|
پیتسو موسیمانه با فسخ یکطرفه قراردادش از استقلال جدا شد
خوشحالی با خداحافظی
باز هم آن قصه قدیمی؛ باز هم یک جدایی ناگهانی که روی سینه تاریخ آبیها زخم تازهای میزند. این بار نوبت پیتسو موسیمانه بود که در اوج ناباوری، چمدانش را ببندد و بیهیچ مقدمهای راهی شود. غافلگیری؟ نه! برای استقلالیها این یک فیلم تکراری است؛ بارها دیدهاند، بارها سوختهاند، بارها فریاد زدهاند اما گویا این سناریو پایانی ندارد.
* موسیمانه هم رفت؛ بیخداحافظی
موسیمانه که از نیمه راه به استقلال پیوست و هواداران را به روزهای بهتر امیدوار کرد، یکشبه تصمیم گرفت دیگر نماند. قراردادش را فسخ کرد و رفت؛ بیآنکه حتی فرصتی برای وداع باشد. داستانی آشنا که آبیهای پایتخت کم از آن ضربه نخوردهاند. اما مگر نخستین بار است؟ نه! این سرزمین سالهاست جای پای کوچهای ناگهانی را به خود دیده است.
* قصه ۵ سال پیش استراماچونی
برای پیدا کردن نسخهای مشابه، نیازی به کند و کاو در تاریخ نیست. فقط کافی است ۵ سال عقربهها را عقب ببریم؛ زمانی که آندرهآ استراماچونی، آن مربی محبوب ایتالیایی، استقلال را به صدر جدول رسانده بود و دل هواداران را برده بود اما درست در روزی که استقلال آماده میشد تا مقابل پیکان به میدان برود، بمب ترکید: استرا به دلیل پرداخت نشدن مطالباتش قراردادش را فسخ کرد و رفت.
آن روز استقلال، مات و مبهوت، بدون سرمربی وارد زمین شد. بحران شروع شد. تا سالها بعد، نه فقط در زمین، بلکه در دادگاههای بینالمللی هم سایه این رفتن ناگهانی بر سر استقلال سنگینی میکرد. نتیجهاش چه شد؟ بدهیهای سنگین، حذف از آسیا و خاطرهای تلخ که هنوز در ذهن هواداران زنده است.
* عبداللهی و رکوردی که هنوز پابرجاست
اگر از ماجرای استراماچونی و موسیمانه عبور کنیم، هنوز نمونههای دیگری در تاریخ استقلال به چشم میخورند. مثلاً نصرالله عبداللهی؛ مردی که با پیراهن آبی، روی نیمکت و در قامت سرپرست کنار استقلال بود اما در لیگ ۷۴، او یک رکورد تاریخی ثبت کرد؛ کوتاهترین دوران سرمربیگری در تاریخ باشگاه.
استقلال لیگ را با عبداللهی شروع کرد اما فقط یک هفته دوام آورد. باخت یک بر صفر به برق شیراز، که بعداً با رأی کمیته انضباطی به ۳ بر صفر تبدیل شد، پایان کار بود. عبداللهی استعفا کرد و منصور پورحیدری جایش را گرفت.
استقلال و قصه رفتنها، قصهای که هیچوقت تمام نمیشود. از عبداللهی تا استراماچونی، از استراماچونی تا موسیمانه. هر بار یک اسم جدید اما یک سناریوی مشابه. آبیها سالهاست این قصه را زندگی میکنند؛ قصهای که هر بار با امیدی تازه شروع میشود اما همیشه یک «ناگهان رفت» دارد.
* شروعی که شاید نویدبخش باشد
جدایی پیتسو موسیمانه از استقلال، اگرچه ناگهانی و بحثبرانگیز بود اما به نظر میرسد برای بسیاری از هواداران و حتی مدیران باشگاه، اتفاقی غیرمنتظره نبود. علی تاجرنیا، نماینده هلدینگ خلیج فارس در استقلال، در گفتوگویی صریح، از این جدایی به عنوان فرصتی یاد کرد که شاید باعث شود استقلال راه بهتری در پیش بگیرد. او با اشاره به مشکلات مالی و بانکی که در پرداخت دستمزد موسیمانه و دستیارانش وجود داشت، گفت: «مشکلاتی در انتقال پول به حساب ایشان در انگلستان و دستیارانشان در دوبی و آفریقای جنوبی وجود داشت. حتی برای رفع این مساله، بلیت سفر به دوبی برای موسیمانه گرفتیم تا حساب جدید باز کند اما ایشان با وجود همراهی اولیه، در نهایت تصمیم به جدایی گرفت».
تاجرنیا تأکید کرد: «این جدایی میتواند باعث ایجاد فرصتهای تازه برای استقلال شود. هواداران استقلال از این اتفاق چندان ناراحت نیستند. شاید این جدایی، آغازگر روزهای بهتری برای باشگاه باشد. ما همواره تلاش کردهایم نظرات هواداران را در تصمیمگیریها لحاظ کنیم و به نظر میرسد بسیاری از آنها منتظر چنین تغییری بودند».
