|
مروری بر کارنامه کاری خشایار الوند، نویسنده برجسته آثار نمایشی کمدی که مرگ ناگهانیاش همه را شوکه کرد
غم کمدی
محسن شهمیرزادی: هنوز چند روز از گفتوگوی خشایار الوند درباره نسخه سینمایی «پایتخت» و پخش آن در نوروز نگذشته بود که نام او برجستهتر از چند روز قبل، تیتر یک رسانهها شد؛ این بار اما خبرها از درگذشت ناگهانی نویسندهای حکایت داشت که در 50 سالگی، صبح پنجشنبهاش به ظهر نرسید و خیلی زود بسیاری از علاقهمندان دنیای هنر را با بهت درگذشتش مواجه کرد. این در حالی است که ساخت اپیزود سینمایی«پایتخت» به دلیل این اتفاق در هالهای از ابهام قرار گرفت.
نام خشایار الوند، برای عمده مخاطبان تلویزیون آشنا بود، آن هم بدون آنکه چندان تصویری از او به خاطر بیاورند. نویسندهای که میشد ردش را در اکثر آثار برجسته طنز تلویزیون یافت؛ از «شبهای برره»، «قهوه تلخ» و «شوخی کردم» تا «ساخت ایران» و «پایتخت». فیلمنامهنویسی که بخش زیادی از جهان کمدی ایرانی مدیون قصههای او بود و خلأ جایگاه این نویسنده پرکار و کمحاشیه را افرادی چون مهران مدیری، سیروس مقدم و... بیش از دیگران درک میکنند. صبح روز پنجشنبه 9 اسفندماه، خشایار الوند به دلیل سکته قلبی دارفانی را وداع گفت. او متولد 1346 بود و نویسندگیاش را در همکاری با برادر خود سیروس الوند در فیلمهای «مزاحم» و «برگ برنده» شروع کرد. اما خیلی زود اقبال خود را در تلویزیون دید و پس از ورودش به حوزه فیلمنامهنویسی سریال، با گذشت 2 دهه نامش تبدیل به یکی از برجستهترین فیلمنامهنویسان کمدی در تلویزیون ایران شد. هرچند او در حوزه سینما نیز بارها خویشتنآزمایی کرد اما بیش از هرچیزی کارنامه پربار او مدیون سناریوی سریالهای طنزی است که در این سالها خلق کرده است. سریالهایی با مختصات و ویژگیهای خاصی که در تلویزیون پس از انقلاب جریانساز بودهاند. ارسال به دوستان
یادداشتی بر رمان «عاشقی به سبک ونگوگ» نوشته محمدرضا شرفیخبوشان
مسخ، البرز، نازلی و دیگران
افسانه غیاثوند: «عاشقی به سبک ونگوگ» رمانی موفق به قلم توانمند محمدرضا شرفیخبوشان است. روایت زندگی «البرز» نقاش علیلی که به اتفاق خانواده مفلوکش در عمارت «سرتیپ خسروخانی» روزگار میگذراند. داستان، بیانگر حکایت دلدادگی جنونآمیز این جوان به «نازلی» دختر تیمسار و همبازی دوران کودکیاش است. عشقی که وادارش میکند تسلیم خواسته نازلی شود و با مخفی شدن در دل یک سگدانی، ضمن کنترل رفتوآمدهای مشکوک خسروخانی و آدمهایش، شاهد ماجراهایی باشد که در نهایت از جنایتهایی مخوف و رازی بزرگ پرده برمیدارد. بارزترین ارزش ادبی این رمان در این است که میتوان آن را نقطه تلاقی چند مکتب ادبی از جمله «سوررئالیسم» دانست. در کنار شاخصههایی که برای این مکتب برشمردهاند «اتوماتیزم» در رمان مورد نظر جلوه و نمود بیشتری دارد. اتومانیزم یا متن خودکار، ابداع آندره برتون، بنیانگذار این مکتب بود. روش نگارش اتوماتیک از راه تداعیهای آزاد و جریان سیال ذهن، تنها وسیلهای است که میتواند رؤیا و خیال گریزپا را در جایی ثبت کند. بر همین اساس یکی از شیوههای سوررئالیستی، نگارش فیالبداهه و بدون تأمل است. از اینرو مطالب همانگونه که در ذهن نویسنده میگذرد بر قلمش جاری میشود. به عبارتی نگارش خودکار، در اصل تقریر و تثبیت اوهام و رؤیاهاست درست در لحظه ظهور آنها. تخیل آزاد نیز یکی از مؤلفههای دیگر اینمکتب به حساب میآید. در این رمان نیز همانگونه که انتظار میرود عناصر خیال و آرایههایی مثل تشبیه و استعاره وجود دارد اما تعامل بین طرفین استعاره و تشبیه به حدی غریب، خندهآور و حیرتبرانگیز است که مؤلفه طنز سوررئالیستی را به عنوان یکی از مکانیسمهای دفاعی راوی در مواجهه با سرخوردگیاش منجر میشود: «گذاشتم تا هضمم کنی تا عقدههای فروخوردهام را و توسری زدنهای عبدالله را... یادم برود. من هیچ چیز نبودم؛ نه توی تابلوهایم کسی شدم نه توی تنهایی کشدارم». (ص۲۸) علاوه بر ویژگیهایی که برشمردیم التفات صریح نویسنده به جنبش سوررئالیسم و نام بردن از این مکتب در آغاز داستان و نیز توجهش به آثاری در این زمینه میتواند قراین دیگری درباره توجهش به سوررئالیسم باشد. برای مثال استناد به سطرهایی از رمان «بوف کور» که سالهاست در قالب یک گفتمان ابسوردی از سوی صادق هدایت (به عنوان سرآمد نویسندگان این مکتب) در اذهان به یاد مانده است: «در زندگی زخمهایی است که مثل خوره، روح را...»