|
اخبار
مراسم تشییع پیکرهای حجج اسلام شهیدان رازینی و مقیسه برگزار شد
مراسم تشییع پیکرهای حجج اسلام شهیدان رازینی و مقیسه صبح دیروز از ضلع شرقی دیوان عالی کشور واقع در خیابان داور به سمت قبور مطهر شهدای گمنام میدان ارک برگزار شد. در این مراسم حجتالاسلاموالمسلمین محسنیاژهای رئیس قوه قضائیه، حجتالاسلاموالمسلمین خلیلی معاون اول قوه قضائیه، حجتالاسلاموالمسلمین منتظری رئیس دیوان عالی کشور، حجتالاسلاموالمسلمین موحدی دادستان کل کشور، حجتالاسلاموالمسلمین عبداللهی رئیس مرکز حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه، مسجدی رئیس پزشکی قانونی کشور، غریبآبادی سرپرست امور بینالملل قوه قضائیه و دبیر ستاد حقوق بشر، جهانگیر سخنگو و معاون پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه، سراج معاون سیاسی رئیس قوه قضائیه، موحد معاون امور فرهنگی و منابع انسانی قوه قضائیه، حجتالاسلاموالمسلمین رحیمی رئیس دادگاه عالی انتظامی قضات، خداییان رئیس سازمان بازرسی، القاصی رئیس کل دادگستری استان تهران، صالحی دادستان تهران، حجتالاسلاموالمسلمین مظفری معاون قضایی قوه قضائیه، عراقچی وزیر امور خارجه و دیگر مسؤولان عالی قضایی و دولتی و مردم حضور داشتند.
***
انهدام اهداف از فاصله 12 کیلومتری توسط پهپادهای نزاجا
فرمانده گروه پهپاد نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران گفت: پهپادهای نزاجا در رزمایش امنیتی، تهاجمی و متحرک این نیرو توانستند به صورت همزمان اهداف مورد نظر را از فاصله ۱۲کیلومتری با شلیک بمبهای قائم منهدم کنند. به گزارش تسنیم، امیر شهرام حسننژاد در حاشیه رزمایش امنیتی، تهاجمی و متحرک این نیرو که در منطقه شمال شرق کشور برگزار شد، گفت: امروز نیروی زمینی ارتش با به دست آوردن فناوری تولید انواع پهپادهای ماموریتی، توانسته است به یکی از قدرتهای بزرگ در حوزه پهپادی تبدیل شود. وی با اشاره به نقطهزنی پهپاد مهاجر6 در این رزمایش افزود: پهپادهای نیروی زمینی ارتش با طی فاصلهای بیش از 200 کیلومتر در منطقه رزمایش حاضر شدند و ضمن پایش و شناسایی اطلاعاتی، عملیاتی و ارسال این دادهها به مرکز کنترل فرماندهی رزمایش، توانستند به صورت همزمان اهداف مورد نظر را از فاصله 12 کیلومتری با شلیک بمبهای قائم منهدم کنند.
***
سرلشکر باقری: ایران و پاکستان علیه گروههای تروریستی بیشتر همکاری کنند
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفت: ایران و پاکستان باید علیه گروههای تروریستی و تجزیهطلب همکاری بیشتری داشته باشند. سردار سرلشکر پاسدار محمد باقری با حضور در جمع مسوولان و کارگزاران جمهوری اسلامی ایران در سفارت کشورمان در اسلامآباد پیرامون اهداف سفر رسمی خود به پاکستان گفت: مراقبت از مرزهای ۲ کشور دوست و برادر نیازمند نیرو و قدرت بیشتری است، چرا که دشمنان درصدد سوءاستفاده از مرزهای ما هستند، از این رو نیاز به همکاری و هماهنگی بیشتری داریم. وی افزود: کار انسداد مرزهای مشترک را آغاز کردهایم. از سویی تعدادی بازارچه مرزی فعال شده و برخی دیگر نیز در مسیر بهرهبرداری قرار دارند و مهم است مراودات تجاری و اقتصادی 2 کشور توسعه یابد. سردار باقری تاکید کرد: ایران و پاکستان در حوزه نیروهای مسلح باید به طور مشترک علیه عناصر و گروههای تروریستی و تجزیهطلب بیشتر همکاری کنند تا بتوانیم ارتقای امنیت را شاهد
باشیم. وی گفت: در حوزههای آموزشی، اطلاعاتی، رزمایشی و صنعت دفاعی نیز با همتایان پاکستانی گفتوگو خواهیم داشت. این همکاریها و هماهنگی را با طرف پاکستانی با جدیت دنبال میکنیم.
***
اعضای یک شبکه تکفیری - سلفی در غرب کرمانشاه دستگیر شدند
دادستان عمومی و انقلاب شهرستان مرزی سرپل ذهاب واقع در غرب استان کرمانشاه گفت اعضای یک شبکه تکفیری - سلفی در این شهرستان با ضربه اطلاعاتی سربازان گمنام شناسایی و دستگیر
شدند. امیر فیضی روز دوشنبه در گفتوگو با ایرنا افزود: طی رصد دستگاههای امنیتی استان کرمانشاه یک شبکه تندرو سلفی در سرپل ذهاب شناسایی شد و اعضای آن تحت تعقیب قرار گرفتند. وی بدون اشاره به تعداد دستگیرشدگان اظهار کرد: تمام اعضای این شبکه گسترده با هماهنگی قضایی توسط دستگاه امنیتی دستگیر شدند. دادستان سرپل ذهاب گفت: شبکههای سلفی تندرو با تبلیغات گسترده و سوءاستفاده از شکاف مذهبی به دنبال عضوگیری از میان جوانان و نوجوانان هستند که لازم است خانوادهها در این موضوع هوشیار بوده و بر رفت و آمدهای فرزندان خود کنترل داشته باشند تا در دام آنها گرفتار نشوند. فیضی ادامه داد: مجموعه قضایی شهرستان سرپل ذهاب در برخورد با شبکههای تندرو سلفی - تکفیری قاطع است و با اعضای آنها بدون هیچگونه مسامحهای برخورد قاطعانه قانونی خواهد کرد. وی همچنین از مردم خواست در صورت اطلاع از فعالیتهای مشکوک به سرعت پلیس یا دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی (تلفنهای ۱۱۰، ۱۱۳ و ۱۱۴) را مطلع کنند تا اقدامات قانونی لازم در این باره انجام شود.
