|
چرا «مگالوپولیس» که درباره فروپاشی آمریکاست در آن کشور سانسور شده است؟
بایکوت کاپولا
میلاد جلیلزاده، خبرنگار: فرانسیس فورد کاپولا یکی از چهرههای برجسته جنبش نوهالیوود دهههای۶۰ و ۷۰ میلادی و یکی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینماست که ۵ جایزه اسکار، ۶ جایزه گلدنگلوب، ۲ نخل طلا و یک جایزه فیلم بفتا تنها بخشی از افتخارات کارنامه کاری او است و فیلمهایی مثل سهگانه «پدرخوانده» یا «اینک آخرالزمان» از این کارگردان، جزو 10 فیلم برتر خیلی از منتقدان سینمایی دنیا قرار گرفته اما حتی چنین کارنامه درخشانی هم باعث نشد وقتی کاپولا میخواست فیلمی با مضامین سیاسی ناهمسو با جریان اصلی هالیوود بسازد، کلی سد و مانع سر راهش قرار نگیرد.
ساخته شدن فیلم «مگالوپولیس» از هزارتوی اتفاقات متعددی گذشت و لااقل 40 سال طول کشید تا این ایده بتواند جلوی دوربین برود. سال 1977 کاپولا به فکر ساختن فیلمی افتاد که با سرک کشیدن به تاریخ روم باستان و بازگویی «توطئه کاتلینا» در نیویورک امروزی، تشابهاتی بین سقوط جمهوری روم و آینده ایالات متحده ترسیم کند. او طراحی فیلم را از سال 1983 شروع کرد اما این پروژه چندین دهه در جهنم تولید گیر کرده بود. کاپولا دوبار در سالهای 1989 و 2001 عزم خودش را جدی کرد تا این فیلم را تولید کند اما هر بار استودیوها از تامین مالی فیلم خودداری کردند؛ یک بار به دلیل ملاحظات جنگ سرد و قریبالوقوع بودن سقوط شوروی که در کنار آن نمایش افول آمریکا جالب به نظر نمیرسید و بار دوم به دلیل حوادث ۱۱ سپتامبر. بعد از آن کاپولا در تجارت شخصی و غیرسینماییاش پول هنگفتی به دست آورد که با همان دارایی، بالاخره پروژه قدیمیاش را که ۱۲۰ میلیون دلار هزینه داشت، کلید زد. فیلمنامه در این مدت ۳۰۰ بار بازنویسی شده بود و خیلی از بازیگران کاملا در جریان قصه بودند. کاپولا موقع پخش هم با نظام استودیویی هالیوود به مشکل خورد و نتوانست یک کمپانی پیدا کند که به طور متمرکز تمام کارهای توزیع و تبلیغات فیلم را انجام دهد. حتی وقتی خود کاپولا برای اکران فیلم دست به کار شد، یک جنگ روانی مرموز علیهش به راه افتاد و اتهام مطلقا بیاساسی به او زدند درباره سوءرفتار جنسی سر صحنه فیلمبرداری. البته کاپولا هم از نشریه تجاری ورایتی بابت این اتهام شکایت کرد؛ نشریهای که سال ۲۰۰۱ با این فیلمساز درباره این پروژه گفتوگو کرده بود و کاپولا آنجا گفت میخواهد راسل کرو، رابرت دنیرو، نیکلاس کیج و پل نیومن را برای فیلم انتخاب کند اما نهایتا حالا آدام درایور در نقش کاتیلینا بازی کرده و جیانکارلو اسپوزیتو در نقش سیسرو.
این فیلم اولینبار در جشنواره کن ۲۰۲۴ نمایش داده شد و نظر منتقدان دربارهاش دوقطبی بود. بعد در زمان اکران عمومی هم رسانههای جریان اصلی تجاری بشدت با کار نامهربان بودند. در وبسایت راتنتومیتوز، از میان 281 مطلبی که برای فیلم جمعآوری شده بود، 46 درصدشان با میانگین امتیاز 4.4 از10 مثبت هستند و متاکریتیک هم بر اساس 60 نوشته، به این فیلم امتیاز 55 از 100 را اختصاص داد که نشاندهنده نقدهای مختلط یا متوسط است. مقایسه امتیازی که فیلمهای خیلی ضعیفتر یا سطحیتر از مگالوپولیس از جمعآوری نقدها در راتنتومیتوز کسب میکنند، غیرعادی بودن و حتی خصمانه بودن این رویکرد را در قبال فیلم آخر کاپولا بخوبی نشان میدهد اما ماجرا چیست و چرا با فیلمسازی که بدون مبالغه میتوان او را یکی از سرمایههای سینمای آمریکا به حساب آورد، چنین برخوردی میشود. هر کسی که در سال، لااقل چند فیلم آمریکایی میبیند، احتمالا به مواردی برخواهد خورد که به نظر میرساند آن فیلم کل ساختار سیاسی ایالات متحده را زیر سوال برده است. در چنین شرایطی این سوال برجسته خواهد شد که مگر فیلم کاپولا چقدر در نقادی پیش رفته که همین سیستم با این سابقه از رواداری آن را تحمل نمیکند؟ مساله اصلی به میزان و شدت نقادیهای کاپولا برنمیگردد، بلکه مربوط است به چیزی که این فیلمساز سراغ نقد آن رفته است. باید نگاهی به محتوای داستان این فیلم و سویههای انتقادی آن بیندازیم تا پاسخ این سوال روشنتر شود.
* روایت زوال یک تمدن
یک معمار رویاپرداز و خوشبین به اسم سزار کاتیلینا (Cesar Catilina) که قدرت متوقف کردن زمان را هم دارد، میخواهد یک مدینه فاضله آیندهنگر بسازد به نام روم جدید. یک مگالوپولیس که در آن مردم زندگی بهتری داشته باشند. به مجموعه چند منطقه کلانشهری که در نزدیکی زیادی به هم قرار گرفته باشند اصطلاحا منطقه ابرشهری یا مگالوپولیس (megalopolis) گفته میشود. داستان در جایی روایت میشود که معادل فرضی آمریکاست اما به جامعه و سیستم سیاسی امروز آمریکا اشاره مستقیم نمیشود. یعنی پیکان انتقاد فیلم به این حزب یا آن جناح آمریکا نیست؛ بلکه کلیت ساختار را هدف قرار داده است.
کاتیلینا با شهردار فاسدی به اسم فرانکلین سیسرو درگیر میشود که با طرحهای او برای احیای رم جدید مخالفت میکند. سیسرو میخواهد با حفظ فساد در دولت، قدرت خودش را حفظ کند و دخترش جولیا بین این دو نفر مردد میماند. مگالوپولیس از داستان واقعی توطئه کاتیلینا در دوره روم باستان علیه مارکوس سیسرو الهام گرفته و آمریکای امروز را با جمهوری روم مشابهتسازی کرده است اما اتفاقات این فیلم دقیقا همانطوری پیش نمیروند که در سال ۶۳ قبل از میلاد پیش رفته بود. اسم کوچک کاتیلینا هم از ژولیوس سزار، دیکتاتور آینده روم برداشته شده؛ چه اینکه نام آن شخصیت تاریخی در دوره روم باستان که کودتا کرد، لوسیوس سرگیوس کاتیلینا بود، نه سزار کاتیلینا. خود فرانسیس فورد کاپولا که نویسنده، تهیهکننده و کارگردان این فیلم بود میگوید: «کاتیلینا در تاریخ واقعی شکست خورد و سیسرو زنده ماند اما از آنجا که تاریخ را فاتحان مینویسند، من از خودم پرسیدم اگر واقعا ایده کاری که کاتیلینا میخواست انجام دهد، تغییر ساختار قدرت بود و ای بسا ایده خوبی بود و چیزی که سیسرو در نظر داشت بد بوده باشد چه؟» برای همین نمیشود داستان مگالوپولیس را اقتباسی امروزی از آن ماجرای واقعی دانست و تقریبا همه عناصر و اجزای رویداد عوض شدهاند.
ظاهرا مفاهیم سیاسی این فیلم چندان به مذاق آمریکاییها خوش نیامده و بعد از ۴۰ سال سنگاندازی در راه ساخته شدنش، حالا که فرانسیس فورد کاپولا فیلم را با هزینه شخصی خودش ساخته هم سیستم اکران ایالات متحده از یک طرف و سیستم تبلیغاتی و رسانهای آن از طرف دیگر، با آن سر سازگاری ندارند.
فیلمهای زیادی را میشود در سینمای آمریکا سراغ گرفت که نقدهای ساختاری جدی و بنیادینی به خیلی از مسائل این کشور میکنند اما مگالوپولیس سراغ مفهومی رفته که خط قرمز است؛ افول امپراتوری. فیلم با این جمله شروع میشود که «جمهوری آمریکایی ما خیلی تفاوتی با روم باستان ندارد. آیا ما میتوانیم از گذشتهمان و تمام میراث شگفتانگیزش محافظت کنیم یا ما هم مثل روم باستان قربانی اشتهای سیریناپذیر عده معدودی انسان به قدرت میشویم؟»
چند دقیقه بعد هم این جمله شنیده میشود که «یک امپراتوری کی میمیرد؟ در یک لحظه که فرو نمیریزد، نه اما زمانی میرسد که مردم دیگر به آن باور ندارند و آن وقت است که امپراتوری شروع میکند به مردن».
در مواجهه با چنین محتوایی، باز هم مخاطبی که فیلمهای آمریکایی زیادی دیده اما با خطقرمزهای رسانهای آمریکا ناآشناست، احتمالا از خودش میپرسد مگر این فیلم چه چیزی را نمایش داده یا پیشبینی کرده که بیسابقه باشد و در فیلمهای دیگر آمریکایی نتوان امثال آن را سراغ گرفت؟ همین چند ماه پیش فیلم جنگ داخلی نشان میداد آمریکا در آیندهای نزدیک به دلیل خوی دیکتاتوری رئیسجمهورش دچار جنگ داخلی و بحران تجزیه میشود. فیلمهای دیگری هم هستند که فرا رسیدن پایان دنیا به دلیل رفتارهای غلط رهبران آمریکا را نشان دادهاند. فیلم کاپولا مگر چه چیزی بیشتر از چنین مواردی نشان میداد که با آن به این تلخی رفتار شد؟ پاسخ این است که آثاری از قبیل جنگ داخلی با رویکرد جناحی و سیاسی ساخته شدهاند و رئیسجمهوری که در فیلم میبینیم، به طرز واضحی طعنه به دونالد ترامپ میزند. ساخته شدن این فیلم یک هشدار است برای رایدهندگان آمریکایی - که در عمل جواب هم نداد - و موارد دیگری که پایان دنیا را به دلیل رفتارهای غلط رهبران آمریکا نمایش میدهند، هیچکدام شکست آمریکا در برابر قدرتهای زمینی دیگر را نمایش نمیدهند. در تمام این فیلمها آقایی آمریکا بر دنیا باید همچنان لحاظ شود و این کشور به مثابه رهبر دنیا فرض شود. یعنی وضعیتی به نمایش در میآید که در آن رهبران آمریکا حتی اگر دنیا را نابود کنند، باز هم به رقبایشان که دیگر قدرتهای جهانی باشند، باختهاند. کاپولا اما زوال یک امپراتوری را در حالی نشان داد که اتفاق بدی برای رقبایش نیفتاده است و این موضوع را به شکل تمدنی مطرح کرد، نه دعواهای حزبی و جناحی.
برای همین فیلم او که با بودجه ۱۲۰ میلیون دلاری جلوی دوربین رفته بود، ناچار بدون یک پخشکننده متمرکز روی پردهها رفت و تا به حال کمتر از ۱۴ میلیون دلار فروش داشته است. نویسندههای سینمایی و رسانههای جریان اصلی هم با فیلم کاپولا چندان مهربان نبودند و حتی کار به جایی رسید که کاپولا بابت بعضی حاشیهسازیها، از این رسانهها به دادگاه شکایت کرد. البته با وجود تمام مشکلاتی که برای این پروژه ایجاد شد، دست کاپولا در انتخاب بازیگرانش بسته نبود و توانست کسانی را به کار دعوت کند که خود او هم بعدها از آنها ابراز رضایت کرد. در مگالوپولیس، آدام درایور در نقش کاتیلینا بازی کرده و جیانکارلو اسپوزیتو در نقش سیسرو. ناتالی امانوئل، اوبری پلازا، شیا لابوف، داستین هافمن، جان وویت، لارنس فیشبرن، تالیا شایر، جیسون شوارتزمن، کاترین هانتر و تعدادی بازیگر دیگر هم باقی نقشها را بازی کردهاند. انتخاب این گروه معتبر از بازیگران، آخرین توش و توانی بود که در کاپولا به عنوان یکی از کلاسیکهای سینمای آمریکا برای قدرتنمایی زیر وزش این بادهای مخالف باقی مانده بود.
ارسال به دوستان
سفر عباس عراقچی به چین و احیای چشماندازتوافقات بلندمدت
فصل جدید راهبردی
گروه سیاسی: سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان پیش از ظهر دیروز به چین سفر کرد؛ سفری که در بحبوحه تنشهای منطقهای و همین طور تهدیداتی که از سوی 3 کشور اروپایی و همچنین آمریکا برای فعال کردن مکانیسم ماشه درباره مسائل هستهای کشورمان مطرح میشود، میتواند حائز اهمیت باشد. چنانکه خود عراقچی هنگام ورود به پکن رو به خبرنگاران گفت: «بحث هستهای ما سال جدید میلادی با وضعیتی مواجه خواهد شد که نیاز داریم مشورتهای بیشتری داشته باشیم».
به گزارش «وطن امروز»، ایران و چین همواره از مناسبات ویژهای برخوردار بوده و هستند. هر چند این مناسبات از سالهای گذشته وجود داشته و دارد اما پس از تحریمهای ظالمانه آمریکا و غرب درباره مساله هستهای کشورمان و خصوصا سیاست فشار حداکثری دولت اول ترامپ که شدیدترین تحریمها را به کشورمان تحمیل کرد، مناسبات و مراودات اقتصادی ایران و چین به گونهای پیش رفت که باعث شد از روابط این 2 کشور تحت عنوان دوستان دوران سختی یاد شود.
