|
نقد نمایش «سیستم گرون هلم» به کارگردانی «علیرضا کوشک جلالی»
پشت پرده ضداخلاقی شرکتهای غربی
شهرام خرازیها: نمایشنامه«سیستم گرون هلم» نوشته جوردی گالچران دارای شهرت جهانی است. این نمایشنامه در بیش از 30 کشور اجرا داشته و یک فیلم سینمایی تحت عنوان «متد» بر مبنای آن ساخته شده است که البته در عالم سینما فیلم مطرحی نیست. پرسوناژهای این نمایشنامه 4 نفر متقاضی یک شغل مهم در یک کنسرسیوم جهانی چندملیتی به نامهای مرسدس (الهام پاوهنژاد) ، انریکه (امیرحسین رستمی)، کارلوس (سینا رازانی) و فرناندو پورتا (رضا مولایی) هستند. هر یک از آنها پس از پشت سر گذاشتن 3 نوبت مصاحبه سرانجام به مرحله نهایی راه یافتهاند. اینک از بین این 4 نفر متقاضی، 3 نفر باید از چرخه رقابت خارج شوند. روز مصاحبه نهایی، آنها در داخل شرکت با هیچ کس مواجه نمیشوند؛ به نظر میرسد که افرادی خارج از اتاق مصاحبه و آزمون متقاضیان را زیر نظر دارند، آنها را میبینند و مکالماتشان را میشنوند. پیامهای آزمونگیرندگان در قالب نامههای تعبیه شده در یک محفظه عجیب کشودار به متقاضیان ارائه میشود. 4 نفر داوطلب برای تصاحب شغل و خارج کردن یکدیگر از دور رقابت به هر ترفندی متوسل میشوند. آنها بهتدریج به هم شک میکنند و متوجه این نکته میشوند که ممکن است یک نفرشان متقاضی واقعی نبوده و از پرسنل کنسرسیوم باشد. در پایان پس از کشمکشهای فراوان معلوم میشود که همه اینها یک بازی بیش نبوده و تیم روانشناسی شرکت متشکل از مرسدس، کارلوس و انریکه وظیفه داشتهاند تا فرناندو پورتا را از طریق متد «گرون هلم» مورد آزمونهای دشوار روانشناختی و در موقعیتهای اخلاقی مختلف چالشبرانگیز قرار دهند تا به صلاحیت یا عدم صلاحیت وی برای احراز شغل کلیدی پی ببرند... . جوردی گالچران از طریق طرح این موضوع جذاب میکوشد تا پشتپرده هولناک و ضداخلاقی شرکتهای چندملیتی غربی را افشا کرده و نقاب از چهره آنها برگیرد. او نشان میدهد که این شرکتها چگونه انسانها را به رباتهای گوش به فرمان و متقاضیان کار را به ماکیاولیهای بیرحم و خودمدار تبدیل میکنند. نمایشنامه به تحلیلهای روانشناختی بسیار راه میدهد و ایده مرکزی آن بشدت یادآور آزمایشهای ضداخلاقی و غیرانسانی تاریخ علم روانشناسی است. متن «سیستم گرون هلم» مطابق با اصول کلاسیک نمایشنامهنویسی طراحی و نوشته شده است: مقدمه، طرح موضوع، معرفی پرسوناژها و موقعیت، گرهافکنی مکرر، شخصیتپردازی توأم با ماجراپردازی، تعلیق و در نهایت گرهگشایی. نمایشنامهنویس در ناگشوده نگه داشتن گرهها بالاخص گره اصلی تا دقایق پایانی بسیار موفق است و تا آخر ماجرا همیشه نه یک گام بلکه چند گام از تماشاگر جلوتر است ضمن آنکه او قصه را طوری پیش برده که امکان حدس زدن و پیشبینی را از مخاطبان گرفته است؛ رمز موفقیت «سیستم گرون هلم» در همین نکته نهفته است. در حقیقت اصلیترین امتیاز نمایشنامه رودست زدن مکرر به تماشاگر و غافلگیر کردن او است اما تمام امتیاز نمایش در این ویژگی خلاصه نشده است بلکه علاقهمند کردن تماشاگر به هر 4 شخصیت اصلی نیز کار بسیار دشواری بوده که در این نمایشنامه و در اجرای کوشک جلالی بهخوبی و با مهارت از همان دقایق نخست تحقق یافته است. بیتردید اگر نمایشنامهنویس نتواند انگیزه لازم را در مخاطب برای پیجویی سرنوشت شخصیتها ایجاد کند، موفق نخواهد شد وی را از طریق گرهافکنی و نقش بر آب کردن پیشبینیها