|
ارسال به دوستان
اخبار
شبکه TRT فارسی مجوز فعالیت ندارد
بر اساس اعلام روابط عمومی معاونت امور رسانه و تبلیغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با عنایت به یادداشت منتشره در یکی از روزنامهها در ارتباط با صدور مجوز فعالیت برای بخش فارسی شبکه تلویزیونی TRT ترکیه به اطلاع میرساند: «معاونت مطبوعاتی و رسانهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هیچگونه مجوزی در این رابطه صادر نکرده و آنچه تحت عنوان فعالیت با مجوز این شبکه مطرح شده، صحیح نیست».
بر اساس این گزارش، زاهد سوباچی، مدیر شبکههای رادیو و تلویزیون دولتی ترکیه (تیآرتی) مهرماه سال جاری در مراسمی طی اظهاراتی عجیب گفته بود: «تا پایان سال، زبان فارسی این شبکه را راهاندازی خواهیم کرد. ما در موقعیت آشفته و ناراحت کردن ایران هستیم. ما باید این کار را انجام دهیم».
***
تمدید نمایشگاههای موزه هنرهای معاصر
نمایشگاه «چشم در چشم» (پرتره در هنر مدرن و معاصر) و نمایشگاه «مروری بر زندگی و آثار مارکو گریگوریان» (به مناسبت یکصدمین سال تولد این هنرمند) تا پایان روز یکشنبه ـ ۲۳ دیماه ـ در موزه هنرهای معاصر تهران برقرار است.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی موزه هنرهای معاصر تهران، نمایشگاه «چشم در چشم» پرتره در هنر مدرن و معاصر، با توجه به تعطیلات اخیر شهر تهران و استقبال علاقهمندان، تا پایان روز یکشنبه ۲۳ دیماه (همزمان با پایان نمایشگاه مارکو گریگوریان) تمدید شد.
نمایشگاه «چشم در چشم» (پرتره در هنر مدرن و معاصر) بیش از ۱۲۰ اثر، منتخبی از آثار ایرانی و خارجی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران با رویکردی پژوهشی، در قالبهایی چون نقاشی، مجسمه و عکس از هنرمندانی نظیر: فرانسیس بیکن، لوترک، پیکاسو، ونسان ونگوگ، اندی وارهول، جیا کومتی، جیمز انسور، مونه، جیم داین، رابرت راشنبرگ، فرنان لژه، خوان میرو، کمالالملک، بهمن محصص، مارکو گریگوریان، محمود جوادیپور، احمد اسفندیاری، ژازه تباتبایی، کامبیز درمبخش، غلامحسن نامی، مهدی سحابی، فرشید ملکی، کوروش گلناری و... به نمایش درآمده است.
همچنین نمایشگاه «مروری بر زندگی و آثار مارکو گریگوریان» (به مناسبت یکصدمین سال تولد)، از 5 دوره مهم کاری از منظر تاریخنگاری هنری و با نگاهی پژوهشی، از نقاشیهای اکسپرسیونیستی، آثار خاکی، کاهگلی و... گردآوری و چیدمان شده است. علاقهمندان میتوانند تا ۲۳ دی به جز دوشنبهها از ساعت ۹ صبح تا ۶ عصر از نمایشگاه «چشم در چشم» در 5 گالری و نمایشگاه «مروری بر زندگی و آثار مارکو گریگوریان» در 3 گالری موزه هنرهای معاصر تهران دیدن کنند.
***
انتصاب مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران
محسن جوادی به عنوان رئیس هیات امنای خانه کتاب و ادبیات ایران و سرپرست معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از زحمات علی رمضانی تشکر و ابراهیم حیدری را به عنوان مدیرعامل جدید خانه کتاب و ادبیات ایران منصوب کرد.
***
محسن کیایی همراه جدید جنابخان میشود
پس از گذشت مدتها از خبر بازگشت جنابخان به تلویزیون با یک برنامه جدید، بهتازگی مشخص شده است بالاخره محسن کیایی از دی ۱۴۰۳ در شبکه نسیم این عروسک را همراهی خواهد کرد. بنا بر اعلام شبکه نسیم، برنامه «هزار و یک» به تهیهکنندگی و کارگردانی فریدالدین نیکجو، با اجرای محسن کیایی و حضور جنابخان با صداپیشگی محمد بحرانی به عنوان یک برنامه شبانه کمدی و طنز بهزودی از شبکه نسیم روی آنتن خواهد رفت. این برنامه با طراحی و مدیریت هنری محمد بحرانی از دی ۱۴۰۳ در شبکه نسیم پخش میشود.
