|
روز گذشته صادر شد
پیام رهبر انقلاب برای درگذشت شیخ یوسف صانعی
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در پیامی درگذشت مرحوم مغفور آیتالله حاجشیخ یوسف صانعی را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر حکیم انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت مرحوم مغفور آیتالله آقای حاجشیخ یوسف صانعی رضواناللهعلیه را به فرزندان و خاندان مکرم و به برادر معزز و محترم ایشان و نیز به شاگردان و علاقهمندان و دوستان آن عالم بزرگوار تسلیت عرض میکنم. آن مرحوم از شاگردان پرتلاش درسهای فقه و اصول و از نزدیکان حضرت امام خمینی اعلیاللهمقامه بودند و پس از پیروزی انقلاب در مسؤولیتهای مهم قضایی و... به خدمت اشتغال داشتند و امید است این همه مقبول درگاه احدیت و موجب اعتلای مقامات اخروی ایشان باشد. رحمت و مغفرت حضرت حق را برای آن مرحوم مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای
22 شهریور 99
* علت درگذشت شیخ یوسف صانعی
شیخ یوسف صانعی از اساتید حوزه علمیه روز گذشته در بیمارستان نکویی شهر قم درگذشت. طبق اعلام دفتر شیخ یوسف صانعی، وی به دلیل شکستگی استخوان لگن در بیمارستان بستری شده بود. حجتالاسلام سعید صانعی فرزند وی درباره علت فوت وی گفت: ایشان یک بیماری زمینهای داشتند و به خاطر حادثهای که چند شب قبل برایشان اتفاق افتاد، پزشکان در حال آماده کردن ایشان برای عمل جراحی بودند که متاسفانه پس از انجام دیالیز، دچار سکته قلبی و ایست تنفسی شدند و صبح امروز (دیروز شنبه) دار فانی را وداع گفتند. وی خاطرنشان کرد: بنا به وصیت ایشان و جهت سلامتی مردم مراسم تشییع و متعاقبا ترحیم ایشان برگزار نمیشود.
ارسال به دوستان
جنجال بر سر ورود پول آلوده به سینما و ادامه سکوت مدیران سینمایی
پولشویی در سینمای ورشکسته؟
گروه فرهنگ و هنر: ماجرای پولهای مشکوک در سینما و شبکه نمایش خانگی هر چند در چند سال اخیر بویژه دهه 90 بیش از همیشه مورد توجه رسانهها قرار گرفته است اما واقعیت این است که ریشه این ماجرا را باید از سالها قبل از این دوره جستوجو کرد. با این همه آنچه در ارتباط با ماجرای ورود پولهای آلوده و مشکوک به جریان تولید و توزیع در سینمای ایران وجود دارد، زمان اولیه وقوع این اتفاق نیست، بلکه مساله اصلی چگونگی ورود این پولها و استمرار جریان حضور سرمایههای مشکوک در سینمای ایران است.
آنچه سینمای ایران را در این سالها فلج کرده، ورود پولهای بادآورده به آن بود که هزینههای ساخت آثار سینمایی را بالا برد. بالا رفتن هزینه تولید باعث شد پس از مدتی عرصه تولید برای گروههای مختلف در سینمای ایران تنگ شود و کار در انحصار گروهی محدود قرار بگیرد؛ اتفاقی که نتیجه آن نهتنها جهتدهی در حوزه تولید محتوای آثار سینمایی بود، بلکه در زمینه توزیع آثار نیز منجر به شکلگیری یک جریان محدود سینمایی شد که مشخص میکرد کدام فیلمها میتوانند زمانهای بهتر اکران را در اختیار بگیرند.
پولهای مشکوک در چند سال اخیر بارها و بارها محور گفتوگوهای سینمایی در رسانههای مختلف شد و با وجود آنکه برخی افراد مشکوک برای وارد کردن چنین پولهایی به سینمای ایران، محاکمه شدند و برخی دیگر نیز در انتظار محاکمه هستند اما هنوز هم مشخص نشده که چگونه این پولها همچنان در سینمای ایران در حال کار بوده و بر جریان تولید و توزیع آثار سینمایی اثر میگذارند.
مساله اینجاست که ورود این پولها به چرخه تولید آثار سینمایی باعث شد دستمزد بازیگران و سلبریتیها به شکلی نجومی افزایش یابد و حالا دیگر تولید یک اثر سینمایی در ظاهر کمهزینه و آپارتمانی هم چند میلیارد تومان هزینه دارد؛ بویژه اگر قرار باشد در فیلم بازیگر چهرهای نیز حضور پیدا کند، باید رقمی حدود 70 درصد هزینه پروژه را برای قرارداد بازیگران صرف کرد.
حالا در این شرایط که سینمای ایران به واسطه کرونا و البته چرخه معیوب تولید و توزیع آن در آستانه ورشکستگی و فروپاشی است، نهادهایی همچون شهرداری تهران نیز به جای حمایت از جریان تولید و توزیع آثار سینمایی، با صرف هزینههای خود در مواردی غیرضرور همچون برگزاری مراسم تجلیل از افتخارآفرینان سینمای ایران در عرصههای بینالمللی، همین اندک راههای کمک درست و منطقی از سینمای ایران را هم به بیراه میکشانند.
مساله دیگر اینکه در این سالها، بارها شوراهای فعال در عرصه تهیهکنندگی سینما با صدور بیانیههایی اعلام کردهاند که با ورود پولهای آلوده به سینما بویژه شبکه نمایش خانگی برخورد میکنند و حتی از قوانین سختگیرانه و تنبیهی برای این حوزه گفتند اما در نهایت اتفاق خاصی در این حوزه نیفتاده و هر روز خبرهای مختلفی در ارتباط با فعال شدن پولهای آلوده در یک پروژه جدید به گوش میرسد و هیچ کس هم دقیقا پاسخ نمیدهد مسؤولیت نظارت بر این حوزه بالاخره با وزارت ارشاد است یا نهادهای صنفی سینمایی مثل خانه سینما؟ فعلا حکایت ورود پولهای آلوده و رسیدگی به این پرونده در میان اهالی سینما، حکایت همان مثل «کی بود، کی بود، من نبودم» است که همه از ورود چنین پولهایی به سینمای ایران گلایه میکنند اما هیچ پاسخ مشخصی برای دلایل ادامه چرخش چنین پولهایی در سینما و نمایش خانگی ایران نمیدهند.
* پولشویی، هنرمندان متعهد را خانهنشین کرده است
میزگرد بررسی «ورود پولهای آلوده به سینما» در برنامه تلویزیونی «هفت» با حضور داریوش باباییان و محمد درمنش از تهیهکنندگان سینما برگزار شد. به گزارش «وطن امروز»، باباییان در ابتدای برنامه گفت: بعضیها راحت میآیند و با یک کار کل سینما را بهم میریزند. یکشبه تجربه آدمهایی را که 40 سال در سینما بودهاند نابود میکنند و آنها را خانهنشین میکنند. صنوف مختلف واقعا در حال لطمه خوردن هستند. وی افزود: مدیران میتوانند این اتفاق را مدیریت کنند. باید جلوی ورود این پولها را گرفت. پول خوب میتواند وارد سینما شود اما باید منشأ آن معلوم شود. هزینه فیلمسازی واقعا بالاست؛ بدون هیچ برگشتی. محمد درمنش هم گفت: اساس مطرح شدن ریخت و پاشهای مادی، آدرس غلط دادن است. کل پول در گردش سینما زیر 500 میلیارد تومان است. موضوع پولشویی به نظر من رد گم کردن است. ارزهایی که به عنوان دولتی گرفته میشود، هیچوقت به اقتصاد کشور بازنمیگردد. این موضوعات فقط درباره سینما نیست، در کل کشور است. این تهیهکننده خاطرنشان کرد: ارقام نجومی با ارقام معمول سینما اساسا قابل قیاس نیست؛ یک رقمی وارد سینما شده است. این پولها به ظاهر از مجاری قانونی آمده است اما این پولها قبل از سینما از کجا منشأ گرفته است. سینماگران در کشور حق دارند به دنبال سرمایهگذار باشند. بنیاد سینمایی فارابی 200 تا 300 میلیون میدهد، آن هم مشروط و تهیهکننده ناچار است سراغ سرمایهگذار برود. وی گفت: تهیهکننده وظیفه ندارد منشأ پول را پیگیر شود، مقامات مسؤول و نهادهای ذیربط باید این کار را انجام دهند. سینما مثل آکواریوم است؛ شفاف است. ما باید ببینیم این پولها قبل از سینما در کجا بوده است و فکر نکنیم همه فسادهای مالی در سینماست. داریوش باباییان هم اینچنین متذکر شد: این پولشوییها شالیزار سینما را تبدیل به برهوت کرده است. مدیریت کوتاهمدت ما مشکل دارد. یعنی تا بخواهد کاری بکند دورهاش تمام میشود. ظرفیت اکران ما محدود است. اگر یک نفر پولی را آورده، آیا اجازه دارد در چندین کار سرمایهگذاری کند؟ این اتفاق باعث میشود همین چند نفر کل سینما را قبضه کنند. ما تهیهکنندگانی داشتیم که فیلمهای پرفروشی داشتهاند اما الان نمیتوانند یک فیلم بسازند. مگر آنکه بازیگر مطرح نیاورند که در گیشه شکست خواهند خورد. در شرایط فعلی واقعا نمیتوانند کار کنند و این باید توسط مدیران سینمایی درست شود. محمد درمنش در تکمیل سخنان باباییان گفت: حرف آقای باباییان کاملا دغدغه است. من معتقدم اخلاقیات در تجارت معنا ندارد. دوست و دشمن معنا ندارد. وی گفت: 3 عنصر در ارتباط با پولهای کثیف وجود دارد؛ ابتدا برخورد با بازیگر. ما چیزی بین اقتصاد آزاد و سوسیالیستی هستیم. در بازار آزاد در 120 فیلم ساخته شده در سال، این حق بازیگر است که رقم بالاتر را انتخاب کند. اشکال این است که ما دانشگاه سینمایی برای تربیت بازیگر نداریم. ما کمبود بازیگر داریم و این انحصار ایجاد میکند. وی ادامه داد: در عرصه موسیقی، زمانی موسیقی لسآنجلسی، موسیقی را نابود کرده بود. یک تفکر درست توانست موسیقی لسآنجلسی را از رده خارج کند. ما به جای چند جوان نقش اول باید 30 جوان نقش اول خوب داشته باشیم. این تقصیر وزیر ارشاد و آموزش عالی است. وجه بعدی آورنده پول است. این مشکل هم از سیستم است. بعضیها با ادعای خدمت فرهنگی پول میآورند، در حالی که نقشههای دیگری دارند. این تهیهکننده در پایان گفت: رسانه ملی باید وارد این مباحث شود و امیدواریم تاثیرگذار باشد. پیگیری این پولها باید توسط سازمان بازرسی و قوهقضائیه انجام شود. این سیستم باید توسط این نهادها درست شود.