ایران و چین به عنوان 2 کشور مخالف یکجانبهگرایی در مراودات بینالمللی، در مسائل گوناگون اشتراک نظر دارند. هر 2 کشور نیز گذشته از مناسبات حسنه دوجانبه، در سازمانها و پیمانهای بینالمللی چون بریکس و سازمان همکاری شانگهای عضو هستند. از این رو روابط و همکاریهای 2 کشور نهتنها در مباحث اقتصادی که شامل مباحث سیاسی و امنیتی نیز میشود. ذکر این نکته ضروری است که ایران به همراه چین و روسیه، چند مانور دریایی برگزار کردهاند که نمونه بارز آن، رزمایشهای مرکب امنیت دریایی بین ایران، چین و روسیه است که هر سال برگزار میشود.
* فصل جدید همکاریهای راهبردی
عراقچی پیش از سفر به پکن طی یادداشتی در روزنامه مردم (People‵s Daily) چین تصریح کرده بود: «این سفر، شروع فصل جدیدی از همکاریهای راهبردی بین 2 کشور است، بویژه وقتی به سبک خردورزان چینی: اقدامات بلندتر از کلمات صحبت کنند». عراقچی همچنین نوشته بود: «ایران و چین نهتنها در سطح دوجانبه و منطقهای، بلکه در سطح فرامنطقهای و بینالمللی نیز منافع و دغدغههای مشترکی دارند. هر دو کشور با اعتقاد راسخ به اهمیت چندجانبهگرایی و منافع حاصل از همکاری جمعی در راستای سعادت جامعه بشری، در سازوکارهای چندجانبه از جمله سازمان همکاری شانگهای و بریکس به همکاری نزدیک ادامه میدهند. تشریک مساعی با سایر اعضا و شرکا، با هدف رفاه، توسعه و امنیت و پاسخ به چالشهای جدید جهانی از اولویتهای ایران و چین است. اطمینان دارم چین با ریاست موفقیتآمیز خود در سال 2025 بر سازمان همکاری شانگهای، فرصتهای جدیدی را برای همکاری جمعی فراهم خواهد کرد».
* اهمیت سفر عراقچی به چین
سفر سیدعباس عراقچی به چین، نخستین سفر او به عنوان وزیر امور خارجه کشورمان به این کشور آسیایی است. آن هم در آستانه سال نو میلادی (۲۰۲۵) و در شرایطی که منطقه و جهان با تحولات متعددی روبهرو است؛ از یک سو تحولاتی که در منطقه غرب آسیا در جریان است و اوضاع جاری در سوریه و تداوم جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و از سوی دیگر روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا همگی مسائلی است که توجهات را به سوی این سفر معطوف میکند. در همین رابطه اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه نیز گفته بود عراقچی قرار است در این سفر علاوه بر تبادل نظر درباره روابط دوجانبه و روند اجرای برنامه همکاری جامع (۲۵ ساله)، درباره تحولات منطقهای و بینالمللی نیز بحث و رایزنی کند.
همچنین درباره اهمیت سفر عراقچی به چین، محمد کشاورززاده سفیر پیشین ایران در پکن اظهار داشت: چین به عنوان دومین اقتصاد جهان، کشور بسیار مهمی است. این کشور عضو دائم شورای امنیت است و سیاستهای منطقهای و بینالمللی چین و ایران تا حدود زیادی به هم نزدیک است.
وی با ذکر این نکته که این سفر در این سطح بعد از ۱۹ ماه انجام میشود، گفت: در این مدت سفری در سطح وزرای خارجه 2 کشور نداشتیم؛ اگر چه روسای جمهور در حاشیه نشست سران بریکس در کازان با یکدیگر ملاقات کردند و موضوعات مهمی در دیدار پزشکیان و شیجین پینگ مطرح شد.
سفیر پیشین ایران در پکن با اشاره به عضویت ایران و چین در بریکس و شانگهای به تحولات جاری غرب آسیا پرداخت و افزود: تحولات غرب آسیا در هفتههای اخیر اهمیت تبادل نظر راهبردی بین ایران و چین را بیشتر کرده است. وی گفت: هرگونه ناامنی در منطقه و رشد تروریسم نه به نفع ایران است و نه منطقه و نه چین. کشاورززاده با ذکر این نکته که چین سیاست حفظ توازن در منطقه و رعایت ثبات و امنیت منطقه را در پیش گرفته، خاطرنشان کرد: «معتقدم سفر وزیر امور خارجه به پکن سفر مهمی است، علاوه بر آن بحث هستهای ایران هم مطرح است و شاهد روی کارآمدن ترامپ در آمریکا و ادامه درگیری بین اوکراین و روسیه نیز هستیم».
به گفته وی، چین به عنوان کشوری مهم و تأثیرگذار در معادت منطقهای و بینالمللی میتواند به ما کمک کند.
سفیر سابق ایران در پکن همچنین گفت: «در این سفر در این شرایط میتواند موضوعات خوبی مطرح شود؛ از جمله اجرایی کردن برنامه ۲۵ ساله که از اهمیت زیادی در مناسبات دوجانبه برخوردار است».
سفر عراقچی به پکن در میان تهدیداتی که غرب چه درباره پرونده هستهای ایران یا بهانههایی چون ارسال سلاح به روسیه از کشورمان و همین طور موضوع رویارویی اسرائیل با ایران در پیش گرفته است، میتواند از جهات مختلف حائز اهمیت باشد. توجه به شرق در کنار افزایش مراودات با همسایگان و همین طور باز گذاشتن مسیر مذاکرات عادلانه با غرب، سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران است که طی سالهای اخیر شاهد آن بودیم و اکنون به نظر میرسد دستگاه سیاست خارجی دولت چهاردهم نیز در همین راستا گام برمیدارد.
گفتنی است طبق اعلام برنامه کاری وزیر امورخارجه در چین، او روز جمعه بازدیدی از سطح شهر پکن خواهد داشت و امروز (شنبه 8 بهمنماه) برنامه کاری عراقچی رسما آغاز خواهد شد.
***
عراقچی: موضوع هستهای نیازمند مشورتهای بیشتری است
وزیر امور خارجه گفت: بحث هستهای ما سال جدید میلادی با وضعیتی مواجه خواهد شد که نیاز داریم مشورتهای بیشتری داشته باشیم. سیدعباس عراقچی در بدو ورود به پکن در جمع خبرنگاران اظهار داشت: هدف اصلی این سفر رایزنی و مشورتهای منطقهای و بینالمللی و رایزنیهای دوجانبه است. وی ادامه داد: در طول سالهای گذشته همواره مشورتهای نزدیک با چین در همه موضوعات منطقهای و بینالمللی داشتهایم. الان هم شرایط حساسی است، هم منطقه دارای التهاباتی است و هم در سطح بینالمللی مسائل مختلفی وجود دارد. همچنین بحث هستهای ما در سال جدید میلادی با وضعیتی مواجه خواهد شد که نیاز داریم مشورتهای بیشتری داشته باشیم. وزیر امور خارجه گفت: روابط دوجانبه همواره خوب بوده و الان هم هست. طبیعی است درباره موضوعات مختلف باید همفکریهای خودمان را ادامه دهیم. عراقچی تصریح کرد: در زمان بسیار مناسبی این سفر انجام شده و دعوت دوستان چینی ما هم برای همین زمان بود تا در ابتدای سال جدید میلادی با یکدیگر همفکری داشته باشیم تا آمادگی در برابر چالشهای جدید در سال جدید میلادی را در رابطه با منطقه، سطح بینالمللی و شورای امنیت داشته باشیم.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
اشتباه راهبردی دولت و جهش دلار تا 80 هزار تومان
محمدطاهر رحیمی: این روزها، بازار ارز کشور با جهشهای قابلتوجهی در نرخها مواجه شده است که بیشتر در بازار سیاه موسوم به بازار آزاد نمایان است. این جهش قیمت ارز، نگرانیهای گستردهای را میان مردم و فعالان اقتصادی ایجاد کرده است. کاهش ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی نهتنها هزینههای زندگی را برای شهروندان عادی افزایش میدهد، بلکه موجب بیثباتی در برنامهریزیهای اقتصادی و تجاری
میشود.قبل از ورود به دلایل جهش ارزی اخیر و اشتباه راهبردی دولت چهاردهم در سیاستگذاری ارز لازم است اهمیت نرخ ارز در مختصات اقتصاد ایران را مختصرا بیان کنیم.
اهمیت نرخ ارز ابعاد مختلفی دارد و از آنجا که هر یک به شکل مستقیم یا غیرمستقیم چرخهای از تورم، رکود و بیثباتی اقتصادی ایجاد میکنند، پرداختن به این ابعاد ضروری به نظر میرسد. ابعاد مختلف اهمیت نرخ ارز را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد.
1- ارز به عنوان لنگر انتظارات تورمی عاملان اقتصادی
نرخ ارز یکی از عوامل کلیدی در شکلگیری انتظارات تورمی است. با افزایش نرخ ارز و نوسانات شدید آن، عاملان اقتصادی انتظار دارند قیمت کالاها و خدمات به سرعت افزایش یابد. این انتظارات تورمی، رفتارهای اقتصادی را تغییر میدهد و موجب میشود تولیدکنندگان، واردکنندگان و حتی مصرفکنندگان تصمیمات خود را بر مبنای افزایش احتمالی قیمتها تنظیم کنند. این روند خود محرکی برای رشد بیشتر تورم میشود.
2- رشد سرعت گردش پول
با افزایش نرخ ارز، صاحبان نقدینگی تلاش میکنند داراییهای خود را از تورم مصون نگه دارند. این وضعیت موجب افزایش معاملات سفتهبازانه و خریدوفروش داراییهایی مانند طلا، ارز و املاک میشود. در نتیجه، سرعت گردش پول در اقتصاد افزایش یافته و این خود فشار مضاعفی بر تورم وارد میکند.
3- رشد بازده مورد انتظار عاملان اقتصادی
افزایش نرخ ارز موجب میشود عاملان اقتصادی برای جبران کاهش ارزش پول و هزینههای افزایشیافته، بازدهی یا به عبارتی سود مورد انتظار خود را افزایش دهند. این افزایش بازدهی در نهایت فشار هزینهای را به مصرفکنندگان و خانوارها منتقل کرده و به رشد تورم دامن میزند.
4- رشد هزینههای تولید
نوسانات نرخ ارز از 2 جنبه هزینههای تولید را افزایش میدهد:
اول، بازدهی مورد انتظار تولیدکنندگان افزایش مییابد که قیمت محصولات نهایی را بالا میبرد.
دوم، مواد اولیه وارداتی و نیز مواد اولیه تولید در کشور که اغلب در سازوکار معیوب بورس کالا به صورت دلاری قیمتگذاری میشوند، هزینه بیشتری به تولیدکننده داخلی تحمیل میکنند. این عوامل قیمت تمامشده کالاها و خدمات را افزایش داده و تورم را تشدید میکند.
5- رشد هزینه فرصت فعالیت در بخشهای مولد
در شرایط نوسانات ارزی، بازده فعالیتهای سفتهبازانه مانند خریدوفروش ارز، طلا و املاک بیشتر از بازده تولید میشود. این وضعیت فعالیتهای مولد اقتصادی را از صرفه خارج کرده و منابع را به سمت فعالیتهای غیرمولد و سفتهبازانه منحرف میکند.
6- رشد تقاضای نقدینگی
با افزایش نرخ ارز و رشد انتظارات تورمی، تقاضای نقدینگی از بانکها افزایش مییابد. این وضعیت میتواند به کژمنشی مشتریان (استفاده از تسهیلات برای مقاصد غیرمولد) و کژگزینی بانکها (اعطای وام به فعالیتهای پرسود اما نامولد) منجر شود. نتیجه این امر، افزایش نقدینگی و انحراف آن به سمت فعالیتهای غیرمولد است که موجب افزایش تورم میشود.
7- اختلال در نظام عرضه و تقاضا
نوسانات ارزی نظام عرضه و تقاضا را مختل میکند. از یکسو، عرضهکنندگان تمایلی به فروش کالاهای خود به قیمتهای فعلی ندارند و ترجیح میدهند قیمتها بیشتر افزایش یابد. از سوی دیگر، تقاضا علاوه بر جنبه مصرفی، جنبه سرمایهای و احتیاطی نیز پیدا میکند. این تغییر رفتار، فشار بیشتری بر بازار وارد کرده و به افزایش بیشتر قیمتها منجر
میشود.
* نتیجه: رکود تورمی
ترجمان این عوامل در اقتصاد، ایجاد رکود تورمی است. در حالی که تورم به سرعت افزایش مییابد، بخشهای مولد اقتصادی با کاهش فعالیت و سودآوری مواجه میشوند. این وضعیت، اقتصاد کشور را وارد چرخهای خطرناک از رکود و تورم میکند که خروج از آن به سیاستهای موثر و مدیریت قوی نیاز دارد.
