|
حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران تا چه اندازه جدی است؟
همان همیشگی
امیرعباس نوری: مقامات و رسانههای رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر یک بار دیگر همانند ۲ دهه گذشته موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران را مطرح کردهاند. بنیامین نتانیاهو مدعی شده است پس از آتشبس در غزه و همین طور سقوط نظام سوریه، تلآویو تمرکز خود را بر موضوع ایران قرار داده است. برخی رسانههای آمریکایی نیز طی روزهای اخیر مدعی شدهاند حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران در دستور کار تیم ترامپ قرار دارد. والاستریت ژورنال هم به نقل از برخی اعضای تیم انتقالی ترامپ مدعی شد این موضوع با جدیت بیشتری از سوی ترامپ بررسی میشود. از سویی دونالد ترامپ روز سهشنبه در پاسخ به سوال یک خبرنگار درباره تصمیم او در این باره گفت به این سوال پاسخ نمیدهد. با این حال بررسی مواضع مقامات رژیم صهیونیستی و همین طور گزارشات رسانهای در سرزمینهای اشغالی فلسطین و آمریکا نشان میدهد موضوع حمله به تاسیسات هستهای ایران به صورت جدی در حال مطرح شدن است.
در این باره چند نکته قابل توجه است.
۱- موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران طی ۲ دهه اخیر همواره از سوی مقامات رژیم صهیونیستی مطرح شده است و مقامات این رژیم بویژه بنیامین نتانیاهو معتقدند تنها راه مطمئن شدن از عدم حرکت ایران به سمت ساخت سلاح اتمی، بمباران تاسیسات هستهای ایران است. در جریان توافق هستهای میان ایران و ۱+۵ در ژوئیه ۲۰۱۵ مقامات رژیم صهیونیستی مدعی بودند از آنجا که در این توافق حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته شد، لذا امکان تغییر دکترین هستهای در ایران و حرکت به سمت کارکردهای نظامی این برنامه همچنان وجود دارد. بنابراین آنها بشدت با این توافق مخالفت کردند. البته همان زمان گزارشاتی منتشر شد که نشان میداد تعداد زیادی از مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی، موافق برجام بوده و این توافق را کمهزینهترین اقدام برای کاهش خطر برنامه هستهای ایران میدانند. با این حال موضع رسمی رژیم صهیونیستی مخالفت با برجام یا هر توافق هستهای دیگری که حق غنیسازی را برای ایران به رسمیت بشناسد بود؛ موضعی که تاکنون، یعنی ۹ سال پس از شروع برنامه جامع اقدام مشترک همچنان ثابت مانده است. در این میان آنچه تهدیدات اخیر رژیم صهیونیستی درباره حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران را با تهدیدات پیشین متفاوت کرده، وضعیت جبهه مقاومت پس از ۱۵ ماه جنگ در پی عملیات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است. مقامات رژیم صهیونیستی معتقدند در پی این جنگ، اگر چه رژیم صهیونیستی متحمل خسارات بسیاری شده اما جبهه مقاومت نیز آسیبهای جدی دیده است. آنها وضعیت حماس در غزه، شهادت رهبران و فرماندهان ارشد حزبالله لبنان و آسیبدیدگی شبکه و ساختار حزبالله و نیز سقوط نظام بشار اسد در سوریه را نشانههای ضعیف شدن جبهه مقاومت به رهبری ایران قلمداد میکنند. از همین رو معتقدند ایران برخلاف ۲ دهه گذشته، توان زیادی برای پاسخ دادن به هر نوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای خود را ندارد. در واقع این برآورد مقامات تلآویو متکی بر این دیدگاه است که توان بازدارندگی ایران طی ۱۵ ماه گذشته آسیبهای جدی دیده است. از همین رو مقامات رژیم صهیونیستی معتقدند اکنون فرصت حمله کمهزینه به تاسیسات هستهای ایران فراهم است.
2- درباره تهدید حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران، همواره یک سوال کلیدی مطرح بوده و آن اینکه دلیل یا دلایل مخالفت آمریکا با حمله نظامی رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ایران چیست؟ اگر تهدید حمله به تاسیسات هستهای ایران را یک بازی آمریکایی - اسرائیلی برای تشدید فشار بر ایران در راستای گرفتن امتیازات بیشتر از تهران پای میز مذاکرات تلقی نکنیم، آن وقت باید درباره این موضوع اندیشید که آمریکا چرا این حمله را گزینه مناسبی برای رفع نگرانیهای خود در قبال برنامه هستهای ایران نمیداند؟ در همه این سالها بارها مقامات و تحلیلگران آمریکایی اعلام کردهاند آنچه باعث میشود واشنگتن از موافقت با حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران اجتناب کند، اول؛ میزان موفقیت این حمله در متوقف کردن برنامه هستهای ایران است و دوم؛ نگرانی از واکنش ایران به این حمله. با توجه به جانمایی تاسیسات هستهای ایران بویژه در تاسیسات فردو و همین طور عدم اطلاع آمریکاییها از مختصات کامل برنامه هستهای ایران، کاخ سفید نگران است در صورتی که این حمله منجر به نابودی بخش زیادی از تاسیسات هستهای ایران نشود، ایران بر اساس حقوق بینالملل، حق این را خواهد داشت که ضمن تجدیدنظر در همکاری با آژانس و عضویت در پیمانهای بینالمللی هستهای، در دکترین هستهای خود نیز تجدیدنظر کند. از سوی دیگر مقامات آمریکایی نگرانند ایران حمله نظامی به تاسیسات هستهای خود را با مجموعهای از اقدامات تلافیجویانه نظامی جبران کند.
