|
رهبر انقلاب در دیدار رئیسجمهوری روسیه با اشاره به شکست واشنگتن در قضایای سوریه:
آمریکا مهارشدنی است
رؤسای جمهور ایران، روسیه و ترکیه در بیانیه پایانی نشست تهران
بر پاکسازی ادلب سوریه از تروریستها تأکید کردند
گروه سیاسی: حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیشب (جمعه) در دیدار آقای ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه و هیأت همراه، ضمن اظهار امیدواری برای پر ثمر بودن نشست سهجانبه تهران، سخنان رئیسجمهور روسیه مبنی بر لزوم گسترش هرچه بیشتر همکاریهای دوجانبه را تأیید کردند و گفتند: همکاری ایران و روسیه در موضوع سوریه یک نمونه برجسته و یک تجربه بسیار خوب از همکاری دوجانبه است که به معنی واقعی کلمه، همافزایی است. ارسال به دوستان
جمعه جلال
حسین قدیانی: خسته از «آپارتمانیسم» این بدریختترین مظهر مدرنیسم که حقیقتا نفسمان را تنگ کرده، نشستهایم در خانهای که «حیات» دارد؛ با ت ۲ نقطه! و «حیاط» دارد؛ با ط دستهدار! خانهای که آقاجلال، هم معمارش بود، هم بنّایش! خانهای که سیمینخانوم، رسم امانت بهجا آورد و حفظش کرد! همانطور که بود! همانطور که جلال خواسته بود! همانطور که جلال ساخته بود! زن باکلاس، اینجور کلاس کار مرد را حفظ میکند! و من به این خانه، فراتر از یک «موزه» به چشم یک «پناهگاه» نگاه میکنم! پناهگاهی برای این همه آه بلند که میکشیم! بلندتر از ارتفاع کاخهای شهر! ممنون حضرت آلاحمد، بابت این یادگاری! ۵۰ سال گذشت از آن روز که تو از اسالم، سالم برنگشتی و داغت برای همیشه ماند در دل دوستدارانت اما چه خوب که در کتاب، قلم تو و در این حیاط، قدم تو الیالابد برای ما مانده است! حرص را خودت خوردی و ناظر بر امانتداری پسندیده همسرت، ارث را گذاشتی برای ما! به شهادت «سنگی بر گوری» این اواخر، همه قصه زندگیات، غصه نداشتن بچه بود! و حالا بشنو! این صدای ونگونگ فرزندان تو و سیمین است! آن هم در خانهات! یعنی دلم میخواهد زل بزنم به آسمان بالای این حیاط حوضدار، بلکه چشمم به جمال «مدیر مدرسه» روشن شد! میشنوی حضرت جلال؟! دلم حتی برای صدای تقتق عصای خانم دانشور تنگ شده! چقدر باکلاس، عصا برمیداشت همسرت! تنها باری که دیدمش، در امامزاده تجریش بود! و پیرزن تنها بود! در جایی که عمارتش حیاط داشت و حیاطش حوض و حوضش آب و آبش حیات! درست مثل همین جا! جایی که میتوان آسمان را براحتی دید و دمی به آسودگی نفس کشید! عوض آن مرگ مشکوک، زندگیات به شکل غریبی کوک بود آقاجلال! و هنوز هم کوک است! روشنفکر بودی و متعهد بودی و منتقد بودی و مینوشتی و میخروشیدی و فریاد میزدی که «اگر میخواهی بفروشی، همان به که بازویت را؛ قلم را هرگز!» اما قبل از همه اینها، در وهله اول «آدم» بودی! آنقدر آدم که بفهمی کجا وقت «کسی» است و کجا موسم «خسی»! ای بسا منورالفکر و روحانی و که و که، که فقط «کسی در میعاد» هستند و هرگز به رتبه «خسی در میقات» نمیرسند! و این همان والامرحله بندگی است! جایی که آدمی از همه خود بگذرد و تنها خدا را ببیند! شگفتا! تو از «حزب توده» بریدی اما از «توده» نه! و ماندی تا آخر، با مردم! اگر چه گاه بدعتهایشان را که تصور میکردند سنت است، نقد میکردی! ظاهرش آن است که عمر تو به انقلاب، قد نداد ولی تو