31/فروردين/1404
|
15:20
۰۸:۵۱
۱۴۰۴/۰۱/۳۱

پیوند شعر و خط در فرهنگ ایرانی

تاریخ و تمدن بشر اجزایی درهم‌تنیده دارد که انگار همدیگر را کامل می‌کنند. در این میان، تاریخ و تمدن جهان اسلام از عناصر مختلفی برخوردار است که مقوم و حامی یکدیگر هستند و به ماندگاری این اجزای مؤثر کمک کرده‌اند. یک نمونه از این عناصر که از هنرهای جذاب و دلنشین هم به‌شمار می‌رود، «خط و خوشنویسی» است.
پیوند شعر و خط در فرهنگ ایرانی
 
هنری که با شکل‌گیری، رشد و توسعه آن، بسیاری از اسناد و مدارک مکتوب این تاریخ و تمدن، از جمله کتاب آسمانی مسلمانان یعنی قرآن و بسیاری از اسناد مکتوب دیگر تاریخ و تمدن از آن بهره گرفته و به اشکال زیبا، متنوع و جذاب، جاودانه و ماندگار شدند. در همین ارتباط و در خصوص نقش خط و خوشنویسی در ماندگاری میراث مکتوب جهان اسلام، با کاوه تیموری، استاد برجسته خوشنویسی و خط‌پژوه به گفت‌وگو نشسته‌ایم. 
 
با تشکر از فرصتی که در اختیار روزنامه جام‌جم قرار دادید، برای شروع گفت‌وگو در خصوص تأثیر هنر خوشنویسی در ماندگاری میراث مکتوب دین مبین اسلام برای‌مان بگویید. 
بِسْمِ‌الله الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. موضوع تأثیر خوشنویسی بر فرهنگ اسلامی و تأثیر فرهنگ اسلامی بر هنری با عنوان «خط»، درواقع تأثیروتاثری دوسویه است. اساساً تکامل خط در دنیای اسلام، ریشه در فرهنگ اسلامی داشته است. درحقیقت، باید به این نکته اشاره نمود که اهمیت نگارش و نوشتن درفرهنگ اسلامی وحفظ کلام الهی و کتابت قرآن، استوانه‌ای اصلی برای بهادادن به خوشنویسی و خط در گستره اسلام بوده است. درصدر اسلام، تکامل خط کوفی به‌سهولت امکان‌پذیر نبود، مگر آن‌که عاملی و متغیری اساسی به آن دامن می‌زد و آن عامل، همانا کتابت نامه محبوب الهی بود. تمرکز حضرت مولی‌الموحدین،علی(ع)، بر کتابت قرآن از این منظربسیارحائزاهمیت است وبی‌دلیل نیست که خوشنویسان،«نیای روحانی» خویش رابه حضرت ایشان منتسب می‌دانند. سلطان‌علی مشهدی، خوشنویسی که درسال۹۲۶هجری قمری وفات یافته، صاحب رساله‌ای تحت عنوان «صراط‌السطور» است که نظری‌ترین رساله در ادبیات خوشنویسی به‌شمار می‌رود. وی می‌فرماید: «غرض مرتضی‌علی از خط/ نه همین حرف بود و لفظ و نقط / بل اصول و صفا و خوبی بود/ زان اشارت به حسن خط فرمود/ خط که فرموده است نصف‌العلم/ سرور انبیا به علم و حلم/ آن خط مرتضی‌علی بوده است‌/ ز آن نبی، نصف علم فرموده است.» 
با این مبنا، خوشنویسی با رشد فرهنگ اسلامی و گسترش دین مبین اسلام درآمیخته شده است. این دو عنصر با یکدیگر ممزوج گشته‌اند‌؛ به‌گونه‌ای که ملاحظه می‌شود در یک تحول چشمگیر، انواع و اقسام شیوه‌های خوشنویسی، طی قرون متمادی ابداع شده به‌اصطلاح، نشوونما پیدا می‌کنند. نیازهای اداری، نیازهای اجتماعی وکاربرد خوشنویسی دراماکن مذهبی، و مهم‌تر از همه، کتابت قرآن، رشد خوشنویسی و تأثیرگذاری آن بر فرهنگ اسلامی را بروز و تجلی بیشتری می‌بخشد. به همین دلیل است که راه رشد و نمو خوشنویسی هموارتر می‌شود. 
 
