مذاکره در جاده تهدید!
محمد بیات: کمتر از یک ماه پس از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید، بار دیگر زمزمه آغاز مذاکرات دوجانبه میان تهران - واشنگتن در موضوع هستهای تبدیل به تیتر اصلی خبرگزاریها و رسانههای جریان اصلی شده است. چهلوهفتمین مستاجر کاخ سفید پس از دیدار با بنیامین نتانیاهو در چهارم فوریه، جهت مصاحبهها و سخنرانیهای خود را به سمت تهدید ایران به فشار حداکثری، حمله نظامی و در عین حال تمایل برای رسیدن به توافق بزرگ چرخانده است. میزان تناقض گفتاری ترامپ درباره پرونده ایران به قدری زیاد است که به روشنی نمیتوان سیگنالهای «دعوت به مذاکره» یا «تهدید به جنگ» را تشخیص داد. اساساً گذاشتن شروطی غیرقابل اجرا درباره «راستیآزمایی و سپس منفجر کردن برنامه اتمی ایران» یا تهدید مستمر به بمباران زیرساختهای کشور توسط اسرائیل ناشی از ادراک غلط دولت ترامپ درباره تنظیم روابط با دولت جدید ایران است.
* بازی با کلمات؛ ترامپ از دل تناقض گفتاری درباره ایران به دنبال چیست؟
ترامپ همزمان با امضای «یادداشت اجرایی» ریاست جمهوری مبنی بر احیای کمپین فشار حداکثری علیه ایران، از عدم تمایل خود برای افزایش بر تهران میگوید. رئیسجمهور جمهوریخواه آمریکا صبح پنجم فوریه در شبکه اجتماعی «سوشال تروث» هرگونه خبرسازی درباره همکاری آمریکا- اسرائیل برای قلع و قمع ایران را رد کرد و از تمایل برای رسیدن به یک توافق معتبر با دولت ایران گفت. در حالی که ترامپ سیگنال مذاکره با دولت چهاردهم را میفرستد، همزمان از دوگانه «توافق یا بمباران اسرائیل» رونمایی میکند! با آنکه ترامپ در پاسخ به ادعای خبرنگار حاضر در کاخ سفید مبنی بر تضعیف تهران، از «ایران قدرتمند» سخن میگوید اما در مصاحبه با فاکسنیوز مدعی میشود سیستمهای پدافندی ایران از بین رفته و مسؤولان کشور در وضعیت ترس به سر میبرند! مجموعه ادعاهای متناقض فوق سبب میشود بسیاری از تحلیلگران نسبت به صداقت ترامپ برای آغاز مذاکرات واقعی و شرافتمندانه با تهران دچار تردیدهای جدی شوند. اظهارات متناقض و غیرواقعی با چه هدفی از سوی رئیسجمهور جدید آمریکا بیان میشود؟ آیا وی «وحدت ملی ایرانیان» را هدف قرار گرفته یا تن به «پلن بی» نتانیاهو برای تحت فشار قرار دادن تهران و ایجاد سایه جنگ در منطقه داده است؟
* شروط غیرقابل قبول؛ بازنویسی شروط دوازدهگانه پمپئو
تنها ساعاتی پس از دیدار دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو، رئیسجمهور آمریکا با امضای «یادداشت اجرایی» که یک مرحله پایینتر از «فرمان اجرایی» دارای الزام اجرایی است، مانند سال 2017 برنامه اتمی، موشکی، نفوذ منطقهای و مساله حقوق بشر در ایران را بهانه قرار داد تا بتواند به صورت مؤثر شریان صادرات نفت ایران به چین (91 درصد)، معافیت صادرات گاز ایران به عراق و حتی بندر چابهار را هدف قرار دهد. در برنامه اعلام شده از سوی دولت ترامپ، هدف اصلی به «صفر» رساندن صادرات نفت ایران است تا از این طریق منابع مالی دولت در تهران به اتمام رسیده و مقامات ارشد نظام مجبور به تسلیم در برابر خواستههای آمریکا و رژیم صهیونیستی شوند. نکته کلیدی و جالب توجه در کارزار جدید آمریکا علیه ایران آن است که ترامپ هیچگونه «در باغ سبزی» مبنی بر رفع یا حتی کاهش تحریمها، ورود سرمایهگذاران خارجی به ایران یا کاهش فشار بر تهران نمیدهد، بلکه تنها امتیاز وی به جمهوری اسلامی عدم بمباران ایران از سوی رژیم صهیونیستی است!
