|
اخبار
سینماهای میزبان چهلوسومین جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
چهلوسومین جشنواره فیلم فجر با ۲۹ مجموعه سینمایی و بیش از 11 هزار صندلی در تهران، پذیرای علاقهمندان به تماشای آثار این دوره از جشنواره خواهد بود.
29 مجموعه سینمایی با 53 سالن و 11 هزار و 938 صندلی توسط ستاد برگزاری جشنواره انتخاب و معرفی شدند و به این ترتیب میزبان مخاطبان سینما در ایام جشنواره فیلم فجر خواهند بود.
محمدرضا فرجی، مدیر امور سینماهای جشنواره فیلم فجر با اعلام این خبر گفت: در مرحله اول 27 مجموعه سینمایی معرفی و اعلام شدند و ۲ سینمای دیگر نیز پس از تایید نهایی ستاد جشنواره از میان سالنهای متقاضی معرفی خواهند شد.
اسامی سینماهای مردمی جشنواره چهلوسوم فیلم فجر به شرح زیر است: پردیس سینمایی آزادی، سینما استقلال، پردیس سینمایی زندگی، پردیس سینمایی ایرانمال، سینما شکوفه، پردیس سینمایی رزمال، سینما جوان، پردیس سینمایی راگا، پردیس سینمایی شهرک، پردیس سینمایی صبامال، سینما فرهنگ، پردیس سینمایی کوروش، پردیس سینمایی اطلسمال، پردیس سینمایی گالریا، پردیس سینمایی مگامال، پردیس سینمایی لوتوس، موزه سینما، سینما ماندانا، سینما تیراژه 2، سینما فجر اسلامشهر، پردیس سینمایی مهر شاهد، پردیس سینمایی نارسیس، پردیس سینمایی هدیش، پردیس سینمایی شمیران سنتر، پردیس سینمایی پرده طلایی، پردیس سینمایی بام نیایش و پردیس سینمایی زیمامال.
چهلوسومین جشنواره فیلم فجر 12 بهمنماه امسال به دبیری منوچهر شاهسواری آغاز میشود.
***
فراخوان نهمین جشنواره فیلم شهر و محله منتشر شد
فراخوان نهمین جشنواره بینالمللی فیلم شهر و محله از سوی دبیرخانه این رویداد سینمایی منتشر شد.
نهمین جشنواره بینالمللی فیلم شهر و محله که از سوی موسسه تصویر شهر و سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تهران و به عنوان مهمترین رویداد سینمایی با موضوعات شهری برگزار میشود، دارای ۳ بخش محله، سینمای ایران و بخش بینالملل است.
بخشهای محله و سینمای ایران در قالب مسابقه و به شکل رقابتی و بخش سینمای بینالملل به صورت جنبی و غیررقابتی برگزار خواهد شد.
علاقهمندان به شرکت در جشنواره فیلم شهر و محله میتوانند با دانلود سوپر اپلیکیشن شهرزاد و مراجعه به تایل «جشنواره شهر و محله» نسبت به تکمیل فرمهای ثبتنام بخش محله و بخش سینمای ایران و ارسال اثر اقدام کنند.
یکی از مهمترین ویژگیهای نهمین جشنواره فیلم شهر و محله که با دبیری مریم پیرکاری، مدیرعامل موسسه تصویر شهر برگزار میشود، توجه به بخش محله و برگزاری کارگاههای آموزشی برای نوجوانان و جوانان علاقهمند در 12 فرهنگسرای شهر تهران است و هنرجویانی که در این کلاسها شرکت میکنند، با آثار تولیدی اعم از فیلم کوتاه داستانی، فیلم کوتاه مستند و عکس، در نهمین جشنواره فیلم شهر و محله حضور خواهند داشت.
***
شرکت ۳۲ هزار نفر در جشنواره قصهگویی کانون
دبیر بیستوششمین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون پرورش فکری از ثبتنام ۳۲ هزار قصهگو برای شرکت در این رویداد خبر داد.
عالیه قوامی، دبیر بیستوششمین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون پرورش فکری گفت: بیش از 32 هزار قصهگو در سایت این جشنواره (kanoonfest.ir) ثبتنام کردهاند و بیش از 16 هزار نفر نیز قصه خود را به ثبت رساندهاند.
وی در ادامه افزود: بخشهای بیستوششمین جشنواره بینالمللی جشنواره قصهگویی به 13 مورد افزایش یافته و تمام قصهگویان ایرانی و خارجی از مرحله استانی در جشنواره شرکت میکنند و برگزیدگان استانی به مرحله منطقهای و برگزیدگان منطقهای به مرحله ملی و بینالملل هدایت میشوند. این در حالی است که در سال گذشته قصهگویان بخش بینالملل، مرحله استانی و منطقهای را طی نمیکردند و مستقیم وارد مرحله پایش بخش بینالملل میشدند.