، همچنین وجود سطرهایی در خلال اثر که از خون ریختهشده پای کاجها سخن میگوید تا تداعیگر داستان «سه قطره خون» باشد. آنچه در حال حاضر مورد نظر است، اثبات رویکرد مکتبی نویسنده در چارچوب این یادداشت کوتاه نیست، بلکه هدف، بررسی موقعیتی است به نام «مسخ» که ما در جای جای کتاب با آن مواجهیم و حضور رگههای ناب سوررئالیستی آن را تایید و تقویت میکند. موقعیت «دگرشدگی» رویداد یا رفتاری است که بارها در داستانهای سوررئالیستی از سوی نویسندگان شاخص این مکتب ترسیم شده است. به عنوان مثال در اثر معروف فرانتس کافکا به نام «مسخ» یا داستان کوتاه «گاو» اثر غلامحسین ساعدی که در واقع واکنشی است به یکی از مظاهر الیناسیون یا همان هویتزدایی. مسخ درواقع موقعیتی فراواقعگرایانه است که تنزل و سقوط انسان از جایگاهی متعارف به موقعیتی نازل و نامطلوب را منجر میشود. با جستاری ساده در منابع موجود (از قصص و آیات قرآن گرفته تا داستانهای عامهباور) میتوان به نمونههایی برخورد که از تبدیل شدن انسان به حیواناتی همچون بوزینه، حشره و... حکایت دارد. در کتاب مورد بحث نیز دگرشدگی از ماهیت انسانی به حیوانوارگی را درباره شخصیتهای منفور داستان از جمله «حاج آصفالدوله» و «خسروخانی» شاهدیم. برخورداری نویسنده از تکنیکی هوشمندانه و توسلش به نگارش خودکار و نیز امکانی به نام جریان سیال ذهن توانسته توفیق او را در خلق و ترسیم یک فضای سوررئالیستی به زیبایی رقم بزند. البته ناگفته نماند به لحاظ محتوایی تفاوت درخور توجهی بین اثر مورد نظر با داستانهایی که نامشان رفت، وجود دارد. مثلاً اینکه در این رمان نهتنها مسخ (با تعریف و مشخصهای که ما از آن سراغ داریم) در شخصیت راوی داستان یعنی البرز رخ نمیدهد، بلکه هویتباختگی این «علیل نامعلوم» که ابتدا بهعنوان یکعارضه و عقده درونی مطرح شده بود، بر اثر تقلا و تلاش او و به شهادت سطرهای پایانی کتاب منجر به هویتیافتگیاش میشود. در آغاز داستان وقتی نویسنده، حضور راوی یا همان البرز را در فضایی مشمئزکننده و تهوعآور یعنی سگدانی تشریح میکند گویا قصد دارد در لفافه و به طور ضمنی، او را سگ در خانه خسروخانی معرفی کند اما پایان داستان در فصلی با عنوان «پوست از من بردار» رفتهرفته تقابلی شالودهشکنانه را در سازوکار مسخ به تماشا مینشینیم. در سطرهای زیر، بخشهای درخشانی از رمان را میخوانید که شخصیتهای داستان به ملخ و قورباغه بدل میشوند: ارسال به دوستان
در نقد و بررسی مجموعه «اشکان و اشکانه» عنوان شد
لزوم «قهرمانپروری» با سبک زندگی اسلامی برای کودکان
«بهنشر» در روز «امور تربیتی و تربیت اسلامی» مجموعه 10 جلدی از آثار این انتشارات را با حضور مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در بوته نقد گذاشت. به گزارش «وطنامروز»، ابراهیم حسنبیگی که بیش از 114 جلد کتاب را در کارنامه خود دارد در مجموعه «اشکان و اشکانه» برای کودکان با زبانی کودکانه راوی سبک زندگی اسلامی است. حسنبیگی در ابتدای این نشست اظهار کرد: همواره برای نویسنده جذاب است که پای صحبت افرادی بنشیند که قرار است درباره آثار او گفتوگو کنند و این اتفاقی است که بسیار اندک در کشور شاهد آن هستیم و اصولا بازار نقدی در جامعه ادبی نداریم، لذا برگزاری جلسات نقد میتواند به وضعیت ادبیات داستانی کشور کمک کند. در ادامه الهام دهقان از مربیان ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با بیان اینکه بهتر است در داستان «قهرمان» بپرورانیم که سبک زندگی اسلامی را رعایت کند و هیچ پند و اندرزی را مستقیم مطرح نکند، گفت: بر این اساس کودک شیفته شخصیت قهرمان داستان میشود و سعی میکند کارهای خوب او را تقلید کند ولی تصویری که از قهرمان این داستان در ذهن ایجاد میشود یک تصویر منفی است، زیرا اشکان مدام در حال انجام کارهای بد است، لذا الگوی ناصحیحی از این طریق ارائه میشود. ابراهیم حسنبیگی، نویسنده در پاسخ به منتقدان با بیان اینکه نویسندگان بخشهایی از نقد را که میپذیرند باید در آثار بعدی خود لحاظ کنند، افزود: اگر بخواهیم فضای خانواده را بد جلوه دهیم و در پایان نتیجهگیری خوب داشته باشیم، مخاطب نمیپذیرد. نمیشود همواره ادبیات شیک، لوکس و شسته و رفته داشت، لذا باید واقعیتهای اجتماعی را در نظر بگیریم. ارسال به دوستان
اخبار
آغاز ثبتنام ناشران برای نمایشگاه کتاب از امروز ارسال به دوستان
اخبار
قائممقام رسانه ملی مطرح کرد ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|