|
نگاهی به سینمای امیدبخش فیلمساز نامدار هالیوود، فرانک کاپرا
امیدآفرین روزهای بحرانی!
میکائیل دیانی: شاید روزگاری این گزاره که «هنر برای هنر است» در بین جمعی از اهالی روشنفکر فعال در عرصه هنر و فرهنگ دارای جایگاه و پایگاه بود و هنر را فارغ از همه شؤون اجتماعی تنها برای نفس هنر میخواستند اما امروز کمتر کسی به این باور دارد و هم اهالی هنر و هم جامعه از اهل هنر انتظار دارند هنرشان در خدمت مردم و برای حل مسائل جامعه باشد. امروز و پس از شناخت مستقیم و در دسترس از جهان غرب، این امر برای ما حاصل شده است که ادعای «هنر برای هنر» حتی در غرب با واقعیت سنخیت ندارد و آنها نیز از هنر برای پیشبرد ایدئولوژی، انسجام اجتماعی و ارزشی یا حل بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بهره برده و میبرند. ارسال به دوستان
2 فیلم مهم و امیدآفرین کاپرا در شرایط بحران
در یک شب اتفاق افتاد
زندگی شگفتانگیز است ارسال به دوستان
«تختی» را باید با ذهن «کاپرا» میساختند!
سینمای خروج از بحران را میتوان با چند ویژگی برجسته مورد بررسی قرار داد. این سینما بشدت بر قصه و روایت داستان متکی است و آنچه جلوبرنده آن است داستانی پرکشش و جذاب و احساسی است، داستانی که بر بستر اتفاقات روز جامعه میگذرد اما ارجاعاتش به آینده است و تلاش میکند نظرگاهی را به تصویر بکشد که در آن جامعه بتواند آینده بهتری را برای خود متصور شود. قصههایی دارد که از دل واقعیتهای اجتماعی برآمده است. این فیلمها متکی بر «قهرمان» هستند و اینکه در سالهای گذشته مدام «نیاز به قهرمان در سینمای ایران» گوشزد میشود را نیز باید ناظر به همین مساله دانست؛ قهرمانهایی که برای جامعه ما الگویی باشند برای خارج کردن مردم از وضعیت بحرانی. دست آخر هم باید گفت این فیلمها همواره یک «پایانبندی پراحساس و همراه با نشاط و شعف» دارند که مخاطب پس از خروج از سینما حس خوشحالی و امید به آینده دارد. تختی پدیده جشنواره امسال بود که میتوانست همان نقش امیدآفرینی در بحران را برای جامعه بازی کند؛ اسطورهای مردمدار که در سختیها و شکستهای جامعه ایران به داد آن رسیده بود و امید را در دل جامعه زنده کرده بود؛ در کوران کودتای 28 مرداد 32 و سرخوردگی جامعه، او با ابرویی شکافته و چشمی زخمی، طلای المپیک را به تهران آورد تا مردم به جشن و پایکوبی بپردازند. در زلزله بویینزهرا که دولت از مدیریت عاجز شده است، تختی در خیابان به راه میافتد و پول جمع میکند و جامعه را به حرکت وامیدارد. او یک قهرمان ملی است و همه ویژگیها برای آنکه تبدیل به نمادی برای امیدآفرینی در بحران شود را دارد اما «بهرام توکلی» از او چه میسازد؟! یک توده گوشت که نمیتواند احساساتش را حتی بروز دهد، از همه حرف و طعنه میشنود و دست آخر اسطورهای که هنوز هم هیچکس نمیتواند باور کند خودکشی کرده است، در رنجورترین حالت خودکشیاش را قطعی میکند. ارسال به دوستان
محمد معتمدی در نشست خبری عوامل آلبوم «حالا که میروی»:
مخاطب با موسیقی اصیل همراه میشود
محسن شهمیرزادی: نشست خبری عوامل آلبوم «حالا که میروی» روز گذشته با حضور محمد مهدی سیار شاعر این آلبوم، فرید سعادتمند آهنگساز و محمد معتمدی خواننده حالا که میروی، در کافه نخلستان سازمان هنری- رسانهای اوج برگزار شد. به گزارش «وطن امروز»، در ابتدای این نشست احسان خداپرست، مدیر طرح و برنامه مرکز «مأوا» اظهار داشت: ما در کشورمان وقتی محصولات شنیداری را تولید میکنیم همواره باید به سلیقه و نگاه مردم هم توجه داشته باشیم و اگر محصول نامناسب در اختیار آنها قرار بدهیم قطعا به مخاطبان بیاحترامی کردهایم که متاسفانه سالهاست موسیقیهای مصرفی گوش مردم را به خود مشغول کرده