***
انتشار «روایت بیقراری» به زبان انگلیسی
رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در نیجریه به منظور گسترش ادبیات ایثار و مقاومت، ترجمه کتاب «روایت بیقراری» زندگینامه «حسین محرابی» شهید مدافع حرم را به زبان انگلیسی منتشر کرد.
ترجمه انگلیسی کتاب روایت بیقراری با همکاری مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی و انتشارات «اسکای لاینز ۲۳ نیجریه» در ۵۰۰ نسخه و ۳۰۷ صفحه به چاپ رسیده و با خواندن این کتاب گوشهای از پایداریها، سختیها و شیرینیهای زندگی خانوادگی این شهید بزرگوار برای مخاطبان بینالمللی بویژه شیعیان نیجریه بازگو میشود.
***
نمایش فیلمهای منتخب سینما حقیقت در ۴۲ شهر
معاون مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی اعلام کرد: فیلمهای منتخب هجدهمین جشنواره بینالمللی فیلم سینما حقیقت از اول الی سوم دی در ۴۲ شهر نمایش داده خواهند شد.
مسعود سفلایی، معاون مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی و مدیرگروه سینمایی هنر و تجربه با تأکید بر لزوم نمایش فیلمهای مستند در سراسر کشور اعلام کرد: بر اساس برنامهریزی صورتگرفته از سوی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و هماهنگی با مراکز استانها و شهرها و همچنین موافقت صاحبان آثار، ۲۴ فیلم مستند منتخب بلند، نیمهبلند و کوتاه حاضر در هجدهمین دوره جشنواره فیلم سینما حقیقت طی 2 مرحله دیماه جاری برای اولینبار و به صورت گسترده در ۴۲ شهر به نمایش درمیآیند.
ارسال به دوستان
نقد فیلم «خاطرات یک حلزون»؛ سفری بیانتها در جستوجوی معنای گمشده
جهان پیچیده حلزون
خاطرات یک حلزون، همچون پژواکی از سکوت است که در گوش جهان مدرن طنین میافکند؛ گویی این فیلم نه صرفا یک اثر سینمایی، بلکه نوعی مرثیه برای زمان از دست رفته است. در مرکز روایت، یک حلزون قرار دارد اما این حلزون، بیشتر از آنکه موجودی زنده باشد، استعارهای است برای انسانی که در کشاکش میان گذشته و اکنون، همچون خطی بر آب، تلاش میکند معنای گمشده خویش را باز یابد اما آیا این تلاش، راه بهجایی میبرد؟ فیلم با ریتمی کند و سکوتهای ممتد آغاز میشود و از همان ابتدا ما را به نوعی زمانمندی متفاوت فرامیخواند. این زمانمندی، نه خطی و نه دورانی، بلکه نوعی «زمان گشوده» است که در هر لحظه، گذشته، حال و آینده را در هم میتند. شخصیت اصلی، گویی در هزارتوی خاطرات خود گیر افتاده است و نمیتواند میان لحظه اکنون و بار سنگین گذشته پلی بزند. این گشوده بودن زمان، در فلسفهای که به «هستی در جهان» میپردازد، اشارهای است به اینکه هر لحظه، در ذات خویش، ناتمام و معلق است اما آیا این ناتمامی، فرصت معنا میآفریند یا بذر یأس میکارد؟ فرم فیلم، همچون زبانش، مخاطب را به تجربهای غیرمعمول دعوت میکند. نماهای بلند، حرکات آرام دوربین و سکوتهای ممتد، گویی طراحی شدهاند تا مخاطب را از شتابردگی روزمره جدا کنند و به درنگ وادارند. در این میان، رنگهای خاکستری و سرد، همچون پردهای از غبار، بر همه چیز سایه افکندهاند و دنیایی میآفرینند که در آن، زیبایی و مرگ در هم تنیده شدهاند اما آیا این فرم، صرفا تقلیدی از آثار مشابه است یا چیزی اصیل را خلق میکند؟
