مقام ارشد دولتی چین
یک مقام ارشد دولتی سابق چین که به فسادی به ابعاد بیش از 3 میلیارد یوآن (412 میلیون دلار) محکوم شده بود، اعدام شد. لی جیان پینگ، دبیر سابق کمیته کاری حزب کمونیست منطقه توسعه اقتصادی و فناوری هوهات، با حکم دادگاه منطقه خودمختار مغولستان شمالی، به جرائمی از جمله رشوه، اختلاس از بودجه عمومی و تبانی با یک سندیکای جنایتکار مجرم شناخته شده بود. لی 64 ساله 2 سال پیش به جرم اختلاس از مقام خود برکنار شده بود. ماه گذشته میلادی نیز کم لیو لیانگ، رئیس سابق بانک مرکزی چین به جرم دریافت رشوه به ارزش نزدیک به 17 میلیون دلار و اعطای غیرقانونی وام به اعدام با استمهال 2 ساله محکوم شده بود. اعدام و محکومیت مقامات ارشد دولتی، بخشی از بزرگترین کارزار ضدفسادی است که در دوره رهبری جدید حزب کمونیست به جریان افتاده است. شیجینپینگ، رئیسجمهور چین از زمان آغاز سومین دوره ریاستجمهوری خود در سال 2022، این کارزار را به راه انداخته که در جریان آن تاکنون چندین سرمایهدار میلیاردر و بانکدار از حزب اخراج و زندانی شدهاند. این کارزار از حمایت عمومی قابل توجهی برخوردار است، اگر چه منتقدان ادعا میکنند که شی با این حربه در حال جایگزین کردن رقبا با وفاداران در پستهای کلیدی برای تحکیم قدرت خویش است.
***
جنگ علنی ماسک و دولت سایه آمریکا
جنگ دستیار ارشد رئیسجمهور آتی ایالات متحده با آنچه « دولت سایه» آمریکا میخواند به شکل علنی درآمده است. ایلان ماسک، مدیرعامل شرکت فضایی اسپیس ایکس به دلیل نقض پروتکل بررسی مجوزهای امنیتی آمریکا در معرض تحقیقات متعددی با هدایت کنگره قرار گرفته است. سازمانهای فدرال ایالات متحده حداقل ۳ بررسی درباره اینکه آیا ماسک و شرکتش از پروتکلهای گزارشدهی امنیتی برای حفاظت از اسرار دولتی تخطی کردهاند یا نه را کلید زدهاند. در حال حاضر مجوز امنیتی فوقمحرمانه او در شرکت اسپیس ایکس، در بالاترین سطحی است که توسط آژانس ضدجاسوسی و امنیتی دفاعی ایالات متحده اعطا شده است. این مجوز به او اجازه میدهد تا به اطلاعات طبقهبندیشده بسیار حساس، از جمله فناوری پیشرفته نظامی آمریکا دسترسی داشته باشد اما در مقابل او موظف است جزئیات زندگی خصوصی خود را تحت قوانین بازرسی مداوم گزارش دهد. بنا به گزارش روزنامه نیویورکتایمز، این تحقیقات به دلیل عدم گزارش مکرر جزئیات مهم درباره سفرهای ماسک و سایر فعالیتها، از جمله دیدار با رهبران خارجی، آغاز شده است. حالا پس از حمایت عمومی ماسک از کارزار ریاستجمهوری دونالد ترامپ، حساسیتها و شکایتها از او به نقطه اوج رسیده است بویژه که قرار است مردی که ثروتمندترین فرد جهان شناخته میشود، نقش مهمی در دولت در حال تشکیل ترامپ ایفا کند. ۲ سناتور آمریکایی در نامههایی به بازرس کل پنتاگون و دادستان کل ایالات متحده، بویژه خواستار بررسی درز اطلاعات حساس آمریکا در دیدار احتمالی ماسک با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه شدهاند. ماسک نیز در مقابل افرادی را که به او انگ افشای اطلاعاتی زدهاند «خائنان دولت عمیق» آمریکا خوانده که رسانهها را تطمیع کردهاند. او تهدید کرد: «ترجیح میدهم دعوا را شروع نکنم اما به کار آنها پایان میدهم».
***
نتانیاهو در تور جبلالشیخ
روز سهشنبه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و کاتس، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی بازدیدی از قله کوه جبلالشیخ در سوریه که پس از سقوط نظام اسد اشغال شده است، داشتند. در این بازدید کاتس اظهار داشت: «این قله چشمان اسرائیل برای کشف تهدیدات دور و نزدیک است. ارتش اسرائیل برای حفاظت از جوامع بلندیهای جولان و شهروندان اسرائیلی در اینجا حاضر است». همچنین وی افزود: «ما تا هر زمانی که لازم باشد در اینجا خواهیم بود. حضور ما اینجا در قله کوه حرمون [جبلالشیخ]، امنیت را افزایش داده و امکان پایش و بازدارندگی برابر حزبالله در دره بقاع و شورشیان سوریه که وانمود به میانهروی و اعتدال میکنند ولی از همان افراطیترین گروههای اسلامی هستند، ایجاد میکند».
