مورخان غربی جنگهای صلیبی را چگونه روایت کردهاند؟
وحشیگری برای آمرزش گناهان!
دکتر محمدعلی چلونگر*: جـنگهای صلیبی در تاریخ اروپا از رویدادهای بسیار مهم و بزرگ است، چون نتایج بسیار بزرگی به بار آورد. این جـنگها، حدود 200 سال بین اروپای غربی و بخشی از دنیای اسلام درگرفت و باعث دگرگونی عظیمی در زندگی سـیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم مـغرب زمـین شد.
قبل از آنکه به پاسخ روایت مورخان غربی معاصر جنگهای صلیبی از علل و عوامل جنگهای صلیبی پرداخته شود، باید گفت دنیای غرب چون آغازگر این حرکت بود، مورخان معاصر این جنگها در آنـجا نسبت به مورخان دنیای اسلام بیشتر به حادثه پرداخته و علل و عوامل آن را بررسی کردهاند. شاید از جمله عللی که تاریخنگاران مسلمان معاصر جنگهای صلیبی کمتر به آن پرداختهاند، غافلگیر شدن مسلمانان در این حملات و هـجوم نـاگهانی غرب علیه جهان اسلام و از طرف دیگر بسنده کردن تاریخنگاران مسلمان به تاریخنگاری حولیات و بیتوجهی به تاریخنگاری موضوعات باشد. این جنگهای طولانی حتی نامی در زبانهای اسلامی در آن روزگاران نیافته است. عـبارت«حـروب الصلیبیه» که در ادب نوین عربی درباره جنگهای صلیبی بهکار رفته و میرود، در نوشتههای معاصر آن جنگها دیده نمیشود و آنان تنها واژههای «فرنگ» و «فرنگان»را در این پیوند به کار بردهاند.
در نوشتههای تاریخی مسلمانان رویـدادهای جـنگهای صلیبی به شیوهای ویژه مورد توجه نبوده بلکه بیشتر توجه مورخ به نشان دادن چهرهها و قهرمانان اسلامی درگیر در آن رویدادها بوده است. در این نوشتهها رویدادهای مربوط به جنگهای صلیبی بدون بـررسی عـلل و عـوامل آن گنجانیده شده است، رویدادهایی مـانند مـحاصرهها، جـنگها، قتل و غارتها، آتشبسهای موقت و گروگانگیریها ولی این فرنگان که بودند و آداب، رسوم، تاریخ، فرهنگ، اندیشه و شیوه زندگی آنان چه و چگونه بود؟ چـه عـواملی آنـان را به جنگ با مسلمانان گسیل داشت؟ آنان از کـدام کـشور و سرزمین آمده بودند و با مردم روم شرقی که تنها یورشگرانی بودند که سوریه تا آن روزگار میشناخت، چه تفاوتی داشتند؟ این پرسشهای مـهم تـاریخی از جـمله مطالبی است که مورخان مسلمان بدان نپرداختهاند. آنان بدین انـدیشه توجه نکردهاند که پیوندهای میان فرنگان را به شیوهای درست و دقیق مورد بررسی و پژوهش قرار دهند. گابریلی1 که یـکی از مـورخان مـشهور جنگهای صلیبی است و مجموعهای از گزارشهای 17 تن از مورخان مسلمان را پیرامون جنگهای صلیبی گرد آورده، بر این عقیده است کـه عـلت اصـلی اینکه مورخان مسلمان بهطور کلی این پدیده مهم تاریخی را که دنیای اسـلام در آن سـخت درگـیر بوده ناچیز شمرده و به شیوهای جامع بدان نپرداختند، همانا حس برتریجویی نسبت به غـرب در سـراسر قـرون وسطی بوده است.