خود تجسم انقلاب بودی! روزی علیه این راه رفته! روزی علیه آن راه رفته! و دگرروز علیه خودت! که تو تجسم انقلاب درونی بودی! و قیام علیه نفس! و نادم و پشیمان از سالهای بینمازی! من هم اعتراف کنم؛ دلم میخواهد بعد از عمری بینمازی، چند رکعتی نماز بخوانم به امامت صداقتت! و اقتدا کنم به بلندای حریتت! همان حریت ناب که مظلومیت شیخ شهید عصر مشروطه را تاب نیاورد! و شجاعانه از «علامت استیلای غربزدگی» نوشت! واقعا تو که بودی آقاجلال که هم شاهک عاری از مهر را میزدی و هم شاه درون خود را! و اشتباهات خود را! گاهی مطمئن میشوم که در فرهنگ لغت منورالفکران غربزده، هر لغتی هست الا این عذرخواهی لعنتی! رأیشان همه درست است و راهشان همه راست! هدایت کن به صراط مستقیم پرهیز از منیت، همه ما را خدایا! کاش روحانی ما، روراستی و آزادگی طالقانی را داشت و روشنفکر ما حریت و شجاعت جلال را! کجایید ابوذرهای مخالف زر و زور و تزویر؟! خسته از این همه «تَکرار سیاست» دلم «تِکرار صداقت» میخواست که آمدهام اینجا! اینجا چه جای خوبی است! اینجا خانه مردی است که به مخاطبش دروغ نمیگفت! و او را بازی نمیداد! اینجا خانه مردی است که حتی در روزگار فرار از دین هم هرگز خود را برتر از خدا ندید! اینجا خانه مردی است که خودش روشنفکر بود اما چشم بر خیانت روشنفکران نبست! حکایت مطهری که خودش روحانی بود اما به نقد حوزه نشست! اینجا خانه مردی است که از بس کاریزمای روشنفکری داشت، همه فراموش کردیم ذات قلمش را! و سبک نگارشش را! و ایجاز جملاتش را! و اعجاز بیانش را! اگر «نظم نو» به «نیما» مینازد، باید این را هم نوشت که «نثر نو» تا خرخره مدیون «جلال» است! اعتراف کنیم که هنوز هم حجنوشتی بهتر از «خسی در میقات» نداریم! آن روزی که زندهیاد آلاحمد از لزوم گرداندن حج توسط همه کشورهای اسلامی نوشت، سالها فاصله بود تا حج خونین! و تا منای خونین! و اغلب آثار جلال، همین قدر مؤثر برای زمان فعلی هستند! وقتی وعده خدا ذیل قول کدخدا تصویر میشود و وقتی جان چشمآبی ایفلنشین از جان کودکان یمن و بحرین و فلسطین، گرانتر است و وقتی همه امور کشور را معطل نتیجه مذاکره با غرب میکنند، کدام کتاب را باید خواند الا «غربزدگی»؟! وقتی روشنفکر ما از مردم پول میگیرد تا برای زلزلهزدگان خانهای ساخته شود و هیچ اطلاعی از سرنوشت این پول هنگفت نیست، کدام کتاب را باید خواند الا «در خدمت و خیانت روشنفکران»؟! آری! جلال، روشنفکر متعهدی بود که دیروز اما برای امروز نوشت! و در قلمش نوعی حکمت و آیندهنگری داشت، بلکه سخنش به درد فردای جامعه هم بخورد! و همین است راز اینکه نیمقرن بعد از مرگ جلال، هرگز خورشید «نون والقلم» در ما غروب نکرده! نترسیدن از ناسزاها و نهراسیدن از نقد خود و مواجهه همیشه صادقانه با مخاطب و اعتدال در انتقاد، از دیگر مؤلفههای جلال است! به وضع امروز نگاه کنید! «کلید» قلم آزاده و قدم حر آلاحمد بود، نه آنچه در انتخابات، نشانمان دادند! پس مهمتر از ریش، ریشه است! و الحق که جلال، مرد ریشهداری بود! همه بدبختی ما از آن روزی شروع شد که توهم زدیم دهه جلال گذشته! و دهه شریعتی گذشته! و دهه طالقانی و بهشتی و مطهری گذشته! و دهه کتاب گذشته! باشد که توبه کنیم! و برای این بازگشت، کجا بهتر از خانه