* «ایران ضعیف»؛ کلیدواژه امنیتیسازی ایران توسط اسرائیل
به نظر میرسد بنیامین نتانیاهو و ران درمر (وزیر امور استراتژیک اسرائیل) در جریان دیدار با مارکو ربیو، مایک والتز و استیون ویتکاف، ادراک مردان سیاست خارجی آمریکا را درباره توان ایران و محور مقاومت دچار خطای محاسباتی کردند. پس از برقراری آتشبس در لبنان و سقوط نظام قانونی سوریه، اندیشکدهها، رسانهها و تحلیلگران نزدیک به «جریان اصلی» سعی کردند کلیدواژه «ایران ضعیف» را به عنوان یک واقعیت، نه بازی کلامی، به مخاطبان خود تحمیل کنند. در این روایتسازی جعلی، متحدان منطقهای ایران در نبرد با رژیم صهیونیستی بشدت تضعیف شدهاند و ایران دیگری از نعمت «حلقه آتش» برای ایجاد مانع در برابر اسرائیل برخوردار نیست. این روایت زمانی عجیبتر میشود که ترامپ نیز سخنان نتانیاهو را درباره از بین رفتن سیستمهای پدافندی ایران تکرار میکند! صهیونیستها در این بازی خطرناک مدعی هستند ایران پس از شکست مقاومت به دنبال حرکت به سمت تولید «بازدارندگی اتمی» است تا از این طریق بتواند به «معمای امنیت» خود پاسخ دهد! به بیان دیگر اسرائیل سعی دارد تنها مسیر باقیمانده برای ایران را حرکت به سمت ایجاد بازدارندگی هستهای نشان دهد! در این صورتبندی، غرب در «بزنگاه تاریخی» و آستانه «پنجره طلایی» برای حمله به ایران ضعیفشده قرار گرفته است تا یکبار برای همیشه برنامه اتمی ایران را هدف قرار داده و این تهدید امنیتی را در غرب آسیا از بین ببرد. ادبیات ضدایرانی استخدام شده توسط ترامپ و شروط غیرقابل اجرای وی برای ایران نشاندهنده موفقیت پروژه «امنیتیسازی ایران» در کاخ سفید توسط نتانیاهو است. نخستوزیر رژیم صهیونیستی موفق شده مانند 4 سال نخست ریاستجمهوری ترامپ، افسار سیاست خاورمیانهای رئیسجمهور جدید آمریکا را به دست گرفته و از توان نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی واشنگتن برای تضعیف ایران بهره ببرد. واقعیت آن است که نقش موثر «لابی یهود» در جریان پیروزی مجدد ترامپ در انتخابات به قدری پررنگ است که ساکن جدید کاخ سفید خود را وامدار صهیونیستها بداند. در دوران جدید، مقامات دولت چهاردهم ضمن باز نگه داشتن «اتاق مذاکره» برای صیانت از منافع ملی کشور، باید با نگاه واقعبینانه هماهنگی راهبردی میان آمریکا و رژیم صهیونیستی را مشاهده کرده و آماده موجهای تحریم، خرابکاری و ترور در داخل کشور باشند. در این روند، هرگونه نگاه «صفر یا صد» به مساله مواجهه با آمریکا یا ایجاد دوگانههای خطرناک و جعلی «میدان - دیپلماسی» تنها سبب افزایش انشقاق داخلی و تشدید فشار بر مسؤولان نظام خواهد شد.