تا آن‌جا که اطلاع داریم، جنابعالی به ابن‌مقله بیضاوی «خوشنویس دوران‌ساز» لقب داده‌اید‌؛ حالا که صحبت از ایشان شد، لطفاً در خصوص این نام‌گذاری توضیح دهید. 
ابن‌مقله بیضاوی شیرازی، این چهره شاخص خوشنویسی، فردی پیشرو و پیشگام بوده که در سن ۵۶ سالگی یعنی در سال ۳۲۸ هجری قمری وفات می‌کند – این سال فوت از این جهت ذکر گردید تا توجه داشته باشیم که عمر ایشان تاچه‌حد کوتاه بوده است- اما بزرگ‌ترین کارستان تحولی را در پدیدآوردن اقلام شش‌گانه، جناب ابن‌مقله رقم می‌زند. ایشان پایه‌گذار چند نظام هندسی فاخر در خوشنویسی اسلامی بوده‌اند و این حقیر، ایشان را به‌عنوان خوشنویس «دوران‌ساز» لقب داده‌ام‌؛ یعنی خوشنویسی که واقعا در رأس هرم خوشنویسی اسلامی قرار داشته و در تداوم آن، زیربنای خوشنویسی ایرانی شکل گرفته است. خطوط نسخ، ثلث، رقاع، ریحان، محقق و توقیع را جناب ابن‌مقله بنیان نهاد. علت این‌که ایشان این توفیق را نیز پیدا کرد که آنچه را یافته و ساخته بود – همین اقلام شش‌گانه – ترویج و تبلیغ فراوانی نماید، آن بود که در جایگاه سیاسی و اداری بسیار مهمی قرار داشت. ایشان وزیر خلیفه بود و حتی در این مراودات اداری دربلاد اسلامی آن زمان، دایره‌ای اختصاصی – تحت عنوان دایره مکاتبات و نامه‌های اداری – تأسیس کرده بود. هر آنچه دست‌پخت هنری ایشان بود، در اثر این سلسله‌مراتب نظام‌مندی که وجود داشت، به‌سرعت تبلیغ و ترویج می‌شد. بنابراین، باید جناب ابن‌مقله را «سردفتر آغاز تحولات اساسی در نظام‌های هندسی خوشنویسی اسلامی» دانست. 
 
هنر خوشنویسی در ایران نیز جایگاهی مهم و رفیع دارد‌؛ نظر شما درخصوص زیربنای خوشنویسی ایرانی چیست؟
اگر می‌خواهید تأثیر خوشنویسی را بر فرهنگ اسلامی دریابید، رگه‌ای مهم از آن، همین نکته است و به همین ترتیب، زیربنای خوشنویسی ایرانی نیز از اینجا پی‌ریزی می‌شود. مهم است که توجه کنیم هرکدام از این خطوط که نام برده شد، کاربرد و کارکرد خاص خود را داشته‌اند و ابن‌مقله، تأثیرگذارترین‌فرد در تکمیل و تکامل خوشنویسی اسلامی بوده است. همچنان که اشاره شد، این یافته‌ها و ابداعات، به‌سرعت در سرزمین‌های اسلامی تبلیغ می‌شد‌؛ البته با این قید که در سرزمین‌های غربی اسلامی، این شیوه‌ها مقداری رنگ‌وبوی خاص خود را داشته و متفاوت بوده‌اند. منتهای مطلب، این به‌عنوان تمثیلی در جامعه‌شناسی هنر یا گزاره‌ای در جامعه‌شناسی هنر مطرح می‌شود که می‌گویند: «اولی‌ها و یا مبدعان اول همیشه ماندگارند.» این مصداق جناب ابن‌مقله است که همچنان سایه ابن مقله بر خوشنویسی امروز ما، به‌ویژه در شیوه‌های ثلث و ریحان و محقق، کاملاً مشهود است. قواعدی که جناب ابن‌مقله وضع نمود نیز به یکپارچه‌سازی خط و کتابت کمک شایانی کرد. علی‌رغم این‌که ایشان وزیر بود و زندگی سیاسی پرفراز و نشیبی داشت، به‌عنوان یک آغازگر فراموش‌نشدنی همواره ماندگار است. برای بیان اهمیت موضوع در یک جمله باید گفت که اگر ابن‌مقله نبود و ابداعات او شکل نمی‌گرفت، وضعیت خوشنویسی اسلامی به این شکل کنونی مطرح نبود. چرا که ابن‌مقله با ذوق و نبوغی که داشت، در هندسه خط، دو عامل کَمی «دَوْر» و «سطح» را در تناسبات خطوط، ماهرانه به‌کار گرفت و با بالا و پایین کردن میزان آن‌ها، نمود بصری موردنظر خود را در خطوط بروز داد و آنها را متناسب ساخت. 
 