نقد فرمی این اثر، ما را به این پرسش میرساند که آیا هنر، چیزی جز فرم است؟ فیلم با تأکید بر سکوت و کندی، تلاش میکند مخاطب را از سطح عبور دهد و به عمق برساند اما این عمق، گاه به نظر میرسد خودساخته است؛ گویی فیلم، بیش از آنکه چیزی برای گفتن داشته باشد، میخواهد مخاطب را با نادیدهها مواجه کند. این تضاد میان فرم و محتوا گاه فیلم را به ورطهای میکشاند که در آن، سکوت به جای آنکه معناآفرین باشد، به ژستی تهی تبدیل میشود اما نمیتوان منکر شد لحظاتی نیز وجود دارد که فیلم، از این تضاد فراتر میرود و ما را به تفکری عمیقتر دعوت میکند. یکی از این لحظات، زمانی است که شخصیت اصلی، در تاریکی شب، در انعکاس خویش بر سطح آب خیره میشود. این لحظه، نهتنها استعارهای است از مواجهه انسان با خود، بلکه میتواند بازتابی از «مرحله آیینهای» در روانکاوی لکان باشد. در این مرحله، سوژه با تصویری از خویشتن مواجه میشود که هم آشناست و هم غریبه. این آشنایی - غریبگی، همان شکافی است که همواره میان میل و واقعیت وجود دارد. فیلم از منظر روانکاوی میتواند سفری به ناخودآگاه باشد. حلزون با خانهای که بر دوش دارد، نمادی است از بار سنگین خاطرات و امیال سرکوبشده. این بار، نه تنها او را از حرکت بازمیدارد، بلکه او را از جهان بیرون نیز منزوی میکند. شخصیت اصلی، گویی در جستوجوی چیزی است که نمیتواند آن را به دست آورد، چرا که میل او، به تعبیر لکان، نه به سوی ابژهای خاص، بلکه به سوی خود میل معطوف است. این پارادوکس، در لحظات مختلف فیلم، بخوبی به تصویر کشیده میشود.
یکی از صحنههای کلیدی فیلم، جایی است که شخصیت، در میان بارانی بیپایان، به صدای قطرههای باران گوش میدهد. این صحنه، اگرچه در ظاهر ساده است اما میتواند نمادی باشد از لحظهای که انسان، برای لحظهای کوتاه، از کشاکشهای درونی خود رها میشود و با جهان در صلح قرار میگیرد اما این صلح، همانطور که انتظار میرود، پایدار نیست. باران، با تمام زیباییاش، در نهایت تنها سکوت را پر میکند و مخاطب را به همان اضطراب پیشین بازمیگرداند. نقد فیلمنامه به ما نشان میدهد فیلم، هرچند ایدههای جالبی را مطرح میکند اما گاه در بیان آنها دچار ابهام میشود. روایت غیرخطی و موقعیتهای تکرارشونده، گاه به جای آنکه معنا را تعمیق بخشد، آن را مبهمتر میکند. این ابهام، هرچند ممکن است برای مخاطبان خاص جذاب باشد اما برای بسیاری میتواند فاصلهای میان آنها و شخصیتها ایجاد کند.
یکی از نقاط ضعف فیلمنامه، دیالوگهایی است که گاه بیش از حد سنگین و شاعرانه به نظر میرسد. این دیالوگها، به جای آنکه به شخصیتها عمق ببخشد، آنها را به ابژههایی برای بیان ایدههای فلسفی تقلیل میدهد. این مساله بویژه در صحنههایی که شخصیتها به مونولوگهای طولانی میپردازند، مشهود است. آیا شخصیتها واقعا انسانهایی با احساسات و امیال واقعیاند یا صرفا نمادهایی برای انتقال پیامهای فیلمساز؟ با این حال، فیلم در برخی صحنهها موفق میشود از این تقلیل فراتر برود و لحظاتی خلق کند که در آن، مخاطب میتواند با شخصیتها ارتباط برقرار کند. یکی از این لحظات، زمانی است که شخصیت اصلی، در میان خاطرات گذشتهاش، ناگهان به این فکر میرسد که شاید «مشکل از خود حلزون است!» این جمله، اگرچه طنزآمیز به نظر میرسد اما میتواند نقدی باشد به خود فیلم؛ گویی فیلمساز نیز به طور ناخودآگاه، به محدودیتهای اثر خود اذعان دارد.