وی همچنین به واکنش موسیمانه در آخرین روز حضورش در تمرینات اشاره کرد: «امروز موسیمانه از شرایط تیم و نیمکت تشکر کرد و همه چیز عادی بود اما چند ساعت بعد نامه فسخ قرارداد از وکیل ایشان به ما رسید. با وجود این اتفاق، احساس میکنیم شاید این موضوع به نفع استقلال باشد».
در ادامه، تاجرنیا با بیان اینکه هدایت تیم در بازی آینده به سهراب بختیاریزاده سپرده شده است، افزود: «بختیاریزاده، یکی از ستارههای بزرگ استقلال و تیم ملی، موقتاً تیم را هدایت خواهد کرد. درباره آینده نیز تصمیمی نگرفتهایم و تمام تمرکز ما روی بازی پیش رو است».
وی در پاسخ به شایعات مربوط به مذاکره با مربیان جدید از جمله علیرضا منصوریان یا پسیرو نیز گفت: «هیچیک از این شایعات را تأیید نمیکنم. هنوز وارد مذاکره نشدهایم و هر گونه تصمیمگیری پس از بازی پنجشنبه انجام خواهد شد».
تاجرنیا در پایان، با ابراز امیدواری نسبت به آینده استقلال گفت: «باشگاه استقلال مسیر خود را با قدرت ادامه خواهد داد. شاید رفتن موسیمانه سبب خیر شود و در نهایت، شرایطی ایجاد کند که استقلال به جایگاه واقعیاش بازگردد».
این جدایی، هر چند برای برخی غیرمنتظره بود اما فضایی برای استقلال باز کرده تا با نگاهی تازه به پیش برود و شاید این فصل، فصلی متفاوت برای آبیپوشان باشد.
***
باز خسارتی هنگفت از جیب «ملت در مشقت»
عبدالله دارابی: هنوز ۱۳ هفته به پایان لیگ برتر باقی است، جام حذفی و لیگ نخبگان هم برای استقلال تمام نشده ولی سومین سرمربی این فصل آبیپوشان (با احتساب دائمی و موقت) هم رفت و همانگونه که خود موسیمانه در کنفرانس خبری پس از بازی با خیبر اشاره کرده بود، اکنون باید چهارمین سرمربی این فصل استقلال بیاید!
موسیمانه اما چرا رفت؟ پس از بازی با فولاد در اهواز، عملکرد و نحوه فعالیت این سرمربی آفریقایی با قبل از آن متفاوت شد و این را میشد در رفتارها و خواستههای وی، عملکرد تیم و نتایج آن به وضوح دید. گویا وی از تمرکز بر مسائل فنی به پروژه درآمدزایی شخصی رو آورده بود؛ آوردن مشکوک مهاجمی ضعیف به نام مسعود جوما و متعاقبا ممانعت از فسخ توسط او، اصرار بر جذب امثال ثابت ایمانی و عارف غلامی (بدون شناخت قبلی پیتسو از ایشان) و تعطیلی ناموجه تمرینات از نشانههای آن است. به این موارد، همکاری نکردن با باشگاه به منظور اجرایی کردن عملی و قانونی نوتیسش (به گفته مدیران باشگاه) را هم اضافه کنید تا اولویتهای موسیمانه در بازه زمانی بعد از بازی با فولاد به این سو ملموستر شود. سمت دیگر ماجرا، مدیریت باشگاه در فرصت تعیینشده برای بیاثر کردن نوتیس موسیمانه، اقدام لازم که همان پرداخت مطالبات معوقه وی است را ولو به دلیل تحریمها، کاملا انجام نداده و لابد به حرفها و قولهای کلامی طرفین برای حل موضوع بسنده کرده است تا اینک دست برتر از آن این سرمربی شود و باز فوتبال ما از یک سوراخ برای چندمین بار بهشدت گزیده شود و پول هنگفتی از جیب ملت در مشقت، هدر رود!
موسیمانه برای دریافت کامل قرارداد خود و خسارات آن ۱۰ روز به باشگاه استقلال فرصت داده و اعلام کرده پس از آن بدون اطلاع دادن نسبت به شکایت اقدام میکند. در هر صورت و طبق ماجرا که شرحش ذکر شد، بازنده مالی باشگاه استقلال و در حقیقت بیتالمال عمومی خواهد بود و برنده سرمست، موسیمانه و اعوان پیدا و پنهانش که با ۳ ماه حضور در ایران موفق به دریافت کل این قرارداد و ضمائمش خواهند شد.
بار دیگر بحرانی به بحرانهای موجود باشگاه استقلال افزوده شد که توام با خسارت مالی هنگفت نیز خواهد بود اما چه کسی پاسخگوست و چه کسی مواخذه خواهد شد و چه کسی رسیدگی خواهد کرد و کی راه این خسارتها مسدود میشود؟ سوالاتی که به رغم وجود دستگاههای متعدد نظارتی در کشور، متاسفانه جوابی برایش یافت نمیشود...!