برخلاف مورخان مسلمان، دنیای غرب و مورخان آن نسبت به این حـادثه واکـنش نشان داده و بهطور ویژه به علل و عوامل و توصیف آن پرداختهاند. تعدادی از روایتگران جنگهای صـلیبی خـود در ایـن جنگها حاضر بوده و از نزدیک شاهد صحنه نبرد بودهاند. رمون د اگیل2 مؤلف کتاب Histo risa francorum qui ceperunt Iherusalem از مردان کـلیسا بـوده که در جنگ اول صلیبی حاضر بود. فوشه دوشارتر3 نویسنده Gesta Francorum Iherusalem peregrinantiam از حاضران در مجمع کلرمون فرانسه و شاهد حـوادث جنگ اول صـلیبی بوده است. آلبرت داکس4 از تاریخنگاران آلمانی و معاصر جنگ اول صلیبی است که کتاب خود را با عـنوان Historia Hierosolymitana و مـشتمل بر حوادث سالهای 1103 تا 1120 میلادی تحریر کرده است. این سه کتاب بـخش کـوچکی از آثـار مورخان غربی معاصر جنگهای صلیبی است.
در آثار مورخان غربی معاصر جنگهای صلیبی، آن چیزی که بـه عـنوان مهمترین عامل این نبردها دیده میشود، تحلیل و تعلیل دینی و کیشی جنگهای صلیبی و اهـمیت دادن نـسبت به کلیسای غربی کاتولیک است. در آثار مورخان صلیبی در بحث تاریخی علل پیدایش جنگهای صلیبی توجه زیـادی بـه برداشت کلیسا از ایدهی جنگ مقدس معطوف شده است. روایتهای برجامانده عمدتا تـکیه بـر این مساله دارند که جنگهای صلیبی، مـبارزهای مـقدس بـر ضد ساراسنهای بیدین بوده است. این روایـتها مـسلمانان را مشرک معرفی و تأکید کردهاند که ستیز صلیبیان با آنان بخشی از مبارزه با کـافران عـصر باستان بوده است. گاه پیـروان اسـلام را محمدپرست خـوانده و گـاهی خـاطرنشان کردهاند آنان بتهای دیگری هـمچون ژوپیـتر و آپولو را نیز پرستش میکردهاند. همچنین از نبردهای صلیبی بهعنوان عملیات تلافیجویانه یاد کـرده و آنها را مولود توهینهایی دانستهاند که ساراسنها درباره پیروان مسیح روا داشته بـودند. در نـوشتههای آنان یک چیز فراتر از هـمه مـسائل نشان داده شده و آن اینکه جنگ صلیبی فقط پس از اینکه توجه کلیسا به نظریه جـنگ مـقدس جلب شده بود، امکان تـحقق یـافت.
ایـن ثابت میکند جـنگهای مزبور، واقعا جنگهای صـلیبی بـودند که عامل مذهب شعله آن را برافروخته بود. از دلایل اصلی وجود عامل مذهب در جنگهای صلیبی، جنبش بـزرگ احـیای مذهب است که در سدههای دهم و یـازدهم مـیلادی در غرب به وجود آمـد و نـتیجه آن احیای مذهب مسیحی در غـرب و بازگشت مجدد قدرت و هیبت قدیم به کلیسا و پاپ بود بهطوری که نظارت اصلی و دقیق بر همه کـلیسای غرب را دوباره به دست آورد. همچنین کـلیسا بـه قـدری تـقویت شـد که توانست همه امـور غرب مسیحی را تحت کنترل داشته باشد. این جنبش، همچنین سراسر غرب مسیحی را با مرکز اصلی آن در روم، پیـوند داد. نـتیجه دیـگر این حرکت برانگیختن شور مذهب در اروپا به مـنظور دادن قـدرت مـجدد سـیاسی و مـذهبی بـه کلیسا و در نتیجه تعمیق مفاهیم مسیحیت در مؤمنان بود، به نحوی که دین، محرک اصلی تفکر و عواطف مردم شد. از اینجا بود که شعارهایی از قبیل مسیحی نباید با برادر مـسیحی خود بجنگد، مطرح شد. در این شعارها گوشزد میشد که جنگ باید علیه مسلمانان صورت گیرد که در بسیاری از مناطق جهان به توسعه اسلام و تحقق پیروزیهای بزرگ مشغولند. به دنبال آن در سده یـازدهم ایـن احساس نیرومند در مسیحیان اروپا به وجود آمد که باید سرزمینهای مقدس را از دست مسلمانان نجات داد. مثلا تا سده یازدهم میلادی، زائران مسیحی به صورت گروههای کوچک به زیارت اماکن مقدسه در فـلسطین مـیرفتند اما با فرارسیدن سده یازدهم ظهور جنبش احیای مذهبی و افزایش شور و حماسه غربیان، کاروانهای زائران مسیحی در گروههای بزرگتری به فلسطین عزیمت میکردند.
