|
گزارش «وطن امروز» از نمایش «بینوایان» که قرار است با بلیتهای نجومی در هتل اسپیناس پالاس اجرا شود
بینوایان لاکچری!
مدیرکل هنرهای نمایشی در گفتوگو با «وطن امروز»: اجازه نمیدهیم سالنها قیمتهای نامتعارف تعیین کنند
محسن شهمیرزادی: تئاتر در سالهای دور به عنوان سرچشمه هنرهای نمایشی، همواره سینما، تلویزیون و حتی گاهی سیاست و اجتماع را جهتدهی میکرد و عمده بازیگران مطرح سینما «خاک صحنه» خورده بودند و خانهشان را نه روی پرده که روی صحنه میدانستند اما از آنجا که سالهاست هنر، کالا شده است و کار هنری تجارت، این قاعده برهمریخته است. سلبریتیهای سینما به تئاتر میآیند، دغدغههای اجتماعی و اقتصادی نویسندگان، هجوگویی و سرگرمی شده است و در تازهترین اتفاق «بینوایان» و گریستن بر مصیبت آنها، بهانه دورهمی لاکچریها شده است؛ اتفاقی که حسین پارسایی سال گذشته با نمایش «اولیور توئیست» رقم زد و این بار بنا دارد نمایش پرهزینه بینوایان را به بهای بلیتهای نجومی در بالاترین نقطه شهر به صحنه ببرد. ارسال به دوستان
دومین المپیاد سواد رسانهای به کار خود پایان داد
المپیادی برای نسل هزاره سوم
اختتامیه دومین دوره المپیاد سواد رسانهای با معرفی برگزیدگان در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. این رویداد توسط باشگاه سواد رسانهای، در 3 مرحله ویژه دانشآموزان دهم و یازدهم پی گرفته شد. به گزارش «وطنامروز»، در این مراسم، ابتدا دکتر سیدبشیر حسینی، دبیر المپیاد سواد رسانهای ضمن بیان اینکه نوجوانان حاضر در سالن حتی یک روز هم هزاره دوم را درک نکردهاند، گفت: شعار این رویداد از ابتدا «المپیاد نسل هزاره سوم» بوده است و از همین رو تمام تلاش خود را کردهایم در طراحیهای مختلف انجام شده، فرزندان این کشور را برای فردای رسانهها آماده کنیم. در ادامه علی رضایی، دبیر اجرایی المپیاد با بیان اینکه دومین دوره المپیاد سواد رسانهای با فراخوان کشوری در اسفندماه 96 آغاز شد، افزود: مرحله اول این رویداد اردیبهشتماه 97 بین هزار دانشآموز از 40 شهر مختلف در سراسر کشور انجام شد. از میان این افراد، در بیستونهم تیرماه، 185 نفر برگزیده در آزمون چندرسانهای مرحله دوم المپیاد با یکدیگر به رقابت پرداختند. در نهایت در مرحله سوم المپیاد، 42 دانشآموز برگزیده در شهریورماه 97 به مدت 6 روز برای کسب مدالهای طلا، نقره و برنز با یکدیگر رقابت کردند. رضایی در ادامه به یکی از رویدادهای اضافهشده به المپیاد سواد رسانهای اشاره کرد و گفت: «جایزه سرخ» یا همان «سواد رسانهای خلاق» جایزه سالانهای است که به معلمان و دانشآموزان برگزیده سواد رسانهای اهدا میشود. در همین راستا افرادی که سوالاتشان توسط دانشآموزان المپیاد به عنوان سوال برتر انتخاب شده جایزه سوال سرخ را دریافت کرده و معلمانی که بیشترین تعداد قبولی در مراحل مختلف المپیاد سواد رسانهای را داشتهاند، برگزیده جایزه معلم سرخ میشوند. بر اساس این گزارش، در ادامه این مراسم اسامی برگزیدگان جایزه سوال سرخ اعلام شد. در بخش پایانی مراسم، دکتر محمدصادق باطنی، دبیر علمی المپیاد سواد رسانهای پشت تریبون رفت و بعد از بیان سنجههای المپیاد سواد رسانهای گفت: نوجوانان برگزیده در این المپیاد بدون شک از نخبگان و آیندهسازان کشور در عرصه رسانه خواهند بود. در همین راستا این المپیاد یک المپیاد مسالهمحور بود که با قرار دادن دانشآموزان در موقعیتها و مسائل رسانهای ارزیابی از آنها در 2 بخش انفرادی و گروهی انجام میشود. در همین راستا شرکت در ضبط برنامه برنده باش شبکه 3 سیما، ارائه کمپین تبلیغاتی برای یک فیلم سینمایی در حال ساخت، شرکت در یک بازی-آزمون سواد رسانهای مبتنی بر واقعیت افزوده، ارائه طرح یک مسابقه تلویزیونی سواد رسانهای برای پخش از شبکه 4 سیما و تجربه ضبط برنامه تلویزیونی در استودیوی تولیدی مجتمع شهید آوینی بسیج صداوسیما از جمله فعالیتهای انجام شده در ایام برگزاری این رویداد بود. ارسال به دوستان
نگاهی به فیلم سینمایی «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» ساخته فرزاد مؤتمن
دردسرهای قضاوت براساس شنیدهها!
