|
انتقـــام ســـخت
قسم به راه شهیدان و خون سرداران
که انتقام بزرگی به بار میآید
برای روز مقدس سلاح برداریم
که بوی فجر و طلوع بهار میآید
بهای عِطر دلانگیز گل، شکفتن اوست
میان سینهی ما، راز باشکوهی هست
بریز دشمن دد، خون از این قبیله! بریز!
که آشیانهی سستت، بدین بهانه گسست
قسم به دست جدای فتاده در صحرا
“نگین سرخ عقیق” از قیام میگوید
صدای مرگ “ستم” را به گوش میشنویم
و قید قافیه از انتقام میگوید
اگرچه باد زد و برگی از تنش افتاد
کجا غمی به نهادِ درخت خواهد بود
به نامِ نامی طوفان قسم به قاسم مان
که انتقام از ابلیس سخت خواهد بود
همیشه مرثیهها، پیشخوانی رجز است
همیشه گریهی شیعه، خروش در پی داشت
که اشک فاطمه شد ذوالفقار را صیقل
و بعد پرچم فتح و ظفر، “علی” افراشت
رسیده قبضهی شمشیر دست شیرانی
که فاتحان تمامی بیشهها شدهاند
نشسته بار به سرشاخهی درختانی
که پشتوانهی کابوس تیشهها شدهاند
در این دیار پر از نخلهای بیسر سرخ
دگر برای علفهای هرزه، جایی نیست
بگو پیامِ به خون خفتگان مکتب عشق
جز اینکه «مرگ، بِه از بندگی و ذلت» چیست؟
دوباره دشت بلا مثل روز عاشورا
به خون سرخ شهیدانِ عشق، رنگین است
بگو! به لشکر ابلیس، گور خود را کَند
قسم به مصحف حق، انتقام سنگین است
بگو که برگ بدی را رقم زدی دشمن
بگو گذشتهای از حد که صبر حد دارد
اگر که جزر نشسته میان سینهمان
بدون شک برسد لحظهای که مد دارد
بیا به عرصه اگر مرد جنگ و میدانی
بیا که خرمنتان سوزد از شرارهی آه
بیا که میدمد از خون عاشقان لاله
بیا به بیشه شیران بیا که بسمالله
بیا به جنگ من امّا چو مرد، رو در رو
که شیر را روش پست روبهان، ننگ است
فرار کن! بکش از بیشه پای خود بیرون
که شیر شرزه برای نبرد، دلتنگ است
بجوی راه فراری برای روز نبرد!
که از تبار خمینی و اهل اعجازیم
سیاه اگرچه برای شهید، میپوشیم
به رنگ خون شهیدان، حماسه میسازیم
“غزل” برای نبرد بزرگ، محکم نیست
برای اینهمه آتش، “دوبیت” چون آه است
“چهارپاره” ولی خوب میکند تفهیم
“به “بند” ما اگر افتند، قصه کوتاه است
اگرچه زخم فراقت به قلبمان کاری است
ولی به کوری چشمان غرب باورها
تقاص خون تو را ای شهید میگیریم
قسم به چشمه جوشان چشم مادرها
ببین چگونه به خونخواهیات قیام کنیم
و خواب خوش به دو چشم عدو حرام کنیم
اثر ز کاخ سیاه فتن نخواهد ماند
که ما به اذن ولی قصد انتقام کنیم
بداههسرایان
مهدی امام رضایی، مهدی پیرهادی، سیدمحمد صفایی، احد ارسالی، محمود حسنی مقدس، فهیمه انوری، زهرا آراستهنیا، طاهره ابراهیم نژاد، فائزه مهدوی
ارسال به دوستان
عقیق خونآلود
در میان خواب شهر
بیصدا زمین لرزید
صبح جمعهای دلگیر
بغض آسمان ترکید
ناگهان خبر پیچید
مثل عطر شببوها
بعد رفتنت سردار
خاک بر سر دنیا
در نگاه تو موجی
از ابهت شیعه ست
آن عقیق خونآلود
دست بیعت شیعه ست
ما حماسه را امروز
از تو وام میگیریم
بر شهادتت سوگند
انتقام میگیریم
میرسد پس از شادی
نوبت پشیمانی
دشمن زبون بنگر؛
این همه سلیمانی
این مبارزه، دیگر
یک نبرد ناموسی ست
قتلگاهتان مِن بعد
لانههای جاسوسی ست
ارسال به دوستان
خاتم سلیمان
حال و هوای گریه به سر دارد
ابری که در هوای پریشانی است
خون میچکد به جنگل تاری که
درگیر گرگهای بیابانیست
انگار توی توبرهی قاجار
چشم تمام ملت ایران است
انگار توی زیر و بم این خاک
پسلرزههای ضجهی کرمانیست
وقتی خلیجفارس پر از بغض است
آرامشی عجیب به سر دارد
امواج نرم و مخملیاش اما
آبستن زبانهی طوفانیست
این مشتها گره شده تا یک روز
دندانتان گره بخورد با آن
حالا اگرچه خیس شده با اشک
حالا اگرچه همدم پیشانیست
