|
نسخه جدید یکی از بازیهای مشهور نفوذ فرهنگی را وارد فاز جدیدی کرد
این بازی تخیلی نیست
گروه فرهنگ و هنر: تقابلات دنیای غرب با جمهوری اسلامی ایران یک روز و دو روز نیست که آغاز شده؛ بلکه با گذر زمان، هر روز رنگ جدیدی به خود میگیرد. توسعه فناوری، سالهاست این تقابل را به حوزه جنگ نرم برده اما در همان حوزه نیز دشمن روزبهروز فاصلهاش را با خاکریزهای ما کمتر و کمتر میکند.
به گزارش «وطنامروز»، هر چند در دنیای امروز هم در نقاط مختلف جهان از جمله اوکراین و روسیه جنگ نظامی دیده میشود اما به طور کلی جامعه بشری به سمت و سویی میرود که این شیوه مبارزه پرهزینه، اندک اندک منسوخ شود و جای خود را به شیوههایی جدیدتر و البته کمهزینهتر بدهد. این شیوههای جدید البته مدتهاست که پا به عرصه تقابلات جهانی بویژه تقابلات کشورهای غربی با سایر کشورها گذاشتهاند. این شیوهها چندان هم کمسابقه نیستند اما اگر فرض را بر این بگذاریم که همه آنها یک نسخه ثابت و تغییرناپذیر دارند، در این تقابلات غیرنظامی قافیه را باختهایم.
تقابل ما و غرب به تبعیت از شرایط روز تغییراتی را به خود دیده است. در لشکری که امروز غرب در مقابل کشور و فرهنگ ما به صف کرده، سربازان متنوعی به چشم میخورند. غرب امروز سینما، موسیقی، بازیهای رایانهای و... را به خدمت گرفته و در عرصه جنگ غیرنظامی به وسیله آنها تاخت و تاز میکند. این جنگ غیرنظامی هر چند سعی دارد غیرعلنی باشد اما گاهی دم خروس بیرون میزند و چهره واقعی این تلاشها نمایان میشود. گاهی کمپانی برادران وارنر با فیلم «سیصد»، تاریخ را در جهت رویکردهای خویش تحریف و مصادره به مطلوب میکند، گاهی شارلی ابدو با کاریکاتورهای موهنش عقاید ما را نشانه گرفته و پردهدری میکند و گاهی هم مثل تازهترین نمونه، دشمن خطوط قرمز را با صراحت و گستاخی تمام زیر پا میگذارد. آخرین نسخه بازی رایانهای:Call of duty modern warfare 2
به معنای «ندای وظیفه؛ جنگ مدرن۲» شبیخون اخیر کمپانی بازیسازی آمریکایی است که دست روی سردار شهید حاجقاسم سلیمانی گذاشته است. گنجاندن ماموریت ترور سردار سلیمانی در این بازی آمریکایی، بازیهای ویدئویی غربی را وارد فاز جدیدی کرده و نقابی را که غرب زیر آن پنهان شده بود، کنار زده است. بازی رایانهای «ندای وظیفه» در این حرکت خود به آشکاراترین شکل ممکن هدف خود را دنبال کرده و نهتنها این عملیات را در نخستین مرحله بازی -که ویترین آن محسوب میشود- قرار داده، بلکه نام کشورمان را در دیالوگ کاراکترها ذکر کرده و ایران هم به لیست شخصیتهای منفی بازیهای رایانهای غربی اضافه شده است. تاکنون تمرکز بیشتر بازیهای رایانهای جنگ با دشمنان روس یا عرب بود اما نسخه جدید «ندای وظیفه» با نام بردن از ایران، پا را فراتر گذاشته است.
اندک فاصله این مرحله از «ندای وظیفه» با واقعیت به عدم مشابهت نام شخصیت با نام واقعی حاج قاسم خلاصه میشود و حتی در طراحی گرافیکی شخصیت هم دقت بالایی به خرج داده شده تا شخصیت منفی بازی، بیشترین شباهت را با سردار شهید داشته باشد!
پیشینه بازیهای رایانهای غربی را که مرور کنیم، موارد بسیاری خواهیم یافت از تلاشهای ریز و درشت بازیسازان برای القای مفاهیم فرهنگی مدنظرشان به کاربران؛ کاربرانی که در سرتاسر جهان وجود دارند و بخشی از آنها در جوامعی زندگی میکنند که فرهنگ آنها با آنچه در این بازیها تبلیغ میشود، کاملا مغایر است. منظورمان صرفا ضدارزشهایی چون عادیسازی روابط نامشروع نیست؛ این مورد جزو سطحیترین تبلیغات فرهنگیای است که توسط این بازیها انجام میشود. حساستر نگریستن به این بازیها ما را به یکسری نمادها میرساند که آمدهاند تا در این جنگ فرهنگمحور، جایگزین گلولههای جنگی باشند. تبلیغ فرقههایی چون شیطانپرستی و وهابیت مسالهای بود که این بازیها تاکنون در لفافه در پیشبرد آن میکوشیدند اما حالا جنگ فرهنگی ما با غرب نیز علنی شده و مختصات این جنگ به کلی تغییر کرده است. غرب حالا دشمنیاش با جمهوری اسلامی ایران را از میدان واقعی رزم به میدان مجازی رزم آورده است.
یک جنگ نظامی یکطرفه را تصور کنید. یکی از طرفین دیگری را به آتش بسته و دیگری به جز داد و فریاد و محکوم کردن اقدامات غیرانسانی طرف مقابل، چاره دیگری نیندیشد. این شرایط در جنگ غیرنظامی امروز -که بازیهای رایانهای یکی از مهمترین و پرطرفدارترین حوزههای آن است- نیز وجود دارد و انفعال در این حوزه جایز نیست. محدود کردن دسترسی به بازی هم به گواه تجربه، نهتنها کارآمد نیست، بلکه اثر عکس دارد. ۲ ماه و اندی تا سومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی فاصله داریم. در این نزدیک به ۳ سال، بازیسازان ما چه محصولی در این حوزه تولید کردهاند که در چنین شرایطی بتواند بهمثابه یک جوابیه و عامل خنثیکننده عمل کند؟ با مروری بر بازیهای رایانهای، هر چند نمونههای قابل توجهی درباره جنگهای سوریه و عراق و مساله داعش موجود است اما هیچ محصولی که به ترور مظلومانه حاجقاسم بپردازد، دیده نمیشود. با دست گذاشتن دشمن روی این سوژه که به نوعی خط قرمز ما محسوب میشود، اهمیت توجه به این موضوع در بازیسازی بیش از پیش حس میشود.
***
این بازی تخیلی نیست
کمپین داستانی بازی Call of duty modern warfare 2 برای افرادی که بازی را پیشخرید کردهاند، در دسترس است. سازندگان بازی هنگام معرفی به فضای واقعی داستان اشاره کردهاند. درگیری داستانی Call of duty modern warfare 2بر سر موشکهای ربوده شده از ایران ادامه دارد و در لحظات ابتدایی آن شاهد اتفاقی متفاوت هستیم که کمتر در این مجموعه به آن پرداخته شده است. یک ژنرال ایرانی با نام ساختگی «ژنرال قربانی» توسط نیروهای آمریکایی کشته میشود. این موضوع با واکنش گیمرها مواجه شد. مهر در گزارشی درباره این بازی مینویسد: داستان این نسخه از بازی به موضوعات مختلفی میپردازد و با وجود اینکه بخشی از بازی در خلیج مکزیک روایت میشود، علاوه بر روسیه که دشمن همیشگی این سری بازیها به حساب میآید، ایران نیز پای خود را به آن باز کرده است. در دقایق ابتدایی، شاهد انجام معامله تسلیحات و تجهیزات بین روسیه و ایران هستیم و Ghost که یکی از شخصیتهای شناختهشده کلاف دیوتی است، دستور شلیک موشک و کشتن افراد در صحنه را مییابد.
همچنین این بازیکن است که کنترل موشک را به دست میگیرد و آن را پرتاب میکند و بعداً متوجه میشویم که ایران موشکهای بالستیک آمریکا را دزدیده و فردی به نام «حسن» مسؤول سرقت آن موشکها است. بخشی از پیرنگ درباره یافتن شخصیت حسن است که مدام تلاش میکند تا او را در مراحل مختلف پیدا کند. وجود یک ژنرال ایرانی در بازی Call of duty modern warfare 2تعجب همگان را برانگیخت و بسیاری آن را با صحنهای مشابه مقایسه کردند. البته نام سپاه قدس نیز در بازی آمده است و داستان کاملا تخیلی نیست.
حسن زیانی که در بازی فرمانده سپاه قدس است میخواهد انتقام قتل را بگیرد. سری بازیهای Call of Duty و Battlefield در سالهای اخیر مورد توجه ایران قرار گرفتهاند و بارها شاهد حضور شخصیتهای ایرانی در آنها بودهایم. Battlefield3 نیز همان روند Modern Warfare2 را دنبال کرد؛ داستان آن تلاشی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای بود. ویدئوی کشته شدن یک ژنرال ایرانی در بازی Call of duty modern warfare 2چندین بار در شبکههای اجتماعی پخش شد و افراد مختلفی درباره آن اظهارنظر کردند. برخی میگویند این صحنه تلاشی برای نمایش دادن ترور سردار قاسم سلیمانی است.