طنز دیگری نیز در دیالوگ شخصیت اصلی یافت میشود؛ آنجا که او میگوید: «اگر حلزون نبودم، شاید الان یک ماشین اسپرت داشتم». این جمله، با ظاهری ساده، بازتابی است از همان شکاف میان میل و واقعیت که لکان به آن اشاره میکند. شخصیت اگرچه در ظاهر به زندگی آرام خود قانع است اما در عمق وجودش، آرزوی چیزی را دارد که هرگز نمیتواند به دست آورد. از منظر زیباییشناسی، فیلم همچون بوم نقاشیای است که در آن، هر رنگ و هر خط، معنایی خاص دارد.
استفاده از نور و سایه، قاببندیهای دقیق و موسیقی مینیمالیستی، همه در جهت خلق فضایی است که مخاطب را به تفکر وامیدارد اما این زیباییشناسی، گاه به قدری پررنگ میشود که خود به مانعی برای روایت تبدیل میشود. آیا هنر باید در خدمت معنا باشد یا میتواند خود به عنوان معنا مطرح شود؟
در نهایت، «خاطرات یک حلزون» اثری است که اگرچه ممکن است نتواند به همه انتظارات پاسخ دهد اما مخاطب را به سفری دعوت میکند که در آن، سکون و تأمل، جایگزین شتاب و هیاهو میشود. این سفر، هرچند گاه به نظر میرسد به مقصدی نمیرسد اما لحظاتی خلق میکند که در آن مخاطب میتواند با خود و جهان درگیر شود. شاید در نهایت، این همان چیزی باشد که فیلم میخواهد به ما بگوید: زندگی، همچون حرکت حلزون، نه درباره رسیدن به مقصد، بلکه درباره سفر است! اما آنچه در عمق فیلم بیش از همه نمایان است، تقابل میان خاطره و فراموشی است. حلزون به عنوان نمادی از انسان مدرن، بار خاطراتی را بر دوش دارد که نه میتواند آنها را رها کند و نه قادر است با آنها کنار بیاید. این تناقض، به وضوح در رفتار و نگاه شخصیت اصلی بازتاب مییابد؛ او مدام میان بازگشت به گذشته و تلاش برای فراموشی در نوسان است اما آیا فراموشی، خود شکلی از خاطره نیست و آیا این نوسان، چیزی جز مبارزهای بیپایان میان میل و فقدان است؟ شاید بتوان گفت فیلم بیش از آنکه درباره حلزون باشد، درباره زمان است؛ زمانی که به تعبیر فیلسوفان، نه به عنوان یک مفهوم انتزاعی، بلکه به عنوان تجربهای زیسته معنا مییابد. شخصیت اصلی، گویی در جهانی گرفتار شده است که در آن، گذشته همواره به حال حمله میکند و آینده، چیزی جز گریز از این حمله نیست. این گریز، در صحنهای که او تلاش میکند ردپای خود را از میان خاک بزداید، بخوبی به تصویر کشیده میشود اما این تلاش، خود نشانهای است از ناتوانی او در رهایی از گذشته، چرا که هر ردپا، حتی اگر محو شود، در ناخودآگاه باقی میماند.
از منظر روانکاوی، این گریز از خاطره، چیزی جز تکرار میل نیست. شخصیت اصلی، در تمام طول فیلم تلاش میکند چیزی را بیابد که هرگز به طور کامل به دست نمیآید. این تلاش، همان جستوجوی ابژه گمشده است که در نظریه لکان، به عنوان محرک اصلی میل معرفی میشود اما این جستوجو، هیچگاه پایان نمییابد، چرا که ابژهای که شخصیت به دنبالش است، بیش از آنکه واقعی باشد، خیالی است. به همین دلیل او در پایان فیلم، همان جایی قرار دارد که در ابتدا بوده است؛ در میان سکوت، تاریکی و خاطرات.
