|
مردم جهان، رسانههای خارجی و سیاستمداران بینالمللی حاجقاسم سلیمانی را چطور میشناسند و از او چه تعبیری دارند؟
سلیمان جهان
میلاد جلیلزاده، خبرنگار: ترور سردار سلیمانی نهتنها مغایر قوانین بینالمللی بود، بلکه طبق قوانین خود آمریکا هم چنین اقدامی محمل حقوقی نداشت. دولت وقت ایالات متحده در توضیحی که برای این اقدام به کنگره ارسال کرد به قانونی در سال ۲۰۰۲ ارجاع داد که طبق آن دولت آمریکا میتوانست به عراق حمله کند اما این توضیح پذیرفته نشد و الیوت انگل، رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان گفت: «مجوز سال ۲۰۰۲ برای برخورد با صدام حسین به تصویب رسید و این قانون هیچ ربطی به ایران یا مقامات دولتی ایران در عراق نداشت».
به عبارتی مساله حقوقی شهادت سردار سلیمانی همچنان لاینحل باقیمانده؛ چنانکه دادگاهی در عراق هم برای ترامپ به دلیل این اقدام حکم بازداشت صادر کرد و اگر او به واقع در آن کشور بازداشت و محاکمه شود، نهایتا حکم اعدام برایش صادر خواهد شد. اینکه چنین اقدامی برای خود آمریکا چه دستاوردی میتوانست داشته باشد، محل بحثی جداگانه است. جو بایدن در ایام انتخابات ریاستجمهوری ضمن ایراد جملات گستاخانهای درباره شهید سلیمانی از این قبیل که «از مرگ او هیچکس ناراحت نیست، زیرا سربازان آمریکایی زیادی را کشته بود»، به اقدام ترامپ درباره ترور این شخصیت اعتراض کرد، زیرا هیچ دستاوردی برای آمریکا نداشت. اما حتی اگر تمام محاسبات استراتژیک بگویند چنین اقدامی در نسبت با هزینههای متعاقب آن صرفه خاصی ندارد، از شخصیتهایی نظیر ترامپ باز هم توقع نمیرود که امتناع از چنین تصمیمی را به راحتی بپذیرند. او چنانکه شاید اکثر مردم دنیا هم فهمیدهاند، فردی است با علاقه جنونآمیز و مفرط به دیده شدن؛ یک شخصیت نمایشی محض. ترور قاسم سلیمانی تنها و تنها از چنین فردی برمیآید و این در حالی است که به نظر نمیرسد او منافع خودش را به عنوان یک شومن عاشق دیده شدن هم در اینباره خوب تشخیص داده باشد. ترامپ از این جهت شباهتهایی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی دارد و میبینیم که شخصیت نمایشی بیبی و میل مفرط و جنونآمیزش به خودنمایی و قدرتنمایی، منجر به ایجاد یک تنفر عمومی از خود او و رژیم تحت امرش در همه دنیا شده است. به طور مثال انتشار ویدئویی از آخرین لحظات مبارزه یحیی سنوار، دبیرکل حماس، در دستگاه ذهنی خود صهیونیستها و شخص نتانیاهو یک نوع نمایش اقتدار بود اما به فاصله چند ساعت همه جهان با این قهرمان راستقامت و تسلیمناپذیر همدلی کردند و از ژاپنیها که در شرقیترین نقطه زمین او را سامورایی خواندند تا مردم آمریکای لاتین که در غربیترین نقطه زمین به مانند چگوارا لقب فرمانده به او بخشیدند و خیلیها این مرد را با قهرمانها و اساطیر بومی و ملی خودشان تطبیق دادند. مساله شخصیتهای نمایشی معمولا این است که در برابر طیف محدودی از مخاطبان اجتماعی