|
سیمپسونها، ترامپ و هندوانه دربسته
واقعیت ترسناک!
دکتر محمد مردانینوکنده: از فردای اعلام نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و معرفی ترامپ بهعنوان برنده انتخابات، درست همان روزی که برخی روزنامههای زنجیرهای بیتوجه به واقعیتهای رخ داده، با تصاویری معنا [خنده]دار در صفحات اولشان خبر از پیروزی هیلاری کلینتون داده بودند، کلیپی در فضای مجازی دست به دست شد که در آن «دونالد ترامپ» را در حال پایین آمدن از یک پله برقی و دست تکان دادنهای فاتحانه برای حضار نشان میداد و همزمان سکانسی از یک سریال کارتونی معروف آمریکایی به نام «سیمپسونها» که شباهتی دقیق با آن داشت نمایش داده میشد. پیام این کلیپ این بود: انتخاب ترامپ نیز از قبل مشخص بوده است، چون این قسمت از سریال متعلق به سال 2000 است. البته در ادامه به میزان دقیق بودن این ادعا و آنچه در آن کلیپ نشان داده شده پرداخته خواهد شد. آنچه نگارنده را بر آن داشت تا چنین موضوعی را مورد بررسی قرار دهد، عدم تمایل صاحبنظران و اساتید مجرب در حوزههایی از این دست، نسبت به اظهارنظر در این موارد است. این افراد در مواجهه با این مسائل بلافاصله با ربط دادن آن به تئوری توطئه و توهم اینکه سازمانی پنهان صحنهگردان عرصههای مختلف جهانی است، نسبت به آن ابراز بیعلاقگی کرده و با پیچیده و بغرنج خواندن آن و اینکه نیاز به جلسات متعدد (برگزارناپذیر) دارد از ورود به آن سر باز میزنند ولی آیا واقعاً پیشبینی 15 سال پیش از یک رخداد مهم سیاسی آن هم در سطح کشوری مانند آمریکا در حد توهم یا تئوری توطئه قابل تنزل است یا باید نگاه جدیتری به آن داشت؟ پیشگویی حوادث، علیالخصوص رویدادهای کلان سیاسی در سطوح بینالملل در صنعت سینما و تلویزیون آمریکا سابقهای طولانی دارد. به عنوان مثال، فقط حادثه معروف 11 سپتامبر 2001 به اشکال مختلف، سالها قبل از وقوع آن اعلام شده است. از فیلمهای مشهور و پرفروشی مانند ترمیناتور (نابودگر) 2: قیامت (1991) و ماتریکس (1999) گرفته تا کارتونهای قدیمی مانند «جانی براوو» و همین سیمپسونها اشارههای برهنهای نسبت به وقوع آن داشتهاند. حتی درباره اتفاقات سالهای اخیر در مواردی از صحنه سیاسی بینالمللی که مربوط به کشور ما میشود نیز قراینی در سریالهای تلویزیونی آمریکا شاهد بودهایم. از جمله میتوان به کاراکتر نماینده جمهوری اسلامی ایران که فردی به نام «شریف» است و با نشستن روی صندلی چرخدار در مذاکره با نماینده آمریکا و قرار گرفتن یک هواپیمای مسافری غولپیکر در زمینه صحنه حضور مییابد (حیوانات سیاسی 2012) و قبلتر از آن، نمایش مذاکرات هستهای ایران با جزئیاتی بسیار مشابه آنچه در فاجعه، مصیبت و رسوایی برجام رخ داد، یعنی فصل هشتم سریال 24 (2010) که در آن فردی به نام «حسن» بهعنوان رئیسجمهور ایران با قبول توقف فعالیتهای هستهای و از کار انداختن نزدیک به 6 هزار سانتریفیوژ فعال برای قبول دست دوستی ایران از سوی آمریکا تلاش میکند اشاره کرد. این سریال که سال 2002 در فصل اول و دوم خود، فردی سیاهپوست را بهعنوان رئیسجمهور آمریکا معرفی کرده بود، این مقام را در فصل هشتم در قامت پیرزنی با مشخصاتی دقیقاً منطبق با خصوصیات فیزیکی، اخلاقی و پوششی «هیلاری کلینتون» تعریف کرده است. با گذاری در اینترنت به سرعت متوجه میشویم عموم افرادی که به این مسائل پرداختهاند، نظامی سری و قدرتمند را مسؤول این صحنهگردانی از پیش تعیینشده میدانند. این نظام پشت پرده که به «ایلومیناتی» معروف است و مطالب فراوانی را در فضای مجازی میتوان درباره آن یافت و مجالی برای پرداختن در این نوشته ندارد همیشه با نشانه