ارسال به دوستان
آمریکا، اسرائیل و ترکیه به خاطر چه منافعی بر سر سرنگونی بشار اسد متحد شدند
شام مشترک
مصطفی نصری: پس از فروپاشی نظام بشار اسد در سوریه و روی کار آمدن گروههایی نظیر تحریرالشام و سایر گروههای متحد ترکیه، به نظر میرسد ترکیه در تلاش است وقایع گذشته و ناآرامیهای ناشی از آن را سفیدشویی کند. در همین راستا، هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه ادعاهایی مطرح کرده که از جمله آنها این است که بشار اسد از ابتدا جزو محور مقاومت نبوده و همچنین آمریکا و اسرائیل از سقوط او ناراضی بودهاند. ادعاهای وزیر خارجه ترکیه درباره نارضایتی آمریکا و اسرائیل از سقوط بشار اسد، بیشتر به یک تلاش دیپلماتیک برای توجیه سیاستهای گذشته ترکیه و مدیریت انتقادات داخلی و خارجی شباهت دارد. شواهد تاریخی و میدانی به وضوح نشان میدهد آمریکا، اسرائیل و ترکیه در راستای منافع مشترک خود، در سرنگونی بشار اسد همکاری داشتهاند. سیاستهای ترکیه در سوریه، از جمله حمایت از گروههای مسلح و پیگیری راهبردهای نوعثمانیگرایانه، نهتنها ثبات منطقه را تضعیف کرده، بلکه موجب شده سوریه به صحنهای برای نفوذ و تجاوز اسرائیل تبدیل شود. سقوط نظام بشار اسد، پیامدهای گستردهای برای منطقه به دنبال داشته است. سوریه اکنون به یک میدان نبرد چندجانبه تبدیل شده که در آن گروههای مختلف، از جمله تحریرالشام و نیروهای تحت حمایت ترکیه، در تلاش برای تثبیت قدرت خود هستند. این وضعیت نهتنها حاکمیت سوریه را تضعیف کرده، بلکه باعث افزایش نفوذ قدرتهای خارجی، از جمله اسرائیل شده است. در ادامه ضمن بررسی چرایی تلاش ترکیه برای سفیدشویی وجهه آمریکا و اسرائیل در موضوع سوریه، منافعی که این دولتها را برای به ناامنی کشیدن سوریه به اجماع رسانده، بررسی میشود.
* اهداف ترکیه از سفیدشویی بایدن و نتانیاهو
ترکیه تلاش برای سفیدشویی اسرائیل و آمریکا در موضوع سوریه را با 3 هدف اصلی دنبال میکند؛ اصلیترین هدف ترکیه از این ادعاها، آرام کردن نارضایتی ایران از سقوط متحد منطقهای خود در برابر اسرائیل است. ترکیه تلاش دارد با القای این ایده که سوریه در جبهه مقاومت نقش چندانی نداشته، حساسیتهای ایران در مواجهه با خود را کاهش دهد. این رویکرد همچنین در جهت کماهمیت جلوه دادن همپیمانی راهبردی ایران و سوریه در دوران بشار اسد است. با این حال، هماهنگی عمیق میان ایران و سوریه در دوران اسد، بویژه در حمایت از مقاومت در برابر اسرائیل و تأمین تسلیحات برای حزبالله لبنان، غیرقابل انکار است. سقوط بشار اسد، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، ضربهای به محور مقاومت تلقی میشود.
ترکیه همچنین با این ادعا که توانسته بهتنهایی نظام بشار اسد را سرنگون کند، به دنبال تقویت تصویر قدرت خود در منطقه است. این استراتژی بخشی از سیاستهای نوعثمانیگرایانه ترکیه به شمار میآید که بر توسعه نفوذ این کشور در خاورمیانه تمرکز دارد. ترکیه میخواهد القا کند بدون نیاز به حمایت مستقیم سایر قدرتها توانسته است تغییرات اساسی در ساختار سیاسی سوریه ایجاد کند.
با این حال، بررسیهای میدانی و تاریخی نشان میدهد موفقیت ترکیه در سوریه تنها با حمایت ضمنی و همسویی با آمریکا و اسرائیل ممکن بوده است. چنین ادعاهایی نهتنها اغراقآمیز به نظر میرسد، بلکه با شواهد همکاری پشت پرده ترکیه با قدرتهای غربی و اسرائیل در تضاد است.
یکی دیگر از اهداف این ادعاها، توجیه تجاوزات اخیر اسرائیل در سوریه است. پس از سقوط بشار اسد، اسرائیل بخشهایی از خاک سوریه را در سایه انفعال گروههای مسلحی که اکنون حاکمان سوریه پس از اسد به شمار میروند، اشغال کرد. علاوه بر این، تاسیسات نظامی سوریه نیز به طور مکرر هدف حملات اسرائیل قرار گرفته است.
در همین راستا، ابومحمد جولانی، رهبر تحریرالشام و والی غیررسمی سوریه پس از اسد، موضعی منفعلانه اتخاذ کرده و خواستار روابط مسالمتآمیز با اسرائیل شده است. این موضعگیری، شائبهها درباره هماهنگی پشت پرده میان این گروهها و اسرائیل را تقویت میکند.
ترکیه به عنوان حامی اصلی این گروهها، اکنون با پرسشهایی جدی مواجه است: آیا سیاستهای این کشور باعث شده سوریه به جولانگاه تجاوزات اسرائیل تبدیل شود؟ فیدان برای مقابله با چنین انتقاداتی، تلاش میکند با ادعای نارضایتی اسرائیل و آمریکا از سقوط اسد، اتهامات همسویی با این 2 رژیم را کمرنگ و تجاوزات اخیر را اینگونه توجیه کند که نارضایتی از حضور گروههای مسلح و لزوم تامین امنیت عامل آن بوده است.