* بررسی دلایل اصلی جهش نرخ ارز
اصلیترین علت جهش ارزی اخیر به حذف سقف نرخ ارز در سامانه نیما و انتقال سازوکار تعیین نرخ ارز در بازار توافقی «بدون سقف قیمتی» مربوط میشود. این تغییر سیاست، در شرایطی که کشور با کسری و ناپایداری تراز پرداختها (بدون نفت) مواجه است (یعنی عدم کفایت منابع ارزی برای مصارف ارزی کشور)، باعث بروز جنگ قیمتی بین بازیگران سمت تقاضای ارزی برای تصاحب ارز میشود و در شرایطی مانند ایران که قدرت نقدینگی بازیگران بازار سیاه به مراتب بیشتر از متقاضیان رسمی ارز است موجب میشود بخش مولد اقتصادی از دسترسی به ارز با نرخ مناسب محروم شده و فعالیت آنها مختل میشود. علت این امر را باید در این نکته جستوجو کرد که واردکنندگان رسمی کشور عمدتا در شرایط انقباض پولی شدید فعلی ناگزیر به تأمین نقدینگی خود از تولیدکننده به عنوان حلقه بعدی زنجیره اقتصادی کشور هستند و بخش مولد کشور امروز اصلیترین مشکل خود را مطابق گزارش اتاق بازرگانی دسترسی سخت به نقدینگی بیان کرده است، بنابراین قدرت تأمین نقدینگی واردکننده رسمی کشور و بخش مولد برای تأمین ارز هم بشدت پایین آمده است اما از آن طرف متقاضیان ارز در بازار سیاه یعنی عمدتا قاچاقچی و عامل خروج سرمایه به دلیل داشتن داراییهای نقدشوندهای که با سرعت بسیار بالاتری نسبت به رشد نرخ ارز، رشد قیمت دارند (مثل زمین، مسکن، طلا و سکه) و نیز به علت دسترسی بالا به تسهیلات بانکی که این هم ناشی از کژگزینی بانکها و فقدان نظام جامع اعتبارسنجی و فقدان نظام هدایت اعتبارات است، بدیهی است قدرت نقدینگی بالاتری برای خرید ارز دارند و این قدرت با جهشهای ارزی هم رشد فزایندهای دارد، بنابراین در جنگ قیمتی نابرابر رخ داده ناشی از حذف سقف قیمتی سامانه نیما و سپردن نرخ به بازار توافقی، بر واردکننده رسمی کشور پیروز میشوند و دسترسی سهلالوصولتری به ارز خواهند داشت.
از طرف دیگر کشور در شرایط ارزی با ابعاد ذیل قرار دارد:
1- کشور دچار کسری و ناپایداری تراز پرداختها (بدون نفت) است.
2- اجزای اصلی ورود سرمایه ارزی در حساب سرمایه کشور ناگزیر بسته است.
3- ورود ارز به حساب جاری کشور به دلیل وابستگی بالا به فروش نفت در معرض ریسک است.
4- ذخایر ارزی بانک مرکزی کیفیت و کمیت لازم را برای مدیریت تعدیلی نرخ در بازار ندارد.
5- سهم قاچاق و خروج سرمایه از کسری تراز پرداختهای کشور (بدون نفت) 80 درصد است.
6- سهم هسته سخت کششناپذیر تراز پرداخت ها(بدون نفت) به کل کسری حدود 80 درصد است (به عبارتی نرخ ارز هرچه رشد کند باز هم ناگزیر به وجود این مقدار از کسری ارزی بدون نفت هستیم).
بنابراین در چنین شرایطی با حذف سقف نیما از بازار رسمی و سپردن نرخ به بازار توافقی بدون سقف قیمتی مشخص، نرخ رسمی تلاش میکند به نرخ بازار سیاه نزدیک شود. این موضوع، جریانهای اصلی ورود ارز بازار سیاه مانند بیشاظهاری واردکنندگان و کماظهاری صادرکنندگان را مختل میکند. عوامل بازار سیاه برای جبران این وضعیت، قیمت پیشنهادی ارز را در بازار خود افزایش میدهند تا دوباره سیالیت بازار سیاه را تأمین کنند و این افزایش قیمت، شکاف جدیدی میان بازار رسمی و بازار سیاه ایجاد میکند. این چرخه معیوب، دومینوی افزایش نرخ ارز را به وجود میآورد و زمینهساز بحرانهای اقتصادی و اجتماعی میشود.
دولت در مواجهه با این تنش اقتصادی و اجتماعی، ناچار خواهد شد دوباره سقف قیمتی برای بازار توافقی تعیین کند تا از فشار مضاعف بر واردات ضروری و زنجیره تأمین کالاها جلوگیری کند. با این حال، این آزمون و خطای تکراری در ایران به قیمت وارد شدن ضربه سنگین به سرمایه اجتماعی کشور در این دور باز هم متوقف خواهد شد.
نکته مهم این است که در علم اقتصاد، کشورهایی که با کسری و ناپایداری مزمن تراز پرداختها مواجهند و توان جبران پایدار این کسری را ندارند، چارهای جز اعمال سیاست ارز چندنرخی و سقفگذاری برای نرخ ارز رسمی ندارند، بنابراین به دولت محترم توصیه میشود قبل از ایجاد تنشهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی سقف قیمتی را برای تضمین تأمین ارز بخش مولد و قطع دومینوی افزایش نرخها در بازار رسمی و بازار سیاه احیا کند.
ارسال به دوستان
قمار اردوغان درسوریه بویژه درباره کردها منافع ترکیه را در شرایطی ناپایدار قرار داده است
روی لبه تیغ
سمیرا کریمشاهی: در تصور آنکارا، دوران انتقالی سوریه موقعیتی مطلوب برای پیشبرد پرونده کردهای سوریه خواهد بود. در تحولات دوران پسااسد سوریه، اگر بازیگران خارجی و ارتشهای اشغالگر را نادیده بگیریم، نقشه سوریه به ۲ بخش بزرگ شمال شرقی و غرب تقسیم میشود که تحت تسلط کردها و مخالفان نظام پیشین قرار دارد. در این میان ترکیه از نیمه دوم سالهای جنگ سوریه حضور مستقیم نظامی خود را در شمال این کشور با توجیه مبارزه با داعش و گروهکهایی همچون «پکک» افزایش داد. عمده تمرکز عملیاتهای ترکیه طی این سالیان بر مناطق کردنشین شمال سوریه بوده است به طوری که طی 3 عملیات «سپر فرات»، «شاخه زیتون» و «چشمه صلح» بخشی از مرز مشترک خود با سوریه را عملا از بدنه جمعیتی کرد پاکسازی و با گروههای تحت حمایت خود جایگزین کرد و عمده جمعیت کردی این مناطق اعم از نظامی و شهروندان را به سمت مناطق شرقی گسیل داشت. از سال ۲۰۲۰ که زمزمههای عادیسازی روابط دمشق - آنکارا جدیتر شده بود، ترکیه همچنان روی خط امن نوار مرزی یا منطقه حائل به عمق ۵۰ کیلومتر پافشاری میکرد که تا پیش از عملیات «ردع العدوان» هم به عنوان خواسته اصلی ترکیه روی میز مذاکرات بود. ترکیه نوار مرزی شمالی سوریه را هم برای پاکسازی کردها و به زعم خود مبارزه با تروریسم خواهان بود و هم اینکه بتواند روند انتقال آوارگان سوری از ترکیه به کشورشان را تسهیل بخشد و به نوعی با اسکان موقتی در مناطق شمالی تا مهیا شدن وضعیت زیست عادی، سپر امنیتی ترکیه تامین شود. اما اکنون، آنکارا شرایط تحقق نقشههای خود برای سوریه را در دسترستر از دوران مذاکره عادیسازی روابط با اسد میداند. آنها دست برتر در تحولات سوریه را دارا هستند و ضمن تلاش برای حفظ چنین وضعیتی، دفع تهدید از محور کردی را ضروری میدانند. در ادامه به تحرکات ترکیه در مناطق کردنشین سوریه بعد از سقوط اسد و همچنین چالشهایی که برای آنکارا در مسیر تحقق اهدافش وجود دارد میپردازیم.
* تحولات شرق فرات در پسااسد
ارتش ترکیه و نظامیان سوری تحت حمایتش بلافاصله پس از سقوط دمشق عملیات نظامی در شرق فرات علیه نظامیان کرد را آغاز کردند. حتی خارج کردن تلرفعت از تسلط نیروهای کرد «قسد» همزمان با عملیات تصرف حلب انجام شد. از زمان سقوط کامل نظام اسد، نیروهای ارتش ملی وابسته به ترکیه، با تحریک شهرهای مناطقی همچون حسکه به دنبال سقوطهای مشابه حلب، حمص و... بدون مقاومت محلی هستند. همزمان عملیات نظامی با عنوان «طلوع آزادی» و گشودن جبهه درگیری در مناطق شمال شرقی با پشتیبانی لجستیکی ترکیه جریان دارد. منبج از جمله مناطق مهمی بوده که به تصرف نیروهای تحت حمایت ترکیه در آمده و توانستند خط درگیری را تا سد تشرین پیش ببرند.
ترکها قصد دارند در بازه زمانی مطلوب کنونی یعنی دورهای که تکلیف حکومت و میزان اقتدار و ثبات سوریه مبهم است و تا استقرار کامل دولت جدید آمریکا در کاخ سفید، بتوانند بخشی از منطقه حائل مرزی نه در مذاکره تعیین تکلیف شود که روی زمین به دست آورند. یعنی بتوانند حد فاصل منطقه عملیاتی «شاخه زیتون» در غرب فرات تا منطقه عملیاتی«چشمه صلح» در شرق فرات را که عینالعرب قرار دارد، به اشغال ارتش خود در بیاورند. در این صورت بخش عمده منطقه حائل مرزی که بیش از یک دهه است ترکیه به دنبال شکلگیری آن در مرزهای جنوبی خود با سوریه است، محقق خواهد شد و فقط نقطه شمال شرقی در قامشلی و المالکیه به دلیل تعدد پایگاههای آمریکایی باقی خواهد ماند. تاکنون ترکیه از آغاز یک عملیات نظامی سنگین با هدفی که گفته شد خودداری کرده است، هم در داخل و هم بازیگرانی که نقشی در تحولات سوریه دارند، محدودیتهایی را جلوی پای دولت اردوغان میگذارند اما حملات نظامی محدود، حفظ آمادگی نظامیان تحت حمایتش و تجهیز پایگاههای ارتش ترکیه در نوار شمال سوریه به منظور تبادل آتش با مناطق تحت کنترل نیروهای کردی به صورت پایدار ادامه دارد تا امکان هرگونه عملیات بزرگ در وضعیت آمادگی قرار داشته باشد. در کنار این موارد مقامات ترکیه زبان تهدید علیه گروههای کردی را تندتر کردهاند. اردوغان در یکی از تازهترین مواضع خود تهدید کرده است تروریستهای کردی و داعش باید سلاح خود را تسلیم کنند یا اینکه با سلاحشان در سوریه دفن خواهند شد. هاکان فیدان در مصاحبهای با تاکید بر تغییر شرایط و تاثیر آن بر اقدامات ترکیه اعلام کرد کشورش نمیتواند هیچگونه تهدیدی را در مرزهایش بپذیرد. اعلام آمادگی مقامات ترکیه مبنی بر اقدام علیه مناطق کردی در حالی است که تا پیش سقوط دمشق حتی زمزمههایی از توافق با آنها مطرح شده بود که واکنش تند ملیگرایان داخلی را در پی داشت. طی هفتههای اخیر مذاکرات کردی - کردی بویژه میان سران شورای ملی کرد(ENKS) و نیروهای دموکراتیک کرد سوریه(SDF) جریان داشته است تا درباره نحوه مواجهه با عملیاتهای ترکیه و بررسی امکان انعقاد توافق صلح با جولانی به اتفاق نظر برسند اما تاکنون این نشستها خروجی مثبت و امیدوارکنندهای برای کردها نداشته است.
* بیم و امیدهای ترکیه در مواجهه با کردها؛آمریکا بزرگترین مانع
به غیر از منطقه پایگاه التنف در جنوب سوریه که تحت کنترل ارتش اشغالگر آمریکا قرار دارد، دیگر پایگاههای آمریکایی در خاک سوریه در مناطق کردنشین شرقی است که هم منطقه استراتژیک منابع نفتی سوریه هست و هم محور اتصال با پایگاههایشان در خاک عراق را فراهم کرده که نشان از اهمیت این منطقه است. به این ترتیب آمریکا و به تبع آن رژیم صهیونیستی - که تاریخچه روابط آنها با کردها واضح است - بزرگترین حامیان نیروهای کردی بویژه نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) هستند. عملیاتهای سهگانه ترکیه در بازه زمانی 2017 تا 2019 ثابت میکند سطح تابآوری و قدرت تقابل کردها با ترکیه تا حد زیادی به میزان حمایت آمریکا وابسته است و رابطه مستقیم دارد به طوری که در آن سالها اگرچه دولت ترامپ با عملیاتهای ترکیه مخالفت کرد و حتی ذیل ناتو اردوغان را تحت فشار قرار داد اما ارادهای جدی هم برای حمایت از کردها نشان داده نشد و ترکیه توانست بدون مانع جدی، بخشی از خاک سوریه را در نوار شمالی اشغال کند.
لذا اکنون، نوع مواجهه ترکیه با کردها وابسته به نقشه راه دولت جدید ترامپ برای خاورمیانه خواهد بود. در شرایط کنونی همچنان حمایتهای اعلامی و اعمالی در سطح روال ثابتی که آمریکا داشته جریان دارد، پس از سقوط دمشق مایکل کوریلا، فرمانده پایگاه سنتکام از مناطق شرقی سوریه بازدید کرد و به رهبران کردی اطمینان خاطر داد حمایتهای آمریکا ادامه خواهد داشت. بیشک آمریکا به دنبال یک موازنه قوا در سوریه است. برای آنها نه هژمون ترکیه و نه تسلط دمشق بر سرتاسر سوریه مطلوب نخواهد بود.
در مقابل جولانی نشان داده تا قدرت در دست او به سطحی از ثبات نرسیده، از هر تنش خارجی یا برانگیختن حساسیتی اجتناب دارد. آمریکا اجازه نخواهد داد او فراموش کند بخش اعظم ریبرندینگ خود و گروهش را مدیون سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده است و به ادامه این حمایت برای کسب مشروعیت بینالمللی نیاز دارد. با آنکه شورشیان فاتح دمشق با مناطق کردی درگیر هستند، جولانی پیام مثبتی برای گفتوگو با گروههای کردی ارسال کرده است. بعضی از رهبران کردی حتی در شاخه عراق از موضعگیری جولانی استقبال کردند اما بعضی رسانههای کرد هم با استناد به مصاحبه قدیمی جولانی که مدعی میشود کردها خاک عربی را در اشغال دارند، نگران چراغ سبز او به ترکها هستند.