ارسال به دوستان
پزشکیان و باز هم ابراز تمایل برای افزایش قیمت حاملهای انرژی
ضرورت اقتصادی یا فشار اجتماعی؟
گروه سیاسی: در مراسم روز هوای پاک، رئیسجمهور با اشاره به چالشهای جدی کشور در زمینه مدیریت منابع انرژی و آب، بر ضرورت تغییر فرهنگ مصرف و مشارکت گستردهتر مردم برای مقابله با این مشکلات تأکید کرد. مسعود پزشکیان در سخنان خود به مقایسه الگوی مصرف انرژی در ایران و سایر کشورها پرداخت و گفت: «در بسیاری از کشورها، حتی در هتلهای لوکس، شاهد مصرف بهینه انرژی هستیم اما متأسفانه در ایران منابعی مانند برق، گاز و آب براحتی و بیرویه مصرف میشود».
پزشکیان با بیان اینکه مصرف نادرست منابع، منجر به ایجاد ناترازیهای بزرگ در بخشهای مختلف شده است، افزود: «ما در حوزههای برق، گاز، نفت، بنزین و حتی آب با کمبود مواجهیم و حل این مشکلات تنها با اقدامات دولت ممکن نیست و نیازمند مشارکت و همکاری همه مردم است».
وی با اشاره به تفاوت قیمت حاملهای انرژی در ایران و سایر کشورها خاطرنشان کرد: «در حالی که در بسیاری از کشورها قیمت بنزین و گازوئیل چندین برابر ایران است، ما هنوز شاهد مصرف بیرویه این منابع هستیم. این موضوع نیازمند تغییر نگرش و فرهنگ عمومی در زمینه مصرف انرژی است».
پزشکیان همچنین به بحران کمآبی در برخی استانها اشاره کرد و گفت: «دیروز در دولت مصوب شد برای حل مشکل کمآبی در استان سمنان، چاههای جدید حفر شود اما باید به این فکر کنیم که وقتی این چاهها خشک شود، چه راهحل دیگری وجود خواهد داشت؟ ما باید به دنبال راهحلهای پایدارتر و بلندمدت باشیم».
رئیسجمهور از مردم خواست تا در مصرف منابع انرژی و آب صرفهجویی کنند و افزود: «همه ما باید با هم فکر کنیم و راهحلهای مناسب برای این مشکلات پیدا کنیم. دولت به تنهایی نمیتواند این چالشها را حل کند و نیازمند همکاری و مشارکت عمومی هستیم. تنها با همیاری یکدیگر میتوانیم به آیندهای پایدار و سالم دست یابیم».
در ماههای اخیر، شاهبیت سخنان مقامات دولت چهاردهم موضوع لزوم افزایش قیمت بنزین و گازوئیل بوده است. این موضوع که به دلیل ناترازیهای مالی و انرژی در کشور مطرح شده، به یکی از چالشهای اصلی پزشکیان و دولت او تبدیل شده است. پزشکیان افزایش قیمت سوخت را یک «ضرورت اقتصادی» خوانده اما این موضوع با واکنشهای متفاوتی از سوی مردم، منتقدان و کارشناسان مواجه شده است.
ناترازی انرژی در ایران داستان تازهای نیست. سالهاست ایران با وجود داشتن ذخایر عظیم نفت و گاز، با مشکل کمبود بنزین و گازوئیل مواجه است. واردات سوخت، هزینههای سنگینی را به دولت تحمیل میکند و کسری بودجه را افزایش داده است. پزشکیان در یکی از سخنرانیهای خود به این موضوع اشاره کرد و گفت: «واردات بنزین و گازوئیل هزینههای سنگینی دارد. اگر این روند ادامه یابد، کسری بودجه و تورم افزایش خواهد یافت. افزایش قیمت بنزین یک ضرورت اقتصادی است».
اما این ضرورت اقتصادی، برای بسیاری از مردم بویژه اقشار کمدرآمد، به معنای افزایش فشار معیشتی است. پزشکیان خود به این موضوع اذعان دارد: «افزایش قیمت بنزین میتواند به تورم منجر شود و این تورم بیشترین فشار را بر اقشار کمدرآمد وارد میکند». وی وعده داده دولت راهحلهایی برای جبران این فشار، مانند افزایش یارانهها یا توزیع عادلانهتر منابع پیدا کند.
پزشکیان در اظهارات خود، بارها به فرهنگ مصرف انرژی در ایران اشاره کرده است. او معتقد است یکی از دلایل اصلی ناترازی انرژی، مصرف بیرویه سوخت و برق در کشور است. در یکی از جلسات دولتی، پزشکیان با لحنی صمیمی و گاهی طنزآمیز گفت: «در خانههای ما چندین لوستر نصب شده و همهشان روشن هستند. از یک طرف کولر روشن است و از طرف دیگر پنجره باز است. این فرهنگ مصرف باید تغییر کند».
وی حتی به تجربههای خود در سفرهای خارجی اشاره کرد: «در خارج از کشور، حتی در هتلهای لوکس، چنین مصرفی دیده نمیشود. مردم مراقبند که انرژی را هدر ندهند اما در ایران، این فرهنگ هنوز نهادینه نشده است». پزشکیان از مردم خواست در مصرف بنزین، گازوئیل، برق و گاز صرفهجویی و به این موضوع به عنوان یک مساله ملی نگاه کنند.
اما بحث افزایش قیمت بنزین با انتقادات زیادی مواجه شده است. بسیاری از منتقدان معتقدند اتخاذ چنین تصمیمی بدون ارائه راهحلهای جایگزین، تنها باعث تشدید مشکلات اقتصادی و اجتماعی خواهد شد. برخی نیز به وعدههای پزشکیان در دوران انتخابات اشاره کردهاند. وی در آن زمان قول داده بود بدون رضایت مردم، قیمت بنزین را افزایش نخواهد داد.
در همین ارتباط یکی از کاربران فضای مجازی نوشت: «آقای پزشکیان در دوران انتخابات قول دادند که بدون رضایت مردم قیمت بنزین را افزایش نخواهند داد اما اکنون این وعده را زیر پا گذاشتهاند. افزایش قیمت بنزین بدون ارائه راهحلهای جایگزین تنها باعث تشدید مشکلات اقتصادی و اجتماعی خواهد شد».
دولت پزشکیان در حال بررسی راهحلهایی برای کاهش تأثیرات منفی افزایش قیمت بنزین است.
محمدجعفـر قائمپناه، معاون اجرایی دولت گفته است: «ما در حال بررسی راهحلهای مختلفی هستیم. تغییر شیوه سهمیهبندی بنزین، افزایش کیفیت سوخت و کاهش مصرف انرژی از جمله راهحلهایی است که میتواند به کاهش ناترازیهای انرژی کمک کند. همچنین افزایش قیمت بنزین به صورت تدریجی و توزیع عادلانهتر یارانهها نیز از جمله پیشنهادهایی است که در دست بررسی است».