ارسال به دوستان
جوانان انقلابی موسوم به گروه عرینالاسود در کرانه باختری طی 24 ساعت اخیر 5 عملیات علیه صهیونیستها انجام دادند
نسل جدید شیران قدس
نسل جدید مبارزان قدس عموما در انتفاضه دوم (سال 2002) به دنیا آمدهاند
گروه بینالملل: عملیات شهادتطلبانه «عدی التمیمی» یک نقطه عطف در عملیاتهای مسلحانه گروههای فلسطینی را در چند سال اخیر به وجود آورد؛ عملیاتی که به بروز و ظهور یک گروه جوان به نام «بیشه شیران» منجر شد.
12 روز قبل «عدی التمیمی» جوان فلسطینی در یک عملیات خارقالعاده مسلحانه به یک ایست بازرسی در ورودی اردوگاه فلسطینی شعفاط در شمال شهر قدس واقع در کرانه باختری حمله کرد و یک صهیونیست را به هلاکت رساند و چندین نفر را زخمی کرد. او براحتی توانست از معرکه بگریزد و ارتش اسرائیل را وارد یک کابوس جدید کند. روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» عملیات موفق عدی التمیمی علیه یک مرکز ایست بازرسی ارتش رژیم صهیونیستی در ورودی اردوگاه فلسطینی شعفاط در شمال شهر قدس را شکست نیروهای این رژیم توصیف کرده بود. این عملیات تمیمی باعث شد بسیاری از جوانان کرانه باختری و قدس به عملیات مسلحانه روی بیاورند. رژیم صهیونیستی بعد از عملیات تمیمی 11 روز به دنبال او میگشت. نکته مهم در این جستوجو اما این بود که بسیاری از جوانان فلسطینی اردوگاههای فلسطینی در کرانه باختری سرهای خود را تراشیدند تا نیروهای اشغالگر قدس نتوانند تمیمی را پیدا کنند.
اما چهارشنبه گذشته بود که نیروهای اسرائیل توانستند تمیمی را که قصد داشت دوباره به یک ایست بازرسی در کرانه باختری حمله کند به شهادت برسانند. فیلم منتشر شده از تمیمی در لحظات آخر این عملیات او را به یک «قهرمان بزرگ» برای فلسطینیها تبدیل کرده است. رسانههای عبری میگویند التمیمی به هنگام یک عملیات جدید در حالی که یک نگهبان اسرائیلی را در ورودی معالیه ادومیم هدف گلوله قرار داد و وی را زخمی کرد، هدف گلوله نظامیان قرار گرفت و به شهادت رسید. به اعلام رادیو ارتش صهیونیستی، یک فلسطینی دیگر هم در این تیراندازی همراه التمیمی بوده است که موفق شده فرار کند و نظامیان اسرائیلی در حال حاضر، در تعقیب وی هستند. تصاویر لحظه به شهادت رسیدن این رزمنده فلسطینی در شبکههای اجتماعی در حال بازنشر است. در همین رابطه شمار زیادی از جوانان فلسطینی در جنین و اردوگاه آن، با شهید التمیمی، تجدید پیمان کرده و اعلام کردند راه او را ادامه خواهند داد. در شهرک سلواد واقع در شمال رامالله نیز جوانان فلسطینی در اعلام همبستگی با شهید التمیمی، راهپیمایی خودرویی انجام دادند. جوانان فلسطینی در شهرهای مختلف کرانه باختری و قدس با آمدن به خیابان، خواستار اعلام نافرمانی مدنی فراگیر و عزاداری برای این شهید در روز پنجشنبه شدند. در مرکز رامالله نیز جوانان فلسطینی با انجام یک راهپیمایی خودرویی و پخش آهنگهای حماسی، با شهید التمیمی علیه اشغالگران تجدید پیمان کردند.
همچنین روز گذشته هم یکی از فرماندهان گروه «بیشه شیران» (عرینالاسود) توسط موتور بمبگذاری شده به شهادت رسید که باعث ایجاد درگیری شدید بین فلسطینیها و اشغالگران قدس شد. گروههای مقاومت فلسطین نحوه ترور تامر الکیلانی از فرماندهان مقاومت در نابلس را نشاندهنده عجز و ناتوانی اشغالگران در مقابله با مقاومت دانسته و تاکید کردند اینگونه جنایتها، مقاومت در سراسر نقاط کرانه باختری و قدس اشغالی را نهتنها متوقف نمیکند، بلکه آن را قویتر خواهد کرد.
همه این عملیاتهای شهادتطلبانه جوانان و نوجوانان فلسطینی نوید یک دوران جدید انتفاضه مسلحانه در کرانه باختری را میدهد؛ دورانی که جوانانی آن را رقم میزنند که در زمان انتفاضه دوم (سال 2002) به دنیا آمدهاند. گروههایی مانند عرینالاسود به کابوس جدید اسرائیلیها بدل شدهاند. گروه عرینالاسود با انجام چنین عملیاتهای مسلحانهای خود را به همه معرفی کرد؛ گروهی مسلح که دهها نیروی مقاومت در آن فعالیت دارند و شهرک قدیمی نابلس را به عنوان مقر خود انتخاب کردهاند و نظامیان و شهرکنشینان صهیونیست را در هر مکان و وضعیتی هدف قرار میدهند. هستههای مقاومت در نابلس از اوایل سال جاری میلادی بیشتر خود را نشان دادند، پس از آنکه شماری از نیروهای مقاومت ناگزیر شدند از شهر جنین و اردوگاه آن که اشغالگران از آن بهعنوان «لانه زنبورها» یاد میکنند، خارج شوند و به شهرهای دیگر در کرانه باختری بروند، بیشتر این نیروها به سوی شهر نابلس رفتند و شدت عملیاتهای مقاومت از شهر نابلس با شهادت 3 نیروی مقاومت (محمد الدخیل، أشرف مبسلط و أدهم مبروکه) در هشتم فوریه گذشته، افزایش یافت. این گروه مقاومتی، در آن زمان به «کتیبه نابلس» معروف بود و نام آن برگرفته از «کتیبه جنین» بود. «جمال حویل» از رهبران انتفاضه الاقصی و از ساکنان اردوگاه جنین میگوید نبردهای جنین و اردوگاه آن و شهر قدیمی نابلس علیه اشغالگران موید عمق رابطه مقاومت بین این 2 شهر و وحدت معنوی، اخلاقی و فرهنگی است.
دوم سپتامبر سال جاری، پس از گذشت 40 روز از شهادت «محمد العزیزی» (ابوصالح) و «عبدالرحمن صبح» مراسم بزرگداشتی برای این شهدا برگزار شد و طی آن عرینالاسود به عنوان یک پدیده مقاومتی مستمر، مبارزه خود علیه اشغالگران را علنی و اعلام کرد که به دنبال ادامه مبارزه و حفظ بیرق مقاومت در مقابل اشغالگر است و اجازه نمیدهد این بیرق بر زمین بیفتد. بنا بر این گزارش، در آن تاریخ و در خیابان «حطین» در مرکز نابلس، رزمندگان این گروه مقاومت، با تمام تجهیزات خود و در قالب سازمانی ظاهر شدند که برای همه فلسطینیهای شرکتکننده در این مراسم و رسانهها خیرهکننده بود و از سوی دیگر، خشم اشغالگران را برانگیخت و اقدام علیه آن را آغاز کردند. در این برنامه، منشور عرینالاسود و برنامه مقاومتی آن از سوی یکی از نیروهای مقاومت که چهره خود را پوشانده بود، قرائت شد و طی آن تاکید شد خون شهید «محمد العزیزی» ۲۳ ساله، بنیانگذار این گروه و همرزمش «عبدالرحمن صبح» پایمال نخواهد شد و بیرق مقاومت بر زمین نخواهد ماند و این گروه به راه خود ادامه خواهد داد. نیروهای عرینالاسود که در عنفوان جوانی با لباس متحدالشکل و سیاهپوش در حالی که تنها به مقاومت میاندیشند و لوله تفنگهایشان را با تکههایی از یک پارچه قرمز پوشاندهاند که به این معنا نشاندهند، هیچ تیری را بیهوده شلیک نخواهند کرد، همه چشمها را خیره میکنند.
از نظر نظامی نیز عملیات عرینالاسود منعکسکننده این رویکرد واحد است و ابتکار عمل و غافلگیری اشغالگران در مقرهای نظامی و ایستهای بازرسی در نقاط تماس شهر نابلس را نشان میدهد. این نیروها منتظر حمله اشغالگران به شهر و درگیری با آنها نمیشوند، بلکه به محلهای استقرار آنها حمله میکنند. نیروهای عرینالاسود، شبانه عملیاتهای خود را انجام میدهند تا از پوشش شب برای محرمانه ماندن کامل عملیاتهای خود استفاده کنند و خود را به صورت مستمر در معرض دید قرار نمیدهند. این شیوه موجب محبوبیت بالای عرینالاسود در میان مردم فلسطین شده به طوری که در روز اعلام موجودیت رسمی در اوایل ماه جاری، نزدیک به 5 هزار نفر در مراسم مذکور حضور یافتند.