جایی از شیخ مصلح‌الدین سعدی بزرگ، نکاتی را بیان کرده بودید که انگار به ابن‌مقله اشارت داشت‌؛ دراین مورد هم کمی توضیح دهید. 
اجازه بدهید سخنم را کامل کنم بعد به موضوعی که گفتید نیز می‌پردازیم. درمورد ابداعات ابن‌مقله به‌عنوان نمونه و برای خواننده محترمی که این گزارش را می‌خواند، به مثالی اشاره می‌کنم: در خط نسخ که کاملاً خطی هندسی است، عموماً با غلبه سطح، یعنی حرکت مستقیم قلم، بر دور، یعنی حرکت دورانی قلم، روبه‌رو هستیم. میزان سطح در این خط چهارششم و دور دو ششم است. خط ثلث نیز همین ویژگی را داراست. در خط رقاع، این میزان کمتر شده و دور در آن بیشتر دیده می‌شود. این مورد بعدها پایه‌ریز خطی به نام خط «ترسل» شد که خط رقاع یکی از ارکان اصلی آن است و خط ترسل حدود پنج و نیم قسمت از شش قسمت آن، تسلط دور را دارد. البته از ورود به مباحث فنی خودداری می‌کنم و در پاسخ به سؤال شما فقط به این نکته اشاره می‌کنم که وقتی جناب سعدی در شعر گهربار خود با ذکر نام ابن‌مقله، خط او را در ردیف «زهد ادهم»، «حکمت‌لقمان» و حتی «شعر سعدی» به شمار می‌آورد، خواننده بصیر و فهیم ما به‌خوبی به منزلت والای این وزیر ادیب که یکی از اسطوره‌های خوشنویسی ایرانی-اسلامی است، پی می‌برد. این درحالی است که ایشان در همان زمان کمی که در اختیار داشتند، نکات کلیدی مهمی را در خوشنویسی کشف و معیارهای تأثیرگذاری را تدوین نمودند. 
 
با تشکر از نکات مهمی که بیان کردید، از نگاه شما تأثیر خوشنویسی بر فرهنگ اسلامی چیست؟
اگر پرسش این باشد که تأثیر خوشنویسی بر فرهنگ اسلامی چیست، پاسخ این است که «خوشنویسی یک زبان کتابت سنجیده و پخته را رایج کرد که به‌تدریج و به‌خوبی فراگیر شد». به این معنا که کلام مکتوب را که حاوی و حامل بهترین پیام‌های اسلامی بود، به‌خوبی گسترش داد. وجود شاگرد غیرمستقیم و برجسته جناب ابن‌مقله، یعنی جناب ابن‌بواب نیز در به سامان رساندن یافته‌های هندسی جناب ابن‌مقله تأثیر به‌سزایی داشت. به برکت این تلاش‌ها، امروزه شاهد کتیبه‌های فراوان در مساجد، کتابت قرآن و کتب مذهبی و ادبی هستیم. تمامی اینها به این دلیل است که ما به یک زبان کتابت معیار رسیدیم که حاصل تلاش بی‌وقفه جناب ابن‌مقله و کاتبان پس از ایشان بود. این کاتبان مانند یک زنجیره یا به‌عبارتی، مانند یک نخ تسبیح بودند که دانه‌های تسبیح را دور خود جمع کرده و پیوستگی خوشنویسی را در فرهنگ اسلامی به‌وجود آوردند. این نکته بسیار حائز اهمیت است‌؛ به‌طوری که شما از خط کوفی نخستین تا نقاشی‌خط نوین امروز، این پیوستگی تاریخی را مشاهده می‌کنید. چنین اتفاقی در کمتر هنری با این کیفیت و تشخص رخ داده است. 
 
