«بگلیم یالچین»، فعال اسلامی ترک در گفتوگو با «وطن امروز»:
خرج میکنند تا حماسه اربعین دیده نشود
اشاره: حاجیه خانم «بگلیم یالچین» را آنهایی میشناسند که در شهر «ایغدیر» ترکیه شاهد فعالیتهای اسلامی او بودهاند. او که متولد سال 1960 میلادی در ترکیه است، متعلق به جریانی است که دین را در تمام شئون زندگی جاری میداند. از ابتدای دهه 80 میلادی با اندیشههای امام و انقلاب آشنا میشود و تلاش میکند آن را در چارچوب زندگی خود و همشهریهایش پیاده کند. حرکت زینبی او با برپایی دسته عزاداری زنان در شهر ایغدیر گامی مهم و جریانساز در این کشور شد. چاپ عکس او در صف اول حرکت عزاداری در روزنامههای ترکیه از مهم بودن این حرکت حکایت دارد. او برای این جریان چندین بار از سوی دستگاههای امنیتی حکومت ترکیه مورد بازخواست قرار گرفت اما این مسائل باعث نشد از پای بنشیند و حرکت او هر روز همهگیرتر شده است؛ تا جایی که امروز بر خلاف جریان حکومت ترکیه، او با کمکهایی که از شیعیان ترکیه جمعآوری میکند به کمک مدافعان حرم حضرت زینب(س) در سوریه میشتابد. یالچین را امروز در ترکیه به «خمینیچی» و «حزباللهچی» میشناسند. این سالها سفرهای یالچین به کشورهای مختلف منطقه، اروپا و آمریکا زیاد شده است تا هم برای رزمندگان مقاومت کمکهای مردمی جمعآوری کند و هم به تبلیغ اندیشه خود بپردازد. پای صحبتهای او مینشینیم تا از مشاهدات میدانی و عینی خود از تحولات منطقه بگوید.
***
شما چند سال است در زمینه انقلاب اسلامی فعالیت دارید؛ بفرمایید طی این سالها فعالیت شما در منطقهتان دستخوش چه تحولاتی بوده است؟
من از سال 1984 (1363 شمسی) یعنی 31 سال پیش با انقلاب اسلامی بهصورت جدی آشنا شدم و در این مسیر قرار گرفتم. من طی این سالها در زمینه تبلیغ معارف دینی رشد فزایندهای را در حوزههای مربوط به بانوان باحجاب شاهد بودهام. همچنین اقدامات متنوعی در زمانها و مکانهای مختلف داشتهایم از جمله رشد فزایندهای در تعداد بانوانی که با حجاب و پوشش سیاه در مراسم محرم و ختم و یادبود شرکت میکنند را داشتهایم، مراسم ویژه در سالروزها را توسعه دادهایم، مراسم ویژه ماه محرم هر سال بیش از پیش افزایش پیدا کرده، همچنین سالهای درازی است بهصورت متمادی سفرهای عمره و کربلا را برنامهریزی میکنیم، همچنین سفرهای خانوادگی ویژه به مشهد مقدس از برنامههای بسیار مؤثر ماست که در فواصل زمانی مختلف به انجام میرسانیم.
آیا به نظر شما طی این سالها بر تعداد طرفداران انقلاب اسلامی در ترکیه اضافه شده است؟ برخورد شما با اسلام آمریکایی که در چارچوب مدرنیزاسیون آتاترکی ظهور و بروز مییابد، چگونه است؟
بهطور قطع میگویم طرفداران و شیفتگان انقلاب اسلامی زیاد شدهاند. در حالی که روند رسانهای علیه انقلاب و امام خمینی طولانی بوده است، بحمدالله آن روند با شکست مواجه شده است و امروز در نقطه مطلوبی قرار داریم، و دشمنی شدیدی را در ترکیه شاهد نیستیم. در عین حال هنوز تعداد طرفداران آگاه زیاد نیست اما در عقبه و پسزمینه سفرهای زیارتی در میان عامه مردم رشد فرهنگی چشمگیری را شاهدیم. باید بگویم من بهعنوان مسلمانی که در سالیان نه چندان دور از نزدیک شاهد میدانداری اسلام آمریکایی بر بستر مدرنیزاسیون بودهام فکر میکنم سیستم کشورم نیز از دام این گرفتاریها در حال رها شدن است.
لطفا یک چارچوب فکری درباره مسائل سیاسی و اجتماعی داخلی و منطقهای مرتبط با ترکیه را بیان بفرمایید.
