نقش تجربه اقتصاد مقاومتی در شرق آسیا با رویکرد اقتصاد دانشبنیان
ببرهای آسیا چه کردند؟!
محمدکاظم باقری*: مقدمه
در دنیای امروز، استفاده از تجارب دیگران در توسعه کشورها حائز اهمیت است. بهکارگیری تجارب کشورهای شرق آسیا در توسعه اقتصادی با توجه به شرایط بومی و منطقهای میتواند تاثیر بسزایی در پیشرفت علمی و کاربردیتر کردن صنایع داشته باشد. عواملی همچون جمعیت جوان تحصیلکرده، تلاش و کار جهادی، کاهش مصرف و عدم مصرفگرایی به همراه ارتباط مستمر با جهان اطراف میتواند ما را به سمت و سوی پیشرفت سریع اقتصادی رهنمون کند. آنچه از این تحقیق استنباط میشود لزوم بهکارگیری هدفمند جمعیت جوان تحصیلکرده به همراه کار و تلاش همگانی توأم با مدیریت ارتباطات سازنده با جهان اطراف با توجه به فرهنگ ملی و بومی ایران اسلامی است که میتواند نقش بسزایی در توسعه اقتصاد مقاومتی داشته باشد.
منطقه جنوبشرق آسیا منطقهای است که استعداد تجاری داشته است و حتما مسائلی نظیر جاده ابریشم یا تجارت کرهایها را پیشترها شنیدهاید اما بعد از قرونوسطا و پس از ورود به قرون جدید این استعداد در آن منطقه رشد نکرد و متوقف شد، دلیل آن هم انقلاب صنعتی اروپا بود. از اواخر قرن 19 و تا اوایل قرن 20 توجه ویژهای به منطقه شرق شد هرچند پیشرفت آن در زمان انقلاب صنعتی متوقف شده بود، لذا این منطقه یک منطقه بکر اقتصادی بود و همین باعث میشد پتانسیلهای زیادی برای پیشرفت داشته باشد؛ بهطور مثال ژاپن یکی از کشورهایی است که به لحاظ زیرساختی مورد توجه سیستمهای سرمایهداری غربی بوده است و پس از جنگ دوم جهانی هم قدرت نظامی نداشته است یا سنگاپور و هنگکنگ پایگاه تجاری انگلیس بودهاند و درباره کشورهایی مثل چین، کره، مالزی و اندونزی و حتی تایلند استعداد بالقوه برای تقویت تجارت، وجود داشته است. از اواخر دهه 60 میلادی توجه ویژهای به این مناطق شده و حتی آمریکا میانجی جنگ 2 کره شد تا بتواند بر کرهجنوبی مسلط باشد یا حتی به تایوان رسیدگی کرد، چرا که از همان ابتدا تحت نفوذ چین بوده است. در مجال زیر با تجاربی از اجرای اقتصاد مقاومتی در شرق آسیا آشنا میشویم؛ امید که مثمر ثمر باشد.
1- رشد اقتصادی در شرق آسیا
برای آنهایی که تحولات اقتصادی را دنبال میکنند ببرهای آسیا عبارت آشنایی است. این عبارت برای اقتصادهای نوپای شرق آسیا به کار میرود یا عبارت دیگری مثل توفان زرد آسیایی. اما چرا چنین است؟ اقتصاد ببر، نامی است که به یک منطقه یا کشور داده میشود که از عهده انجام یک رشد اقتصادی سریع و سنگین برآمده باشد. بهطور معمول این امر به افزایش استانداردهای زندگی منتهی میشود. این واژه نخستینبار برای کشورهایی چون کرهجنوبی، سنگاپور، هنگکنگ و تایوان به کار رفت. از سال 1960 این 4 کشور به عنوان ببرهای آسیای شرقی شناخته میشوند. تمام ببرها در طول دهه 60 به نسبت فقیر بودند. به این دلیل، آنها از مزیت رقابتی کار ارزان برخوردار بودند. در طول یک دهه اخیر، کشورهای شرق آسیا شاهد رشد اقتصادی بلندمدت سریعی بودهاند. این کشورهای تازه صنعتی شده در حال تجربه نرخ رشد سرانه تولید ناخالص ملی حدود 6 تا 7 درصدی هستند که در مقایسه با رشد 2 تا 3 درصدی اغلب اقتصادهای صنعتی بسیار قابل توجه است. در صورتی که این نرخ رشد با همین سرعت ادامه یابد، کرهجنوبی