ارسال به دوستان
حکم پرونده اکبر طبری، مجرم دانهدرشت اقتصادی صادر شد: 31 سال حبس تعزیری
حکم اکبر
صبح دیروز بهخاطر قتل عمد
نوید افکاری قصاص شد
گروه سیاسی: سرانجام پرونده اکبر طبری با همه فراز و نشیبهایش به ایستگاه پایانی خود رسید. نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات متهمان این پرونده که برخی از آن به عنوان مهمترین پرونده مبارزه با مفاسد اقتصادی نیز یاد میکنند 18 خردادماه سال جاری برگزار شد و سرانجام بعد از برگزاری 14 جلسه بررسی اتهامات اکبر طبری، معاون سابق قوهقضائیه، روز گذشته سخنگوی قوهقضائیه خبر از صدور رای متهمان این پرونده داد؛ پروندهای که لیست انبوه اتهامات و حضور اشخاص متعددی از جمله تعدادی از قضات، بدهکاران بانکی و... آن را تبدیل به یکی از حساسترین پروندههای چند سال اخیر نزد افکار عمومی کرد. اما شاید بتوان مهمترین حاشیه این پرونده را مربوط به متهمی دانست که روز گذشته حکمی در غیاب وی صادر نشد؛ قاضی منصوری، متهم ردیف نهم این پرونده که نامش در نخستین جلسه بررسی اتهامات اکبر طبری مطرح شده بود که سابقا قاضی اجرایی لواسان بوده است. در همین زمینه نماینده دادستان در تشریح عناوین اتهامی متهم ردیف دوم پرونده، حسن نجفی گفته بود: حسن نجفی که با دستگیری متهم اصلی پرونده به خارج از کشور متواری شد، به مشارکت در تشکیل شبکه چند نفری در امر ارتشا، پرداخت رشوه به اکبر طبری و پرداخت رشوه به غلامرضا منصوری قاضی وقت اجرایی لواسان به مبلغ ۵۰۰ هزار یورو متهم است. با این حال چند روز بعد از طرح نام وی در جلسات بررسی اتهامات اکبر طبری بود که خبر خودکشی وی در یکی از هتلهای رومانی به حساسیتهای عمومی نسبت به این پرونده افزود. در این میان برخی مباحث رد و بدل شده در جریان دادگاه طبری تبدیل به عباراتی مشهور در ادبیات عامه جامعه شد، از جمله زمانی که طبری در واکنش به اتهامات وارد شده به وی مدعی وجود رفقایی شد که اگر بخواهد تمام لواسان را نیز به نامش میکنند! پس از این گفته طبری بود که نماینده دادستان در جواب وی گفت: «آقای طبری گفت این افراد دوست داشتند به من پول بدهند؛ کاملا درست است، آقای طبری محبوب دلهای متهمان اقتصادی بود».
با تمام این حواشی سرانجام روز گذشته غلامحسین اسماعیلی از صدور حکم 31 سال حبس برای اکبر طبری خبر داد و گفت: بعد از برگزاری جلسات متعدد دادگاه کیفری یک استان تهران و استماع مدافعات متهمان و وکلای آنها در نهایت دادگاه رای خود را درباره پرونده اتهامی اکبر طبری صادر کرد. وی با بیان اینکه رای هنوز غیرقطعی و قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است، ادامه داد: بعد از تصمیمگیری دیوان عالی کشور توضیحات بیشتری را ارائه خواهم کرد ولی از آنجایی که برابر ضوابط و مقررات قانونی در فرآیند رسیدگی به پرونده، مجوزهای قانونی برای انتشار جزئیات جلسه دادگاه و موارد اتهامی اعلام شده بود، مجاز هستیم محکومیت صادره از ناحیه دادگاه را نیز اعلام کنیم. سخنگوی قوهقضائیه ادامه داد: اکبر طبری در این پرونده ۱۰ عنوان اتهامی داشت که در ۸ مورد دادگاه وی را مجرم شناخت، در 2 عنوان اتهامی مجرمیت وی برای دادگاه به اثبات نرسید. اسماعیلی افزود: اکبر طبری بابت تشکیل شبکه چند نفره ارتشا با وصف سردستگی و اخذ رشوههای متعدد به ۳۱ سال حبس تعزیری و ضبط اموال ناشی از ارتشا و انفصال دائم از خدمات دولتی و بیش از ۴۳۰ میلیارد ریال جزای نقدی محکوم شده است. سخنگوی قوهقضائیه یادآور شد: در عنوان اتهامی تحت عنوان پولشویی اکبر طبری به ۱۲ سال و نیم حبس تعزیری و قریب به ۶۰۰ میلیارد ریال جزای نقدی و ضبط اموال موضوع پولشویی محکوم شده است. وی با اشاره به برخی عناوین ضبط اموال ناشی از ارتشا در پرونده گفت: حکم ضبط 3 دستگاه آپارتمان مسکونی در برج روما در کامرانیه تهران، یک واحد به مساحت ۶۳۳ متر، واحد دیگر به مساحت ۳۸۸ متر و واحد سوم به مساحت ۳۸۰ متر صادر شده است. سخنگوی قوهقضائیه ادامه داد: همچنین یک واحد آپارتمان در خیابان پاسداران در یکی از برجهای مجلل به مساحت ۶۳۳ متر از ناحیه دادگاه مورد ضبط قرار گرفته است. اسماعیلی یادآور شد: ۵ قطعه زمین در شهرستان بابلسر که تبدیل به یک باغویلای بسیار بزرگ شده و ویلایی مجلل در آن ساخته شده هم مورد ضبط قرار گرفته است. وی بیان داشت: یک قطعه زمین مشجر به مساحت ۱۶۷۵ متر در نجارکلای لواسان نیز مورد ضبط قرار گرفته است. همچنین یک واحد آپارتمان اداری به مساحت ۱۰۸ متر در مجتمع اداری سانا و یک قطعه زمین به مساحت ۳۰۰ متر در بلوار کریمخان زند و طبقات 5 و 6 ساختمان احداثی در بلوار کریمخان زند به عنوان بخشی از اموال و وجوه ناشی از ارتشاست که از ناحیه دادگاه حکم به ضبط آنها صادر شده است. سخنگوی قوهقضائیه افزود: در مجموع این متهم به قریب هزار میلیارد ریال جزای نقدی در حق دولت محکوم شده است و علاوه بر آن به حدود ۱۷۹ میلیارد ریال ضبط وجوه نقدی که بابت ارتشا اخذ کرده و املاکی که اشاره کردم، محکوم شده است. اسماعیلی بیان داشت: در 6 مورد دیگر به تناسب عناوین اتهامی، دادگاه بر اساس ضوابط و مقررات قانونی حکم به مجازات حبس و جزای نقدی صادر کرده است. وی یادآور شد: در صورت قطعی شدن این دادنامه، بر اساس قانون، مجازات اشد که 31 سال حبس و ضبط اموال ناشی از ارتشا و جزای نقدی و انفصال ابد از خدمات دولتی است، قابل اجراست. سخنگوی قوهقضائیه با اشاره به حکم محکومیت سایر متهمان این پرونده تصریح کرد: فرهاد مشایخفریدون به جرم مشارکت در تشکیل شبکه چندنفره ارتشا با لحاظ مساعدت و همکاری که در کشف جرم کرده است و با تخفیفات موردنظر دادگاه به ۱۵ سال حبس تعزیری و جزای نقدی محکوم شده است. وی افزود: درباره رسول دانیالزاده به جرم مشارکت در شبکه ارتشا به لحاظ اینکه بعد از تشکیل پرونده به کشور بازگشت و در فرآیند دادرسی شرکت کرد، دادگاه تخفیفاتی را اعمال کرده و با لحاظ این تخفیفات به ۱۵ سال حبس محکوم شده است. اسماعیلی گفت: بیژن قاسمزادهسنگرودی به جرم تاثیر دادن نفوذ افراد و همچنین دریافت رشوه به انفصال دائم از خدمات دولتی و ۱۰ سال حبس تعزیری و ضبط مال ناشی از ارتشا و جزای نقدی و حمیدرضا علیزاده به اتهام مشابه به ۱۰ سال حبس تعزیری و ضبط مال ناشی از عمل مجرمانه و جزای نقدی محکوم شده است. سخنگوی قوهقضائیه یادآور شد: دیگر متهمان این پرونده هم محکومیتهایی حاصل کردند و این بخشی که مورد رای قرار گرفته یک بخش پرونده است و بخش دیگر در همین دادگاه مفتوح است، بویژه نسبت به کسانی که الان در خارج از کشور هستند دادگاه هنوز رای نداده و متعاقبا رای خود را صادر خواهد کرد. بخش سوم پرونده هنوز در دادسرا در مرحله تکمیل تحقیقات است و بعد از تکمیل تحقیقات چنانچه دادسرا عقیدهای به مجرمیت داشته باشد، پرونده را جهت ادامه رسیدگی به دادگاه ارسال خواهد کرد.
******
صبح دیروز بهخاطر قتل عمد
نوید افکاری قصاص شد
گروه سیاسی: حکم قصاص نوید افکاری، متهم به قتل که سال ۹۷ فردی را با ضربه چاقو به قتل رسانده بود صبح دیروز در زندان عادلآباد شیراز به مرحله اجرا درآمد. به گزارش «وطن امروز»، حجتالاسلام سیدکاظم موسوی، رئیس کل دادگستری استان فارس روز گذشته درباره پرونده متهم قصاصشده که بعد از پیگیری رسانهها مشخص شد نوید افکاری بوده است، اظهار داشت: این متهم ۴۶ روز پس از ارتکاب جنایت در شهریورماه ۹۷ دستگیر و پرونده وی پس از تکمیل تحقیقات توسط بازپرس ویژه قتل در دادسرای عمومی و انقلاب شیراز با صدور قرار جلب به دادرسی معاون دادستان عمومی و انقلاب شیراز جهت رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان فارس ارسال شد.
رئیس کل دادگستری استان فارس افزود: پس از برگزاری جلسه علنی رسیدگی به این پرونده، شعبه اول دادگاه کیفری یک استان که با حضور 2 قاضی تشکیل شد متهم اصلی پرونده را به قصاص نفس محکوم کرد.
این مقام ارشد قضایی استان فارس بیان داشت: پس از این نیز رأی صادره با اعتراض وکیل مدافع متهم در شعبه ۳۵ دیوان عالی کشور بررسی شد که در نهایت حکم صادره مبنی بر قصاص نفس قطعیت یافت و پس از انجام تشریفات قانونی استیذان و با اصرار اولیای دم و خانواده مقتول به مرحله اجرا گذارده شد. گفتنی است روند رسیدگی به این پرونده از سال ۱۳۹۷ آغاز شده بود که تا ابتدای امسال به طول انجامید.
قصاص نوید افکاری در حالی روز گذشته اجرا شد که پس از اعلام خبر صدور حکم قصاص برای وی، هشتگ «اعدام نکنید» از سوی برخی صفحات مجازی منتسب به ضدانقلاب به کار برده شد؛ فضاسازیای رسانهای که با خبر اجرا شدن حکم این متهم در روز گذشته، به آخر خط خود رسید.
از همان ابتدای مطرح شدن پرونده نوید افکاری، از سلبریتیهای داخلی گرفته تا رئیسجمهور آمریکا و حتی فدراسیون بینالمللی فوتبال(!) سعی کردند با فشار بر قوهقضائیه از اجرای حکم قصاص این متهم جلوگیری کنند. اگرچه ورود طیفی از فعالان اجتماعی و گروههای سیاسی بدون اطلاع از دانش حقوقی و جزئیات فنی و قضایی این پرونده مایه تعجب بود اما به نظر میرسد هدف اصلی سازماندهی این هجمه رسانهای علیه رای صادره قوهقضائیه، شکستن اقتدار این قوه و معکوس جلوه دادن جایگاه ظالم و مظلوم است؛ هدفی که چندی پیش نیز در ماجرای اعدام 3 تن از محکومان حوادث آبانماه سال گذشته پیگیری شد.
* ماجرای نوید افکاری چه بود؟
ساعت 23 روز 11 مردادماه سال 97 بود که فردی از کارمندان سازمان آب منطقهای شیراز در محله شاه داعیالله مقابل منزل خود، با چاقو مورد ضرب و جرح قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد.
مرحوم ترکمان از کارمندان سازمان آب منطقهای شیراز و دارای 2 فرزند دختر خردسال و یک پسر نوجوان بود.
پدر مرحوم ترکمان پس از وقوع حادثه و حضور در مرجع انتظامی، اظهار داشت: فرزندش بعد از فراغت از امور شغلی در حال بازگشت به منزل بوده که با چاقو مورد ضرب و جرح قرار گرفت و در نهایت به جهت صدمات وارده جان خود را از دست داد.
بنا بر این گزارش، پزشکی قانونی ضمن معاینه جسد مقتول، علت مرگ را خونریزی شدید متعاقب بریدگی عروق حیاتی گردن، بر اثر اصابت جسم نوکتیز و برنده اعلام کرد.
* بازبینی فیلم دوربین مداربسته و بازداشت متهم
تحقیقات درباره این پرونده قتل ادامه داشت تا اینکه با بازبینی فیلم دوربین مداربسته واقع در خیابان محل تعقیب مقتول، شخصی به نام نوید افکاری درباره این پرونده به عنوان متهم دستگیر شد.