این واکنشهای تلافیجویانه ایران میتواند شامل حملات گسترده به تاسیسات و مراکز هستهای رژیم صهیونیستی، به آتش کشیدن تاسیسات نفتی و گازی کشورهای منطقه که در حمله به تاسیسات هستهای ایران دخیل بودهاند، حمله اضلاع مختلف جبهه مقاومت به مراکز نظامی آمریکا در منطقه و همینطور ناامن شدن مسیرهای ترانزیتی در خلیجفارس، دریای عمان و... باشد.
این نگرانی آمریکاییها در شرایط فعلی کاملا معتبر است. اگرچه مقامات رژیم صهیونیستی معتقدند برخلاف ۲ دهه گذشته برخی بازوهای ایران در منطقه آسیب دیده اما آمریکاییها بخوبی به این واقعیت واقفند که برخلاف ۲ دهه گذشته، ایران اکنون ذخایر بزرگ اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد به همراه آبشارهای سانتریفیوژ بسیار پیشرفته در اختیار دارد که در صورت تغییر دکترین هستهای ایران، مدت زمان رسیدن ایران به بازدارندگی کامل هستهای را کاهش چشمگیری میدهد. از سوی دیگر تجربه ۲ عملیات «وعده صادق» توان موشکی ایران برای هدف قرار دادن اهداف مورد نظر در سرزمینهای اشغالی را به اثبات رسانده است. اگر تا قبل از این ۲ عملیات در واشنگتن و تلآویو تردیدهایی درباره توان موشکی ایران و نیز اطمینان خاطری درباره کارایی سپرهای دفاع موشکی رژیم صهیونیستی وجود داشت، عملیاتهای «وعده صادق» نشان داد دست ایران به همه جای سرزمینهای اشغالی میرسد. این واقعیت درباره سایر اهداف در غرب آسیا نیز صادق است. از سوی دیگر یمن به عنوان بازوی نوظهور جبهه مقاومت نیز نشان داده است توانمندی ویژهای را در حوزههای موشکی و پهپادی داراست. این توانمندی میتواند بخش مهمی از اقدامات تلافیجویانه ایران باشد. در عراق نیز ظرفیت حشدالشعبی برای هدف قرار دادن متجاوزان آمریکایی همچنان وجود دارد. از سوی دیگر، برخلاف ادعاهای مقامات صهیونیست، حزبالله لبنان با وجود شهادت رهبران و فرماندهان رده یک خود، در جریان 55 روز جنگ نابرابر با رژیم صهیونیستی، ضمن زمینگیر کردن ارتش صهیونیستی در جنوب رودخانه لیتانی، برگ برنده مهمی را رونمایی کرد؛ از پهپادهای رادارگریز گرفته تا موشکهای فاتح که با عبور از سپر چندلایه دفاع موشکی رژیم صهیونیستی، در چند نوبت اهدافی در تلآویو را مورد اصابت قرار دادند. بنابراین بازوی مقاومت در لبنان همچنان فعال است و در جنگ اخیر سطح حملات خود به سرزمینهای اشغالی را به مراتب افزایش داد و تجربیات مهمی نیز در این باره اندوخت. در کنار همه اینها کابوس جدید رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر، موضوع کرانه باختری است. کرانه باختری همان معمای رمزگشایی نشدهای است که میتواند همه برآوردهای مقامات تلآویو درباره قدرت مقاومت فلسطینی را نقش بر آب کند. در روزهای اخیر در جریان درگیریهای رخ داده در کرانه، برخی تحلیلگران در سرزمینهای اشغالی به این موضوع اذعان داشتهاند که یک سناریوی خوفناک برای اسرائیل، کنترل کرانه باختری توسط مقاومت فلسطینی حماس و جهاد است. کرانه باختری هم به لحاظ وسعت و هم به واسطه مرز طولانی با اردن، یک کابوس همیشگی برای رژیم صهیونیستی است؛ کابوسی که در مقایسه با غزه، برای رژیم صهیونیستی به مراتب بزرگتر و هولناکتر است. بنابراین این تصور که در جریان جنگ اخیر، توان جبهه مقاومت کاهش یافته، ادعایی است که شاید آمریکاییها در بررسی موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران، چندان روی آن حساب نکنند، البته وقتی ترامپ در کاخ سفید باشد، باید هر احتمالی را ممکن دانست.