* هراس از محورسازی
اگر ترکیه نشان دهد به دنبال حل مساله کردها در میدان نظامی و از طریق گسترش قلمرو تحت نفوذش خواهد بود، مسالهای نیست که از چشم دیگر بازیگران منطقهای پنهان بماند. این اقدام ترکیه یادآور حدفاصل 2017 تا 2021 خواهد شد که با گسترش عملیاتهای نظامی این کشور از قفقاز تا شمال آفریقا به افزایش تنش با محور جنوب خلیجفارس منجر شد. افزودن بر دامنه نظامی ترکیه در سوریه بیشک برای امارات، مصر، عربستان و حتی ایران قابل پذیرش نخواهد بود. اگر آنها از زیادهروی و زیادهخواهیهای ترکیه در سوریه احساس خطر کنند به طوری که اقدامات ترکیه مانند موج پیشین قابل گسترش به مناطق دیگر باشد، میتواند محوری به منظور جلوگیری از موج جدید ماجراجوییهای اردوغان ایجاد کند، هرچند ترکیه در روزهای اخیر تلاش کرده با رایزنی با مقامات امارات و عربستان و اطمینان خاطر دادن از نقشآفرینی آنها در بازسازی سوریه، بتواند عامل تهدید ائتلافسازی علیه ترکیه و سوریه جدید را خنثی کند. این نگرانی برای کشوری همچون مصر که با خطر احیای دوباره خیزهاشهای عربی مواجه است و امارات که از جان گرفتن دوباره محور اخوانی هراس دارد، محسوستر به نظر میرسد. اگر ترکیه به دنبال آتشافروزی تازه در سوریه باشد، حمایت این بازیگران در محور تقابلی قوت خواهد گرفت.
* ابهام درباره آینده دمشق
با آنکه در دمشق دولت انتقالی مستقر شده و روند انتقال قدرت در وضعیت نسبتا مسالمتآمیزی رقم خورد اما همچنان نسبت به آینده این کشور و خطراتی که از جمله تجزیه و یا جنگ داخلی تهدیدکننده این خاک میتواند باشد، اما و اگرهایی مطرح است و امید و بدبینی در جنگ تن به تن قرار دارند. در چنین وضعیتی دولت اردوغان که بیشترین نفع را تاکنون کسب کرده و به رغم اینکه بازیگردان اصلی سوریه کنونی نامیده میشود، باز هم نیازمند احتیاط و ملاحظاتی است. تاریخ ادلب در 5 سال گذشته نشان میدهد تحریرالشام با آنکه از کانال و رابطهای ترکیه ارتزاق میکرد و به حامیان بینالمللی وصل میشد اما گروهی نبود که همچون جیش وطنی یا همان ارتش ملی سوریه خود را تحت اوامر ترکیه قرار دهد و جولانی تا حدودی استقلال عمل خود را حفظ کرده بود و تلاش میکرد رهبر اصلی ادلب خودش باشد. دعواهای درونگروهی، اختلافات با نیروهای تحت حمایت ترکیه، دستگیری و زندان تا تسویهحساب فردی و حذف افراد، گواه رابطه پرچالش و متزلزل ترکیه با گروههای ساکن ادلب و اکنون حاکم دمشق است.
از این رو ترکیه طی این سالها هزینههای هنگفتی را متحمل شده تا هرچه بیشتر مخالفان اسد را به خود وابسته کند اما اکنون آنها بویژه بخشی از تحریرالشام که طی این سالها سعی در عدم وابستگی مطلق به ترکیه داشتند، در راس قدرت یک کشور و در مرحله دولتسازی قرار گرفتهاند. این تغییر وضعیت بر شرایط نیروهای تحت امر ترکیه اثرگذار است. انگیزه اصلی آنها برای نبرد یعنی سقوط نظام اسد دیگر وجود ندارد. چه بسا بخشی از آنها خواهان این باشند که نه تحت امر ارتش ترکیه که ذیل یک لوای واحد ملی نظامی قرار بگیرند، بویژه اینکه جولانی در نشستی با فرماندهان گروهای مسلح، موضوع انحلال این گروهها و ادغام در ارتش رسمی کشور را مطرح کرده است.
بنابراین در وضعیت کنونی حتی ترکیه هم به عنوان حامی اصلی تکفیری - سلفیهای مستقر در دمشق، بخوبی آگاه است هر لحظه امکان برگشتن ورق و شورش علیه ترکیه، خیانت یا هر رخدادی که ترکیه را عقب براند وجود دارد. ترکها میدانند تمرکز بر کردها نباید به گونهای باشد که از تحولات دمشق غافل شوند. در واقع بیثباتی و ابهام کنونی سوریه همانقدر که فرصت به ترکیه میدهد که پرونده کردها را به چه سرانجامی برساند، تهدیدآفرین هم خواهد بود که بازی از دست آنها خارج شود. این بستگی به اتاق فکر آنکارا دارد که آیا میتواند توازنی میان ۲ پرونده برای مدیریت همزمان ایجاد کند یا حفظ و افزایش نفوذ در پایتخت سوریه در اولویت قرار دارد.
ارسال به دوستان
چرا بازار توافقی مهمترین عامل افزایش نرخ دلار در بازار آزاد است
تدبیر معکوس ارزی
* دلار از ابتدای دولت چهاردهم بیشتر از 30 درصد افزایش قیمت داشته است
گروه اقتصادی: در حالی قیمت ارز در بازار آزاد به حوالی 80 هزار تومان رسیده است که وزیر اقتصاد در زمان راهاندازی بازار توافقی ارز اعلام کرده بود این بازار قیمت ارز بازار آزاد را تعدیل خواهد کرد.
عبدالناصر همتی، وزیر امور اقتصادی و دارایی 10 مهرماه در حاشیه نخستین جلسه شورای گفتوگوی دولت چهاردهم و بخش خصوصی اعلام کرد: «اختلاف قیمت بین نرخ ارز آزاد و نیما باید به حداقل برسد». آن زمان نرخ دلار در سامانه نیما به مرز ۴۷ هزار تومان نزدیک شده بود و بسیاری از کارشناسان اقتصادی تصور میکردند به معنای این است که قیمت در محدوده 60 هزار تومان تکنرخی خواهد شد.
وزیر اقتصاد در 15 آذر 1403 نیز اعلام کرد: «دولت تصمیمی بر افزایش گرانی و افزایش قیمتها ندارد. همچنین دلار بازار آزاد ارتباطی به دولت ندارد و به دلیل تنشهای منطقهای و شرایط منطقه قیمت دلار بازار آزاد و انتظار روانی افزایش یافته است». درام موضوع تنشهای نظامی در سوریه مطرح بود و بسیاری این استدلال را که رشد قیمت ارز ناشی از تنش جنگ در خاورمیانه است پذیرفتند، هرچند آن زمان تازه دلار وارد کانال 71 هزار تومان شده بود و تقریبا 15 درصد کمتر از قیمت آن در بازار آزاد بود. حالا سوال اساسی از وزیر اقتصاد این است: چرا بعد از اینکه تنشهای نظامی در لبنان، سوریه و... کاهش یافته، به جای اینکه قیمت دلار در بازار کاهش یابد همچنان روندی صعودی دارد؟
در 26 آذرماه که قیمت دلار در محدوده 75 هزار تومان در بازار آزاد معامله میشد، بازار ارز توافقی راهاندازی شد. در این بازار قیمت دلار حدود 60 هزار تومان کشف قیمت شد. در همان زمان بسیاری از کارشناسان اقتصادی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی تاکید کردند که بازار ارز توافقی به رشد قیمت دلار در بازار آزاد منجر میشود.
اما رشد قیمت ارز در ادامه به بازارهای کالایی نیز کشید. هرچند قبلا مسؤولان دولتی بارها تاکید کردند بازار ارز آزاد ارتباطی به دولت ندارد و بر مبنای یک منطق اقتصادی قیمتگذاری نمیشود اما این استدلال باعث نشده بازار ارز آزاد روی بازار کالایی تاثیر نگذارد. به همین دلیل در بازارهای سرمایهای و کالایی شاهد رشد تورم هستیم. این مساله به دلیل انتظار سرمایهگذاران برای بروز شوک تورمی جدید در نتیجه رشد قیمت بازار آزاد است. در حال حاضر ارز از 60 هزار تومان به 80 هزار تومان رسیده که نزدیک به 30 درصد رشد داشته است.
انتظارات تورمی باعث میشود مردم گمان کنند قیمتها در آینده دوباره افزایش خواهد یافت. این مساله به خودی خود باعث میشود پیشبینی افزایش قیمت کالا را داشته باشند و به دنبال تبدیل هرچه بیشتر وجه نقد خود به دیگر داراییها باشند و به عبارتی خریدهای خود را به تأخیر نیندازند. این رشد تقاضا برای خرید کالاهای سرمایهای عرضه و تقاضا را به هم میریزد. در نتیجه روند بازار میل به صعود پیدا میکند اما آیا این مساله تنها بازار مصرف و خرید کالا را تحت تاثیر قرار میدهد؟
به طور قطع رشد قیمت دلار منجر به گرانی مواد اولیه و تجهیزات وارداتی نیز میشود. این موضوع به طور قطع کسبوکارها را تحت تاثیر قرار میدهد. آنها برای جبران هزینهها قیمتهای خود را افزایش میدهند تا دستمزدها و تقاضای بالاتر را برآورده کنند. این عوامل در صورتی که بخوبی مدیریت نشود، باعث افزایش تورم واقعی میشود. به همین دلیل انتظارات تورمی عامل مهمی در تصمیمگیریهای سیاست پولی است.
* ضرورت مدیریت و کنترل انتظارات تورمی
مطالعات مختلف نشان میدهد سرمایهگذاران به اخبار بد بیش از حد واکنش نشان میدهند. به زبان ساده، اگر رشد قیمت ارز تنها 2 درصد باشد، انتظارات تورمی ناشی از آن احتمال دارد به ۱۰ درصد نیز برسد. به همین دلیل همواره مدیران اقتصادی بانکهای مرکزی جهان تلاش میکنند از بروز انتظارات تورمی جلوگیری کنند. در همین راستا بارها روسای فدرال رزرو آمریکا بعد از جلسات مهم با خبرنگاران مصاحبه نمیکنند یا حتی در صورتی که مجبور باشند، اطلاعات مبهم ارائه میدهند تا انتظارات تورمی ایجاد نکند.
اما چند وقت پیش وزیر اقتصاد با این استدلال که قیمت ارز نیمایی در ایران منجر به بروز رانت میشود، اعلام کرد: «قیمت ارز نیمایی در محدوده 40 هزار تومان برای واردات تخصیص مییابد اما کالاهای وارداتی با ارز حدود 70 تا 80 هزار تومان در بازار به گردش درمیآید. همچنین به نسبت تورم در ایران و آمریکا که حدود 2.8 است، قیمت دلار در ایران به نسبت نرخ دلار 2 سال پیش باید در محدوده 73 هزار تومان در بازار معامله شود». این سخنان وزیر اقتصاد باعث شد قیمت دلار که در زمان مصاحبه 77 هزار تومان بود به یکباره به محدوده 79 هزار تومان برسد. هرچند بانک مرکزی از روزهای قبل عرضه ارز در بازار داخلی و حتی بازارهای دوبی و سلیمانیه عراق را برای کنترل نرخ ارز بازار آزاد تشدید کرده بود.
این مساله نشان داد که بازار ارز آزاد بشدت تحت تاثیر سیاستهای کلان دولت در بازار ارز آزاد است اما وزیر اقتصاد یا نسبت به حساسیت بازارهای مالی به سخنان مقامات مطلع نیست یا اینکه واکنش بازار برای او اهمیت چندانی ندارد، چرا که تصورش این است که واقعی شدن نرخ ارز در بازار به نفع صادرکنندگان است و هرچقدر قیمت ارز بالا برود، درآمد ارزی کشور نیز بیشتر میشود در حالی که هیچگاه فاصله بین قیمت ارز توافقی و بازار آزاد به هم نمیرسد. به عبارت دیگر، هر چقدر قیمت ارز در بازار توافقی بیشتر شود به همان نسبت قیمت دلار بازار آزاد نیز بیشتر میشود.
در چند وقت اخیر زمانی که قیمت ارز در بازار توافقی حدود 60 هزار تومان بود، قیمت دلار در بازار آزاد در محدوده 75 هزار تومان معامله میشد. حال که قیمت دلار در بازار توافقی به سطح 64 هزار تومان رسیده، قیمت دلار بازار آزاد به محدوده 80 هزار تومان نزدیک شده است. این همان مشکلی بود که پیش از این بارها در گزارشهای مختلف به وزیر اقتصاد گوشزد شد اما وزارت اقتصاد تلاش کرد با جوابیههای مختلف نسبت به این موضوع بیتوجه باشد.
* نقش بانک مرکزی در مدیریت انتظارات تورمی
در شرایط بروز اثرات انتظارات تورمی در صورتی که دولت نتواند شوکهای کوتاهمدت و میانمدت بازار را با سیاستها و اقدامات مناسب و بهموقع کنترل کند، منجر به تورم واقعی میشود. طبق تجربه گذشته، در این شرایط قیمت داراییهای مختلف یکی پس از دیگری به صورت دومینووار افزایش مییابد اما در صورت اتخاذ سیاستها و اقدامات مناسب، میتوان سیکل معیوب تورم و افزایش نرخ ارز را در بلندمدت مهار کرد.
وزیر اقتصاد پیش از این اعلام کرده بود مدیریت بازار ارز بر عهده بانک مرکزی است. به همین دلیل بانک مرکزی باید در این زمینه فعالتر شود و با مدیریت بازار ارز و راهاندازی بازاری کارا و شفاف، اثرات التهابات کوتاهمدت و میانمدت را کاهش دهد. این کار از طریق معاملات شفاف و بدون رانت و اطمینان دادن به بازار برای در دسترس بودن ارز به مقدار کافی انجام میشود.
پیش از این مرکز مبادله ارز به دنبال کاهش اثر شوکهای گذرا در کوتاهمدت و میانمدت بود. سیاست بانک مرکزی در آن زمان شامل تثبیت نرخ ارز در کنار تشدید اقدامات نظارتی در حوزه کنترل ترازنامه بانکها و کنترل نرخ رشد پایه پولی و نقدینگی، تشکیل کمیته ارزی، ایجاد صندوق تثبیت ارز و اصلاح تخصیص ارز واردات بود. این اقدامات در مجموع توانست بستر مناسبی را برای کنترل نوسانات بازار ارز فراهم کند اما به علت غیررسمی بودن و عدم شفافیت و کارایی لازم در مبادلات ارزی، قیمت واقعی ارز مشخص نبود.