بر اساس اطلاعات موجود در پرونده، متهم پس از دستگیری، در بدو تحقیقات اعلام میکند: «مقتول را با دوستم تعقیب کردم و در حالی که من ترک موتور نشسته بودم با چاقو اقدام به قتل مقتول کردم». همچنین متهمان پرونده، در پلیس آگاهی و مرحله دادرسی با دستخط خود به تفصیل اقرار به جرم انتسابی کردهاند. علاوه بر این، شاهدی که متهمان دقایقی بعد از قتل اقدام به تشریح ماجرا نزد وی کردهاند به صراحت ادای شهادت کرده است. پس از انجام تحقیقات پیرامون متهم ردیف اول پرونده، مشخص میشود نوید افکاری قصد ترور یک بسیجی را نیز داشته اما به لحاظ اینکه تردد فرد موردنظر به صورت نامنظم بوده، موفق به ترور وی نمیشود.
* ادعای شکنجه نوید افکاری
بعد از پخش اعترافات نوید افکاری در صداوسیما، رسانههای ضدانقلاب این ادعا را مطرح کردند که نوید افکاری در تماس با اعضای خانوادهاش از شکنجه خود خبر داده و اظهار داشته است که تحت شکنجههای سخت دست به این اعترافات زده است. بعد از مطرح شدن این ادعا، ریاست کل دادگستری استان فارس دستور رسیدگی به این موضوع را صادر کرد. مدتی بعد علیرضا درودچی، مدیر کل پزشکی قانونی استان فارس طی مصاحبهای اظهار داشت: به دنبال دستور ریاست کل دادگستری استان فارس مبنی بر انجام معاینه از نوید افکاری، ۱۹ شهریور ساعت ۲۲:۳۰ از نوید افکاری توسط تیم ویژه 3 نفره اعزامی از پزشکی قانونی در حضور رئیس کل دادگستری استان فارس معاینه به عمل آمد و بر اساس معاینات انجام شده از نواحی مختلف بدن وی، هیچگونه آثاری دال بر آزار جسمی (شکنجه) نظیر سوختگی، جراحت و شکستگی استخوان مشاهده نشد.
در همان روز جمشیدی اردکانی، وکیل تعیینی نوید افکاری (وکیل تعیینی به وکیلی میگویند که متهم یا محکوم خودش انتخاب میکند) نیز در مصاحبهای از ماجرای پیگیری ادعای شکنجه نوید افکاری گفت. وی در این باره اظهار داشت، در دیداری که با نوید افکاری داشته به او گفته که باید به پزشکی قانونی منتقل شود تا مساله ادعای شکنجه درباره او بررسی شود اما افکاری از پذیرش این موضوع امتناع کرده و گفته سالم هستم و شکنجه نشدهام. این اظهارات نوید افکاری نیز صورتجلسه میشود.
* اعدام نکنید، اسم رمز حمله به قوهقضائیه
اقتدار قوهقضائیه در هر کشوری ضامن امنیت آن کشور است. وقتی قوهقضائیه در جامعهای متزلزل شد و در اجرای احکامش جرأت لازم را به خرج نداد، زمینه قلدرمآبی کسانی که جان و مال مردم را تضییع میکنند فراهم میشود؛ مسالهای که به نظر برخی کارشناسان، هدف اصلی هجمههای رسانهای اخیر علیه تصمیمات قوهقضائیه بوده است، پروژهای که در ماجرای نوید افکاری هم پیگیری شد.
در پروژه هجمه رسانهای به قوهقضائیه، از سلبریتیهای داخلی تا چهرههای ورزشی و حتی فدراسیون بینالمللی فوتبال نیز در آن نقش بازی کردند. آخر سر هم دونالد ترامپ، قاتلی که شخصا دستور ترور شهید سردار سلیمانی را صادر کرد، پای کار حمایت از لغو حکم اعدام نوید افکاری آمد.
دونالد ترامپ در توئیتی در حمایت از نوید افکاری نوشت: از رهبران ایران ممنون میشوم اگر «نوید افکاری»، کشتیگیر معروف(!) ایرانی را که به خاطر شرکت در اعتراضات(!) به اعدام محکوم شده ببخشند و اعدامش نکنند!
جالب اینکه برخی کاربران آمریکایی زیر این توئیت ترامپ نوشتند که لازم نیست در امور داخلی ایران دخالت کند در حالی که معترضان به رژیم نژادپرست آمریکا در خیابانهای ایالات متحده کشته میشوند.
محمدعلی گرایی، عضو تیم ملی کشتی نیز که مطلبی در حمایت از نوید افکاری منتشر و بعد از مدت کمی آن را حذف کرد، در مصاحبهای با اعلام اینکه «در جریان اصل پرونده نبودم»، گفت: اگر میدانستم قتل کرده و محکوم به قصاص است مگر مریض بودم از او حمایت کنم. وی در واکنش به موجسواری کانالهای ضدانقلاب روی حرکت او و سوءاستفادهای که از حرکت او شد، تصریح کرد: واقعیتش خودم خیلی تعجب کردم. من کشتیگیر تیم ملی هستم و وظیفه من این است که پرچم ایران را بالا ببرم. قرار نیست بیایم کاری کنم که این شبکههای معاند بخواهند سوءاستفاده کنند یا از کاری که من کردم طوری برداشت کنند که حرکت من را برعکس نشان دهند. میخواهم به مردم کشورم خدمت کنم.
سخنگوی قوهقضائیه نیز چندی پیش نسبت به فعالیت سلبریتیها در مواجهه با حکم قصاص نوید افکاری در یک گفتوگوی رادیویی اظهار داشت: «برخی قسم خوردهاند بدون آنکه تخصصی داشته باشند در تمام موضوعات کشور اظهارنظر کنند. آنها نه قاتل را میشناسند و نه مقتول را، نه پرونده را خواندهاند و نه از اصل جریان اطلاع دارند».
ارسال به دوستان
بیش از ۲۰ گروه و نهاد بینالمللی و چند کشور منطقه، عادیسازی روابط آلخلیفه و رژیم صهیونیستی را محکوم کردند
آشکارسازی خیانت
* ایران: حاکمان بحرین از این پس شریک جنایات رژیم صهیونیستی خواهند بود
گروه بینالملل: روز گذشته کمتر از یک ماه بعد از آشکارسازی روابط امارات و رژیم صهیونیستی، بحرین، آمریکا و رژیم صهیونیستی در بیانیهای مشترک از توافق بر سر عادیسازی روابط دیپلماتیک خبر دادند. عادیسازی روابط بحرین با رژیم صهیونیستی اگر چه به صورت ناگهانی اعلام شد اما یک خبر غافلگیرکننده نبود. رسانههای صهیونیستی و منطقهای در این مدت از بحرین به عنوان دومین ایستگاه عادیسازی روابط با اسرائیل بعد از امارات نام میبردند. آنچه مسلم است این توافق بدون موافقت عربستان نبوده است. بدون شک ترامپ به دنبال این است در فاصله باقی مانده تا انتخابات حداقل یک کشور عربی دیگر را هم به این جمع اضافه کند. با توجه به ظرفیتهای فعلی بحرین و موقعیت رژیم صهیونیستی، آنچه مسلم است این توافق در مقطع فعلی بیشتر از آنچه جنبه عملیاتی داشته باشد، جنبه نمایشی دارد و ابزاری برای پیشبرد منافع انتخاباتی ترامپ است. از سوی دیگر نباید این نکته را هم از نظر دور داشت که انفعال جامعه عرب و در راس آن اتحادیه عرب در قبال توافق عادیسازی امارات با رژیم صهیونیستی در آشکارسازی روابطه بحرین و امارات بیتاثیر نیست. به نظر میرسد بحرین هم مانند امارات بازنده واقعی این توافق است و سران این کشور در شرایط استیصال محض و تحت فرمان عربستان و فشار آمریکا وارد فضای توافق شدند.
* بیانیه مشترک آمریکا، بحرین و رژیم صهیونیستی
به گزارش «وطن امروز»، مقامات ارشد آمریکا، بحرین و رژیم صهیونیستی طی بیانیهای مشترک اعلام کردند بحرین و رژیم صهیونیستی برای عادیسازی روابط فیمابین به توافق رسیدهاند. در بیانیه مشترک آمریکا، بحرین و رژیم صهیونیستی درباره عادیسازی کامل روابط دیپلماتیک بحرین و رژیم صهیونیستی آمده است: «رئیسجمهور دونالد ترامپ، اعلیحضرت پادشاه حمد بنعیسی سلمان آلخلیفه و نخستوزیر بنیامین نتانیاهو با یکدیگر گفتوگو کردند و به توافق رسیدند که روابط دیپلماتیک کامل میان اسرائیل و پادشاهی بحرین برقرار شود. آمریکا مراتب قدردانی خود از بحرین را بابت میزبانی این کشور از کارگاه تاریخی «از صلح تا رفاه» که روز 25 ژوئن 2019 در منامه برگزار شد، ابراز میدارد. پادشاه حمد و نخستوزیر نتانیاهو مراتب قدردانی عمیق خود را از دونالد ترامپ بابت تعهدش به صلح در منطقه، تمرکزش بر حل چالشهای مشترک و رویکرد عملگرا و منحصربهفردش که باعث نزدیک شدن بحرین و اسرائیل شده است، ابراز میدارند». پس از این توافق، ترامپ در حساب کاربری خود در توئیتر نوشت: «امروز یک گشایش تاریخی دیگر اتفاق افتاد! 2 دوست بزرگ ما، اسرائیل و پادشاهی بحرین به توافقی برای صلح دست پیدا کردند- بحرین دومین کشور عربی است که ظرف ۳۰ روز با اسرائیل صلح میکند». پس از ترامپ «جرد کوشنر» داماد و مشاور ارشد «دونالد ترامپ» گفت که بحرین و رژیم صهیونیستی بزودی سفارتخانههای خود را افتتاح خواهند کرد. برخی منابع از فشار عربستان بر بحرین برای اعلام توافق با رژیم صهیونیستی خبر دادند. این توافق در حالی رسانهای شده است که بحرین و رژیم صهیونیستی در 2 دهه گذشته به شکل پنهان روابط سیاسی و امنیتی برقرار کرده بودند.
* واکنش مقامات صهیونیستی و بحرینی به اعلام توافق
پس از اعلام رسمی این توافق، مقامات رژیم صهیونیستی و پادشاهی بحرین موضع خود را نسبت به این توافق اعلام کردند. «شیخ راشد بنعبدالله آلخلیفه» وزیر کشور بحرین در گفتوگو با خبرگزاری رسمی بحرین مدعی شد برقراری روابط دیپلماتیک میان بحرین و رژیم صهیونیستی اقدامی حاکمیتی است. خبرگزاری بحرین روز شنبه به نقل از شیخ راشد نوشت توافق بحرین با رژیم صهیونیستی خرد(!) و بصیرت(!) «حمد بنعیسی آلخلیفه» پادشاه بحرین را نشان میدهد! وی ادعا کرد عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی در خدمت منافع داخلی و خارجی مملکت بحرین است و به افزایش امنیت، ثبات و گسترش جنبههای رشد و شکوفایی کشور کمک خواهد کرد. «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی هم در واکنش به توافق میان تلآویو و منامه گفت: «برای سالهای متمادی روی صلح سرمایهگذاری کردیم و حالا صلح روی ما حساب میکند و سرمایهگذاریهای بزرگ اقتصادی برای اسرائیل به همراه میآورد و این مساله بسیار مهم است». گلعان اردان، نماینده رژیم صهیونیستی در سازمان ملل هم با بیان اینکه با «جمال فارس الرویعی» همتای بحرینی خود دیدار داشته است، گفت: میتوانیم علنا با یکدیگر درباره مسائل امنیتی همکاری کنیم.