و تایوان ممکن است موجب از بین رفتن تمایز آمریکا به عنوان ثروتمندترین کشور جهان شوند. این رشد سریع اقتصادی نتیجه چندین عامل اقتصادی و سیاسی است. سرعت توسعه اقتصادی، رشد تجارت جهانی و ارتباطات و سرمایهگذاری در سرمایه فیزیکی و آموزشوپرورش، همه و همه نقشی کلیدی در رشد ناگهانی اقتصادهای شرق آسیا بازی کردهاند. یکی از فاکتورهایی که به رشد اقتصادی بلندمدت کشورهایی چون کرهجنوبی و تایوان کمک شایانی کرده است، بیگمان سرعت توسعه اقتصادی در این کشورهاست. سرعت این توسعه نیز در طول زمان شتاب یافته است. با گذشت زمان، به نظر میرسد کشورها نیز قادرند با نرخ رشد سریعتری توسعه یابند. از سال 1780، برای کشوری چون بریتانیا 58 سال طول کشید تا سرانه درآمد واقعی خود را 2 برابر کند. این پروسه زمانی برای آمریکا 47 سال طول کشید تا در سال 1800 این شاخص را 2 برابر کند، در حالی که برای ژاپن از اواخر قرن 19 این زمان 34 سال به طول انجامید. سرانجام، کرهجنوبی توانست شاخص سرانه درآمد واقعی خود را در یک دوره زمانی خیرهکننده 11 ساله (از سال 1966) 2 برابر کند. به نظر میرسد هرچه کشوری دیرتر صنعتی شده باشد، این کشور زودتر قادر به انجام این امر شده است. فاکتور مهم دیگر این است که تا چه درجهای یک کشور از رهبران صنعتی عقب مانده باشد. درباره کشورهای شرق آسیا، کرهجنوبی و تایوان، هر دو با درآمد سرانه بسیار پایین این راه را آغاز کردند. چنین وضعیتی به آنها اجازه داد رشد بسیار سریعتری داشته باشند در حالی که تلاش میکردند با رهبران جهان کنار بیایند. تشخیص این نکته بسیار مهم است، در شرایطی که این کشورها در حال تعقیب دیگران و عقبتر از آنها هستند، این نرخهای رشد باید کاهش یابد. این موضوع بویژه حالا که سایر قدرتهای بزرگ اقتصادی با پیامدهای حاصل از بحران مالی روبهرو هستند بسیار مهم است.
سوالی مطرح میشود و آن اینکه این کشورهای آسیایی با اقتصاد کمرمق خود چه رویهای در پیش گرفتهاند که با این سرعت به توسعه دست یافتهاند؟
تجربه توسعه شرق آسیا نشان داد کلید موفقیت این کشورها، ایجاد ترکیب مناسبی از شرایط و زمینههای داخلی برای توسعه با الزامات و اصول حاکم بر نظام بینالملل است. در واقع این کشورها با الگوبرداری از ژاپن به منزله کشور پیشرو شرق آسیا در امر توسعه، زمینهها و بسترهای داخلی لازم برای توسعه ملی را فراهم کردند و بهطور کلی توسعه را با مشروعیت نظام خود پیوند زده و آن را به شرط بقای نظام خویش تبدیل کردند؛ به نحوی که توسعه به موضوع مرگ و زندگی نظام سیاسی آنها مبدل شد. حاصل این فرآیند عمومی تبدیل شدن توسعه به یک هنجار فراگیر منطقهای در شرق آسیا بود. فرآیند توسعهگرایی این کشورها همواره در هماهنگی و تطابق با مؤلفههای حاکم بر نظام بینالملل همان عصر پیگیری شده است. در واقع توسعهگرایی شرق آسیا اگرچه ماهیتی رقابتآمیز و حتی در مواردی چالشبرانگیز در قبال نظام بینالملل و قدرتهای بزرگ آن داشته است ولی هیچگاه به موضوع تنش امنیتی و تقابل ماهوی با نظام بینالملل تبدیل نشده است. توسعهگرایی شرق آسیا هم در زمان نظام دوقطبی و هم در دوران پس از فروپاشی شوروی توانسته است از طریق هماهنگی با مولفهها و اصول حاکم بر این 2 عصر که به ترتیب شامل جنگ سرد و سپس جهانی شدن بود، از فرصتها و امکانات