به تعقیب ماجرا ترغیب کند. در تمام طول اجرا تماشاگر در پی آن است تا به هویت واقعی کاراکترها پی ببرد و ته ماجرا را حدس بزند. نمایشنامهنویس مکررا نقابهای مختلفی بر چهره شخصیتها مینشاند تا هویت واقعی افراد را پنهان کند و مسیرهای مختلفی را پیش پای تماشاگر میگشاید تا وی را از مسیر اصلی منحرف کند. این بازی مهیج در جذابترین فصل نمایش (فصل نقشآفرینی با کلاه) به اوج خود میرسد؛ در این فصل از متقاضیان استخدام خواسته میشود تا به این سوأل پاسخ دهند که در یک هواپیما حامل 4 نفر مسافر با شغلهای دلقک، سیاستمدار، ماتادور (گاوباز) و کشیش که در حال سقوط و در معرض انفجار است، تنها چتر نجات موجود باید نصیب چه کسی شود؟ نمایشنامهنویس با این ترفند میکوشد تا از چارچوب بسته محیط شرکت خارج شده و ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نمایشنامه را گسترش دهد اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که فصل مذکور با وجود محتوای بشدت تفکربرانگیزش به قصه اصلی پیوند نمیخورد و عملا نمایش را موقتا به یک مسیر انحرافی میکشاند. فصل تجسم سقوط هواپیما به عنوان نقطه اوج دقیقا در جایی از نمایشنامه تعبیه شده که منحنی کشش رو به نزول داشته است. گالچران با پیش کشیدن موضوع هواپیما دوباره تحرک و انرژی را به صحنه بازمیگرداند. اتکای بیش از حد بر کلام و دیالوگ، بزرگترین ایراد وارد بر «سیستم گرون هلم» است. این ایراد بر بیشتر اجراهای خارجی نمایشنامه (اعم از فیلم و نمایش صحنهای) نیز وارد است. تقریبا تمام متن نمایشنامه را میتوان به صورت صوتی و در قالب نمایش رادیویی اجرا کرد. فصل ایفای نقش با کلاه از معدود بخشهای نمایشنامه است که نویسنده کوشیده تا حدی از تسلط دیالوگ بکاهد اما در نهایت باز هم کلام در این فصل نقش مسلط خود را حفظ میکند. اجرای کوشک جلالی از معدود اجراهای نمایشنامه گالچران است که در آن تلاش کارگردان برای گریز از ساختار و قالب رادیویی با به کار بستن ترفندهایی نظیر استفاده از صندلی چرخدار، تأکید بر «اکت»، جاگیریهای مناسب و... مشهود است. هر چهار بازیگر بر نقش خود تسلط کامل دارند و هماهنگی مناسبی بینشان برقرار شده است. آنها بهخوبی تماشاگر را با خود همراه میکنند. بخش عمدهای از طنز حاکم بر نمایش مدیون بازی کمنقص هنرپیشههاست. کوشکجلالی با اجرای حرفهای خود نشان میدهد که چه درک عمیقی از نمایشنامه گالچران داشته است. آنچه جوردی گالچران در «سیستم گرون هلم» مطرح کرده، تاریخ مصرف ندارد؛ اتفاقا این نمایش در جهان مدرن امروز (مشخصا کشورهای اروپایی) که با معضل بیکاری دست به گریبان است و تحت سیطره اقتصاد بیمار خود بحرانهای مختلفی را تجربه میکند، حرف روز را میزند و حاوی نکات آموزندهای است برای نسل جوان که گاه به ظاهر دلفریب مدرنیته دل خوش میدارد و از باطن خوفناک آن غافل میماند. ارسال به دوستان
چهرهها
مشکل بودجه سهراب ارسال به دوستان
یادداشت سیدمهدی شجاعی برای فیلم محمد(ص)
مجیدی آغازگر یک تحول در سینمای دینی