* تاریخچه روابط بحرین و رژیم صهیونیستی
انتشار خبر توافق بحرین با رژیم صهیونیستی را باید به منزله آشکارسازی این روابط قلمداد کرد. مناسبات مخفیانه این دو از دهه 90 قرن گذشته میلادی آغاز و در سالهای اول دهه اول هزاره سوم شتاب گرفت و در برخی موارد علنی شد. شیخ سلمان بنحمد آلخلیفه، ولیعهد بحرین دیپلماسی رسمی خود در مذاکره با مسؤولان اسرائیل را در جریان 2 نشست سران اقتصاد جهانی طی سالهای 2000 و 2003 آغاز کرد. در پی این اتفاق وزرای خارجه بحرین و رژیم صهیونیستی در سال 2007 در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد با یکدیگر دیدار کردند. سال 2009 هیأتی بحرینی در سفری بیسابقه به سرزمینهای اشغالی سفر کرد تا در ظاهر تعدادی از شهروندان بازداشت شده در تلآویو را بازگرداند. در حالی که پارلمان بحرین در اکتبر سال 2009 قانون ممنوعیت هر گونه ارتباط با رژیم صهیونیستی را تصویب کرد اما این مصوبه هرگز به اجرا گذاشته نشد. سال 2011 در نتیجه خیزشهای عربی به وجود آمده در کشورهای اسلامی، روند عادیسازی روابط با اسرائیل تا حدی متوقف شد. سال 2017 یک هیات اسرائیلی مجوز مشارکت در نشست بینالمللی فدراسیون فوتبال در منامه را به دست آورد. در همان سال یک راننده اسرائیلی اجازه مشارکت در مسابقات اتومبیلرانی بحرین را به دست آورد. سال 2017 گروهی از فعالان ادیان مختلف در بحرین اعلام کردند هیأتی را به مناطق اشغالی اعزام میکنند تا روند تسامح و همزیستی مسالمتآمیز با این رژیم را تبلیغ کند. اظهارنظر وزیر خارجه بحرین در ماه مه سال 2018 مبنی بر حق رژیم صهیونیستی در دفاع از خود با انتقادات گستردهای مواجه شد. سال 2019 اما تلاشهای رژیم آلخلیفه برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی روند شتابانی به خود گرفت. ژوئن این سال کارگاه اقتصادی که ایالات متحده آمریکا برای پیشبرد معامله قرن در بحرین ترتیب داده بود، بدون رسیدن به نتایج ملموس جهت پیشبرد این طرح به پایان رسید اما با این حال مقدمهای برای عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با برخی کشورهای عربی شد. وزیر خارجه بحرین در حاشیه این کارگاه 2 روزه با یک روزنامهنگار صهیونیست مصاحبه و تاکید کرد اسرائیل بخشی از تاریخ منطقه است. یک ماه بعد یسرائیل کاتس، وزیر خارجه رژیم صهیونیستی اعلام کرد در جریان سفر به واشنگتن با همتای بحرینی خود دیدار کرده است. اکتبر 2019 نیز نمایندگانی از بیش از 60 کشور از جمله رژیم صهیونیستی در بحرین گرد هم آمدند تا در کنفرانسی روند امنیت دریایی را بررسی کنند. تابستان امسال هم رژیم بحرین از توافق عادیسازی رسمی روابط امارات با رژیم اسرائیل که 13 آگوست گذشته علنی شد، استقبال و این توافق را یک اقدام تاریخی توصیف کرد.
***
[اهداف پیدا و پنهان آشکارسازی روابط بحرین]
هر چند در بیانیه مشترک آمریکا، بحرین و رژیم صهیونیستی هدف از این توافق برقراری صلح در منطقه و توسعه اقتصادی رژیم صهیونیستی و بحرین اعلام شده است اما واقعیت ماجرا این است که ابعاد داخلی، منطقهای و فرامنطقهای این توافق فراتر از موارد اعلام شده است. در بعد داخلی رژیم صهیونیستی و شخص نتانیاهو بشدت در موضع ضعف قرار دارند و نیازمند توافقی برای کسب وجهه هستند. از طرفی این توافق از حیث مسائل اقتصادی نیز به نفع رژیم صهیونیستی خواهد بود. در بعد منطقهای این توافق به منزله همراهی پنهان عربستان با این توافق و انفعال کامل اتحادیه عرب در قبال توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی است. سومین بعد این آشکارسازی نیز معطوف به منافع رئیسجمهور آمریکا از آشکارسازی توافق بین بحرین و رژیم صهیونیستی است که در آستانه انتخابات ریاستجمهوری با انتقادات جدی در حوزه سیاست خارجی مواجه است و بدون شک هیچ برگ برندهای برای مانور دادن در مناظرههای انتخاباتی در این بخش ندارد. از این جهت پس از امارات، ترامپ با اعمال فشار بر کشورهای عربی، بحرین را به عنوان دومین کشور عربی که در یک ماه گذشته روابط خود را با رژیم صهیونیستی آشکار میکند، معرفی کرد.
ارسال به دوستان
مهرداد بذرپاش در همایش مدیران استانی دیوان محاسبات کشور:
شبکه نظارت مردمی بزودی راهاندازی میشود
همایش مدیران استانی دیوان محاسبات کشور روز گذشته با حضور رئیس کل و دادستان دیوان در ساختمان مرکزی برگزار شد. به گزارش «وطنامروز»، در این همایش، مهرداد بذرپاش، رئیس کل دیوان محاسبات کشور به تشریح راهبردهای جدید دیوان پرداخت و از مدیران استانی دعوت کرد با رعایت جهتگیری «دیوان فناورانه مردمپایه»، ضمن حفظ روحیه شجاعت و انقلابیگری، مراقبت کنند در حق هیچ کس ظلمی اعمال نشود.
وی با بیان اینکه «اگر گزارشها و نظارتهای ما به حل مشکلات مردم ختم نشود، ارزشی ندارد»، به ماجرای اخیر هفتتپه پرداخت و گفت: در ماجرای هفتتپه، تصمیم دیوان که ناشی از عملیات تحقیق و تفحص بود، به وزارت اقتصاد ابلاغ شد. ۲ سال است میخواهیم برای یک شرکت تصمیم بگیریم و این یعنی ترک فعل که باید بر آن نظارت شود.
رئیس کل دیوان محاسبات کشور با اشاره به ماجرای واگذاریهای اخیر، تاکید کرد: در قانون واگذاریها اشکالاتی وجود دارد که باید اصلاح شود. بنگاهها واگذار میشوند اما بعد از آن با مشکلاتی بدتر از قبل مواجه میشوند.
بذرپاش با یادآوری شعار خود در مدیریت جدید دیوان محاسبات، «دیوان فناورانه مردمپایه» را جهتگیری کلی اعلام کرد و «انجام نظارت دقیق و به لحظه بر پایه اطلاعات مردمی» را محور اصلی تحقق آن دانست.
وی در ادامه به آسیبشناسی از دیوان پرداخت و گفت: اول خودمان باید حسابرسی عملکرد داشته باشیم و ببینیم چه میزان عملیات حسابرسی و نظارت ما اثربخش بوده است یا چه میزان ترک فعل انجام دادهایم که از ترک فعل ما مردم متضرر شدهاند. یعنی جایی که باید نظارت دقیق انجام میدادیم و ندادیم و باعث شد شرایط اینگونه شود.
رئیس کل دیوان محاسبات کشور افزود: ما در دیوان مدیر شجاع، متین، انقلابی، دقیق و حرفهای میخواهیم و نباید به اسم انقلابی رفتار کردن به کسی ظلم کنیم و این حق را نداریم.
بذرپاش از مدیران استانی درخواست کرد «مسائل اصلی مردم را در دستور کار قرار دهند و وقت خود را به مسائل کماهمیت صرف نکنند و بر حل مشکلات مردم متمرکز شوند».
وی در پایان اعلام کرد: شبکه مردمی دیوان محاسبات در استانها بزودی راهاندازی خواهد شد؛ شبکهای که متشکل از جوانان و تشکلهای دانشجویی و جهادی و فعالان اجتماعی خواهد بود و آنها به مدد دیوان خواهند آمد تا در پاسداری از بیتالمال یاری برسانند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» بررسی کرد؛ چگونه قیمت پراید 1200 درصد در 10 سال گذشته رشد کرد؟
جعبه سیاه پرواز پراید
در غیاب بانک مرکزی به عنوان بازارساز نرخ ارز نیما به بازار آزاد نزدیک شد
پیروی نیما از فردوسی
گروه اقتصادی: سال 72 خودرویی کممصرف، با شتاب بالا و مناسب شهرهای شلوغ به صورت رسمی وارد ایران شد که آن روزها در بین خودروهای موجود در بازار ایران، خودرویی بسیار مترقی و پیشرفته بود و تنها قشر پردرآمد به آن دسترسی داشتند. بیش از ربع قرن از آن تاریخ میگذرد و حالا پراید ارزانترین خودروی تولید داخل است، با این وجود قیمت آن تا حدی بالا رفته است که برای دهکهای متوسط دستنیافتنی شد و به نظر میرسد پراید دوباره به دوران شکوهش بازگشته است. پراید به دلیل سابقه و تجربهای که در بازار خودروی کشور به دست آورده، پیشران بازار هم هست، این یعنی اگر قیمت پراید روند صعودی به خود بگیرد، دیگر خودروها نیز بدون معطلی این مسیر را به سرعت طی میکنند، حتی اگر عرضه آن خودرو با تقاضا هماهنگ باشد. این خودرو در سالهای حضور خود در ایران قیمتهای متفاوتی به خود دیده و روزهای پرهیجانی را تجربه کرده است اما برای پراید در سال جاری یک اتفاق جدید رخ داده است؛ امسال برای نخستین قیمت پراید مرز 100 میلیون تومان را رد کرد؛ اتفاقی که شاید تا همین سال گذشته هم باور نکردنی قلمداد میشد. شاید در یک کلام بتوان گفت پراید سال 99 پرواز کرد. پراید در ادبیات اقتصادی بازار خودرو نماد قیمت است، به همین بهانه به بررسی عوامل این پرواز پرداختهایم. 3 عنصر بیاعتنایی به تحقیق و توسعه، اهتمام نداشتن به تولید داخل و توزیع ناعادلانه از اصلیترین عوامل شرایط کنونی بازار خودرو است. البته به تمام این عوامل باید 2 کاتالیزور ناکارآمدی مدیران و ضعف اقتصادی را نیز اضافه کرد. *** بی اعتنایی به تحقیق و توسعه موتور پیشران هر صنعتی واحد تحقیق و توسعه آن است. در دنیا خودروسازان بزرگ هزینههای زیادی را صرف این واحدها میکنند. طبق برآوردها صنعت خودرو جهان هر سال رقمی نزدیک به 100 میلیارد دلار را در این واحدها سرمایهگذاری میکند. نتایج این سرمایهگذاریها را میتوان به وضوح در تولیدات این شرکتها دید. در ایران اما شرکتهای خودروسازی هنوز اهمیت واحدهای تحقیق و توسعه را بدرستی درک نکردهاند و اعتقادی به سرمایهگذاری در این واحدها ندارند. این امر موجب شده واحدهای تحقیق و توسعه در شرکتهای خودروسازی، صرفا به تغییرات ظاهری بپردازند و بیشتر در شکل ظاهری این خودروها دست ببرند. از دیگر دلایل این اتفاق میتوان به عقب بودن دانش واحدهای تحقیق و توسعه خودروسازها از دانش روز دنیا اشاره کرد. این نشان از عدم بهرهگیری این صنعت از متخصصان داخلی و دانشآموختگان نخبه فارغالتحصیل رشته مهندسی خودرو است. البته از آنجا که خودروسازان داخلی نیازی به افزایش کیفیت و رقابتپذیری ندارند، توجهی هم به بخش تحقیق و توسعه نمیکنند. به همین دلیل حتی در قراردادهایی که با خودورسازهای دنیا منعقد میکنند، گامی در جهت انتقال تکنولوژی و بومیسازی آن برنمیدارند. این موضوع تا حدی اساتید متخصص دانشگاه در حوزه خودرو را آزرده کرده است که آرزو میکنند صنعت خودروسازی ما تحریم شود، زیرا پس از تحریم شدن دست نیاز خود را به سوی دانشگاه و متخصصان داخلی دراز میکنند. غفلت خودروسازان از واحدهای تحقیق و توسعه را در میزان تخصیص هزینه به این بخشها میتوان دید. وزارت صنعت، معدن و تجارت در یک پیشبینی اعلام کرد امیدوار است تا سال 1400، خودروسازان یک درصد از فروش خود را صرف تحقیق و توسعه کنند. سهم پایین واحدهای تحقیق و توسعه از منابع درآمدی، خود را در کیفیت و تغییرات ایجادشده در خودروهای داخلی نشان داده است. این در حالی است که خودروسازان اروپایی به طور متوسط 4 درصد از گردش مالی خود را صرف تحقیق و توسعه میکنند که رقم بسیار بالایی محسوب شده و سالانه به بیش از 20 میلیارد یورو میرسد. شرکتهای ژاپنی رکورد هزینه برای تحقیق و توسعه را شکسته و ۳ شرکت خودروساز تویوتا، هوندا و نیسان در صدر شرکتهای برتر در زمینه تحقیق و توسعه در آن کشور قرار گرفتهاند. همچنین میتوان به هزینه ۱/۵ درصدی شرکت جیام، هزینه ۵ درصدی رنو و هزینه ۷/۴ درصدی فورد در تحقیق و توسعه اشاره کرد. میزان هزینه تحقیق و توسعه در این شرکتها، رابطه مستقیمی با کیفیت و میزان فروش محصولات آنها دارد. خودروسازان جهانی بر این باورند که این اقدام در درازمدت هزینه کمتری را به شرکتها تحمیل میکند. با توجه به کاهش درآمدهای حاصل از صادرات نفت و برای قطع وابستگی کشور به آن، باید تقویت تولید داخلی بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد، توجهی که شاید کمی دیر باشد اما میتواند در بحث صنعت خودروسازی راهگشا باشد. اگر چنین رویکردی در داخل کشور شکل بگیرد، ما هم میتوانیم مرحله به مرحله به پیشرفتها و تکنولوژی خودروهای روز دنیا برسیم و تولیدات باکیفیتتری داشته باشیم؛ خودروهایی که بهطور حتم میتوانند برای خود جایگاهی در بازار دنیا هم پیدا کنند. فعالان صنعت خودرو معتقدند ایجاد بسترهای تحقیق و توسعه در شرایط فعلی صنعت خودرو بیش از هرچیزی الزامی است.