اما بحث افزایش قیمت بنزین با مقاومت مجلس و مردم مواجه شده است. برخی نمایندگان مجلس معتقدند چنین تصمیمی بدون اصلاحات ساختاری در بخش انرژی و حملونقل، نمیتواند مشکل ناترازی انرژی را حل کند. مجتبی یوسفی، نماینده مجلس در صحن علنی گفت: «افزایش قیمت بنزین به تنهایی نمیتواند مشکل ناترازی انرژی را حل کند. ما نیاز به اصلاحات ساختاری در بخش انرژی و حملونقل داریم. بدون این اصلاحات، افزایش قیمت بنزین تنها باعث تشدید مشکلات اقتصادی و اجتماعی خواهد شد».
از سوی دیگر، مردم نیز نگران تأثیرات اتخاذ چنین تصمیمی بر زندگی روزمره خود هستند. بسیاری از خانوادهها بویژه در شهرهای کوچک و روستاها، از افزایش قیمت بنزین و گازوئیل به عنوان یک تهدید جدی برای معیشت خود یاد میکنند.
کارشناسان اقتصادی نیز درباره افزایش احتمالی قیمت بنزین و گازوئیل هشدار دادهاند. بسیاری از آنها معتقدند چنین تصمیمی میتواند به تورم بیشتر منجر شود و فشار اقتصادی بر مردم را افزایش دهد. علی قنبری، اقتصاددان گفت: «افزایش قیمت بنزین و گازوئیل میتواند به تورم بیشتر منجر شود. این تورم بیشترین فشار را بر اقشار کمدرآمد وارد میکند و میتواند به تشدید مشکلات اقتصادی و اجتماعی منجر شود».
برخی کارشناسان نیز معتقدند افزایش قیمت بنزین به تنهایی نمیتواند مشکل ناترازی انرژی را حل کند. آنها بر لزوم اصلاحات ساختاری در بخش انرژی و حملونقل تأکید کردهاند.
آینده افزایش قیمت بنزین و گازوئیل نامشخص است. از یک سو، دولت بر ضرورت این تصمیم تأکید دارد و از سوی دیگر، مردم و کارشناسان نگران پیامدهای اتخاذ چنین تصمیمی هستند. به هر شکل موفقیت چنین سیاستی به همکاری مجلس، مردم و ارائه راهحلهای جامع و کارآمد بستگی دارد.
در نهایت، این داستان تنها یک تصمیم اقتصادی نیست، بلکه یک مساله اجتماعی و سیاسی است که نیاز به همراهی همهجانبه دارد. آیا دولت پزشکیان میتواند این همراهی را جلب کند؟ پاسخ این سؤال در آینده مشخص خواهد شد.
ارسال به دوستان
یادداشت
جنگی که بردیم
امیرعباس نوری: با اجرای آتشبس در غزه، یک خط تحلیلی هم در خارج ایران و هم در ایران پررنگ شده است که میگوید حالا رژیم صهیونیستی با فراغ بال سراغ ایران میآید و هم در بعد نظامی و هم در بعد امنیتی، عملیاتهایی را علیه ایران انجام خواهد داد.
این خط تحلیلی را عمدتا ۴ نوع رسانه پوشش یا به آن ضریب میدهند.
دسته نخست رسانههای صهیونیستی یا برخی رسانههای غربی هستند و تلاش میکنند ناکامیهای رژیم صهیونیستی را با مطرح و برجسته کردن این خط تحلیلی جبران کنند. هدف دیگر آنها از مطرح کردن گزاره اقدام احتمالی رژیم صهیونیستی، پیگیری پروژه تشدید بسته فشار علیه ایران است. عمده این رسانهها، تشدید فشار بر ایران را در قالب امتیازگیری پای میز مذاکرات احتمالی دنبال میکنند.
دسته دوم رسانههای فارسیزبان ضد ایرانی هستند. این رسانهها که طی ماههای اخیر تلاش کردند روایت پیروزی رژیم صهیونیستی مقابل جبهه مقاومت را مطرح و تثبیت کنند، اکنون که ماجرای آتشبس، نافی روایت آنها در پیروزی نتانیاهو است، تلاش میکنند با ایجاد یک تهدید بزرگتر و این بار علیه ایران، برای رژیم صهیونیستی اعتبار بخرند. هدف دیگر آنها نیز دنبال کردن پروژه ایجاد التهاب و ناامنی روانی در جامعه ایران است. ضمن اینکه بخش قابل توجهی از این رسانهها تلاش میکنند با پیگیری ادعای اقدامات احتمالی رژیم صهیونیستی علیه ایران، تهدید ایران را تقویت و معتبر کنند تا به زعم خود شانس اجرایی شدن آن را افزایش دهند.
دسته سوم و چهارم شامل رسانهها و افراد داخلی میشوند.
دسته سوم افراد یا رسانههایی هستند که کارکرد آنها همافزایی با پروژههای دشمن است. این رسانهها که عمدتا در طیف حامیان دولت به حساب میآیند، بر این عقیدهاند برجستهسازی تهدیدات رژیم صهیونیستی علیه ایران میتواند در تقویت کانال مذاکرات و توافق احتمالی با آمریکا و اروپا موثر واقع شود. از همین رو با انتشار مطالبی، با خط ادعایی اقدامات نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی علیه ایران همافزایی میکنند.
دسته چهارم، رسانهها و افرادی هستند که در مجموع در درون جبهه انقلاب تعریف میشوند یا دستکم خودشان چنین ادعایی دارند اما به واسطه انتقاداتی که نسبت به عملکرد جبهه مقاومت در جنگ ۱۶ ماهه اخیر با رژیم صهیونیستی دارند، تقویت خط ادعایی حملات نظامی و فتنههای امنیتی رژیم صهیونیستی علیه ایران را در راستای اثبات درستی انتقادات خود نسبت به عملکرد جبهه مقاومت و ایران ارزیابی میکنند. به معنای سادهتر، این دسته از افراد و رسانهها تصور میکنند برجستهسازی یا ضریب دادن به مطالبی درباره اقدام نظامی یا اقدامات امنیتی رژیم صهیونیستی علیه ایران، به معنای تایید نقدهای آنان نسبت به عملکرد جبهه مقاومت و ایران در جنگ ۱۶ ماه اخیر است. این افراد و رسانهها معتقدند اقدامات و سیاستهای ایران و جبهه مقاومت در مقابله با رژیم صهیونیستی در ۱۶ ماه گذشته، کافی نبوده و باعث شده در محاسبات رژیم صهیونیستی، برآورد غلطی از توان ایران و جبهه مقاومت ایجاد شود و در نتیجه موجب شده مقامات این رژیم به فکر اقدام نظامی یا اقدامات امنیتی مانند ترور در ایران بیفتند.