بنابراین اگر قرار باشد آمریکاییها درباره گزینه حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران همانند گذشته فکر کنند و تصمیم بگیرند، دلیلی برای تغییر رفتار آنان وجود ندارد و نگرانیهایشان هم در حوزه میزان اثربخشی این حملات روی برنامه هستهای ایران و هم در حوزه اقدامات تلافیجویانه ایران پابرجاست. ضمن اینکه این بار آمریکاییها یک عامل نگرانی دیگر نیز روی میز دارند و آن جنگ اوکراین و هر نوع تصمیم ایران برای همکاری نظامی با روسیه است، بویژه که پس از فروپاشی نظام سوریه، این ضرورت هم در تهران و هم در مسکو احساس میشود که ۲ طرف نیازمند توسعه همکاریهای بیشتر در حوزههای سیاسی و امنیتی هستند.
۳- ایران به موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای خود چگونه فکر میکند؟ و درباره این تهدید چه اقداماتی انجام میدهد و چه تدابیری اندیشیده است؟
در ۳ سطح میتوان به این سوالات پاسخ داد.
الف- افزایش همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی: ایران در هفتههای اخیر توافقات جدیدی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشته است؛ توافقاتی که شامل بازرسیهاست. از سوی دیگر در جریان نشست اخیر شورای حکام، ایران یک پیشنهاد مهم روی میز گذاشت و از عدم انباشت بیشتر ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد خود سخن گفت. اگرچه اصرار تروئیکای اروپا بر صدور قطعنامه سیاسی علیه ایران مانع اجرایی شدن این پیشنهاد شد اما این موضع باعث ایجاد شکاف میان اعضای شورای حکام شد. ۲ اقدام ایران در وضعیت همکاری با آژانس در راستای بیاثر کردن ادعاهای رژیم صهیونیستی درباره برنامه هستهای ایران انجام شد. در واقع ایران با این توافقات و پیشنهادات، اراده و صداقت خود در عدم تغییر دکترین هستهای و بیاساس بودن ادعاهای رژیم صهیونیستی را نشان داد. ایران اگرچه طی چند دهه همکاری با آژانس، به دفعات شاهد سیاسیکاری این نهاد و سیاستهای آن در طول سیاستهای ایالات متحده آمریکا بوده است اما با توافقات اخیر و تداوم همکاریهای خود با آژانس، در حالی که از سوی رژیم صهیونیستی در موضع تهدید قرار دارد، در صدد راستیآزمایی صداقت این نهاد برساخته نظم آمریکایی در پیگیری اهداف اعلامی آن است. بنابراین تداوم همکاریها با آژانس، اقدام هوشمندانه ایران در راستای بیاثر کردن بهانه و ادعای رژیم صهیونیستی برای حمله نظامی به تاسیسات هستهای کشورمان است.
ب- حفاظت از برنامه هستهای: بسیار سادهلوحانه است اگر تصور شود ایران در حالی که طی ۲ دهه اخیر با تهدید رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هستهای خود مواجه بوده، تدابیر لازم را برای حفاظت از برنامه هستهایاش در دستور کار قرار نداده باشد. ایران همواره در مذاکرات هستهای اعلام کرده است یکی از خطوط قرمزش، حفظ ساختار برنامه هستهای و غنیسازی است. در همین راستا یکی از تدابیر اتخاذ شده، احداث تاسیسات فردو و انتقال بخش مهمی از تاسیسات هستهای به این مرکز است. در این راستا حتی برخی الزامات حفاظتی مانند مراقبت از تاسیسات در مقابل بمبهای سنگرشکن آمریکایی در نظر گرفته شده است. یک ضربالمثل معروف ایرانی وجود دارد که میگوید «کار از کار گذشته است». این ضربالمثل زمانی به کار میرود که کسی اقدامی انجام داده و از انجام آن پشیمان شده باشد اما دیگر زمان و امکانی برای اصلاح آن نداشته باشد. برخی تدابیر اتخاذ شده ایران برای حفاظت از برنامه هستهای، شاید زمانی مشخص شود که برای آمریکا و رژیم صهیونیستی، کار از کار گذشته باشد.