و ما شاهد محصول سالمی نیستیم. به اعتقاد ما، آلبوم «حالا که میروی» آلبوم سالمی است و مجموعه مأوا تصمیم دارد جای خالی کارهای انجام نشده را پرکند. محمد معتمدی، خواننده این اثر نیز با تقدیر از مرکز ماوا برای تهیهکنندگی اثر با آغوش باز و بدون هیچ ممیزی و اعمال نظر در این اثر پیرامون مساله موسیقی سنتی و اصیل ایرانی اظهار داشت: تعریفی که قشر موزیسین نسبت به موسیقی اصیل ایرانی دارند آن چیزی است که از دانشآموختگان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی به ما منتقل شده است. معتمدی تأکید کرد: من معتقدم این نوع موسیقی دیگر در جامعه امروزی ما آنچنان نمیتواند فراگیر باشد. من اعتقاد دارم اگر آثار به مراتب فاخرتر از دهههای ۵۰ و ۶۰ تولید شود بازهم اقبال چندانی در جامعه نخواهد داشت. پیش از انقلاب نیز کسانی توانستند مخاطب زیادی در رادیو جذب کنند که موسیقی ایرانی را برای جامعه امروز ترجمه و تفسیری کردند که مخاطب بتواند از آن لذت ببرد. وی ادامه داد: امروز هم ماجرا همین است یعنی اگر بخواهیم آن فرم موسیقی اصیل ایرانی را اشاعه دهیم باید خود را به ذائقه گوش مخاطب نزدیک کنیم. ما هیچوقت نمیتوانیم با موسیقی سنتی مخاطب را همراه کنیم اما اگر بخواهیم موسیقی اصیل را ارائه دهیم قطعا اتفاقات خوبی میافتد. معتمدی همچنین درباره همکاری با مرکز ماوا اظهار داشت: من قراردادم موجود است. دستمزدی که من برای این کار گرفتم از رقم دستمزدهای دیگر ۴۰ درصد پایینتر است چون بودجه این کار واقعا محدود بوده و اینطور نبوده که چون پول زیادی گرفتم با دوستان مأوا همکاری کردم اما آنچه برای ما مهم بود نیروی انسانی مجموعه مأوا بود. این نخستین آلبوم زندگی من بوده که تهیهکننده داشته و شما میدانید من اغلب کارهایم را خودم تهیه و به واسطه موسسه موسیقی شخصی خودم تحت عنوان «آوای آبی رود» منتشر کردهام. مطمئن باشید این آلبوم حاصل یک نقطه مشترک بوده که ما را دور هم جمع کرد. متاسفانه ما در روزگار کنونی دنبال این میگردیم که نقاط اختلاف را هم پیدا کنیم. به هر حال هرکدام از ما تفکرات خاص خودمان را داریم اما همین که در یک اثر موسیقایی نقطه مشترکی وجود داشته برای ما دربرگیرنده اتفاقات خوبی است. آنچه شما در آلبوم «حالا که میروی» میشنوید حاصل فکر و اندیشه من است که روی آن میایستم. من اصلا دنبال حاشیه نبودم اما میتوانم از تکتک قطعات آلبوم دفاع کنم. محمدمهدی سیار نیز در این نشست با بیان اینکه رسانهها نقش اساسی در بازتاب یک آلبوم موسیقی و انتشار آن در میان مخاطبان دارند، اظهار داشت: 2 سال از ایده خلق این اثر عاشقانه میگذرد که تا امروز فراز و نشیبهای زیادی داشته است. اگرچه تولید این اثر برای ما امروز به اتمام رسیده است اما از این به بعد است که اتفاق این آلبوم شروع خواهد شد. سیار افزود: قصد ما از خلق این اثر زمزمههایی بود که به فارسی زبانان هدیه کنیم تا سالها بتوانند آن را با خود بخوانند به گونهای که تکراری نشود و راهگشای تاملات عاشقانه آنها شود. عشق آشیانه هنر و شعر فارسی بوده است اما این مساله وجود دارد که چه کسی بتواند حرمت عشق را نگه دارد و تصویر عمیقتری از آن در جامعه نشان دهد. وی افزود: در پروژه «حالا که میروی»، دوستی با مجموعه مأوا و تخصص محمد معتمدی در حوزه خوانندگی شرایط بسیار خوبی را برای ما فراهم کرد. به خاطر دارم وقتی در استودیو شاهد اجرای محمد معتمدی روی اشعار بودم، انگار اشعار همان جا تازه متولد میشد. ارسال به دوستان
اخبار
پویش «کتاب و زندگی» به «قصه دلبری» رسید ارسال به دوستان
اخبار
وزیر ارشاد در اختتامیه سیوهفتمین جشنواره تئاتر فجر: ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|