گروه عرینالاسود (بیشه شیران) پس از شهادت التمیمی یکی از فرماندهانش، در بیانیهای اسرائیل را به یک «شب خشم» و به دنبال آن «روز خشم» تهدید کرد. با این اقدامات عملا عرینالاسود، بازیگر جدید معادلات فلسطین به شمار میرود. این گروه اعلام کرد که نیروهایش در پاسخ به این اقدام اسرائیل، پیش از بامداد پنجشنبه هفته گذشته در پایگاه نظامی «جبل جرزیم» در نزدیکی ایست بازرسی شماره ۱۷ و نیز در نزدیکی شهرک «دیر شرف» 3 عملیات تیراندازی علیه نیروهای اشغالگر اجرا کردند. گروه مبارز فلسطینی «عرینالاسود» شنبهشب از مردم فلسطین در کرانه باختری خواست به صورت مستقیم با صهیونیستها درگیر شده و با آنها مقابله کنند. در بیانیه این گروه از ساکنان شهرکهای فلسطینینشین که در اطراف مسیر راهپیمایی شهرکنشینان صهیونیستها قرار دارند خواسته شده راه را به روی صهیونیستها ببندند و مستقیم با آنها درگیر شده و مقابله کنند. این گروه خطاب به مردم فلسطین تاکید کرده است: نگران نباشید. به اذن خداوند، عرینالاسود (شیران بیشه) با شما و در میان شما هستند. آنان (صهیونیستها) را محاصره کنید؛ زیرا هیچ راه فراری از دست ما و شما ندارند. پیشتر گروه «عرینالاسود» اعلام کرده بود این گروه تنها در طول یک شب ۵ عملیات علیه اهداف صهیونیستی انجام داده است. در همین زمینه کانال ۱۱ تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد: عرینالاسود به کابوسی برای اسرائیل و محمود عباس تبدیل شده است.
ارسال به دوستان
عواقب اعتراضات و اعتصابات گسترده در اروپا
مهدی گرگانی: نتایج سیاستها و تصمیمات رهبران اتحادیه اروپایی در قبال مسائل مهم بینالمللی آرام آرام در حال پدیدار شدن است و کشورهای اروپایی تحت تاثیر این تصمیمات دستخوش ناآرامی و بحرانهای متعدد شدهاند.
حمایت بدون چون و چرای کشورهای اروپایی از سیاستهای آمریکا در قبال بحران اوکراین اکنون آنها را وارد باتلاقی کرده است که فرار از آن غیرممکن به نظر میرسد. بعد از اعتراضات پراکنده در برخی مناطق اروپا از جمله در دانمارک، اتریش، آلمان و... حالا فرانسه کانون اعتصابات و اعتراضات قرار گرفته است. در حالی که جریان صادرات گاز ارزان روسیه به اتحادیه اروپایی به دلیل جنگ اوکراین و ترکشهای ناشی از این بحران بسیار کم شده است، اعتصاب بخش انرژی در فرانسه، به بحران ناشی از کمبود گاز در این کشور دامن زده و بسیاری از رآکتورهای اتمی این کشور را نیز از کار انداخته است. در نبود گاز و انرژی اتمی برای تولید برق، اقتصاد این کشور در معرض فلج کامل قرار گرفته است. این در شرایطی است که میزان مصرف انرژی طی هفتههای آینده که به زمستان نزدیک میشویم روز به روز افزایش خواهد یافت.
1- جنگ اوکراین، بحرانی بود که واشنگتن برای منافع استراتژیک خود در دامان کشورهای اروپایی انداخت و بهرغم هشدارهای مکرر روسیه و بسیاری از کارشناسان، بروکسل با پیروی کورکورانه، خود را وارد یک جنگ تمامعیار با مسکو کرد. بسیاری از ناظران سیاسی، جنگ اوکراین را معدن طلای غولهای تسلیحاتی آمریکا میدانند. علاوه بر آن کاهش واردات نفت و گاز از روسیه توسط کشورهای اروپایی، باعث افزایش صادرات گاز «الانجی» از آمریکا به اروپا به قیمتی گزاف شده است. طی همین مدت از زمان شروع جنگ اوکراین، آمریکا تبدیل به بزرگترین صادرکننده گاز الانجی در جهان شده است. علاوه بر این، آمریکاییها با جنگ اوکراین موفق شدند اتحاد ناتو را که پیش از این تا مرز بحران پیش رفته بود دوباره مستحکم کنند و از سوی دیگر کشورهای اروپایی را از نظر امنیتی و همینطور انرژی وابسته کنند. انفجار خط لوله گاز «نورد استریم ۱»، در واقع ضربه نهایی واشنگتن به اروپا برای قطع امید از گاز روسیه بود.
آنچه اکنون در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی مشاهده میکنیم نتیجه دنبالهروی بدون پیششرط اروپا از سیاستهای واشنگتن است. میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که واشنگتن اوکراین و اروپا را قربانی منافع استراتژیک خود در نظام بینالملل کرده است.
2- اقتصاد فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی تحت تاثیر متغیرهای حاکم بر جنگ اوکراین وارد بحران شده است. در حالی که بسیاری از کشورهای غربی مساله تورم را برای دههها حلوفصل کرده بودند طی ماههای گذشته افزایش نرخ تورم در برخی کشورهای اروپایی رکورد چند دههای را شکسته است. به عنوان مثال بر اساس آمارهای یورواستات، نرخ تورم در فرانسه رکورد 37 ساله را شکسته و در آلمان از سال 1990 تاکنون بیسابقه است.
افزایش نرخ تورم که معلول افزایش قیمت انرژی، قیمت مواد اولیه مانند غلات، قیمت مواد معدنی و کودهای شیمیایی بعد از آغاز جنگ اوکراین است، اقتصادهای اروپایی را با مشکلات عدیدهای مواجه کرده است اما اعتصاب در بخشهای انرژی و کارگری که اکنون در فرانسه شاهد هستیم میتواند اقتصاد رو به بحران فرانسه را وارد یک رکود گستردهتر و عمیقتر کند. طبق گزارش رسانههای غربی، اعتصابات 20 درصد رآکتورهای اتمی فرانسه را عملا تعطیل کرده و 17 رآکتور دیگر نیز به دلیل نیاز به تعمیرات از مدار فعالیت خارج است. از سوی دیگر کاهش سطح آب رودخانهها در نتیجه خشکسالی تاثیر مضاعفی بر کاهش تولید برق در فرانسه گذاشته که میتواند عواقب سنگینی برای مردم و اقتصاد این کشور داشته باشد. طی روزهای گذشته تعطیلی بسیاری از نانواییها و قنادیها در فرانسه به دلیل کمبود گاز و در اعتراض به ۳ برابر شدن نرخ قبضهای برق مشکلات زیادی را برای شهروندان به وجود آورده است. صفهای طولانی در پمپ بنزینهای فرانسه از دیگر معضلاتی است که فرانسویها طی هفتههای گذشته با آن روبهرو بودهاند.
فرانسه یکی از ۳ کشور تروئیکای اروپا و در کنار آلمان موتور محرک اقتصادی اتحادیه اروپایی است. کاهش تولید برق عملا فعالیتهای صنعتی و تجاری فرانسه را مختل میکند و به دلیل درهم تنیدگی اقتصادهای اروپایی، بر کل پیکره اقتصاد اتحادیه اروپایی اثرات منفی خواهد داشت.
3- تضعیف و حتی احتمال فروپاشی اتحادیه اروپایی و ناتو میتواند یکی دیگر از عواقب اعتراضات و اعتصابات گسترده کنونی در اروپا باشد. گسترش اعتراضات در فرانسه در هفتههای اخیر موجب شده همزمان بسیاری از تشکلها در سایر کشورهای اروپایی بویژه اروپای غربی برای دفاع از منافع و معیشت خود فراخوان اعتراضی صادر کنند. معترضان در اعتراض به تصمیمات اتحادیه اروپایی خواستار لغو تحریمهای روسیه برای دسترسی دوباره به نفت و گاز ارزان مسکو هستند. شهروندان اروپایی شرایط دشوار کنونی را نتیجه سیاستهای اتحادیه اروپایی در تبعیت کورکورانه از سیاستهای آمریکا میدانند و از همین رو خواستار خروج کشورهای خود از ناتو و اتحادیه اروپایی هستند. فرانسویها در تظاهرات خود ضمن اعتراض به سیاستهای «امانوئل مکرون» خواستار خروج پاریس از سازمان ناتو شدهاند. آنها خطاب به رهبران این کشور میگویند: «بیایید از ناتو خارج شویم».
چگونگی تقابل با روسیه اعضای اتحادیه اروپایی را نیز دچار شکاف و دودستگی کرده است، تا جایی که مجارستان به دلیل مخالفت با تحریم نفت و گاز روسیه ساز جدایی از این اتحادیه را کوک کرده و برخی احزاب دست چپی اسپانیا نیز درخواستهای مشابهی دارند. اگر رهبران اروپایی نتوانند مشکلات درخواست معترضان برای افزایش دستمزدها، کاهش نرخ تورم و بحران افزایش قیمت سوخت و کمبود گاز را مدیریت کنند، هویت وجودی ناتو و اتحادیه اروپایی در معرض خطر قرار خواهد گرفت و حتی ممکن است منجر به فروپاشی آن شود.
اروپا در حال حاضر در یک مخمصه بزرگ گرفتار آمده است؛ میتواند با لغو تحریمها علیه روسیه بسیاری از مشکلات کنونی را حل کند اما لغو تحریمها یعنی پشت کردن به آمریکا و پذیرفتن شکست و تعظیم در برابر روسیه. ادامه مسیر فعلی هم یعنی پشت کردن به مردم خود و فرورفتن در منجلاب خودساخته.
باید دید رهبران اروپا کدام یک را ترجیح میدهند.
ارسال به دوستان
میانگین رکورد تورم ۴۰ ساله منطقه یورو شکست
تورم شورشی اروپا !