بر این اساس در آذرماه بانک مرکزی ایجاد بازار ارز توافقی را به عنوان یک بازار رسمی سیاستگذاری در حوزه ارز در دستور کار خود قرار داد. این بازار بهصورت کشف قیمت ارزهای خارجی در یک بازار کاملا رقابتی با مشارکت ۲ طرف اصلی یعنی صادرکننده به عنوان تأمینکننده اصلی ارز و واردکننده به عنوان مصرفکننده اصلی ارز بازار را مدیریت میکند. همچنین این بازار با رصد رفتار صادرکنندگان در میزان سرعت فروش عایدی ارزی آنها به میزان نیاز واقعی به ارز واردکنندگان بهصورت روزانه، ماهانه و سالانه پی میبرد اما این ابزار تاکنون نتوانسته نقش موثری در کنترل بازار ارز ایران داشته باشد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد تفاوت 2 رویکرد در مواجهه با رژیم صهیونیستی
یمن سوریه جولانی نیست
گروه بینالملل: پنجشنبه 6 دیماه و همزمان با سخنرانی سیدعبدالملک بدرالدین الحوثی، دبیرکل و رهبر جنبش انصارالله یمن، جنگندههای ارتش اشغالگر و متجاوز رژیم صهیونیستی برای چهارمین مرتبه به اهدافی در یمن حمله کردند؛ حملهای متجاوزانه که برای جلوگیری از عملیاتهای ارتش یمن علیه صهیونیستها و اراضی اشغالی طراحی شده بود اما تاکنون این تجاوزات به موفقیتی دست نیافته است. عملیاتهای مجاهدان یمنی به منظور مقابله با نسلکشی و جنایات ارتش صهیونیستی علیه مردم مظلوم و بیپناه غزه انجام میشود و ارتش صهیونیستی نیز در واکنش به این عملیاتها اقدام به بمباران زیرساختها و مراکز خدماتی و نیروگاهی یمن میکند؛ اقداماتی که تاکنون و طی ۴ مرحله به کسب اهداف تعیین شده توسط صهیونیستها منجر نشده است.
* سخنرانی رهبر انصارالله همزمان با تجاوز هوایی
در هنگام تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی، رهبر انصارالله عبدالملک الحوثی نیز در حال سخنرانی برای ملت مقاوم یمن بود. وی در این سخنرانی اعلام کرد: عملیات موشکی ما (انصارالله یمن) که سامانه پدافند هوایی قادر به رهگیری آن نبود، موجب ناامیدی شدید مقامات سیاسی و امنیتی اسرائیل و آمریکا شده است. الحوثی با اشاره به اینکه دشمن میداند عملیات دریایی ما ادامه خواهد داشت و تاثیر بسزایی در وضعیت اقتصادی آنها خواهد داشت، گفت: دشمن اذعان کرده که قادر به مقابله با چالش یمن نیست، زیرا یمن بر ایمان و آگاهی و بصیرت تکیه دارد. رهبر انصارالله یمن ادامه داد: رسانهها و مسؤولان دشمن به شکست اعتراف میکنند و میگویند بندر ایلات خالی از سکنه شده و از کار افتاده است.
الحوثی با تاکید بر اینکه اسرائیل قادر به مقابله با ما نیست، گفت: دشمن اسرائیلی از شتاب عملیات در جبهه یمن غافلگیر شد و با ناامیدی درباره این جبهه صحبت کرد. وی افزود: در حالی که دشمن میبالید که فضا به نفع او شده است، از ادامه عملیاتهای جبهه یمن غافلگیر شد. رهبر انصارالله ادامه داد: عملیات موشکی مافوق صوت یمن که به سامانههای دشمن نفوذ کرد، دستاورد بزرگ و بسیار مهمی است و دشمن صهیونیست و آمریکاییها متوجه این موضوع هستند. الحوثی با اشاره به اینکه دشمن اسرائیلی به گسترش تجاوزات خود در جنوب سوریه برای کنترل آب و ارتفاعات استراتژیک آن ادامه میدهد، افزود: آمریکاییها نیز برای گسترش نفوذ خود در شمال سوریه، جایی که ثروت نفتی وجود دارد، نیروهای نظامی بیشتری به سوریه آوردند. وی با بیان اینکه رژیم صهیونیستی توانسته است بر بخش بزرگی از استان قنیطره تسلط یابد و آن را اشغال کند، گفت: بر اساس اطلاعات و اخبار موجود، 95 درصد از این استان در اختیار این رژیم قرار گرفته است و تنها 5 درصد از آن باقی مانده که بسیار ناچیز است. رهبر انصارالله ادامه داد: همچنین در حومه دمشق، بهویژه در اطراف ریف دمشق، اشغالگریهای رژیم صهیونیستی در مناطق جنوبی سوریه ادامه دارد. این اقدامات نشاندهنده سیاستهای توسعهطلبانه و تجاوزگرانه این رژیم است.
در طول سخنرانی رهبر انصارالله بود که ارتش متجاوز رژیم صهیونیستی با حمایت و هماهنگی آمریکا و انگلیس به صنعا و بندر الحدیده حمله کرد. در این تجاوز هوایی، طبق اعلام رسانههای عبری 100 فروند جنگنده ارتش اشغالگر حضور داشتند و با حمله به فرودگاه صنعا، نیروگاه برق حزیز، نیروگاه برق راس کثیب و بندر راس عیسی در شمال حدیده، مجددا زیرساختهای اقتصادی و نیروگاهی یمن را هدف قرار دادند و تنها هدف جدید صهیونیستها فرودگاه صنعا بود که آن هم حمله به هدفی غیرنظامی بود. در حملات متجاوزانه رژیم صهیونیستی ۴ غیرنظامی شهید و 16 نفر نیز زخمی شدند. بسیاری از اهداف ارتش اشغالگر در این حمله پیش از این نیز هدف قرار گرفته بودند. تکرار اهداف در حمله چهارم و انحصار حملات هوایی رژیم به مراکز نیروگاهی و اقتصادی تکراری، نشاندهنده این واقعیت است که رژیم صهیونیستی بهرغم تمام تلاشهای سرویسهای جاسوسی خود همچنان نتوانسته است بانک اهداف خود در یمن را گسترش دهد و تلاش خود را بر حمله به مراکز اقتصادی یمن متمرکز کرده است تا فشار را بر انصارالله یمن افزایش دهد؛ حملاتی که منجر به افزایش حملات یمنیها و خشم بیشتر ملت یمن خواهد شد.
* واکنش مقامات یمنی
بلافاصله پس از حملات متجاوزان صهیونیستی مقامات یمن نسبت به این اقدام صهیونیستها واکنش شدیداللحنی نشان دادند. جنبش انصارالله یمن در واکنش به حمله هوایی رژیم صهیونیستی به این کشور، در بیانیهای اعلام کرد: «تجاوز اسرائیل به تأسیسات غیرنظامی، خدماتی و زیرساختی در صنعا و حدیده، میزان جنایت را آشکار میکند». در این بیانیه آمده است: «حملات تجاوزکارانه، مردم ما را از ادامه حمایت از غزه و مردم فلسطین و مقاومت منصرف نخواهد کرد، مهم نیست که دشمن تا چه اندازه در تجاوزات و حملات خود علیه غیرنظامیان پیش برود». انصارالله همچنین شهادت تعدادی از غیرنظامیان را به خانوادههایشان تسلیت گفت و بر آمادگی نیروهای مسلح یمن برای پاسخ سریع به تجاوز و مقابله با تشدید تنش بدون عقبنشینی تأکید کرد. سخنگوی انصارالله یمن نیز در واکنش به این تجاوز بیان کرد که حملات رژیم اسرائیل به فرودگاه یمن و دیگر زیرساختهای این کشور «جرم آشکار صهیونیستها علیه ملت یمن» است. حزامالاسد، عضو دفتر سیاسی انصارالله روز جمعه در واکنش به اظهارات اخیر بنیامین نتانیاهو در پیامی در حساب کاربری خود در شبکه ایکس نوشت: اسرائیل باید درک کند که یمن مانند سوریه جولانی نیست. این عضو دفتر سیاسی انصارالله سهشنبه هفته گذشته نیز خطاب به نتانیاهو در حساب کاربری خود در ایکس نوشته بود: تا زمانی که تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه متوقف نشود، عملیات ما متوقف نخواهد شد. وی در ادامه افزود: نتانیاهو خواهد دانست که رؤیای خاورمیانه جدید چیزی جز تهدید برای او و رژیم صهیونیستی نیست. مردم یمن در شهر صعده نیز یک روز پس از بمباران رژیم صهیونیستی و در حمایت از فلسطین و به دعوت رهبر انصارالله یمن تجمع میلیونی در این شهر برگزار کردند. در این راهپیمایی اعتراضی میلیونی که پس از نماز جمعه برگزار شد، بر حمایت از فلسطین تاکید و تجاوز رژیم صهیونیستی محکوم شد. این تجمعات و راهپیماییها در استانهای حدیده، مارب، تعز، ذمار، الجوف، عمران و حجه نیز برگزار شد و میلیونها یمنی پس از نماز جمعه در اعتراض به تجاوزات رژیم صهیونیستی و در حمایت از فلسطین شعار سر دادند و عملیات انتقام انصارالله یمن علیه فرودگاه بنگورین را تبریک گفتند.
* عملیات انتقام یمنیها
سخنان حزامالاسد و بیانیه جنبش انصارالله یمن بدون پیوست عملیاتی نماند و بهمانند دفعات قبل که جنگندههای اشغالگر صهیونیستی، آمریکایی و انگلیسی حملاتی را به نقاطی از یمن انجام داده بودند، جنبش انصارالله یمن نیز در پاسخ به چهارمین تجاوز هوایی ارتش رژیم صهیونیستی، ۲ فروند موشک بالستیک فلسطین 2 را در همان روز به سوی فرودگاه بنگورین شلیک کرد. منابع خبری عبری بامداد روز جمعه از به صدا درآمدن آژیرهای هشدار در مناطق وسیعی از فلسطین اشغالی از صحرای نقب تا تلآویو و فرار میلیونها شهرکنشین به پناهگاه خبر دادند. اندکی بعد، رسانههای عبریزبان از شلیک یک یا چند موشک بالستیک از جانب یمن به سمت تلآویو و فعال شدن پدافند هوایی اسرائیل خبر دادند. سازمان «ستاره سرخ داوود» نیز اعلام کرد 18 نفر از شهرکنشینان بامداد جمعه در تلآویو حین فرار به سمت پناهگاهها به دلیل ازدحام جمعیت زخمی شدند. شبکه 12 اسرائیل نیز از لغو پروازهای فرودگاه بینالمللی بنگورین خبر داد. سرلشکر یحیی سریع، سخنگوی نیروهای مسلح یمن نیز پس از عملیات انتقامی روز جمعه، حمله موشکی تلافیجویانه این کشور به فرودگاه بنگورین را تأیید کرد و گفت این عملیات با موفقیت انجام شد. در بیانیه نیروهای مسلح یمن آمده است: نیروهای مسلح این کشور موفق شدند عملیات نظامی منحصر به فردی علیه فرودگاه بن گورین در منطقه اشغالی یافا با موشک بالستیک مافوق صوت (هایپرسونیک فلسطین 2) انجام دهند. در این بیانیه همچنین آمده است: این موشک بهرغم پنهانکاری دشمن موفق شد به هدف خود اصابت کرده و تلفاتی برجا بگذارد و تردد فرودگاه را متوقف کند. سخنگوی نیروهای مسلح یمن افزود نیروی هوایی این کشور با یک فروند پهپاد به هدف حیاتی رژیم صهیونیستی در منطقه یافای اشغالی نیز حمله کرد و پهپاد با موفقیت به هدف مورد نظر اصابت کرد.
عملیات انتقامی نیروهای مسلح یمن به سرزمینهای اشغالی محدود نماند و عملیات دیگری نیز توسط مجاهدان یمنی انجام شد. در بیانیه نیروهای مسلح یمن همچنین آمده است: نیروی هوایی این کشور با تعدادی پهپاد کشتی «Santa Ursula» را در دریای عرب در شرق جزیره سقطری هدف قرار داد و پهپادها مستقیما به هدف اصابت کردند. بیانیه نیروهای مسلح یمن علت هدف قرار دادن این کشتی را نیز توضیح داد. علت هدف قرار دادن کشتی مذکور طبق بیانیه این بود که مالک این کشتی قانون ممنوعیت ورود به بنادر فلسطین اشغالی را نقض کرده بود.
سخنگوی نیروهای مسلح یمن همچنین اظهار داشت: حملات رژیم صهیونیستی به تأسیسات غیرنظامی در صنعا و الحدیده، عزم و اراده مردم یمن را برای حمایت از مردم فلسطین افزایش خواهد داد و همچنین نیروهای مسلح یمن قادر است بانک اهداف خود را در هدف قرار دادن تاسیسات حیاتی رژیم صهیونیستی افزایش دهد. سرلشکر یحیی سریع بار دیگر تأکید کرد که یمن به حمایت و پشتیبانی از مقاومت و مردم فلسطین در غزه با عملیاتهای نظامی بیشتر تا توقف جنگ علیه این منطقه و لغو محاصره آن ادامه خواهد داد.