آقایانی که در رخ دادن این خسارت هنگفت و رسیدگی به آن مسؤولید! موسیمانه و گروهش از این فسخ، صاحب مبلغی بالغ بر 100 میلیارد تومان از جیب مردم ایران خواهند شد؛ مبلغی که با آن در استانهای محروم کشور، میتوان حداقل ۵۰ تا ۶۰ خانوار بیخانه را صاحب مسکن کرد، هزینه درمان و داروی بسیاری از بیماران تنگدست یا صعبالعلاج را پرداخت کرد، اشتغال ایجاد کرد، مدرسه و راه ساخت و...! به آن اضافه کنید هزینه سنگینی که متعاقبا صرف استخدام سرمربی آینده خواهد شد...! حالا شما با بیخیالی و کارنابلدی هدر دهید و آنانی هم که در حاکمیت، حکم چشم و گوش را دارند، وظیفه نظارتی خود را به درستی انجام ندهند، مگر طوری میشود؟ سر شما به سلامت باد!
ارسال به دوستان
بررسی بازیکنان تازه وارد استقلال در زمستان
سربلند در خرید
زهره فلاحزاده: پس از جذب بیشترین بازیکن میان تیمها؛ حالا باید با نقل و انتقالات زمستانی به مدیران جدید نمره خوبی داد.
علی نظریجویباری و اعضای جدید هیاتمدیره زمانی به استقلال آمدند که استقلالیها هنوز با یک بازیکن هم برای فسخ قرارداد به توافق نرسیده و برای خروج نام آنها با انواع و اقسام موانع روبهرو بودند.
در حالی که هواداران استقلال نگران خرید و جذب بازیکن بودند اما نظریجویباری به همراه بهرام امیری که سابقه طولانی و موفقی در نقل و انتقالات استقلال در سالهای گذشته داشته، توانستند صالح حردانی، آرمین سهرابیان، محمدرضا آزادی و مهران احمدی در کنار جوئل کوجو که توسط مدیریت قبل توافق شده بود را خریداری کنند. استقلال که هماکنون در رده یازدهم است اما برخلاف سایر تیمها، نقل و انتقالات پربار و شلوغی داشت.
مدیران استقلال که دغدغه خروج بازیکنان را داشتند، توانستند با آرمان رمضانی، میلاد زکیپور، گائل کاکوتا و گوستاوو بلانکو فسخ کنند. غیر از کاکوتا که با ۱۲۵ هزار دلار دریافتی از استقلال رفت، مابقی بازیکنان با رفتن به تیم دیگر، هیچ پولی دریافت نکردند تا همین هم اتفاق مثبتی برای باشگاه باشد چون تمام این بازیکنان از استقلال طلب داشتند. از طرفی استقلالیها با جذب آرمین سهرابیان معامله ۲ سر برد کردند. اول اینکه این بازیکن به دلیل فسخ یکطرفه استقلال در دوره مدیریت فرشید سمیعی از باشگاه شکایت کرده بود و ۲۸ میلیارد تومان میتوانست غرامت بگیرد و از طرفی تیم با رفتن میلاد زکیپور و سامان فلاح به یک چپپا نیاز داشت که جای خالی را پر کند. اما استقلالیها که طی سالهای اخیر هرگز نتوانسته بودند در دقایق پایانی بازیکنی جذب کنند، این بار به لطف تجربه مدیران باسابقه توانستند مهران احمدی را در شب آخر نقل و انتقالات از چنگ خیبر خرمآباد درآورند و جای خالی کاکوتا هم بخوبی پر شد. اما نکته عجیب ماجرا جایی است که مدیران استقلال قصد داشتند مسعود جمعه، مهاجم ضعیف خود را از لیست خارج کنند و شب آخر نقل و انتقالات هم با او جلسهای برگزار میکنند. ابتدا بازیکن هم موافقت میکند و قرار بر این میشود یا با دریافت ۴۰ هزار دلار قراردادش را فسخ کند یا ۱۰۰ هزار دلار را طی ۳ قسط (۴۰+۳۰+۳۰) دریافت کند و برود اما در همان لحظات که همه چیز بخوبی پیش میرفت، جمعه یک پیامک از سرمربی استقلال دریافت میکند که یا کل مبلغ ۱۰۰ هزار دلار را همین حالا بگیر و فردا برو یا در تیم بمان؛ من به تو احتیاج دارم! همین اتفاق باعث میشود تمام معادلات بههم بریزد و استقلال نتواند با این بازیکن فسخ کند.
آبیها قصد داشتند تیوی بیفوما، بازیکن موثر استقلال خوزستان را هم به خدمت بگیرند و حتی ۲ هفته پیش به توافقاتی هم رسیده بودند اما مدیرعامل کارخانه فولاد ملی طی ۲ روز آخر نقل و انتقالات اعلام میکند این بازیکن را به هیچ عنوان نمیفروشیم و باید در تیم بماند. بیفوما که از پیش به علت عدم دریافت مطالباتش نوتیس به باشگاه خوزستانی ارسال کرده بود، قصد داشت با فسخ قرارداد به استقلال تهران بیاید اما از آنجا که مهلت قانونی نوتیس او ۲ روز پس از پایان نقل و انتقالات بوده، نتوانست قراردادش را فسخ کند.