دبیر بیستوششمین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون گفت: استان یزد بنا به ظرفیتهای موجود روایی و حضور قصهگویان متبحر و جاری بودن دائم فرآیند قصهگویی در یزد در طول سال و همچنین مزین بودن شهر به نام استاد «مهدی آذریزدی» و استقرار دبیرخانه ترویج و توسعه قصهگویی در این استان، برای برگزاری مرحله پایانی جشنواره مناسب تشخیص داده شد.
وی در پایان افزود: مرحله پایانی جشنواره امسال قرار است در تالار مرکزی یزد که از مجهزترین سالنهای ایران است برگزار شود و با توجه به گوناگونی بخشهای قصهگویی و استقبال بینظیر قصهگویان، شاهد جوایز بیشتر و متنوعی برای برگزیدگان خواهیم بود.
بیستوششمین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با شعار «راز قصهها، ساز زندگی است» با محوریت حمایت و پشتیبانی از کودکان مظلوم فلسطین، غزه و لبنان از 27 تا 30 بهمن 1403 در شهر یزد برگزار میشود.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
انیمیشن «شنگول و منگول» کجای راه را اشتباه رفته که در فتح بازارهای داخلی و خارجی ناکام مانده است؟
نه ایرانی، نه جهانی
میلاد جلیلزاده، خبرنگار: از حدود 2 دهه پیش توجهات ویژهای به صنعت انیمیشن در ایران شده اما این مسیر تا قبل از اینکه بتواند صرفه تجاری مشخصی پیدا کند، ناچار به طی کردن راهی دشوار خواهد بود. ساخت یک فیلم انیمیشنی از مرحله پیشتولید تا نهایی شدن پروژه، گاه تا 10 سال طول میکشد و هزینه بسیاری هم صرف آن میشود و طبیعتا چنین محصولی باید بازاری بزرگتر از بازار اکرانهای داخل ایران پیدا کند تا ریسک سرمایهگذاری در آن قابل قبول باشد. به همین دلیل اولا ما فرای بازار اکران داخلیمان، باید در رصد بازارهای جهانی باشیم و ثانیا غیر از اکران، باید شیوههای دیگری را هم که برای کسب درآمد از تولید انیمیشن در سایر نقاط دنیا به کار میرود مدنظر قرار دهیم. اخیرا انیمیشن «شنگول و منگول» در سینماهای سراسر کشور روی پرده رفته که همزمان با دوبله فارسی، به چند زبان دیگر هم دوبله شده و به شکلی واضح، بازارهای جهانی را هدفگیری کرده است. میتوان به بهانه اکران این انیمیشن، نگاهی داشت به شیوههایی که برای حضور موفق در بازارهای جهانی لازم است به آنها توجه شود و بهعلاوه، روشهایی که غیر از اکران، برای کسب درآمد انیمیشنها باب هستند را هم میتوان در نظر گرفت. سپس میتوان نتیجه گرفت که آیا روشهای به کار گرفته شده توسط تولیدکنندگان فیلمی مثل «شنگول و منگول» برای کسب موفقیت تجاری درست انتخاب شدهاند یا نه و اگر انتخابها درست بودهاند، چقدر شیوه به کارگیریشان خالی از اشکال است؟
* برای موفق شدن اول باید اورجینال باشید
واضح است که تولیدکنندگان انیمیشن «شنگول و منگول» میخواستند یک اثر جهانی خلق کنند اما نتیجه کار چیزی از آب درآمده که نه ایرانی است و نه متعلق به فرهنگ خاص دیگری در هر کجای دنیا. انتخاب سوژه شنگول و منگول از این جهت که هم در فرهنگ ایران شناخته شده است و هم در فرهنگ سایر ملل، با همین ایده فروش جهانی انجام شده بود. خیلیها ممکن است ماجرای معروف به «شنگول و منگول و حبه انگور» را یک داستان عامیانه و قدیمی بدانند که متعلق به سرزمین ایران است اما در واقع آوازه چنین داستانی گستره جهانی دارد و در فرهنگهای مختلف، با جزئیاتی که ممکن است متفاوت باشد، این روایت وجود داشته است. مثلا آلمانیها این ماجرا را با اسم «داستان گرگ و هفت بزغاله» میشناسند، در حالی که در خیلی از فرهنگهای دیگر، از جمله نسخه ایرانی قصه، بزغالهها 3 تا هستند. تا به حال بارها و بارها از روی این قصه بچهگانه در تئاتر یا نمایشهای تلویزیونی اقتباس شده و کارتونهای تلویزیونی متعددی هم بر این