پ- تغییر دکترین بازدارندگی از طریق تجدیدنظر در دکترین هستهای: در ایران مدتهاست موضوع تغییر دکترین بازدارندگی در محافل مختلف مورد بحث قرار میگیرد. این بحث بویژه در جریان جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه جبهه مقاومت، به صورت جدیتر مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از صاحبنظران معتقدند تجدیدنظر در دکترین هستهای به عنوان مهمترین رکن دکترین بازدارندگی ایران باید در دستور کار قرار میگیرد. با این وجود همچنان سیاست رسمی و اعلامی ایران، عدم تجدیدنظر در دکترین هستهای است. با این حال حمله نظامی رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ایران، عملا تهران را در مسیر تغییر دکترین هستهای خود قرار میدهد. در صورتی که رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ایران حمله کند، این حمله در واقع به معنای یک تهدید هستهای و وجودی علیه کشورمان تلقی میشود و برای ایجاد بازدارندگی در مقابل این تهدید، راهی جز ایجاد بازدارندگی در همان سطح، یعنی بازدارندگی هستهای وجود ندارد. اکنون شاید این سوال مطرح شود که آیا رژیم صهیونیستی از این واکنش ایران مطلع نیست؟ پاسخ این سوال وابسته به میزان اطمینانخاطر رژیم صهیونیستی از اثربخش بودن حمله به تاسیسات هستهای کشورمان است.
اگر ادعای مقامات رژیم صهیونیستی مبنی بر آمادگی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران جدی باشد (و بخشی از عملیات روانی برای فشار به جمهوری اسلامی ایران نباشد)، به این معناست که آنها در برآوردهایشان مطمئنند حمله نظامی باعث برچیده شدن برنامه هستهای ایران یا توقف طولانیمدت آن خواهد شد. این البته یک ریسک بسیار بزرگ برای آنان و آمریکاست، چرا که هرگونه اشتباه در این برآورد، به معنای ورود ایران به باشگاه کشورهای دارای بمب اتم است.
یک گمانه دیگر نیز در این باره وجود دارد؛ برخی معتقدند رژیم صهیونیستی حمله به تاسیسات هستهای ایران را با هدف یک جنگ گسترده با ایران با حضور مستقیم آمریکا در این جنگ دنبال میکند. بر این اساس، صهیونیستها با علم نسبت به واکنشهای ایران چه در سطح واکنش متقابل به حمله رژیم صهیونیستی و چه در سطح تغییر دکترین هستهای ایران، به دنبال وقوع یک جنگ بزرگ با ایران، البته با حضور ایالات متحده آمریکا هستند تا از این طریق به تاسیسات حیاتی ایران، اعم از نظامی و اقتصادی و انرژی حمله کنند، چرا که صهیونیستها پس از واقعه ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و قرار گرفتن در مخمصه وجودی، تنها راه خروج مطمئن از این مخمصه را تضعیف شدید بنیه دفاعی و اقتصادی ایران به عنوان قلب و مغز جبهه مقاومت میدانند.
البته در این راستا آنها با ۲ مانع بزرگ روبهرو هستند؛ مانع نخست آمریکاست. آیا ایالات متحده در شرایط فعلی حاضر به آغاز یک جنگ تمامعیار با ایران است؟ آیا در آمریکا، با وجود تهدیداتی مانند قدرت روزافزون چین یا حمله نظامی روسیه به اوکراین، ایران به عنوان راس همه مشکلات و تهدیدات منافع آمریکا در دنیا شناخته میشود؟ از سوی دیگر، به فرض اینکه ایران در راس همه مشکلات و تهدیدات آمریکاست؛ آیا کاخ سفید به این نتیجه رسیده که جز حمله نظامی به ایران، هیچ گزینه دیگری روی میز وجود ندارد؟ آیا ترامپ با توجه به سیاستهای اعلامی خود در مخالفت با جنگ، حاضر به پذیرش هزینههای سرسامآور این جنگ بویژه تلفات نظامیان آمریکایی حاضر در منطقه خواهد بود؟ به نظر نمیرسد در شرایط فعلی، حاکمان آمریکا موضوع درگیر شدن در یک جنگ گسترده و تمامعیار با ایران را پذیرفته باشند.
مانع دوم برای پروژه جنگ گسترده رژیم صهیونیستی با ایران با مشارکت مستقیم آمریکا، کشورهای منطقه هستند. اگرچه برخی کشورهای منطقه نظیر عربستان سعودی و امارات، با تضعیف ایران در حوزههای دفاعی و اقتصادی همراهی میکنند اما وقوع یک جنگ بزرگ میان رژیم صهیونیستی - آمریکا و ایران، حتما دامنگیر این کشورها نیز خواهد شد. حضور پایگاههای نظامی آمریکا در برخی کشورهای منطقه و فعال شدن این پایگاهها در جنگ علیه ایران، باعث مشارکت کشورهای میزبان در جنگ علیه ایران میشود و از همین رو حتما ایران اقدام به تنبیه این کشورها خواهد کرد. کما اینکه ایران اخیرا به حکام این کشورها بویژه عربستان سعودی و امارات عربی متحده هشدار داده است در صورت حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات نفتی و انرژیاش، هیچکدام از تاسیسات انرژی این کشورها در امان نخواهند بود. ایران البته تا همینجا هم از خود خویشتنداری نشان داده است و با وجود برخی گزارشها مبنی بر استفاده رژیم صهیونیستی از آسمان برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس در حمله ۲۶ اکتبر (۵ آبان) به ایران، از واکنش متقابل علیه این کشورها اجتناب کرده است. ایران البته قبل از این حمله، به همه این کشورها هشدار داده بود در صورت حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات نفتی و گازیاش، بلافاصله تاسیسات نفتی و گازی این کشورها مورد حمله قرار خواهد گرفت.