از طرفی باشگاه استقلال قصد داشت پس از پایان نقل و انتقالات یک وینگر آزاد خارجی هم به خدمت بگیرد اما با توجه به اینکه در روز آخر، مذاکرات با باشگاه خیبر برای جذب مهران احمدی دوباره از سر گرفته شد و خرید بیفوما هم منتفی شد و از طرف دیگر با توجه به وارد شدن نام مهرداد محمدی (بازیکن مصدوم تیم) به لیست؛ مدیران تیم قید خرید وینگر خارجی را زدند.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
قیمت انرژی؛ تصمیمگیری درباره یک معمای ملی
امین حقگو: دهههاست موضوع قیمتگذاری حاملهای انرژی، بویژه بنزین، محل اختلاف نظر و مناقشه در کشور بوده است. هر بار که قیمت حاملهای انرژی از تورم و قیمتهای نسبی عقب میماند، این زخم کهنه از نو سر باز میکند و نزاع بر سر آزادسازی یا عدم آزادسازی آن آغاز میشود. برخی خواهان کنترل و مدیریت قیمتها برای حمایت از ساختار تولید، مصرفکنندگان و کاهش فشار اقتصادی هستند، در حالی که گروه دیگری بر آزادسازی قیمتها به عنوان راهکاری برای مدیریت بهینه منابع و کاهش هدررفت آن تأکید میکنند. اما این کشمکش بیپایان به کجا رسیده است؟ آیا تثبیت یا آزادسازی قیمتها تنها راهحلهای موجود هستند و راهحلی مناسب برای این مساله به شمار میروند؟ اگر انتخاب هر یک از این مسیرها به نحوی متفاوت بحران را تشدید میکند، راهحل بهینهتر چیست؟ به نظر میرسد وقت آن رسیده است تصمیمی مبتنی بر شرایط خاص اقتصادی ایران و تجربه جهانی گرفته شود.
* محدودیتهای ساختاری و موقعیت خاص اقتصاد ایران
اقتصاد سالم و قوی، اقتصادی است که کارایی بازار و قیمتها را با هم داشته باشد. یکی از شقوق آن، تناسب بازار و قیمت با شرایط واقعی اقتصاد است. اقتصاد ایران به دلیل تحریمهای اقتصادی و محدودیت از دسترسی به بازارهای جهانی و زنجیره ارزش بینالمللی، به سمت اقتصادی نسبتا بستهتر و مستقل سوق یافته است. به همین علت است که به ناچار، حساب سرمایه بسته، نظام چندنرخی در حوزههای مختلف و محدودیت در ورود و خروج سرمایه را شاهدیم. در چنین موقعیتی، اتصال به قیمتهای جهانی و حتی منطقهای به عنوان مبنای سیاستگذاری و تصمیمگیری، بویژه در حوزه انرژی، نظام اقتصادی ناکارا و غیرمولد را برای ما به ارث خواهد گذاشت، چرا که ساختار بازار و قیمتهای آزاد و جهانی، تناسبی با بنیانهای تولید و صنعت که در زنجیره اقتصاد جهانی حاضر نیستند، ندارد. در واقع این ۲ حوزه بر یکدیگر منطبق نخواهند شد و اختلال در نظام اقتصادی پدید خواهد آمد. توجه به این موقعیت خاص و محدود، همان وضعیتی است که مسعود نیلی، اقتصاددان برجسته نزدیک به جریان اقتصاد آزاد بیان میکند که در شرایط فعلی چارهای جز پذیرفتن نظام چندنرخی در حوزه ارز و دیگر حوزهها نداریم. در اقتصادهایی که در زنجیره ارزش جهانی حاضر هستند، قیمتگذاری انرژی بخشی از یک سیاست کلان برای جذب سرمایه، تسهیل ورود و خروج سرمایه و افزایش رقابتپذیری است اما ایران با محدودیتهای ساختاری فعلی نمیتواند از چنین سازوکاری بهره ببرد.
* قیمت جهانی؛ یک ابهام مفهومی
علاوه بر مواردی که بیان شد، باید عنوان کرد قیمت حاملهای انرژی در دیگر کشورها (حتی کشورهای همسایه و کشورهایی که روابط و وابستگی زیاد اقتصادی دارند) نیز ارقامی متفاوت دارد و قیمتها بر اساس ساختار تولید و منافع ملی به قیمت بازاری تبدیل میشود. واقعیت این است که در بسیاری از کشورها، قیمت انرژی تحت تأثیر سیاستهای دولتها قرار دارد. به عنوان مثال، قیمت بنزین در ایالات متحده آمریکا به طور متوسط حدود 3.5 دلار در هر گالن (معادل حدود 90 سنت در هر لیتر) است، در حالی که در کانادا این قیمت به حدود 1.5 دلار در هر لیتر میرسد. از سوی دیگر، در کشورهای اروپایی مانند آلمان یا فرانسه، قیمت بنزین به حدود 2 یورو در هر لیتر یا حتی بیشتر میرسد. این تفاوت قیمتها نشاندهنده آن است که عوامل متعددی از جمله مالیاتها، یارانهها و هزینههای حملونقل بر قیمت انرژی تأثیر میگذارد. حتی در خاورمیانه، کشوری مانند عربستان سعودی قیمت بنزین را حدود 62 سنت در هر لیتر نگه داشته است، در حالی که در ترکیه این رقم به حدود 1.5 دلار میرسد. این مقایسهها نشان میدهد قیمتگذاری انرژی بشدت وابسته به منافع ملی، ساختار تولیدی و صنعتی هر کشور و همچنین شرایط خاص سیاسی و اقتصادی است. به عبارت دیگر، چیزی به نام «قیمت آزاد» یا «قیمت جهانی» انرژی، به آن معنا در عمل وجود ندارد.