شرطی میشوند و تصویر بزرگتر از جامعه جهانی را نمیبینند. مثلا نتانیاهو فقط جامعه صهیونیستها را میبیند و ترامپ فیلهای آمریکایی را. ترور سردار سلیمانی به او درجهای بالاتر از سپهبد داد و برای ابد مانع بازنشستگیاش شد و کاری کرد که اتفاقا بیشتر از هر کس و هر گروهی در این دنیا، باید یک شخصیت نمایشی را بسوزاند و عصبانی کند. سلیمانی شهید شد و به افق تاریخ پیوست. خود ترامپ در کمپین انتخاباتی سال ۲۰۲۴ بسیار از ترور نافرجامش بهره تبلیغاتی برد تا جایی که این اتفاق را اقدامی طراحی شده از جانب خودش قلمداد کردند که اگر این ظن درستی باشد، یعنی او بعد از قتل شهید سلیمانی فهمیده که یک انسان با کشتی کج و همسر جوان و خوشلباس یا تفاخر به داراییهایش عزیز و قهرمان نمیشود، بلکه گاهی حتی شکست و بر خاک افتادنی سلحشورانه است که میتواند چنین تصویری بسازد. البته حتی ترور مضحک ترامپ در سفرش به پنسیلوانیا هم فقط به مذاق هواداران خودش خوش آمد و در سطح دنیا از او قهرمان نساخت. اساسا شخصیتهایی از این قبیل نمیتوانند آنقدر ساحت اسطورهای و قهرمانی پیدا کنند که امثال حاجقاسم پیدا میکردند. رسیدن به این ساحت فقط از افرادی برمیآید که اتفاقاً دغدغه چندانی بابت دیده شدن ندارند و نمایشی نیستند. به تعبیر امام(ره)، کسانی که به خدا، به جزا و به عطا قائلند، تعقل دیگری دارند که باعث میشود «یک کسی جان خودش را بدهد و یک جان بالاتر بگیرد». اتفاقا تعابیری که خود آمریکاییها درباره قاسم سلیمانی به کار بردهاند را اگر به دقت بررسی کنیم و هاله معنایی اطراف واژهها و عبارات را بسنجیم، میبینیم بینیازی به دیده شدن از سر و روی این شخصیت میباریده و آنها همین را فهمیدهاند. معروفترین عبارت در این زمینه «فرمانده در سایه» است که به تاریخچه خلق و سپس فراگیری آن در ادامه اشاره خواهد شد و تعبیر سلیمانی به «دشمن محترم» هم چیزی است که ترامپ تا ابد باید آرزوی به دست آوردن آن از جانب دیگران را بر دلش نگه دارد، چرا که او حتی برای متحدانش هم یک «دوست نامحترم» و مصلحتی است و مثلا فردای حمله طرفداران ترامپ به کنگره آمریکا که در آنجا به در و دیوار مدفوع مالیدند و رفتند، بنیامین نتانیاهو هم رئیسجمهور آمریکا را در توییتر آنفالو کرد و به عبارتی نخواست دیگر او را گردن بگیرد.
در ادامه مروری شده است بر آنچه شخصیتهای سیاسی - اجتماعی و رسانهای در سایر نقاط دنیا درباره حاجقاسم سلیمانی گفتهاند که البته اینها نهایتا میتواند نمونههایی از موارد متعدد دیگر باشد. این را هم باید در نظر گرفت که تمام این نقل قولها مربوط به چند سال آخر عمر شهید سلیمانی یا ایام پس از شهادت او هستند و شاید خیلی از قضاوتهای عمیقتر را باید در آینده و در اقطار تاریخ جستوجو کرد. تا همین جای کار عبارتهایی که حاجقاسم سلیمانی در زبانها و فرهنگهای مختلف به آنها معروف شده، به خودی خود راهگشای فهم ذهنیت جوامع از این شخصیت است.