جلال؟! نه! اینجا غار اصحاب کهف نیست! امامزاده نیست! مرده هم زنده نمیکند! اینجا فقط یک «خانه» است اما خانه به معنای «پناهگاه»! جا دارد از شر این مجازستان پوچ که همه ما را دارد سطحی بار میآورد و نیز از شر این شهر شلوغ پر از دود و بوق و دروغ، دمی پناه بیاوریم به این خانه اصیل! در و دیوارش را نگاه کنید! آجرهایش را! کتابهایش را! حیات و حیاطش را! حوضش را! به خدا آن جام جم که در فضای مجازی دنبالش میگردیم، در همین خانه است! گاهی بیاییم اینجا! گاهی نفس بکشیم در خانه محبوب! اینجا مثل همین اباطیل، ونگونگ هم که بکنی، بدل به فاتحهای میشود برای شادی روح زن و مردی که خدا میداند چقدر آرزوی بچه داشتند! ارسال به دوستان
گذار از رویکرد «واکنشمحور» به «کنشمحور»
«گروه اقدام» تشکیل دهیم
نوید مؤمن: مقامات آمریکایی همچنان مانور تبلیغاتی ویژهای روی تشکیل گروه اقدام علیه ایران ارسال به دوستان
محمدباقر نوبخت بخشی از برنامه جامع مقابله با تحریمها را اعلام کرد
تشریح جزئیات بستههای حمایتی دولت
گروه اقتصادی: هفته گذشته رئیس سازمان برنامه و بودجه از آماده شدن ۵ بسته و ۱۲ برنامه معیشتی برای عبور از شرایط نابسامان اقتصادی با بودجه 30 هزار میلیارد تومانی خبر داد. این بستهها قرار است موضوعاتی از جمله «تأمین کالاهای اساسی و دارو، حمایت از اقشار کمدرآمد و تولیدکنندگان، افزایش حقوق کارمندان، پرداخت مطالبات پیمانکاران، طرح تحول سلامت و...» را در برگیرد. به گزارش فارس، محمدباقر نوبخت در حاشیه جلسه برنامهریزی و توسعه استان خراسانرضوی در جمع خبرنگاران با تشریح این بستهها و برنامهها اظهار داشت: نخستین بسته شامل تأمین کالاهای اساسی و دارو است که همه کالاهای روزمره و نیاز مردم را دربر میگیرد. بر این اساس در جلسه فوقالعاده ستاد اقتصادی دولت که با مسؤولیت رئیسجمهور تشکیل شد، به صورت نهایی این بسته تأیید شد که ۱۳ میلیارد دلار برای ۲۵ قلم کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم تا پایان 1397 اختصاص داده شود. نوبخت افزود: در این راستا دارو و نهادههای کشاورزی در این مجموعه قرار میگیرد؛ در نتیجه در سراسر کشور هموطنان میتوانند از این ۲۵ قلم کالایی که اعلام خواهد شد، بهرهمند شوند. از سوی دیگر نرخ این کالاها بر اساس ارز ۴۲۰۰ تومانی حساب میشود و از سوی دیگر مسؤولان دولتی متناسب با مأموریت دستگاههای مربوط آن را کنترل و نظارت خواهند کرد تا در اختیار همه مردم قرار گیرد. نوبخت ادامه داد: بسته دیگر دولت برای اقشار کمدرآمد است که بحث و بررسی آن ناتمام ماند و امید است در روزهای آینده قطعی شده و اطلاعرسانی شود. بسته دیگری نیز برای حقوقبگیران درنظر گرفتهایم. در واقع دولت وظیفه دارد از این قشر از جامعه در برابر نوسانات نرخ ارز حمایت کند. رئیس سازمان برنامه و بودجه خاطرنشان کرد: بسته دیگر مربوط به تولیدکنندگان کشور میشود که با توجه به نوسانات نرخ ارز در بازار نیازمند توجه ویژهای هستند. همچنین بستهای در راستای پشتیبانی از پیمانکارانی است که قیمت مصالح ساختمانی در قراردادهایشان افزایش پیدا کرده و دولت باید اقدامات جبرانی برای این دسته از افراد در نظر بگیرد. این 5 بسته در دستور کار ستاد اقتصادی دولت قرار گرفته است.