اگرچه دسته چهارم، حامیان جبهه مقاومت هستند اما در مجموع رفتار و عملکرد هر ۴ دسته مورد اشاره در قبال خط ادعایی اقدامات رژیم صهیونیستی علیه ایران، موجب تقویت این انگاره و همافزایی با آن میشود.
به اصل موضوع بازگردیم. فارغ از دستهبندی این رسانهها، سوال اساسی این است: آیا رژیم صهیونیستی با اتمام جنگ با حماس و پایان یافتن جنگ در جبهههای لبنان و یمن، اکنون در حال آماده شدن برای اقدام نظامی علیه ایران یا ناامنسازی ایران است؟
برای پاسخ به این سوال باید ۲ موضوع را از هم تفکیک کرد؛ اولی اقدامات ضدامنیتی و تلاش برای ایجاد ناامنی در ایران و دومی موضوع اقدام نظامی است.
۱- بعد امنیتی: در همه ۴۶ سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران میگذرد، در کدام مقطع رژیم صهیونیستی از دشمنی با ایران و انجام اقدامات ضد ایرانی دست کشیده است؟ از بهمن ۵۷ تاکنون رژیم صهیونیستی به صورت مداوم و مستمر هر اقدامی که توانسته برای ضربه به ایران و تضعیف جمهوری اسلامی انجام داده است. ترور دانشمندان هستهای و انفجار در تاسیسات هستهای قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و جنگ اخیر انجام شده است. از همه مهمتر، بزرگترین اقدام ضد ایرانی رژیم صهیونیستی از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون، پاییز ۱۴۰۱ در قالب پروژه «زن، زندگی، آزادی» با همراهی غرب انجام شد. بنابراین اقدامات احتمالی رژیم برای ایجاد ناامنی در ایران لزوما به اقدامات و سیاستهای ایران در جنگ ۱۶ ماهه اخیر ربطی ندارد.
اینکه رژیم صهیونیستی از این به بعد هم اقدامات امنیتی خود علیه ایران را ادامه میدهد یا خیر نیز در راستای پروژه دیرینه این رژیم برای ضربه به ایران است اما بله! ماجرای ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و عملیات توفان الاقصی یک ضربه موجودیتی بزرگ به رژیم صهیونیستی وارد کرد. این رژیم نیز در ۱۶ ماه جنگ پس از توفان الاقصی، با وجود اینکه جنایات بزرگی مرتکب شد و تعدادی از فرماندهان و رهبران مقاومت را به شهادت رساند اما نتوانست هیچ اقدام موثری برای خنثی کردن تبعات موجودیتی توفان الاقصی و بازسازی بازدارندگی خود انجام دهد. بنابراین طبیعی است که این رژیم حالا که در بعد نظامی شکست خورده، تلاش میکند در بعد امنیتی و اطلاعاتی که از قضا مزیت این رژیم نیز به حساب میآید، اقداماتی برای تضعیف جبهه مقاومت انجام دهد. این اقدامات نیز مختص و محدود به ایران نخواهد بود. کاملا محتمل است که این رژیم اقداماتی امنیتی علیه حماس، در کرانه باختری، علیه حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق، یمن و ایران انجام دهد. وضعیت رژیم صهیونیستی اکنون کاملا متفاوت از قبل ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است و توفان الاقصی یک تصویر واضح از ظرفیت شکستپذیری رژیم صهیونیستی در افکار عمومی مردم منطقه ایجاد کرده است. صهیونیستها پس از ۱۶ ماه عملیات نظامی، حالا تلاش میکنند در ابعاد دیگر از جمله در حوزه امنیتی، اقداماتی را علیه همه ارکان و اضلاع مقاومت انجام دهند.
اما برخلاف تصور حامیان رژیم صهیونیستی یا آن بخش از علاقهمندان جبهه مقاومت که منتقد عملکرد مقاومت در ۱۶ ماه گذشته هستند، رژیم صهیونیستی حالا با یک مشکل بزرگ مواجه است. خرابکاریهای امنیتی این رژیم، از جمله ترور و انفجار در کشورهای هدف، دیگر همانند دوره زمانی قبل از ۷ اکتبر کمهزینه نخواهد بود. عملیات توفان الاقصی یک فرمت جدید از آسیب زدن به رژیم صهیونیستی را خلق، تثبیت و عادیسازی کرد و قاعدتا دست مقاومت برای تکرار توفان الاقصی در سطوح مختلف کاملا باز است. ضمن اینکه طی ۱۶ ماه جنگ با رژیم صهیونیستی، مقاومت اقدامات امنیتی متنوعی در درون سرزمینهای اشغالی انجام داده است؛ اقداماتی که هم باعث شده صهیونیستها از ظرفیت، توانمندی و دسترسیهای مقاومت برای انجام عملیات در سرزمینهای اشغالی مطلع شوند. این عملیاتها در ۱۶ ماه گذشته عادیسازی شده است و جبهه مقاومت میتواند در مقابل اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی، اقدامات تلافیجویانهای علیه این رژیم و منافع آن در درون سرزمینهای اشغالی یا بیرون از آن انجام دهد. البته باز هم ذکر این نکته ضروری است که مقاومت فلسطینی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ یک حد نصاب جدیدی از ضربهزنی به این رژیم را ثبت کرد و صهیونیستها در ۱۶ ماه گذشته نتوانستند اقدامی را انجام دهند که مانع تکرار توفان الاقصی یا عملیاتهایی مشابه و در سطوح مختلف شود. آنچه باعث شده هنگام تصویب آتشبس در کابینه نتانیاهو، عدهای از اعضای کابینه به گریه و زاری بیفتند یا امثال بنگویر را مجبور به استعفا کرده و امثال اسموتریچ را در آستانه جدایی از دولت نتانیاهو قرار داده، همین واقعیت است. اساسا اگر کارشناسان خبره دنیا میگویند این آتشبس، به معنای شکست رژیم صهیونیستی و پیروزی مقاومت است، استنادشان به همین واقعیت است که حماس توانست به هدف خود از توفان الاقصی برسد و ضمن آسیبپذیر نشان دادن رژیم صهیونیستی، سطح بالایی از ضربه به رژیم صهیونیستی را تثبیت و دورهای جدید از حملات علیه این رژیم را پایهگذاری کند. بنابراین دوران جدیدی در مقابله مقاومت با رژیم صهیونیستی شروع شده است؛ دوران ضربات دردناک به رژیم اشغالگر قدس. مقاومت برای رسیدن به این مرحله هزینههای سنگینی متحمل شده است؛ از جمله شهادت فرماندهان و رهبران خود، همچنین شهادت بیش از ۵۰ هزار نفر در غزه و لبنان و یمن و سوریه و ایران. بنابراین وقتی ادعا میشود رژیم صهیونیستی وارد مرحلهای جدید برای ترور و ایجاد ناامنی در ایران و سایر اضلاع جبهه مقاومت میشود، باید این را نیز در نظر گرفت که دست ایران و جبهه مقاومت برای واکنش به اقدامات ضدامنیتی رژیم صهیونیستی بسیار بازتر از گذشته است. به همین خاطر همه کارشناسان و رسانهها در تحلیل و ارزیابی طراحیها و اقدامات ضدامنیتی رژیم صهیونیستی علیه ایران و سایر ابعاد مقاومت باید یک گزاره جدید را اعمال کنند و آن ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و پیامدهای امنیتی عملیات توفان الاقصی برای این رژیم است. هر اظهار نظر، خبر یا تحلیلی که این گزاره جدید را در ارزیابی طراحیهای ضد امنیتی رژیم صهیونیستی اعمال نکند، قطعا به خطا رفته است و اینکه یا تعمدا پیگیر عملیات روانی رژیم صهیونیستی علیه ایران است یا ناخواسته درگیر جنگ روانی رژیم و بازی در زمین مطلوب او است.