بنابراین یکی از موانع مهم پیشروی رژیم صهیونیستی یا آمریکا (در صورت پذیرش این حمله و مشارکت در آن) برای شکلدهی یک جنگ فراگیر علیه ایران، مخالفت کشورهای حاشیه خلیجفارس است.
بنابراین به نظر نمیرسد شرایط برای اسرائیل در راستای آغاز جنگ فراگیر علیه ایران فراهم باشد. در کنار این موارد و موانع، فعال شدن همه اضلاع جبهه مقاومت در صورت وقوع این جنگ علیه ایران نیز در برآوردهای رژیم صهیونیستی و آمریکا و حتی کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی و امارات موثر است. قطعا وضعیت رژیم صهیونیستی پس از ۱۵ ماه درگیری با جبهه مقاومت به گونهای نیست که آمادگی جنگ بزرگ با همه اضلاع جبهه مقاومت را داشته باشد؛ جنگی که به مراتب بزرگتر و هولناکتر از جنگ اخیر است. با وجود وضعیت ظاهری میدان اما صهیونیستها بویژه آمریکاییها در خلال این جنگ بخوبی از ظرفیتهای جبهه مقاومت باخبر شدند.
* همان داستان همیشگی
همانگونه که پیشتر اشاره شد، اگرچه وضعیت ویرانیها در غزه، ترور رهبران و فرماندهان جبهه مقاومت بویژه در لبنان و همینطور سقوط بشار اسد این ذهنیت را ایجاد کرده که این بار تهدید رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران جدیتر از گذشته است اما با توجه به نکات مطرح شده، به نظر میرسد تهدید جدید آنگونه که برخی رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی یا رسانههای آمریکایی مدعی هستند، با موانع بسیار جدی روبهرو است؛ موانعی که عمدتا همان موانع سابق بر سر اجرایی شدن این تهدید است.
اقدامات اخیر تروئیکای اروپا و لجاجت آنها در صدور قطعنامه علیه ایران در شورای حکام و همینطور نشست اخیر شورای امنیت که در آن موضوع مکانیسم ماشه و مواضع آمریکا و ۳ کشور اروپایی درباره تشدید فشار علیه ایران مطرح شد، نشان میدهد آمریکا و ۳ کشور اروپایی با توجه به قریبالوقوع بودن بندهای موسوم به «غروب آفتاب» در برجام، به دنبال اعمال بستههای جدید فشار بر ایران هستند. در واقع تهدید جدید رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هستهای و همزمان، تشدید مواضع آمریکا و اعضای اروپایی برجام علیه برنامه هستهای ایران و نیز برخی مواضع غیرسازنده و سیاسی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره فعالیتهای هستهای ایران و مختصات یک سیاست فشار چندجانبه برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران پای میز مذاکره است. این سیاست، آپدیت یا بهروز شده همان سیاست همیشگی غرب در قبال برنامه هستهای ایران است.
ارسال به دوستان
معاون قرارگاه خاتمالانبیا در واکنش به ادعای پوتین:
مستشاران ایرانی را خودمان از سوریه خارج کردیم
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در واکنش به ادعای رئیسجمهور روسیه مبنی بر خروج 4000 مستشار نظامی ایران از سوریه گفت: نیروهایی که توسط روسیه از سوریه به تهران منتقل شدند ۴ هزار نفر نبودند. اینها شامل تعدادی اتباع لبنان، افغانستان و کشورهای دیگر که به صورت مستشاری در سوریه فعالیت میکردند بودند. ما اصلا این تعداد نیرو در سوریه نداشتیم، ما به هیچ وجه ۴۰۰۰ نیرو در سوریه نداشتیم.
ولادیمیر پوتین پنجشنبه گذشته با اشاره به حوادث اخیر سوریه گفت: آنچه در سوریه رخ میدهد برای روسیه شکست نیست. روسیه ۱۰ سال پیش به سوریه رفت تا محاصره تروریستی در آنجا ایجاد نشود و به اهداف خود نیز دست یافت. همچنین روسیه هیچ نیروی زمینی در سوریه نداشت، فقط پایگاه نظامی داشت. روسیه باید به این فکر کند که آیا پایگاههای نظامی خود در سوریه را حفظ کند یا خیر. روسیه همچنین میتواند از پایگاههای نظامی در سوریه برای ارائه کمکهای بشردوستانه استفاده کند. وی همچنین در بخش دیگری از اظهاراتش مدعی شد: روسیه 4 هزار ایرانی را از سوریه به تهران منتقل کرد.