اما آیا فیلم میخواهد چیزی بیش از این ناتوانی را نشان دهد؟ در برخی لحظات، گویی فیلمساز میکوشد از این چرخه معیوب عبور و به سوی معنایی بالاتر حرکت کند. یکی از این لحظات، زمانی است که شخصیت اصلی، در مواجهه با یک صدف خالی، برای لحظهای کوتاه، لبخندی بر لب میآورد. این لبخند، اگرچه در ظاهر بیاهمیت است اما میتواند نمادی باشد از پذیرش؛ پذیرش این واقعیت که زندگی، با تمام نواقص و ناکامیهایش، همچنان ارزش زیستن دارد. این لحظه، شاید مهمترین پیام فیلم باشد: اینکه حتی در میان تاریکی و سکون، میتوان لحظاتی از نور و امید را یافت اما این پیام، گاه در میان سکوتها و کندیهای فیلم گم میشود. مخاطب که از ابتدا با ریتم آرام فیلم همراه شده است، ممکن است در میانه راه، از این سکوتها خسته شود و ارتباط خود را با روایت از دست بدهد. این مساله، یکی از نقاط ضعف فیلم است، چرا که حتی در یک اثر فلسفی، ارتباط با مخاطب باید حفظ شود. فیلم، اگرچه تلاش میکند مخاطب را به تفکر وادار کند اما گاه در این مسیر، از او فاصله میگیرد.
با این حال، نمیتوان انکار کرد این سکوتها و کندیها، در برخی لحظات، به مخاطب فرصت میدهد با خود خلوت کند و به تأمل بپردازد. این تأمل، اگرچه ممکن است همیشه به نتیجهای روشن نرسد اما خود، نوعی معنا میآفریند. شخصیت اصلی، با تمام تناقضها و ناکامیهایش، به ما نشان میدهد زندگی، چیزی جز همین جستوجوی بیپایان نیست؛ جستوجویی که در آن، هر گام، نهتنها به سوی هدفی خاص، بلکه به سوی شناخت بهتر خود برداشته میشود. از منظر فرمی، فیلم در خلق این فضای تأملبرانگیز موفق عمل میکند. همانطور که گفته شد نورپردازی ملایم، موسیقی مینیمال و قاببندیهای دقیق، همه در جهت خلق فضایی است که مخاطب را به درنگ وامیدارد اما این فرم، گاه به قدری بر روایت سایه میافکند که خود به مانعی برای انتقال معنا تبدیل میشود. این مساله، بویژه در صحنههایی که سکوت به جای ایجاد تعلیق، به خستگی میانجامد، مشهود است. درنهایت، «خاطرات یک حلزون» بیش از آنکه پاسخی به سوالات ما باشد، ما را با پرسشهای جدیدی روبهرو میکند. این فیلم با تمام ضعفها و قوتهایش، تلاشی است برای به تصویر کشیدن پیچیدگیهای زمان، معنا و میل. حلزون، با تمام کندی و سکونش، به ما نشان میدهد زندگی، نه درباره رسیدن به مقصد، بلکه درباره مسیر است اما این مسیر، همچون فیلم، همواره سرشار از ابهام، تناقض و زیبایی است.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
حراج 10 میلیون دلاری FATF
مصطفی نصری: در روزهایی که تعریف «تروریسم» از سوی قدرتهای جهانی همچون ایالات متحده به چالشی سیاسی و نه حقوقی تبدیل شده، تازهترین نشست دیپلماتیک میان مقامات آمریکایی و نمایندگان گروه تحریرالشام بار دیگر این واقعیت را برجسته کرده است. ابومحمد جولانی، رهبر گروهی که همچنان در فهرست گروههای تروریستی ایالات متحده قرار دارد، تا 2 هفته پیش با وعده ۱۰ میلیون دلاری برای اطلاعاتی که منجر به دستگیریاش شود، تعقیب میشد اما حالا در یک چرخش آشکار و با اعلام رسمی مقامات آمریکایی، این جایزه لغو شده است. این موضوع بار دیگر نشان میدهد در نگاه آمریکا، «تروریسم» و «تروریست» مفهومی سیاسی دارد که میتواند بسته به منافع منطقهای و جهانی، تغییر کند. این امر نهتنها اعتبار وعدههای مالی برای مبارزه با تروریسم را زیر سوال میبرد، بلکه برای کشورهایی نظیر ایران که با فشارهایی همچون تصویب لوایح مرتبط با FATF مواجهند، پیام مهمی دارد، چرا که تصویب بدون قید و شرط این لوایح میتواند به ابزاری برای بهرهبرداری سیاسی آمریکا تبدیل شود و اتهاماتی جدید را علیه گروههای مقاومت و نهادهایی نظیر سپاه پاسداران تسهیل کند، در حالی که برخی دیگر از گروهها مانند هیات تحریرالشام از این دایره بیرون میمانند.