* آقای فیدان قبل از موضعگیری باید مواضع رسمی غربیها را مرور میکرد
ادعای وزیر خارجه ترکیه مبنی بر نارضایتی آمریکا و اسرائیل از سقوط بشار، نهتنها واقعیتهای موجود را نادیده میگیرد، بلکه در تضاد با مواضع علنی این 2 رژیم است.
بر خلاف ادعاهای وزیر خارجه ترکیه، آمریکا و اسرائیل از سقوط بشار اسد استقبال کردهاند. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا سقوط اسد را «اقدام اساسی عادلانه» نامید. همچنین بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل روز سقوط بشار اسد را «روز تاریخی خاورمیانه» توصیف کرد.
اخیراً نیز دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا در انتخابات 2024، در مصاحبهای اظهار داشت: «هیچکس از نتیجه نهایی در سوریه مطمئن نیست اما به نظر میرسد برنده واقعی ترکیه باشد». ترامپ همچنین از توان نظامی ترکیه تمجید کرد و ارتش این کشور را «نیروی نظامی بزرگ» خواند که در جنگهای فرسایشی تحلیل نرفته است. این اظهارات نشان میدهد همسویی استراتژیک میان دولتهای مختلف آمریکا و ترکیه در پرونده سوریه وجود داشته است.
علاوه بر این اظهارات، سابقه تاریخی غربیها برای سرنگونی بشار هرگونه تلاش برای سفیدشویی آنها توسط وزیر خارجه ترکیه را خنثی میکند. تلاش برای سرنگونی بشار اسد از سال 2011 آغاز شد؛ زمانی که آمریکا و متحدانش با حمایت از گروههای مخالف، به دنبال تضعیف نظام سوریه بودند. اسرائیل نیز با انجام حملات هوایی و ارائه حمایتهای لجستیکی به گروههای مخالف، نقش مهمی در این فرآیند ایفا کرد.
ترکیه از همان ابتدا یکی از بازیگران اصلی در حمایت از گروههای مسلح مخالف اسد بود. سیاستهای این کشور شامل باز کردن مرزها برای تسهیل انتقال نیروها و تجهیزات، همچنین ارائه پشتیبانی نظامی و مالی به گروههای تحت حمایت خود بود. چنین اقداماتی نشان میدهد سقوط بشار اسد نتیجه یک همکاری گسترده و بلندمدت میان ترکیه، آمریکا و اسرائیل بوده است.
* تضعیف محور مقاومت و تغییر نظم خاورمیانه؛ هدف مشترک آمریکا و محور ترکی - عبری
منافع مشترک آمریکا، اسرائیل و ترکیه در سوریه نهتنها به مسائل امنیتی و سیاسی محدود نمیشد، بلکه اهداف اقتصادی و استراتژیک گستردهتری را نیز شامل میشد. سرنگونی بشار اسد و تضعیف سوریه بخشی از پروژهای بزرگتر برای بازسازی نظم خاورمیانه و افزایش نفوذ واشنگتن، تلآویو و آنکارا بود که همچنان به عنوان یکی از مسائل پیچیده و مناقشهبرانگیز در منطقه باقی مانده است.
آمریکا و اسرائیل با سرنگونی اسد، به دنبال کاهش نفوذ ایران در منطقه و قطع ارتباطات لجستیکی میان ایران و حزبالله بودند. ترکیه نیز با تضعیف محور مقاومت، به دنبال ایجاد موازنهای جدید در منطقه بود که در آن نقش برجستهتری داشته باشد. حفظ امنیت اسرائیل یکی از مهمترین دلایل مداخله ترکیه، آمریکا و رژیم اشغالگر در سوریه بود. بشار اسد به دلیل نزدیکی جغرافیایی به اسرائیل و حمایت از حزبالله، تهدیدی جدی برای امنیت این رژیم محسوب میشد. اسرائیل با حمایت از سرنگونی اسد و کاهش نفوذ ایران در سوریه، توانست خطر جبهه شمال را بکاهد. علاوه بر این، اسرائیل با اعمال فشارهای سیاسی و نظامی به دنبال تقویت جایگاه خود در منطقه است.
ترکیه نیز اهداف امنیتی خاص خود را دنبال میکرد. این کشور از یک سو نگران افزایش قدرت گروههای کرد در شمال سوریه بود و از سوی دیگر با بحران مهاجرت ناشی از جنگ داخلی مواجه بود. سرنگونی بشار اسد و جایگزینی یک دولت متمایل به ترکیه، به آنکارا این امکان را میداد تا تهدیدات امنیتی ناشی از کردها را کاهش داده و بحران مهاجرت را مدیریت کند. همچنین ترکیه با نقشآفرینی در مذاکرات بینالمللی و حمایت از گروههای اپوزیسیون، به دنبال شکلدهی به آینده سیاسی سوریه و تقویت نفوذ خود در منطقه بود.
هدف اصلی این 3 دولت، شکلدهی به نظم جدید در خاورمیانه بود، چیزی که نتانیاهو پیش از این آن را در تریبون اعلام کرده بود. سرنگونی بشار اسد به آمریکا، اسرائیل و ترکیه این امکان را داد تا نقشهای برجستهتری در سیاستهای منطقهای ایفا و از گسترش نفوذ ایران و روسیه جلوگیری کنند. این نظم جدید قرار است با کاهش نفوذ قدرتهای مخالف غرب و افزایش قدرت کشورهایی که به غرب نزدیکترند، همراه باشد. به همین دلیل، این کشورها از روندهای مختلف از جمله مذاکرات بینالمللی و تحریمهای اقتصادی برای فشار به دولت سوریه و تامین منافع خود استفاده کردند.