بینالمللی برای توسعه ملی خود بخوبی بهرهبرداری کند. در واقع ژاپن بهمثابه کشور پیشرو در این منطقه همواره این الزامات بینالمللی را اخذ کرده و پس از بومیسازی و نهادینه کردن آنها در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی منطقه، آن را به صورت مستقیم و غیرمستقیم در اختیار سایر کشورهای توسعهگرای شرق آسیا قرار داده است. فارغ از اینکه این همرنگی با اقتصاد بینالملل چقدر با ارزشهای سیاسی حاکم بر جمهوری اسلامی ایران مطابقت دارد یا تا چه اندازه میتواند منجر به از بین رفتن استقلال سیاسی کشورها شود، به نظر میرسد عامل اساسی در پیشرفت همهجانبه این کشورها توجه جدی و پیگیری همهجانبه اصولی است که سیاستگذاران این کشورها برای طی کردن مسیر توسعه خود در نظر گرفتهاند. بدون شک اگر به سند چشمانداز 20 ساله به عنوان سند راهبردی کشور برای یک افق بلندمدت وفادار باشیم و به مبانی تعیین شده در الگوی در حال تدوین اسلامی- ایرانی پیشرفت توجه کنیم، اقتصاد ایران به دلیل دارا بودن ثروتهای غنی خدادادی و جمعیت جوان بسیار در حکم سرمایه انسانی میتواند با سرعت خیرهکنندهای در مسیر توسعه حرکت کند و براساس آنچه در سند چشمانداز مطرح شده در سال 1404 به قدرت اول منطقه تبدیل شود.
2- ویژگیهای فردی مردم منطقه جنوبشرق آسیا چگونه است؟ آیا به لحاظ فردی تفاوتهای خیلی زیادی با منطقه خاورمیانه دارند؟
مردم جنوبشرق آسیا افراد قانعی هستند، بهطوری که نرخ پسانداز در کشورهایی مثل چین و ژاپن و کره از میانگین جهانی بالاتر است. ویژگی دوم این است که آنها به طور عجیبی اهل کار و تلاش و کوشش هستند (آیین کنفسیوس). ویژگی سوم به جمعیت مربوط میشود یعنی همه این کشورها کشورهای پرجمعیتی هستند و میتوان گفت نیمی از جمعیت کره زمین در این منطقه متمرکز شده است و ویژگی آخر این است که مردم این منطقه یک عقبماندگی تاریخی برای دسترسی به امکانات داشتهاند و همین عامل باعث شده است آنها بشدت اهل کار، کوشش و تلاش باشند.
3- الگوی شرق آسیا؛ توسعه بر مبنای توانمندیهای ملی و ارتباط با جهان اطراف
در واقع این کشورها با الگوبرداری از ژاپن به منزله کشور پیشرو شرق آسیا در امر توسعه، زمینهها و بسترهای داخلی لازم برای توسعه ملی را فراهم کردند و بهطور کلی توسعه را با مشروعیت نظام خود پیوند زده و آن را به شرط بقای نظام خویش تبدیل کردند؛ بهنحوی که توسعه به موضوع مرگ و زندگی نظام سیاسی آنها مبدل شد. حاصل این فرآیند عمومی تبدیل شدن توسعه به یک هنجار فراگیر منطقهای در شرق آسیا بود. اصل بعدی توسعه در این منطقه آن بوده است که فرآیند توسعهگرایی این کشورها همواره در هماهنگی و تطابق با مولفههای حاکم بر نظام بینالملل همان عصر پیگیری شده است. در واقع توسعهگرایی شرق آسیا اگرچه ماهیتی رقابتآمیز و حتی در مواردی چالشبرانگیز در قبال نظام بینالملل و قدرتهای بزرگ آن داشته است ولی هیچگاه به موضوع تنش امنیتی و تقابل ماهوی با نظام بینالملل تبدیل نشده است. توسعهگرایی شرق آسیا هم در زمان نظام دوقطبی و هم در دوران پس از فروپاشی شوروی توانسته است از طریق هماهنگی با مؤلفهها و اصول حاکم بر این دو عصر که به ترتیب شامل جنگ سرد و سپس جهانی شدن بود، از فرصتها و امکانات بینالمللی برای توسعه ملی خود بخوبی بهرهبرداری کند. در واقع