گفتوگوی «وطن امروز» با رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس به مناسبت روز جهانی غذا
امنیت غذایی با جیرهبندی برقرار نمیشود
گروه اقتصادی: 24 مهر برابر با 16 اکتبر از سوی سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد(فائو) روز جهانی غذا نامگذاری شد. شعار روز جهانی غذا در سال ۲۰۱۴ «کشاورزی خانوادگی؛ تأمین غذای جهان، مراقبت از زمین» است. به مناسبت این روز با عباس رجایی، رئیس کمیسیون کشاورزی، آب، منابع طبیعی و محیط زیست و رئیس فراکسیون صنایع غذایی مجلس شورای اسلامی به گفتوگو نشستیم. به تأکید رجایی، بحث امنیت غذایی به طور مستقیم با تولیدات کشاورزی و صنایع غذایی در ارتباط بوده و نمیتوان برای آن مرزی قائل شد، چراکه بخشی از محصولات کشاورزی به طور مستقیم به عنوان غذا مورد استفاده قرار میگیرد و بخشی نیز پس از فرآوری و گذر از کارخانجات صنایع غذایی به سبد مصرفی خانوار میآید. آنچه در ادامه میخوانید واکاوی این موضوع و بررسی پتانسیلهای این دو بخش برای داشتن امنیت غذایی پایدار است.
گفته میشود هزاره سوم، هزاره آب و غذاست. در این هزاره موضوع امنیت غذایی بسیار مهم است و بیشتر خانوادهها در بحث افزایش جمعیت از این موضوع نگران هستند؛ اینکه چگونه سبد غذایی خانوارشان را پر کنند و از آنسو هم بر تعداد بچههایشان بیفزایند بهگونهای که به مشکل برنخورند. ابتدا امنیت غذایی را تعریف کنید.
وقتی بحث امنیت غذایی را مطرح میکنیم، چند واژه را بهعنوان واژگان اصلی مورد بررسی قرار میدهیم. برنامه امنیت غذایی زمانی است که ما غذای سالم داشته باشیم، در دسترس باشد، به اندازه کافی باشد، استانداردهای غذایی مورد نیاز انسان را داشته باشد و علاوه بر آنها حق انتخاب هم به انسان بدهد. معنای هرکدام از اینها در جای خودش قابل بحث است، مثلاً وقتی میگوییم غذا سالم باشد، باید در چرخه تولید آن سلامت، حفظ شده باشد و بتوانیم هر لحظه فاکتورهایی را که در سلامت غذا وجود دارد یا مثلاً باقیماندههای سموم و مواد شیمیایی را بررسی کنیم. وقتی میگوییم در دسترس باشد یعنی اینکه همه مردم بتوانند به آن برسند و وقتی میگوییم کافی باشد یعنی اینکه جیرهبندی نشود.
یعنی بخور و نمیر نباشد.
بله! با کوپن و این داستانها نباشد. برای در دسترس بودن، بحث دیگری هم هست؛ اینکه قدرت خرید مردم با غذا، متناسب باشد. در واقع مردم قدرت خرید داشته باشند. وقتی هم میگوییم استاندارد غذایی بدن، یعنی اینکه دارای 4 گروه اصلی غذایی انسان باشد. در بحث قدرت انتخاب هم، اینکه در بازار، مواد غذایی به تنوع وجود داشته باشد. مثلاً وقتی میخواهم نشاسته وارد بدن کنیم، به راحتی بتوانیم از گندم، نان جو یا سیبزمینی استفاده کنیم. در واقع این انتخاب را در جایگزینی و جانشینی غذاهای مختلف داشته باشیم. این را میگوییم امنیت غذایی. با این تعریف، اکنون تا آنجا فاصله زیادی داریم و باید به آن برسیم.