توزیع سراسری کوپن برای تأمین کالاهای اساسی ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در دیداراعضای مجلس خبرگان تکالیف رسانهها در جنگ اقتصادی فعلی را تبیین کردند
انتقاد خیرخواهانه لازم است
گروه سیاسی: حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز پنجشنبه در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان، مهمترین وظیفه مردم و نخبگان را در شرایط خطیر کنونی، حرکت در جهت حفظ و تعمیق انسجام مردم با دستگاههای دولتی و پرهیز از ایجاد فضای یأس و ناامیدی و احساس بنبست دانستند و گفتند: بدخواهان ملت ایران به موازات جنگ اقتصادی، جنگ رسانهای و تبلیغاتی را نیز در دستور کار خود قرار دادهاند، بنابراین انتقادها باید با هدف اصلاح و خیرخواهانه باشند. ارسال به دوستان
واکاوی آخرین وضعیت پروندههای احتکار، اختفا، گرانفروشی و کمفروشی در گفتوگوی «وطنامروز» با مدیرکل تعزیرات استان تهران
روزهای شلوغ تعزیرات
علی البرزی: «احتکار»؛ واژهای که این روزها زیاد شنیده میشود، هم از زبان مدیران و هم افکار عمومی جامعه. این واژه این روزها در گروه مهمترین واژگان خبری در میان انبوه خبرهای منتشر شده در رسانهها قرار گرفته است و به صورت روزانه شاهد انتشار خبرهایی از برخورد با محتکران کالا در نقاط گوناگون کشور و همچنین کشف انبار کالاهای احتکار شده هستیم؛ انبارهایی که از قضا میزان کشفیات انواع گوناگون کالا در آنها در حد وسیع و به میزان چند تن است. براستی چه جریانی در کشور به وجود آمده است که سودجویان بشدت در حال احتکار کالا آن هم کالاهای ضروری و مورد نیاز مردم هستند؟ کافی است برای چند دقیقه به مراکز تعزیرات در استانها مراجعه کنید و در دادگاههای تعزیرات حضور داشته باشید، بیشک شما هم با صفهای طولانی مردم برای طرح شکایت از گرانفروشی، کمفروشی و احتکار مواجه میشوید. شرایطی که این روزها در تعزیرات حکومتی استان تهران هم حاکم است. به دلیل اهمیت استان تهران به عنوان پایتخت و آگاهی از آخرین وضعیت پروندههای سازمان تعزیرات، گفتوگویی انجام دادهایم با «محمدعلی اسفنانی» مدیرکل تعزیرات استان تهران. وی در این گفتوگو که در روزهای شلوغ و پرترافیک فعالیت سازمان تعزیرات انجام شد به بیان آمار و ارقام تازهای از حجم پروندههای کشف شده با موضوع احتکار و پشتپرده احتکار برخی کالاهای مهم مانند پوشک بچه پرداخته است. به گفته اسفنانی، در ماههای گذشته بیشترین درخواست و شکایت مردم از شرکتهای خودروسازی برای اجرا نکردن تعهدات خود برای تحویل خودرو بوده است. ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از نمایش «بینوایان» که قرار است با بلیتهای نجومی در هتل اسپیناس پالاس اجرا شود
بینوایان لاکچری!