اساس تولید شدهاند. اولین بار روسها بودند که در سال ۱۹۵۷ یک انیمیشن ۱۰ دقیقهای بر اساس این قصه ساختند به نام «گرگ و هفت بچه» (Volk i semero kozlyat) و بعد در سال ۱۹۷۶ ژاپنیها در انیمه «بهترین داستانهای دنیا» (Manga Fairy Tales of the World) یک قسمت را به روایت همین ماجرا اختصاص دادند. نسخه ایرانی این قصه اما یک کپی ایرانی از سبک و لحن انیمیشنسازان غربی است که با هدفگیری اصلی بازار چین تولید شده! این یعنی معجون عجیبی که نقاط ضعف متعددی در سازهاش برای شکست خوردن وجود دارد؛ چیزی که نه این است و نه آن، در حالی که میخواسته هم این باشد و هم آن. کیانوش دالوند و بهرام حیدری فیلمنامه شنگول و منگول را با همراهی الیزا ایپ (Eliza Ip) نوشتند؛ کسی که قبلا در انیمیشن ناموفق «رستم و سهراب» هم با دالوند همکار بود. در حالی که سینمای آمریکا روزبهروز بیشتر در مسیر واگذاری بازار سینمای چین به تولیدکنندگان خود این کشور دیده میشود و دلیل اصلی این موضوع، ناآشنایی هالیوودیها به پیچیدگیهای فرهنگ چین ارزیابی شده است، یک مشاور فرنگی طبیعتا نمیتواند کمک زیادی به فیلمسازان ایرانی برای فتح بازار چین کرده باشد. این اثر با این سطح گرافیک اگرچه برای انیمیشن ایران عادی به نظر میرسد اما برای مخاطب غربی بسیار دستپایین به چشم خواهد آمد؛ و با تیمی از دوبلورهای انگلیسیزبان که هیچکدام شهرت قابل توجهی ندارند و قصهای که نهتنها گیرایی خاصی ندارد، بلکه از اصالت انتساب به هر بومی خالی است، در کشورهای غربی هم نمیتواند بازار خاصی داشته باشد. این است که سازندگان فیلم ناچار میشوند برای فروش اثرشان در بازار داخلی به همان فرمولی متوسل شوند که کمدیهای مبتذل دهه اخیر از آنها استفاده میکردند؛ یعنی به کار بردن الفاظ بودار جنسی که کنایههایش را بزرگسالان میفهمند و برای بچهها فقط ممکن است سوالاتی ایجاد کند که والدینشان را برای پاسخگویی به دردسر میاندازد. جالب اینجاست که در کنار استفاده از فرمول فیلمفارسیهای چند سال اخیر، سازندگان شنگول و منگول از فرمول فیلمسازان نفروش سینمای سیاستزده ایران هم استفاده کردهاند و به جای تمرکز حقیقی بر بازارهای جهانی، روی حضور در جشنوارههای نقاط مختلف دنیا تمرکز داشتهاند.
این انیمیشن تا به حال در جشنوارههایی مثل ساندنس، ورشو، کنیا، قاهره، گوا و شارجه شرکت کرده و غیر از دیپلم افتخار بخش بینالملل فستیوال فیلم کودک ساندنس که جایزهای فرعی و تشریفاتی است، فقط از جشنواره کنیا توانست جایزه بگیرد؛ جشنوارهای که بعید است حتی یک نفر از اهالی سینمای ایران تاکنون نامش را شنیده باشند. سازندگان اثر وقتی تور جهانیشان را برگزار کردند، بالاخره سراغ ایران هم آمدند و سیوششمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان به آنها جایزه بهترین کارگردانی پویانمایی را داد.
شنگول و منگول در اکران بینالمللی با عنوان The Gools (گولها) شناخته میشود؛ عنوانی که از آخر اسم شخصیتهای اصلی داستان گرفته شده و البته چینیها آن را به اسم گولهای کنگفوکار میشناسند و تقلید واضحی که از پاندای کونگفوکار در این فیلم شده، قطعا دهها پله از نسخههای جدید همین انیمیشن که هر چند وقت یکبار منتشر میشود عقبتر است و با آن قابل رقابت نیست. نکته بعدی این است که نگاه به بازارهای جهانی باید همراه با نگاه به روشهای متعدد کسب درآمد باشد که پس از اکران یک انیمیشن به دست میآیند و ماحصل آنها بسیار بیشتر از پولی است که مخاطبان در گیشه ورودی سینما میپردازند و بلیت میخرند. ابتدا لازم است یک آشنایی اجمالی با این شیوه کسب درآمد پیدا کنیم تا بعد بهتر مشخص شود کارهایی مثل شنگول و منگول چقدر حتی با تصور ورود به این فضا فاصله دارند.