۲- بعد نظامی: بگذارید این بخش را با یک سوال شروع کنیم: چرا رژیم صهیونیستی ناچار به پذیرش آتشبس با حماس شد؟
پاسخ این سوال را میتوان در ۲ حوزه داد:
الف- وضعیت رژیم صهیونیستی: نزدیک به ۱۶ ماه جنگ، رژیم صهیونیستی را در چه موقعیتی قرار داد؟ واقعیت این است که در حوزه میدانی و در بعد نظامی، رژیم صهیونیستی نتوانست به هیچکدام از اهداف خود در جبهههای مختلف جنگ برسد.
جبهه غزه برای صهیونیستها یک شکست تمامعیار بود. صهیونیستها ۲ هدف را در غزه مشخص و اعلام کردند؛ نابودی حماس و آزادکردن اسرا. رژیم صهیونیستی برای رسیدن به این ۲ هدف، بیشترین و بیسابقهترین هزینهها را در کل تاریخ پیدایش خود متحمل شد. قتلعام و نسلکشی ۵۰ هزار نفر در غزه که بیشترشان زن و کودک بودند، باعث منفور شدن این رژیم در افکار عمومی دنیا شد. بیاعتبار شدن رژیم در مجامع بینالمللی و در مناسبات با سایر کشورها و صدر حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت بخشی از این هزینههاست اما در مقابل به هیچیک از این ۲ هدف نرسیدند. تقریبا همه کارشناسان و تحلیلگران معتبر در دنیا بر شکست رژیم صهیونیستی در غزه تاکید کردهاند.
در لبنان توفیقات رژیم صهیونیستی صرفا به اقدامات امنیتی محدود شد. ماجرای انفجار پیجرها و ترور فرماندهان عالیرتبه و رهبران حزبالله ضربات سنگینی به حزبالله وارد کرد و دستاوردهای بزرگی برای رژیم صهیونیستی بود اما در بعد نظامی، صهیونیستها به هدف اصلی خود که از بین بردن حزبالله و بازگشت شهرکنشینان به شمال سرزمینهای اشغالی بود نرسیدند. نابودی حزبالله و بازگشت شهرکنشینان گزارههایی نیست که ما مطرح کرده باشیم. هم نتانیاهو، هم گالانت و هم سایر مقامات رژیم صهیونیستی همگام با حمله به لبنان، صراحتا این موضوعات را به عنوان اهداف خود مطرح کردند اما پس از نزدیک به ۲ ماه، به هیچکدام از اهداف خود نرسیدند. بویژه در جنگ زمینی، آنها به دیوار محکم رزمندگان حزبالله خوردند. جز چند نقطه محدود در چندصدمتری مرز، آنها نتوانستند موضعی را حتی در ۵ کیلومتری عمق خاک لبنان تثبیت کنند. در حالی که در ابتدا بنا داشتند تا رود لیتانی که در عمق ۲۰ کیلومتری خاک لبنان است نفوذ کنند. از طرف دیگر، تا روز آتشبس حملات موشکی و پهپادی حزبالله به شمال، حیفا و تلآویو ادامه داشت و این مانع بازگشت شهرکنشینان به شمال سرزمینهای اشغالی شد. حتی پس از آتشبس نیز شهرکنشینان همچنان از بازگشت به خانههای غصبی خود امتناع کردهاند. بنابراین در حوزه نظامی، آنها نه تنها نتوانستند به اهداف اعلامی خود برسند، بلکه به مرور متحمل خسارات بزرگی نیز شدند که از آن جمله میتوان به حملات موشکی موفق حزبالله به تلآویو اشاره کرد. حملات موفق حزبالله به تلآویو برای نخستینبار در تاریخ جنگهای حزبالله و رژیم صهیونیستی رخ داد و از حیث نظامی، یک دستاورد بزرگ برای مقاومت لبنان بوده است. در یمن نیز تقریبا همه کارشناسان اذعان دارند رژیم صهیونیستی متحمل شکست شد. در جبهه یمن رژیم صهیونیستی دچار استیصال شد و این را خود مقامات رژیم نیز اعتراف کردهاند. ارتش یمن و انصارالله از یک سو با حمله به کشتیهای رژیم صهیونیستی بندر ایلات را به تعطیلی کشاندند و از سوی دیگر به مرور با موشکهای مافوقصوت، پدافند چندلایه رژیم صهیونیستی را شکست داده و اهدافی را در سرزمینهای اشغالی بویژه در تلآویو مورد هدف قرار دادند. در مقابل اگرچه رژیم صهیونیستی، آمریکا و انگلیس حملاتی را به خاک یمن انجام دادند اما این حملات در عمل تاثیری بر استراتژی جنگی یمن نگذاشت و مانع حملات آنان به سرزمینهای اشغالی نشد. یمنیها نیز بارها اعلام کردند تا زمان آتشبس در غزه به حملات خود ادامه خواهند داد و بر این عهد خود نیز وفادار ماندند. در جبهه عراق که رژیم صهیونیستی عملا نتوانست کاری پیش ببرد و اساسا جز استمداد از آمریکا برای فشار به دولت عراق و تحتفشار قرار دادن حشدالشعبی، نتوانست اقدام نظامیای انجام دهد.