متولیان این امنیت غذایی چه کسانی هستند؟ چه کسانی باید امنیت غذایی جامعه را با توجه به فاکتورهایی که شما گفتید (در حد متوسط) در کشور برقرار کنند؟
در درجه اول متولی تولید و تأمین مواد غذایی برای ایجاد آن شرایط امنیت غذایی، وزارت جهاد کشاورزی است و باید با مجموعه بخش کشاورزی که اسمش را میگوییم بهرهبرداران بخش کشاورزی به آن برسد. در این فاصله کسانی روی آن نظارت میکنند مثل سازمان ملی استاندارد، سازمان حفظ نباتات، سازمان دامپزشکی و سازمان غذا و دارو؛ اینها مجموعههایی هستند که در فاکتورهای مختلف و در فرآیندهای مختلفی که در قانون تعریف شده، بر مساله امنیت غذایی نظارت میکنند. حال سازمان دامپزشکی و حفظ نباتات زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی است و مابقی در حوزههای دیگر قرار دارند.
ارتباط امنیت غذایی با جمعیت، هر اندازه جمعیت بیشتر شود، بالاتر میرود. هرچه جمعیت بیشتری داشته باشیم بالطبع نیاز به خوراک هم بیشتر خواهد شد و بار اصلی تأمین غذا به عهده وزارت جهادکشاورزی است ولی در این باره بحث صنایع تبدیلی و صنایع غذایی هم خیلی مهم است. یک مقداری از محصولات کشاورزی مستقیم به مصرف میرسد و یک مقداری از آن هم به صنایع تبدیلی وارد شده و سپس به مصرف میرسد. اینجا نقش وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز مهم است. برای اینکه بتوان رابطه مناسبی میان بحث تأمین غذا و متولیان امنیت غذایی برقرار کرد، چه باید کرد؟ حلقههای مفقوده کجا هستند که وقتی جمعیت افزایش پیدا میکند نگرانی حاصل از تأمین سبد غذا ایجاد یا تشدید نشود؟
وقتی بحث امنیت غذایی را مطرح میکنیم لزوماً به این معنا نیست که همه چیز در داخل کشور تأمین میشود بلکه به این معناست که همه ظرفیتهای داخلی کشور را به کار گرفتیم، ظرفیتسازی کردیم و از ظرفیت موجود بهرهبرداری کردیم؛ به هر حال از مجموعه امکانات کشور، بهرهوری مناسب را به دست آوردیم. حال اگر کمبود داشتیم از خارج از کشور، آن را وارد چرخه تولید یا چرخه عرضه میکنیم و به کار میگیریم. در حوزه کشاورزی و تولید غذا بعضی از محصولات را باید به صورت خام استفاده کنیم و چون غذا مقولهاش این شکلی است که بعضی از مواد باید به صورت خام استفاده شود بنابراین برخی از اینها باید فرآوری شود. در تنظیم روابط فرآوری و مواد غذایی خام هم گفتهایم تعدادی از مجموعهها بلافصل تولید کشاورزی است؛ یعنی فرآوری آن بلافصل است. مثلاً وقتی گندم را میخواهید مصرف کنید باید بلافاصله آن را آرد کنید. پس کارخانه آرد، صنعت بلافصل تولید مواد غذایی است یا درباره روغن و روغنکشی، کارخانجات روغنکشی، صنعت بلافصل دانههای روغنی بوده یا کارخانجات صنایع لبنی، بلافصل شیر. اینهایی که بلافصل بوده و واسطهای میان آنها نیست در گروه صنایع تبدیلی بخش کشاورزی تعریف میشوند، بنابراین باید مدیریت، سازماندهی، ساختاردهی، موضوع ارز، موافقت اصولی و خلاصه هرچه در این حوزه مطرح است با وزارت جهاد کشاورزی باشد. حالا یک واسطه میخورد و میرود به صنعت بعدی که میخواهد از آن استفاده کند. اینجا نیازی نیست که حتماً در حوزه کشاورزی باشد. به عنوان نمونه پنبه را به کارخانه پنبهپاککنی میدهیم و این باید زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی باشد اما پنبه که پاک و تبدیل به پنبه محلوج شد و به نخریسی یا صنعت نساجی رفت، در حوزه صنعت تقسیمبندی میشود و دیگر ربطی به بخش کشاورزی ندارد. در واقع آمدیم یک مقدار از مسائل را مشخص کردیم و دلیلش هم این است که اگر نتوانیم یک ساختار تعریفشدهای در این زنجیره تعریف کنیم که مدیریت یکپارچه نداشته باشد، معضلاتی را به وجود میآورد که این معضلات همین الان هم وجود دارد. به عنوان نمونه شما ببینید بین دامدارها و صنعت لبنی همیشه اختلاف وجود دارد.