سخنان پوتین البته با واکنش و توضیحاتی در داخل کشور همراه بود. محمد اسماعیل کوثری، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در این باره گفت: نیروهایی که توسط روسیه از سوریه به تهران منتقل شدند ۴ هزار نفر نبودند. اینها شامل تعدادی اتباع لبنان، افغانستان و کشورهای دیگر که به صورت مستشاری در سوریه فعالیت میکردند، بودند. ما اصلا این تعداد نیرو در سوریه نداشتیم، ما به هیچ وجه ۴۰۰۰ نیرو در سوریه نداشتیم. وی ادامه داد: اینکه چرا ما زودتر مستشاران خود را از سوریه خارج نکردیم، به این علت بود که گفتیم تا آخرین لحظه بایستیم تا شاید ارتش سوریه ایستادگی کند که دیدیم نه ارتش ایستادگی کرد و نه آقای بشار اسد.
معاون قرارگاه خاتمالانبیا نیز اظهار کرد: روسها در بازگرداندن اتباع ایرانی به ما کمک کردند، دقیقا نمیدانم ۴۰۰۰ نیرو بودند یا خیر ولی تعداد زیادی ایرانی از قدیم در سوریه زندگی میکردند و روسیه بیشتر آنها را به ایران منتقل کرد. سردار محمدجعفر اسدی ادامه داد: اینها نیروهای مستشاری ایران نبودهاند، ما خودمان نیروهای مستشاریمان را از سوریه خارج کردیم. وقتی اسد سقوط کرد، روسها جهت انتقال اتباع ایرانی با ما همکاری کردند. آنها همه غیرنظامی بودند، ما اجازه نمیدهیم نیروهای نظامیمان را روسیه جابهجا کند. وی افزود: بیشتر این تعدادی که به اسم ایرانی آمدهاند، شیعیان افغانستانی هستند. ما حتی به معلمانمان که به طور رسمی در سوریه بودند، گفتیم از طریق لبنان به ایران بیایند. نیروهای تحت امر ما در سوریه تعداد زیادی نبودند. تعدادی از نیروهایی که روسها آوردهاند افغانستانی، پاکستانی و حتی سوری هستند که در آنجا از خدمتگزاران حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) بودهاند که به صرف شیعه بودن و نجات جان خود، به ایران آمدهاند.
ارسال به دوستان
توضیحات دبیر شورای عالی امنیت ملی درباره زمانبندی عملیات «وعده صادق 3»
وقتی بیشتر دردش بیاید
دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران میگوید نظام سوریه حتی تا روزهای آخر قبل از سقوط از ایران درخواست کمک نکرد. علیاکبر احمدیان در گفتوگو با رسانه «KHAMENEI.IR» در این باره اظهار داشت: «ایران هیچگاه قرار نبود به جای ارتش سوریه بجنگد، آن هم در برابر جریانی که تهدید قاطعی برای جمهوری اسلامی نیست. اگر توان آمادهای وجود داشت یا فرصت و امکان انتقال نیرو و تجهیزات بود و فروپاشی به سرعت اتفاق نمیافتاد، به شرطی که مردم و ارتش سوریه میایستادند، حتما ما هم میایستادیم؛ ضمن اینکه دولت سوریه تا روزهای آخر اصلا چنین درخواستی از ما نکرد.
نکته مهم دیگر این است که ما بعد از اتمام حکومت داعش، با تمایل دولت سوریه قوای خود را تخلیه کرده بودیم و در منطقه حضور عملیاتی نداشتیم که تصمیم بگیریم همراهی کنیم یا نه. امکان تقویت سریع نیز وجود نداشت، مگر آنکه ارتش سوریه مقاومت میکرد. بنابراین درباره اینکه میگویند ایران عرصه را رها کرد، ما اصلا آنجا نبودیم که بخواهیم رها کنیم».
دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان درباره قضاوتها درباره نتایج حضور ایران در سوریه نیز گفت: «ما از هزینهای که کردیم هیچ پشیمان نیستیم. این حرف را به شکل تبلیغاتی عرض نمیکنم؛ پشیمان نیستیم، زیرا حضور و هزینه ما برای امنیت خودمان بود و دستاوردهای مورد انتظار هم به دست آمد. اگر داعش در سوریه و عراق تمام نشده بود، امروز ما باید با دهها برابر هزینه در داخل کشور با داعش میجنگیدیم. فکر نمیکنم کسی باشد که این را باور نداشته باشد که اگر دولت داعش در عراق و سوریه مستقر شده بود، ما مجبور نبودیم امروز در مرز و داخل کشور و لبههای مرز عراق با آن بجنگیم. خود آنها رسما این را میگفتند که هدف ما ایران است. خب! این هدف که نابودی داعش بود محقق شد و دستاورد بزرگی بود که نقشه و طرح آمریکاییها را کلا بر باد داد و سرمایهگذاری چندسالهشان را بینتیجه گذاشت. دوستان شاید جزئیات را ندانند. آنها واقعا یک ارتش درست کردند! به قول خودشان، در برابر انقلاب اسلامی دولتسازی کردند، جامعهسازی کردند و فکر میکردند موضوع را تمام کردهاند. با اقدام جمهوری اسلامی ایران، این نقشه جمع شد و همین یک دستاورد برای هزینه آن حضور کافی است. ضمن اینکه ما بالاخره توانستیم فلسطین و حزبالله را تقویت و دست آنها را عمیقا پر کنیم، به نحوی که دیگر به ما وابسته نباشند.
امروز حزبالله یک گروه کاملاً مستقل و متکی به خود است. درباره غزه، شما میبینید که در داخل تونل، مثلا دارند راکت و موشک برای خودشان تولید میکنند. حتماً حزبالله که سرزمین وسیعتری دارد، از این جهت قدرت بیشتری دارد و مجهزتر شده است».
احمدیان درباره «وعده صادق 3» نیز تصریح کرد: «این موضوع، منطق نظامی دارد؛ هر وقت که لازم و مناسب باشد میزنیم، هر وقت که دشمن بیشتر دردش بیاید میزنیم، هر وقت که به منافع ملی ما کمک کند میزنیم. با احساسات که نمیشود و نباید عملیات کرد. در فاصله بین «وعده صادق یک و دو»، ضعفهای ضربه اولمان تجزیه و تحلیل شد؛ یک تجزیه و تحلیلی هم از ظرفیتهای دشمن شد که در نتیجه، دفعه دوم بهتر شد. اینها تابع عقل و تدبیر و منطق و همان واقعبینیای است که به آن اشاره شد. یکی از بازیهای جنگ روانی دشمن این است که فشار بگذارند: «آقا اگر نمیزنید، حتماً ترسیدهاید»! بعد، عدهای از خود ما شروع کنند بزرگان ما در داخل کشور را - کسانی را که دیروز در میدان شهادت بودند، امروز هم هر روز در معرض شهادت هستند و پشت سر هم دارند شهید میشوند - متهم کنند به اینکه ترسو هستند! این مطالبهگری نیست؛ این افتادن ناخواسته در بازی عملیات روانی دشمن است، زیرا نتیجهاش تحقق همان خواسته دشمن، یعنی القای ضعف و ترس است. ما اگر میترسیدیم، مثل همه دیگران، در برابر اسرائیل و آمریکا نمیایستادیم و آرمانها و منافع ملت خودمان را به آنها میفروختیم. در هر برههای شرایط فرق میکند، وضعیتها فرق میکند؛ باید اینها را دید و تصمیم گرفت».
ارسال به دوستان
یادداشت روز
تحلیلهای چروک
مصطفی نصری: سیاست خارجی هر کشوری باید بر مبنای تحلیلهای دقیق، منطقی و مبتنی بر واقعیتهای موجود شکل بگیرد. این رویکرد بویژه در مقابل قدرتهای جهانی و بازیگران منطقهای مثل اسرائیل اهمیت ویژهای دارد. اتخاذ سیاستهایی که تنها از روی احساسات و آرمانگرایی باشد، نهتنها منافع کشور را تأمین نمیکند بلکه ممکن است فشارهای بینالمللی را افزایش دهد و مواضع مخالفان کشور را تقویت کند. بهزاد نبوی، یکی از شخصیتهای باتجربه در عرصه سیاست ایران، اخیراً در اظهارات خود مواضعی درباره سیاست خارجی ایران مطرح کرده که به طور آشکار از واقعیتهای میدانی و تحولات بینالمللی فاصله دارد و نشان میدهد نبوی برخلاف لقب سیاسیاش یعنی چریک پیر، در کهنسالی از عدم بلوغ تحلیلی رنج میبرد. در کنار مواجهه رادیکال، چالش دیگری که در سیاست خارجی میتواند مانع تحقق واقعبینی شود، خوشبینی افراطی است. در این رویکرد مسائل و تحولات بینالمللی به صورت احساسی تحلیل میشود، بدون آنکه واقعیتهای تلخ روابط بینالملل مدنظر قرار بگیرد. این نوع تحلیل که باعث نادیده گرفتن تهدیدات و خطرات موجود میشود به وضوح در اظهارات اخیر بهزاد نبوی دیده میشود.