محسن شهمیرزادی: تئاتر در سالهای دور به عنوان سرچشمه هنرهای نمایشی، همواره سینما، تلویزیون و حتی گاهی سیاست و اجتماع را جهتدهی میکرد و عمده بازیگران مطرح سینما «خاک صحنه» خورده بودند و خانهشان را نه روی پرده که روی صحنه میدانستند اما از آنجا که سالهاست هنر، کالا شده است و کار هنری تجارت، این قاعده برهمریخته است. سلبریتیهای سینما به تئاتر میآیند، دغدغههای اجتماعی و اقتصادی نویسندگان، هجوگویی و سرگرمی شده است و در تازهترین اتفاق «بینوایان» و گریستن بر مصیبت آنها، بهانه دورهمی لاکچریها شده است؛ اتفاقی که حسین پارسایی سال گذشته با نمایش «اولیور توئیست» رقم زد و این بار بنا دارد نمایش پرهزینه بینوایان را به بهای بلیتهای نجومی در بالاترین نقطه شهر به صحنه ببرد. ارسال به دوستان
ضرورت توجه به لکوموتیوهای اقتصادی
عباس شریفی: اگرچه مشکلات بیرونی، مانعی برای حرکت و پیشرفت محسوب میشود و امکان دارد سرعت حرکت کشور را کند کند اما کارکرد اصلی آن هدف قرار دادن نقاط آسیبپذیر است. بدون وجود نقاط آسیبپذیر، ضربه زدن توسط عوامل بیرونی بسیار سخت خواهد شد، چرا که وسعت و پیچیدگیهای روابط بینالملل فرصت و قدرت کافی را به معدود کشورهای قلدرمآب امروزی برای تحت فشار گذاشتن کشورها نمیدهد. این کشورها تنها با سوار شدن بر نقاط ضعف موجود قادر به پیاده کردن اهداف مستکبرانهشان هستند و تجربه رفع نقاط ضعف حکایت از پوچ بودن ادعاهای بزرگ آنها دارد. مثلا در قضیه حاکم کردن ظالمانه دلار، برخی کشورها با درک آسیبپذیری غیرقابل جبران در این حوزه، بازنگری اساسی در مبادلات تجاری خود را در دستورکار قرار دادند و لاجرم تدبیری برای رهایی از این سلطه خاموش اتخاذ کردند. از آنجا که هیچ حربهای، بدون راهحل نیست، شکستن چنین سلطهای نیز هرچند سخت و زمانبر است اما نقطه شروعی لازم داشت که بالاخره باید طی میشد، لذا کشورهای شرق آسیا با ابداع پیمانهای پولی دوجانبه، پاسخی مناسب به چنین حربهای دادند و با جانشینی ارزهای محلی برای تسویه تجاری بین خود، استفاده از دلار و یورو را به حداقل رساندند تا جایی که ادعا میشود در این منطقه ارز غالب وجود ندارد و از همه ارزها در تجارت فرامرزی استفاده میشود. ارسال به دوستان
بعد از نیم قرن مراسم سالگرد آل احمد در خانهاش برگزار شد
جمعه جلال
حسین قدیانی: خسته از «آپارتمانیسم» این بدریختترین مظهر مدرنیسم که حقیقتا نفسمان را تنگ کرده، نشستهایم در خانهای که «حیات» دارد؛ با ت ۲ نقطه! و «حیاط» دارد؛ با ط دستهدار! خانهای که آقاجلال، هم معمارش بود، هم بنّایش! خانهای که سیمینخانوم، رسم امانت بهجا آورد و حفظش کرد! همانطور که بود! همانطور که جلال خواسته بود! همانطور که جلال ساخته بود! زن باکلاس، اینجور کلاس کار مرد را حفظ میکند! و من به این خانه، فراتر از یک «موزه» به چشم یک «پناهگاه» نگاه میکنم! پناهگاهی برای این همه آه بلند که میکشیم! بلندتر از