* تثبیت یا آزادسازی؛ ۲ راهحل پرهزینه
در ایران نیز تثبیت قیمت انرژی، با وجود تورمهای بالا و رشد هزینههای تولید، مشکلات و آسیبهای زیادی را به وجود آورده است. از یک سو، تثبیت قیمت باعث شده مصرف انرژی به صورت غیرمنطقی افزایش یابد و از سوی دیگر، به دلیل نبود منابع مالی کافی، دولت قادر به توسعه زیرساختهای انرژی یا حمایت از اقشار آسیبپذیر نباشد. از طرف دیگر، آزادسازی کامل قیمت انرژی نیز با توجه به شرایط خاص اقتصادی ایران میتواند تبعات سنگینی داشته باشد. افزایش ناگهانی قیمت انرژی بدون وجود سازوکاری برای تعدیل تأثیرات آن بر سایر بخشهای اقتصادی و اجتماعی، فشار زیادی را بر بنیانهای تولیدی، صنعتی و اجتماعی وارد خواهد کرد و به بیثباتی اقتصادی و اجتماعی منجر خواهد شد.
همین ریسک بزرگ است که تا امروز به نظام تصمیمگیری اجازه آزادسازی یا جهانیسازی قیمتها را نداده است. با این حال، هرچند توجه به راهکار قیمتی همه مساله حکمرانی انرژی در ایران نبوده و این مساله ابعاد بسیار پیچیدهتر و چندلایهای دارد اما به نظر میرسد در نظام قیمتی، راه پیشرو بهینهتر باشد.
* فرمولی پیشبینیپذیر برای قیمتگذاری
با توجه به این چالشها، قبل از هر چیز باید توجه داشت قیمت باید ۲ اصل «کارایی» و «پیشبینیپذیری» را با هم داشته باشد. این دو اصل ضروری جهت ارتقای کمی و کیفی بنیانهای تولیدی و سرمایهگذاری در اقتصاد است. به نظر میرسد بهترین رویکرد، تعیین فرمولی است که ۲ اصل ذکر شده را در خود داشته باشد. در واقع این فرمولی معین و در دسترس برای تولیدکنندگان و مصرفکنندگان است و باید به گونهای طراحی شود که موارد زیر را پوشش داده
باشد.
1- عوامل اقتصادی موثر: شاخصهایی مانند تورم تولیدکننده، تورم مصرفکننده و هزینههای واقعی تولید انرژی و... در آن لحاظ و مطابق آخرین آمار بانک مرکزی بهروزرسانی شود.
2- انعطافپذیری: امکان بازبینی و تعدیل قیمتها به صورت دورهای (ماهانه، فصلی یا سالانه) وجود داشته باشد.
3- حاشیه سود منطقی: برای بخش خصوصی فعال در حوزه انرژی، حاشیه سود معقولی در نظر گرفته شود تا انگیزه لازم برای سرمایهگذاری و توسعه زیرساختها فراهم شود.
4- حمایت از اقشار آسیبپذیر: بخشی از درآمد حاصل از اصلاح قیمتها باید به صورت هدفمند و صرفا برای حمایت از اقشار آسیبپذیر اختصاص یابد.
این فرمول، علاوه بر بهبود کارایی اقتصادی، باعث شفافیت و افزایش اعتماد عمومی نیز خواهد شد، چرا که مصرفکنندگان و تولیدکنندگان میدانند قیمتها بر اساس چه سازوکاری تعیین میشود و این سازوکار به دور از مداخلات غیرشفاف و ناگهانی است.
* توانمندی و عزم دولت، شرط کلیدی
دسترسی به چنین نظامی در حکمرانی اقتصادی، مستلزم قابلیتها و تواناییهای دولت است. از این منظر که اراده و توان کافی برای مواجهه با مسائل را داشته باشد. آزادسازی اقتصاد در شرایطی که جنگ اقتصادی و تحریم بر یک ملت تحمیل شده، بیشتر از آنکه حاصل انتخاب و تصمیم باشد، محصول ناتوانی و کمظرفیتی دولتها برای شانه خالی کردن از بار مسؤولیت است، چرا که آزادسازی در واقع به معنای سلب مسؤولیت و پاسخگویی دولت در آن حوزه خواهد بود. آنچنان که وزیر اسبق نفت درباره عدم توانایی دولت در مدیریت اقتصادی گفت «قیمتها دست خداست» و رئیس صندوق توسعه ملی میگوید «برای اینکه ناترازیها را تراز کنیم، باید تسلیم سنتهای الهی در علم اقتصاد باشیم». این دو اظهار نظر بیش از هر چیز، هشداری برای بحران «معنای دولت» است.