* دیپلماتهای آمریکایی نیز میتوانند جایزه شناسایی جولانی را بگیرند؟!
نشست خبری سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در روزهای گذشته به یکی از جنجالیترین و چالشبرانگیزترین موضوعات دیپلماتیک تبدیل شد. این نشست زمانی به حاشیه کشیده شد که سوالی درباره جایزه ۱۰ میلیون دلاری تعیینشده برای ابومحمد جولانی، رهبر هیات تحریرالشام، مطرح شد. خبرنگاری از سخنگوی وزارت خارجه پرسید: «آیا اگر کسی جولانی را دستگیر کرده و به پایگاههای آمریکا در سوریه تحویل دهد، این جایزه پرداخت خواهد شد؟» پاسخ سخنگو مبنی بر اینکه «جایزه همچنان پابرجاست»، بهجای رفع ابهام، تنها آتش کنجکاویها را شعلهورتر کرد.
پس از این پاسخ، خبرنگار دیگری با لحنی کنایهآمیز پرسید: «آیا دیپلماتهای آمریکایی نیز میتوانند برای دریافت این جایزه اقدام کنند؟» این پرسش مستقیم اشاره به دیدار احتمالی مقامات آمریکایی با جولانی داشت؛ دیداری که شایعات آن در رسانهها منتشر شده بود و به تناقضات موجود در سیاستهای آمریکا درباره تعریف «تروریسم» دامن زد. متیو میلر، در برابر این سوال سکوتی گویاتر از پاسخ اختیار کرد و گفت «تعجب خواهد کرد اگر دیپلمات آمریکایی چنین درخواستی بدهد».
با این حال، روز بعد این خبر اعلام شد طی دیدار میان مقامات آمریکایی و جولانی، باربارا لیف، دستیار وزیر خارجه و رئیس هیات اعزامی آمریکا، رسماً اعلام کرده جایزه ۱۰ میلیون دلاری برای شناسایی و دستگیری جولانی لغو شده است.
سوال کنایهآمیز خبرنگار مبنی بر اینکه آیا دیپلماتهای آمریکایی هم میتوانند برای دریافت جایزه اقدام کنند، بیش از آنکه طنزی تلخ باشد، انعکاسی از واقعیتهای دیپلماسی امروز است. این سوال، نهتنها به تناقض آشکار میان وعدهها و عملکردهای ایالات متحده اشاره داشت، بلکه نقش گروههای تروریستی در معادلات قدرت را نیز برجسته کرد.
* در سیاست خارجی آمریکا تروریسم بار معنایی سیاسی دارد، نه حقوقی
تعریف متغیر تروریسم، آمریکا را در موقعیتی قرار داده که حتی وعدههای خود را نیز نقض میکند. جایزهای که روزی برای شناسایی و دستگیری جولانی تعیین شده بود، امروز با یک نشست دیپلماتیک لغو میشود و نشان میدهد در دنیای سیاست، تروریسم بیش از آنکه یک تهدید امنیتی باشد، ابزاری برای دستیابی به منافع سیاسی است.
رویکرد آمریکا در لغو جایزه تعیینشده برای جولانی و تعامل با گروه تحریرالشام به وضوح نشان میدهد تعریف «تروریسم» در سیاست خارجی این کشور، بیش از آنکه مبنایی حقوقی داشته باشد، تابعی از ملاحظات سیاسی است. بر اساس اصول حقوق بینالملل، تروریسم تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی تعریف میشود و باید با آن برخوردی ثابت و یکپارچه شود اما در عمل، معیارهای آمریکا برای تعیین تروریستها و نحوه مواجهه/تعامل با آنها به منافع ژئوپلیتیک این کشور وابسته است.
هیات تحریرالشام که از ادغام چندین گروهک تروریستی شکل گرفته و همچنان در فهرست گروههای تروریستی ایالات متحده قرار دارد، نمونهای بارز از این استاندارد دوگانه است. پیش از این، رهبر این گروه هدف جایزه ۱۰ میلیون دلاری بود اما امروز با سرنگونی بشار اسد و تامین منافع آمریکا همان فرد در دیداری رسمی، به عنوان مقامی دیپلماتیک پذیرفته میشود.