* باز هم همه چیز زیر سر نفت است
یکی از عوامل کلیدی در سیاست خارجی آمریکا، اسرائیل و ترکیه در دهه گذشته، سرنگونی بشار اسد و تضعیف نفوذ ایران و روسیه در سوریه بوده است. 3 رژیم با اهداف مشترک، البته گاهی با تفاوتهای استراتژیک، تلاش کردند به روشهای مختلف به سقوط دولت بشار اسد کمک و پس از آن منافع خود را در سوریه و منطقه تأمین کنند. این اهداف نهتنها سیاسی و امنیتی، بلکه اقتصادی نیز بود و طیف گستردهای از مسائل مانند کاهش نفوذ ایران، تامین امنیت اسرائیل، مدیریت بحرانهای منطقهای و دسترسی به منابع انرژی را شامل میشد.
یکی از اهداف کلیدی این 3 رژیم در سوریه، کنترل منابع انرژی و خطوط انتقال آن بود. سوریه به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، به عنوان یک پل ارتباطی میان خلیجفارس و اروپا شناخته میشود. مناطق شمال شرقی سوریه، بویژه دیرالزور و رقه، دارای منابع نفتی قابل توجهی است که این 3 رژیم برای کنترل آنها رقابت میکردند. آمریکا با حضور نظامی در این مناطق توانست کنترل مستقیم بر چاههای نفت را به دست گیرد و از آنها برای تامین هزینههای نظامی و فشار اقتصادی به دولت سوریه استفاده کند. ترکیه نیز با حضور در مناطق شمال سوریه و حمایت از گروههای مخالف، به دنبال بهرهبرداری از منابع انرژی بود. این کشور با هدف تقویت اقتصاد داخلی و کاهش وابستگی به منابع خارجی، تلاش کرد از منابع نفتی سوریه بهرهبرداری و حتی این منابع را به بازارهای دیگر صادر کند. در عین حال، اسرائیل از تحولات سوریه برای تقویت موقعیت خود در منطقه و افزایش نفوذ اقتصادی بهره برد. اگرچه اسرائیل به طور مستقیم در استخراج منابع نفتی مشارکت نداشت اما توانست از تغییرات ژئوپلیتیک برای تقویت روابط خود با سایر بازیگران منطقهای و بهرهبرداری غیرمستقیم از منابع انرژی استفاده کند.
بحران سوریه همچنین به رقابت میان گروههای نیابتی که توسط کشورهای خارجی حمایت میشدند، دامن زد. این گروهها برای کنترل مناطق نفتی و بهرهبرداری از منابع طبیعی سوریه، با یکدیگر درگیر شدند. آمریکا و ترکیه با حمایت از این گروهها توانستند از منابع انرژی برای تقویت قدرت خود در سوریه و تضعیف دولت اسد استفاده کنند.
ارسال به دوستان
گفتوگو
اردوغان اهداف آمریکا را در سطح منطقه پیاده میکند
«هیچکس نتیجه نهایی در سوریه و اینکه طرف برنده کیست را نمیداند اما فکر میکنم این ترکیه است». این شاید استثنائا تنها جمله درستی باشد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا و متحد اردوغان در ائتلاف ناتو در زندگی سیاسیاش گفته باشد. چنین تعریف و تمجیدهایی از جانب طرف ترک نیز بیپاسخ نمیماند. روز گذشته هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه در حالی مدعی شد آمریکا و اسرائیل از سقوط بشار ناراضی بودند که هم این 2 رژیم و هم متحدان اروپاییآنها بابت فروپاشی نظام سوریه خوشحالی کرده بودند. نتانیاهو پس از آنکه روز سقوط دولت سوریه را روزی تاریخی برای خاورمیانه خواند، وارد فاز اشغال سوریه شد و همزمان زیرساختهای نظامی آن را نیز نابود کرد. آمریکا نیز رفتن بشار اسد را «عمل اساسی عدالت» توصیف کرد. این رفت و برگشتها نشان میدهد ترکیه و متحدان غربی آن اکنون بیشترین نفع را از وضعیت سوریه میبرند. برای بررسی منافع ترکیه به عنوان نقش اول سناریوی جدید خاورمیانه با علی حیدری، کارشناس مسائل ترکیه به گفتوگو پرداختیم که طی آن اثرات منطقهای راهبردهای اردوغان مورد بررسی قرار گرفت. وی با تأکید بر نفوذ گسترده ترکیه در شمال سوریه، به تشریح استراتژیهای این کشور برای حفظ امنیت مرزهای جنوبی و تقویت موقعیت خود در قبال گروههای کردی پرداخت. وی معتقد است ترکیه بویژه از طریق گروههای مسلح تحت حمایت خود مانند جیش الوطنی و تحریر الشام، توانسته است تا حد زیادی بر تحولات داخلی سوریه تأثیر بگذارد و با وجود فشارهای بینالمللی، حضور نظامی خود را در این کشور حفظ کند. به باور او، هدف ترکیه از این حضور، نهتنها مقابله با تهدیدات امنیتی از جانب کردها، بلکه تبدیل سوریه به یک منطقه نفوذ استراتژیک و یک هاب انرژی در آینده است. حیدری همچنین در این گفتوگو به رقابتهای موجود در حوزه ژئوپلیتیک بین ایران و ترکیه اشاره میکند و بر این باور است که ترکیه با توسعه زیرساختهای ترانزیتی مانند کریدور جاده لاجورد، قصد دارد به عنوان یک هاب انرژی منطقهای شناخته شود و به دور زدن نفوذ ایران و روسیه در منطقه بپردازد. کارشناس مسائل ترکیه البته به این نکته هم اشاره میکند که منافع آمریکا و اسرائیل بهطور خاص در سوریه بهگونهای است که اکنون هیچ یک از طرفهای خارجی تمایلی به ظهور دوباره داعش ندارند. او تأکید میکند قدرتهای جهانی همچنان به ثبات نسبی در سوریه علاقه دارند تا بتوانند نفوذ خود را در منطقه حفظ و از بروز بحرانهای جدید جلوگیری کنند.