* یمن، سوریه جولانی نیست
مقامات سیاسی یمن بارها بر این نکته تاکید داشتهاند که یمن، سوریه جولانی نیست که نسبت به هدف قرار گرفتن زیرساختها و تاسیساتش توسط نیروی هوایی ارتش اشغالگر رژیم صهیونیستی واکنشی نشان ندهد و نیروهای مسلح این کشور و جنبش انصارالله نیز بارها این سخنان را با عملیاتهای خود به اثبات رساندهاند. همین مساله نیز منجر به شکست راهبردی رژیم صهیونیستی در مقابل یمنیها شده است. از آسیب به بندر ایلات در جنوب سرزمینهای اشغالی گرفته تا عملیاتهای موشکی و پهپادی به عمق سرزمینهای اشغالی که منجر به حفظ فشار بر شهرکنشینان شده است، همگی نشان از شکست راهبردی رژیم صهیونیستی در برابر مقاومت یمنیها و عملیاتهای حمایتی آنها از فلسطین و غزه دارد؛ عملیاتهایی که در راستای حمایت محور مقاومت از مقاومت غزه انجام شده است و با وجود تهدیدات و اقدامات تجاوزکارانه و خرابکارانه رژیم صهیونیستی و متحدان غربی آن همچنان ادامه دارد. این نوع مقاومت در کنار حمایت از فلسطین و نوار غزه، به هرگونه تجاوز به یمن و ملت قهرمان آن بدون فاصله و ترس پاسخ میدهد و در برابر صهیونیستها و حامیان قدرتمند و ثروتمند آن لکنت زبان ندارد، بلکه در هر دور از افزایش تنش با رژیم صهیونیستی به شکلی قاطعتر پاسخ صهیونیستها و غربیها را میدهد و آنها را در موقعیت ضعف قرار میدهد؛ روحیه و رویکردی که با توجه به اشغالگری و تجاوزات مداوم ارتش صهیونیستی در خاک سوریه، در بین مقامات جدید این کشور وجود ندارد. روحیه مقاومت و استکبارستیزی یمنیها علیه متجاوزان و حمایت آنها از مساله فلسطین در شرایطی رقم میخورد که سوریه از محور مقاومت جدا شد و این اتفاق در شرایطی رخ داد که تنها چند ساعت از آتشبس لبنان گذشته بود و رژیم صهیونیستی بعد از تحولات سوریه دچار اعتماد به نفس کاذب شده بود و خود را پیروز میدان و نظم جدید منطقه معرفی میکرد. در این شرایط مقاومت یمن با ضربات کاری و تاثیرگذار خود صهیونیستها را دچار شوک سنگین کرد و دلیل خشم آنها از یمن نیز همین است؛ خشمی که راه به جایی نخواهد برد و با توجه به قدرت یمنیها چه در عرصههای نظامی و سیاسی و چه در عرصه اجتماعی، اقدام علیه آنها سودی برای صهیونیستها نخواهد داشت و تنها مراحل و شدت عملیاتهای قهرمانانه علیه رژیم صهیونیستی را افزایش میدهد؛ روحیهای که در بین مقامات جولانی وجود ندارد و بهرغم گسترش اشغالگری صهیونیستها از حومه دمشق تا جنوب سوریه و زیر ضربه بردن تمام زیرساختهای نظامی ارتش سوریه، همچنان رویکرد سازش و دیپلماسی در دستور کار آنها قرار دارد؛ رویکردی که بارها در برابر صهیونیستها اتخاذ شده است اما هیچ نتیجهای برای کشورهای عرب و ملتهای مسلمان نداشته است.
***
برآورد اطلاعاتی اسرائیل: انصارالله نیروی مستقل است
اختلاف نظر شدید نخستوزیر جنایتکار رژیم صهیونیستی و رئیس دستگاه اطلاعات برونمرزی رژیم (موساد) بر سر نحوه مقابله با حملات نیروهای مسلح یمن به فلسطین اشغالی و منافع اسرائیل به رسانهها درز کرده است.
طی 10 روز اخیر، ارتش یمن دستکم 5 موشک بالستیک مافوق صوت و 5 فروند پهپاد را به حساسترین مناطق اسرائیل در تلآویو، عسقلان و صحرای نقب شلیک کرده است.
نتانیاهو یمنیها را تهدید کرده همانند حماس و حزبالله با آنها برخورد میکند و ارتش رژیم در حال بررسی دور پنجم حملات سنگین به زیرساختهای مدنی و توان رزمی ارتش یمن است. با این حال جامعه اطلاعاتی اسرائیل این حملات را بیهوده میانگارد.
نخستینبار روزنامه عبری هاآرتص بود که فاش کرد دیوید بارنیا، رئیس موساد با بنیامین نتانیاهو و وزیر جنگش اسرائیل کاتس درباره نحوه متوقف کردن جبهه مقاومت به محوریت ایران و یمن دچار اختلاف مبنایی است. در حالی که کابینه افراطی رژیم صهیونیستی، دور جدیدی از حملات علیه زیرساختهای شمال و شرق یمن را برای متوقف کردن دور ششم عملیات موشکی و پهپادی انصارالله علیه تلآویو و منافع حیاتی رژیم آغاز کرده اما رئیس موساد برآورد دیگری از میدان خاورمیانه دارد.
بارنیا در جریان مناقشات اخیر با نتانیاهو و کاتس اذعان کرده 3 مرحله بمباران یمن هیچ نتیجهای نداشته است و «هدف قرار دادن ایران که به این گروه یمنی کمک مالی و تسلیحاتی میکند، موثرتر خواهد بود».
به عبارت دیگر رئیس موساد معتقد است کابینه اضطراری اسرائیل جرات رویارویی مستقیم با ایران را ندارد و به همین دلیل خود را با دستاوردسازی در جبهه جنوبی مشغول کرده است.
او هفته گذشته به شبکه 13 اسرائیل گفت: «ما نیاز داریم رودررو مقابل ایران بایستیم. اگر ما فقط به حوثیها حمله کنیم، مشخص نیست بتوانیم آنها را متوقف کنیم». همین شبکه اما به نقل از نتانیاهو اعلام کرد: «موضوع ایران فرق میکند و در زمان مناسب با آن برخورد خواهد شد».
بر اساس این گزارش، ارزیابی نتانیاهو برگرفته از تحلیل طیفی از جامعه اطلاعاتی اسرائیل به سرکردگی «ران بن یشای» است. این تحلیلگر نظامی چند روز پیش عملا بر گفته رهبر انقلاب مبنی بر اینکه ایران گروه نیابتی در منطقه ندارد مهر تایید زد و در هاآرتص نوشت: «حوثیها تابع ایران نیستند و تنها به آن کمک میکنند... لذا حمله به ایران هیچ تغییری در یمن ایجاد نخواهد کرد».
به گفته بن یشای، جنگ فرسایشی که حوثیها علیه اسرائیل در حمایت از مساله فلسطین به راه انداختهاند، موجب افزایش اعتبار آنها در داخل یمن و جهان عرب شده است. انصارالله پس از آنکه نشان داد تنها طرف تصمیمگیرنده درباره تجارت دریایی در دریای سرخ و از آنجا به کانال سوئز است، از جایگاه بینالمللیای که به دست آورده راضی است.
وی با اشاره به توان انصارالله برای ایجاد اخلال در تجارت جهانی گفت انصارالله ثابت کرد تقریباً نیرویی مستقل از ایران اما به موازات آن برای تغییر نظم جهانی موجود است.
ارسال به دوستان
ورود موج جدید بارشها به کشور پیشبینی احتمال بارش برف در 10 روز متوالی
دهه برف
گروه اجتماعی: با ورود سامانه بارشی به کشور از عصر روز گذشته، پیشبینی سازمان هواشناسی حاکی است اغلب استانهای کشور طی چند روز متوالی در هفته پیش رو با بارش برف و باران، کولاک و سرما مواجه میشوند. بارشها در مناطق سردسیر، گردنهها و ارتفاعات به صورت برف خواهد بود، به همین دلیل سازمان هواشناسی با صدور هشدار بارش گسترده برف و باران، از اختلال در حرکت ناوگان حملونقل و انتقال نهادههای انرژی، خسارت به کشاورزان و احتمال قطع برق در ۱۱ استان خبر داده است. علاوه بر این در پی ورود موج سنگین بارشی به کشور پیشبینی میشود ۱۰ روز آینده اغلب مناطق کشور را برف فرا بگیرد. بر اساس این پیشبینی که حاصل مدل پیشبینی اروپایی ECMWF است، برخی مناطق کشور از جمله استانهای مرکزی که تاکنون از زمستان فقط سرما را لمس کردهاند، در پی ورود چنین موج بارشی، بارش برف را تجربه میکنند. طبق این پیشبینی مناطقی از کویر مرکزی ایران نیز تحت تاثیر سامانه بارش برف قرار خواهند گرفت. این موج بارندگی هفته گذشته در نواحی از اروپا برف سنگین از خود به جای گذاشت اما پیشبینیها حاکی از آن است که مدل تضعیفشدهتری از این موج وارد ایران میشود. پوشش برف این مدل از غرب کشور شروع و نفوذی از شمال غرب تا جنوب غرب کشور را دارد، سپس این موج در نوار شمالی پهن خواهد شد و پس از آن در کمربندی با عبور از مرکز کشور به سمت جنوب شرق رفته و پس از آن تضعیف میشود.
همچنین بررسی نقشههای همدیدی و آیندهنگری سازمان هواشناسی نشان میدهد در پی ورود سامانه بارشی به کشور امروز (شنبه) در استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، کردستان، کرمانشاه، ایلام و از بعدازظهر بتدریج در استانهای همدان، مرکزی، نیمه شمالی خوزستان، شمال غرب چهارمحالوبختیاری، قزوین، زنجان، اردبیل، البرز، تهران و گیلان، جنوب اصفهان، مازندران، قم، شمال فارس، بوشهر، ارتفاعات سمنان بارش برف و باران، رعدوبرق، وزش باد شدید موقت و در برخی نقاط گردوخاک رخ میدهد. یکشنبه نیز بارش پراکنده در مازندران، گلستان، ارتفاعات خراسان شمالی، خراسان رضوی و ارتفاعات مرکزی زاگرس پیشبینی میشود. همچنین دوشنبه، در اردبیل، گیلان، مازندران و برخی نقاط استانهای چهارمحالوبختیاری، کهگیلویهوبویراحمد، لرستان، شمال فارس و شمال شرق خوزستان و سهشنبه علاوه بر این مناطق، در شمال شرق، شرق و برخی نقاط شمال غرب کشور بارش پیشبینی میشود. امروز (شنبه) نیز پدیده باد و گردوخاک در استانهای واقع در غرب و جنوب غرب کشور دور از انتظار نیست. از اواخر روز شنبه 8 دی ماه، غرب خلیجفارس مواج خواهد بود.
در این باره رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی در گفتوگو با «وطن امروز» با بیان اینکه طی هفته جاری شاهد بارش برف و باران در بیشتر مناطق کشور خواهیم بود، افزود: بارش برف و باران بیشتر نقاط کشور را فرامیگیرد و هشدارهای لازم نیز داده شده است. موج بارشها ابتدا از شمال غرب و غرب کشور شروع شده و سپس مرکز و شمال کشور را در بر خواهد گرفت. وی با بیان اینکه هشدارهای لازم نسبت به بارش سنگین داده شده است، اظهار داشت: در ارتفاعات و مناطق سردسیر همچنین محورهای مواصلاتی بارش برف سنگین در روزهای آتی دور از انتظار نیست. یکشنبه (فردا) نیز بارش پراکنده در مازندران، گلستان، ارتفاعات خراسان شمالی و رضوی و ارتفاعات مرکزی زاگرس پیشبینی میشود. وی ادامه داد: دوشنبه (۱۰ دی) در اردبیل، گیلان، مازندران و برخی نقاط استانهای چهارمحال و بختیاری، کهگیلویهوبویراحمد، لرستان، شمال فارس و شمال شرق خوزستان و سهشنبه علاوه بر این مناطق در شمال شرق، شرق و برخی نقاط شمال غرب کشور بارش پیشبینی میشود. رئیس مرکز پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی کشور درباره وضعیت جوی تهران هم گفت: آسمان تهران شنبه (امروز) ابری و دارای غبار صبحگاهی، در بعضی ساعتها بارش باران و وزش باد با حداقل و حداکثر دمای ۴ و ۱۱ درجه سانتیگراد و یکشنبه (فردا) صاف تا کمی ابری و گاهی وزش باد شدید با کمترین و بیشترین دمای صفر و ۱۲ درجه سانتیگراد پیشبینی میشود.
در پی ورود این سامانه بارشی احتمال اختلال در حرکت ناوگان حملونقل عمومی و ناوگان زمینی، هوایی و ریلی کشور، لغزندگی جادهها بویژه انسداد گردنههای برفگیر و راههای روستایی مناطق سردسیر به سبب بارش برف، احتمال قطع برق، مهگرفتگی، کاهش دید افقی، خسارت به سازههای موقت و محصولات کشاورزی و اختلال در انتقال نهادههای انرژی وجود دارد که باید مورد توجه مردم و مسؤولان قرار گیرد. توصیه کارشناسان به شهروندان این است طی این روزها از سفرهای غیرضرور پرهیز کنند. همچنین مجهز بودن خودروها به وسایل زمستانی، خودداری از فعالیتهای کوهنوردی و جابهجایی عشایر، آمادگی دستگاههای اجرایی و امدادی، لایروبی کانالها و آبروها و آمادگی راهداری جهت برفروبی در محورهای مواصلاتی، آمادگی شهرداریها برای برفروبی معابر شهری، عدم تردد عشایر و دامداران در ارتفاعات و حاشیه مسیلها، کنترل دما و رطوبت گلخانهها و سالنهای پرورشی طی این چند روز ضروری است که باید مد نظر باشد.
* پیش از سفر از وضعیت جوی و ترافیکی مطلع شوید
به دنبال ورود سامانه بارشی به کشور و احتمال تداوم بارشها در روزهای آتی در اغلب استانها، جانشین پلیس راه راهور فراجا از همه رانندگان خواست پیش از شروع سفر، از وضعیت جوی و ترافیکی مسیرها مطلع شوند. سرهنگ سیاوش محبی روز گذشته اعلام کرد: احتمال مسدود شدن و محدودیتهای ترافیکی در برخی محورهای در پی بارشهای پیش رو دور از انتظار نیست.