این رویکرد دوگانه نشان میدهد آمریکا از «تروریسم» بهعنوان ابزاری برای فشار یا تعامل در مناطق مختلف بهره میبرد. در شرایطی که جولانی و گروهش به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک و نقششان در معادلات قدرت سوریه و خاورمیانه به شریکی احتمالی تبدیل شدهاند، تعریف «تروریسم» نیز دستخوش تغییر میشود. این تغییر، پیامدهایی فراتر از ماجرای جولانی دارد و به نگرانیهای گستردهتری دامن میزند. آیا معیارهای سیاسی برای تعریف تروریسم، میتواند اعتماد جامعه بینالمللی به اصول حقوقی را تضعیف کند؟ آیا میتوان سیاستی را که در آن «تروریست» بسته به منافع روز تغییر میکند مبنای تعاملات بینالمللی قرار داد؟
* دیدار آمریکاییها با جولانی کلاس درسی برای FATF دوستان!
ماجرای لغو جایزه ۱۰ میلیون دلاری برای ابومحمد جولانی و تعامل آمریکا با هیات تحریرالشام، نشان داد تعریف تروریسم به عنوان یک مفهوم حقوقی، در عمل تابعی از ملاحظات سیاسی قدرتهای بزرگ است. این موضوع زنگ خطری برای کشورهایی نظیر ایران است که تحت فشار سازوکارهایی مانند FATF قرار دارند.
تصویب لوایح مرتبط با مبارزه با تأمین مالی تروریسم، اگر چه در ظاهر اقدامی برای کاهش فشارهای بینالمللی است اما بدون در نظر گرفتن ماهیت سیاسی تصمیمات نهادهای بینالمللی، میتواند به ابزار جدیدی برای تحریم و فشار بر ایران تبدیل شود. از این رو، سیاستگذاران ایرانی باید با درکی دقیق از این واقعیتها، درباره نحوه تعامل با FATF تصمیمگیری کنند.
گروه ویژه اقدام مالی (FATF)، نهادی بینالمللی است که هدف آن مقابله با پولشویی و تأمین مالی تروریسم اعلام شده است. با این حال، نحوه اجرای این سازوکار و تأثیرپذیری آن از تصمیمات سیاسی قدرتهای بزرگ، به یکی از چالشهای اصلی برای کشورهایی نظیر ایران تبدیل شده است.
ایران سالهاست که تحت فشار FATF برای تصویب لوایح مرتبط با مقابله با تأمین مالی تروریسم و جرائم سازمانیافته قرار دارد. موافقان این لوایح در داخل ایران معتقدند پذیرش بیقیدوشرط الزامات FATF، راهی برای خروج از لیست سیاه این گروه و تسهیل تعاملات اقتصادی ایران با جهان است اما منتقدان بر این باورند که پذیرش این لوایح بدون در نظر گرفتن سیاستهای دوگانه و رویکردهای سیاسی آمریکا و متحدانش، میتواند به ابزاری برای بهرهبرداری سیاسی علیه ایران تبدیل شود.
ماجرای جولانی و تغییر موضع آمریکا درباره تعریف تروریسم، نمونهای بارز از این واقعیت است که ایالات متحده «تروریسم» را بر اساس منافع سیاسی خود تعریف میکند. زمانی که گروهی نظیر تحریرالشام در خدمت منافع آمریکا باشد، از فهرست اهداف امنیتی خارج میشود و جایزه تعیینشده برای رهبرانش لغو میشود اما همین آمریکا، نهادهایی نظیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گروههای مقاومت را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار میدهد، صرفاً به دلیل اختلافات سیاسی و ژئوپلیتیک.
این تناقضات نشان میدهد تصویب لوایح FATF میتواند بهانهای برای مستندسازی اتهامات علیه ایران و گروههای مقاومت باشد، چرا که معیارهای آمریکا و نهادهای تحت امرش در FATF، بر مبنای واقعیتهای حقوقی و امنیتی نیست، بلکه به صورت گزینشی و بر اساس ملاحظات سیاسی تنظیم میشود.
برخورد دوگانه آمریکا با گروههای مختلف تروریستی، نشان میدهد حتی اگر ایران الزامات FATF را بپذیرد، باز هم امکان خروج از لیست سیاه یا کاهش فشارهای بینالمللی وجود ندارد، زیرا این تصمیمات بیش از آنکه حقوقی باشند، سیاسی هستند و به تغییر سیاستهای کلی آمریکا وابستهاند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|