امیرمحمد کرمی: فرزاد مؤتمن در آخرین اثر خود با طرح قصهای معمایی، سراغ شخصیتهایی رفته است که هر کدام نماینده قشری از مردم جامعه امروز ما هستند. فیلم جدید او را میتوان یک درام اجتماعی با تمی معمایی - جنایی دانست که بررسی برخی معضلات و مشکلات اجتماعی به وضوح در آن دیده میشود. مهمترین موضوعی که فیلم- چه با کنایه و چه صراحتاً- روی آن تاکید میکند توجه افراطی و نامعقول مردم جامعه به «حرف دیگران» است؛ گفتههای بیپایه و اساسی که توجه به آنها میتواند فجایعی همچون «قتل نفس» را موجب شود یا انگیزه ازدواج اجباری، طلاق، مهاجرت یا فرار به خارج از کشور شود. پدر سحر («پرویز» با بازی سیامک صفری) که یک راننده کامیون است با شوهر دادن اجباری او سعی کرده است که بهزعم خویش جلوی رفتارهای نابهنجار و حرفهای مردم را بگیرد اما حرف مردم و قضاوت بر پایه شنیدهها، وضع را برای دختری که میخواهد زندگیاش را سر و سامانی دوباره بخشد سخت میکند تا جایی که دختر سعادت خود را در خیال سفر به کشورهای دیگر جستوجو میکند. مؤتمن در این فیلم به قضاوت کردن بر اساس شنیدهها اعتراض میکند. بسیار اتفاق میافتد آنچه شنیده میشود فاصله زیادی با حقیقت دارد و حتی گاهی تکیه بر این شنیدهها زندگی دیگران را از بین میبرد. این همان چیزی است که در فرهنگ دینی ما با عناوینی همچون «غیبت»، «تهمت» و «نمامی» بشدت از آن نهی شده است. توجه به حرف مردم در این فیلم طعنهای به مخاطب نیز هست. تماشاچی فیلم، با سحر بر اساس شنیدهها آشنا میشود اما اینکه چه مقدار از حرفهایی که درباره سحر گفته شد قابل قبول است بازمیگردد به اینکه مخاطب چه مقدار به شنیدههای دیگران اهمیت دهد. مؤتمن در این فیلم به زیبایی مخاطب را در چنین حالتی قرار میدهد و او را میآزماید. از دیگر نکاتی که در فیلم اخیر موتمن به چشم میخورد، نمایش چهره مقتدر و خوبی از پلیس است. بهرغم اینکه پرویز اعتقاد چندانی به کارایی پلیس ندارد اما سیر فیلم به سمتی هدایت میشود که در نهایت پلیس با توانایی و ذکاوت خود موفق به حل پرونده سحر و دختر مقتول دیگر میشود. نکته دیگری که در فیلم وجود دارد و به نظر میرسد یکی از دغدغههای مهم کارگردان است، «چالش کارآمدی قانون» است. مسؤول خوابگاه دانشجویی طبق قانون از ورود دانشجوی دختری که پس از ساعت خاموشی به خوابگاه آمده، جلوگیری میکند. این امر باعث آوارگی دختر در خیابانها و در نهایت قتل او میشود. این مساله حتی فریاد سرگرد را که خود مجری قانون است نیز درمیآورد. اما در همین حال، شخصی مثل «آشفته» (با بازی آتیلا پسیانی) که نفوذ و ثروت زیادی دارد، براحتی میتواند قانون را با خواسته خود هماهنگ و همسو کند. در این فیلم قانون، عاجز از حفظ جان انسان و جلوگیری از سوءاستفاده افراد خاص است. اگر قانون نتواند این دو وظیفه را که از مهمترین وظایف آن به شمار میرود انجام دهد، چه فایدهای دارد؟ اگر قانون برای همه نباشد و فقط بتواند مانع افراد ضعیف جامعه باشد، چه ارزشی دارد؟ اینها سؤالات مهمی است که در فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» مطرح میشود. فیلم 2 داستان دارد: داستان گم شدن سحر و داستان کشته شدن یک دختر دیگر. داستان دوم برگرفته از یک حادثه تلخ واقعی است که چندی پیش در تهران اتفاق افتاد. این دو داستان در کنار هم روایت میشوند و در نقاطی به هم ربط پیدا میکنند. ابتدای فیلم در مقایسه با نیمه پایانی جذابیت بیشتری دارد اما هر چه گرهگشایی بیشتری انجام میشود داستان پراکندهتر میشود. اما فیلم بیش از آنکه داستانمحور باشد، «پیاممحور» است. پیامهای اجتماعی شایسته فیلم، قصه آن را تحتالشعاع قرار داده و از جذابیت داستان کم میکند. مثلاً به تصویر کشیدن کارخانه مشروبسازی یا گفتوگو با شوهر سابق سحر، بیشتر در خدمت پیام فیلم است تا داستان آن. شاید اگر کارگردان به جذابیت قصه بیش از القای پیام توجه میکرد، نهتنها فیلم دچار شعارزدگی نمیشد، بلکه تاثیر بیشتری روی مخاطب داشت. بازیگران فیلم، بازی خوبی در این فیلم سینمایی از خود نشان دادهاند. در این میان شاید بتوان گفت سیامک صفری اجرای بهتری نسبت به بقیه دارد. گریم مناسب شخصیتها نیز بخوبی در خدمت داستان قرار میگیرد. در مجموع میتوان گفت فرزاد مؤتمن عملکرد خوبی در این فیلم داشته و محصول مفیدی به عرصه هنری کشور تقدیم کرده است. ارسال به دوستان
اخبار
وزیر ارشاد در اختتامیه جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان: ارسال به دوستان
اخبار
احمد دهقان: ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|