ژاپن بهمثابه کشور پیشرو در این منطقه همواره این الزامات بینالمللی را اخذ کرده و پس از بومیسازی و نهادینه کردن آنها در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی منطقه، آن را بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در اختیار سایر کشورهای توسعهگرای شرق آسیا قرار داده است. حاصل بحث آنکه در عصر جهانی شدن نئولیبرالیسم و توسعه برونگرا بهعنوان وجه غالب نظام بینالملل کنونی، توسعهیافتگی از طریق تعامل سازنده و همکاری گسترده با نظام بینالملل امکانپذیر است و نه از طریق خوداتکایی صرف، انزوا و تقابل. توسعهیافتگی در عصر جهانی شدن منوط به برقراری پیوند و همکاری گسترده در چارچوب نظام بینالملل برای استفاده از امکانات و رفع تهدیدهایی است که بهطور طبیعی در برابر هر کشوری که قصد ارتقای منزلت بینالمللی خود را داشته باشد بروز خواهد کرد. در چنین شرایطی الگوی رقابت و همکاری، جایگزین الگوی رویارویی و تقابل خواهد شد. البته در این رابطه تجربه توسعه شرق آسیا نشان میدهد اگرچه هماهنگی با مولفههای نظام بینالملل نقش مهمی در توفیق برنامههای توسعه ملی دارد ولی این به معنای پیروی و تقلید تمام عیار از توسعهگرایی نئولیبرال در چارچوب جهانی شدن نیست بلکه هر الگوی توسعه، نیازمند بومیسازی و نیز فراهم کردن بسترها و زمینههای مناسب داخلی است تا در چنین شرایطی در صورت برقراری پیوند با نظام بینالملل و جهانی شدن نئولیبرالیسم، بتوان از امکانات و فرصتهای این فضا استفاده کرد. در صورت فراهم نبودن شرایط داخلی، برقراری چنین پیوندی نهتنها کمکی به برنامههای توسعه ملی نخواهد کرد بلکه میتواند اثرات مخربی نیز بر اقتصاد ملی برجای گذاشته و به مانعی در برابر توسعه ملی تبدیل شود.
4- وجه تمایز، شرایط و ویژگیهای ایران و کشورهای شرق آسیا
چند دهه پیش و زمانی که ایران با تکیه بر دلارهای نفتی و موقعیت مناسب بینالمللی گام در راه صنعتی شدن گذاشت، جز سرزمین آفتاب تابان نامی از سایر کشورهای شرق و جنوبشرق آسیا در عرصه اقتصاد جهانی نبود اما امروز در حالی که صنعت و اقتصاد ایران در چنبره آزمون و خطاهای مکرر و روزمرگی گرفتار شده است، ببرهای آسیا و اژدهای زرد از میان ویرانههای جنگ دوم جهانی و جدال پیادهنظام 2 ایدئولوژی متخاصم «کمونیسم» و «سرمایهداری» سر برآوردهاند. انضباط و احساس نیاز به پیشرفت انگیزه اصلی مردم و سیاستمداران این کشورها برای دستیابی هرچه سریعتر به رشد و توسعه اقتصادی و صنعتی بوده است. همچنان که دلارهای بیدردسر نفتی عامل سستی و کاهلی در ایران و کشورهای نفتخیز منطقه در راه پرسنگلاخ توسعه اقتصادی است. به دلیل وجود منابع عظیم نفت در کشور ایران و درآمدهای بادآورده ناشی از آن، مسؤولان و مردم هیچگاه خود را در موقعیت مرگ و زندگی ندیدند. بنابراین هیچوقت به ضرورت دستیابی به توسعه صنعتی- آنگونه که کشورهای فاقد منابع زیرزمینی قابل توجه چون ژاپن و کرهجنوبی بدان واقف بودند- پی نبردند. ما هم اگر مثل سنگاپور منبع طبیعی برای کسب درآمد نداشتیم، بدون شک امروز به لحاظ سطح توسعهیافتگی بسیار جلوتر از موقعیت فعلی بودیم. سال ۱۹۶۵ که سنگاپور از فدراسیون مالزی اخراج شد، آقای «لی کوانگیو» که آن موقع نخستوزیر سنگاپور و یکی از بهترینها در مقایسه با همتایان خود بود، گریه