ارتفاع کاخهای شهر! ممنون حضرت آلاحمد، بابت این یادگاری! ۵۰ سال گذشت از آن روز که تو از اسالم، سالم برنگشتی و داغت برای همیشه ماند در دل دوستدارانت اما چه خوب که در کتاب، قلم تو و در این حیاط، قدم تو الیالابد برای ما مانده است! حرص را خودت خوردی و ناظر بر امانتداری پسندیده همسرت، ارث را گذاشتی برای ما! به شهادت «سنگی بر گوری» این اواخر، همه قصه زندگیات، غصه نداشتن بچه بود! و حالا بشنو! این صدای ونگونگ فرزندان تو و سیمین است! آن هم در خانهات! یعنی دلم میخواهد زل بزنم به آسمان بالای این حیاط حوضدار، بلکه چشمم به جمال «مدیر مدرسه» روشن شد! میشنوی حضرت جلال؟! دلم حتی برای صدای تقتق عصای خانم دانشور تنگ شده! چقدر باکلاس، عصا برمیداشت همسرت! تنها باری که دیدمش، در امامزاده تجریش بود! و پیرزن تنها بود! در جایی که عمارتش حیاط داشت و حیاطش حوض و حوضش آب و آبش حیات! درست مثل همین جا! جایی که میتوان آسمان را براحتی دید و دمی به آسودگی نفس کشید! عوض آن مرگ مشکوک، زندگیات به شکل غریبی کوک بود آقاجلال! و هنوز هم کوک است! روشنفکر بودی و متعهد بودی و منتقد بودی و مینوشتی و میخروشیدی و فریاد میزدی که «اگر میخواهی بفروشی، همان به که بازویت را؛ قلم را هرگز!» اما قبل از همه اینها، در وهله اول «آدم» بودی! آنقدر آدم که بفهمی کجا وقت «کسی» است و کجا موسم «خسی»! ای بسا منورالفکر و روحانی و که و که، که فقط «کسی در میعاد» هستند و هرگز به رتبه «خسی در میقات» نمیرسند! و این همان والامرحله بندگی است! جایی که آدمی از همه خود بگذرد و تنها خدا را ببیند! شگفتا! تو از «حزب توده» بریدی اما از «توده» نه! و ماندی تا آخر، با مردم! اگر چه گاه بدعتهایشان را که تصور میکردند سنت است، نقد میکردی! ظاهرش آن است که عمر تو به انقلاب، قد نداد ولی تو خود تجسم انقلاب بودی! روزی علیه این راه رفته! روزی علیه آن راه رفته! و دگرروز علیه خودت! که تو تجسم انقلاب درونی بودی! و قیام علیه نفس! و نادم و پشیمان از سالهای بینمازی! من هم اعتراف کنم؛ دلم میخواهد بعد از عمری بینمازی، چند رکعتی نماز بخوانم به امامت صداقتت! و اقتدا کنم به بلندای حریتت! همان حریت ناب که مظلومیت شیخ شهید عصر مشروطه را تاب نیاورد! و شجاعانه از «علامت استیلای غربزدگی» نوشت! واقعا تو که بودی آقاجلال که هم شاهک عاری از مهر را میزدی و هم شاه درون خود را! و اشتباهات خود را! گاهی مطمئن میشوم که در فرهنگ لغت منورالفکران غربزده، هر لغتی هست الا این عذرخواهی لعنتی! رأیشان همه درست است و راهشان همه راست! هدایت کن به صراط مستقیم پرهیز از منیت، همه ما را خدایا! کاش روحانی ما، روراستی و آزادگی طالقانی را داشت و روشنفکر ما حریت و شجاعت جلال را! کجایید ابوذرهای مخالف زر و زور و تزویر؟! خسته از این همه «تَکرار سیاست» دلم «تِکرار صداقت» میخواست که آمدهام اینجا! اینجا چه جای خوبی است! اینجا خانه مردی است