|
چه عواملی محیط امنیتی جمهوری اسلامی را در 3 سال آینده شکل خواهند داد؟
تهدیدهای نظام سلطه علیه ملت ایران
محمد باقر عباسی: شکست غرب در تقابل با انقلاب اسلامی ایران، رویکرد جدیدی را در منظومه معنایی نظام سلطه ایجاد کرد که نقطه کانونی آن بر محور بزرگنمایی تهدید ایران برای منطقه و نظام بینالمللی قرار گرفت. این رویکرد که کنش گفتاری غرب بویژه ایالات متحده آمریکا را صورتبندی کرده است، در تقابل با کنش گفتاری انقلاب اسلامی ایران که برآمده از اسلام ناب محمدی(ص) است، شکل جدیدی را در عرصه نظام بینالملل نمایان کرد که ثمره آن الگوسازی مقاومت در برابر زیادهخواهی نظام سلطه و در نهایت، تحول عظیم سیاسی در جهان اسلام و حتی نظام بینالملل بود. بر اساس این پارادایم، بسیاری از ملتهای منطقه و حتی فراتر از آن، این کنش گفتاری را بهعنوان الگویی الهامبخش مورد توجه قرار داده و شکل جدیدی از مقاومت را صورتبندی کردند که در جریان بیداری اسلامی در منطقه غرب آسیا به منصه ظهور رسید و معنویتگرایی در کانون این تفکر، زنجیره همارزی مقاومت را ساماندهی کرد که محصول آن فرو ریختن توهم شکستناپذیری نظام سلطه بود. نظام سلطه که تا پیش از این قدرت نظامی را به عنوان عامل تداومبخش حیات خود در تقابل با سایر کشورها دنبال میکرد، صورتبندی جدیدی را در کنار راهبرد نظامی در دستور کار خود قرار داد که نقطه کانونی آن بر محور اسلامهراسی و با تمرکز بر ایرانهراسی و در نهایت شیعههراسی قرار گرفت. در اجرای این عملیات روانی همه ابزارهای مورد توجه به کار گرفته شد که بزرگنمایی محور آن را تشکیل میداد. در این راستا غرب با محوریت آمریکا تلاش خود را بر آن قرار داد تا خود را بهعنوان محور و ناجی گفتمان صلح معرفی کند. راهبرد ایالات متحده آمریکا در گفتمانسازی نیاز به غیریتسازی داشت که در این روش، آمریکا نظام جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داد و تهدیدات جدی علیه کشورمان را به کار گرفت. مرکز ثقل این راهبرد، ارائه چهرهای از جمهوری اسلامی ایران بهعنوان تهدید جدی علیه صلح جهانی است. در این شیوه جمهوری اسلامی ایران کانون اصلی تهدید علیه صلح جهانی معرفی شده و تلاش بر آن است با جلب نظر محافل بینالمللی، از طریق غیریتسازی، مفصلبندی جدیدی شکل گیرد. در این بخش آمریکا بهعنوان دال مرکزی و تنها ناجی ملتها، دالهای دیگری را که کشورهای همراه و همسو با آمریکاست- در کنار سازمانهای بینالمللی- به عنوان زنجیره همارزی خود شکل داده و با استفاده از این شیوه تلاش دارد گفتمان سلطه را استحکام بخشد. بهزعم آمریکا و متحدانش در غیریتسازی، دشمنی بهعنوان جمهوری اسلامی ایران که مروج اقدامات ضدبشری بویژه در حوزه تروریسم دولتی است، تهدید اصلی علیه صلح جهانی محسوب میشود. در این شیوه که سابقه استفاده از آن به اوایل دوران انقلاب اسلامی بازمیگردد و «برژینسکی» پایهگذار آن بود، نظریه فرصتسازی محور قرار دارد. او مدعی شد انقلاب ایران بهعنوان یک فرصت میتواند مورد توجه سیاستمداران آمریکایی قرار گیرد و اعلام داشت بهترین فرصت آن است که تهدیدی به نام ایران را آنقدر بزرگ کنید تا نگاه کشورهای عربی از دوست ما [رژیم صهیونیستی] به سمت تهدیدی به نام ایران معطوف شود. وی مدعی شد این اقدام ضمن تأمین امنیت رژیم صهیونیستی از سوی اعراب، میتواند گام مؤثری برای خرید سلاح از آمریکا و تقویت بنیه اقتصادی ایالات متحده باشد. در پی این نظریه بود که تصمیمسازان آمریکایی این راهبرد را در دستور کار خود قرار دادند که اوج آن پس از دهه سوم انقلاب اسلامی بر محور موضوعات هستهای و با هدف ایرانهراسی و در ادامه سوق دادن آن به شیعههراسی و در نهایت شیعهستیزی به منصه ظهور رسید. در این شیوه آمریکا با بهرهگیری از فضای سایبر، کنش گفتاری خود علیه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران را ساماندهی و تلاش کرد با هژمونیک شدن نظام معنایی شکلدهی شده، گفتمان آمریکایی را ثبات معنایی بخشیده و به بهانه مبارزه با تروریسم و آنچه آن را تهدید علیه صلح جهانی میخواند، منطقه غرب آسیا را اولویت اهداف راهبردی خود قرار دهد تا از این طریق به محدودسازی قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه بپردازد. ارسال به دوستان
حاکمان عرب چه اهدافی را در ایالات متحده دنبال میکنند؟
لابی آلها در آمریکا
محمدرضا عرب*: یکی از فرآیندهایی که در نوع تصمیمسازی در ایالات متحده آمریکا اثرگذار است، لابی گروههای ذینفوذ در این کشور است. لابی کردن به معنای مجموعه فعالیتها و اقداماتی است که گروههای مذکور برای تغییر وضعیت سیاسی موجود یا حفظ آن در راستای منافع خود انجام میدهند. به عبارت دیگر لابی کردن مجموعهای از روشهای ارتباطی با مسؤولان برای اثرگذاری و تعیین روند یا شرایط سیاسی است. در این راستا برخی کشورهای عربی طی سالهای اخیر برای دستیابی به منافع خود، لابیهایی در آمریکا انجام دادهاند، اگر چه نباید در سهم آنان در تصمیمهای ایالات متحده مبالغه کرد. این مقاله تلاشی است برای پاسخ به این سوال: اهداف و مصادیق لابی کشورهای عربی در آمریکا چیست؟ ارسال به دوستان
گل به خودی در فضای مهآلود اقتصادی
هادی محمودی*: تجربه تاریخی نشاندهنده این است که تکنرخی کردن ارز در کشور، سیاستی شکست خورده است. چه بسا اگر این سیاست در زمان بحران ارزی اتخاذ شود، شاید به صورت دستوری در مقطعی نوسان نرخ ارز کنترل شود ولی پس از گذشت چند ماه، رشد چند برابری نرخ ارز در بازار، کاملاً مشهود خواهد بود. به نظر میرسد این سیاست باید زمانی به صورت اصولی در دستور کار دولت قرار میگرفت که اقتصاد کشور شرایط باثباتی را تجربه میکرد. این در حالی است که در اوج بحران ارزی در 21 فروردین سال جاری قیمت هر دلار آمریکا با نرخ 4200 تومان، تکنرخی و اعلام شد خرید و فروش ارز به قیمتهای بالاتر، قاچاق محسوب خواهد شد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|