* مرگ توهمات ضدایرانی با شهادت سلیمانی
تحلیل اینکه مردم منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا درباره سردار سلیمانی چه میاندیشند، نیاز به مقاله جداگانهای دارد چون مناسبات حاکم بر این منطقه به واقع پیچیده است. از یک طرف مساله سوریه و نقش ایران و گروههایی مثل حزبالله لبنان در آن برای بعضی از گروههای اجتماعی یا واحدهای سیاسی منطقه چالشبرانگیز است و از طرف دیگر نوع بازیگری ایران در قبال مسائلی از قبیل محور مقاومت تحسین میشود. بلافاصله بعد از ترور حاجقاسم بسیاری از کشورهای منطقه مثل کویت، اردن، عربستان و بحرین در موضعگیریهایشان بر کنترل بحران و جلوگیری از تشدید تنشها تاکید کردند بیاینکه به مسبب اصلی تنشها اشارهای کنند. در کنار آن بعضی کشورهای دیگر همدلیهای تلویحی یا علنی با ایران داشتند اما بحث افکار عمومی را باید در قالبی جداگانه نسبت به موضعگیریهای رسمی دولتها بررسی کرد. در این مورد در کل میشود گفت از آنجا که سردار سلیمانی به دست آمریکاییها ترور شد، نوع مرگ او راه را بر خیلی از تفسیرهای متوهمانه و ستیزهجویانه بست. عدهای از اعراب که همیشه تلاش دارند ایران و آمریکا را در پشت پرده همدست جا بزنند و با این پارانویا، انفعال خودشان در برابر غرب و رژیم صهیونیستی را توجیه کنند، درباره شهادت حاجقاسم سلیمانی به سد محکم برخورد کردند. جدا از اینها در میان گروههای مقاومت منطقهای که از پاکستان و افغانستان تا لبنان و یمن امتداد دارند، همانطور که انتظار میرود حاجقاسم سلیمانی به عنوان یک قهرمان و ابرمرد شناخته میشود. در منطقه غرب آسیا به حاجقاسم لقب «أقوى مسؤول أمنی»، یعنی قویترین صاحبمنصب امنیتی در خاورمیانه داده شده است که البته با توجه به دست ماهر اعراب در شاعرانگی، میشد انتظار تعابیر پیچیدهتری از آنها داشت.
* فرمانده سایه
دکستر فیلکینز، نویسنده مجله آمریکایی نیویورکر در گزارش ۱۰ هزار کلمهای خود با موضوع معرفی سردار سلیمانی، به او لقب فرمانده سایهها (Shadow Commander) یا «فرمانده پنهان» داد. این لقب پس از آن بارها در رسانههای دیگر مثل مجله آمریکایی آتلانتیک یا خبرگزاری فرانس ۲۴ فرانسه و جاهای دیگر هم تکرار شد. این تعبیر به نقش فعال حاجقاسم در معماری امنیت غرب آسیا اشاره دارد که پروژههایش در فضایی به دور از حاشیه و جنجال و خودنمایی پیش میرفت و حتی باید توجه داشت که عموم مردم خود ایران تا حوالی سال ۹۳ نام او را هم نشنیده بودند. «جان مگگوایر» یکی از افسران سابق سیا در عراق هم در همین رابطه به نیویورکر گفت: «سلیمانی قدرتمندترین نیروی اجرایی در خاورمیانه است، در حالی که تا چند سال پیش هیچکس حتی درباره او چیزی نشنیده بود».
پیش از آن هم «مک کریستال» ژنرال آمریکایی، با اعتراف به توانمندیهای فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفته بود: «قاسم سلیمانی جزو کاریزماتیکترین رهبران نظامی جهان است اما کسی او را بهدرستی نمیشناسد». در واقع گمنامی سردار سلیمانی بهرغم مقام بالای امنیتیاش و نفوذ و تاثیرگذاری قابل توجه او، برای خیلی از سیستمهای امنیتی دنیا قابل درک نبود. معمولا افرادی که ردههای میانی یا پایینتری در سیستمهای امنیتی دارند گمنام هستند اما افرادی در سطح سردار سلیمانی با جلال و جبروت فراوانی ظاهر میشوند. یکی از دلایلی که باعث شد نهتنها پس از شهرت یافتن سردار سلیمانی که حتی پس از شهادت او همین لقب همراهش بماند سادهزیستی و رفتار صمیمانهاش بود که تیپ متعارف و کلیشه همیشگی مقاماتی در این سطح را در ذهن همه ناظران خارجی میشکست و آنها حس میکردند انگار در پس یک چهره ساده و خودمانی، شخصیتی دیگرگونه وجود دارد.