سخنرانی - آغـازگر جـنگهای صلیبی - پاپ اوربان دوم در 27 نوامبر 1059 م در انجمن اسـقفها در کـلرمون، مؤید دینی و کیشی بودن این جنگ است. پاپ تصویر زندهای از جور و ستم بر کلیساهای مسیحی شرق مجسم ساخت. او همه را اعم از بینوا و توانگر، با عباراتی تـحریککننده بـرای کمک به برادران مـسیحی خـود در شرق دعوت کرد. مستمعان خطابه پاپ به خوبی منظورش را فهمیده بودند و همگی این فریاد مشهور را سر دادند که «این خواست خداست» و از آن پس بود که همه، علامت صلیب را حمل میکردند و با شور و اشـتیاقی جـنونآمیز برای آزادی قدس و تسلط بر شرق و تبلیغ و ترویج مسیحیت میان مسلمانان به سوی شرق اسلامی روی میآوردند.
در آثار مورخان غربی برای دینی جلوه دادن این جنگها، تکیه روی بعضی حوادث فردی که در آنها بـه مسیحیان شـرق ظلمی شده بود، میشود. این دسته نویسندگان حوادث فردی را تعمیم و گسترش میدهند و با تبلیغات وانمود میکنند کـه اسلام و مسلمانان به مسیحیان ظلم میکنند.
مساله دیگری که مورخان غـربی مـعاصر جـنگهای صلیبی در علت آغاز این نبردها روی آن دست میگذارند، ایجاد وحدت میان 2 کلیسای شرق و غرب به منظور تحقق یـک هـدف دینی یعنی افزایش قدرت مسیحیت برای مقاومت در برابر دشمنان بود که مسلمانان نـماینده آنـان بـودند. اگرچه فوشه دو شارتر که گزارشهایش درباره سخنرانی پاپ در کلرمون نزدیکتر است، به این موضوع اشارهای نـمیکند اما از نامههایی که خود پاپ اوربان نوشته این مساله به دست میآید. در نامهای کـه پاپ اواخر سال 1095 م به فـلمینگ مـیفرستد، صحبت اصلی وی هنوز پیرامون آزادی کلیساهای شرقی است و در آن اشارهای گذرا به بیتالمقدس شده است. در نامههایی که در سپتامبر و اکتبر سال 1096 نوشته شده، بیتالمقدس بهطور کامل و به صراحت هدف به شـمار آمده است.
انگیزه دیگری که مورخان صلیبی برای جنگها بیان میکنند، تصور کلی این بود که ثواب جنگ صلیبی عفو گناهان است. آشکار است که ایده بخشودگی گناهان، فقط هنگامی واقـعا مـوثر افتاد که با زیارت بیتالمقدس پیوند خورد. در قوانین مذهبی صادرشده جهت تحریک مؤمنان برای پیوستن به جنگهای صلیبی بیان میشد که هرکس فقط به دلایل مذهبی، صلیب بگیرد و در ایـن جـنگها شرکت کند از کفاره گناهانی که از طریق کلیسا بر وی تحمیل شده، آزاد میشود.