ایجاد زمینههای اغتشاش و هرجومرج در کشورهای اروپایی با تشدید بحران انرژی و افزایش تورم
گروه اقتصادی: موج دوم افزایش تورم در اروپا پس از جنگ اوکراین، همزمان با شروع فصل پاییز شروع شده و آغاز اعتراضات و اعتصابات گسترده در این قاره پیشبینی میشود. به گزارش «وطنامروز»، اقتصاد اروپا تازه از بحران «کووید-19» نفس راحتی میکشید که جنگ روسیه و اوکراین بحران جدیتری را به این اتحادیه 27 عضوی وارد کرد که بحران انرژی سختترین آنهاست و میتواند زمستان امسال را تبدیل به یکی از سردترین و تاریکترین زمستانهای این قاره کند. افزایش قیمت انرژی و به دنبال آن کالاهای اساسی و اقلام خوراکی باعث ایجاد جرقههای اولیه ناامنی اجتماعی و سیاسی شده است.
درگیری بین روسیه و اوکراین همه معادلات کشورهای اروپایی را به هم زد به طوری که اتحادیه اروپایی در تله تحریمها علیه روسیه افتاد و زمانی که با قطع صادرات گاز روسیه مواجه شد هیچ وقت تصور نمیکرد چنین بحرانی را شاهد باشد.
آمار تورم اتحادیه اروپایی بدترین وضعیت تاریخی را نشان میدهد، حتی کارشناسان پیشبینی کردهاند تورم و کمبود گازی که در زمستان رخ خواهد داد موجب بروز اغتشاشات خیابانی در این کشورها شود.
زمینههای این اغتشاش از حالا شروع شده و مردم فرانسه در اعتراض به کمبود و بالا بودن قیمتهای سوخت و مشکلات بازنشستگی، خیابانهای پاریس و دیگر شهرها را قرق کردهاند که در صورت ادامهدار بودن میتواند دیگر کشورهای این اتحادیه را هم درگیر کند.
خبرگزاری دویچهوله در گزارشی در این باره نوشت: «آخرین دادهها نشان میدهد که تورم در ماه سپتامبر (شهریور- مهر) در سراسر اتحادیه اروپایی به طور متوسط به 10.9 درصد افزایش یافته و تورم در انگلستان به بالاترین حد خود در 40 سال گذشته رسیده است».
این خبرگزاری ادامه داد: «آخرین آمار تورم انگلستان نشان میدهد تورم در ماه سپتامبر به 10.1 درصد رسیده است. این رقم با بالاترین رقم 40 سال گذشته مطابقت دارد». دویچهوله در تحلیل دلایل اتفاقات اخیر در اروپا آورده است: «جنگ روسیه با اوکراین به تورم بالا و بحران انرژی در اتحادیه اروپایی و بریتانیا دامن زده و اقتصادهای ملی را ویران کرده است».
همچنین این خبرگزاری در بخش دیگری از گزارش خود نوشت: «آلمان، بزرگترین اقتصاد اتحادیه اروپایی، از طرحی 200 میلیارد یورویی برای مقابله با بحران انرژی و هزینههای سرسامآور رونمایی کرده است. اقدامات امدادی شامل سقف قیمت گاز و مالیات بر سودهای بادآورده شرکتهای انرژی است».
اینطور که پیداست زمستان سرد و تاریک اروپا تازه شروع شده است و این کشورها از نظر فنی امکان جایگزین کردن گاز روسیه را ندارند و سناریوهایی مبنی بر جایگزینی گاز با LNG نیز در کوتاه مدت مهیا نیست. کشورهای اروپایی حتی اگر بتوانند به هر ترتیبی مانع از قطع گاز بخش خانگی شوند، در زمینه صنایع مسلما باید هزینه تعطیلی گسترده را پرداخت کنند.
* صنایع گازبر اروپایی در صف اول ضرر از جنگ اوکراین
فایننشالتایمز نیز در گزارشی هفته گذشته در این باره نوشت: «در این میان صنایع مختلف اروپایی، از فولاد گرفته تا مواد شیمیایی، سرامیک تا کاغذسازی، کود و خودروسازی در حال رقابت برای کاهش مصرف هستند تا هم هزینههای فلجکننده انرژی را کاهش دهند و هم برای کمبود گاز در زمستان، در صورت جیرهبندی انرژی توسط دولتها، آماده شوند. همچنین بسیاری در حال یافتن راههای مبتکرانه برای کاهش مصرف انرژی هستند. به عنوان مثال، خودروساز فرانسوی رنو، زمان گرم نگه داشتن رنگ - فرآیندی که تا 40 درصد از تقاضای گاز این شرکت را تشکیل میدهد- را کاهش داده است».
«گاز» مهمترین منبع انرژی برای شرکتهای صنعتی اروپاست، همچنین یک ماده اولیه مهم است که در صنایع شیمیایی و کود استفاده میشود. به گفته انوک اونوره، معاون مدیر برنامه تحقیقات گاز در موسسه مطالعات انرژی آکسفورد، در مجموع این صنعت حدود 27 تا 28 درصد از کل گاز اروپا را مصرف میکند.
اما مشکل اینجاست: حذف گاز از بسیاری از فرآیندهای صنعتی به این راحتی نیست. تقریبا 60 درصد مصرف گاز صنعتی برای فرآیندهای با دمای بالای 500 درجه سانتیگراد و بالاتر است که در صنایعی همچون شیشهسازی، سیمان یا سرامیک استفاده میشود. حتی برای فرآیندهای صنعتی با دمای پایینتر، جایگزینها در حال حاضر به طور غیرعادی کمیاب هستند. خشکسالی تابستان ظرفیت نیروگاههای برقآبی را کاهش داده است و رآکتورهای فرسوده هستهای فرانسه به دلیل تعطیلی طولانیمدت و مشکلات تعمیر و نگهداری قادر به پاسخگویی به تقاضاها نیستند.
* با اوکراین یا علیه اوکراین، اروپاییها باید تصمیم بگیرند
از سوی دیگر بحران انرژی حتی «اتحاد» اروپا را هم از بین برده است؛ زمانی که این اتحادیه تصمیم گرفت واردات انرژی از روسیه را قطع یا قیمتی برای آن تعیین کند، برخی از آنها همراهی نکردند، زیرا به گفته خودشان تامین نیاز مردم برای جلوگیری از هرگونه اعتراضات برایشان مهم بود و شاید این طلیعه ازهمگسیختگی در اتحادی است که زمانی برای آن مینازیدند، البته پیش از این هم خروج انگلیس از این اتحادیه تحت «برگزیت» بر سستی این اتحادیه بیشتر صحه گذاشت.
این پایان تراژدی غمانگیز برای اروپا نیست؛ تغییرات آب و هوایی هم شلاق خود را بر این بلوک 27 پیکر همچنان میکوبد، خشکسالیها و کم شدن آب رودها نیز مانع جدی برای حملونقل دریایی آنها شده است به طوری که خیلی از کشتیهایی که پیش از این در آبهای آزاد براحتی عبور و مرور میکردند اکنون گیر میکنند.
اتحادیه اروپایی اکنون با مشکل جدی جذب سرمایهگذاری هم مواجه است و در مقایسه با شرکتهای آمریکایی و چینی که رقیب این بلوک در حوزه اقتصاد هستند حرف چندانی برای گفتن ندارد و شرکتهای بزرگ، اتحادیه اروپایی را برای فعالیت خود انتخاب نمیکنند، حتی این اتحادیه هنوز نتوانسته یکی از 10 شرکت بزرگ دنیا را میزبانی کند.
ارسال به دوستان
نمایش پرچم گروههای مختلف تجزیهطلب در سیرک برلین ماهیت ضد ایرانی آشوبهای اخیر را شفافتر کرد
ترکیب تجزیه
تجمع روز شنبه با حضور گروهکهای کومله، الاحوازیه، پانترک، جمهوری مهاباد و جداییطلبان بلوچستان
به همراه پرچمهای رژیم صهیونیستی و همجنسبازان، دشمنان ایران را یکجا جمع کرد
گروه سیاسی: شنبهای که گذشت حیثیتیترین روز ضدانقلاب و براندازان خارجنشین بود. بیش از یک ماه عملیات رسانهای گسترده و فضاسازی سیاسی و تشکیلاتی باید شبه تصاویری از یک انقلاب را در خیابان خلق میکرد، خیابانی که البته قریب به 10 هزار کیلومتر از خیابان انقلاب تهران فاصله داشت. قاب انقلابی ضدانقلاب در برلین البته آنقدر عریان و زننده بود که احتمالا تبدیل به نقطه ضعف ضدانقلاب خواهد شد. رقص انبوه پرچمهای جداییطلبان، همجنسبازان و... در کنار مواضع خوشایند دولتهای غربی که از تریبون این تجمع پخش میشد شاهدمثالی بر تمام هشدارهایی بود که در هفتههای گذشته درباره پشت پرده پروژه آشوبهای خیابانی طرح شده بود. به همین خاطر شاید برلین را باید با تمام تبلیغات و مانور رسانهای جریان برانداز نقطه فاصلهگیری بیش از پیش معترضان داخلی از براندازان خارجنشین دانست.