کرد و گفت ما الان به وسیله دریای ماله محاصره شدهایم. چون در اندونزی با سوهارتو و در مالزی با «تونگو عبدالرحمن» مشکل داریم. اما سنگاپور که منابع زیرزمینی نداشت و حتی آب آشامیدنی مورد نیاز ساکنان خود را نیز از مالزی تأمین میکرد، به دلیل همین تنگناها که حیات سیاسی و اقتصادیاش را تهدید میکرد، درصدد رسیدن به توسعه اقتصادی و صنعتی برای جبران ضعفهای طبیعی و جغرافیایی خود برآمد و با جدیتی که به خرج داد امروز جایگاه مناسبی را در میان کشورهای جنوبشرق آسیا و حتی جهان کسب کرده است. البته در دهه۱۹۶۰ که به دهه نوسازی معروف است به این کشور یا کشوری مثل کرهجنوبی که در زمره کشورهای موفق در حال توسعه هستند، کمکهای خارجی فراوانی اعطا شد. اگرچه همان زمان ترکیه هم همینقدر کمک خارجی دریافت کرد اما این کشور هرگز نتوانست به آن سطح از توسعهیافتگی صنعتی برسد که کرهجنوبی و سنگاپور بدان دست یافتهاند. در اینجا تفاوت در کیفیت کار نیروی انسانی تعیینکننده بوده است. کرهایها 2 هزار و ۴۸۸ ساعت در سال کار میکنند یعنی ۶۵۶ ساعت بیشتر از ایالات متحده و در واقع بیشتر از همه کشورهای جهان. محرک قوی دیگری که کرهجنوبی را وادار به سختکوشی و جدیت در پیشبرد فرآیند توسعه صنعتی و اقتصادی کرد، خطر حمله خارجی بود، زیرا کرهشمالی با نظام سیاسی کمونیستی و دشمن اصلی نظام سیاسی کرهجنوبی درست در ۴۰ کیلومتری پایتخت این کشور قرار دارد. موقعیت امروز کرهجنوبی به لحاظ توسعه صنعتی بهگونهای است که بسیاری آن را الگوی جدید ژاپن میدانند. کرهایها که چند دهه پیش برای کار در کارخانجات، رانندگی کامیون و... به کشور ما میآمدند، درآمد سرانه خود را از ۸۰ دلار در دهه۶۰ به حدود ۱۲ هزار دلار در حال حاضر و آن هم با ۴۸ میلیون نفر جمعیت رساندهاند. این را هم باید گفت که جدا از عوامل محدودکننده فرهنگی و جغرافیایی ما نتوانستهایم از «زمان» نیز بهره مناسب بگیریم.
نتیجهگیری
الگوپذیری مطلق از اقتصاد شرق آسیا با توجه به نظام سیاسی- اجتماعی امکانپذیر نیست اما میتوان با بهرهگیری از تجارب مثبت این کشورها، راه را برای پیشرفت سریع اقتصادی کشور هموار کرد. بهکارگیری توأمان عناصری همچون جمعیت جوان تحصیلکرده، افزایش ساعات کاری مفید، کاهش مصرف غیرضروری به همراه فرهنگ ملی و بومی ایران اسلامی میتواند نقش بسزایی در توسعه اقتصادی کشور داشته باشد.
*دانشآموخته دکترای حرفهای مدیریت عالی کسبوکار
منابع:
- اقتصاد اسلامی چیست؟
http://www.daneshnamah.com
پایگاه اطلاعرسانی و تحلیلی فارسنیوز
- جلیلی کامجو، سیدپرویز. (1391). چرا اقتصاد مقاومتی یک ضرورت است
http://borhan.ir/nsite/fullstory/news/?id=4048
صدر، سیدمحمدباقر. (1357). طرح گسترده اقتصاد اسلامی. تهران. انتشارات بدر
- عابدینی، وحید. (1386). نگاهی به تاثیر و کارآمدی تحریمهای اقتصادی
http://www.irdiplomacy.ir
- نشریه بانک و اقتصاد. شماره111. بهمن 89
- نقش اساسی مدیریت مصرف در اقتصاد مقاومتی
http://www.samamos.com
- وصالی، ساناز و ترابی، مهرنوش. (1389). اثرات تحریم بانکها بر اقتصاد و سیستم بانکی
-18 راهکار در اقتصاد مقاومتی. روزنامه جامجم. دوشنبه 3 مهر 1391. عسگری، علی
-یافته، امیر، زمستان 91، هفتهنامه خبرى-تحلیلى وزارت امور اقتصادى و دارایى، سال یازدهم، شماره 406