* دشمن قابل احترام
یکی دیگر از توصیفاتی که مقامهای آمریکایی درباره شهید سلیمانی داشتند، «دشمن قابل احترام» بود. نخستین بار ژنرال پترائوس، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا در مصاحبهای به ویژگیهای منحصربهفرد سردار سلیمانی پرداخت و گفت: ژنرال قاسم سلیمانی فردی بسیار توانمند، مدبر و دشمنی قابل احترام است. او بازی خود را بخوبی انجام میدهد. مدتی پس از آن باراک اوباما، رئیسجمهور اسبق آمریکا در یکی از دیدارهایش با حیدر العبادی، نخستوزیر اسبق عراق در سال ۲۰۱۴ میلادی درباره ژنرال سلیمانی گفت: «او دشمن من است، ولی برایش احترام ویژهای قائل هستم». در پی این صحبت اوباما، جان کری، وزیر خارجه دولت او هم در یکی از دیدارهایش با محمدجواد ظریف گفت: برای یک بار هم شده مایلم ژنرال قاسم سلیمانی را از نزدیک ببینم. غیر از این هم بعضی دیگر از مقامهای آمریکایی در جاهای مختلف و به بهانههای گوناگون به طور ضمنی اعتراف کرده بودند که سردار سلیمانی برایشان قابل احترام است. این اظهارات مربوط به قبل از ترور او میشد و پس از رخ دادن این جنایت، همه افراد از جناحهای مختلف برای حراست از منافع ملی و ساختاری آمریکا اصل این اقدام را به عنوان جنایت تلقی نکردند. البته موارد شاذی مثل زلمای خلیلزاد، سفیر سابق آمریکا در امور افغانستان هم وجود داشت که اعتراف کرد: برخلاف اینکه مقامهای آمریکایی سلیمانی را به جنگافروزی متهم میکنند، او در ایجاد صلح در منطقه فعال بوده است. ترور سلیمانی؛ نماد شکست آمریکا مقابل فرمانده ایرانی است.
* حیدر همیشگی
یکی از غریبترین عبارتها درباره سردار سلیمانی را مردم اسپانیاییزبان آمریکای لاتین به کار بردهاند. رسانههای غربی به زبان اسپانیایی تولیدات متعددی علیه شخصیت سلیمانی انجام دادند که از جمله آنها میتوان به گزارشهای موهن یورونیوز و بیبیسی اشاره کرد اما مردم آمریکای لاتین به او لقب «حیدر همیشگی»
(UN HEYDAR ETERNO) دادند. سوال این است: منظور از حیدر در این تعبیر چیست؟ منظور آنها دقیقا همان چیزی است که ما در نظر داریم؛ یعنی امیرالمومنین امام علی علیهالسلام، اما آنها این شخصیت را از کجا شناختهاند و چرا از عبارت حیدر استفاده میکنند و نمیگویند علی؟ برای یافتن پاسخ این سوال میشود به آخرین صفحات از کتاب «خار و میخک» نوشته شهید یحیی سنوار مراجعه کرد. او در رمانش به تشییع جنازه یکی از شهدای مقاومت اشاره میکند که در آن فلسطینیها شعار میدهند: «خیبر خیبر یا یهود، جیش محمد سوف نعود». از آنجا که مبارزات ضدامپریالیستی آمریکای لاتین عموما درونمایه چپ داشت و برای چپها فلسطین نقطه کانونی و نمادین مبارزه بود، نمادهای مقاومت مردم فلسطین هم برایشان حتی گاهی بیشتر از ما آشنا بود. آنها با حیدر کرار از طریق فلسطینیها آشنا شدند؛ به عنوان دلاوری عدالتگستر که قبلا طرحواره فرو افتادن گنبد آهنین اسرائیل را با از جا کندن در خیبر در تاریخ اساطیر ثبت کرده است. حتی عین عبارات حیدر کرار را در بعضی متنهای اسپانیاییزبان میتوان یافت. عبارت «حیدر همیشگی» نخستین بار توسط یک روزنامهنگار شیلیایی به نام «پابلو ژوفره لیال» به کار برده شد و بهسرعت به محبوبیت و فراگیری رسید. ژوفره در مطلع یادداشتی که این عبارت را در دل خودش داشت، نوشت: «سپهبد قاسم سلیمانی نماینده انسان فراموشنشدنی است که ما را به یاد سخن معروف فرمانده ارنستو چگوارا میاندازد که میگوید «بالاترین رتبهای که نوع بشر میتواند به آن دست یابد، انقلابی بودن است».