وی از همه رانندگان خواست پیش از شروع سفر، از وضعیت جوی و ترافیکی مسیرها مطلع شوند و در صورت لزوم، از مسیرهای جایگزین استفاده کنند تا از بروز هرگونه حادثه جلوگیری شود.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از زمینه و زمانه مقاومت چگونه زندگی در منطقه با مقاومت تعریف میشود؟
روایت سازنده مقاومت
سعید توتونکار: نظام سلطه همواره تلاش کرده صحنه حوادث منطقه جنوب غرب آسیا را از دیدگاه خود و به نفع خود وایت کند. شاید این برگردان همان گزاره مشهور باشد که تاریخ را حاکمان مینویسند. اما روایت معتبر از صحنه کدام است؟!
روایتگری چیست و چه نقشی در انتخاب درست مردم دارد؟
***
روایتگری نوعی بسترسازی برای جریانبخشی به اراده دیگران است؛ نوعی تعریف زمین و منطق بازی پس از این. پس روایت بسیار مهم است. راوی واقعیات را رصد میکند و سپس انتخاب میکند که کدام بخش از آن را برآورد و پدیدار کند و کدام بخش را پنهان کند. پس پدیدهها بسیار پراهمیتاند. گاهی پدیده، تصوری سادهانگارانه از کل صحنه به ما میدهد و گاهی نماینده شایسته سادهسازی شده از تمام ماجراست. گاهی پرداختن به پدیده آگاهیبخش است و گاهی درست ضدآگاهی است. از همین رو رفتارهای رسانهای افراد، گروهها، احزاب و جناحها چه به صورت رسمی و متمرکز باشد و چه به صورت غیرهماهنگ و متکثر، مسؤولیتآور است. رسانه بازوی حکمرانی است و افراد با برخورداری از رسانه و آزادی رفتار در آن، بخشی از حکمرانی و سهم قدرت را در اختیار دارند و باید پاسخگوی کناکنش رسانهای خود باشند. پدیدهها میتوانند منطقی موافق یا مخالف متن واقعیت داشته باشند. آن قسمت از واقعه که برای ما پررنگ شده، میتواند ما را دچار انحراف در فهم واقعیت و خطای محاسباتی در طراحی واکنش کند. این در حالی است که وظیفه ذاتی روایتسازی، عمومی کردن آگاهی و تعمیم بینش عقلانی و تصمیم وجدانی و خودانگیخته و ایجاد وحدت کلمه در جامعه است. آگاهی درست به مردم فرصت انتخاب بیشتر، درستتر و هماهنگتر میدهد و آگاهی غلط، آنان را دچار انزوا و بیعملی یا حتی رفتار پرخطر و مخرب خواهد کرد. تحریم آگاهی به واسطه روایتسازیهای جانبدارانه و غیرمنصفانه و بعضا مغرضانه و معاندانه، دستگاه تصمیمسازی و تصمیمگیری را دچار اختلال میکند و حتی میتواند تصمیمهای مورد نظر دیگریهای ما را در روند انتخاب و اختیار خودمانی ما قرار دهد. در نتیجه نیازمند تلاش جدی و جامع برای تبیین و ترسیم و فهم درست و دقیق واقعیت هستیم. آنگاه میتوانیم نسبت واقعی عناصر و اجزای صحنه را با یکدیگر و با کل صحنه بسنجیم و وزن مناسب هر بخش از واقعیت را در تصمیم نهایی کشف و لحاظ کنیم.
تحلیلهای بیرونی غالبا گره صحنه را نه به نفع حقیقت که بر اساس خواست بازیگران خارجی توصیف میکنند تا مشکل و مانع آنان برای غلبه برطرف شود. لذا نباید انتظار داشت تحلیلگران غربی بر اساس باورهای ما تحلیلی ارائه دهند، زیرا بنا دارند صورتبندی خود از مساله را داشته باشند و منطق خود را بر متغیرها تحمیل کنند و برای هر یک از عناصر موجود نقش مورد نظر خود را تعیین کنند تا واقعیات ناسازگار، خنثی و حذف شوند و مساله به نفع آنان حل شود.
***
فهم واقعیت مقاومت چگونه ممکن است؟
قصد داریم اندکی به شخصیت مقاومت نزدیک شویم تا به ما در فهم واقعیتی به نام مقاومت کمک کند. مقاومت عنصری زنده و فعال است. یعنی گذشتهای دارد که با اکنونش ارتباط و پیوند هویتی دارد. بستر و زمینهای دارد که میتوان در آن صفات و امکانات بالقوهاش را شناسایی کرد و انعطاف در زندگی و رشد دارد و همچنین چشمانداز و آیندهای دارد که نقطه کمال اوست. با همه این احوال تنها در زمانه و زمینه قابل توصیف نیست، بلکه در زمان و مکان حاضر متأثر از انتخاب و اختیار هوشمند و محاسبهگر ما است و در برابر دیگران واکنش متناسب دارد. عنصر حیات در منطقه مقاومت به او قدرتی درونزا و استحکامی بنیادین داده است؛ لذا مقاومت باورمند و امیدزاست.
میتوان 4 باور اساسی را در منطقه مقاومت شناسایی کرد و دربارهشان سخن گفت؛ باور به خداوند متعال و نظام تدبیر و تقدیر او برای اداره عالم، باور به حق بودن راه آزادی و استقلال منطقه از قید نظام سلطه و تجاوز بیگانه و استعمار چند صد ساله، باور به هدف که رشد و بلوغ منطقه و توان اداره منطقه به دست مردمان آن است و داشتن سهم عادلانه از معادلات قدرت در جهان و در نهایت، باور به مردم منطقه که مردمی شایسته و توانمند برای ساختن و برآوردن منطقه هستند و لازم نیست دیگران بر آنان صاحب انتخاب یا بر آنان چیره باشند.
***
باور توحیدی چگونه راهگشای مقاومت خواهد شد؟
باور منطقه مقاومت به خداوند متعال از جنس باورهای تحریف شده و سطحی نیست، بلکه باوری توحیدی و ناب است که در تدارک صورت مسالههای پیش روی مقاومت، کاملا نقش دارد. در منطقه مقاومت صحنهگردان خداست نه ابرقدرتهای مادی. زمین بازی را نه شرق و غرب قدرت، که خداوند تبارک و تعالی تعریف میکند. سایر عناصر درون این بستر گسترده تلاش میکنند نقش بازی کنند. در این صورت حتی نظام سلطه و استکبار جهانی نیز میداندار نیستند و تمام حیلهها و ترفندهای آنان واکنشی به طراحی خداوند است و در موقعیت انفعال قرار دارند. با این نگاه، مردم منطقه مقاومت در مسیر رشد و تعالی خود موانعی پیش رو دارند که مربوط به آزمونهای الهی و کشوقوسهای طبیعی تقویت انسانها برای رهایی است تا بر اساس اراده خداوند وارثان زمین باشند. اما طرف مقابل اعتقادی به باورهای ما ندارد یا لااقل باور ندارد که این عامل به نفع ما در صحنه دخالت میکند.
در این مرحله تنها شرط، ایمان صادق و سازگار و عمل صالح و سازنده و استقامت و صبر فعال در آن است تا ما نیز بخشی از سپاه خدا و مشمول یاری او قرار بگیریم و پشتیبانیهای لازم از ما انجام شود. ایمان به خدا نیمه پنهان و نامرئی میدان را نیز برای ما توضیح میدهد؛ قدرتی فائق و مدیر و مدبر وجود دارد که مؤثر در تمام اتفاقات است. طبیعتا غیرمؤمن، یعنی منافق و کافر نمیتوانند این بینش را تأیید کنند و بر اساس آن تحلیلی ارائه دهند، بلکه آنان به تمسخر و تحقیر مؤمنان خواهند پرداخت و آنچه را که بر اساس ایمان به غیب وارد در تحلیل مؤمنان میشود، خرافه و گزافه خواهند دانست. این همان چیزی است که این روزها به صورت پرحجم علیه بیانات مهم مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله تعالی پیرامون مقاومت، در دستور کار رسانههای جریان نفاق و نظام سلطه قرار گرفته است؛ نمایشی تکراری که همواره در طول انقلاب، در پس راهنماییها و روشنگریهای ولیفقیه شاهد اجرای آن هستیم.
***
نظام سلطه چگونه در گستردگی زمین و زمان مقاومت گرفتار آمده است؟
مؤلفه دیگر در موضوع باور به خدا گستردگی زمین و زمان و فرصت حیات است. منافق (نسبت به باورهای ما) و کافر (نسبت به توانمندیهای ما) زمین محدودی دارد که شامل جغرافیای سلطه و فضای غصب شده است و زمان محدودی که مرگ، دورترین مرزهای آن را تعیین میکند. کافر و منافق ناچار است تمام طرحهای خود را درون این حصار تنگ بگنجاند. طبیعتا محدودیت، عوارضی ناخواسته در پی دارد؛ عجله و شتابزدگی و عصبانیت و دستپاچگی و کوتهبینی و تحلیل ابزاری صرف که باعث میشود فرصتهای زیادی از دید تحلیلگر و کارشناس خارج بماند و امکانات موجود در صحنه را آنچنان که هست شناسایی نکند و در راهحل خود نگنجاند. از سوی دیگر ناچار است به ابزارهای خود بیش از حد تکیه کند و برای مهار صحنه و حل مساله گاه بدترین پیشنهادها را پیش پای مجری تصمیمهای میدانی قرار دهد و تمام اهداف راهبردی را فدای غافلگیریهای میدانی کند.
اثر این شکل از محدودیت و عوارض مخرب آن در تصمیمسازیها را میتوانید در استفاده دیوانهوار غرب و رژیم صهیونیستی و همراهانشان از سلاحهای کشتار جمعی و تخریب گسترده منطقه شاهد باشید. دشمن در منطقه نه زمین دارد و نه زمان. پایگاهها و سفارتخانهها و اماکن جاسوسی و ضدامنیتی و نفوذ در کاخهای سران حکومتی به آنان فرصت و امکانات کافی برای سلطه بر منطقه نمیدهد، زیرا این تنها ابزار و وسایل مادی نیست که تعیین میکند چه چیزهایی میتوانی داشته باشی. پیشرفتهای کمی و قدرت مادی بخشی از ماجراست. اگر توان تو در رگهای باور منطقه جاری نشود، همیشه به عنوان نیروی دشمن و مخرب و ضد، شناخته خواهی شد. راههایی هم که مییابی تمام بر اساس ویرانسازی منطقه است، نه بازسازی آن. ناچاری با سلاح رعب مردم را عقب برانی، در حالی که منطقه ما زنده است و عامل بیگانه را به طور طبیعی و ارگانیک محاصره میکند و از خود میراند، مگر اینکه رویکرد دوستانه و احترامآمیز و همساز و همراه داشته باشد.
هر گاه منطقه تن به تخریب خود نداده و در برابر فساد و نابودی مقاومت نشان میدهد، با مشکل تهدید و تحریم و تخریب مواجه شده است. این انتظار بیجایی از سوی غرب است که بدون ملاحظه نیازهای منطقه، جوهر وجودی و سرمایههای ارزشمند و منابع و منافع انباشته منطقه را رایگان یا ارزان و آسان به یغما ببرد و مخالفت و مزاحمتی بر سر راه او قرار نگیرد. پس دائما دست به ترور و جنایت و تجاوز و وحشیگری میزند و پیوندهای خود را با عناصر غیر اهلی ناسازگار و درنده منطقه محکم میکند. این رویکرد پرخطر و مخرب، باعث برانگیخته شدن بیشتر مقاومت و بحرانی شدن وضع بیگانه در منطقه شده است و فرصتهای فراوانی را از آنان برای زیست عادی و عرفی سلب کرده است.
***
دشمن چگونه در تنگنای زمینه و زمانه مقاومت قرار دارد؟
دشمن منطقه تنها در تنگنای زمین و زمان نیست، بلکه مساله عمیقتر در این باره زمینه و زمانه مقاومت است. منطقه ما، سرزمینی تاریخمند است؛ سرزمینی زنده که بزرگترین و عمیقترین اتفاقات تاریخ در آن واقع شده. تاریخ در این سرزمین نبض گرفته و نفس میکشد. موج زندگی و خون حیات از اینجاست که در عالم منتشر میشود. بیهوده نیست استعمار صدها سال است گلوی منطقه را میفشارد اما نمیتواند بر آن غالب شود.
تاریخ منطقه، تاریخ مقاومت است و این سابقهای طولانی دارد. مقاومت در این منطقه کالایی وارداتی یا سیاستی تحمیلی نیست، بلکه مقاومت بخشی از وضعیت منطقه و تعریف زندگی در آن است، چرا که در تمام طول تاریخ مورد طمع دیگران و هجوم رقیبان بوده است. بنابراین زمینه مقاومت، اجازه استقرار سلطه و استبداد را نمیدهد و دشمن چارهای جز استکبار و ستمگری در منطقه ما ندارد. صدور زبالههای تمدنی غرب به منطقه و سرمایهگذاری روی گسترش جهل و جهالت و سستی و غفلت بیهوده نیست. آنها برای عفونی کردن زیست منطقه و خنثی کردن زمینه مقاومت و از بین بردن منطق جاری آن، از هیچ جنایتی فروگذار نیستند.
از همین جا است که عناصر غربزده و واداده دائما مسالههای غرب را در منطقه طرح میکنند و سعی دارند به عنوان عضو نفوذی و گماشته میدانی، مشکل غرب در جوامع منطقه را ارزان و آسان و بدون رد پای غرب به مسالههای بومی ترجمه کرده و با هزینه سرمایههای ذاتی منطقه آن را حل کنند؛ کسانی که خود را مردم منطقه مینامند و میدانند اما باورهایشان غربی و بر اساس منطق سلطه است. این همان جریان نفاقی است که خود را بهروزرسانی کرده و علیه باورهای چهارگانه بومی منطقه اقدام میکند.
مفهوم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و امنیتی نفاق، گستردهتر از مفهوم شرعی آن است. هر کس در منطقه جنوب غرب آسیا زندگی کند اما به خدا و مردم و راه و هدف مقاومت ایمان نداشته باشد، خواسته یا ناخواسته در شمار منافقان است، حتی اگر نپذیرد و انکار کند.