به گزارش «وطنامروز»، تاکید بر روز شنبه برای برگزاری آشوبهای خیابانی از هفتهها پیش نشاندهنده این واقعیت بود که براندازان و ضدانقلاب خارجنشین چشم طمع ویژهای بر همراه و همزمان کردن تجمعات داخل و خارج از کشور دارند. آنها البته اینقدر حاضر به هزینه دادن نبودند که روز غیرتعطیل خود را با تعطیلات ایرانیان همزمان کنند، به همین خاطر پایان هفته در اروپا و آمریکا را تبدیل به روز نمادین برای آشوبهای خیابانی کردند. با این حال هر قدر شنبهای که گذشت آرامترین شنبه ایران در هفتههای اخیر بود، ضدانقلاب خارجنشین تصمیم داشت شلوغترین شنبه خود را در برلین تجربه کند. شاید تفاوت این شلوغی خارج از کشور و آرامی داخل کشور تصویری نمادین از نسبت ضدانقلاب برونمرزی با واقعیتهای داخلی ایران بود. با تمام این اوصاف، تجمع روز شنبه در پایتخت آلمان را باید حداکثریترین نمایش براندازان خارج از کشور دانست؛ تجمعی که با حضور هزاران نفر و صدها پرچم مختلف برگزار شد تا جریانات تجزیهطلب و گروههای بدنامی همچون همجنسبازان، پرچمداران اصلی نمایشی باشند که هفتهها برای آن برنامهریزی شده بود.
چهره محوری این تجمع حامد اسماعیلیون بود که پس از حادثه دلخراش هواپیمای اوکراینی تلاش زیادی شده است از او به عنوان خانواده 2 نفر از مسافران پرواز مذکور چهرهای نمادین ساخته شود. در این مسیر البته به چند نکته نیز توجه ویژهای شده است. اسماعیلیون به علت از دست دادن همسر و دخترش میتواند نمادی از خونخواهی به حساب بیاید که توانایی همراه کردن افکارعمومی را با خود دارد. گروههای ضدانقلابی که سابقه سیاهشان همواره دافعهای جدی به حساب میآمده این بار امکان آن را مییافتند که خود را پشت چهرهای پنهان کنند که یک قربانی داغدیده به حساب میآمد. از سوی دیگر عدم سابقه عضویت اسماعیلیون این امکان را به او میداد تا یک اجماع در بین براندازان و ضدانقلاب به وجود آورد تا اختلافات داخلیشان اصطکاکی به وجود نیاورد. بر مبنای همین مسائل تجمع روز شنبه با جلوداری اسماعیلیون و پشتیبانی حداکثری دولتها و رسانههای غربی این امکان را به ضدانقلاب داد تا توان حداکثری خود را در یک خیابان اروپایی به نمایش بگذارد.
* نزاع بر سر تعداد جمعیت حاضر
سرد شدن آتش اغتشاشات و آرام شدن فضای خیابانهای داخل، شلوغی خیابانهای برلین را امری ضروری برای براندازان کرده بود. بر همین اساس از نخستین ساعات شروع تجمع برلین رسانههای فارسیزبان خارج کشور که مشغول پوشش حداکثری این تجمع بودند سعی میکردند رقم حاضران در این تجمع را دائما بالا ببرند. رسانه سعودی ایران اینترنشنال ابتدا خبر از حضور 80 هزار نفر داد، بعد از آن رسانه انگلیسی بیبیسی فارسی سعی کرد باز هم تعداد جمعیت را بیشتر برآورد کند و به نقل از حضار خبر از جمعیت 120هزار نفری داد اما روز گذشته پلیس آلمان جمعیت حاضران را نزدیک به 37هزار نفر اعلام کرد تا اختلافات بر سر پروپاگاندای این تجمع هم بالا بگیرد. با این حال آنچه واضح است نه تعداد کمی جمعیت که توان کیفی ضدانقلاب در اروپا بود. این تجمع در حالی برگزار شد که تبلیغات آن از هفتهها پیش آغاز شده بود و حتی اتوبوسهای زیادی برای انتقال رایگان جمعیت از سراسر اروپا به برلین تدارک دیده شده بود. با این حال به رغم آنکه بخش قابل توجهی از این جمعیت را کردهای عراقی مهاجر به آلمان، برخی از گروههای آلمانی و مهاجران افغان تشکیل میدادند اما نسبت جمعیت حاضر با جمعیت رسمی ایرانیان ساکن در اروپا فاصله محسوسی دارد. بر اساس آمار سال 99 شورای عالی ایرانیان خارج کشور نزدیک به یک میلیون و 200 هزار شهروند ایرانی در اروپا زندگی میکنند (سوای جمعیت غیررسمی که شامل فرزندان ایرانیانی میشود که از سالها پیش در اروپا تشکیل خانواده دادهاند و...) که جمعیت حاضر در این تجمع نسبت قابل توجهی با آن ندارد.
* رقص پرچم؛ از الاحوازیه تا همجنسبازان
مهمترین وجه این تجمع اما مربوط به برافراشته شدن تعداد زیادی از پرچمهای گروههای تجزیهطلب در این تجمع بود، به گونهای که در بسیاری از تصاویر منتشر شده از جمعیت، درصد پرچمهای مربوط به اقلیم کردستان عراق، گروهک تروریستی الاحوازیه، تجزیهطلب ترک و... بر پرچم شیر و خورشید غالب بود. رقص پرچم تجزیهطلبان البته با چراغ سبزی که از چند روز پیش از این تجمع از سوی اسماعیلیون - برگزارکننده این تجمع- صادر شده بود صورت گرفت تا بیش از پیش طمع جریانات خارجنشین برای روشن کردن جنگ داخلی و فعال شدن گسلهای قومی به بهانه اعتراضات عیان شود. همانطور که حضور جداییطلبان به صورت خودجوش نبود و تایید برگزارکنندگان برنامه را با خود به همراه داشت، تریبون این برنامه نیز در اختیار آنها قرار گرفت تا نرمالیزه کردن ادبیات تجزیه ایران را پیش ببرند. قرائت بیانیه یک نویسنده جداییطلب کرد و تریبون دادن به 2 تجزیهطلب کرد و بلوچ از دیگر برنامههایی بود که در این تجمع پی گرفته شد.
رسوایی این تجمع اما با قبحزدایی از تجزیهطلبی و تریبون دادن به آنها به پایان نرسید و همجنسبازانی که با پرچمهای مخصوص خود در این تجمع شرکت کرده بودند هم بارها پشت تریبون رفته و از اعمال شیطانی خود به عنوان یک حق پایمال شده در ایران اسلامی یاد کردند.
حمایت از منافقین و به اهتزاز درآوردن پرچمهای سرخ از دیگر برنامههایی بود که در جریان این تجمع پی گرفته شد تا کلکسیون بدنامی برگزارکنندگان این برنامه تکمیل شود.
عامدانه بودن استفاده از پرچم تجزیهطلبان و تلاش برای عادی کردن این اقدام از نکاتی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. اسماعیلیون و جریانهایی که در برگزاری این تجمع نقش داشتند اگر دنبال عادیسازی و مشروعیتبخشی به تجزیهطلبی نبودند حداقل میتوانستند از پشت تریبون از اهتزاز پرچم گروههای تروریستی همچون الاحوازیه یا اقلیم کردستان اعلام برائت کنند، نه اینکه به آنها تریبون نیز بدهند.
از آغاز فاز جدید آشوبهای خیابانی به میدانداری رسانههای وابسته به عربستان سعودی بارها نسبت به مقدمهچینی فعال کردن گسلهای قومیتی و جلو بردن پروژه تجزیهطلبی هشدار داده شده بود اما تجمع برلین رونمایی علنی از این نقشه شوم بود. رسانههای ضدانقلاب نیز از قضا عامدانه با تمرکز ویژه روی تصاویری که در آن نمادهای تجزیهطلبان مشهود بود، پروژه نرمالیزه کردن تجزیهطلبی را با قدرت پی گرفتند.
ترمیم وجه تروریستی جریانهایی مثل الاحوازیه که 4 سال پیش با حمله مسلحانه به رژه نیروهای مسلح به سمت کودکان نیز تیراندازی کرده بودند یا جا انداختن صورت مساله جداییطلبی به عنوان یک مطالبه مشروع از خطهای ثابت رسانههای فارسیزبان لندنی بوده که در سالهای اخیر به بهانههای مختلفی پی گرفته شده است.
همدردی با تروریستهای سازمان منافقین در بخشی از سخنرانی اسماعیلیون یکی دیگر از شاهدمثالها برای سفیدشویی روسیاهترین گروههای ضدانقلاب بود که در سایه برگزاری این تجمع و مانور روی جمعیت حاضر پیگیری شد.
* زلنسکیبازی در سیرک برلین
پرچمهای برافراشته در تجمع روز شنبه ضدانقلاب خارجنشین به تجزیهطلبان و همجنسبازان محدود نمیشد و جمعی از جمعیت حاضران را اوکراینیهایی تشکیل میدادند که با پرچم کشورشان حاضر شده بودند. در این میان اما تمنای ضدانقلاب برای چسباندن خود به اوکراین و بازی کردن نقش زلنسکی در حمله به ایران برای کسب توجه غربیها، سناریوی دیگری بود که پی گرفته شد. داغ بودن و حیثیتی بودن موضوع اوکراین برای غرب باعث شد اسماعیلیون در بخشی از نطق خود سعی کند ضدانقلاب ایرانی را در کنار اوکراین نشانده و با تعریف کردن جمهوری اسلامی به عنوان دشمنی مشترک، خود را به عنوان بخشی از پیادهنظام ناتو تعریف کند. اسماعیلیون ابتدا جمهوری اسلامی را که طی سالهای گذشته در خط مقدم مبارزه با داعش و جریانهای تکفیری در منطقه بوده عامل بر هم خوردن امنیت در سوریه، لبنان و عراق معرفی میکند و پس از آن اتهام کشتار مردم اوکراین را نیز به کشورمان وارد میکند تا بتواند شریک همراهی ناتو با اوکراین شود. به عبارت دیگر، تلاش ضدانقلاب برای شراکت با اوکراین را میتوان نهایت دریوزگی این جریان برای همراه کردن غرب با خود و دریافت امتیاز دانست.