* راه جهانی شدن نه جشنواره است، نه دوبلور فرنگی
سالهاست این اصل تجاری کاملا پذیرفته شده که بخشی از درآمد صنعت سینما و سریالسازی، از تبلیغات نیمهپنهان داخل فیلمها به دست میآید؛ مثل لباسی که بازیگران میپوشند و ممکن است برای برند مخصوصی باشد، لپتاپی که استفاده میکنند، گوشی تلفنی که دست میگیرند، اتومبیلی که سوار میشوند، جایی که به آن سفر میکنند، هتلی که محل اقامتشان میشود و... .
اما بخشی از تجارت سینمایی، پا را از این هم فراتر میگذارد و گاهی با فیلمهایی طرفیم که از لباس و لوازمالتحریر و اسباببازی گرفته تا شهربازی، کالای تولیدی خودشان را تبلیغ میکنند، نه اینکه تبلیغ یک برند دیگر باشند.
چنین تجارتی زیرمجموعه مفهوم کلانتری بــه اسم «امتیـــاز چنـدرسانهای یــا multimedia franchise» تعریف میشود. وقتی یک کمپانی، یک سریال تلویزیونی ساخت، امتیاز تبدیل آن به فیلم هم برای خودش است. امتیاز طراحی بازیهای ویدئویی از آن سریال هم همینطور. کتابهای داستان و کتابهای مصور، اسپینآفها یا حتی کنسرتهایی که بر اساس موزیک آن سریال میشود برگزار کرد، همه و همه چیزهایی هستند که سازنده اثر اصلی در آنها سهمی دارد. این فرآیند را میشود به خردهفروشی سینمایی هم گسترش داد که بیشتر از هر جایی در صنعت انیمیشن رایج است و به آن یک سرفصل تجاری ویژه با عنوان «Retail Animation» دادهاند.
تجارت خردهفروشی انیمیشن خیلی بزرگتر از چیزی است که احتمالا به ذهن میرسد؛ مثلا فیلم «میکیموس و دوستان» که سال ۱۹۲۸ ساخته شد، ۲۲۶ میلیون دلار در گیشه فروخت و بعدها از فروش نسخههای VHS و DVD هم ۳۲۳ میلیون دلار دیگر به دست آورد. یعنی روی هم بالای نیممیلیون دلار؛ اما درآمد خردهفروشی همین فیلم، ۶۰ میلیارد و ۶۶۰ میلیون دلار بود. اقتباس دیزنی از کمیکاستریپهای وینیپو هم ۲۱۴ میلیون دلار در باکسآفیس فروخت و ۴۰ میلیون دلار از DVD و Blu-ray فروش داشت اما خردهفروشی همین فیلم به ۴۸ میلیارد و ۲۵۰ میلیون دلار رسید؛ یعنی بالای ۱۶۰ برابر فروش گیشهای و خانگیاش. البته رتبه اول در خردهفروشی انیمیشن، حتی قبل از کمپانی دیزنی و شخصیت افسانهای میکیموس، به ژاپنیها تعلق میگیرد که بازی ویدئویی «پوکمون» را ساختند و بعدها نسخه سینماییاش را هم بیرون دادند. بازیهای موبایلی پوکمون ۶ میلیارد دلار فروختند و فیلمش در باکسآفیس یک میلیارد و ۱۵۶ میلیون دلار فروش داشت اما رقم خردهفروشی آن تا به حال به بالای ۹۴ میلیارد دلار رسیده است. تعداد فیلمها یا سریالهای انیمیشنی که درآمد خردهفروشیشان بالای ۱۰۰ برابر درآمد خود فیلم یا سریال بوده، خیلی بالاست و در این فهرست حتی موارد سادهای مثل انیمیشن آموزشی «دورا؛ دختر جهانگرد» را هم میشود دید که سریالش از سال ۲۰۰۰ پخش میشد و تا به حال 15.5 میلیارد دلار از خردهفروشی درآمد داشته است، بویژه کولهپشتی ارغوانی دورا. اما انیمیشن شنگول و منگول که هیچ چیز اورجینالی متعلق به خودش ندارد، قطعا دربارهاش نمیشود به این تجارت پسینی فکر هم کرد؛ فیلمی که میخواهد هم ایرانی باشد، هم آمریکایی و هم چینی، دست آخر نه ایرانی از آب درمیآید، نه آمریکایی و نه چینی. این بیاصالتی نامتمرکز، از نبود عنصر «ایده» در ذهن سازندگان اثر نشأت میگیرد. نبود ایدههای اورجینال، آنها را به استفاده از هر دستاویزی که به نظرشان میرسیده ممکن است باعث موفقیت بشود، وا میداشته و آنها حتی در مواجهه با مخاطبان ایرانی هم به همین شکل بلاتکلیف هستند و هدفگیری خاصی در میان هیچیک از لایههای اجتماعی و گروههای سنی پیدا نمیکنند.