که به مخاطبش دروغ نمیگفت! و او را بازی نمیداد! اینجا خانه مردی است که حتی در روزگار فرار از دین هم هرگز خود را برتر از خدا ندید! اینجا خانه مردی است که خودش روشنفکر بود اما چشم بر خیانت روشنفکران نبست! حکایت مطهری که خودش روحانی بود اما به نقد حوزه نشست! اینجا خانه مردی است که از بس کاریزمای روشنفکری داشت، همه فراموش کردیم ذات قلمش را! و سبک نگارشش را! و ایجاز جملاتش را! و اعجاز بیانش را! اگر «نظم نو» به «نیما» مینازد، باید این را هم نوشت که «نثر نو» تا خرخره مدیون «جلال» است! اعتراف کنیم که هنوز هم حجنوشتی بهتر از «خسی در میقات» نداریم! آن روزی که زندهیاد آلاحمد از لزوم گرداندن حج توسط همه کشورهای اسلامی نوشت، سالها فاصله بود تا حج خونین! و تا منای خونین! و اغلب آثار جلال، همین قدر مؤثر برای زمان فعلی هستند! وقتی وعده خدا ذیل قول کدخدا تصویر میشود و وقتی جان چشمآبی ایفلنشین از جان کودکان یمن و بحرین و فلسطین، گرانتر است و وقتی همه امور کشور را معطل نتیجه مذاکره با غرب میکنند، کدام کتاب را باید خواند الا «غربزدگی»؟! وقتی روشنفکر ما از مردم پول میگیرد تا برای زلزلهزدگان خانهای ساخته شود و هیچ اطلاعی از سرنوشت این پول هنگفت نیست، کدام کتاب را باید خواند الا «در خدمت و خیانت روشنفکران»؟! آری! جلال، روشنفکر متعهدی بود که دیروز اما برای امروز نوشت! و در قلمش نوعی حکمت و آیندهنگری داشت، بلکه سخنش به درد فردای جامعه هم بخورد! و همین است راز اینکه نیمقرن بعد از مرگ جلال، هرگز خورشید «نون والقلم» در ما غروب نکرده! نترسیدن از ناسزاها و نهراسیدن از نقد خود و مواجهه همیشه صادقانه با مخاطب و اعتدال در انتقاد، از دیگر مؤلفههای جلال است! به وضع امروز نگاه کنید! «کلید» قلم آزاده و قدم حر آلاحمد بود، نه آنچه در انتخابات، نشانمان دادند! پس مهمتر از ریش، ریشه است! و الحق که جلال، مرد ریشهداری بود! همه بدبختی ما از آن روزی شروع شد که توهم زدیم دهه جلال گذشته! و دهه شریعتی گذشته! و دهه طالقانی و بهشتی و مطهری گذشته! و دهه کتاب گذشته! باشد که توبه کنیم! و برای این بازگشت، کجا بهتر از خانه جلال؟! نه! اینجا غار اصحاب کهف نیست! امامزاده نیست! مرده هم زنده نمیکند! اینجا فقط یک «خانه» است اما خانه به معنای «پناهگاه»! جا دارد از شر این مجازستان پوچ که همه ما را دارد سطحی بار میآورد و نیز از شر این شهر شلوغ پر از دود و بوق و دروغ، دمی پناه بیاوریم به این خانه اصیل! در و دیوارش را نگاه کنید! آجرهایش را! کتابهایش را! حیات و حیاطش را! حوضش را! به خدا آن جام جم که در فضای مجازی دنبالش میگردیم، در همین خانه است! گاهی بیاییم اینجا! گاهی نفس بکشیم در خانه محبوب! اینجا مثل همین اباطیل، ونگونگ هم که بکنی، بدل به فاتحهای میشود برای شادی روح زن و مردی که خدا میداند چقدر آرزوی بچه داشتند! ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|