هرچند میشود که بیفتد باز
انگشتری به پنجه ابلیسی
اما بدان که خاتم این کشور
انگشتر هزار سلیمانیست
ارسال به دوستان
احلی من العسل
کم آوَرَد یقین، در وصفِ تو غزل
مثل تو بی نظیر، مثل تو بی بدل
آری چه غم اگر حالا شدی شهید؟
بوده شهادتت هر لحظه محتمَل
یک عمر کارِ تو خدمت به خلق بود
باری مبارک است پاداشِ این عمل
هرچند رفته ای، مانده تفکرت
جانِ مقاومت قهر است با اجل
جریانِ مبتذل شادی کند، ولی
این رقصِ ذرّتی ست افتاده در هچَل
حرف من و تو نیست، این قولِ قاسم است:
مرگ تو تلخ؟ نه؛ “اَحلی مِن العسل”
ارسال به دوستان
وحی نازل شده
وحی نازل شده ،ابلیس به تنگ آمده است
با سلیمان و سپاهش که به جنگ آمده است؟!
که خبر داده علمدار ز زین افتاده است؟
چه کسی گفته که مالک به زمین افتاده است؟!
باده جوش آمده و تازه شده مستی ما
تازه آغاز شده موسم تردستی ما!
به تماشا بنشینید که برخاستهایم
تازه شمشیر برای سرتان ساختهایم
مالک اشترمان رفته ابوذر داریم
تا بریزیم به پای قدمش سر داریم
لانهی تارتنان خانه تاریک شماست
تیغمان منتظر گردن باریک شماست
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
قول مردونه
یه دستم کتابه، توی اون یکی
یه پرچم که روش نقش یا مهدیه
قسم میخورم با همینها یه روز
بشم دشمن هر چی نامردیه
بابا توی هیئت بمون یاد داد
چه جوری جلو ظلم قد میکشن
مامانی نگاهی بمون کرد و گفت:
«مث حاج قاسم الهی بشن!»
بهت قول مردونه میدیم که ما
همه، حرفای خوبو از بر میشیم
شبیه تو میشیم برای وطن
شبیه تو سرباز رهبر میشیم
ارسال به دوستان
قیام مختار
نیست بر روی دلم داغی از این سنگین تر
کرده پیشانی ما را غم تو پرچین تر
مالک اشتر ما بودی و رفتی سردار
در غمت هست ز ما سید علی غمگین تر
ای به قربان تو و نام قشنگت : قاسم!
بوده این مرگ برایت ز عسل شیرین تر
خون تو برده سرم را به خدا بالاتر
می کِشد دشمن ما را به خدا پایین تر
قاتلت موش کثیفیست که می میرد زود
میکند مردم ما را غم تو شاهین تر
گرچه این واقعه سخت است برایم اما
انتقامیست پسِ فاجعه بس خونین تر
پای این راه اگر جان برود باکی نیست
خون ما نیست ز خون شهدا رنگین تر
هر که ما را بکشد شیعه چو مختار حسین
می دهد پاسخ او را به خدا سنگین تر
ارسال به دوستان
آغاز راه عاشقی
آغاز راه عاشقی
بار دیگر دست نحس خصم بیوجدان پست
ساغری از جنس ایمانِ سلیمان را شکست
این شکستن ها خودش آغاز راه عاشقی است
چون شهادت نزد «قاسم» از عسل شیرینتر است
آرزوی دیرینه
مشتاق، به بامداد آدینه رسید
آیینه صفت بود به آیینه رسید
سرباز ولیعصر(عج) برمیگردد
سردار به آرزوی دیرینه رسید
موشک طهرانیها
هرچند که قلب ما از این درد شکست
بر شانهی اعتقاد، گردی ننشست
وقتش شده با موشک «طهرانی»ها
عکس جسد شما شود دست به دست
ارسال به دوستان
تقدیم حسین(ع)
باز یک قاسم دیگر شده تقدیم حسین
یاور حضرت حیدر شده تقدیم حسین
کربلا محفل جانبازی مالکها بود
ارباً اربا تن اشتر شده تقدیم حسین
باغبان میکند آباد گلستانها را
اگر این لالهی پرپر شده تقدیم حسین
همچو کوه است اگر ریشهی کنعان زیرا
یوسف و قاسم و اکبر شده تقدیم حسین
برسانید به نمرود که در این آبادی
بت شکن های مکرر شده تقدیم حسین
اشک ما نقطهی پایانی سفیانیهاست
در غم فاتح خیبر، شده تقدیم حسین
یک نفر رفته از این قوم، که بر میگردد
چون که این روح مطهر شده تقدیم حسین
نکند چشم علی تر بشود در این سوگ
جان ما هدیه به رهبر، شده تقدیم حسین
ارسال به دوستان
لباس خادمی
به دست گرگ بیابان دریده شد بدنت
به دل شراره نشست از شرارههای تنت
بیا که منتظرت چشم کور یعقوب است!