***
* سقوط بشار اسد و افزایش نفوذ دولت ترکیه در سوریه چه تأثیری بر وضعیت سیاسی و اجتماعی سوریه خواهد داشت؟
ترکیه به بهانه حضور کردها و ایجاد امنیت در مرزهای جنوبی خود، سلسله عملیاتی را در شمال سوریه ترتیب داد. این کشور پیشتر تحت عناوینی همچون «الباب»، «سپر فرات»، «چشمه صلح» و «شاخه زیتون» این عملیاتها را انجام داد و در عمق کم یا زیاد ۳۰ کیلومتری میخواست یک نوار مرزی امنیتی ایجاد کند تا مانع تأثیرگذاری کردها - که آنها را دنباله «پکک» میداند - در شمال سوریه و جنوب مرزهای خود شود. به این بهانه وارد شد، لشکرکشی کرد، حضور پیدا کرد و الان هم مستقر شده است. من فکر نمیکنم که شاهد خروج ترکیه از این منطقه یا از سوریه باشیم؛ چون به هر حال اهدافی را دنبال میکند، چه در شمال سوریه و چه در شمال عراق، که ایجاب میکند این حضور نظامی را داشته باشد. از جمله اینکه در شمال سوریه، با توجه به حضور نظامی خود، میتواند نفوذ سیاسی و اجتماعیاش را بیشتر کند و آن منطقه را تحت عنوان منطقه حائل یا منطقه امن توسعه دهد. همچنین ساختوسازهایی در آن انجام بدهد و پناهجویانی را که اکنون در ترکیه هستند (3.5 تا 4 میلیون نفر) بهتدریج به آنجا منتقل کند. این اقدام باعث میشود نفوذ ترکیه در سالهای آینده در سوریه بیشتر شود. البته همه اینها مربوط به قبل از سرنگونی دولت اسد بود و اکنون دست ترکیه در آنجا خیلی بازتر شده و راحتتر میتواند نفوذ و حضور داشته باشد و سیاستهای خود را پیش ببرد.
* از آنجا که نقش ترکیه در حمایت از گروههای مختلف در سوریه علنی است، چه ارزیابیای از تأثیر این حمایتها بر تحولات سیاسی و نظامی آتی سوریه دارید؟ مهمترین هدفی که ترکیه از این حمایتها دنبال میکند چیست؟
بال اصلی اتفاقاتی که در سوریه افتاد، همه میدانند جیشالوطنی بود که تحت کنترل کامل ترکیه قرار داشت. نیروهای این گروه از طرف ترکیه آموزش نظامی دیدند، در ترکیه تامین مالی شدند و حمایتهای مالی نیز از آنها صورت گرفت و طی یک دهه گذشته در سوریه حضور داشتند. اینها کاملا تحت کنترل، حمایت و پشتیبانی ترکیه بودند و در اتفاقات اخیر، بال کناری تحریر الشام بودند. جیشالوطنی و تحریر الشام به عنوان ۲ نیروی عمدهای که سوریه و دولت سوریه را ساقط کردند، عمل کردند. در حال حاضر جیشالوطنی بخشی از سوریه را تصرف کرده و منابع نفتی را نیز در آن مناطق در اختیار دارد. ترکیه به دلیل وضعیت جغرافیایی خود، منابع نفت و گاز چندانی ندارد و البته به این منابع نیازمند است. تسلط این گروهها بر سوریه میتواند یک فرصت برای ترکیه فراهم کند، کما اینکه در دورهای که این منابع در اختیار داعش بود، ترکیه از طریق کشورهای دیگر، بویژه کشورهای اروپایی، این منابع را صادر میکرد و مورد استفاده قرار میداد. البته ممکن است خود نیز از این منابع استفاده کند. در بحث ترانزیت انرژی هم اگر ترکیه بتواند آن را دنبال کند، میتواند گاز قطر را از طریق خط لوله به داخل انتقال دهد و سپس به کشورهای اروپایی منتقل کند اما با توجه به اینکه قطر وارد تکنولوژی گاز مایع شده و آن را در کپسول صادر میکند، این موضوع تا حدی با تردید مواجه است بویژه فضای میدانی برای این حجم از لولهگذاری و ایجاد زیرساختها وجود ندارد. با این حال، ترکیه همچنان تمایل دارد این مسیر را دنبال کند، چرا که میتواند هم به عنوان یک مسیر ترانزیتی عمل کند و هم به تبدیل شدن آن به یک هاب انرژی منطقهای کمک کند.