ارسال به دوستان
بررسی گزینههای داخلی در راه نیمکت استقلال
محرم و ۲ پیشکسوت آبی
با جدایی غیرمنتظره پیتسو موسیمانه از استقلال، معادلات نیمکت این تیم بار دیگر پیچیده شد. این سرمربی اهل آفریقای جنوبی که با امیدهای زیادی به تهران آمده بود، در حرکتی ناگهانی قراردادش را بهصورت یکطرفه فسخ کرد و بدون نگاه به گذشته، از جمع آبیپوشان کنار رفت. در واکنش به این اقدام، مدیران استقلال تصمیم گرفتند دیگر هیچ تلاشی برای بازگرداندن او انجام ندهند و رسما اعلام کردند همکاری با موسیمانه پایان یافته است.
علی تاجرنیا، نماینده هلدینگ خلیجفارس در باشگاه، در مصاحبهای کوتاه اعلام کرد: «استقلال دیگر به موسیمانه فکر نمیکند. وقت آن رسیده که نیمکت تیم به فرد جدیدی سپرده شود». حالا در بازی امروز با استقلال خوزستان، استقلال بدون سرمربی مانده و سکان هدایت موقت تیم را سهراب بختیاریزاده به همراه سایر اعضای ایرانی کادر فنی به دست گرفته است. اما این فقط یک راهحل کوتاهمدت است و بعد از این بازی، هیات مدیره تصمیم نهایی را درباره سرمربی جدید خواهد گرفت.
در همین راستا، اخبار رسیده از داخل باشگاه حکایت از آن دارد ۳ گزینه داخلی برای هدایت استقلال پیشنهاد شدهاند: محرم نویدکیا، علیرضا منصوریان و رضا عنایتی.
* گزینههای ایرانی روی میز مدیران استقلال
علیرضا منصوریان یکی از این نامهای آشناست. کسی که در یک دوره هدایت استقلال را برعهده داشت اما عملکردش با فراز و نشیبهای فراوانی همراه شد و در نهایت به دلیل فشار هواداران و مدیریت وقت، از تیم کنار رفت. با این حال، او همچنان یکی از چهرههای نزدیک به استقلال محسوب میشود و شاید این بار بتواند در بازگشتی دوباره، گذشته را جبران کند.
در کنار او، رضا عنایتی هم گزینه دیگری است که به مدیران باشگاه پیشنهاد شده است. او در مربیگری چندان تجربه درخشانی نداشته اما بهعنوان یک استقلالی تمامعیار، میتواند رابطه نزدیکی با بازیکنان و هواداران برقرار کند. البته برخی کارشناسان اعتقاد دارند تجربه عنایتی برای نشستن روی نیمکت استقلال کافی نیست و باشگاه نباید در این مقطع حساس ریسک کند.
محرم نویدکیا سومین نام این فهرست است. برخلاف ۲ گزینه قبلی، او سابقه بازی در استقلال را ندارد اما یکی از مربیان جوان و خوشفکری است که در سپاهان نشان داده میتواند تیمی را با فلسفه فوتبال مالکانه هدایت کند. او تا همین چند ماه پیش سرمربی مس رفسنجان بود اما در میانه راه از این تیم جدا شد.
* احتمال دیگر؛ آیا بختیاریزاده شگفتیساز میشود؟
البته یک سناریوی دیگر نیز در استقلال مطرح شده است. اگر بختیاریزاده در بازیهای پیشرو نتایج خوبی بگیرد، ممکن است مدیران باشگاه تصمیم بگیرند سرمربی جدیدی انتخاب نکنند و هدایت تیم را به همین مربی بسپارند.
* هواداران در انتظار تصمیم نهایی
در حالی که هیات مدیره استقلال هنوز به نتیجه قطعی نرسیده، هواداران این تیم بهشدت نگران آینده نیمکت تیمشان هستند. بعد از روزهای پرفرازونشیب این فصل، آبیها نیاز به ثبات دارند و حالا همه چشمها به تصمیم مدیران باشگاه دوخته شده تا ببینند سرنوشت نیمکت استقلال به کدامیک از این گزینهها خواهد رسید.
ارسال به دوستان
دیدگاه
دروغهای نتانیاهو و قدرتنمایی حماس در غزه
مهدی گرگانی: مرحله دوم تبادل اسرا میان حماس و رژیم صهیونیستی به صحنه قدرتنمایی رزمندگان مقاومت علیه اسرائیل در مقابل چشم جهانیان تبدیل شد.
روز شنبه فاز دوم تبادل اسرا به عنوان بخشی از توافق آتشبس میان رژیم صهیونیستی و حماس انجام شد و طی آن مبادله ۴ اسیر صهیونیستی در برابر ۲۰۰ اسیر فلسطینی با وساطت صلیب سرخ جهانی و دیگر میانجیگران بینالمللی انجام شد. در حالی که همه رسانههای خبری و افکار عمومی جهان لحظه به لحظه این عملیات را نظارهگر بودند، حماس با هوشمندی تمام این عملیات را به فرصتی برای نمایش قدرت خود تبدیل کرد و در خلال آن پیامهای واضح و آشکاری برای دشمن صهیونیستی ارسال کرد.