گره زدند دلم را به بوی پیرهنت
بهار پرپر تقویم عاشقانهی ما !
چگونه راست شود بی تو قامت وطنت ؟
کبوترانه به آغوش آسمان رفتی
جنون گرفتهام از انتظار آمدنت...
مرا ببر به همان جا که عاشقش بودی
مرا ببر که نمیرم ز داغ پر زدنت !
لباس خادمی آستان قدس رضا
به دست فاطمه و دخترش شده کفنت!
ارسال به دوستان
کل یومٍ عاشورا
جهان پر گشته بود از ظلم شیطان و یهودیها
جنایتهای ابلیس و کثیفی سعودیها
دوباره یادمان آمد که کل یومِ عاشورا
که خیمه میزند آتش که سیلیها ، کبودیها
بیامد مرد ِ میدانِ بزرگی و رشادتها
بیامد خنجری بر سینهی ظلم و جنایتها
بیامد اسوه غیرت ، نجابتها ، صلابتها
که دارد از علیِ مرتضی حیدر حکایتها
الا شیطان اکبر گور خود را کندهای بزدل
نشو از انتقام و سیلی ایرانیان غافل
که از هر قطرهقطره ِ خون ِ این سردار دریادل
دوصد لشکر به پا خیزد که بر تو میشود نازل
ندا آمد که درب آسمان را باز کردند و
سرود ِ عاشقی ِ لاله را آغاز کردند و
دوباره عاشقان جام بلا را سرکشیدند و
دوباره سوی حق پروانهها پرواز کردند و
تو سردار بزرگ ِ امت ِ اسلام و ایرانی
تو با زینب، تو با ارباب بی سر بسته پیمانی
هوای سینه طوفانی ، هوای دیده بارانی
و جای تو چه خالی میشود قاسم سلیمانی
ارسال به دوستان
شعلههای بزم
الا شهید آشنای ما
سکوت نافذت صدای ما
سیاه جامهی عزای ما
همان لباس سبز رزم توست
در این شرار حال داغ ما
اگر که آمدی سراغ ما
از آسمان ببین که باغ ما
پر از جوانههای عزم توست
که انزوای ظلم ظالمان
و اعتلای حکم حاکمان
کلید رفع خصم خاصمان
به فهم شعلههای بزم توست
ارسال به دوستان
عاشق مبارزه
عمر شغال، رو به زوال است شک نکن
تعبیر خواب گربه محال است، شک نکن
از نیل تا فرات خیال است شک نکن
من در شمارش عدد یک به بیستم
من عاشق مبارزه با صهیونیستم
بالفطره دشمن جریان وهابیام
بر جانشین حضرت حیدر صحابیام
من لهجهام صریح بود، انقلابیام
با کفر، اهل صلح نبوده و نیستم
(من دیپلمات نبوده و نیستم)
من عاشق مبارزه با صهیونیستم
من خیبری و بدریام و من حنینی ام
من خانهزاد کرببلایم حسینیام
من ریزهخوار نهضت پاک خمینیام
خواهی اگر مرا بشناسی که کیستم
من عاشق مبارزه با صهیونیستم
با یاری خدا شود امسال اینچنین
بعد از نجف و کرببلا بعد اربعین
راهی شوم به سمت فلسطین فقط همین
عمری به این امید، صبورانه زیستم
من عاشق مبارزه با صهیونیستم
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|