*** توزیع محدود، فروش رانتی
«تعیین قیمت» و «نحوه عرضه» همواره ۲ موضوع پرچالش بازار خودرو در ایران بوده است. هیچگاه منطق ثابتی برای تعیین قیمت خودروهای داخلی وجود نداشته و ندارد. در بازههای زمانی مختلف بخشهای تصمیمگیر اقتصادی متعددی وظیفه قیمتگذاری را در صنعت خودروی کشور بر عهده داشتهاند. با توجه به دولتی بودن این صنعت، میزان عرضه و تقاضا تاکنون شاخصی برای قیمت نبوده است، البته با توجه به اینکه عرضهکننده این بازار انحصاری است، اساسا چنین اقدامی غیرممکن به نظر میرسد. در هر صورت آنچه هویداست مصرفکنندگان همواره از قیمت خودرو ناراضی بودهاند و با کمال تعجب حتی تولیدکنندگان هم از قیمتهای تعیین شده ناراضی هستند.
طی سالهای اخیر دولت راههای بسیاری را برای قیمتگذاری خودرو امتحان کرده است. سپردن قیمت به بازار و مرجع قرار دادن حاشیه بازار، استفاده از ظرفیت شورای رقابت و سازمان حمایت مصرف کنندگان، سپردن قیمت به دست تولیدکنندگان و... هیچکدام از این راهها تاکنون گره قیمت خودرو را در کشور باز نکرده است.
از سوی دیگر نحوه عرضه خودرو هم طی سالهای اخیر دستخوش تغییرات متعددی شده است؛ از قرعهکشی گرفته تا ثبتنام اینترنتی، تخصیص خودرو به گروههای خاص و... که در همه این روشها مشتری باز هم احساس نارضایتی کرده است.
به نظر میرسد حل بحران تعیین قیمت و نحوه عرضه تا مادامی که صنعت خودروسازی ایران انحصاری است، حل نخواهد شد. در شرایط کنونی خودروساز با هر قیمتی که تمایل داشته باشد محصولات خود را به فروش میرساند و هیچگونه نظارتی روی آن وجود ندارد و در صورت کوچکترین فشاری تولید دستخوش تغییر میشود.
در شرایط کنونی وزارت صمت 2 خودروساز بزرگ کشور را ملزم کرده است عرضه خودرو را با روش قرعهکشی انجام دهند. با این حال به رغم اجرای این روش، نهتنها از التهاب بازار خودرو کاسته نشده است، بلکه شائبههای رانت در فروش خودروهای صفر همچنان ادامه دارد. موضوع فروش رانتی خودروها مسالهای بود که تقریبا همه به اتفاق از آن سخن میگفتند. در نهایت وزارت صمت در واکنش به این شرایط تصمیم به تغییر روش عرضه خودرو و اتخاذ شیوه قرعهکشی گرفت. پیشفروش خودرو با روش قرعهکشی، فرآیندی است که وزارت صمت برای ایجاد ثبات نسبی در بازار اجرا کرده است. عرضه خودرو به متقاضیان از طریق این روش همواره بسیار کمتر از تقاضای ثبتشده بوده و عملا گرهای از مشکل کمبود عرضه خودروی صفر باز نکرده است. علاوه بر آن به دلیل عدم شفافیت در نحوه پیشفروش، نگرانیهای بسیاری درباره احتمال بروز تخلف در توزیع پدید آمده است. از سویی نبود عرضه کافی خودرو در بازار، سبب ایجاد حباب قیمت شده و این کالای مصرفی را به کالایی سرمایهای بدل کرده است. از زمان بروز این پدیده، کشور دچار مشکلات شدید در تامین تقاضای خودروی مردم شده و به دلیل سوءمدیریت دولت و وزارت صنعت، معدن و تجارت، هر روز بر این مشکلات اضافه میشود. برگزاری قرعهکشی برای پیشفروش خودرو راه را برای استفاده از رانت باز گذاشته است و نبود شفافیت کافی، مردم را دچار تردید در سلامت آن میکند. این اتفاقات و علاوه بر آن عرضه قطرهچکانی خودرو در همین قرعهکشیها، اثراتی منفی بر اذهان عمومی داشته و مردم نمیتوانند این موضوع را هضم کنند که چرا در هیچکدام از قرعهکشیها، نام ایشان به عنوان برنده معرفی نشده است.
در حال حاضر وزارت صنعت، معدن و تجارت به این قرعهکشیها نگاهی سرگرمکننده برای مردم دارد و توزیع عادلانه خودرو، بیشتر جنبه شعاری دارد، چرا که در حالت خوشبینانه، با این عرضههای محدود، هیچ گرهای از بازار باز نشده است. حتی اگر بخواهیم فرضیه مثبت و موثر بودن این قرعهکشیها را بپذیریم، بازار آزاد خرید و فروش خودرو، حکایتی متفاوت دارد و همچنان قیمتها به صورت صعودی پیش میرود. اگر این قرعهکشیها موثر بود، باید اثرات مثبتی بر بازار آزاد میگذاشت اما این اتفاق نیز رخ نداده است و دلالان با سرعتی بیشتر، در حال چپاول سرمایه مردم هستند.
*** کلاف سردرگم مدیریت صنعت خودروسازی
مسأله مدیریت صنایع خودروسازی کشور یکی از مهمترین محورهای مطرح در حوزه مسائل این بخش به شمار میرود. سوءاستفاده مدیران صنعت خودروسازی از قانون ممنوعیت واردات خودرو باعث تشدید انحصار در این بخش شده است. بیتوجهی خودروسازان به حقوق مصرفکنندگان در بازار انحصاری خودروی کشور، نارضایتی مردم از خودروهای داخلی را به بار آورده است. با نگاهی به سازوکار و اشخاص حاضر در مدیریت شرکتهای خودروسازی، یکی از عوامل مدیریت نابسامان این صنعت مشخص میشود. حضور بدون محدودیت سهامداران و مدیران شرکتهای خودروسازی در نهادهای مختلف حاکمیت اعم از دولت، مجلس و... امکان قانونگذاری و اجرای قوانین مرتبط با این حوزه را به حداقل رسانده است. حضور آزاد مدیران و سهامداران شرکتهای خودروسازی در حوزه سیاستگذاری و اجرای قانون باعث بروز پدیده تعارض منافع در مدیریت این حوزه شده است. تضاد منافع شخصی برخی مقامات با منافع ملی یکی از عواملی است که مدیریت صنعت خودرو در کشور را به چالش کشیده است. این مسأله باعث شده انگیزه برخی مدیران کشور برای هدایت خودروسازان در مسیر درست متزلزل شود. از همین رو است که تقریبا هیچگاه قانونی جدی برای تحول خودروسازی کشور و عزمی راسخ برای اجرای قوانین این حوزه وجود نداشته است. همین مسأله، زمینه را برای درجا زدن صنعت خودروسازی در کشور فراهم کرده است. ممنوعیت واردات خودرو در کشور با هدف حمایت از تولید داخل انجام شد، با این حال چندی پس از ممنوعیت واردات خودرو، سطح داخلیسازی در صنعت خودروسازی چندان پیشرفتی نداشته است. این موضوع را میتوان در برهههای نوسان نرخ ارز به وضوح دید. طی 10 سال اخیر کشور شاهد ۲ جهش نرخ ارز بوده است. در هر دو برهه، خودروسازان به بهانه افزایش نرخ ارز و افزایش هزینه تامین قطعات وارداتی، قیمت تولیدات خود را متناسب با افزایش نرخ ارز افزایش دادند. این اتفاق به وضوح در تضاد با ادعای خودروسازان درباره داخلیسازی خودروهای تولیدی کشور است و شکست پروژه داخلیسازی خودرو را نشان میدهد. علاوه بر این، نگاهی به آمارهای گمرک از اقلام وارداتی کشور نشان میدهد «قطعات خودرو» یکی از اصلیترین اقلام وارداتی کشور است. به بیان دیگر قطعات خودرو به یکی از مهمترین مصارف ارزی کشور آن هم در تنگنای ارزی کنونی تبدیل شده است.
ضعف مدیریت صنعت خودروسازی باعث شده با وجود بهره بردن خودروسازان از بازار انحصاری کشور، هزینههای تولید خودرو به طرز قابل ملاحظهای افزایش یابد. این روزها با اوج گرفتن قیمت خودرو، مقایسه قیمت خودروهای داخلی با بهترین تولیدات خارجی در میان مردم رونق گرفته است. این مقایسهها به وضوح قیمت غیرواقعی خودروهای کشور را نشان میدهد. حتی مقایسه تولیدات با کمترین سطح کیفیت داخلی با برخی از نشانهای شناختهشده خارجی هم حاکی از قیمت بالای محصولات داخلی نسبت به تولیدات خارجی است. مقایسه تولیدات داخلی با خودروهای خارجی، ذهنها را به سمت ریشه هزینههای افسارگسیخته تولید خودرو در کشور هدایت میکند. با وجود حمایتهای مختلف کشور از صنعت خودروسازی با هدف دستیابی کشور به سطح بالای صنعت خودروسازی، این هدف هنوز محقق نشده است.
***
علی علیلو، مسؤول تحقیق و تفحص از صنعت خودروسازی در مجلس نهم در گفتوگو با «وطنامروز»:
نرسیدن قطعه و انبار خودروها حاصل ناکارآمدی وزارت صمت است
افزایش افسارگسیخته قیمت خودرو در روزهای اخیر و فاصله گرفتن رؤیای خرید ماشین از واقعیت، تنها ویترین وضعیت صنعت خودروسازی کشور است. در پس پرده این ویترین، مشکلات عمیقتر و اساسیتری در صنعت خودروسازی وجود دارد. برای واکاوی مشکلات و معضلات این صنعت با نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی گفتوگو کردیم. وی در دوران مسؤولیتش، طرح تحقیق و تفحص از صنعت خودروسازی را کلید زد اما با گذشت چندین سال از تحقیق و تفحص صورتگرفته توسط مجلس نهم از این صنعت، هنوز اقدامی جهت اصلاح وضعیت آن نشده است.