متلکهای جنسی به درد بزرگسالانی میخورد که از کمدیهای مبتذل این روزها استقبال میکنند، حال آنکه هیچکدام از چنین مخاطبانی برای تامین این به اصطلاح نیازشان عادت ندارند بلیت انیمیشن بخرند. جوایز جشنوارههای خارجی هم فقط چشم طیف محدودی از کسانی را میگیرد که زمانی اصطلاحا به آنها مخاطبان خاص گفته میشد و گذشته از اینکه این طیف طی سالهای اخیر در ایران بسیار کمتعدادتر شدهاند و بهعلاوه، شنگول و منگول هم افتخار خاصی در فستیوالهای جهانی کسب نکرده، واضح است که آن افراد عادت ندارند دنبال کالاهای فرهنگی مطلوبشان در میان انیمیشنها بگردند. طبیعتا نه آن متلکهای جنسی و نه آن چند مورد حضور جشنوارهای، برای کودکان و نوجوانان که باید مخاطبان اصلی یک انیمیشن باشند هم هیچ جذابیتی ندارد.
ارسال به دوستان
یادداشت
سیاستورزی، تصمیم و مسأله دورنمای سیاستی
حمید ملکزاده: سیاست و تصمیمگیری به شکل بنیادینی با یکدیگر پیوستهاند. به همین معناست که معمولا تأیید میکنند سیاست از جنس نوعی مداخلهکردن است. مداخلهای که از آن صحبت میکنیم 3 وجه متفاوت دارد: الف- عامل مداخلهگر، ب- موضوع یا جهت مداخله، ج- قصد یا هدف مداخلهکردن؛ بنابراین برای اینکه بتوانیم حرف معناداری درباره سیاست و سیاستورزی بزنیم لازم است تصویر روشنی از مفهوم مداخله داشته باشیم. از آنجا که به دست آوردن چنین تصویری مستلزم معلوم کردن معنا و جایگاه وجوه مختلف این مفهوم است، در این یادداشت تلاش خواهم کرد به بحثی مختصر درباره آنها دست بزنم. همینطور سعی میکنم مسائل مربوط به آنها را تا جایی که به موضوع دولت چهاردهم مربوط میشود مورد بررسی قرار دهم.
* چه کسی مداخله میکند
مداخله کردن، در معنایی که از آن صحبت میکنیم صورتهای متفاوتی دارد: تسهیل امور، تصمیمگیری از طریق وضع قوانین جزئی، خطمشیگذاری، ترسیم کلی اهداف و چشماندازها و مانند اینها را میتوانیم به عنوان صورتهای مختلفی از مداخله کردن در نظر بگیریم. همه اینها در حدود صلاحیت یک نهاد عمومی مشخص قرار دارند؛ نهادی که ما در ادبیات معمول سیاسی خود از آن به عنوان دولت یاد میکنیم. از این جهت دولت یک نهاد عمومی فراگیر است که در همهجا، حتی وقتی صرفا آن را به عنوان نهادی تسهیلگر، ناظر یا داور نهایی تعریف کرده باشیم وجود دارد. به بیان سادهتر دولت کارگزار مداخله است. در تحلیل نهایی این دولت است که درباره نوع مداخلهای که باید در یک زمینه خاص انجام دهد تصمیم میگیرد، در عین حال تصمیمگیری درباره حدی از عاملیت دولت، سطح و کیفیت این عاملیت در موضوعات مختلف در صلاحیت انحصاری دولت است. دولت این کار را از طریق ابزارهای مادی اعمال حاکمیت، یعنی از طریق قوای سهگانهای که عناصر اساسی سازمان مادی آن هستند انجام میدهد.