روایت مستشرقان قرون اخیر از علل و عوامل جنگهای صلیبی
مستشرقان قرون اخیر درباره جنگهای صلیبی آثار زیادی منتشر کـردهاند و در ایـن آثار زمینههای پیدایش این نبردها را از جوانب مختلف سیاسی، اجتماعی، مذهبی و اقتصادی مورد بررسی و ارزیابی و تحلیل قرار دادهاند. درباره انگیزه سیاسی جنگهای صلیبی مستشرقان معتقدند انگیزه عشق به اظـهار وجـود و کـسب منافع سیاسی، پادشاهان و حکام اروپا را بـه مـشارکت در جـنگهای صلیبی تشویق کرد. اکثر رهبران اروپا صرفا به خاطر واتیکان و فشارهای کلیسا و مردان مسیحی در جنگهای صلیبی شرکت کردند، زیرا تهدید شده بـودند کـه در صـورت اجرا نکردن خواست کلیسا، دستوراتی مبنی بر مـحرومیت آنـان از نعمتهای اخروی و تشویق مردم به اطاعت نکردن از آنها در دنیا، صادر خواهد شد. فردریک بارباروسا، ریچارد شیردل، فیلیپ اگوست و فـردریک دوم نـمونههای روشـنی از این مساله بودند. از دید این مستشرقان انگیزه شرکت آنان در جـنگهای صلیبی عشق به اظهار وجود و به دست آوردن نفوذ سیاسی و کسب تأثیر واتیکان بود. عامل دیگر جنگهای صـلیبی از دیـد مـستشرقان تضعیف امپراتوری بیزانس بود. بیزانس به مدت 7 قرن در تقاطع راههای اروپا و آسـیا قرار داشت و مانع تهاجم لشکریان آسیایی و اقوام چادرنشین استپها به اروپا بود. این امپراتوری بر اثر عـواملی چـند در آسـتانه جنگهای صلیبی ضعیف شده بود بهطوریکه دیگر نمیتوانست موفق به انجام ایـن عـمل خـطیر تاریخی شود. در حالی که بلغارها، روسها و بعضی اقوام دیگر بر دروازههای اروپایی آن هجوم میبردند، تـرکان مـشغول تـکهتکه کردن ایالات آسیایی آن بودند. ترکان سلجوقی، ادسا، انطاکیه، طرسوس و حتی نیقیه را از دست بیزانسیها خـارج کـرده بودند و از آن سوی بسفور چشم به قسطنطنیه دوخته بودند. امپراتور بیزانس با وجـود اخـتلافات تـاریخی با کلیسای روم و اروپای غربی سفرایی نزد پاپ اوربان دوم ارسال داشت و اروپای غربی را تشویق کرد او را در شـکست دادن تـرکان یاری کنند. امپراتور میگفت که مبارزه با این جماعت در خاک آسیا عاقلانهتر خـواهد بـود تـا آنکه دست روی دست نهند و منتظر سیل آنها از طریق شبهجزیره بالکان به پایتختهای اروپایی باشند.
درباره عـوامل تجاری جنگهای صلیبی بهطور خاص اشاره به عملکرد جمهوریهای کوچک ایتالیا واقـع در سـاحل شـمالی دریای مدیترانه بویژه جمهوری ونیز، جنوا و پیزا میشود. اینها میخواستند دامنه قدرت تجاری روزافزون خـود را بـسط دهـند. هنگامی که نورمانها سیسیل را از دست مسلمانان بیرون آوردند (1060-1091) و لشکریان مسیحی حوزه حـکومت مـسلمانان را در اسپانیا کاهش دادند (از 1085 به بعد)، مدیترانه غربی به روی بازرگانان اروپایی باز شد. شهرهای ایتالیایی از راه بنادر صـادرکـننده کالاهای داخلی و مصنوعات ورای آلپ، ثروتمندتر شدند و در صدد برآمدند به برتری مسلمانان در مدیترانه شـرقی پایـان داده، بازارهای شرق نزدیک را به روی کالاهای اروپایـی غـربی بـگشایند.