اگر بخواهید حاصل عمر نه‌چندان طولانی ابن‌مقله را به‌صورتی کوتاه توصیف کنید، چه می‌گویید. 
 به‌نظرم برای پاسخی کوتاه به این سؤال، خوب است در مورد جناب ابن‌مقله سخن سقراط را به‌یادآوریم که می‌گوید «زندگی کوتاه است و هنر طولانی». به‌واقع این گزاره و این گفته جناب سقراط، برازنده جناب ابن‌مقله است. به‌همین دلیل است که خانم آنه‌ماری شیمل به‌عنوان یک مستشرق بزرگ که در زمینه خوشنویسی نیز پژوهش کرده، «خوشنویسی را بخشی از پیکره جهان اسلام» می‌داند. باید افزود که خوشنویسی در متن فرهنگ اسلامی جای دارد. در اینجا باز به این نکته اشاره می‌کنم که یکی از معجزات دین مبین اسلام این بود که تکوین خوشنویسی به این سرعت و دقت و به این شکل صورت گرفت. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، زیربنای خطوط ایرانی-اسلامی مانند نستعلیق، شکسته‌نستعلیق و خط تعلیق یا ترسل نیز از آن اهتمام اولیه نشأت می‌گیرد. به این معنا که میوه‌هایی که امروز شاهد آن هستیم، همچنان از آن ریشه اولیه تغذیه می‌شوند. اگر تبارشناسی این خطوط را انجام دهیم، به این نکته پی‌خواهیم برد. به‌هر حال، رابطه خوشنویسی با فرهنگ اسلامی و تأثیر فرهنگ اسلامی بر رشد خوشنویسی، واقعا رابطه‌ای قابل‌مطالعه است که دستاوردهای قابل توجهی به همراه دارد. آنچه مسلم است، این متغیرهای مهم – اگر یکی را متغیر تابع و دیگری را متغیر مستقل در نظر بگیریم – هر دو بر یکدیگر تأثیر گذاشته‌اند و امروزه ما این میراث مکتوب دنیای اسلام را در سیمای زیبای خط ملاحظه می‌کنیم. 

 از استاد کاوه تیموری بیشتر بدانیم!
 کاوه تیموری، دانش‌آموخته جامعه‌شناسی فرهنگی و فارغ‌التحصیل خوشنویسی درسال۱۳۶۴است. اودارای بیش از۳۵ سال سابقه تعلم و تعلیم در کلاس‌های خط و مراکز دانشگاهی است. تیموری علاوه بر خوشنویسی و تعلیم، در حوزه خط‌پژوهی نیز فعال است و بیش از ۱۳۰ مقاله و نوشتار هنری و ۱۷عنوان آلبوم و کتاب تخصصی در قلمرو خوشنویسی به انتشار رسانده که از آن میان می‌توان «قلم‌اندازهای عاشقانه»، «راز خط»، «راز نقاشی‌خط در آثار جلیل رسولی» و «رازهای خط و نقاشی‌خط در آثار رضا مافی»، «هنر خوشنویسی در مدرسه» و…رانام برد.علاوه بر نمایشگاه‌های جمعی و فردی در ایران، آثارخوشنویسی کاوه تیموری درکشورهای سودان، پاکستان، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، بوسنی و هرزه‌گوین، افغانستان و… به‌نمایش درآمده است.تیموری ازسال۱۳۸۸تا۱۴۰۰ وبه مدت۱۱سال سردبیری مجله تخصصی رشد آموزش هنر را برعهده داشته است. گفتنی است کتاب «روش‌های کاربردی آموزش خوشنویسی در کلاس» اثر وی در جشنواره ملی کتاب رشد در سال ۱۴۰۳به عنوان اثر برگزیده معرفی شده است. 
ارسال نظر