* هاکان فیدان، وزیرخارجه ترکیه اخیراً اظهار نظری کرده مبنی بر اینکه بشار اسد در محور مقاومت نبوده و در واقع برای اسرائیل و آمریکا گزینهای مناسب بوده است. شما این ادعا را چگونه ارزیابی میکنید؟ چه دلایلی باعث شد وزیرخارجه ترکیه چنین سخنی را مطرح کند و یک واقعیت مشهود را زیر سوال ببرد؟
یکی از مهمترین کارویژههای سوریه و بشار اسد برای ایران و برای منطقه، موضوع محور مقاومت بود که در آن محور نقش مهمی داشت و خب با سیاستها و ویژگیهای خاص خود از این محور حمایت و پشتیبانی میکرد. برای منطقه، این مهمترین ویژگی بشار اسد بود و برای کشورهای عرب خلیجفارس نیز این ویژگی بسیار مهم بود و گاهی آنها را اذیت میکرد. موضوعی که آقای فیدان به آن اشاره کرده در واقع تخریب همین برجستگی است. او میخواهد این پیام را منتقل کند که شما یک ویژگی مهم برای بشار اسد به عنوان محور مقاومت را نادیده بگیرید؛ چون همین محور و همین فرد که در سوریه حاکم بود، برای اسرائیل بهترین گزینه بود و آمریکاییها هم نمیخواستند که این فرد سرنگون شود. بر اساس ادعای ایشان، بشار اسد نهتنها در محور مقاومت نبود بلکه در پسزمینه هم قرار نداشت. او در واقع میخواهد این پیام را منتقل کند که آنطور که طی ۲ دهه گذشته درباره بشار اسد و حکومت سوریه گفته میشد، نبوده و نیست و اتفاقا این فرد مهره مناسبی برای اسرائیل و آمریکا بوده است. این ادعا اما چندان درست نیست، چون خود همین کشورها در ابتدای بحران سوریه تلاش زیادی کردند که بشار اسد سرنگون شود و جلسات متعددی تحت عناوین «دوستان سوریه» در همان سالهای اول با حضور ۷۰ یا ۸۰ کشور برگزار شد تا بتوانند به هر نحو ممکن این کار را انجام دهند اما نتوانستند، چون هم پشتیبانی مردمی را داشت، هم ارتش را در کنار خود داشت و هم محور مقاومت و روسیه از این دولت مشروع حمایت میکردند.
* نظرتان درباره آن بخش از اظهارات آقای هاکان فیدان مبنی بر منفی خواندن حضور ایران در سوریه چیست؟ آیا میتوان از آن به نوعی رسمیت بخشیدن به یک تقابل منطقهای را برداشت کرد؟ در این صورت چگونه میتوان آینده رقابت ایران و ترکیه را در این منطقه پیشبینی کرد؟
آقای هاکان فیدان در این باره گفت «امروز کاری که ایران دارد میکند، برای ما قابل قبول نیست؛ ما نمیخواهیم حضور نظامی ایران در این منطقه ادامه داشته باشد». وزیر خارجه ترکیه همچنین طی چند وقت گذشته بارها به این موضوع اشاره کرده و مدعی شد حضور ایران در سوریه منفی بوده و ما قصد نداریم مثل ایران بهصورت منفی در این کشور حضور داشته باشیم، بلکه حضور ما سازنده خواهد بود. ما برای ساختوساز آمدهایم، برای آبادانی آمدهایم، برای اقتصاد آمدهایم».
به هر حال انتظار دیگری از ترکیه نمیشود داشت، چون حداقل بعد از فروپاشی عثمانی (و حتی قبل از آن هم) ۲ کشور ایران و ترکیه به عنوان ۲ قدرت بزرگ منطقهای همیشه در رقابت با هم بودهاند و تلاش کردهاند در مناطق پیرامونیشان جا پایی برای خودشان پیدا کنند و طرف مقابل را کنار بزنند. خب، حالا ترکیه به این خواسته رسیده و بعد از ۱۳ سال توانسته با سرمایهگذاریهایی که کرده بود و کمکهایی که آمریکا، اسرائیل و تروریستها داشتند، سوریه را به نوعی به دست بگیرد و اسد را برکنار و سرنگون کند. با توجه به آن پیشینه و رقابتی که وجود داشته است، تقریبا میتوانیم بگوییم ترکیه در عرصههایی که با ایران رقابت داشته، توانسته موفقیت نسبی کسب کند ولی باید ببینیم شرایط در آینده چگونه پیش خواهد رفت، چون نمیتوانیم از الان بگوییم که چه اتفاقی بهطور کامل و مطلق در سوریه افتاده و آیا شرایط به همین منوال ادامه خواهد یافت یا نه؛ در این مورد هم جای تردید و هم جای شک وجود دارد.
* در رقابتهای کریدوری میان ایران و ترکیه، بویژه در زمینه ترانزیت انرژی و مسیرهای تجاری، شما چه عواملی را مهمترین تهدیدها و چالشها برای ایران میدانید؟
یکی از عرصههای رقابت ایران با ترکیه در بحث کریدور است که ترکیه طی چند سال گذشته تلاش کرده با تسهیل در ایجاد کریدورهایی که از کنار ایران عبور میکنند، کمک کند تا ژئوپلیتیک ترانزیتی ایران تخلیه شود؛ یعنی پتانسیل ژئوپلیتیکی ایران در حوزه ترانزیت کاهش یابد. از جمله این کریدورها، کریدور جاده لاجورد است که از افغانستان و آسیای میانه عبور کرده و به ترکیه ختم میشود، یا جاده توسعه که از عراق، بندر فاو و بصره آغاز میشود و به ترکیه و اروپا ختم میشود یا کریدور زنگزور که ترکیه به دنبال ایجاد آن است. همه این اقدامات ترکیه در راستای ارتقای جایگاه ترانزیتی خود و تضعیف جایگاه ترانزیتی و کریدوری ایران است. به نوعی موضوع سوریه نیز میتواند یکی از این عوامل باشد؛ با توجه به مسیر خط لوله گازی که از قطر، سوریه و ترکیه عبور میکند و به اروپا میرسد، ترکیه تلاش میکند علاوه بر ایران، به عنوان یک محل کریدوری و یکی از منابع بزرگ گاز، حتی روسیه را هم - در صورت یافتن فرصت - دور بزند. ترکیه از این طریق هم تلاش میکند خود را بهصورت تثبیتشده در حوزه کریدور انرژی جایگاهسازی کند و هم به یک هاب انرژی منطقه تبدیل شود.
