28/ارديبهشت/1404
|
07:44
۲۳:۵۰
۱۴۰۴/۰۲/۱۷
یادداشت

کارمای کامبک!

بهراد رشوند: یخ زدن در اوج پختگی، نشستن بر تخت پادشاهی و ناگهان سقوط از قله فرمانروایی. یک درام حقیقی و عینا یک تراژدی اساسی؛ ورای نمایش و هر گونه روایت سینمایی. این اما همه قصه‌ای نیست که سه‌شنبه‌شب در جوزپه مه‌آتزا رخ داد. آن زمین هیچ شباهتی به یک استادیوم صرفا فوتبالی نداشت. آنجا صحنه یک مبارزه خونین، آوردگاه جنگی تن‌ به‌ تن و قرارگاه جدالی پرهیجان و رقابتی سخت و نفسگیر بود. حملاتی رگبار برابر جنگندگی دفاعی. آبی‌اناری‌های کاتالان مقابل افعی‌های ایتالیا. بارسا حکم تز فوتبال را داشت اما اینتر آنتی‌تز را از آن سو تعریف و بازی کرد؛ یک آنتی‌تز تمام‌‌عیار و ملغمه‌ای کامل از تناقضات معنادار. این نبردی بود که در آن نه تاکتیک و فرم، که اراده و جنون حکم می‌راند. بازی بعد از تساوی ۳-۳ و پایان ۹۰ دقیقه، به سن تئاتر شبیه شد اما فراتر از هرگونه نمایش و والاتر از هرچه نمایشنامه. هیچ نویسنده‌ای، هیچ سناریویی را تا این حد دراماتیک قلم نمی‌زند که نه تماشاچی یارای تماشایش را داشت و نه خالق، قدرت ارائه دقیق و تصویرسرایی اصولی آن همه هیاهوی دیوانه‌وار و هیجان پرتعلیق. اما این فوتبال است. پلاتوی معجزه‌ها. زمین غیرممکن‌ها. مستطیلی ورزشی که بالاتر از هر هندسه هنری، بیش از اشک‌ها و لبخندها، بالاتر از تمام فیلم‌ها، نمایش‌ها، سکانس‌ها و پرده‌ها، بیننده‌ را مات و مبهوت جنون خویش خواهد ساخت. هوا نیز طاقت نیاورد. ابرهای بهاری، بارانی شدند و موسیقی این پرفورمنس بی‌رقیب را با تلاطم هرچه تمام‌تر نواختند. قطرات باران همانند اشک‌های هواداران از آسمان می‌چکید، بی‌پروا و بی‌دلیل و چه باشکوه بود این همصدایی بین آسمان و زمین. اینتر برخلاف تمام قواعد کلاسیک فوتبال، بی‌رحم بود. نه با استراتژی، که با شور خالص. نه با نظم، که با خشم انباشته‌ از سال‌ها تحقیر. افعی‌ها از خاک برخاستند، چنان به زهر آلوده، که حتی زخم‌خورده‌ترین تیم اروپا نیز نتوانست از نیش‌شان فرار کند. سوی دیگر، کاتالان‌ها، مردانی که در دی‌ان‌ای‌شان، ژنتیک «بازگشت» تعریف شده بود، این بار میان معرکه‌ای مشابه، در هزارتوی آینه‌ها گرفتار شدند.
آنها، معنای کامل یک ریمونتادای اساسی را از آن سوی ماجرا لمس کردند. درک کردند و با شدت و حدت هرچه تمام‌تر، طعم تلخ شکست را چشیدند و این بار نه آفریننده، که قربانی معجزه بودند.  حالا مهم نیست بارسا با مصدومان متعدد، جایگزینان کم‌توان و نیمکت‌نشینان ناتوان تا چه اندازه جسورانه حمله کرد، به زیبایی صحنه ساخت و ناباورانه موقعیت‌ها را یک‌ به‌ یک بر باد داد. حالا دیگر مهم نیست بارسا تا مرز یک ریمونتادای دوباره رفت و تا لحظه آخر، مانند پیش‌تر، بی‌محابا برای بازگشت جنگید. دیگر هیچ چیز مهم نیست. بازی به اتمام رسید. بارسا باخت. اینتر برد. باران می‌بارید. رو به سکوهای سینمایی. نمایش تمام شد و پرده پایانی تلخ بود. همچون پایان تمام آن کامبک‌های شیرین آبی‌اناری.

ارسال نظر
پربیننده