یک چشم که درون یک مثلث قرار گرفته، شناخته میشود. این نشانه از دیرباز در تمام فیلمها، کارتونها و سریالهایی که اخباری را از آینده در محتوای خود گنجاندهاند به چشم میخورد. دانستن و لحاظ کردن این موضوع از آن جهت اهمیت مییابد که تکلیف تحلیلگران و تصمیمسازان را درباره اینکه در عرصه بینالملل با چه واقعیتی روبهرو هستند روشن میکند. آنچه واضح است و شکی در آن نیست رویدادهایی که در این سریالها نمایش داده شده است، واقعا اتفاق افتاده است لذا آیا صرفاً با سیاستمداران و نظامهای سیاسی قدرت در کشورهای مختلف غربی که مانند کاراکترهایی دورانداختنی، براحتی قابل نصب و تغییر هستند درگیریم یا نظامی جامع و قدرتمند و مجهز که برخی برنامههای آن در سطوح پایینتر، بهعنوان سرگرمی به خورد خلق داده میشود؟ یکی از موانع جدی گرفته شدن این موضوعات توسط سیاستاندیشان، سوال بزرگ و تردیدبرانگیز «مگر میشود؟» است. این در حالی است که پاسخ ساده اما باورنکردنی، معمولاً همان پاسخ اصلی و سرنوشتساز است که در صورت بها دادن به آن میتوان سرنوشت یک جامعه را تغییر و نجات داد. سریال سیمپسونها از سال 1990 وارد تلویزیون آمریکا شد و لابهلای برنامههای سرگرمکننده خود، حوادث متعددی را که چندین سال بعد به وقوع پیوستند، به نمایش کشید. از جمله این حوادث، حادثه 11 سپتامبر و انتخاب دونالد ترامپ بود. البته کلیپ معروفی که درباره ترامپ در فضای مجازی دست به دست شد دقیق نبود. این کلیپ در واقع از روی یک ویدئو از جریان فعالیتهای انتخاباتی ترامپ در سال 2015 در قالب یک فیلم کوتاه از سیمپسونها ساخته شده است اما چنین آیندهنگاریای در این سریال واقعیت دارد. سال 2000 که ترامپ مشغول یکی از انتخابات درونحزبی بود، این سریال در یکی از قسمتهای خود به ریاستجمهوری ترامپ در آمریکا در آینده اشاره میکند. در آن قسمت، یکی از کاراکترهای اصلی فیلم، به آیندهای سفر میکند که در آن، کشور آمریکا با ریاستجمهوری ترامپ و سوءمدیریتهای موجود، دچار نابسامانیهای اقتصادی شدیدی شده و به زانو درآمده است اما برخلاف آنچه در آن کلیپ معروف القا میشود، این از گونههای پیشگویی متداول نیست. در واقع همه تلاشهای صورت گرفته در پس و پیش پرده، در راستای موفقیت و پیروزی هیلاری کلینتون هماهنگ شده بود. پیروزی ترامپ با وجود رأی کمتر اما در چارچوب قوانین انتخاباتی آمریکا از جمله اتفاقات غیرمنتظره بود که همگان را غافلگیر کرده و بخشی از تغییرات در آینده آمریکا، منطقه و جهان را تعیین خواهد کرد. هیلاری کلینتون 40 سال از عمر سیاسی، تحمل خیانتهای همسر و زحمت طراحی و هماهنگسازی و خلق داعش را صرف آن نکرد تا به فردی مانند ترامپ ببازد. این شکست معادلات زیادی را بر هم زده است. دیگر قرار نیست سیاستهای آمریکا بهعنوان یکی از پایهگذاران و تامینکنندگان اصلی داعش، پشت ژستهای ریاکارانه و مؤدبانه اما عوامفریب افرادی مانند اوباما و کلینتون پنهان بماند. فردی در آنجا به قدرت رسیده که نماینده واقعی فرهنگ و جو حاکم بر جامعه آن کشور است. نظام فاسد ایالات متحده آمریکا، آنچنان در پس ریاکاریهای خود سرگرم کشتار و خونریزی و هزینههای بیسابقه در جهان بود که از نارضایتی و سرخوردگی قشر عظیمی از جامعه خود غافل ماند. این باعث شد فردی چون ترامپ که خود به مفاسد متنوعی متهم است، با برملا کردن معایب بزرگتر و کلانتر در نظام حاکم بر آمریکا، اقبال عمومی را به سوی خود جلب کند و در برابر دیدگان رقبای داخلی و خارجی و حتی چشمان نگران و بهتزده کدخداگرایان وطنی پیروز انتخابات شود. هرچند در سریال سیمپسونها، ریاست ترامپ بهعنوان نوعی هشدار بیان شده و