|
از علی پروین تا فرهاد کاظمی و امیر قلعهنویی
فوتبالیها کجا عزاداری میکنند؟
مهدی طاهرخانی: فوتبال و جامعه فعال آن، برشی از جامعه هستند که میشود خیلی از سنتها و باورها را به شکلی منسجم در آنجا دید. وقتی بحث مدگرایی مطرح میشود دیدن چهره فوتبالیستهای یک کشور به خوبی نشان میدهد چه خطی از مد در آن کشور دنبال میشود. در ایران هم موضوع به همین منوال است. اگرچه فوتبال بهعنوان یک رشته وارداتی حدود 80 سال قبل توسط ملوانان انگلیسی از جنوب ایران وارد این مرز و بوم شد اما همانند خیلی از کالاهای دیگر ما آن را بومیسازی کردیم و حالا زیرینترین لایههای عقیدتی و مذهبیمان در همین فوتبال و بازیکنانش دیده میشود. بازیکنان و مربیان فراوانی را در همین فوتبال خودمان داریم که علاوه بر حضور فعال در عزاداریهای ماه محرم، خود از خادمان و مداحان دستگاه اباعبدالله به شمار میروند. از آنجا که خاستگاه اکثر فوتبالیستهای ما از طبقههای پایین جامعه است اما باورهای مذهبی بسیار محکمی در این رشته دیده میشود. شاید قبل از پیروزی انقلاب با توجه به فضای آن روز جامعه، کمتر به این موضوع پرداخته میشد اما حالا با توجه به تغییر فرهنگ جامعه، حضور پررنگتری از جامعه فوتبال را در عزاداریهای محرم میبینیم. در ادامه به سرشناسترین چهرههای فوتبالی میپردازیم که حضور پررنگی در مراسم عزاداری دارند. ارسال به دوستان
درباره علی دایی و موجی که به راه انداخت
بردن به چه قیمتی؟
محمدحسین عباسی: «یک مشت بازیگر دور هم جمع شدهاند».این، تندترین بخش از مصاحبه علی دایی است. گفتوگویی که چندی پیش روی جلد همه روزنامههای ورزشی درج شده تا تحسینکنندگان تکراری آقای شهریار، باز هم او را با توهم ایستادن در مقابل یک موج، بستایند. برای بتسازهای نابینا، اتهامزنی همیشگی علی دایی به دیگران و تئوری توطئه ترک نشدنی او، هیچوقت به دلیل محکمهپسندی نیاز نداشته اما این، بهانهای نخواهد بود تا سرمربی صبای قم باز هم پشت اتهامهایش به دیگران سنگر بگیرد و از سوال و قضاوت در امان بماند. حقیقتا علی دایی نگران چیست؟ نگران خانواده هادی نوروزی یا تعویق یک روزه بازی تیمش با پرسپولیس؟ تردیدی وجود ندارد که بخشی از انتقادهای علی دایی درباره موج ایجاد شده برای نمایش و استفاده تبلیغاتی از مرگ هادی نوروزی بیبرو برگرد درست است اما چه بهانهای، پای انتقادهای او را به این ماجرا باز میکند؟ آنچه در مصاحبه او بیشتر از هر چیز دیگری به چشم میآید، اشاره مداوم آقای مربی به زمان برگزاری بازی با پرسپولیس است. او عصبانی شده که مدیران سازمان لیگ تصمیم گرفتهاند مسابقه پرسپولیس- صبا را به جای روز پنجشنبه 23 مهر، روز جمعه 24 مهر برگزار کنند. دایی، مدیران سازمان لیگ و برنامهریزی آنها را به کمک به پرسپولیس متهم میکند و لابد ابدا از خودش نمیپرسد چنین کمک کوچکی به تیمی که کاپیتانش را از دست داده، چه ایرادی میتواند داشته باشد؟ شهریار به بازی کردن پرسپولیس در روز جمعه معترض است، آن هم در شرایطی که بازیکنان باید 72 ساعت قبل از بازیها از تیم ملی به باشگاه تحویل داده شوند و طبیعتا وقتی استقلال و سپاهان به عنوان تیمهای صاحب ملیپوش جمعه بازی میکنند، پرسپولیس نیز دلیلی برای پنجشنبه بازی کردن بعد از بازی تیم ملی در روز سهشنبه نداشته است. برخلاف تصور دایی البته عقب افتادن یک روزه مسابقه، تاثیر خاصی روی پرسپولیس نخواهد داشت. این تیم تنها یک مهره فیکس در ترکیب تیم ملی داشته و سه بازیکن نیمکتنشین که لازم نیست شهریار درباره رفع خستگیشان، نگران شود! علی دایی فیلم بازی نمیکند. این را همان روزی فهمیدیم که با راهآهن از روی پرسپولیس نیمه جان رد شد و طوری مشتهایش را گره کرد که انگار بزرگترین دشمن زندگیاش را شکست داده است. دایی دروغ نمیگوید، او میخواهد به هر قیمتی که شده برنده باشد و هیچوقت برایش مهم نبود که در این راه، چه کسانی نقش قربانی را بازی میکنند. او هیچ احساس خاصی به پرسپولیس ندارد و از بد حادثه، حتی فیلم بازی کردن را بلد نیست که تصور کنیم قلب او حتی یک دقیقه بیشتر از خودش، برای پرسپولیس تپیده باشد. او که زمانی اتوبوس باشگاه را به بهانه پول نگرفتن متوقف میکرد، حالا حتی در روزهای تلخ جان سپردن کاپیتان باشگاه نیز با همان روحیه زمخت همیشگی مشغول نشان دادن دندانهای مصاحبهاش به پرسپولیسیهای عزادار شده و از زمان بازی تیمش با سرخها انتقاد میکند. کاش شهریار حداقل دروغ گفتن بلد بود و میشد تصویر بهتری- حتی به دروغ - از او در ذهن داشت. بازی با نتیجه یک-یک به پایان رسید اما او بازنده واقعی این نبرد بود؛ الان نه ولی قطعا بعدها متوجه اشتباهش خواهد شد. ارسال به دوستان
پشتپرده خبری که سایت باشگاه استقلال آن را حذف کرد
شیطنت رسانهای و عصبانیت برهانی
باربد بهداد: چندی پیش سایت باشگاه استقلال در حرکتی عجیب یک تکذیبیه درباره مصاحبه برهانی روی خروجیاش گذاشت اما ناگهان خودش آن را تکذیب کرد! کمتر کسی در انتها متوجه شد چرا سایت اصلی باشگاه باید خبر تکذیب یک مصاحبه را بلافاصله از روی سایتش بردارد؟ همه چیز از دادگاه امیر قلعهنویی و جواد نکونام آغاز شد. از بین جامعه خبرنگاران تنها خبرنگار یک سایت از این موضوع مطلع بود از این رو خودش را به محل دادگاه رساند و با دیدن برهانی که از قضا این دو یکدیگر را به خوبی میشناسند (چرا که این خبرنگار مربوط به حوزه استقلال است و سالها در تمرینات آبیپوشان حضور مستمر دارد) شروع به گرفتن یک مصاحبه کوتاه از برهانی میکند. مهاجم استقلال که کاملا مشخص بود از دیدن این خبرنگار جا خورده است 2 اظهارنظر متضاد کرد. نخست اینکه تنها نقش راننده نکونام را داشته و سپس مدعی شد میخواهد بین قلعهنویی و کاپیتان سابق تیمملی وساطت کند که با نیامدن قلعهنویی و تنها حضور موکلش این برنامه به هم خورد اما اتفاق دوم زمانی رخ داد که خبرنگار فوق برای پوشش بهتر خبر، آن را همزمان به چند خبرگزاری سرشناس و رسمی مخابره کرد. به همین علت بود که حضور برهانی در دادگاه که در اصل نقش شاهد نکونام را داشت و نه راننده و آشتی دهنده، مثل بمب در دنیای مجازی پیچید. اما صبح روز دوشنبه سایت باشگاه استقلال با هجوم به همه سایتهایی که مصاحبه برهانی را کار کرده بودند مدعی شد که آن صحبتها فضایی بوده و حتی سایت باشگاه حق شکایت را برای خودش محفوظ نگه میدارد اما این متن بلافاصله با واکنش تند برهانی مواجه شد و این بازیکن ضمن تماس با روابط عمومی باشگاه گفت: «من با همه آن سایتها حرف نزدم اما آن مصاحبه کاملا صحیح است که خودم با یک خبرنگار انجامش دادم». بعد از واکنش برهانی و اصرار او، سایت باشگاه هم مجبور به حذف خبر شد و برای اینکه دل برهانی را به دست بیاورد ناگهان یک خبر کاملا بیربط درباره برهانی رفت و نوشت: «... یکی از این بازیکنان که همواره تلاش کرده است تا بدون حاشیه و تنها برای موفقیت استقلال تمرین و تلاش کند، آرش برهانی است آرش که در ابتدای فصل با نظر مستقیم پرویز مظلومی و با علاقه قلبی بدون توجه به مشکلات در این تیم ماند از جمله بازیکنانی است که در موفقیت این روزهای استقلال نقش پررنگ و غیرقابل انکاری دارد. برهانی که هر زمان کادر فنی به او نیاز داشته، توانسته عصای دست استقلالیها باشد در تمرینات حضور منظمی دارد تا بتواند این روزها در نقش جدید خود که الگو و یکی از بازیکنان بزرگ استقلال است، نمره قبولی بگیرد. شماره 9 استقلالیها در این فصل هر زمان که به میدان رفته است، بسیار تاثیرگذار بوده و به ثمر رساندن گل تساوی استقلال برابر راهآهن و پاس گل بینظیر وی در دیدار برابر سیاهجامگان مشهد از این دست هنرنماییهای وی هستند. بهترین گلزن تاریخ باشگاه استقلال در تمام این مدت سعی کرده است بدون آنکه درگیر حواشی رسانهای شود، تنها برای موفقیت استقلال گام بردارد». این متن به خوبی نشان میدهد که همکاران ما در سایت باشگاه استقلال برای به دست آوردن دل برهانی راضی شدند در میان اخبار مهمشان ناگهان این گزارش کاملا سفارشی را برای راضی کردن مهاجم شماره 9 آبیها کار کنند. ارسال به دوستان
آنچه بر سر فوتبال ما آمد
علیرضا اشرف: فوتبالی که در مستطیل سبزش، سرخ آتش هیاهو و ناهنجاری موج میزند، آینده سیاهی دارد. تا بوده در ورزش ایران بزرگان اخلاقمدار حضور داشتهاند و در هر برههای یک یا چند نفر «معلم اخلاق» بودهاند. از عباس اکرامیبزرگ و امیرمسعود برومند گرفته تا پرویز دهداری و محراب شاهرخی و جدیدتر ناصر حجازی و حسین فرکی و دیگرانی که بودند و هستند، اخلاق را به فوتبال اولویت دادهاند. هرچه پیش میرویم اما نسل معلمهای اخلاق رو به انقراض است و آنچه میماند فقط هیاهو، جنجال، حاشیه و بداخلاقی است. فوتبال گذشته ایران مثل چمنهای ورزشگاههایش سبز بود. فوتبالیست بیادبی اگر بود خیلی زود در حجم لطیف و اتمسفر اخلاقمدار آن روزگار محو میشد. فوتبال ورزش بزرگان بود، بزرگانی که از جوانی بزرگ بودند چون شعارشان اول اخلاق دوم ورزش بود. هرچه در تاریخ فوتبال ایران بیشتر جستوجو کنیم و در زمان عقبتر برویم، بیشتر انسانهای فرهیخته و بااخلاق پیدا میکنیم. فراوانی اینگونه فوتبالیستها روزبهروز کمتر شده و حالا کار بهجایی رسیده که آنکه اخلاق دارد، خانهنشین است و آن که اخلاق دارد و توانسته در خانه نماند، عذاب میکشد. در چند سال اخیر که لیگ فوتبال ایران نام حرفهای گرفته چند مربی بااخلاق از دور خارج شدهاند؟ مثل همایون شاهرخیها و حمید علیدوستیها چرا دیگر نیستند؟ فوتبال ایران این روزها فقیر است، پول دارد اما فقیر است. تنگدستی و تهیدستی فوتبال ایران با پول حل نمیشود چرا که فقرش فرهنگی است. فوتبالیست جوان امروز نمیداند یا نمیخواهد بداند که اصل اخلاق و فرهنگ است نه شوت محکم و تکل بلند. آن قدیمترها اگر فوتبالیستی جواب سرمربی و همبازی یا حتی رقیبش را میداد، هیاهو بلند میشد یک جواب نه توهین و افترا آن همه جنجال به پا میکرد و آقای حاضر جواب کمکم یا پشیمان و نادم عذرخواهی میکرد یا میرفت که میرفت. امروز همین که فوتبالیستها در هر تکل یا تنه حتی با هم درگیر نمیشوند و به هم سیلی نمیزنند باید خدا را شکر کرد.فوتبال سبز قدیم این روزها صورتش سرخ است. سرخیاش به قول اخوان ثالث، «یادگار سیلی سرد زمستان» اخلاق است. هر بار هر نفر در زمین چمن دشمنام میدهند، صورت فوتبال از شرم گل میاندازد. دیگر چیزی نمانده فوتبال ایران از شرم جان دهد. فوتبالیست معروف پیش چشم میلیونها نفر کلامی را از دهانش خارج کرده که با هیچ معیاری نمیگنجد. نه فقط او که دهها و بلکه صدها فوتبالیست دیگر اعم از نامدار و گمنام همین شیوه را دنبال میکنند. دشنام دادن شده مهر شناسنامه آنها و انگار اگر روزی فحش ندهند زبانشان لال میشود. روی سکوها هم اوضاع بهتر که نیست، بدتر هم هست. تأسفآورترین صحنه فوتبال ایران تصویر مردی بود که با 2 دست گوشهای پسر کوچکش را گرفته بود تا دلبندش فحشهای ریتمیک هواداران را نشنود. دهها هزار نفر به راحتی آب خوردن و بیخیال ادب و فرهنگ، اخلاق، فضای ورزشگاهها را – که قاعدتا جای مقدسی است – با زشتترین کلام آلوده میکنند. بوی گندیدگی اخلاق فوتبالیستها و فوتبالدوستهای ایرانی مدتی است بلند شده ولی کسی حواسش نیست. این میان اندک فوتبالیستهای بااخلاق و انگشتشمار هوادران بافرهنگ گمند و صدایشان به جایی نمیرسد. تاسفبارتر اینکه در هیاهوی دشنامگوییها و «اخلاقکشان» فوتبال ایران حتی مرگ هادی نوروزی جوان و بااخلاق هم این عده را بیدار نکرد. گویی تتمه اخلاق هم با مرگ نوروزیها در حال محو شدن است.ادبیات لمپنی، واژگان سخیف و بیادبی، پرخاشگری، عصبیت و عصبانیت، هشدار میدهند که روزی شاید فوتبال، «سیاهترین» تفریح ایرانیان شود. آن روز دیگر هیچ پدری فرزندش را به ورزشگاه نمیبرد، هیچ کانال تلویزیونی فوتبال داخلی پخش نمیکند، هیچ روزنامهای تیتر یک خود را به حرفهای مربی و فوتبالیست اختصاص نمیدهد و استادیومها خلوتترین مکانهای شهر میشوند. فوتبال سبز دیروز، امروز از شرم بیاخلاقیها سرخ شده و با این روند، میرود که رویش سیاه شود. اکنون وقت بیدار شدن از خواب خرگوشی است. هواداران، فوتبالیستها، مربیان، «معلمهای اخلاق» و رسانهها هر یک در این بیداری مقدس نقش خواهند داشت. ارسال به دوستان
در نقد فیفا و اتفاقاتش فساد تا ریشه
رسوایی و فساد در فیفا امکانپذیر است چون طرفداران فوتبال نمیخواهند چیزی در مورد آن بدانند. سپ بلاتر و میشل پلاتینی به طور موقت از ریاست فیفا و یوفا محروم شدند و تنها راهحل باقیمانده برای فدراسیون جهانی فوتبال، ریاست کسی است که متعلق به این سازمان نباشد. راس فیفا فاسد شده و فدراسیون جهانی فوتبال در دریایی از رسوایی و بخشش غرق شده است. سپ بلاتر رئیس فیفا، میشل پلاتینی، رئیس یوفا و ژرمی والکه، نایبرئیس پیشین فیفا، 3 فرد قدرتمند در اداره دنیای فوتبال به دلیل رشوه به طور موقت از هرگونه فعالیت مرتبط با این ورزش محروم شدند. پلاتینی و چونگ مونگجون درحالی نامزد ریاست فیفا شدند که بلاتر در سال جاری از سمت خود بازنشسته خواهد شد. انتظار میرفت هر دو از نامزد شدن انصراف دهند اما هفته گذشته اعضای فیفا حمایت خود را از پلاتینی در این ارتباط اعلام کردند. نمیتوان به رئیس موقت فیفا یعنی «عیسی حیاتو» نیز اعتماد چندانی داشت. آیا او نفر بعدی است که رسواییاش اعلام خواهد شد؟ اگر این اتفاق بیفتد، تعجببرانگیز نیست. در انتخابات اخیر ریاست فیفا، حیاتو به بلاتر رای داد. او در اینباره گفت: او صادقترین فرد در اطراف من است. چیزی که واضح است، رئیس بعدی فیفا باید فردی باشد که به این سازمان تعلق نداشته باشد. کسی که سمتی عالی در فیفا نداشته باشد. فدراسیون جهانی فوتبال در سالهای اخیر، همیشه فردی از سازمان خود را بر این مسند نشانده است البته بهتر است گفته شود چند دهه است که انتخاب رئیس فیفا به همین منوال است. از زمانی که «ژائو هاولانژ» برزیلی از سال 1974، ریاست فیفا را برعهده گرفت و بلاتر در کنار او بهعنوان مدیر اجرایی از سال 1981 کار خود را آغاز کرد نیز اینچنین بوده است. حکومت سالخورده فیفا از جامعه مدرن و دموکراتیک فاصله دارد و همچون آفریقاییها و افرادی از آمریکای لاتین، حکومت استبدادی را در پیش گرفته است. اعضای فیفا کسی را از بین نبردهاند اما همچون کوتولههای سوءاستفادهگر در حال تفریح هستند. همچنین لیونل مسی و خاویر ماسکرانو کسی را نکشتهاند اما مالیات اسپانیا را دور زدهاند. هر دو بازیکن بارسلونا به همراه مدیر برنامههایشان میخواهند خود را بالاتر از قانون نشان بدهند. تعجببرانگیز است که آنها، تنها کسانی هستند که در راس فوتبال حرفهای دست به چنین کاری زده و تخلف میکنند. آنها همچون مدیران دستگیر شده فیفا و مورد تحقیق قرار گرفته FBI، تنها کسانی هستند که به دزدیدن پولها مشغول هستند! مطمئن هستیم زمانی که جک وارنر، نیکولاس لئوز و دیگر دستیارانش در ماه مه دستگیر و محروم شدند، بلاتر از ترس به خود میلرزید. خیلی دیگر از بازیکنان باشگاههای بزرگ در همین شرایط به سر میبرند. همچنین مدیر برنامههای فوتبالیستها، مربیان و مدیران دیگر باشگاهها هر لحظه از افشای تخلف خود ترس دارند. رسانه، درباره افشای این رسواییها مسؤولیت دارد و ترسی ندارد که از لحاظ قانونی برایش مشکلی ایجاد شده یا اینکه منابع خبری خوب خود را از دست بدهد. رسانه همچنین با جامعه بزرگ فوتبالی روبهرو است که بدون آگاهی، در پنهان کردن این رسواییها نقش دارد. متحدانی که در جهان فوتبال حضور دارند، نمیخواهند مردم از کارهایی که میکنند خبر داشته باشند. طرفدار فوتبال بودن یعنی بازگشت به سرزمین کودکی، سرزمینی معصوم که فعالیتهای عقلانی روزانه در آن معنایی ندارند و هیچگونه مسؤولیتپذیری در آن دیده نمیشود. زمانی که ما از رسوایی افراد حاکم خبردار میشویم، گویی نبود «بابانوئل» یا «سه پادشاه مجوس» را کشف کردهاند. اغلب دوستداران فوتبال و روزنامهنگاران ترجیح میدهند دنیایی رویایی بسازند که در آن، قهرمانان ما بیرون از زمین از شخصیت بالا و خوبی برخوردارند. برای همین و نه به هیچ دلیل دیگری، سالهاست قهرمانان ما از این موضوع سوءاستفاده کردهاند. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|