* موضوع یا جهت مداخله
گفتیم که دولت کارگزار مداخله است؛ منظور ما از این عبارت این است که دولت به نحوی انحصاری از حق مشروع دستکاریکردن در روال معمول زندگی یا اداره امور جاری در یک واحد سیاسی برخوردار است. این حق، انحصاری و مطلق است؛ یعنی هم از گروههای جزئی هویتی داخلی و هم از مداخله نهادهای بینالمللی یا دولتهای خارجی مصون است یا اگر دقیقتر بگوییم در مقابل هر ادعای داخلی یا بیرونی دیگری برای مداخلهکردن مستقل است. با وجود این انحصاری و مطلق بودن حقی که برای دولت در دستکاریکردن روال جاری امور یا اداره تصور میکنیم به لحاظ وجودی به چیزهای معلومی محدود است. یعنی اینطور نیست که دولت میتواند بر اساس اراده جزئی کسانی که مسؤولیت راهبری آن را برعهده دارند در جریان معمول امور مداخله کند. این مداخله کردن همواره باید به چیزی مشترک و عام مشروط باشد. چیزی مشترک و عام که نفسِ تأسیس دولت به خاطر آن اتفاق افتاده است: خیر عمومی یا مشترک. مفهوم خیر عمومی را به اشکال متفاوتی معنا کردهاند، با وجود این من در این یادداشت خیر عمومی را صرفا به عنوان آنچه به سرنوشت مشترک اعضای دولت مربوط میشود مورد استفاده قرار میدهم؛ چه وقتی صحبت از اداره امور مادی مردم باشد، چه وقتی بحث درباره بهزیستی معنوی ایشان در نظر گرفته شود. در هر دو حالت مداخله کردن دولت باید معطوف به برآورده کردن چیزی عمومی یا مشترک میان اعضای تشکیلدهنده یک واحد سیاسی باشد.
* قصد یا هدف از مداخله
بر اساس آنچه تا اینجا نوشتم، سیاستورزی نوعی دستکاریکردن یا مداخله انحصاری دولت درباره مسائل مربوط به امر جمعی یا مشترک است. از این منظر ممکن است صحبتکردن درباره هدف یا قصد این دستکاری بیفایده باشد، چرا که در نگاه اول اینطور به نظر میرسد که هدف از سیاستورزی برآورده کردن امیال، آرزوها و خواستههای جزئی هویتهای غیرسیاسی تشکیلدهنده واحد سیاسی یا بیشینه کردن احساس رضایت و خوشبختی در میان تعداد بیشتری از اعضای یک دولت خاص است. من اینطور فکر میکنم که هدف از سیاستورزی هم همه اینها هست و هم هیچکدام از اینها نیست. مساله مهمی که باید در این زمینه به آن توجه کنیم، اختلافنظری است که درباره معنای مفهوم خیر جمعی وجود دارد. من خیر جمعی را از جنس نگهداشت شهریاری یا حفظ حکومت از طریق ایجاد نوعی تعادل میان هویتهای جزئی درون دولت و میان مجموع همه اینها با نهاد قدرت در نظر میگیرم. از این جهت به نظر من هر شکلی از مداخله در روال عادی امور چه از طریق قانونگذاری باشد و چه از طرق دیگری که در اختیار گروه حاکمان قرار دارد، باید این مساله اساسی را در نظر گرفته باشد.
* سیاستورزی در ایران؛ دخالتگری در دولت چهاردهم
سیاستورزی نوعی مداخله در روال عادی امور در حوزههای مختلف از زندگی مردم در یک واحد سیاسی است. نوعی مداخله که در انحصار دولت قرار داشته و به صورتهای مختلفی اعمال میشود. این دستکاری در روال امور معمول در یک واحد سیاسی باید در جهت امر عمومی یا خیر مشترک باشد. چنین مداخلهای با هدف حفظ شهریاری یا حفظ حکومت از طریق برقراری تعادل میان هویتهای جزئی تشکیلدهنده دولت و میان این هویتها با دولت انجام میشود، بنابراین میتوانیم انتظار داشته باشیم برای دستزدن به چنین مداخلهای باید یک طرح کلی از چیستی دولت، اعضای تشکیلدهنده آن، رابطه میان این اعضا با هم و رابطه همه آنها با دولت در اختیار داشته باشیم.
موضوع این طرح کلی در بحث پیرامون سیاستورزی مساله بسیار مهمی است. مساله مهمی که در برخی از سخنانی که از سوی مقامات مسؤول در دولت چهاردهم مطرح میشود، مغفول مانده است؛ غفلتی که بعضا چه در سطح کلام و چه در سطح برخی سیاستهای اعمالی، این احساس را به ما منتقل میکند که با یکجور سردرگمی در میانه انبوه مسائلی که باید به آنها پاسخ سیاستی روشنی داده شود مواجه هستیم. این سردرگمی بعضا در شکل رابطه قوه مجریه با نهادهای دیگر دولت از جمله قوای مقننه و قضائیه مشاهده میشود تا جایی که میتوانیم بگوییم گلایه گاهوبیگاه آقای رئیسجمهور درباره برخی موضوعاتی که دولت با آنها دستوپنجه نرم میکند مؤید این شکل از سردرگمی ناشی از فقدان یک طرح کلی درباره مداخله در امور جاری در کشور است. البته این موضوعی نیست که صرفا به دولت چهاردهم محدود باشد. من فکر میکنم میتوانم ادعا کنم که این فقدان ناشی از یکجور بیماری عمومی در تاریخ سیاست در ایران معاصر است، با وجود این بویژه در دولت چهاردهم به شکل واضحتری در بیان و اعمال قوه مجریه میشود آن را مشاهده کرد. من فکر میکنم بحث درباره این تصویر کلی و مسائل مربوط به آن بیش از هر موضوع دیگری باید در زمره اولویتهای دولت قرار بگیرد.