ارسال به دوستان
بازخوانی نقش راهبردی شهید حاجقاسم سلیمانی در بحران سوریه و محور مقاومت
ائتلافی که هژمونی آمریکا را در منطقه شکست
رسول رنجبریان، خبرنگار: از زمان آغاز بحران سوریه، معادلات منطقهای وارد مرحلهای پیچیده و پرتنش شد. در حالی که ایالاتمتحده و همپیمانان منطقهای آن به دنبال سرنگونی بشار اسد و تغییر موازنه قدرت بودند، جمهوری اسلامی ایران راهبردی مشخص و متفاوت را در پیش گرفت. این راهبرد با تمرکز بر حفظ نظام حاکم سوریه و بقای بشار اسد در قدرت، نقشی کلیدی در تقویت محور مقاومت ایفا کرد. در این میان، شهید حاجقاسم سلیمانی به عنوان معمار اصلی این راهبرد، نقشی بیبدیل و تعیینکننده داشت. یکی از اهداف اصلی جمهوری اسلامی ایران در بحران سوریه در آن مقطع، حمایت از نظام سیاسی مشروع و جلوگیری از فروپاشی دولت سوریه بود. این هدف، نهتنها به عنوان بخشی از سیاست خارجی ایران، بلکه در راستای تقویت محور مقاومت در برابر سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا و متحدانش تعریف شد. شهید سلیمانی با هدایت دقیق نیروهای محور مقاومت و سازماندهی عملیاتهای نظامی و امنیتی، توانست نقشی کلیدی در تحقق این راهبرد ایفا کند.
* ائتلاف راهبردی ایران و روسیه
سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با درک عمیق از تحولات میدانی و تهدیدات ناشی از گسترش فعالیتهای تروریستی در سوریه، بویژه پس از سال ۲۰۱۴، به این نتیجه رسید که برای حفظ تمامیت ارضی سوریه و مقابله مؤثر با گروههای تروریستی، نیاز به ائتلافی نظامی با حضور قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای است.
در این راستا، شهید سلیمانی با تیزبینی و هوشمندی، بهدنبال جلب حمایت روسیه بهعنوان یکی از بازیگران مهم بینالمللی بود. وی در مذاکرات مستقیم با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، توانست مقامات روس را متقاعد کند که بهطور مستقیم در بحران سوریه مداخله نظامی کنند. این مذاکرات منجر به شکلگیری ائتلافی نظامی میان ایران، روسیه و ارتش سوریه شد که تأثیر بسزایی در تغییر موازنه قدرت به نفع دولت سوریه داشت.
در چارچوب این ائتلاف، تقسیم وظایف بهصورت دقیق و هماهنگ انجام شد؛ به طوریکه روسیه مسؤولیت حملات هوایی را بر عهده گرفت و ایران به همراه نیروهای مقاومت، عملیاتهای زمینی را هدایت کردند. این همکاری منسجم و هماهنگ، نتایج چشمگیری به دنبال داشت که از جمله مهمترین آنها میتوان به آزادسازی شهر حلب در دسامبر ۲۰۱۶ اشاره کرد. آزادسازی حلب نقطه عطفی در بحران سوریه بود که نهتنها موجب تقویت موقعیت دولت سوریه شد، بلکه ضربه سنگینی به گروههای تروریستی وارد کرد.