مقام معظم رهبری تأکید دارند که جمعیت کشور تا 150 میلیون نفر افزایش پیدا کند. قطعا این جمعیت 150میلیون نفری خوراک میخواهند و باید مواد غذایی مورد نیازشان تأمین شود. آیا باتوجه به همه واقعیتهایی که وجود دارد، بخش کشاورزی و بخش صنایع غذایی توان تأمین این همه غذا را دارد؟ برای اینکه در بخش تأمین غذا به مشکل برنخوریم و از پتانسیلهایمان به خوبی استفاده کنیم، چه باید کرد؟
من معتقد هستم ظرفیت کشور خیلی بیشتر از اینهاست و میتواند برای یک عدد بزرگتر غذا تأمین کند.
حتی با جمعیت 300 میلیونی؟ با توجه به اینکه باید به بحث صادرات نیز بپردازیم این سوال را مطرح کردم.
در بحث تولید 3 راهکار بیشتر نداریم؛ راهکار اول اینکه از وضع موجود بهینه استفاده کنیم، دوم ظرفیتسازی جدید کنیم و سوم تکنولوژیهای و فناوریهای روز را به خدمت بگیریم. غیر از این هم راه دیگری نداریم. اکنون وقتی از بخش کشاورزی صحبت میشود، بحث روی 18 میلیون هکتار است. هرچه بحث میشود، بالا و پایین میشود و میخواهند بهرهوری کنند همان 18میلیون هکتار است. در حالی که ما میگوییم ایران بالای 160 میلیون هکتار زمین مناسب برای کشاورزی دارد. باید برنامه کشاورزی کشور را روی کل سرزمین برد با این توضیح که هرکدام روش جداگانهای برای مسائل کشاورزی خودش میطلبد. به طور قطع آن کشاورزی را که در شمال کشور تعریف میکنیم، نمیتواند در کویر مرکزی ایران پاسخگو باشد. باید روشش عوض بشود اما اینکه چگونه عمل کنیم یک بحث مفصل است.
پس آن 3 راهکار چه میشود؟
باید با این سه روشی که گفته شد، عدد را به جایی برسانیم که هم تولید برای مصرف داخل تضمین شود و هم سهمی از بازار دنیا داشته باشیم. بنابراین وقتی مقام معظم رهبری میفرماید برای 150 میلیون نفر جمعیت ابزارها را فراهم کنید، ما باید 50میلیون هم به آن اضافه کنیم تا 30 درصد تولید صادر شود. اگرنه در بازار دنیا وجود نداریم. برای تأمین غذای 200 میلیون نفر جمعیت باید برنامهریزی کنیم؛ اینکه بهرهوری را در وضع موجود افزایش دهیم چراکه بهرهوری در وضع موجود بسیار غلط و ضعیف است. به عنوان نمونه در حوزه آب 30 درصد بهرهوری داریم. دیگر عوامل تولید مانند نیروی انسانی و ماشینآلات نیز بهرهوریشان بسیار پایین است. از سوی دیگر بیکاری پنهان جدی در بخش کشاورزی داریم. شما میبینید که در یک هکتار زمین به جای اینکه برای نصف یک آدم بهرهوری تعریف شود، یک خانوار 5 نفره کشاورز را مشغول میکنیم. یعنی در عمل 4 و نیم نفر بیکاری پنهان داریم. این باید بهرهور شود و بهرهور شدنش هم این است که مقیاس کشاورزی کشور را عوض کنیم. شما نمیتوانید در یک مقیاسی که خردهمالکی مطرح است به یک بهرهوری بزرگ و بالا برسید.
خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی در بحث امنیت غذایی چه جایگاهی میتواند پیدا کند؛ قابل تعریف است؟
نه! معتقدم امنیت غذایی به نوعی در درون خود مفهوم خودکفایی را هم دارد ولی خودکفایی کلمه درستی نیست، چراکه هرگز خودکفا نمیشویم چون همواره جمعیت در حال افزایش بوده، نیازها عوض میشود و خودکفایی معنا ندارد. وقتی میگوییم خودکفا، یعنی به نقطهای رسیدیم که دیگر بیش از این نیاز نیست؛ این نقطه کجاست؟ وقتی روزانه به جمعیت اضافه میشود، دیگر نقطه و مرز خودکفایی نداریم بنابراین امنیت غذایی نقطهای است که در آن نقطه، خودکفایی هم میتواند وجود داشته باشد. از منظر دیگر، امنیت غذایی این است که مردم خیالشان راحت است هرچه بخواهند، هرزمان بخواهند، هرطور بخواهند و با هر قیمتی بخواهند، هست. در حال حاضر آنچه نشان میدهد که امنیت غذایی مورد نظر وجود ندارد، این است که شما در ماه مبارک رمضان وقتی به خانههای مردم سر بزنید، میبینید چقدر مواد غذایی انبار کردهاند مبادا که نایاب شود. اینها نشانه عدم امنیت است. نگرانی از اینکه ممکن است مانند پارسال مرغ بخواهید و یکدفعه قیمتش به طور وحشتناک افزایش پیدا کند بنابراین امنیت غذایی از منظر امنیت خاطر هم معنا پیدا میکند ولی خودکفایی کلمه درستی نیست. البته نمیخواهم بگویم درست نیست بلکه کامل نیست. خودکفایی یک کلمه کامل در حوزه کشاورزی به حساب نمیآید.
زمان اجرای برنامه پنجم رو به پایان است و خیلی نمیتوان روی بحث امنیت غذایی و آنچه مورد نظر افق جمعیتی است، امیدوار بود. سند چشمانداز هم به هرحال مصداقهایش تعریف شده است. میخواهم ببینم در برنامه ششم توسعه با توجه به سند چشمانداز، کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی چه برنامهها و محورهایی را مدنظر دارد که آنها را در برنامه و بودجههای سالانه قرار دهد تا موضوع امنیت غذایی و تحولی که در حوزه کشاورزی و صنایع غذایی مدنظر است، اتفاق بیفتد.
مقام معظم رهبری در دیداری که همین امسال با نمایندگان مجلس داشتند، تأکید کردند در برنامه ششم توسعه چند موضوع را به طور جدی در نظر بگیریم؛ اولین موضوع اینکه اقتصاد را در ابعاد مختلفش طوری ببینیم که وقتی آدم برنامه را میخواند، احساس کند یک برنامه اقتصادی است. دوم مقوله فرهنگ که باز وقتی شما برنامه ششم را میخوانید، احساس کنید فرهنگی هم هست و موضوع سوم که مدنظر ایشان بود اینکه حتماً باید توسعه علمی داشته باشد. در واقع ایشان معتقد بودند این سه موضوع اصل و اساس برنامه ششم باشد. اتفاقاً هرسه اینها در مسائل کشاورزی مفهوم پیدا میکند و قرار است که از هر 3 اینها، اقتصاد مقاومتی شکل گیرد و یکی از پایههای اصلی اقتصاد مقاومتی هم مقوله کشاورزی است. برای رسیدن به امنیت غذایی هم باید این 3 موضوع را در نظر بگیریم. اینکه بخواهیم مدیریت را از مالکیت در کشاورزی جدا کنیم نیازمند کار فرهنگی هستیم و تا مقوله فرهنگ به مددش نیاید این موضوع محقق نخواهد شد یا در خود اقتصاد باید سهم بخش کشاورزی را در اقتصاد ملی درست ببینیم و پایش کنیم. چنانچه این سهم را درست نبینیم، به طور قطع بازهم مشکل خواهیم داشت. نیاز است تا علم به یاری کشاورزی بیاید چراکه بحثهایی مانند بذر، تنشهای خشکسالی، آبیاری و مسائلی از این دست وجود دارد که برای حل آنها بدون علم و فناوری، نتیجه نخواهیم گرفت. بنابراین در حوزه فناوری باید علم را به مدد گرفت و آموزش و ترویج در بخش کشاورزی را توسعه داد. خوشبختانه کمیسیون کشاورزی مجلس در مباحث مربوط به اقتصاد مقاومتی و مقولههای آن، کارهای خوبی را به طور مشترک با وزارت جهادکشاورزی انجام داده و یک کار آمادهای شده که اینها باید در برنامه ششم تعبیه شود تا به نتیجه برسیم.