در جبهه ایران نیز رژیم صهیونیستی اگرچه توانست برای اولینبار به صورت مستقیم به خاک ایران حمله نظامی کند و این قابل توجه است اما در مقابل برای نخستینبار نیز در ۲ نوبت از سوی ایران مورد حمله مستقیم نظامی قرار گرفت. ایران در عملیاتهای «وعده صادق ۱ و ۲» به وضوح هم توان موشکی و پهپادی خود را نشان داد و هم قابلیت دسترسی به همه جای سرزمینهای اشغالی و مورد هدف قرار دادن اهداف مورد نظر در همه جغرافیای اشغالی را اثبات کرد. ضمن اینکه ایران در پاسخ به حمله نظامی مستقیم رژیم صهیونیستی، حق پاسخگویی به این حمله را برای خود محفوظ دانسته و در تدارک انجام این حمله است؛ حملهای که منابع معتبر میگویند بسیار بزرگتر و موثرتر از عملیات «وعده صادق ۲» است و یکی از مهمترین اهداف آن، از بین بردن همه محاسبات و برآوردهای رژیم صهیونیستی درباره سیاست ایران در مواجهه با رژیم تلآویو است.
اما رویارویی نظامی با ایران، چند پیام مهم برای رژیم صهیونیستی داشت.
نخست؛ ایران در «وعده صادق ۱ و ۲» نشان داد برخلاف تصور و برآوردهای صهیونیستها، پدافند چندلایه و گرانقیمت این رژیم در مقابل ایران فاقد کارایی است. طی ۲ دهه اخیر که پیشرفتهای موشکی ایران رونمایی میشد، رژیم صهیونیستی برای ایجاد بازدارندگی در مقابل موشکهای ایران، دست به تولید و خریداری پدافندهای موشکی ۳ لایه زد. «گنبدآهنین»، «فلاخن داوود» و «پیکان» ۳ لایه پدافندی رژیم صهیونیستی بود که به صورت ویژه، فلاخن داوود و پیکان برای مقابله با موشکهای دوربرد ایرانی ساخته و به کارگیری شدند. اکنون صهیونیستها متوجه شدهاند همه تدابیر آنها برای ایجاد بازدارندگی پدافندی در مقابل موشکها و پهپادهای ایرانی شکست خورده است.
دوم؛ دقت موشکهای ایرانی در جریان «وعده صادق ۱ و ۲» و در طول جنگ ۱۶ ماهه اخیر برای رژیم صهیونیستی اثبات شد. شیطنتهای رژیم صهیونیستی برای کشاندن پای ایران به جنگ مستقیم باعث شد سرزمینهای اشغالی و بانک اهداف رژیم صهیونیستی، میدان تیر مناسبی برای تست واقعی و آزمایش دقت موشکهای دوربرد ایرانی و احتمال رفع عیب و بهروزرسانی آنها شود.
حالا ایران به همه دنیا بویژه مقامات رژیم صهیونیستی ثابت کرده است اگر بخواهد هدفی را در سرزمینهای اشغالی مورد اصابت قرار دهد، قطعا در انجام این کار موفق خواهد بود. معنی سادهتر این است که ایران هر نقطهای از سرزمینهای اشغالی را که بخواهد، میتواند ویران کند.
سوم؛ موارد اول و دوم یک پیام مهم برای رژیم صهیونیستی و حامیان آن به دنبال داشت: «رژیم صهیونیستی در مقابل ایران بازدارندگی هستهای خود را از دست داده است». در چند نوبت رویارویی مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی، به اذعان کارشناسان، ایران دست برتر را داشته است. شاید بیراه نباشد اگر گفته شود یکی از اهداف مهم ایران در طراحی و اجرای «وعده صادق ۱ و ۲» و وارد کردن حجم زیادی از پهپاد و موشک به آسمان فلسطین اشغالی، اثبات عملی اعتقاد خود به فقدان بازدارندگی هستهای رژیم صهیونیستی در موازنه قدرت میان ۲ طرف بوده است. حتما این پیام مهم و معنادار، در «وعده صادق ۳» نمود واقعیتری خواهد داشت.
چهارم؛ موارد اول، دوم و سوم این واقعیت مهم را ثابت کرد که رژیم صهیونیستی نه تنها هیچ مزیت نظامیای بر ایران ندارد، بلکه در صورت وقوع یک جنگ بزرگ میان ایران و رژیم صهیونیستی، به هر میزان که سطح رویارویی افزایش یابد، خطر موجودیتی برای رژیم صهیونیستی نیز بیشتر خواهد شد. واقعیتهای جغرافیایی و جمعیتی و همینطور ظرفیتهای مراکز و زیرساختهای حیاتی ۲ طرف نشان میدهد در یک رویارویی بزرگ و نامحدود، طرف کوچکتر زودتر از بین خواهد رفت. حتما کارشناسان نظامی و تئوریسینهای جنگی و همینطور مقامات سیاسی رژیم صهیونیستی، در برآوردهای خود از جنگ مستقیم با ایران، همیشه واقعیتهای جغرافیایی و جمعیتی ۲ طرف را در نظر داشتهاند اما امید آنها به عدم توانایی ایران در هدف قرار دادن بانک اهداف خود در سرزمینهای اشغالی بوده است اما در ۱۶ ماه گذشته بویژه در «وعده صادق ۱ و ۲» ثابت شد «موشکهای نقطهزن ایرانی» از هر جا که شلیک شوند، به سراسر سرزمینهای اشغالی دسترسی دارند.
پنجم؛ رویارویی نظامی رژیم صهیونیستی با ایران باعث شد برای نخستینبار این معادله جدید و البته مهم بر رژیم صهیونیستی تحمیل شود که ایران در صورت لزوم، اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی چه در خاک خود و چه بیرون از خاک خود را با حمله نظامی پاسخ خواهد داد. حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در دمشق و شهادت تعدادی از مستشاران ایرانی، از آنجا که در قوانین بینالمللی تجاوز به خاک ایران تفسیر میشود، «وعده صادق 1» را در پی داشت. «وعده صادق 2» هم در پاسخ به ترور هنیه در تهران و ترور سیدحسن نصرالله و سردار نیلفروشان در بیروت صورت گرفت. بنابراین ایران این معادله جدید را تثبیت کرد که در صورت لزوم، اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی را با حمله نظامی پاسخ خواهد داد. در «وعده صادق ۲» یکی از موشکهای ایرانی به چند متری ساختمان مرکزی موساد اصابت کرد. این، یک پیام مهم و واضح به موساد درباره اقدامات تروریستی علیه ایران بود.