از دید برخی مستشرقان، نظام فئودالی که در آن روزگـار بـر اروپا حاکم بود، علاوه بر ایجاد روابط سوء میان بردگان و کشاورزان با فئودالها مـیان خـود فئودالها نیز روابط ناپسندی ایـجاد کـرده بود. جـنگها هـمچنان ادامـه داشت و هرجومرج بر زندگی عادی اروپاییـان سـایه افکنده بود. بنابراین از یک سو برخی حکام اروپایی مایل بودند که در شـرق بـه سرزمینی تازه که حاصلخیزتر و باثباتتر بـود، دست یابند و از سوی دیـگر قـوانین و مقررات وراثت فئودالی، طبقه پرجـمعیتی از جـوانان را به وجود آورده بود که مالک هیچچیزی نبودند، چرا که فقط برادران بزرگتر آنها حق ارث داشتند. لذا این جوانان کـه هـیچ سـهمی از ارث پدر نمیبردند، مایل بـودند بـه سرزمینهای جدید و افقهای تـازهای بـروند تا آنچه نتوانسته بودند به دست آورند، در شرق جبران کنند. بردگانی هم که در سـایه نـظام فئودالی اروپا در مزارع کار میکردند، جنگهای صـلیبی را فـرصت خوبی بـرای رهـایی از اربـابان فئودال یافتند. لذا با شـور و اشتیاق به نیروهای صلیبی پیوستند. علاوه بر این، گروه زیادی از قهرمانان و دلاورانی که در عصر فـئودالیزم، در جـنگ حرفهای شده بودند، تمایل داشتند صـرفا بـرای اظـهار قـدرت در جـنگهای صلیبی شرکت کـنند تـا تبدیل به قهرمانانی شوند که آوازه شهرتشان همه جهان را پر سازد.
همخوانی و ناهمخوانی تصویر و تصور مورخان معاصر و مـستشرقان از علل جنگهای صلیبی
مورخان معاصر جنگهای صـلیبی چـون گـرفتار تـعصب بـودند و نـگرش حاکم بر نوشتههای آنان تحت تأثیر این تعصب بود و اکثر نوشتهها در فضای روایتهای ساخته و پرداخته اربابان کلیسا بود، اساسا از ابتدای تماسها و برخوردهای اسلام و مسیحیت تا زمان نـبردهای صلیبی منابع مکتوب واقعی راجع به دین اسلام جز افسانههای ساخته و پرداخته اربابان کلیسا، چیزی در دسترس پیروان مسیح نبود تا درست از نادرست برای آنان قابل تشخیص باشد.
نه تنها کـوشش جـدی به منظور خلق آثار جدید و محققانه صورت نمیگرفت بلکه تلاش میشد این تصورات نادرست از اسلام به عنوان مآخذ شناخت این دین برای نسلهای آینده حفظ شود. در جریان ایـن جـنگها نیز اغلب روحانیان مسیحی هنوز اهتمام میورزیدند تا تصویر نفرتانگیزی از اسلام ارائه دهند و همچنان شناخت حقایق اسلام به عنوان یک دین، دور از ذهن مسیحیان بـاقی بـماند. این تصور و تصویر در اکثر نـوشتههای مـورخان معاصر جنگهای صلیبی دیده میشود. بهندرت افرادی همچون گیوبرت نوگنت از وقایعنگاران نخستین جنگ صلیبی پیدا میشود که اعتراف میکند محمد(ص) پیامبر مسلمانان است و آنـان قـومی یکتاپرست هستند. این نـوع نـگاه در بین مورخان جنگهای صلیبی موجب میشود تصویری که ارائه میدهند کمتر با واقعیتهای جنگ و جامعه مسلمانان همخوانی داشته باشد.