1- تجمع گسترده و متحدالشکل نیروهای حماس در محل رونمایی از اسرای صهیونیست به قدری غیرمنتظره بود که رسانههای غربی بلافاصله تصاویر آن را منتشر کرده و به آن واکنش نشان دادند. شبکه سیانان در این باره نوشت: صحنهای که حماس روز شنبه با حضور گسترده نیروهای نقابدار و مسلح به سلاحهای خودکار چیده بود، حامل پیامهایی برای اسرائیل بود؛ حماس نشان داد بهرغم ۱۵ ماه حملات اسرائیل همچنان در غزه فرماندهی میکند. مساله دیگری که خیلی درباره آن بحث شد، شرایط خوب اسرای صهیونیست بود. آنها با چهرههایی خندان و در حالی که به زبان عربی از نیروهای حماس تشکر میکردند با تابلوهایی از گردانهای قسام به عنوان هدیه راهی اراضی اشغالی شدند. حماس با این اقدام خود به رژیم صهیونیستی نشان داد بهرغم جنایات و وحشیگریهای این رژیم در غزه، به عرف و اخلاق اسلامی پایبند است و با دادن تابلوهای قسام به اسرای آزاد شده، به نتانیاهو این پیام را مخابره کرد که حماس همچنان زنده است.
2- حضور گسترده رزمندگان مسلح حماس و جهاد اسلامی در میدان فلسطین غزه به همراه خودروهای بیشمار متعلق به گروه حماس تعجب و حیرت بسیاری از جمله تحلیلگران و ناظران سیاسی را برانگیخت. کاربران شبکههای اجتماعی اکنون درباره این موضوع بحث میکنند که پس از حدود ۵۰۰ روز جنگ که نظامیان رژیم صهیونیستی در اینچ به اینچ غزه پیشروی کرده و به زعم خودشان کل مساحت غزه را (در چندین منطقه چند باره) پاکسازی کردند، این نیروهای منسجم و یکپارچه از کجا بیرون آمده و چگونه همچنان سازمانیافته باقی ماندهاند. بسیاری در طول جنگ گمانهزنی میکردند حماس اسرای صهیونیستی را از غزه خارج کرده و به همین دلیل ارتش اسرائیل نتوانسته آنها را پیدا کند! اما تبادلات اخیر نشان داد اسرای صهیونیست در داخل غزه و نزدیکی مراکز عملیاتی ارتش اسرائیل نگهداری میشدهاند. اکنون این سوال همچنان رازآلود باقی مانده است که حماس کجا و چگونه این اسرا را نگهداری میکرده است که ارتش رژیم صهیونیستی با صدها هزار نیرو و تجهیزات جاسوسی پیشرفته نتوانست به آنها دست یابد و موقعیت آنها را مکانیابی کند. اینها همگی نشاندهنده قدرت حماس و حمایت قاطعانه مردم غزه و فلسطینیها از این گروه مقاومت است.
3- اما قدرتنمایی حماس در روز شنبه بزرگترین ضربه را به حیثیت بنیامین نتانیاهو زد و دروغهای او را بیش از پیش آشکار کرد. نتانیاهو به بهانه نابودی حماس ماهها جنگ را طولانی کرد و حتی از سوی خانوادههای اسرای صهیونیست به بیتوجهی به وضعیت آنها متهم شد. نمایش مقتدرانه و باصلابت حماس نشان داد نه تنها حماس از بین نرفته، بلکه همچنان قادر به مقابله با اسرائیل و در غزه یگانه قدرت حاکم است. «اسرائیل زیو» رئیس سابق بخش عملیات ارتش رژیم صهیونیستی در این زمینه گفته جنبش حماس در حالی از این جنگ بیرون میآید که همچنان دست برتر را دارد و کنترل نوار غزه را حفظ کرده است. «عیدی کرمی» مسؤول سابق شاباک هم گفته اقدامات حماس در مراسم تحویل گروگانهای اسرائیلی سازمانیافته، منظم و طبق اسناد و اسامی بود، این جنبش تلاش دارد اینگونه نشان دهد که همانند یک ارتش منظم، کنترل اوضاع را در دست دارد و قدرتمند است. با آشکار شدن دروغهای نتانیاهو، احتمالا طی روزهای آینده فشارهای جامعه و گروههای اپوزیسیون برای کنار زدن وی از قدرت شدت خواهد گرفت.
4- اما قبل از نمایش حماس در روز شنبه، پخش تصاویری جدید و بکر از یحیی سنوار، رهبر شهید حماس در جنگ غزه در مستندی به نام «ماخفی اعظم» که از شبکه الجزیره پخش شد، باعث تحقیر تمامعیار صهیونیستها شد. رفت و آمد یحیی سنوار و محمد ضیف، رهبران حماس با لباس مبدل در رفح و مدیریت صحنه نبرد از سوی آنها در حالی که تردد نظامیان تا بن دندان مسلح رژیم صهیونیستی در نزدیکی آنها قابل مشاهده است، نشان میدهد چرا اسرائیل نتوانسته در غزه کاری از پیش ببرد.