علی علیلو در رابطه با علل مشکلات اخیر صنعت خودرو به «وطن امروز» گفت: مشکل اصلی وضعیت کنونی صنعت خودرو، سوءمدیریت است. عرضه نشدن خودرو به بهانه کمبود قطعه هم ناشی از ناکارآمدی و عدم استفاده از ظرفیت قطعهسازی داخلی است. ما صنعتگران و قطعهسازان خوبی در کشور داریم که با سیاستهای غلط مدیریتی از ظرفیتشان استفاده نمیشود. وزارت دفاع و نیروهای مسلح هم برای تامین قطعات خودرو اعلام آمادگی کردند تا قطعههای مورد نیاز خودروسازان را تولید کنند؛ در این فضا دیگر عدم تامین قطعات خودرو موضوعیتی ندارد. نماینده سابق مجلس ادامه داد: بخش اول ناکارآمدی مدیریتی، ناشی از نداشتن دانش و تجربه کافی است. بخش دوم این ناکارآمدی نیز ناشی از عدم استقلال مدیران این حوزه است که گاه برای اعمال تصمیمات درست، به آنها اجازه داده نمیشود. شما مشاهده میکنید برای جابهجایی یک عضو هیأتمدیره در ایرانخودرو و سایپا، حتما نهاد بالاتر باید اجازه این کار را بدهد و عملا مدیرعامل و هیأتمدیره این ۲ خودروساز اختیاری از خود ندارند. بخش سوم را هم باید در وزارتخانه و دولت جستوجو کرد. دولتیها ملاحظات پشتپرده خاص خودشان را دارند و وجود مافیا و افراد ذینفع در این ملاحظات بیتاثیر نیست. این 3 عنصر ناکارآمدی مانع خودکفایی در صنعت خودرو میشود. همچنین نارساییهای موجود در تولید، توزیع و انجام تعهدات، زاییده این ناکارآمدی و تعارض منافع در سطوح ارشد مدیریت صنایع خودروسازی است.
وی افزود: علاوه بر ناکارآمدی مدیریتی، ساختارهای معیوب هم در به وجود آمدن وضع موجود صنعت خودرو در کشور موثر است. تا این ساختار معیوب وجود دارد، هر مدیر دارای تجربه، دانش و تخصص هم که بیاید، در این ساختار هضم میشود و توانایی اصلاح وضعیت کنونی صنعت خودرو را ندارد. علیلو در ادامه در رابطه با انتشار تصاویری مبنی بر انبار کردن خودرو توسط خودروسازان گفت: اگر انبار کردن خودرو با هدف افزایش قیمت و ایجاد عطش در بازار باشد که قطعا خیانتی برای سودجویی بیشتر است. مسؤولان ما اظهار میکنند انبار کردن این خودروها به دلیل عدم تامین قطعات لازم از سوی قطعهسازان است اما این حرف کاملا اشتباه است، زیرا حل این مشکل کار سختی نیست. اگر دید منفی را کنار بگذاریم و انبار کردن خودرو به دلیل عدم توان تامین قطعه را درست فرض کنیم باز هم این نشان از بیعرضگی مدیران این صنعت دارد.
وی تاکید کرد: وقتی به مردم میگوییم خودروها را به دلیل کمبود قطعه عرضه نمیکنیم، آنها از خودشان میپرسند پس این همه سازمانهای عریض و طویل، وزارت صنعت، معدن و تجارت، سازمان گسترش و انجمن قطعهسازان و سایر سازمانها وقتی نمیتوانند کمبود قطعه را حل کنند پس به چه دردی میخورند؟ عضو کمیسیون صنایع و معادن دوره نهم مجلس شورای اسلامی در ادامه افزود: مسؤولان این حوزه هم وقتی نمیتوانند پاسخ درستی برای ناکارآمدی خود پیدا کنند، تحریم را بهانه میکنند. در بحث قطعهسازی هیچگاه تحریم دخالتی نداشته است، زیرا ما در بخشهای بسیار حساستر از صنعت خودرو نظیر صنایع نظامی، صنایع فضایی و صنایع هستهایمان، تحریم را با تولید خودمان دور زدیم نه با وارد کردن آن قطعات از طریق دور زدن بخشهای بازرگانی. ما در خیلی از حوزهها تحریم را شکست دادیم پس چرا در صنعت خودرو توان انجام این کار وجود ندارد؟ مدیران بیبرنامه، گوش به فرمان و بیعرضه مانع از اصلاح ساختار صنعت خودرو میشوند. علیلو درباره چشمانداز اصلاح وضعیت صنعت خودروسازی بیان کرد: در این دولت با توجه به نوع نگرش و مدیریت آن، امکان اصلاح وضعیت صنعت خودرو وجود ندارد. مردم عزیز باید یک سال تحمل کنند به این امید که دولت آینده یک دولت انقلابی و تحولخواه باشد و بتواند کل ساختار صنعت کشور را که صنعت خودروسازی هم بخشی از آن است اصلاح کند.
وی در توضیح ایرادات ساختاری این صنعت گفت: ساختارهای ذیل صنعت خودروسازی نظیر ساختارهای فنی، مالی و تشکیلاتی از اساس غلط است. وقتی این ساختارها ایراد داشته باشد، این صنعت مثل یک سیاهچاله میشود که هر چه پول در آن بریزند آن را میبلعد و این چرخه تمامی ندارد. مسؤولان گفتند اگر قیمت خودرو را فلان مبلغ اضافه کنیم دیگر مشکل صنعت خودروسازی حل میشود. بنده در جواب گفتم اگر 10 برابر این مقدار هم شما قیمتها را افزایش دهید، باز مشکل این صنعت حل نمیشود. همین امروز هم اگر قیمتهای نجومی این خودروها را ۲ برابر کنید باز هم چاله مالی این شرکتها پر نمیشود.
علیلو درباره مشکلات شرکتهای خودروسازی گفت: زیانهای انباشته ایرانخودرو از 15 سال پیش هنوز پرداخت نشده، اموال و داراییهای راکد آنها هنوز تعیینتکلیف نشده و قریب به 150 شرکت اقماری شدیدا زیانده دارند. همچنین هزینههای مالی این شرکتها بسیار بالاست که یکی از دلایلش این است که تمام این شرکتها هیأتمدیره و مدیرعاملهایی دارند که بهرغم زیانده بودن شرکتشان، حقوقهای بسیار زیاد و پاداشهای مختلف دریافت میکنند. شرکتی مثل تویوتا که یکی از بزرگترین شرکتهای خودروسازی دنیاست، نزدیک به 18 شرکت اقماری دارد. پس شرکت ایرانخودرو چه نیازی به 150 شرکت اقماری دارد. تمام این موارد یک سیاهچاله را به وجود میآورد که هر چقدر هم نقدینگی به آن تزریق شود باز هم وضعیت آن تغییری نمیکند. وی در انتها تاکید کرد: راهکار خارج شدن این شرکتها از وضعیت فعلی، تعیینتکلیف شرکتهای زیانده اقماری، زیان انباشته و داراییهای راکد شرکت و کاهش هزینههای مالی آنهاست.
******
در غیاب بانک مرکزی به عنوان بازارساز نرخ ارز نیما به بازار آزاد نزدیک شد
پیروی نیما از فردوسی
گروه اقتصاد: قیمت هر دلار آمریکا دیروز در بازار آزاد به بیش از 26 هزار تومان رسید، قیمت ارز نیمایی هم به همین نسبت طی روزهای اخیر افزایش داشته است، از سوی دیگر شواهد نشان میدهد بانک مرکزی قید بازارسازی در بازار ارز را زده است و تمایلی به مداخله در بازار ندارد. به نظر میرسد بانک مرکزی - برعکس آنچه سخن میگوید - با قیمت فعلی ارز مشکلی ندارد و شاید باید منتظر روزهای عجیبتر در بازار سرمایه هم باشیم.
به گزارش «وطن امروز»، با گذشت بیش از 70 روز از ورود قیمت دلار آمریکا به کانال 20 هزار تومان در بازار آزاد ارز تهران، اقدامات و سیاستهای بانک مرکزی برای کنترل قیمت ارز موثر واقع نشده و قیمتها روزانه افزایش پیدا میکند. دیروز هر دلار آمریکا 26200 تومان و یورو 31300 تومان توسط دلالان فروخته میشد. تنها اقدام بانک مرکزی در این بازه زمانی ارزپاشی به روش مرسوم و تزریق ارز با قیمت پایینتر بود که به دلیل حواشی بسیاری که داشت متوقف شد. بانک مرکزی در این طرح به هر شهروند ایرانی در ازای ارائه کارت ملی 2200 دلار که فاصله قیمت آن با ارز بازار آزاد 2000 تومان بود، پرداخت میکرد. با توجه به اینکه ریخت و پاش و حراج ارز دولتی هیچ نتیجهای در نهایت نداشت و حتی باعث افزایش نرخ ارز شد، دولتیها تصمیم گرفتند آن را متوقف کنند. گفتنی است مشاهدات میدانی نشان میدهد صرافیها از خرید و فروش ارز امتناع میکنند به طوری که با وجود دایر بودن اما هیچگونه خدمتی به مردم ارائه نمیکنند. بازیگران رسمی بازار در حال حاضر منتظر پایان نوسانات ارزی هستند.
بانک مرکزی دلیل اصلی افزایش قیمت ارز را بازنگشتن ارزهای صادراتی سالهای 97 و 98 اعلام کرده است. طبق ادعای بانک مرکزی، قریب به 27 میلیارد دلار ارزهای صادراتی که 25 میلیارد آن مربوط به سال 97 بوده به کشور بازنگشته است. آخرین مهلت بازگشت ارز صادراتی انتهای تیرماه بود، با این وجود باز هم قیمت ارز کاهش نیافت. اینطور که پیداست قریب به 5/2 میلیارد دلار از ارزهای صادراتی در این بازه زمانی به کشور بازگشته است اما نتوانسته تاثیری روی قیمتها بگذارد. با این وجود بانک مرکزی در چندین مداخله، قیمت ارز را بین 23 تا 24 هزار تومان نگه داشت. نکته قابل توجه در بازار ارز نوسانات بسیار گسترده آن است؛ نوساناتی که هر گونه سرمایهگذاری بلندمدت را مختل کرده است.
* پیروی نیما از فردوسی
افزایش رشد قیمت ارز در صورتی که در قیمت کالاها تاثیرگذار نباشد، آنچنان نمیتواند خطرناک باشد اما موضوع زمانی هشدارآمیز میشود که قیمت ارز عنان قیمت دیگر بازارها را هم در دست بگیرد. در روزهای اخیر با رشد قیمت ارز در بازار آزاد، قیمتها در نیما هم دچار تغییر شده است. این یعنی بانک مرکزی و قیمتگذاری آن منوط به قیمتها در بازار آزاد شده است. این یعنی در آینده نزدیک باید منتظر رشد قیمت کالاهایی که به نوعی وارداتی است یا در مواد اولیه آن از مواد وارداتی استفاده میشود، باشیم.
تاثیر روند رو به رشد قیمت ارز نیمایی در 6 ماه آینده و ورود کالاهای جدید با این ارز مشخص میشود. میتوان پیشبینی کرد قیمت تمام اقلام وارداتی که ارز 4200 دریافت نمیکنند یا جزو گروه کالایی یک نیستند به یکباره تا 50 درصد رشد کند.