* تجویز انفعال در مقابل تهدیدات هر روزه اسرائیل علیه ایران
نبوی در مصاحبهای که اخیراً منتشر شده، بر لزوم ادامه مذاکرات با کشورهای اروپایی و پرهیز از تشدید تنشها با اسرائیل تأکید کرده است. او حتی گفته ایران باید از واکنشهای نظامی در برابر اسرائیل، مانند عملیات «وعده صادق 2» خودداری میکرد. نبوی این نسخه را با این توجیه مطرح میکند که اسرائیل خود نیز حاضر نشده ترور اسماعیل هنیه را گردن بگیرد پس نیازی به این واکنش از جانب ایران نبوده است. این در حالی است که اولا دفتر رسانهای اسرائیل مسؤولیت ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس را پذیرفته است و ثانیا حتی اگر نمیپذیرفت نیز برای جهانیان واضح است که هدف قرار دادن رهبر حماس برای هیچ کس جز نتانیاهو که قصد دستاوردسازی از یک سال خونریزی بینتیجه در غزه را دارد کارایی ندارد، لذا نبوی هم در مرور اخبار هم در تحلیل شرایط درک ناقصی از صحنه داشته و مبتنی بر همین درک ناقص نیز برای ایران انفعال تجویز میکند. اسرائیل در ماههای اخیر اقدامات متعددی علیه ایران و کشورهای همسایه انجام داده است، از جمله بمباران غزه و لبنان و تهدیدات مکرر به حمله به ایران. در چنین شرایطی، پیشنهاد پرهیز از تشدید تنشها بهطور غیرمستقیم میتواند باعث تقویت موضع اسرائیل و تضعیف موضع ایران در برابر تهدیدات جدی شود. نمونه جدیدتر این تهدیدات را نیز وزیر جنگ اسرائیل اخیرا با سرمستی از پیشرویهای اشغالگرانه در سوریه اینگونه مطرح کرده: «همه سیستمهای ما برای عملیات علیه ایران آماده میشود».
* سراب مذاکره با اروپای دست به ماشه
نبوی همچنین بر ادامه مذاکرات با کشورهای اروپایی تأکید کرده است و معتقد است ایران باید با این کشورها بویژه در دوره ترامپ به توافقات مشابه برجام دست یابد اما واقعیتهای تاریخی نشان میدهد اروپا نهتنها به تعهدات خود در برجام عمل نکرده، بلکه در موارد مختلف در تقویت فشارها علیه ایران و تضعیف توافق هستهای نقش فعال داشته است. اتحادیه اروپایی بویژه با حرکت اخیر خود در مسیر فعال کردن مکانیسم «ماشه» که تحریمهای بینالمللی را علیه ایران فعال میکند، عملا در راستای سیاستهای آمریکا و اسرائیل حرکت کرده است. در چنین شرایطی، پیشنهاد مذاکره بیقید و شرط با اروپاییها، بدون در نظر گرفتن اقدامات آنها، نمیتواند به سود منافع ملی ایران باشد.
* عاشقانههای دموکراتیک منافع ملی را تأمین نمیکند
نبوی همچنین به تمایل خود برای مذاکره با دولت بایدن اشاره کرده است. او معتقد است ایران باید از فرصتهای مذاکراتی با دموکراتها بهره میبرد. در همین راستا نیز اشاره میکند: «همان هفته اول که دکتر پزشکیان رئیسجمهور شدند دیدار کوتاهی با او داشتم و توصیه کردم قبل از قدرت گرفتن ترامپ بهترین موقع است برای حل مشکلات با آمریکا».
برخلاف این میل نبوی و همطیفانش به انداختن ایران در دامان بایدن، دولت او نیز سیاستهایی مشابه دولت ترامپ را در قبال ایران دنبال کرده است. در کنار نقشآفرینی مستقیم در اغتشاشات 1401، تحریمها و فشارهای اقتصادی علیه ایران همچنان ادامه دارد و حتی در برخی موارد تشدید شده است. همچنین با حمایتهای گسترده بایدن از جنایات اسرائیل در غزه، تحلیل رمانتیک و خوشبینانهای که برخی سیاستمداران ایرانی نسبت به سیاستهای دموکراتها و بایدن داشتند، اکنون به چالش کشیده شده است.
البته برخی اصلاحطلبان پا را از رویکرد نبوی نیز فراتر گذاشته و معتقدند ایران برای تامین منافع باید با ترامپ مذاکره کند، همان ترامپی که همه تقصیرها را به گردنش میانداختند تا بگویند آمریکا فقط ترامپ نیست و ایران میتواند با دموکراتها همکاری کند. حال اما پس از شکست دموکراتها در انتخابات، گویا اظهارات گذشته فراموش شده و همان تحلیلهای رمانتیک درباره ترامپ هم از سوی برخی اصلاحطلبان تجویز میشود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|