* ایران را درست تحریم کنید!
اسماعیلیون که در ماههای گذشته جلودار کمپین تحریم ایران بوده است، در واکنش به بازخورد منفی جامعه ایران نسبت به درخواستهایش، در اظهاراتی شاذ ضمن حمایت مجدد از تحریم ایران، مدعی شد تحریمهای مورد نظرش شامل تحریم مردم ایران نمیشود. این ادعاها در حالی است که طی سالهای گذشته نیز همواره دولتهای غربی مدعی بودند تحریمهایشان نه علیه مردم ایران که علیه نظام جمهوری اسلامی بوده است. سخیف بودن این ادعا در شرایطی است که اسماعیلیون چند ماه پیش شخصا جلودار کمپینی برای تحریم تیم ملی فوتبال ایران هم شده بود.
آشوبهای خیابانی همواره کاتالیزوری برای تحریمهای غرب علیه کشورمان بوده است، چنانکه سنگینترین تحریمهای اقتصادی نیز پس از فتنه 88 و با استناد به ادعاهای آشوبگران و به بهانه حمایت از حقوق آنها علیه ملت ایران اعمال شد. در همین فضا جریان ضدانقلاب در هفتههای اخیر تمام اهتمام خود را بر تقویت کمپینهای تقاضای تحریم ایران و تلاش برای محروم کردن ورزش ایران از حضور در میادین بینالمللی معطوف کرده بود. اسماعیلیون که به شکل سازمانیافتهای تلاش میشود به عنوان نماد و نماینده معترضان شناخته شود، مجددا با تکرار درخواست تحریم ایران، توقف مذاکره با دولت کشورمان و اخراج سفرای جمهوری اسلامی از کشورهای غربی، بار دیگر تلاش ضدانقلاب برای جلو بردن پروژه افزایش تحریمها را عیان کرد.
* رؤیایی آمریکایی برای ایران
در نهایت آنچه روز شنبه در برلین گذشت را میتوان آینه تمامنمایی از نقشه ضدانقلاب خارجنشین برای تحقق رویاهای آمریکا علیه ایران دانست. اهتزاز پرچم جداییطلبان در مهمترین تجمع براندازان و حمایت از آنها در شرایطی صورت گرفت که سخنران اصلی این برنامه، رویای خود را سرنگونی جمهوری اسلامی ایران خواند. تنها این رویا میتواند جمعیتی را در عین آنکه ادعای ملیگرایی دارند با تجزیهطلبان، منافقین و... همراه و همراستا کند.
واقعیت آن است که در رویای براندازان همه چیز با سقوط جمهوری اسلامی به پایان میرسد و در این مسیر ابایی از بیان این ندارند که حتی با تجزیه ایران پس از سقوط جمهوری اسلامی نیز مشکلی ندارند و اگر حافظ منافع غرب باشد حتی از آن دفاع هم خواهند کرد. سیرک براندازان رویایی جز رویای آمریکایی برای ویرانی و فروپاشی ایران قدرتمند را دنبال نمیکند. آنها در این مسیر از بدنامترین عناصر و گروهکها نیز حمایت میکنند و حتی در تجمعی که به بهانه حمایت از مردم ایران برگزار میشود، پرچم رژیم صهیونیستی را نیز به دست میگیرند، چرا که صرفا کسب حمایت غرب برای افزایش فشار به ایران موضوعیت دارد.
با مجموعه این تعاریف، تجمع اخیر را میتوان صورتبندی کلی ضدانقلاب برای ایران امروز دانست. در این صورتبندی درخواستها جملگی از دولتهای غربی است، چرا که اساسا استقلال ملی برای براندازان مفهومی بلاموضوع است. آنها حامل رویایی هستند که منافع غرب را تامین میکند و در این مسیر نابودی ایران را هم یک هزینه مشروع میدانند.
ارسال به دوستان
چین در دوره سوم ریاستجمهوری شی جین پینگ به چه سمتی میرود؟
از اژدهای خفته تا گرگ مبارز
فرزانه دانایی: اهمیت کنگره بیستم حزب کمونیست در چین، نه به خاطر انتخاب شدن شی جین پینگ برای سومین دوره متوالی به ریاست جمهوری این کشور، بلکه به این دلیل است که حزب و مردم چین در حال شناسایی او به عنوان قدرتمندترین رهبر چین بعد از مائو هستند که قبل از مرگش در سال 1976، 27 سال رهبری مردم این کشور را در دست داشت.
چینش جدید رهبران حزب کمونیست چین در بیستمین کنگره این حزب نشان میدهد شی دورهای کاملا پرقدرت را در دوران عمر سیاسیاش خواهد داشت؛ دورهای که در آن رهبران حزب به صورت کامل از او پشتیبانی کرده و برنامههایش برای کشور را اجرایی میکنند.
رسانههای آمریکایی با دقت تمام به بررسی بحثها و سخنرانیهای مطرحشده در این دور از کنگره حزب کمونیست پرداختهاند و بیشترین نگرانیشان درباره قدرت گرفتن بیش از حد شی در چین است؛ قدرتی که حالا با سخنرانی او، مشخص است قرار است باعث پیشبرد برنامههایش در مقابله با آمریکا شود. شی جین پینگ معتقد است سرعت رشد اقتصادی چین، سرعت خوبی است و نیازی به برنامه مدون سریع برای بالا بردن این رشد نیست. وی معتقد است حالا زمان توجه بیش از حد به اقتصاد نیست، بلکه زمانه، زمانه توجه به مسائل مرتبط با امنیت است؛ مسائلی که باعث میشود توجه به پیشرفت تکنولوژیک، تسلیحات نظامی و اقتدار دیپلماتیک بیش از پیش شود. توجه به سخنرانی اخیر شی جین پینگ و نوع نگاهش به مساله رقابتها و دشمنیهای آمریکا با پکن نشان میدهد او در 5 سال آینده دوران ریاستجمهوریاش، قرار است بیشتر توجه خود را معطوف به مقابله با اقدامات آمریکا در منطقه کرده، تلاش برای دستیابی به تکنولوژی و فناوریهای روز بویژه در حوزه نظامی را بیشتر کند و در عین حال مهمترین مساله امنیتی پیش رویش، یعنی تایوان را حلوفصل کند.
برخی رسانهها در عین حال تلاش دارند شی جین پینگ را با مائو، مقایسه و بیان کنند میزان قدرتی که هماکنون در اختیار رئیسجمهور چین است، به همان اندازهای است که مائو از دهه 50 تا 70 میلادی در اختیار داشت. مائو باعث شد کمونیستهای انقلابی بتوانند سال 1949 در جنگ داخلی پیروز شوند و حزبی را تشکیل دهند که هماکنون بیش از 96 میلیون عضو دارد. وی یکی از رهبران اصلی نسل اول انقلابیون چین بود که با قدرت فراوان خود توانست چین را از یک کشور جهان سومی درگیر جنگ داخلی، به کشوری با قدرت اتمی، یک کرسی در شورای امنیت سازمان ملل و یک اقتصاد بشدت شکوفا تبدیل کند. مائو البته در این میان اشتباهاتی نیز داشت که انجام اصلاحات اقتصادی با سرعت بالا، بدون توجه به سرعت اصلاحات در فرهنگ مردم، یکی از مهمترین اشتباهاتش بود. وی همچنین برای انجام این اصلاحات بزرگ که برخی تحلیلگران غربی معتقدند اگر در غرب قرار بود صورت بگیرد، 300 سال به طول میانجامید، باید صدای مخالفان را هم خاموش میکرد و همین مساله منجر به ایجاد اعتراضات و ناامنیهایی در داخل چین شد که در نهایت به اندازه کشتههای چین در جنگ دوم جهانی، کشته بر جای گذاشت. علت علاقه رسانههای غربی به مقایسه شی جین پینگ با مائو را در همین مساله میتوان دید. آنها تلاش دارند تصویری از تاریخ چین که کسی دوست ندارد زیاد درباره آن حرف بزند را این بار درباره شی جین پینگ، زنده کرده و در مقابل چشمان مردم این کشور قرار دهند؛ سرزمینی که یک رهبر قدرتمند و خودکامه آن را هدایت میکند و با وجود همه پیشرفتها و رشد اقتصادی، در نهایت با پاکسازیهای درون حزبی و کشتار مردم و معترضان همراه خواهد شد. با این حال نوع مقایسه حزب کمونیست و رسانههای این کشور درباره شی و مائو متفاوت است. آنها معتقدند میراث مائو، انقلاب بود، میراث دنگ، دومین رهبر چین از حزب کمونیست، اصلاحات و باز کردن اقتصاد این کشور است و میراث شی، در این میان، «جوانسازی ملی» کشور است؛ شعاری که هماینک در تغییر چینش رهبران حزب کمونیست در کنگره بیستم، بخوبی به نمایش گذاشته شده است.