اما باید توجه داشت که همین جنگها موجب شد اروپایـیان از جـهات متعددی به سوی آشنایی و درک واقعیتهای جامعه اسلامی و شرق سوق داده شوند و این مساله باعث تغییر نگرش در بین غربیان شد. این تغییر نگرش از سالهای پایانی جنگهای صلیبی در بین محققان و مورخان غربی به وجود مـیآید و در نتیجه، در مـیان اروپاییان اندیشه فعالیتهای علمی قوت گرفت و کسانی مانند ریموند اول(1316 م)و پیش از وی راجر بیکن (1292 م)تأکید کردند استفاده از وسـایل جنگی به منظور متوقف کردن پیشروی اسلام و ترویج مسیحیت کافی نـیست. بـیکن در سـال 1268 م خطاب به پاپ نوشت: «راه صحیح انتشار مسیحیت این است که مردمان مسیحی سعی کنند حقیقت دین خویش را بـه کـافران (یعنی مسلمانان) بفهمانند و این از طریق وعظ و تبلیغ میسر میشود و برای دعوت و تبلیغ درسـت بـاید وسـایل کار در دست داشت که عبارت باشد از دانستن زبان اقوام دیگر و کاملا آشنا بودن با انـواع عقاید ایشان و تمییز دادن انواع با یکدیگر و دانستن طریقه صحیح استدلالی که بدان هـر عقیده را بتوان رد کرد و عـیب کـار مسیحیان در این است که این وسایل را در دست ندارند». در مقایسه همخوانی و ناهمخوانی تصویر مورخان معاصر جنگهای صلیبی و مستشرقان از علل جنگها به نظر میرسد تصویری که مستشرقان ارائه میدهند در بخشی از آثار متفاوت از مـعاصران جنگهاست و مستشرقان تلاش کردند خود را از تصویری که معاصران جنگها ارائه دادهاند، جدا کنند. با وجود این تلاش به نظر میرسد هردو گروه موضوع اسلام را بهعنوان یکی از عوامل این جنگها مطرح میکنند. برخی از ایـنان مساله اسلام را که در مدت چندین سده موجب وحشت پیروان مسیح شده و اروپا را در زمینههای فکری، سیاسی و اقتصادی بهطور جدی تهدید میکرده است و همچنین واکنش مسیحیان را نسبت به آن، خواه به صورت ستیزه فکری یـا در قـالب جنگ صلیبی، بخشی از نزاع دیرینه شرق و غرب دانستهاند. از جمله یاسیرس معتقد است مغربزمین از زمان یونانیان اساس بقای خود را در تضاد و رویارویی غرب و شرق نهاده است. تضاد غرب و شـرق از زمـان هرودت (حدود 484-425 ق م) بهعنوان تقابلی ظاهرا ابدی مطرح شده و همواره به صور گوناگونی نمایان شده است. یونانیان و ایرانیان، تقسیم شدن امپراتوری روم غربی و شرقی، تجزیه مسیحیت به شرقی و غـربی، بـاختر زمـین و اسلام، اروپا و آسیا جلوههای گوناگون مـختلف ایـن صـحنه تضاد هستند. تضاد و کشمکشهای اسلام و غرب را برخی محققان امروزی به عنوان حلقهای از زنجیره برخوردهای دائم بین شرق و غرب میدانند که به مـنزله نـوعی جـبر تاریخ با سرنوشتی اجتنابناپذیر است که هنوز نـیز ادامـه دارد. از این مساله که بگذریم دیدگاه مستشرقان امروزی فاصلهگیری از آرای گذشتگان خود است. آنان عمدتا علت واقعی را در ساختار اجتماعی و سیاسی کـشورهای اروپایـی جستوجو میکنند. بر این اساس دلایلی که درباره جنگها آمده اسـت با واقعیتهای آن روزگار منطبقتر است، چون آرای گذشتگان در فضای تعصبآلود قرون وسطی نوشته شده و در آن فضا اروپاییان نسبت بـه واقـعیتهای حـاکم در دنیای اسلام، جاهل بودند. دلایل ارائهشده توسط مستشرقان مسائل زیر است:
ازدیـاد نـسبی جمعیت اروپاییان، رقابت پاپ با امپراتورهای اروپا، پیشرفت نفوذ پاپ پس از اصلاحات پاپ گرگوار هفتم، جلوگیری از پیشرفت ترکان سلجوقی و روسیه و جـلوگیری از سـقوط قـسطنطنیه و ورود به شبهجزیره بالکان و جوش و خروش شوالیهها برای ابراز پهلوانی و قهرمانی. به نـظر مـیرسد ایـن تصویر به واقعیتهای جنگهای صلیبی نزدیکتر است.
*عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانـشگاه اصـفهان
..........................................................................................
پینوشت
1- Gobrieli
2- Raimond d Agiles
3- Foucher de charters
4- Albert d Dix