ارسال به دوستان
امارات و بحرین ستاد تبلیغاتی ترامپ
محمدحسن آصفری*: مساله فلسطین، مساله یک کشور خاص نیست بلکه موضوع حیثیت و آبروی جهان اسلام است. لذا خیانت به آرمان آزادی فلسطین موجب تضعیف وحدت جهان اسلام میشود. البته کشورهایی که به سمت رژیم صهیونیستی گرایش پیدا کردند، از وزن چندانی در جهان اسلام برخوردار نیستند و اتخاذ سیاست توافق با رژیم صهیونیستی آنها را دچار گرداب سیاسی خواهد کرد. رژیم صهیونیستی صرفا به دنبال اشغال فلسطین نیست، ایده از نیل تا فرات که قبلا مطرح شده بود، امروز گستردهتر شده است. رژیم اشغالگر به نیابت از نظام سلطه در پی نابودی اسلام سیاسی است. آنها میخواهند اسلام اصیل و استکبارستیز از صحنه جهان حذف شود اما این کشورها مطمئن باشند از این کارشان پشیمان خواهند شد.
کشورهایی مانند بحرین و امارات عربی متحده نه قدرت جهانی هستند و نه قدرت منطقهای بلکه این کشورها در سایه محور مقاومت در امنیت به سر میبرند؛ وقتی محور مقاومت تضعیف شود تمام این ائتلافها از بین خواهد رفت. این ائتلافها مقطعی است و کاربرد آن فقط برای تضعیف محور مقاومت است. کشورهایی مانند بحرین نه از جایگاه سیاسی در نظام بینالملل برخوردار هستند و نه نقش قابل توجهی از اقتصاد بینالمللی را برعهده دارند. حکومت بحرین جزو بازماندگان نظامهای پادشاهی موروثی است که حتی از مشروعیت مردمی هم برخوردار نیست. این حکومتها به جای اتکا به مردم به سمت ائتلاف با قدرتهای خارجی میروند اما چنین ائتلافهایی نهتنها ثبات حکومت بحرین را تضمین نمیکند بلکه اساس این رژیم را به چالش میکشد.
نفوذ رژیم صهیونیستی در بحرین، مقدمه سرنگونی این حکومت است. صهیونیستها براساس برنامههای بلندمدت دست به اینگونه ائتلافات میزنند؛ بحرین هم از این اتحاد سودی نخواهد برد. این خیانتها هیچ تاثیری بر جبهه مقاومت نخواهد داشت. ما در سختترین شرایط حتی در دوران دفاع مقدس هم از آرمان فلسطین دفاع کردیم. امروز حمایت از فلسطین تصمیم تمام ملتهای آزادیبخش است و متعلق به قدرتهای پوشالی نیست.
مساله آزادی فلسطین نیازمند حمایت همه ملتهای آزادیخواه دنیاست. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت بزرگ در عرصه بینالملل با قدرت و توانایی بیشتر به مقاومت ادامه خواهد داد. تصمیمات کشورهای میکروسکوپی منطقه تاثیری بر اراده جبهه مقاومت برای نابودی رژیم صهیونیستی نخواهد داشت.
دولتهای بحرین و امارات متوجه این باشند که این اقدام، رژیم صهیونیستی را یک سنگر دیگر به آنها نزدیکتر کرده است و بر نابودی این حکومتها تاثیرگذار خواهد بود؛ پیش از آنکه بخواهد ادامه حیات آنها را ضمانت کند. بهتر است هم بحرین و هم امارات تا دیر نشده، به جبهه مقاومت و ضدصهیونیستی بپیوندند و اجازه تنفس مصنوعی به رژیم صهیونیستی را ندهند. رژیم صهیونیستی فکر میکند با اینگونه اقدامات طول عمر خود را بیشتر خواهد کرد اما باید مطمئن باشد اینگونه اقدامات قلب تپنده ملتهای مسلمان منطقه را به درد آورده و اراده آنها را برای ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی و نابودی آن قویتر خواهد کرد. بحرین و امارات هر 2 عضو سازمان همکاری اسلامی هستند که یکی از آرمانهای این سازمان، آزادی فلسطین و ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی است. مطمئنا با این اقدام، جایگاه این 2 کشور در بین ملتهای مسلمان پایین خواهد آمد و مورد اعتراض کشورهای اسلامی قرار خواهد گرفت. البته اگر بعد از پیوستن امارات به اتحاد با رژیم صهیونیستی، دبیرکل سازمان همکاری اسلامی، موضع قاطعی داشت، امروز شاهد اقدام بحرین در این زمینه نبودیم. همچنین اگر اتحادیه عرب، در این زمینه موضعگیری کرده بود، امروز این اتفاق از سوی بحرین رخ نمیداد.
به زعم ملتها و دولتهای مقاوم منطقه، جایگاه پادشاهان بحرین و امارات از بین رفته است، هر چند مردم مسلمان بحرین و امارات جدای از سران کشورهایشان هستند.
این سناریوی ترامپ در وعدههای انتخاباتی بوده و امارات و بحرین به ستادهای تبلیغاتی ترامپ تبدیل شدند ولی سران این کشورها مطمئن باشند بعد از انتخابات آمریکا، شاهد فشار و تهدیدهای بسیاری از سوی رژیم صهیونیستی با چراغ سبزی که آمریکا نشان خواهد داد علیه بحرین و امارات که دست دوستی به سمت رژیم جعلی صهیونیستی دراز کردند، خواهیم بود.
* نماینده مردم اراک در مجلس شورای اسلامی/ کارشناس بینالملل
ارسال به دوستان
چند نکته درباره آشکارسازی رابطه بحرین- رژیم صهیونیستی
ابعاد یک رابطه سیاه
ثمانه اکوان: در داخل آمریکا همه به دنبال پدیدهای به نام «سورپرایز اکتبر» هستند؛ شگفتیای که نامزدهای انتخاباتی قرار است در ماه پایانی کمپین انتخاباتی خود رو کنند و گوی سبقت را از رقیب خود بربایند. تا پیش از این عقیده بر این بود که سورپرایز اکتبر دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواهان، رونمایی از واکسن آمریکایی کرونا باشد اما حملات رسانهها به ترامپ در این باره و ایجاد ابهام در میزان تاثیرگذاری این واکسن در صورت عرضه شدن به صورت عمومی، باعث شد کمپین جمهوریخواهان تا حدی از این مساله کوتاه بیاید. ترامپ اما این روزها شگفتیهای بیشتری نیز در آستین دارد که برای فضای انتخاباتی و تبلیغاتی آمریکا به نمایش بگذارد. یکی از این شگفتیها عادیسازی روابط کشورهای عرب حوزه خلیجفارس با رژیم صهیونیستی است؛ تا دیروز، امارات نخستین کشور بود که روابط خود را با صهیونیستها آغاز کرد و حالا نوبت به بحرین رسیده است و احتمالا تا زمان برگزاری انتخابات، کشورهای به ظاهر اسلامی دیگری نیز به صف حمایت از صهیونیستها و رد کردن حقوق فلسطینیان بپیوندند.
آنطور که مسؤولان آمریکایی دخیل در گفتوگوها بین امارات و اسرائیل عنوان کردهاند، تنها چند ساعت پس از اعلام توافق امارات و اسرائیل برای عادیسازی روابطشان در روز 13 آگوست سال جاری، مسؤولان حکومت بحرین در تماس تلفنی با «جرد کوشنر» و مسؤول ویژه این پرونده «آوی برکوویتز» اعلام کردند میخواهند کشور بعدی باشند که اسرائیل را به رسمیت میشناسند.1 اگر چه در زمان اعلام عادی شدن روابط امارات و رژیم صهیونیستی، کشورهای دیگری از جمله سومالی و سودان نیز اعلام کرده بودند این اقدام را انجام خواهند داد اما در اولویت قرار گرفتن بحرین در این باره دارای اهمیت بیشتری است. بحرین، نزدیکترین کشور به عربستان سعودی در منطقه است. از زمانی که اعتراضات مردم بحرین در سال 2011 با دخالت نیروهای عربستانی به طرز وحشیانهای و تا حدودی سرکوب شد، جامعه جهانی و تحلیلگران حوزه روابط بینالملل دیگر حاکمیت بحرین را جدا از عربستان نمیدانند و به همین دلیل نیز معتقدند این اقدام بدون هماهنگی و «گرفتن اجازه» از عربستان نبوده است. با این حال عربستان سعودی به نظر میرسد در انتظار است تا بعد از پیوستن تمام متحدانش به موج عادیسازی روابط با رژیم اشغالگر قدس، در نهایت این اقدام یعنی روابط رسمی با رژیم صهیونیستی را با آرامش بیشتر و در فضای کمهزینهتری انجام دهد.
* ریاض در صف ارتباط با صهیونیستها؟
حالا که 4 کشور عربی اعلام کردهاند روابط خود با صهیونیستها را عادیسازی میکنند، برای بسیاری از تحلیلگران مسلم شده است ریاض پایتخت بعدی در این زمینه خواهد بود اما همانطور که تحلیلگر روزنامه نیویورکتایمز2 بیان کرده است، باید عربستان را با ابعاد زمانی خود در این صف دید. پیوستن سریع بحرین به حرکت سایر کشورهای عربی در به رسمیت شناختن اسرائیل، نشانهای از جانب عربستان سعودی و پالسی است که بیان میکند باید منتظر تغییرات جدی در سیاست کشورهای عرب منطقه درباره اشغالگران قدس باشیم.
البته عربستان پالسهای دیگری را نیز به کشورهای منطقه داده و ادعا کرده است تا زمانی که کشور مستقل فلسطینی به رسمیت شناخته نشود، این کشور روابط خود را با اسرائیل عادی نمیکند. با این حال این رفتار متناقض نشانه دیگری برای صهیونیستها بوده که پروژه صلح با تشکیل کشور فلسطین دیگر از روی میز کنار رفته و میتوان بدون دادن هیچگونه امتیازی به مسلمانان، همچنان دست به اشغالگری در کرانه باختری زد. به نظر میرسد علت این رفتار متناقض، وجود یک تقسیم کار بین ملک سلمان، پادشاه این کشور و ولیعهدش محمد بنسلمان باشد. در حالی که ملک سلمان در بیانیه خود به صورت رسمی اعلام میکند به رسمیت شناختن اسرائیل منوط به تشکیل کشور مستقل فلسطینی است، محمد بنسلمان در گفتوگو با آتلانتیک3 بیان میکند «اسرائیلیها در سرزمینهای خود حق حاکمیت دارند». ظاهرا چراغ سبز عربستان به حاکم بحرین، بعد از 25 سال تلاش برای به رسمیت شناختن اسرائیل بوده است. ارتباطات بحرین و رژیم صهیونیستی سابقهای 20 ساله دارد. سیگنالهای برقراری رابطه از سال 1994 و زمانی که یکی از اعضای کابینه رژیم صهیونیستی سفری به بحرین داشت، صادر شد و بعد از آن در سال 2017 میلادی نیز بحرین هیأتی را به سرزمینهای اشغالی فرستاد. سال گذشته میلادی زمانی که بحرین میزبان کنفرانسی درباره فلسطین شد و قرار بود گامهای ابتدایی را برای اجرای معامله قرن بردارد، گمانهزنیها درباره اینکه آلخلیفه سعی دارد زودتر از سایر کشورهای عربی روابط خود را با رژیم صهیونیستی عادی کند، بیش از پیش شد.