نقش شهید سلیمانی در این ائتلاف، فراتر از یک فرمانده نظامی بود؛ او با بهرهگیری از توانمندیهای دیپلماتیک و استراتژیک خود، توانست اعتماد مقامات روس را جلب کرده و زمینهساز همکاریهای گستردهتری در منطقه شود. این ائتلاف نهتنها در بُعد نظامی مؤثر بود، بلکه پیامدهای ژئوپلیتیکی مهمی نیز بهدنبال داشت؛ از جمله تقویت محور مقاومت و ایجاد توازن جدیدی در معادلات منطقهای.
علاوه بر این، شهید سلیمانی با شبکهسازی و سازماندهی نیروهای محلی و بومی، همچون بسیج مردمی سوریه (دفاع وطنی)، توانست ظرفیتهای میدانی را افزایش داده و هماهنگی بیشتری بین نیروهای زمینی و هوایی ایجاد کند. این رویکرد جامع و چندلایه، موجب شد عملیاتهای نظامی با دقت و کارآمدی بیشتری انجام شود و تلفات غیرنظامیان به حداقل برسد.
در مجموع، ائتلاف راهبردی ایران و روسیه با محوریت شهید قاسم سلیمانی، نمونهای بارز از دیپلماسی نظامی موفق است که توانست با ترکیب هوشمندانه قدرت سخت و نرم، تحولات میدانی را به نفع ثبات و امنیت منطقه رقم بزند. این تجربه نشاندهنده اهمیت نقش فرماندهان میدانی با بینش استراتژیک در شکلدهی به معادلات ژئوپلیتیکی و تأمین منافع ملی است.
* شبکهسازی نیروهای محلی
سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با درک عمیق از پیچیدگیهای بحران سوریه و تهدیدات ناشی از گروههای تروریستی، بویژه داعش، به این نتیجه رسید که برای مقابله مؤثر با این تهدیدات، باید از ظرفیت نیروهای محلی و بومی بهرهبرداری شود. در این راستا، او با تیزبینی و هوشمندی، به سازماندهی و شبکهسازی گروههای مقاومت محلی پرداخت که از جمله مهمترین آنها میتوان به لشکر فاطمیون، لشکر زینبیون، تیپ حیدریون و نیروهای دفاع وطنی سوریه اشاره کرد.
لشکر فاطمیون متشکل از رزمندگان شیعه افغانستانی بود که با انگیزه دفاع از حرم اهلبیت(ع) و مقابله با تروریسم، بویژه در سوریه، تشکیل شد. این نیروها با شجاعت و دلاوری در عملیاتهای متعددی شرکت کرده و نقش بسزایی در شکست داعش و دیگر گروههای تروریستی ایفا کردند. شهید سلیمانی بهعنوان فرمانده میدانی محور مقاومت، نگاه ویژهای به نیروهای فاطمیون داشت و آنها را در طراحی و اجرای بسیاری از عملیاتها دخیل میکرد. لشکر زینبیون نیز از رزمندگان شیعه پاکستانی تشکیل شده بود که با هدف مشابهی به میدان نبرد در سوریه وارد شدند. این نیروها با گذراندن آموزشهای نظامی تحت نظر سپاه پاسداران، به یکی از نیروهای خطشکن در جبهههای مختلف تبدیل شدند و در عملیاتهای مهمی مانند جنگ حلب حضور فعالی داشتند. تیپ حیدریون متشکل از رزمندگان عراقی بود که با هدایت شهید سلیمانی و با انگیزه دفاع از مقدسات و مقابله با تهدیدات تروریستی، بویژه در سوریه، سازماندهی شد. این نیروها نیز در عملیاتهای متعددی شرکت کرده و نقش مهمی در تقویت محور مقاومت ایفا کردند. نیروهای دفاع وطنی سوریه (قوات الدفاع الوطنی) بهعنوان بسیج مردمی سوریه، با الهام از تجربه موفق بسیج در ایران و با حمایت و مشاوره شهید سلیمانی تشکیل شد. این نیروها متشکل از داوطلبانی بودند که برای دفاع از کشور و نظام در برابر موج تروریسم، بویژه در سالهای اولیه بحران سوریه، سازماندهی شدند و به ارتش و نیروهای امنیتی در مقابله با حملات تروریستی کمک شایانی کردند.