سیدمهدی شجاعی برای فیلم محمد(ص) ساخته مجید مجیدی متنی نوشته که به شرح زیر است: فیلم پیامبر، بدون شک، کاری سترگ، تأثیرگذار و ماندگار است. مجیدی و تیم همراهش برای این کار، تمام دقت، خلاقیت، تجربه و توان خود را در طبق اخلاص نهادهاند و این ظرف اخلاص است که به همه عناصر فیلم، هویت و برکت بخشیده است. مهمترین هنر این فیلم پاسخ گفتن به یک نیاز یا خلأ تاریخی است و آن خلأ در یکی – دو جمله این است: یک روایت صحیح و صادقانه از پیامبر اکرم صلیالله و علیه و آله و سلم، روایتی که از اغراض و امراض و تحریفها به دور باشد و با حقیقت نسبتی درست برقرار کرده باشد. روایتی که در عین پایبندیاش به مستندات، از زبان و بیانی بلیغ و هنرمندانه بهره برده باشد. جای چنین نگاه و روایتی درباره پیامبر خاتم، در تاریخ سینمای ایران و جهان خالی بوده است. جدیترین اشکالی که تا به حال درباره این فیلم مطرح شده، گران تمام شدن آن است، یعنی هزینه زیادی که صرف تولید آن شده. این اشکال تا چه حد وارد است؟ اولاً باید دید که این کم و زیاد یا گران و ارزان بودن، بر چه اساسی و با چه قیاسی مطرح میشود؟ اگر گفته شود که در قیاس با دیگر تولیدات داخلی سینما در ژانر تاریخی - مذهبی، عرض میکنم که کدام وجه از این فیلم، قابل قیاس با تولیدات داخلی است که این وجه آن قابل قیاس باشد؟! نمیشود که شما عزمتان را برای یک سفر خارجی جزم کنید ولی برآورد هزینهها و تدارکاتتان را برمبنای سفر داخلی داشته باشید. اگر گفته شود که در قیاس با دیگر فیلمهای تاریخی در عرصههای جهان و بینالملل عرض میکنم که فقط یک فیلم را در این سطح نام ببرند که با کمتر از چند برابر هزینه این فیلم، ساخته شده باشد. و اگر گفته شود که در قیاس با مجموعه بودجه فرهنگی و هنری کشور، عرض میکنم که با آنچه فقط در سالهای اخیر از بودجه فرهنگی و هنری نفله و حیف و میل شده، 10 فیلم دیگر با همین اشل و هزینه میتوانسته ساخته شود و نشده، پولهایی که ردشان را در هر کجای عالم میتوان گرفت جز عالم فرهنگ و هنر و سینما و اگر گفته شود که در قیاس با بودجههایی که صرف دیگر افتخارات ملی میشود، مثل فوتبال و... عرض میکنم که... از شدت شرمساری چیزی نمیتوانم عرض کنم. بگذریم. ثانیاً: سخیفترین نوع برخورد با یک اثر هنری فاخر، بویژه در ساحت دینی، ارزیابی سمسارگری یا بساز و بفروشی نسبت به آن است. درست مثل این است که شما بخواهید مسجد شیخ لطفالله یا مسجد گوهرشاد را با محاسبه قیمت مصالح و گچ و سیمان، ارزیابی کنید یا هزینه و منفعت آن را با مدل آپارتمانسازی بسنجید. در مواجهه با آثار فاخر دینی، تنها مسالهای که باید مورد ارزیابی قرار بگیرد، این است که آیا اثر در انجام رسالت خود موفق بوده یا نه. اگر اثر چنان که باید و شاید از کار در آمده باشد و مأموریتش را درست به سرانجام رسانده باشد و به ارتباط مطلوبش با مخاطب رسیده باشد، مساله کم و زیادی هزینه یا ارزانی و گرانی، جایی برای طرح ندارد. ثالثاً و فارغ از بحث هنر و سینما و متعلقات آن، صرفاً در فضای معرفتی و عقیدتی بعضی از حرکات و اتفاقات هست که با هیچ معیار مادی قابل سنجش نیست. به عنوان مثال زدودن گرد و غبار تحریف از چهره ملکوتی حضرت - ابوطالب علیهالسلام- مطلبی نیست که بشود روی آن قیمت گذاشت. ابوطالبی که دشمنان اسلام و تشیع قرنها برای مشوه کردن چهره و شخصیت موحد و وارسته او تلاش کردهاند. اگر فیلم محمد(ص) هیچ کار دیگری نکرده باشد جز همین معرفی درست از چهره حضرت ابوطالب، برایش کافیست. آیا فیلم محمد(ص) کاملاً بیعیب و نقص است و هیچ نقد و اشکالی بر آن وارد نیست؟ این طور نیست. دیکته نانوشته است که غلط ندارد و تنها مصنوع و مخلوق خداست که در آن، عیب و نقص یافت نمیشود. در مقابل هیچ اثری نباید چنان مرعوب و مجذوب شد که عیب و نقصهایش را ندید. ولی بدتر از ندیدن عیب و نقصها، ندیدن فضایل و خوبیهاست. من ممکن است درباره برخی از عناصر فیلم، از فیلمنامه تا نور و حرکت و صدا، نقد و نظرهایی داشته باشم و آنها را در فضای خصوصی یا عمومی مطرح کنم ولی بیانصافی است اگر با عمده کردن آنها، ارزشها و امتیازات عمده و شاخص اثر را زیر سوال ببرم. باید توجه کرد که آقای مجیدی آغازگر یک حرکت یا تحول در سینمای دینی است، نه پایانبخش آن. درباره فیلم محمد(ص) هم معدود کسانی که از موضع تخریب و تخطئه با اثر برخورد میکنند، به مرور زمان و با دیدن تحسین و تمجید دیگران، بهتدریج تعدیل میشوند. گفته میشود که فیلم محمد (ص) با حمایت مستقیم مقام معظم رهبری ساخته شده. این قضیه تا چه حدی صحت دارد؟ بله. دقیقاً همین طور است و به نظر من، این خبری نیست که بیان آن، محتاج تأمل و تردید یا ابا و امتناع باشد. بلکه به عکس، این حرکتی است که باید با صدای بلند اعلام شود. چرا که جدیترین پیامها را برای سیاستگذاران و مدیران فرهنگی و هنری دارد. یکی از پیامها به مسؤولان نظام و سیاستگذاران و مدیران فرهنگی و هنری این است که: افق نگاهشان را و همتشان را اعتلا ببخشند. دلشان را به کارهای کوچک و سبک خوش نکنند. ذائقه و سلیقهشان را رشد بدهند و در عرصه فرهنگ و هنر به کارهای ضعیف و متوسط راضی نشوند. بدون تعارف و مداهنه میتوان گفت که فیلم عظیم و بیبدیل محمد(ص) محصول اعتماد مقام معظم رهبری به هنرمند متعهد است. پیام ایشان در این حرکت، برای کسانی که اهل درک و دریافت و صداقت هستند این است که ذخایر فرهنگی و هنری کشور را نهتنها رد و طرد نباید کرد که باید زمینه و بستر را برای ظهور ظرفیتها و قابلیتها و خلاقیتها و توانمندیهایشان، مهیا و هموار ساخت. یکی از بزرگترین مصائب ما این است که هرکسی از راه رسیده، شابلونی به دست گرفته و متأسفانه به قدر درک و فهم خودش، اهالی فرهنگ و هنر را دستهبندی و کدگذاری میکند و برهرکدام برچسبی از قبیل خودی و ناخودی و بیخودی و... میچسباند و متاسفانهتر اینکه به اقتضای قدرت نفوذ و جایگاه و منصبش، در عمل هم برایشان تعیین تکلیف میکند. هنرمندی مثل مجید مجیدی، منحصر به فرد است. جایگزین و مشابه ندارد، قابل تکثیر نیست. وقتی بستر برای ظهور و بروز خلاقیت و توانمندیاش فراهم شود، فیلم باشکوه و بیبدیل محمد(ص) خلق میشود. این حرکت مقام معظم رهبری، یک پیام جدی هم برای هنرمندان و پدیدآورندگان آثار سینمایی و تلویزیونی دارد. کسانی که در پی تولید و پخش آثارشان مورد تشویق و تحسین مقام معظم رهبری قرار گرفتهاند و آن پیام این است که تشویق و تقدیر ایشان از برخی فیلمها و سریالهای تاریخی و مذهبی، نه به معنای تایید تمام و کمال آن آثار است و نه شاخصی برای سطح سلیقه و توقع ایشان. اگر بخواهیم به شاخصی برای سطح سلیقه و توقع ایشان برسیم، باید فیلم محمد(ص) را ببینیم که از «ب بسمالله تا ت تمت» آن تحت نظارت و حمایتشان شکل گرفته. البته بعید است که برخی از این دوستان، توان یا تمایل دریافت این پیام را داشته باشند. و نکته دیگر اینکه: از نقش و یک عامل بسیار مهم و اساسی و تعیینکننده در این پروژه عظیم، نباید غافل بود و آن مدیریت و اجرای پروژه است. ارسال به دوستان
اخبار
کارگروه هنری جشنواره امام رضا(ع) برگزار شد ارسال به دوستان
تازهها
انتصاب مدیران جدید سیما ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|