تنها بعد از دستپیداکردن به چنین طرح کلی معلومی است که میتوان انتظار داشت پروژه وفاق یا هر شکلی از مداخله در جریانهای بیمار موجود در کشور به حل ریشهای و معنادار ناترازیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در کشور منتهی شود.
ارسال به دوستان
جامعه اطلاعاتی اسرائیل به مصائب این رژیم در جنگ فرسایشی با ملت یمن اعتراف کرد
ناشناختهترین دشمن صهیونیستها
3 هفته پیش به دنبال سقوط نظام قانونی سوریه، رژیم صهیونیستی که بتازگی با راهبرد ترور و وحشیگری بیپایان، حزبالله لبنان و حماس را نسبت به گذشته تضعیف کرده بود، به خیال اینکه برای همیشه از سایه مقاومت در جهان عرب بیرون آمده، دچار وهم برتری ژئوپلیتیک خود در خاورمیانه شد. با این حال خیلی زود با آغاز موج ششم عملیات ضد صهیونیستی انصارالله، نتانیاهو و دیگر رهبران متفرعن اسرائیلی متوجه استمرار واقعیت دست بلند موشکی- پهپادی مقاومت شدند؛ واقعیتی که طی 14 ماه اخیر بر حیات سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی رژیم صهیونیستی سایه انداخته است.
در روزهای اخیر بویژه بعد از تداوم عملیات دقیق ارتش یمن به اهداف راهبردی در تلآویو، عسقلان و صحرای نقب به رغم بمبارانهای شدید چند باره زیرساختهای یمن توسط ارتش متجاوز صهیونیستی و شرکای آنگلوساکسونش، واقعگرایی میان تئوریسینها و کارشناسان نظامی اسرائیل مشهودتر شده است.
اسحاق بریک یکی از ژنرالهای سابق ارتش عبری در واکنش به حملات انصارالله توضیح مبسوطی داد. وی گفت: «یمنیها به کاری که میکنند ایمان دارند و میتوانند خسارات زیادی به اسرائیل وارد کنند و اسرائیل توان کافی برای مقابله با آنها را ندارد». این ژنرال صهیونیست گفت: «یمنیها نه تنها در برابر اسرائیل، بلکه در برابر عربستان هم پیروز شدند، بنابراین ما نمیتوانیم آنها را شکست دهیم. بنابراین میتوان گفت امروز ما در برابر حقایقی قرار داریم که نمیتوان آنها را پنهان کرد».
وقتی حقایق مربوط به عملیات موفق موشکی - پهپادی ارتش یمن به اسرائیل در اعلام همبستگی با ملت مظلوم فلسطین حتی در رسانههای عبری که تحت سانسور شدید نظامی قرار دارند، منعکس میشود، این به منزله شکست کل کارزار نظامی - تبلیغاتی اسرائیل و حامیان غربیاش علیه جبهه جنوبی مقاومت در جهان عرب است. واقعیت خساراتی که موشکهای یمنی به این رژیم وارد میسازند را آشکار نمیکنند و میخواهند حملات یمن را بیتاثیر جلوه دهند اما همین رسانهها در عین حال نمیتوانند نگرانی از تشدید حملات یمن را پنهان کنند و مجبورند اعتراف کنند موشکهای اخیری که از یمن به عمق فلسطین اشغالی شلیک شد، با موشکهایی که یمن قبلا شلیک میکرد متفاوت است.
اعتراف یوناتان کانریکاس سخنگوی سابق ارتش صهیونیستی موید این واقعیت است. وی گفته است: «موشکهای یمنی، چه به اهداف خود در اسرائیل اصابت کنند و چه نکنند، واقعا اسرائیل را فلج میکنند، زیرا هر شب میلیونها اسرائیلی مجبورند به پناهگاه بروند و حملاتی هم که اسرائیل علیه یمن انجام داده است، مانع ادامه حملات این کشور نشد».