با این حال نگاهی به عملکرد 4 رهبر دیگر حزب کمونیست نشان میدهد در همان سال 2012 نیز که شی جین پینگ برای نخستین بار به عنوان رئیسجمهور چین انتخاب شد، بسیاری در داخل حزب به دنبال روی کار آمدن رهبری قدرتمند بودند که بتواند کمکاریها و ضعف دولتهای قبلی از جمله هو جیانگ را جبران کند و دوباره چهرهای قدرتمند از چین را به نمایش بگذارد. شی توانست با ایجاد کمپین ضدفساد و بالا بردن رشد اقتصادی چین، یک تصویر همراه با قدرت و اقتدار را در داخل چین به نمایش بگذارد؛ دولتی که توانست در طول یک دهه 1.5 میلیون نفر از مقامات رسمی کشور را به دلیل فساد برکنار و مجازات کند. وی در عین حال با پروژه «کمربند و جاده»، تلاش کرد راه قدیمی جاده ابریشم که چین را به اروپا وصل میکرد، دوباره احیا کند و اکنون با وجود تمام مشکلاتی که دولتهای آمریکا برای پکن ایجاد کردهاند، این پروژه به صورت غیررسمی و به دور از جنجالهای سیاسی و رسانهای در حال پیشرفت است. این پروژه بلندپروازانه، 150 کشور جهان را از حوزه شرق آسیا تا جنوب شرق آسیا، آسیای مرکزی، منطقه خاورمیانه یا غرب آسیا و حتی آفریقا از نظر اقتصادی به یکدیگر متصل میکند. شی جین پینگ در مساله دفاعی نیز توانست بودجههای دفاعی چین را بشدت بالا ببرد و آن را به دومین کشور در هزینههای دفاعی بعد از آمریکا تبدیل کند. در این میان، تلاشها برای پیشرفت در عرصه فناوری نیز بشدت افزایش پیدا کرد و باعث شد چین به رقیبی قدرتمند و البته هراسناک برای آمریکا در این عرصه تبدیل شود تا جایی که جنگ بر سر تکنولوژی G5 در زمان ترامپ به یک رویارویی تمامعیار دیپلماتیک بین ۲ کشور تبدیل شد. بر همین اساس به نظر میرسد رویارویی در تایوان نیز بیشتر به مساله تراشهها و پیشرفت تایوان در تولید این تراشهها و نیاز شدید قطبهای فناوری دنیا یعنی چین و آمریکا به این تراشهها مرتبط باشد تا مسائل نظامی و سیاسی.
دیپلماتهای چینی مثل معروفی دارند که در محافل خصوصی به آن اشاره میکنند. آنها عقیده دارند، چین در نگاه مردم این کشور، یک اژدهای پیر است. یک تمدن کهن که با تمام پیری، تجربههای گرانقدری در مواجهه با دنیا دارد و بر همین اساس تلاش دارد به صورت آهسته و پیوسته، به حرکت خود در مسیر پیشرفت و رشد اقتصادی و نظامی ادامه دهد. اما این اژدهای پیر باید در مقابل کشورهای خارجی بویژه دشمنانی مانند آمریکا، علاوه بر پیر بودن، خفته به نظر بیاید؛ اژدهایی پیر و خفته که یارای مقابله با غرب را ندارد و اصولا تهدیدی برای آنها به حساب نمیآید. بر همین اساس است که چینیها اصولا دغدغهای برای مقابله با غرب و آمریکا در اوج تنشهای دیپلماتیک با این کشورها از خود نشان نمیدهند اما این ماجرا در دوره دوم ریاستجمهوری شی جین پینگ تا حد زیادی تغییر کرد. با تغییر لحن آمریکا در مقابل چین و تبدیل شدن این کشور از یک «رقیب» پرقدرت به یک «دشمن» بالقوه، دولت چین نیز عقیده دارد تصویر بیرونی از چین باید تغییر کند و پکن دیگر آن اژدهای پیر و خفته نیست. پروژه جوانسازی ملی، در واقع نمایش دادن این مساله است که اژدهای چین، اژدهایی جوان، پرقدرت و البته بسیار خطرناک است که اتفاقا میل زیادی برای درگیری با دشمنان خود دارد. بر همین اساس است که سیاست خارجی چین، دیگر مبتنی بر تصویر «اژدهای پیر خفته» نیست، بلکه مبتنی بر سیاست «گرگ مبارز» است. سیاست خارجی چین بر همین مبنا، قرار است تهاجمیتر بوده، به تهدیدات پاسخ دهد و در عین حال بسیار چابک باشد. توافقهای چند سال اخیر چین بر همین مبنا از مسائل اقتصادی و سرمایهگذاری در زیرساختهای کشورهای مختلف دنیا تغییر کرده و به سمت توافق و مذاکرات برای همکاریهای نظامی پیش رفته است. بسته امنیتی توافق چین با جزایر سلیمان در همین راستا ارزیابی میشود.
ارسال به دوستان
تشریح جزئیات حادثه آتشسوزی زندان اوین با انتشار تصاویر دوربینهای مدار بسته
روایت شکست فرار
گروه سیاسی: ساعات پایانی شنبه بیستوسوم مهرماه بود که رسانهها از بروز حادثهای در زندان اوین خبر دادند، هر چند ساعاتی قبل از آن، برخی اکانتهای توئیتری وابسته به جریان ضدانقلاب درباره احتمال وقوع اتفاقی در اوین اظهارنظر میکردند. ماجرا از این قرار بود که در پی درگیری بین تعدادی از زندانیان محکومیتهای مالی و سرقت، یک کارگاه کارآفرینی زندان دچار حریق میشود. بلافاصله پس از بروز درگیری و آتش گرفتن کارگاه خیاطی بند زندانیان محکومیتهای مالی و سرقت، انتظامات زندان برای کنترل درگیری وارد عمل میشوند و ایستگاه آتشنشانی مستقر در زندان نیز بلافاصله عملیات اطفای حریق را آغاز میکند که در نهایت آتش خاموش میشود. به گزارش «وطنامروز»، روز گذشته قوه قضائیه اقدام به انتشار تصاویری از آشوب زندانیانی که قصد فرار داشتند کرد. تصاویر منتشره توسط دوربینهای مداربسته زندان ضبط شده و نحوه برپایی آشوب زندانیان برای فرار از زندان را نشان میدهد. در فیلم منتشر شده از سوی قوه قضائیه، رئیس بند 7 زندان اوین با توجه به تصاویر ضبط شده دوربینها توضیح میدهد که جرقه اولیه غائله از قرنطینه 4 زندان زده شد. به این صورت که یکی از افراد حاضر در این قرنطینه، با تظاهر به اینکه دچار بیماری شده، توسط چندین نفر دیگر از زندانیان به سمت بهداری بند منتقل میشود و زمانی که به قسمت در خروج میرسند، اقدام به شکستن قفل کرده و در ادامه نزدیک به 100 نفر دیگر به آنها پیوسته و از سالن خارج میشوند. بنا به توضیحات رئیس بند 7، زندانیان آشوبگر پس از خروج، قصد داشتند به قسمت افسرنگهبانی حمله کرده و در نهایت از در خارج شوند. در ادامه 20 نفر از زندانیان از اندرزگاه 7 خارج شده و به سمت بند 8 زندان میروند. زندانیان آشوبگر سپس به سمت درهای بندهای 5 و 6 رفته و قفل درها را با کپسول آتشنشانی میشکنند. تعدادی از زندانیان به طبقات بالا رفته و زمانی که با سیم خاردار مواجه میشوند، توسط نیروهای ویژه بازداشت میشوند. طبق تصاویر منتشرشده، زندانیانی که قصد فرار داشتند، در طبقات مختلف پخش شده و به دنبال راهی برای فرار میگردند. چندین نفر از زندانیان نیز با تخریب فن، به سمت تونل سالن ملاقات زندان هجوم میبرند. در آخرین مرحله از فرار، زندانیان آشوبگر به پشتبام رفته و پس از آنکه راه فراری پیدا نمیکنند، تسلیم نیروهای انتظامی میشوند. ارسال به دوستان
مدیر برنامههای سلمان رشدی از کوری یک چشم او در جریان انتقام اخیر خبر داد
چشم شیطان کور شد
بعد از گذشت بیش از ۲ ماه از حمله به سلمان رشدی، نویسنده مرتد در شهر نیویورک، مدیر برنامههای او تایید کرد که یک چشم او در این حمله کور شده است. روزنامه انگلیسی «گاردین» روز یکشنبه در خبری به نقل از مدیر برنامههای سلمان رشدی، نویسنده مرتد خبر داد که او یک چشمش را از دست داده و قادر به استفاده از یک دست خود نیست. بیستویکم مردادماه بود که رسانهها خبر دادند سلمان رشدی نویسنده مرتد کتاب آیات شیطانی در نیویورک هدف حمله قرار گرفت و بشدت مجروح شد. به دنبال حمله به سلمان رشدی، موضوعی که توجهات بسیاری را برانگیخت این بود که رسانههای غربی تا مدتهای مدید حتی یک عکس از این نویسنده مرتد منتشر نکردند. ارسال به دوستان
چین در دوره سوم ریاستجمهوری شی جین پینگ به چه سمتی میرود؟
از اژدهای خفته تا گرگ مبارز
فرزانه دانایی: اهمیت کنگره بیستم حزب کمونیست در چین، نه به خاطر انتخاب شدن شی جین پینگ برای سومین دوره متوالی به ریاست جمهوری این کشور، بلکه به این دلیل است که حزب و مردم چین در حال شناسایی او به عنوان قدرتمندترین رهبر چین بعد از مائو هستند که قبل از مرگش در سال 1976، 27 سال رهبری مردم این کشور را در دست داشت.