* دلالان رابطه با اسرائیل در آمریکا چه کسانی بودند؟
آنطور که رسانههای آمریکایی4 گزارش دادهاند، افراد واسطه در دولت آمریکا که کار فراهم کردن شرایط و مذاکره بین طرف بحرینی و اسرائیلی را فراهم میکردند، غیر از برکوویتز و جرد کوشنر، «رابرت اوبراین» مشاور امنیت ملی ترامپ، «برایان هوک» مسؤول ویژه (سابق) آمریکا در امور ایران، ژنرال «میگل کوررا» مدیر بخش خاورمیانه شورای امنیت ملی آمریکا، «آدام بوهلر» از مسؤولان کاخ سفید و «دیوید فریدمن» سفیر آمریکا در اسرائیل بودهاند. این گفتوگوها بدین طریق شکلگرفته است که در ابتدای امر کوشنر و برکوویتز به همراه تعداد زیادی از مشاورانشان در امور خاورمیانه و همچنین سفیر بحرین در آمریکا، با سلمان بنحمد آلخلیفه دیدار میکنند. بعد از این دیدار، گفتوگوها با طرف اسرائیلی به رهبری «ران درمر» سفیر اسرائیل در واشنگتن آغاز میشود و بنیامین نتانیاهو نیز از نزدیک این گفتوگوها را دنبال میکند و برخلاف گفتوگوهای انجام شده بین طرفهای اماراتی و اسرائیلی، این بار سعی میشود رسانهها در جریان این مذاکرات قرار بگیرند. بعد از این در سفر کوشنر و برکوویتز به سرزمینهای اشغالی، آنها با بنی گانتس، وزیر جنگ و گابی اشکنازی، وزیر خارجه نیز درباره مذاکرات با بحرین صحبت میکنند. بعد از این سفر، کوشنر و برکوویتز با هم به بحرین میروند و همانطور که یکی از مشاوران کوشنر خبر داده، او در راه با پول خود یک جلد تورات میخرد و به پادشاه بحرین هدیه میدهد. این دیدار به حدی خوب پیش میرود که کوشنر به این نتیجه میرسد میتواند بسیار زودتر از مدت زمان مورد انتظارش و در همین جلسه توافق نهایی را به دست آورد اما کاخ سفید خبر میدهد منتظر چراغ سبز عربستان به مسؤولان بحرینی باقی میماند. با این حال کاخ سفید به کوشنر میگوید نباید کار زیاد هم طول بکشد و بهتر است در روز 15 سپتامبر که قرارداد امارات و رژیم صهیونیستی به صورت رسمی امضا میشود، بحرین نیز توافق خود را اعلام کند. بر این اساس کاخ سفید فکر میکرده است اگر ۲ کشور عربی منطقه، هر ۲ به صورت همزمان رسیدن به توافق با اسرائیل را اعلام کنند، پیام قدرتمندتری را برای منطقه ارسال خواهند کرد. به همین دلیل روز جمعه نیز تماس تلفنیای بین ترامپ، پادشاه بحرین و نتانیاهو شکل گرفت تا نشان داده شود این قرارداد بزودی در مسیر اجرایی شدن قرار میگیرد.
* نقش انتخابات آمریکا و لابی صهیونیستی
در عین حال نباید از نقش انتخابات آمریکا در شکل گرفتن سریع این نوع توافقها نیز گذشت. مردم آمریکا که به دنبال سورپرایز اکتبر بودند، حالا با شگفتیهای ماه سپتامبر روبهرو شدهاند و در عین حال ترامپ نیز که این روزها در حال کم کردن فاصلهاش با نامزد دموکراتها در نظرسنجیهای انتخاباتی است و در چند ایالت باقیمانده نیز باید هزینه زیادی انجام دهد تا پیروز میدان شود، سعی دارد از این اقدام خود در ۲ جهت بهره ببرد؛ اول اینکه با این کار میتواند منابع مالی بیشتری از سوی حامیان مالی صهیونیستش به دست آورد و از سوی دیگر میتواند با به دست آوردن بسته جامع همکاریهای سیاسی- امنیتی اعراب و رژیم صهیونیستی با اعتماد به نفس بیشتری به دنبال ثابت کردن خود برای گرفتن جایزه صلح نوبل برود.
* رابطه با صهیونیستها و افکار عمومی جهان اسلام
این اقدامات اما در حالی توسط حاکمان خودکامه منطقه انجام میشود که نظرسنجیها در بین افکار عمومی جهان عرب نشان میدهد مردم عرب در کشورهای منطقه مخالف این اقدامات هستند و همچنان بر حق فلسطین در دفاع از خود و بازپس گرفتن سرزمینهای خود تأکید میورزند. یکی دیگر از دلایلی که گمان میرود علت اصلی احتیاط حاکمان سعودی در اعلام برقراری رابطهشان با رژیم صهیونیستی باشد، وجود تنوع افکار و عقاید سیاسی در این کشور درباره مسأله فلسطین به نسبت کشورهای دیگر حوزه خلیجفارس و جایگاه متزلزل آنها در فضای سیاسی داخلی کشورشان باشد که باعث ترس از رویارویی با افکار عمومی در این کشور میشود. به همین دلیل است که تغییرات سیاسی در این باره با سرعت بسیار کمی انجام میشود و قبل از انجام تغییرات سیاسی، کار روی افکار عمومی مخالفان عادیسازی رسمی روابط با صهیونیستها در اولویت قرار گرفته است. نکته جالب در این باره شکل گرفتن کمپینهایی در فضای مجازی عربستان است که خواهان حق برابر برای یهودیان و مسیحیان در قوانین این کشور نسبت به مسلمانان هستند. این کمپینها البته آنطور که رسانههای آمریکایی میگویند، نمیتواند بدون اجازه محمد بنسلمان شکل بگیرد و نشانهای از تدارک دیدن فضای تبلیغاتی و درگیر کردن افکار عمومی با مساله عادیسازی روابط با صهیونیستهاست.
----------------------------------
پینوشت
1- https://www.axios.com/behind-scenes-us-brokered-bahrain-israel-deal-44d1a7d3-a93c-4eee-970e-1e354f314cf7.html
2- https://www.nytimes.com/2020/09/11/world/middleeast/bahrain-israel-saudi-arabia.html
3-https://www.theatlantic.com/international/archive/2018/04/mohammed-bin-salman-iran-israel/557036/
4- https://www.axios.com/behind-scenes-us-brokered-bahrain-israel-deal-44d1a7d3-a93c-4eee-970e-1e354f314cf7.html
ارسال به دوستان
یکبار به جای خانواده مقتول بنشینید!
میکائیل دیانی: 1- یک فرد در یک اقدام آگاهانه، با طرحریزی قبلی و با همکارانی مشخص اقدام به قتل فردی دیگر کرده است. پس از دستگیری خود اعتراف به قتل کرده و صحنه قتل را مو به مو برای بازپرسان و ماموران آگاهی بازسازی کرده است. طبیعتا اگر وجدان داشته باشد از اقدامی که کرده پشیمان خواهد بود، خاصه آنکه در برابر خود طناب دار را میبیند. اما آیا این پشیمانی برای آنکه قصاص نشود کفایت میکند؟ آیا به صرف اینکه بگوید اشتباه کردم و پشیمانم، از آنچه کرده مبرا میشود؟ پدر 3 فرزند، همسر یک زن، فرزند یک پدر و مادر سالخورده آیا دوباره به آغوششان باز خواهد گشت؟ جواب همه این سوالها منفی است. آن خانواده داغدار خواهند بود و تا ابد دیگر مقتول را نخواهند دید، مگر تصویری خونآلود که در ذهنشان همواره حرکت میکند.
2- قاضی کجای این ماجراست؟ آیا به صرف ندامت قاتل میتواند از اعلام حکم قصاص صرف نظر کند؟ اساسا آیا این حق را دارد؟ باز هم جواب منفی است. او درباره قصاص یا حیات مجدد قاتل هیچ حقی ندارد، مگر آنکه از خانواده مقتول درخواست گذشت از حق خود را بکند. ذیحق یک قتل، اولیای دم مقتولند و آنها هستند که باید درباره قصاص و عدم قصاص قاتل نظر بدهند. حالا در این میان کمپینهای #اعدام_نکنید چه تاثیری دارد؟ وقتی طرف حساب این کمپین، قوهقضائیه قرار میگیرد در حالی که این نهاد نقشی در جلوگیری از قصاص ندارد، آیا جز ناعادلانه نشان دادن بناحق دستگاه عدلیه، نتیجه دیگری حاصل میشود؟ انگار قوهقضائیه میتواند و نمیخواهد! از طرفی این کمپینها جز فشار روحی و روانی سنگین بر اولیای دم کاربرد دیگری دارد؟ آنهایی که وقتی حقشان را به اجرا بگذارند، تنها با این کمپینها دچار عذاب نامنصفانه میشوند. این نکتهای است که چندی پیش قاضی عصمتالله جابری نیز که به دلیل گرفتن ۱۸۰ رضایت از خانواده مقتولان باید او را مرد صلح و سازش دانست میگفت؛ اینکه کار رسانهای و هیاهوی گاه و بیگاه سلبریتیها در بیشتر اوقات فرآیند رضایت گرفتن از اولیای دم را نیز مختل میکند.
3- سال 83 «آمنه بهرامی» دانشجوی کاردانی الکترونیک از سوی یکی از همکلاسیهای سابقش مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفت و چشمهایش را از دست داد و صورتش سوخت. قوهقضائیه حکم قصاص اسیدپاش را صادر کرد اما هجمه رسانهای جریان شبهروشنفکری در مخالفت با حکم قصاص بر سر آمنه هوار شد. کمپین سلبریتیهای سینمایی درباره عدم قصاص اسیدپاش آمنه بهرامی که در نهایت بهرامی را تحت فشار افکار عمومی مجبور به بخشش کرد، باعث شد چند سال بعد در اصفهان شاهد چند اسیدپاشی باشیم و حالا همانهایی که در برابر آمنه ایستاده بودند و او را تحت فشار مجبور کردند از حقش صرف نظر کند، این بار در برابر قوهقضائیه صف کشیده بودند که اسیدپاشها به اشد مجازات برسند. حال سوال اینجاست: «آیا سلبریتیها مسؤولیت نتایجی را که از در مرجع قرار گرفتنشان به وقوع میپیوندد میپذیرند؟!» میفهمند که آن اصرارها به آمنه برای گذشتن از حقش این عواقب را هم دارد؟
4- وقتی «شهلا جاهد» همسر صیغهای ناصر محمدخانی، همسر رسمی او را با ضربههای چاقو به قتل رساند، جریان شبهروشنفکری برای او عجز و لابه میکرد و او را در جایگاه مظلوم قرار داده بود؛ تا آنجا که ترانه علیدوستی برایش دلنوشتهای مبسوط نوشت که او عاشق است نه قاتل! علیدوستی نوشته بود: «بعضی آدمها خودخواه و ترسو و ناجوانمردند و بعضی نه. اما انگار فقط یکی هست که میتواند شب قبل سوار هواپیما شود، ساعت کوک کند تا قبل از طلوع آفتاب بیدار شود، شلوار و پیراهن بپوشد، سوار ماشین شود... و به تماشای حلقآویز شدن زنی برود که وقتی به او دل بست بچه بود اما سالها، به گفته خودش، صبحهای زمستان زودتر از او بیدار میشد تا قبل از او مدتی روی کاسه توالت بنشیند، مبادا محبوبش، آرزویش، قهرمانش، حس کند آن سرمای بدمصب دم صبح را».
آنها با این کار قاتل را مظلوم جلوه میدهند و انگار هر کس او را محاکمه کند، ظلم کرده است، به عبارت دیگر انگار خانواده مقتول ظالماند که حق خود را میخواهند. اینگونه آنها قبح قتل را نیز ناخواسته از بین میبرند. همان گروه که اینگونه در برابر حکم قصاص ایستادگی میکردند اما وقتی رومینا اشرفی به دست پدرش به قتل رسید، از همان روز اول خواستار تکهتکه کردن پدرش بودند و از قوهقضائیه برای او شدیدترین نوع مرگ را خواستار بودند. این استانداردهای دوگانه اما جز جوسازی اجتماعی و اختلال در روند اجرای احکام و رسیدگی بحق به ذیحق آن چه اثری داشته است؟ اینکه کسی چون حامد بهداد پشت تریبون با ژست خیرخواهانه بگوید: «از همه کسانی که مشتی و ذیصلاح هستند؛ از قاضی و مسؤولان و کسانی که به نحوی با این موضوع مرتبط هستند، تجدیدنظر و عشق میخواهم و امیدوارم صدایم دوستانه به آنها برسد»، در حالی که قوهقضائیه نقشی در قصاص و یا عدم قصاص ندارد، آیا جز فشار اجتماعی بر خانواده اولیای دم تاثیری بر مساله میگذارد؟ آیا اساسا یک بار خودشان را جای خانواده مقتول میگذارند که تحت این فشارها قرار میگیرند؟ طبیعتا نه! تنها با صحبتهای احساسی و قرار گرفتن در پوزیشن مصلح اجتماعی آن هم به غلط، یک آشفتگی اجتماعی ایجاد میکنند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|