این در حالی است که ساکنان اراضی اشغالی پس از مدتها جنگ و وحشت و فشارهای ناشی از آن بیش از هر زمان دیگری به عادیسازی اوضاع نیاز دارند اما یمنیهای قهرمان وحشت را بر سراسر آسمان بالای سر آنها مستولی کردهاند.
در چنین شرایطی موضع رسمی موساد (دستگاه جاسوسی برونمرزی رژیم) این است که اسرائیل به اندازه کافی مقاومت یمن را نمیشناسد. حتی دیوید بارنیا طبق آنچه اخیرا در مطبوعات عبری بازتاب یافت، بر اساس این دیدگاه اطلاعاتی اصولی به نتانیاهو و رئیس ارتش عبری توصیه کرده راه بیهودهای را که آمریکا، انگلیس، عربستان، امارات و مصر در یمن رفتهاند دنبال نکرده و بیش از این خود را در باتلاق آن غرق نکنند.
فاصله کشور یمن با فلسطین اشغالی، وسعت این کشور با بافت صعب و دشوار جغرافیاییاش، جمعیت زیاد و پراکنده در عین یکپارچگی ملی و ساختار پیچیده جامعه زیدیهای حاکم بر بخش شمالی یمن، به عنوان واقعیات سخت ژئوپلیتیک، گریبان صهیونیستها را گرفته است.
واقعیت این است که دستگاه جاسوسی رژیم نمیتواند در کوتاهمدت به اشراف اطلاعاتی بر یمن، ساختار حکمرانی انصارالله و نقاط قوت و ضعف ارتش آن برسد.
آوی اشکنازی، خبرنگار نظامی برجسته روزنامه معاریو نیز به این مساله اعتراف دارد که رژیم صهیونیستی وارد ناشناختهترین معرکه طی 8 دهه حیات نکبتبارش شده است. وی مینویسد: «اسرائیل نحوه مقابله با یمن را بلد نیست و باید با صدای بلند فریاد بزنیم و بگوییم اسرائیل نمیتواند با یمن مقابله کند و دیر از خواب بیدار شد».
ران بن یشای، تحلیلگر نظامی در روزنامه یدیعوت آحارانوت نیز در همین زمینه اذعان کرد رژیم صهیونیستی دردسرهای زیادی صرفا برای مقابله با عملیات دوربرد یمنیها دارد، چه رسد به وارد شدن به یک جنگ دوردست و ناشناخته در آن سوی دریای سرخ.
در نهایت توان موشکی و پهپادی، برهان قاطع یمنیهاست که بارها از فاصله 1800 کیلومتری و حتی بیشتر همه تشکیلات پدافندی آمریکا و اسرائیل را دور زده و آنها بیاعتبار کرده است. این بیآبرویی به جنگ صهیونیسم علیه محور مقاومت محدود نشده و برای هژمونی آمریکا و اقمارش در سراسر دنیا تبعات سنگینی خواهد داشت.
نکته اینجاست که انصارالله با همه مزایای تاکتیکی و راهبردیاش در این جنگ، ملتی انقلابی و مصمم در حمایت از برادران فلسطینی را پشت سر خود دارد که تحت هیچ شرایطی دست از مبارزه نمیکشد. نه فقط اسرائیلیهایی که با هر آژیر خطر به طور میلیونی به پناهگاهها هجوم میبرند، بلکه ارتشهای بزرگ غربی نیز برای جنگ روحی و روانی مقابل ملت شکستناپذیر یمن آمادگی لازم را ندارند.
برآورد بن یشای، تحلیلگر نظامی برجسته اسرائیلی این است که جنگ فرسایشی که حوثیها علیه اسرائیل در حمایت از مساله فلسطین به راه انداختهاند، موجب افزایش اعتبار آنها در داخل یمن و جهان عرب شده است. وی تاکید میکند: «انصارالله پس از آنکه نشان داد تنها طرف تصمیمگیرنده درباره تجارت دریایی در دریای سرخ و از آنجا به کانال سوئز است، از جایگاه بینالمللیای که به دست آورده راضی است».
از نظر او و بخش مهمی از جامعه اطلاعاتی اسرائیل، انصارالله چه از نظر توان نظامی و ملی و چه انگیزههای ایدئولوژیک برای بر پا نگاه داشتن پرچم جهاد علیه صهیونیستها، ثابت کرده تقریباً نیرویی مستقل از ایران اما به موازات آن برای تغییر نظم جهانی موجود است. این موید همان نکتهای است که رهبر انقلاب بدان اذعان کرده بودند؛ اینکه یمن نیروی نیابتی ایران نیست.
خلاصه، این جنگ شبیه هیچ جنگ دیگری که اسرائیلیها و حتی برادران بزرگ آمریکاییشان تاکنون تجربه کردهاند، نیست.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|