* چه اقداماتی را ضروری میدانید تا ایران بتواند جایگاه خود را در کریدورهای ترانزیتی حفظ و در رقابت با ترکیه قدرت خود را تقویت کند؟
ما در ابعاد گوناگون باید تلاش کنیم وضعیت موجود را به نفع خودمان یا تغییر دهیم یا آثار منفی آن را تا جای ممکن کاهش دهیم. یکی از آن موارد، ایجاد زیرساختها در حوزه کریدوری است تا بتوانیم مسیر ترانزیتی شمال - جنوب را هرچه سریعتر راهاندازی کنیم. همچنین کریدور ارس که میتواند جایگزین زنگزور باشد را باید هرچه سریعتر تکمیل کنیم. متأسفانه در این مسیر خللهایی ایجاد و روند کار کند شده است. ما باید روی این موضوعات تمرکز کنیم تا بتوانیم در حوزه ترانزیت و اقتصاد شرایط را تا حدودی تغییر دهیم. در حوزههای دیگر، بویژه در حوزه سیاسی، باید تلاش کنیم رایزنیهای خودمان را با دیگر همسایگان نظیر ترکیه، عراق، لبنان و همینطور قطر بهعلاوه روسیه بیشتر کنیم. باید منابع و منافع جدیدی تعریف کنیم تا بتوانیم بهصورت جمعی از آن بهرهبرداری کنیم تا دیگران نیز ترغیب شوند با ما کار کنند. حتی از خود ترکیه هم میتوانیم استفاده کنیم؛ یعنی با ترکیه همکاری کنیم و با توجه به پتانسیلهایی که داریم و ترکیه به آنها نیاز دارد، بتوانیم آن کشور را ترغیب کنیم که در حوزههایی که در حال حاضر دست بالاتر را دارد، ما هم حضور داشته باشیم. همچنین باید در بخشهایی که میتوانیم دست بالاتر را داشته باشیم، با ترکیه داد و ستد داشته باشیم. مانند موضوع افغانستان و پاکستان که ایران یک مسیر ترانزیتی بسیار مناسب و کوتاه بین این ۲ کشور و ترکیه میتواند باشد. ما میتوانیم این مسیر را مدیریت کنیم تا ترکیه نیز از آن استفاده کند.
* در سوریه اتفاق دیگری هم افتاد، آن هم اینکه روسیه باید به مرور ادوات نظامیاش را خارج کند و احتمالا به حضور نظامیاش پایان دهد. با توجه به رقابتی که میان ترکیه و روسیه در این کشور وجود داشته و اوج آن هدف قرار دادن هواپیمای روسی توسط ترکیه بود، فکر میکنید دامنه این نزاع پس از بحران سوریه به کدام سمت خواهد رفت و چگونه ممکن است در خود ماجرای سوریه نمود پیدا کند؟
من فکر نمیکنم نزاعی بین ترکیه و روسیه شکل گرفته باشد و اتفاقاتی که افتاده را تا حدودی ناشی از توافقاتی در سطح منطقه و بینالمللی میدانم که منجر به این اتفاق شده است. در آینده نیز این توافقها آثار خود را نشان خواهند داد و به این شکل که اکنون میبینیم، روند ادامه خواهد یافت. احتمال میدهیم روسیه در آینده در سوریه نقشآفرین باشد.
* رفتاری که ترکیه اکنون در داستان سوریه از خود نشان داده، در واقع در راستای سیاستهای استعماری غرب است و به نوعی میتوان گفت ترکیه در این زمینه به حمایت از اسرائیل پرداخته است. رفتار اردوغان به عنوان رهبر حزب عدالت و توسعه که ادعای اخوانالمسلمینی دارد تناقض دارد، چرا که اخوان دعوی مبارزه با استعمار را داشت. این تناقضات چگونه قابل توجیه است؟ آیا میتوانیم بگوییم اردوغان از اخوانالمسلمین صرفا به عنوان ابزاری برای مشروعیتبخشی به سیاستهای خود در منطقه استفاده میکند و در نهایت خیلی پایبند به اصول اخوانالمسلمین نیست؟
2 موضوع منطقهای و بینالمللی داریم. در حوزه منطقهای، آقای اردوغان هم اخوانی است و هم از آنها تأثیر میگیرد و هم بر آنها تأثیر میگذارد. یعنی قدرت گرفتن اخوان در همه کشورهای عرب منطقه به نفع اردوغان است، کما اینکه در ابتدای بهار عربی این را میدید و تصور میکرد با قدرت گرفتن اخوانیها، میتواند به نوعی خلیفه جهان عرب شود اما این موضوع محقق نشد. اردوغان هم به لحاظ ایدئولوژیک اخوانی است و هم در حوزه سیاسی برای اهداف سیاسیاش از این جریان استفاده میکند تا بتواند قدرت خود را در ترکیه و منطقه افزایش دهد. در حوزه بینالملل اما اردوغان زمانی که موضوع خاورمیانه جدید مطرح شد، خیلی علنی و آشکارا اعلام کرد خاورمیانه جدیدی که از طرف آمریکا در حال پیادهسازی است، در منطقه کارگزارانی دارد و ما، به عنوان ترکیه، از کارگزاران آن هستیم. ما جزء کارگزاران خاورمیانه جدید هستیم و افتخار میکنیم این طرح را دنبال کنیم. پس در اتفاقاتی که در سالهای گذشته افتاده و موضعگیریها و حرفهایی که علیه غرب و علیه آمریکا مطرح شده، در سطح کلان نمیتوانیم به آنها خیلی توجه کنیم، زیرا اصل موضوع این است که آقای اردوغان، چه به دلیل اهداف منطقهای، چه به دلیل نگاه ایدئولوژیک خود و چه به دلیل همراهی با غرب و آمریکا، طرحهای آمریکایی را در سطح کلان در منطقه دنبال و پیاده میکند. این طرحها هم از نظر ایدئولوژیک، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی برای آنها آوردههای زیادی داشته است و اردوغان میتواند از آنها استفاده کند.