ششم؛ نتانیاهو و سایر مقامات رژیم صهیونیستی از همان ابتدای شروع جنگ مدعی بودند برای متوقف کردن حماس، حزبالله و سایر اضلاع جبهه مقاومت، باید پای ایران را به جنگ مستقیم کشانده و برای ایران تولید هزینه کنند اما رویارویی نظامی با ایران باعث متوقف شدن حملات اضلاع مختلف جبهه مقاومت به منافع و مراکز رژیم صهیونیستی نشد. اتفاقا حملات یمن به کشتیهای رژیم صهیونیستی و حتی کشتیهای جنگی آمریکایی، پس از رویارویی نظامی ایران و رژیم صهیونیستی و تشدید تنش، بیشتر هم شد.
با در نظر گرفتن این ۶ مورد، میتوان گفت رژیم صهیونیستی در بعد نظامی در هیچیک از جبهههای جنگ با مقاومت، دستاورد چندانی نداشت و متحمل هزینههای سنگینی نیز شد. این هزینههای هنگفت، شکاف میان فرماندهان و مقامات سیاسی و همینطور فرسایش توان نظامی ارتش رژیم صهیونیستی را در پی داشت. اختلافات نتانیاهو و گالانت یکی از نشانههای این شکاف و فرسایش بود. مشارکت برخی نظامیان در حمله به محل اقامت نتانیاهو نیز موید همین واقعیت است. از سوی دیگر طی هفتههای اخیر گزارشهایی مبنی بر تمرد نظامیان و سربازان ارتش رژیم صهیونیستی و اعتراض آنها به طولانی شدن جنگ منتشر شد. مجموع این گزارهها نشان داد رژیم صهیونیستی دیگر توان ادامه جنگ را نداشت. بویژه در غزه، طی هفتههای اخیر حملات حماس به نظامیان صهیونیست افزایش چشمگیری داشت و طی ۲۴ ساعت بیش از ۱۰ نظامی صهیونیست به هلاکت رسیدند. به همین خاطر میتوان گفت یکی از دلایل پذیرش آتشبس از سوی رژیم صهیونیستی، تضعیف بنیه نظامی این رژیم بود.
ب- فشار ترامپ: قطعا آتشبس در غزه هیچ ارتباطی به دولت بایدن ندارد. اتفاقا اکنون بایدن آماج انتقادات و شماتتهاست، چرا که مشخص شده برخلاف ادعاهای کاخ سفید، او هرگز ارادهای واقعی برای آتشبس در غزه نداشته است. ترامپ اما از همان دوران تبلیغات انتخاباتی تاکید کرد در صورت پیروزی در انتخابات، فورا به جنگ در غرب آسیا پایان خواهد داد. به همین دلیل قبل از انتخابات به نتانیاهو اعلام کرد تا قبل از روز تحلیفش در ساختمان کنگره و شروع رسمی دوره دوم ریاستجمهوریاش باید به جنگ پایان دهد. بر همین اساس، آتشبس در لبنان و غزه نیز تا قبل از آغاز دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ شکل گرفت. بنابراین ترامپ نقش ویژهای در آتشبس و پایان جنگ داشته است اما چرا؟
در میان دلایل ترامپ برای ایجاد آتشبس، ۲ دلیل عمده وجود دارد؛ نخست پیگیری پیمان آبراهام و از سرگیری پروژه عادیسازی و دوم، تمرکز بر مهار چین. پیمان آبراهام یا همان ابراهیم، کارویژه اول ترامپ در غرب آسیاست. وی در دوره اول ریاستجمهوری خود بخشی از این طرح را اجرایی کرد اما شکست در انتخابات 2020 برابر بایدن این طرح را نیمهکاره گذاشت. حالا ترامپ به دنبال نهایی کردن این پروژه است. از نظر ترامپ یکی از شرطهای تحقق پیمان آبراهام، تنشزدایی در منطقه یا به عبارتی حکمفرما شدن آرامش در منطقه است، چرا که هر نوع تنش در منطقه که یک سر آن رژیم صهیونیستی باشد، حتما مانع پیشبرد این پیمان خواهد شد. از همین رو او به نتانیاهو فهماند ادامه جنگ بویژه در غزه، مانع پیشبرد سیاستهای او در غرب آسیاست و از همین رو آتشبس در غزه محقق شد.
یکی از مهمترین پیامهای آتشبس در غزه این بود که برخلاف ادعاهای بایدن درباره عدم حرفشنوی نتانیاهو از او برای پایان جنگ، اتفاقا رژیم صهیونیستی هیچ استقلال و موجودیت مستقلی از آمریکا ندارد و اگر آمریکا به تصمیمی برسد، رژیم صهیونیستی تابع محض آن تصمیم خواهد بود.
اکنون به موضوع اصلی بازگردیم. خط ادعایی برنامه رژیم صهیونیستی برای حمله نظامی به ایران، تنش را در منطقه به اوج خود میرساند و این در تضاد با برنامهها و اولویتهای سیاستهای ترامپ در غرب آسیاست.
افراد و رسانههایی که مدعی هستند آتشبس در غزه، پیشدرآمد برنامه رژیم صهیونیستی و آمریکا برای شروع جنگ با ایران است، باید توضیح دهند وقتی جنگ غزه مانع سیاست ترامپ برای پیگیری پیمان آبراهام است، جنگ با ایران که به نسبت جنگ غزه تنش را در منطقه به اوج میرساند و منطقه را به آتش میکشاند، چطور فرصت و امکانی به سیاست ترامپ برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی خواهد داد؟! این واقعیتی است که ترامپ بخوبی از آن آگاه است و اصطلاحا نمیخواهد از چاله به چاه بیفتد.
نکته دیگر نگاه ترامپ به مقوله جنگ نظامی با ایران، بخصوص توسط رژیم صهیونیستی است. ترامپ اخیرا در شبکه اجتماعی خود، تروث، ویدئویی از جفری ساکس، استاد دانشگاه کلمبیا منتشر کرد. جفری ساکس در این ویدئو توضیح میدهد نتانیاهو دنبال کشاندن پای آمریکا به جنگ با ایران است.
ساکس در این ویدئو درباره حمله آمریکا به عراق میگوید: «آن جنگ از کجا آمد؟ میدانید جریان چیست؟ خیلی تعجبآور است. این جنگ در واقع از نتانیاهو نشأت گرفت. نتانیاهو از سال ۱۹۹۵ به بعد این نظریه را داشت که تنها راهی که میتوانیم از شر حماس و حزبالله خلاص شویم، سرنگونی دولتهایی است که از این گروهها حمایت میکنند؛ یعنی عراق، سوریه و ایران. او همچنان بیوقفه در تلاش است ما را به جنگ با ایران، شده همین امروز یا در همین هفته، وادار کند. متاسفم که این را به زبان میآورم، اما او [نتانیاهو] فردی عمیقا حرامزاده و سیاهدل است».