محدودیت دیگر جریان سلطه، زمانه است. اساسا زمانه سلطه در جهان به پایان آمده و عصر جدید که بخش مهمی از آن بر اساس پیشرفتهای غرب در علم و فناوری شکل گرفته، تاب سلطهگری بیش از این را ندارد. هر چند جریان سلطه سعی میکند با خلاقیتهای روزآمد و فناوریهای بهروزرسانی شده مردم را در فضای سلطهپذیری، محدود و مسدود کند اما انفجار اطلاعات و توسعه آگاهیها و عمومی شدن دسترسیها، نظام سلطه را با مشکل مهارناپذیری بستر علم و دانایی مواجه کرده است. لذا ناچار از استفاده مفرط و بیش از اندازه ابزار تحریم از سویی و رصد و سنجش دادههای خصوصی مردم از سوی دیگر و متوسل شدن به تحلیل کلاندادهها و سلطه بر هوش مصنوعی به عنوان سلطان دوران پس از این و جنگشناختی همهجانبه با مردمان جهان هستند. البته پس از اثبات ناکارآمدی تمام این تمهیدات، لشکر رعب را فراهم میکنند و از هیچ تخریبی فروگذار نیستند تا امکان مقاومت را در هر جای جهان از بین ببرند اما هر بار مانند آواری که بر سر درختی فرو میبارد، ریشههای مقاومت عمیقتر میشود و در گسترهای وسیعتر و با توانی بالاتر و طرحی حسابشدهتر به میدان بازمیگردد و طراوت و سرسبزی رهایی را به جامعه بازمیگرداند.
ساختارهای سلطه سعی میکند در لایههای پنهانتر امکان مدیریت جهان را حفظ کند. این در حالی است که دوران گذار بهسرعت سپری میشود و مردم پس از استقرار در وضع جدید و محاسبه نسبت خود با واقعیت، امکان برتری غربی را سلب خواهند کرد و استعمار شیطانی فرانو را نخواهند پذیرفت. دسترسی عمومی به رسانهها، پدیده انسانرسانهها را جدیتر کرده و روند حوادث میرود تا انسانحکومتها را معرفی کند و ارتقا بخشد. در حالی که تکنولوژی غرب رقابت بین انسان و ربات را دنبال میکند و مردم را بین 2 جهان واقعی و مجازی به چالش حیات و بقا میخواند، انسانها سؤالهایی جدی درباره آینده خود مطرح میکنند: آیا بناست زمین را به اشیای هوشمند واگذار کنند و خود کنار
بروند؟!
لذا زمانه نیز، زمانه مقاومت است و چنین نیست که شگفتانههای جهان مدرن، جذابیتهای گذشته را برای مردم جهان داشته باشد و آنان را دچار سحر و افسون تام و تمام کند. مردم این زمانه میخواهند از ابزار استفاده و آن را استخدام کنند، نه اینکه به استخدام ابزار درآیند و با ماشین رقابت کنند و ارزشگذاری شوند. این مساله منحصر در منطقه نیست، بلکه در تمام جهان رسوایی تمدن غرب و ضد انسانی بودن آن بویژه پس از آنچه در غزه و لبنان در این یک سال و چند ماه اتفاق افتاد، گره ذهنی بسیاری از مردم جهان است. تضادهای درونی و عدم خوانایی ادعاها و اقدامات غربیها در قبال تعهداتشان نسبت به تکریم انسان و احترام به شرافت انسانی، تردید و ترس از نظام سلطه را بیشتر و بیشتر کرده است. این علاوه بر شواهد عینی فراوانی است که نشان میدهد نظام سلطه حتی در موطن خود موفق به اجرای اهداف و آرمانهایش نبوده و مردمان زیادی ذیل حکومت مستقیم آنان در رنج و فقر و بیماری و ناامنی و نارضایتی به سر میبرند. افول قدرت غرب و عبور از جهان تکقطبی و ظهور جهان چندقطبی از آثار زمانه مقاومت است.
***
روایت سازنده از منطقه مقاومت چیست؟
حال در این وضع که تصویر شد، آنچه جریان سلطه بر اثر جنایات طولانیمدتش در سوریه به دست آورده، تنها یک گام موقت و متزلزل است. کشور سوریه و مردم سوریه مقاومتی ستودنی طی چندین دهه همسایگی با اسرائیل داشتهاند. عملیات تضعیف مردم سوریه سابقه طولانیمدت دارد. سرمایهگذاری بسیار سنگین غرب برای نابودی ملت سوریه و ایجاد و تشدید اختلاف و تفرقه بین آنان و تحریمهای شدید اقتصادی و تخریبهای گسترده سرزمینی و انواع طراحیهای پیچیده و چندوجهی و چند لایه برای برکندن سوریها از بستر تمدنیشان و به انزوا کشیدن آنان بین سایر اعراب و مسلمانان و شاید ویرانگرتر از همه عملیات روانی سنگین درازدامن که توانسته مردم سوریه را از جهت بینش و نگرش دچار اختلالات و اختلافات جدی و عمیق کند، آنچه را که امروز شاهد هستیم رقم زد؛ طرح و نقشهای که برای تکتک مردمان منطقه در جریان است.
امروز دشمن سعی میکند محدودیت زمان و زمین و محرومیت زمانهای و زمینهای خود را در فضای مجازی و رسانه جبران کند و با تخریب ذهنها، بنبستهای راهبردی را کنار برند و ما را وادار کند که جهان خود را به دست خود به فساد و تباهی بکشیم و ویرانهای بیقدرت را در اختیار آنان قرار دهیم.
تحلیل درست و دقیق، مبتنی بر تبیین و ترسیم آگاهانه و خودمانی، میتواند روایت سازنده و پیشبرنده را به ما دهد و مسیرهای برونرفت از وضع فعلی و جبران آن را نشان دهد؛ تحلیلی که نقش خواست و اراده خداوند در تربیت و هدایت خلق را انکار نکند، تحلیلی که سهم مردم منطقه از اداره آن و برخورداری از منافع آن را انکار نکند، تحلیلی که راه مقاومت در برابر نظام سلطه را انکار نکند و تحلیلی که حق استقلال و آزادی مردم منطقه و سهم آنان از آینده قدرت در روی زمین را انکار نکند.
فرهنگ مقاومت در زمان و زمین خود و زمانه و زمینه متناسب با خود در حال رشد و توسعه و پیشرفت است. هیچ جنایتی توان نابود کردن آن را ندارد. هر تجاوزی، پاسخی سختتر و پیچیدهتر را به وجود خواهد آورد و بیگانه را طرد خواهد کرد و آن را به کرنش و احترام و پذیرش شرایط مورد نظر خویش وادار خواهد کرد. مقاومت با حیات منطقه عجین شده و دشمن 2 راه بیشتر ندارد؛ یا منطقه را نابود کند یا تسلیم شود. حوادث اخیر نشان داده این منطقه تن به فساد و نابودی نخواهد داد و هرگز تسلیم نخواهد شد؛ پس یک راه بیشتر پیش روی دشمن باقی نمیماند؛ احترام به خواست مردم و عقبنشینی از سلطه بر منطقه.
ارسال به دوستان
نکته
نکته مغفول و خطرناک فراخوان هلسینکی توسط دکتر ظریف
محسن سلگی: دکتر محمدجواد ظریف در مقالهای که ۱۳ آذر در فارن افرز منتشر شد، معاهدهای شبیه معاهده هلسینکی را پیشنهاد داده بود. گفتنی است در سالهای قبل نیز ظریف از ضرورت معاهده و مذاکراتی شبیه آنچه در هلسینکی اتفاق افتاد، سخن گفته بود. همچنین آقای ظریف در مقاله آخر خود که در اکونومیست منتشر شده ۳ دی ۱۴۰۳ با تداعی مجدد فضای همکاری جمعی در معاهده هلسینکی، چنین نوشته است: «طرح مودت ما را به چالش میکشد تا منطقه را از نو تصور کنیم، نه به عنوان میدان نبردی برای منافع متعارض، بلکه به عنوان فضایی برای دوستی و همدلی، که بر اساس جستوجوی فرصتهای مشترک و رفاه جمعی شکل گرفته باشد. زمان تغییر فرا رسیده است. باید از این لحظه بهرهبرداری کنیم و وارد گفتوگوهای معنادار و صریح شویم تا بتوانیم آیندهای مبتنی بر همکاری، توسعه پایدار و مشترک، عدالت اجتماعی، رفاه و امیدواری بنا سازیم». بیان فوق هم شبیه تبلیغات و دلایلی است که طرف غربی برای ضرورت کنفرانس هلسینکی در مقابل شوروی مطرح میکرد اما تفاوت اساسی آنجاست که این بار مضمون مشابه از جانب قربانی و نه توطئهگر بیان شده است!
معاهده مذکور که با تبلیغات گسترده غربیها مبنی بر حسننیت، همکاری، تعامل و احترام متقابل همراه بود، در ظاهر در پی پیشگیری از آتش و تضمین عدم تعرض بود اما در نهایت یکی از پایههای اسقاط شوروی شد.
بذر این توافق یا معاهده از سال ۱۹۵۴ توسط آمریکا انداخته شد تا بلوک شرق و بلوک غرب مرزبندی شده و سدی در برابر گسترش بیشتر کمونیسم ساخته شود. در ادامه، ملاقاتهای متکثری میان ۲ طرف در مکانهای مختلف از جمله ژنو شکل گرفت تا اینکه در نهایت سال ۱۹۷۳، معاهده هلسینکی به امضای ۳۵ کشور رسید که جز آمریکا و کانادا سایر اعضای آن اروپایی بودند. معاهده مذکور شامل محورهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی بود که در محور اخیر، بر حقوق بشر و آزادی مطبوعات و تبادلات آزاد فرهنگی (درهای باز) تاکید و تکیه داشت. در پی این معاهده که در شهر هلسینکی فنلاند به انعقاد نهایی و رسمیت رسید، دفاتر حقوق بشری در شوروی تاسیس شد و در ادامه این دفاتر نقش نفوذ و جاسوسی، عضویابی و استحاله و برنامهریزی برای فروپاشی شوروی را بازی کردند.
تلاشهایی نظیر تلاش این دفاتر سبب شده برخی مورخان از اسقاط شوروی به جای فروپاشی آن سخن به میان بیاورند، چرا که مفهوم «فروپاشی» عمدتا در اشاره به یک روند طبیعی است، در حالی که مفهوم «اسقاط» بر پروژه و توطئهآمیز بودن مرگ یک نظام سیاسی دلالت دارد. بنابراین میتوان «فروپاشی - اسقاط» توأمان را برای مرگ نظام کمونیستی شوروی مناسب دانست. در توضیح محور حقوق بشری به عنوان محور براندازی شوروی خطوط ذیل قابل توجه است. دولتمردان شوروی پس از انعقاد معاهده هلسینکی با این خیال که دولتهای غربی، فتوحات شوروی پس از جنگ جهانی دوم را به رسمیت شناخته و دیگر در صدد تغییر مرزهای سیاسی آن برنخواهند آمد و دیگر از اتفاقاتی نظیر بهار پراگ خبری در میان نخواهد بود اما آنها اشتباه کردند و فریب خوردند، چرا که در معاهده مذکور، بمب حقوق بشر یا سلاحی به نام حقوق بشر برای فشار از داخل بر شوروی جاسازی شده بود که شوروی را از در پشتی خلع سلاح میکرد. بنابراین نام دیگر معاهده هلسینکی یعنی «کنفرانس خلع سلاح» چندان بیمعنا نیست و در واقع یک نام استعاری و رمزی برای تغییر بلوک شرق و اسقاط شوروی است. آنها سرمست از توافق یا معاهده هلسینکی و با تبلیغ رسمیت یافتن مرزهای شورویایی، چندان متوجه خطای محاسباتی و فریب خوردن از غرب نبودند تا اینکه در ادامه فشار اپوزیسیون داخلی مبنی بر همان معاهده، مهر پشیمانی را بر پیشانی آنها زد. در تأیید این واقعیت تاریخی، روزنامه اعتماد نیز در شماره ۱۱مرداد ۱۴۰۱ به نقل از ویکتور شبشتین، راوی انقلابهای 1989 مینویسد: «توافقنامه هلسینکی به غرب اجازه میداد شوروی و متحدانش را در صورت نقض مفاد توافقنامه توبیخ کند. به این ترتیب، توافقنامه هلسینکی به همه فعالان آزادیهای مدنی در سرتاسر امپراتوری شوروی یک مبنای حقوقی داد که براساس آن میتوانستند به دولتهای متبوعشان فشار بیاورند بندهای حقوق بشر توافقنامه را اجرا کنند. گروههای دیدهبان هلسینکی همچون قارچ، طی مدت کوتاهی در سرتاسر بلوک کمونیستی سربرآوردند...». خلاصه اینکه توافقنامه هلسینکی به اپوزیسیون - در کل اروپای شرقی کمونیست، جز رومانی - موضع تهاجمی داد و احزاب کمونیست را در لاک دفاعی فروبرد. حق با میکلوش هاراستی، فیلسوف مجار بود که میگفت «توافقنامه هلسینکی چوبدستیای به ما داد که میتوانستیم با آن رژیم را دائما بزنیم». آنان هم از این چوبدستی به بهترین شکل ممکن استفاده کردند و با آن رمق دیکتاتوریهای حاکم بر کشورشان را گرفتند. آنچه تحت عنوان خطر برجام حقوق بشری از سوی دلسوزان کشور مطرح میشد، ناظر به نگرانی بابت نفوذ غرب و تلاش نهادهای حقوقبشری برای استحاله و تخریب پایههای فرهنگ و سیاست بومی است. این دغدغه بحق از منظر تاریخ کاربردی نیز قابل دفاع است، چرا که نمونه عینی و مشابه آن در پی معاهده هلسینکی رخ داده است. با این وصف، دکتر محمدجواد ظریف باید نسبت به مقصود خود به طور دقیقتر سخن گفته و موضع خود درباره اینکه چگونه در مذاکرات فرضی و مطلوب خود میتوان از خطر نفوذ حقوق بشری موجود در معاهده هلسینکی مبرا بود، توضیح دهد. او باید توضیح دهد چگونه در طلب کردن هلسینکی برای غرب آسیا یا ایده مودت برای آن، میتوان از خطر استحاله، انفعال و از دست دادن نفوذ منطقهای ایران در امان ماند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|