پیروزی یک رئیسجمهور زن را بعد از او نمایش میدهد اما این وعده در ظاهر آرامشبخش، دیگر نمیتواند محل خاصی از اعراب داشته باشد، چرا که فعلاً جز چند تظاهرات خیابانی و نشستهای جنجالی رسانهای مقابله خاصی با ترامپ رخ نداده است. در مقابل، حرکات ریشهدارتری در حال وقوع است. زمزمههایی از تصمیمات جدی برای اعلام استقلال در ایالتهای مختلف آمریکا به گوش میرسد. تئوری توطئه یا خیر، ترامپ یک واقعیت است و بقول «جیمز والش» استاد دانشگاه ماساچوست، هندوانهای دربسته است که سابقه سیاسی خاصی ندارد اما خارج از برنامههای منسجم پشت پرده که براحتی میتوان حدس زد از طرف صهیونیستها هدایت میپذیرفت، به پیروزی رسید و با این حساب این موضوع را به ذهن متبادر میکند که شاید تاریخ مصرف آمریکا به پایان رسیده و واقعا زمان اسبابکشی از این کشور فرارسیده است. ارسال به دوستان
نفت و توسعه خاورمیانه
وحید سلوکی*: یکی از مهمترین متغیرهای فعال خاورمیانه در فضای سیاسی، اجتماعی و مناسبات بینالمللی، نفت است. شاید اگر نفت نبود، روند تحولات این منطقه به شکل دیگری رقم میخورد. نفت، خاورمیانه را به منطقهای تبدیل کرده است که دارای بالاترین میزان درگیری، ناامنی، بیثباتی و بویژه تنش است. مرزبندیهای سیاسی منطقه خاورمیانه به شکل کنونی به دلیل سیاستهای قدرتهایی چون فرانسه، انگلیس و روسیه و رقابتهای آنها در این منطقه است. هرکدام از قدرتهای استعمارگر بر اساس منافع خود از خاورمیانه تعریفی داشتهاند و بعد از حادثه 11 سپتامبر، آمریکاییها بحث خاورمیانه بزرگ را به این شکل مطرح کردند که کشورهای خاورمیانه دارای شباهت جغرافیایی، اسلامگرا و دارای منابع انرژی هستند. در طول تاریخ امپراتوریهایی چون عثمانی، از هم پاشیدند فقط به خاطر دسیسهها و نیازهای قدرتهای بزرگ چون فرانسه و انگلیس. ارسال به دوستان
تقدم پرورش بر آموزش
حسن روانشید: سرآغاز تحولات ناموزون در نظام آموزشوپرورش در دولتهای هفتم و هشتم و با تضعیف شاخه پرورش آغاز شد و این اقدام آگاهانه یا ناخودآگاه توانست آثاری نامطلوب بر کل نظام آموزشوپرورش داشته باشد! اما تحولات منفی چگونه آغاز شد که پس از به حاشیه رفتن معاونت پرورشی و خارج شدن بعضی مدیران مدارس غیرانتفاعی از اتوبان به کورهراه خاکی، بعد آموزش دانشآموزان را هم نشانه رفت! برنامهریزان این وزارتخانه عریض و طویل بویژه شورایعالی آن قبلاً علقه خاصی به نهاد امور تربیتی داشتند اما چند سالی است این مهر کمرنگ شده، اگرنه براحتی از گردونه فرهنگ به حاشیه نمیرفت! وقتی در بعضی از جلسات این شورا موضوع مطرح میشود، معدودی از اعضا که شناختی از فلسفه تربیتی اسلام بهاندازه کافی ندارند شبکههای اجتماعی را مقصر میدانند، درحالیکه اینچنین نمیتواند باشد، زیرا قبل از ورود اینترنت به محیط زندگی خانوادهها حضور تلویزیون و ویدئو نتوانست نوجوانان و جوانانی را که بوی عطر پرورش و تربیت را از فلسفههای اسلام ناب در دوران پرشکوه دفاعمقدس و حضور پررنگ شهادت استشمام کرده بودند، به ظواهر غرب بسپارد، بنابراین میتوان ادعا کرد دستگاههای تربیتی وزارت آموزشوپرورش و در نهایت ارگان تصمیمگیر و برنامهریز آن یعنی شورایعالی، قادر نبوده کیفیت تربیتی مربیان پرورشی را همچون گذشته حفظ کرده و ارتقا دهد و با ایجاد خلل و فرجها و حضور سایه سیاست در آن مسیر، قطار از ریل اصلی خارج و به بروکراسی اداری سپرده میشود! مقایسه درصد بودجهای که در دهههای 60، 70 و قسمتی از 80 به نهاد امور تربیتی در وزارت آموزشوپرورش اختصاص مییافت، با بودجه کنونی آن میتواند این ادعا را به ثبوت برساند. حتی توجهات مدیران کلان