کانال 12 اسرائیل مستند الجزیره را یک آبروریزی بزرگ برای اسرائیل خوانده است. این شبکه عبری تاکید کرده این مستند تأیید میکند سنوار از گشت و گذار در خیابانهای غزه در طول جنگ هراسی نداشته و نه تنها مخفی نشده بوده، بلکه در خیابانها در حال جنگ با ارتش اسرائیل بوده است.
5- شکستهای رژیم صهیونیستی در جنگ غزه روز به روز در حال نمایان شدن است. به اذعان بسیاری از صهیونیستها خود پذیرش آتشبس، شکست اسرائیل در برابر حماس بود. نمایش قدرت حماس در غزه و مستند یحیی سنوار هم نشانههای دیگری از شکستهای رژیم صهیونیستی است و در روزهای آتی احتمالا شاهد دومینویی از شکستهای دیگر اسرائیل خواهیم بود.
ارسال به دوستان
نگاه
سادهانگاری زبانی و دلالتهای مدیریتی
مرتضی علیزاده: چند ماه پیش قبل از ماجرای اخیر «متر100» هم یک بار آقای رئیسجمهور از روی متن سخنرانی که میخواندند، «امام خمینی رحمهالله علیه» را که به اختصار «امام خمینی(ره)» نوشته میشود، به همان صورت گفتاری یعنی «امام خمینی ره» ادا کردند. در آن مقطع از باب اینکه آغاز کار آقای رئیسجمهور بود، این موضوع چندان مورد توجه قرار نگرفت و البته چنین موضوعی به خودی خود و جدا از فرامتن آن بسیار پیش پا افتاده است. ماجرای اخیر را هم میتوان دستمایه جدلهای سیاسی کرد که کم و بیش چنین کردهاند اما با در نظر گرفتن ماجرای قبلی و برخی دیگر از سهلانگاریهای زبانی رئیسجمهور، پرداختن به برخی دلالتهای آن ضرورت مییابد. ریاستجمهوری بالاترین جایگاه نمایندگی مردم است و قاعدتا کسی که در این جایگاه مستقر میشود باید عصاره فضایل ملت باشد. بنابراین اشتباهات زبانی کسی در این سطح را نمیتوان آسان گرفت؛ چه او شهروندی ساده نیست که سهلانگاریهای زبانیاش تنها یک اشتباه ساده باشد، بلکه دلالتهای مهمی دارد. چنین اشتباهاتی از طرف رئیسجمهور فعلی البته با دیگر شئون او همساز است. کسی که چارچوبهای ذهنی و به تبع آن الگوهای زبانی محدودی دارد و همه چیز را ساده میبیند و همچنان گرفتار دوگانههای کهن از جمله دوگانه جنگ - صلح و کلانایدهاش در مسائل داخلی و خارجی «دعوا نکنیم» است، طبعا در بند ادای صحیح کلمات نیست. احتمالا برای او الفاظ و عبارات هم مانند اداره کشور ساده است و همین سادگی مانع درک و دریافت پیچیدگیها میشود تا او در همین سفر اخیر به خوزستان اعتراف کند «هرچه فکر میکنم نمیفهم چرا وضع خوزستان چنین است». به هر حال به نظر میرسد میتوان یکی از دلالتهای این سهلانگاریها در ادای کلمات و عبارات را بساطت ذهن و زبان در نظر گرفت که این خود دال بر قرار گرفتن افراد نامناسب در جایگاهی مهم است. تجربه نظام حکمرانی ما دست کم درباره ریاستجمهوری نشان میدهد رویههای اشتباه، عامل جدی در پیدا شدن این وضع است اما ظاهرا چالش عمیقتر از این است و این سبک مدیران و مدیریت، مسالهای جدی در نظام اداری کشور به شمار میرود و به دلایل مختلف اغلب قواره مناصب مختلف به تن صاحبان آنها گشاد است. در سالهای اخیر از از زبان افراد مختلف در سطوح متفاوت شنیدهایم که بخش مهمی از مشکلات کشور ناشی از سوءمدیریت است.
اگر درستی این گزاره را بپذیریم، دلیل عمده آن را باید در همین عدم تناسب جستوجو کرد که ناشی از فقدان نظام منسجم تربیت، آموزش و گزینش مدیران و سیاستمردان است. وقتی قواعد و سازوکار مطلوبی برای انتخاب یا انتصاب مدیران درکار نباشد، هرکس میتواند به طریقی وارد این چرخه شود و چون در این جهت آموزش ندیده و اقتضائات جایگاه خود را بدرستی نمیداند، حضور او میتواند در اداره امور اختلالاتی ایجاد کند. در این میان هر چه سطح مدیریت بالاتر باشد، طبیعتا دامنه اختلالات بزرگتر است و این برای کشوری که سودای توسعه دارد، مانع بسیار بزرگی است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|