چینش جدید رهبران حزب کمونیست چین در بیستمین کنگره این حزب نشان میدهد شی دورهای کاملا پرقدرت را در دوران عمر سیاسیاش خواهد داشت؛ دورهای که در آن رهبران حزب به صورت کامل از او پشتیبانی کرده و برنامههایش برای کشور را اجرایی میکنند.
رسانههای آمریکایی با دقت تمام به بررسی بحثها و سخنرانیهای مطرحشده در این دور از کنگره حزب کمونیست پرداختهاند و بیشترین نگرانیشان درباره قدرت گرفتن بیش از حد شی در چین است؛ قدرتی که حالا با سخنرانی او، مشخص است قرار است باعث پیشبرد برنامههایش در مقابله با آمریکا شود. شی جین پینگ معتقد است سرعت رشد اقتصادی چین، سرعت خوبی است و نیازی به برنامه مدون سریع برای بالا بردن این رشد نیست. وی معتقد است حالا زمان توجه بیش از حد به اقتصاد نیست، بلکه زمانه، زمانه توجه به مسائل مرتبط با امنیت است؛ مسائلی که باعث میشود توجه به پیشرفت تکنولوژیک، تسلیحات نظامی و اقتدار دیپلماتیک بیش از پیش شود. توجه به سخنرانی اخیر شی جین پینگ و نوع نگاهش به مساله رقابتها و دشمنیهای آمریکا با پکن نشان میدهد او در 5 سال آینده دوران ریاستجمهوریاش، قرار است بیشتر توجه خود را معطوف به مقابله با اقدامات آمریکا در منطقه کرده، تلاش برای دستیابی به تکنولوژی و فناوریهای روز بویژه در حوزه نظامی را بیشتر کند و در عین حال مهمترین مساله امنیتی پیش رویش، یعنی تایوان را حلوفصل کند.
برخی رسانهها در عین حال تلاش دارند شی جین پینگ را با مائو، مقایسه و بیان کنند میزان قدرتی که هماکنون در اختیار رئیسجمهور چین است، به همان اندازهای است که مائو از دهه 50 تا 70 میلادی در اختیار داشت. مائو باعث شد کمونیستهای انقلابی بتوانند سال 1949 در جنگ داخلی پیروز شوند و حزبی را تشکیل دهند که هماکنون بیش از 96 میلیون عضو دارد. وی یکی از رهبران اصلی نسل اول انقلابیون چین بود که با قدرت فراوان خود توانست چین را از یک کشور جهان سومی درگیر جنگ داخلی، به کشوری با قدرت اتمی، یک کرسی در شورای امنیت سازمان ملل و یک اقتصاد بشدت شکوفا تبدیل کند. مائو البته در این میان اشتباهاتی نیز داشت که انجام اصلاحات اقتصادی با سرعت بالا، بدون توجه به سرعت اصلاحات در فرهنگ مردم، یکی از مهمترین اشتباهاتش بود. وی همچنین برای انجام این اصلاحات بزرگ که برخی تحلیلگران غربی معتقدند اگر در غرب قرار بود صورت بگیرد، 300 سال به طول میانجامید، باید صدای مخالفان را هم خاموش میکرد و همین مساله منجر به ایجاد اعتراضات و ناامنیهایی در داخل چین شد که در نهایت به اندازه کشتههای چین در جنگ دوم جهانی، کشته بر جای گذاشت. علت علاقه رسانههای غربی به مقایسه شی جین پینگ با مائو را در همین مساله میتوان دید. آنها تلاش دارند تصویری از تاریخ چین که کسی دوست ندارد زیاد درباره آن حرف بزند را این بار درباره شی جین پینگ، زنده کرده و در مقابل چشمان مردم این کشور قرار دهند؛ سرزمینی که یک رهبر قدرتمند و خودکامه آن را هدایت میکند و با وجود همه پیشرفتها و رشد اقتصادی، در نهایت با پاکسازیهای درون حزبی و کشتار مردم و معترضان همراه خواهد شد. با این حال نوع مقایسه حزب کمونیست و رسانههای این کشور درباره شی و مائو متفاوت است. آنها معتقدند میراث مائو، انقلاب بود، میراث دنگ، دومین رهبر چین از حزب کمونیست، اصلاحات و باز کردن اقتصاد این کشور است و میراث شی، در این میان، «جوانسازی ملی» کشور است؛ شعاری که هماینک در تغییر چینش رهبران حزب کمونیست در کنگره بیستم، بخوبی به نمایش گذاشته شده است.
با این حال نگاهی به عملکرد 4 رهبر دیگر حزب کمونیست نشان میدهد در همان سال 2012 نیز که شی جین پینگ برای نخستین بار به عنوان رئیسجمهور چین انتخاب شد، بسیاری در داخل حزب به دنبال روی کار آمدن رهبری قدرتمند بودند که بتواند کمکاریها و ضعف دولتهای قبلی از جمله هو جیانگ را جبران کند و دوباره چهرهای قدرتمند از چین را به نمایش بگذارد. شی توانست با ایجاد کمپین ضدفساد و بالا بردن رشد اقتصادی چین، یک تصویر همراه با قدرت و اقتدار را در داخل چین به نمایش بگذارد؛ دولتی که توانست در طول یک دهه 1.5 میلیون نفر از مقامات رسمی کشور را به دلیل فساد برکنار و مجازات کند. وی در عین حال با پروژه «کمربند و جاده»، تلاش کرد راه قدیمی جاده ابریشم که چین را به اروپا وصل میکرد، دوباره احیا کند و اکنون با وجود تمام مشکلاتی که دولتهای آمریکا برای پکن ایجاد کردهاند، این پروژه به صورت غیررسمی و به دور از جنجالهای سیاسی و رسانهای در حال پیشرفت است. این پروژه بلندپروازانه، 150 کشور جهان را از حوزه شرق آسیا تا جنوب شرق آسیا، آسیای مرکزی، منطقه خاورمیانه یا غرب آسیا و حتی آفریقا از نظر اقتصادی به یکدیگر متصل میکند. شی جین پینگ در مساله دفاعی نیز توانست بودجههای دفاعی چین را بشدت بالا ببرد و آن را به دومین کشور در هزینههای دفاعی بعد از آمریکا تبدیل کند. در این میان، تلاشها برای پیشرفت در عرصه فناوری نیز بشدت افزایش پیدا کرد و باعث شد چین به رقیبی قدرتمند و البته هراسناک برای آمریکا در این عرصه تبدیل شود تا جایی که جنگ بر سر تکنولوژی G5 در زمان ترامپ به یک رویارویی تمامعیار دیپلماتیک بین ۲ کشور تبدیل شد. بر همین اساس به نظر میرسد رویارویی در تایوان نیز بیشتر به مساله تراشهها و پیشرفت تایوان در تولید این تراشهها و نیاز شدید قطبهای فناوری دنیا یعنی چین و آمریکا به این تراشهها مرتبط باشد تا مسائل نظامی و سیاسی.
دیپلماتهای چینی مثل معروفی دارند که در محافل خصوصی به آن اشاره میکنند. آنها عقیده دارند، چین در نگاه مردم این کشور، یک اژدهای پیر است. یک تمدن کهن که با تمام پیری، تجربههای گرانقدری در مواجهه با دنیا دارد و بر همین اساس تلاش دارد به صورت آهسته و پیوسته، به حرکت خود در مسیر پیشرفت و رشد اقتصادی و نظامی ادامه دهد. اما این اژدهای پیر باید در مقابل کشورهای خارجی بویژه دشمنانی مانند آمریکا، علاوه بر پیر بودن، خفته به نظر بیاید؛ اژدهایی پیر و خفته که یارای مقابله با غرب را ندارد و اصولا تهدیدی برای آنها به حساب نمیآید. بر همین اساس است که چینیها اصولا دغدغهای برای مقابله با غرب و آمریکا در اوج تنشهای دیپلماتیک با این کشورها از خود نشان نمیدهند اما این ماجرا در دوره دوم ریاستجمهوری شی جین پینگ تا حد زیادی تغییر کرد. با تغییر لحن آمریکا در مقابل چین و تبدیل شدن این کشور از یک «رقیب» پرقدرت به یک «دشمن» بالقوه، دولت چین نیز عقیده دارد تصویر بیرونی از چین باید تغییر کند و پکن دیگر آن اژدهای پیر و خفته نیست. پروژه جوانسازی ملی، در واقع نمایش دادن این مساله است که اژدهای چین، اژدهایی جوان، پرقدرت و البته بسیار خطرناک است که اتفاقا میل زیادی برای درگیری با دشمنان خود دارد. بر همین اساس است که سیاست خارجی چین، دیگر مبتنی بر تصویر «اژدهای پیر خفته» نیست، بلکه مبتنی بر سیاست «گرگ مبارز» است. سیاست خارجی چین بر همین مبنا، قرار است تهاجمیتر بوده، به تهدیدات پاسخ دهد و در عین حال بسیار چابک باشد. توافقهای چند سال اخیر چین بر همین مبنا از مسائل اقتصادی و سرمایهگذاری در زیرساختهای کشورهای مختلف دنیا تغییر کرده و به سمت توافق و مذاکرات برای همکاریهای نظامی پیش رفته است. بسته امنیتی توافق چین با جزایر سلیمان در همین راستا ارزیابی میشود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|