کشوری، استانی، شهرستانی و واحدهای آموزشی به امر تربیت و مربیان پرورشی تغییر کرده و میزان خواستههایشان از آنها تقلیل یافته است! این نکات ریز و پارامترهای دیگر که ذکر آنها در این مقوله جایگاهی ندارد باعث شد بهمرور زمان مربیان پرورشی خود را در حاشیه و با عنوان چرخ پنجم مدارس فرض کنند که از سوی مدیران هیچگونه مشورتی پیرامون مسائل و مشکلات دانشآموزان با آنها نشود و تصمیمات تنبیهی و تشویقی بدون در نظر گرفتن شرع مقدس اسلام از سوی مدیر و معاونان گرفته و به مرحله اجرا گذاشته شود! نهتنها مربیان پرورشی مدارس بلکه معاونان این رشته در مدیریتهای استان، شهرستان، نواحی و در پارهای از موارد وزارتخانه هم آن جایگاه سابق را ندارند که قبلاً موظف بودند در همه جلسات اداری و حتی محرمانه حضور مستمر داشته و نظرات صائبشان را ارائه دهند! در آن دهههای طلایی که پرورش نقش عمدهای در تربیت دانشآموزان به عهده داشت، اگر در جلسهای از جانب اصحاب پرورش با طرحی مخالفت میشد بدون استثنا آن را از دستور جلسه حذف میکردند تا مجدداً بررسی شود. امروز صاحبان پستهای پرورشی در هیچیک از جلسات اداری جز جشنها و مراسم مذهبی حضور ندارند که در این مجالس هم نقش میهمان را داشته و تصمیمات اجرایی توسط معاونان دیگر بویژه پشتیبانی و مالی- اداری گرفته میشود! همانگونه که اشاره شد کارمندان اداری شاخه معاونت پرورشی هر واحد در گوشه و کنار کشور افراد محدودی بودند که هرکدام چند وظیفه رسمی و غیررسمی را به عهده داشتند و در بعضی واحدها امام جماعت هم بوده و حتی شبها را در محل کارشان بیتوته میکردند اما امروز ادارات مذکور با جمعیت مازاد و کارکنانی روبهرو هستند که تنها نشسته و مشغول مطالعه دروس دانشگاهی خود برای ادامه تحصیل و ارتقای گروه هستند! البته نمیتوان آنها را مقصر دانست؛ این تعدد نیرو برای معاونت پرورشی کشور نهتنها زیاد نیست بلکه کافی هم نخواهد بود، زیرا تلاش و پویایی گذشته در این شاخه مهم برای تزکیه نوجوانان وجود ندارد و اگر برنامهای هم باشد کپی و تکراری از همان دهههاست که از سوابق بازنویسی و اجرا میشود و چون دانش آموزان نقشی در تدوین و تولیدش ندارند دلچسبشان نخواهد بود! لذا جذابیت شبکههای اجتماعی و بازیهای رایانهای را به آنها ترجیح میدهند! البته این پروسه نوجوانان و جوانانی را که از مهدهای اسلامی و خانوادههای متدین کسب فیض میکنند، شامل نمیشود! اگر همتی باشد و مسؤولان را مقید کند مربیان پرورشی را با استفاده از روشهای آموزشی ملتزم به دیانت و با کمک حوزهها آموزش دهند شاید بشود خلأ ایجادشده در دهههای 80 و 90 را پر کرد. راهکار نوجوان برای زندگی سالم و ایدهآل در آینده چیزی نیست جز اینکه پرورش بر آموزش مقدم باشد. ارسال به دوستان
چند نکته درباره منشور حقوق شهروندی روحانی
دکتر مهدی توکلی*: اخیراً ریاست جمهوری ایران، منشوری تحت عنوان حقوق شهروندی تهیه و تصویب کرده است که درباره آن نکات زیر قابل توجه است. ارسال به دوستان
متن کتاب «تیهری میسان»، نویسنده فرانسوی درباره حادثه 11سپتامبر
دروغ بزرگ
«دروغ» اگرچه واژهای است که همواره مورد مذمت قرار میگیرد اما در برخی موارد این کلمه در قالب برخی رفتارها و اعمال موجبات فجایع بزرگی را فراهم میکند. یکی از بزرگترین دروغهای یک سده اخیر حادثه 11 سپتامبر2001 بود که باعث کشتار انسانهای زیادی در دنیا شد. «وطن امروز» متن کامل کتاب «دروغ بزرگ» نوشته «تیهری میسان»، نویسنده فرانسوی را منتشر میکند. این کتاب در سال 2002 پرفروشترین کتاب فرانسه شده است. نویسنده این کتاب، حادثه ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|