* وضعیت امنیتی آینده سوریه چگونه خواهد بود؟ آیا قدرتهایی چون ترکیه و اسرائیل اجازه میدهند گروههایی مانند داعش دوباره در منطقه ظهور کنند؟
من فکر نمیکنم داعش دوباره اجازه ظهور پیدا کند، چه از سوی اسرائیل و چه از سوی ترکیه، چون اگر ناامنی شکل بگیرد، اولا ترکیه زیر سوال میرود، چرا که در حال حاضر بیشترین نفوذ امنیتی و نظامی را در سوریه دارد و این موضوع باعث خواهد شد عملکردش زیر سوال برود و پرسیده شود چرا اوضاع بیشتر از این آشفته شد اما در مورد اسرائیل، اگر داعش دوباره شکل بگیرد، احتمالا موجب ناآرامیهایی در منافع سوریه و اسرائیل خواهد شد که برای آنها زیانبار است. در شرایط فعلی، فکر نمیکنم این قدرتها بخواهند وضعیت سوریه ناامن شود، چون به بهانه همین ناامنی، بشار اسد را تحت فشار قرار دادند و دولتش را ساقط کردند. اگر وضعیت همچنان به همان شکل سابق ادامه پیدا کند، برای آنها نامطلوب خواهد بود و به قول معروف در سطح جهانی سرافکنده خواهند شد. به همین دلیل، شاهد بودیم بلافاصله پس از سرنگونی دولت هم در اردن جلسهای با حضور وزرای خارجه آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، همچنین برخی نهادهای بینالمللی و وزرای خارجه کشورهای عربی برای حمایت از وضعیت فعلی سوریه تشکیل و قرار شد کمکهای مالی و لجستیکی به این کشور ارائه شود تا هر چه سریعتر به ثبات برسد. در شرایط فعلی، ثبات در سوریه به نفع این گروهها و کشورهاست و احتمالا اجازه نخواهند داد وضعیت به بیثباتی کشیده شود. چون طی یک دهه گذشته، تمام هم و غم اینها این بود که بشار اسد را کنار بگذارند و کشوری را بعد از او بسازند که به عنوان الگو و نمونهای برای کشورهای به اصطلاح انقلابی در منطقه مطرح شود. بنابراین تصور نمیکنم اجازه دهند داعش ظهور کند یا از آن حمایت کنند.
* خروجی اتفاقات سوریه که ذیل طراحی ترکیه پیش میرود، باعث شده اسرائیل بهطور واضح وارد فاز اشغال سوریه شود و همچنین زیرساختهای آن را بمباران کند. این ناامنی که الان در آنجا رخ داده، در افکار عمومی به طور مستقیم حاصل سیاستهای ترکیه برداشت میشود. ترکیه حالا برای اصلاح وجهه خود چه میکند؟ میآید یک فضا تزریق میکند که سوریه امن است و ما هم به لحاظ نظامی داریم کنار میرویم. به همین خاطر نیز به عنوان نخستین کشور در آنجا سفارت افتتاح میکند تا بگوید وضعیت امنیتی وخیم نیست. این رویکرد متناقض آیا دلیلش این است که ترکیه میخواهد این اتفاقی که افتاده را از فضای سیاهی که در آن قرار گرفته، بیرون بیاورد و اینگونه جلوه دهد که سیاستهای آنکارا منجر به نابودی سوریه نمیشود؟
ترکیه تلاش میکند ثبات را در منطقه برقرار کند تا بتواند حداکثر بهرهبرداری را از این وضعیت بکند. منتها در این بین، اسرائیل هم منافع خود را دنبال میکند، یعنی نابود کردن هر آنچه ممکن است تهدیدی برای این رژیم در آینده باشد. این رژیم تمام منابع راهبردی و نظامی سوریه را دارد از بین میبرد تا در آینده تهدیدی متوجهش نشود. اسرائیل در این موضوع به هیچکس کاری ندارد، با هیچکس توافقی ندارد و به هیچکس توجهی نمیکند. ترکیه هم کارش را در سوریه تمام کرده است و نمیخواهد در شرایط فعلی با اسرائیل وارد تقابل جدیتری شود. به همین خاطر، معمولا در گفتوگوهایشان درباره سوریه، به صورت ضمنی و زبانی اقدامات اسرائیل را محکوم میکنند اما به طور کلی از موضوعات مربوط به سوریه میگویند که این مسائل مربوط به سوریهاست و ما دخالتی نداریم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|