شبکهسازی و سازماندهی این نیروهای محلی و بومی توسط شهید سلیمانی، نهتنها موجب تقویت توان نظامی محور مقاومت در برابر گروههای تروریست شد، بلکه به بازگشت ثبات و امنیت به بخشهای از دست رفته سوریه کمک شایانی کرد. این اقدام هوشمندانه، علاوه بر تأمین نیروی انسانی مورد نیاز در جبههها، به ایجاد همبستگی و اتحاد میان ملتهای منطقه در مقابله با تهدیدات مشترک انجامید و زمینهساز تقویت جبهه مقاومت در برابر نفوذ و سلطهجویی قدرتهای بیگانه شد. شهید سلیمانی با بهرهگیری از تجربه و دانش نظامی خود، توانست با سازماندهی و شبکهسازی نیروهای محلی و بومی، ساختاری منسجم و کارآمد برای مقابله با تهدیدات تروریستی در سوریه ایجاد کند.
* مهار تروریسم و آزادسازی مناطق کلیدی
شهید سلیمانی با برنامهریزی دقیق و مدیریت میدانی، موفق شد گروههای تروریستی مانند داعش را در سوریه مهار کند و مناطق کلیدی را از کنترل آنها خارج سازد. آزادسازی شهر بوکمال در استان دیرالزور از مهمترین دستاوردهای وی در این زمینه بود. این عملیات نهتنها داعش را بهطور جدی تضعیف کرد، بلکه به بازگشایی گذرگاه مرزی استراتژیک بوکمال-القائم منجر شد. بازگشایی این گذرگاه مرزی نقش حیاتی در بازگشت سوریه به شرایط قبل از بحران داشت. این اقدام، علاوه بر فراهم کردن مسیر ترانزیتی برای تسهیل تبادلات اقتصادی میان ایران، عراق و سوریه، تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه سوریه را تضعیف کرد. گذرگاه بوکمال به عنوان یک شریان حیاتی اقتصادی، توانست شرایطی را فراهم کند که صادرات محصولات کشاورزی و خوراکی سوریه به عراق افزایش یابد و تبادلات تجاری میان 2 کشور تقویت شود. این اقدام بهبود ارزش لیره سوریه و کاهش وابستگی اقتصادی این کشور به دیگران را به همراه داشت.
از دیگر دستاوردهای راهبردی شهید سلیمانی در سوریه، ایجاد تنگناهای امنیتی برای رژیم صهیونیستی بود. با آزادسازی مناطق کلیدی و تقویت محور مقاومت در سوریه، مرزهای رژیم صهیونیستی در معرض تهدید بیشتری قرار گرفت. این وضعیت، موازنه قدرت را در منطقه به نفع محور مقاومت تغییر داد و توانست قدرت بازدارندگی این محور را به طور قابلتوجهی افزایش دهد.
عملکرد شهید حاجقاسم سلیمانی در بحران سوریه، تنها محدود به یک میدان جنگ نبود. او با ترکیب هوشمندانه قدرت نظامی، دیپلماسی و شبکهسازی، توانست نقشی کلیدی در شکلدهی به معادلات منطقه و تقویت محور مقاومت ایفا کند. از ایجاد ائتلاف راهبردی با روسیه تا بازگشایی گذرگاههای اقتصادی و آزادسازی مناطق کلیدی، همه نشاندهنده مدیریت بینظیر و تدبیر هوشمندانه او است. این دستاوردها، الگویی از مقاومت و پایداری در برابر سیاستهای سلطهجویانه آمریکا و متحدانش را به نمایش گذاشت.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|