انتشار این ویدئو توسط ترامپ باعث خشم نتانیاهو شد و حتی گفت ترامپ باید از او عذرخواهی کند و برای همین در مراسم تحلیف ترامپ حضور نمییابد.
به اعتقاد کارشناسان، این اقدام ترامپ به نوعی اعلام سیاست خود درباره حمله نظامی به ایران است و ترامپ با این ویدئو خواسته این پیام را بدهد که دولت او با سیاستهای جنگطلبانه نتانیاهو علیه ایران همراهی نمیکند.
بنابراین مشخص است تشدید تنش، بویژه تنش نظامی با ایران، دستکم در شرایط فعلی، نه تنها در راستای سیاستهای ترامپ در غرب آسیا نیست، بلکه یک مانع بر سر پیشبرد این سیاستها نیز به شمار میآید. اینها نه تحلیل، بلکه گزارههای واقعی و متکی بر دادههای واقعی است.
البته ذکر این نکته ضروری است که ترامپ قطعا برنامههایی برای تشدید فشار بر ایران در راستای گرفتن امتیازات بزرگ در پای میز مذاکره دارد. برنامههایی که بر اساس تجربه دور نخست ریاستجمهوری او و نیز مشاهدات موجود، بیشتر متکی بر فشار اقتصادی و تشدید تحریمهاست. پیشبینی میشود یکی از مهمترین برنامههای ترامپ، فشار بر چین و کاهش درآمدهای نفتی ایران باشد. در کنار این موضوع، حتما کاخ سفید برنامههایی برای ایجاد بحران و التهابات اجتماعی در ایران خواهد داشت.
* به نفع مقاومت یا نتانیاهو؟
خط ایجاد هراس از حمله نظامی و اقدامات ضدامنیتی رژیم صهیونیستی علیه ایران بخشی از عملیات روانی آنها علیه مردم ایران و همینطور قطعهای از جنگ شناختی آنها علیه جمهوری اسلامی است. پیگیری این خط از سوی رسانههای وابسته به آمریکا و رژیم صهیونیستی طبیعی است اما بیتوجهی افراد و رسانههای منتسب به جبهه انقلاب نسبت به این واقعیات غیر قابل قبول است. متاسفانه در هفتههای اخیر بویژه پس از اعلام آتشبس در غزه، معدودی فعالان رسانهای منتسب به جبهه انقلاب، هر کدام بنا به دلیلی در دام این عملیات روانی افتاده و خود به بخشی از این جنگ شناختی علیه جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند. ارائه یک تصویر خوفناک از رژیم شکست خورده صهیونیستی و القای ضعف ایران یا اشتباه بودن سیاستها و اقدامات ایران در جنگ ۱۶ ماه اخیر، جز تقویت عملیات روانی دشمن صهیونیست و ایجاد رعب و ترس در جامعه، چه دستاورد دیگری دارد؟ آیا این رفتارها مصداق تذکر اخیر رهبر انقلاب درباره عدم طرح تحلیلهای غلط و ترساندن مردم نیست؟ متاسفانه ریشه این رفتار در بیاعتمادی نسبت به تصمیمگیران و بیاعتقادی نسبت به تصمیمات و اقدامات انجام شده در مقابله با رژیم صهیونیستی است. جنگ غزه در حالی به اتمام رسید که همه تحلیلگران بر شکست رژیم صهیونیستی تاکید میکنند. شاهد آن گریه اعضای کابینه نتانیاهو و استعفای امثال بنگویر و اذعان وی به شکست رژیم صهیونیستی است. آیا حماس خط مقدم جبهه مقاومت نیست؟ آیا پیروزی حماس، پیروزی همه جبهه مقاومت نیست؟ آیا همه تدابیر و تصمیمات و اقدامات جبهه مقاومت در ۱۶ ماه گذشته برای نجات حماس و جلوگیری از خواسته رژیم صهیونیستی برای از بین بردن این تشکیلات مقاومت فلسطینی نبود؟ آیا حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق، ارتش و انصارالله یمن و ایران همه و همه برای یک هدف، یعنی جلوگیری از شکست حماس در مقابل بمبارانها و جنایتهای رژیم صهیونیستی، وارد میدان جنگ نشدند؟
خب! اکنون این هدف مهم محقق شده است. حماس، یعنی همان تشکیلاتی که ۷ اکتبر ۲۰۲۳ عملیات قهرمانانه توفان الاقصی را خلق کرد، حالا به قول جان مرشایمر، سرزندهتر از قبل از میدان جنگ بیرون آمده است. این یعنی مقاومت به هدف خود در این جنگ رسید. این یعنی سیاستگذاری، تصمیمگیری و اقدامات جبهه مقاومت در ۱۶ ماه گذشته به نتیجه مطلوب و هدف اصلی خود رسید. بله! در این جنگ خسارات بزرگ و جبرانناپذیری نیز به جبهه مقاومت وارد شد. شهادت سیدحسن نصرالله، خسارت بزرگ و جبرانناپذیری است. شهادت اسطوره نابغه، یحیی سنوار داغ بزرگی بر دل مقاومت گذاشت اما باید این واقعیت مهم را فهمید که این جنگ، بزرگترین جنگ جبهه مقاومت با رژیم صهیونیستی تاکنون بوده است. حتما در جنگ بزرگ، ممکن است هزینههای بزرگی نیز تحمیل شود. مهم این است که مقاومت در نهایت به هدف خود که نجات حماس و حفاظت از دستاوردهای عملیات ۷ اکتبر بود رسید. مهم این است که در نهایت مقاومت پیروز شد.
بنابراین چشمپوشی از این پیروزی بزرگ و دستاورد ماندگار و لجاجت بر ادعاهایی ثابتنشده درباره تصمیمات و اقدامات جبهه مقاومت و ایران، چه چیزی را ثابت میکند؟
جنگ با همه پیروزیها و شکستهایش، یا همه توفیقات و هزینههایش، فعلا به پایان رسیده است؛ جنگی که اشکها و لبخندهای عجیبی را بر پهنای صورت ملتهای مقاومت نشاند.
اما مهم این است که این جنگ بزرگ با پیروزی مقاومت به اتمام رسید. ادعاهای هیجانی که صرفا از لذت این پیروزی میکاهد و خدای نکرده دل مردم را خالی میکند، به نفع کیست؟ به نفع مقاومت یا نتانیاهو؟
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|