از زمانی که ترکیه به عنوان یکی از رؤسای مشترک پروژه خاورمیانه بزرگ وارد میدان شد و مسؤولیت قبول کرد تاکنون تلاش ویژهای برای احیای تفکر عثمانیگری را آغاز کرده و در جهت تبلیغ و تحمیل خلیفهگری عثمانی به کشورهای دارای اکثریت سنی فعالیت گستردهای را انجام میدهد. در حال حاضر دولت حاکم هدف سیستم حاکمیت مطلق ریاستی [ریاستجمهوری] را دنبال میکند. آمریکا و متحدانش نیز علاوه بر تاکید و تعقیب اهداف «امپریالیستی» و نیات «استعماری» خود در جهت غارت ثروتهای طبیعی کشورها، برای تامین امنیت اسرائیل سیاستهای ویژهای را دنبال میکنند که در کنار دیگر ابزارهای دستنشانده این سیاست از قبیل اردن، آلسعود، قطر و مصر؛ ترکیه نیز نقش برجستهای در حمایتهای همهجانبه مادی (نرمافزاری و سختافزاری) و حتی معنوی این سیاست ایفا میکند و رویای کشورگشایی و اشغال سوریه را در سر میپروراند. در ترکیه من و امثال من شدیدا به این سیاست رسوا و مشمئزکننده معترضیم. ما نمیتوانیم در ترکیه در یک مقیاس جدی از موجودیت خط مقاومت حرفی بزنیم. متاسفانه نمیتوان بهطور مستقل به مفهوم «مقاومت» در ترکیه و ملزومات آن پرداخت. در زینبیه استانبول تظاهرات و اعتراضات اندکی را مشاهده میکنیم، بویژه در منطقه «هاتای» و اطراف آن؛ در کنار همه عوامل یک نکته مهم این است که مردم از حضور در صحنه غفلت میکنند. شاهد نوع ضعیفی از حمایت از فلسطین در شبکههای اجتماعی فضای مجازی و طرفداریهایی در حد انتشار خبر و نیز گسیل حمایتهای مالی اندکی از طرف ما به دوستداران و مدافعان حرم اهل بیت(ع) که در سوریه مبارزه میکنند هستیم. در ترکیه قبل از هر چیز باید مفهوم اسلام و مبارزه در بنیادها اثر بگذارد تا شاهد شکل گرفتن فاکتور مقاومت باشیم اما هنوز این اتفاق نیفتاده است.
نگرشهای خودتان را درباره انقلاب اسلامی، حزبالله لبنان و مقاومت سوریه و داعش بیان کنید.
یک واقعیت موجود که من در تمام این سفرها احساس کردم این بود که اگر تاثیر عمیق بر عراق، سوریه، یمن، لبنان و افغانستان از سوی تفکر انقلابی ایران نبود؛ اصلا نمیتوانستیم از مقاومت حرفی بزنیم. مقاومت بدون رهبر و هدف بیمعناست. همچنین اگر حمایت و آموزش به عنوان فاکتورهای دیگر مقاومت وجود نداشته باشد مقاومت بیمعناست. همه این کشورها به دلیل اعتقاد به یک آرمان مشترک و به دلیل فرهنگ اصیل انقلابی و عاشورایی که در آنها نهادینه شده است در این مسیر ثابتقدم شدهاند و در همه اینها الگوپذیری و تأثیر از ایران و انقلاب اسلامی مشخص است. ایران از همین منظر و به اینصورت خط مقاومت کشورهای همسایه را حمایت کرده است. آموزشهایی که در مدارس و از طریق رسانههای جمعی ارائه میشود، جبهه مقاومت را بهوجود آورده و تقویت میکند. جنبش «انصارالله»، «حزبالله لبنان»، «حزبالله عراق» و مقاومت سوریه همه در سایه همین تفکر و فرهنگ انقلابی بهوجود آمدهاند و در نتیجه ارتباط تنگاتنگ میان آموزش، فرهنگسازی و سیاست آنها وجود دارد. همچنین در سایه این مفاهیم امروز حزبالله لبنان، حزبالله عراق، جنبش انصارالله یمن و مقاومت سوریه را قدرتمندانه در صحنه میبینیم. اما به موازات اینها هنوز شیفتگان اهل بیت(ع) و علویون ترکیه نتوانستهاند منسجم شوند. بویژه اینکه هنوز آموزش در مدارس به بلوغ نرسیده و شیوههای آموزشی فراخور نیازها پیشرفت نداشته و این یکی از اصلیترین دلایل عدم موفقیت در این راستاست. برای روشن شدن مساله توجه کنیم به رشد شیعیان نیجریه که فاصله زمانی آغاز فعالیت آنها از دوران ما زیاد هم دور نیست. اما بسط تفکر و فرهنگ انقلابی در لایههای مختلف آنها بویژه از طریق نظام آموزشی باعث شده رشد این تفکر در آنجا بسیار سریع باشد. به نظرم تنها کشوری که عشق اهل بیت(ع) و معارف مربوط به آن را در دنیا منعکس و ارائه میکند ایران است. امروز همه دنیا میداند آمریکا و متحدانش به دنبال اجرای پروژه خاورمیانه بزرگ مترصد تجزیه کشورها و مدیریت تکههای آنها در جهت منافع خودشان هستند. دین علیه دین، اعتقاد علیه اعتقاد، مذهب علیه مذهب. از یک معنای واحد 2 مفهوم ضد هم بهوجود آوردهاند، مغز متفکر این پدیده شوم انگلستان و رژیم صهیونیستی هستند و در نتیجه آن گروههای تروریستی به اصطلاح اسلامی از قبیل «القاعده» و «النصره» و در این اواخر «داعش» را ساختهاند که بار حمایتهای مالی این عمل با آلسعود بوده است. این جریان با تامین مالی آلسعود در پس پرده اسلام تفکرات تکفیری - سلفی و وهابیت را براساس روایتها و بنیانهای دروغین رواج داده و با تکیه بر امکانات آموزشی موجود در عربستان و الگوسازی افراد معلومالحال به عنوان پیشوا، مغز جوانان را شسته و آدمهایی روانی، بیمغز، منحرف، بیریشه و بیماران «شیزوفرنی» تربیت کرده است.این تروریستهای منحرف در زمانهای مقتضی در سایه حامیان خود و کسانی که دست بر ماشه آنها دارند به میدان آمده و بلای جان حکومت سوریه شدهاند. این طیف معلومالحال با تکیه بر امکانات مالی و نظامی «امپریالیزم»، ایالات متحده آمریکا، آلسعود، ترکیه، قطر و اردن اعتقاد خود را بر دشمنی با محبان اهل بیت(ع) استوار ساخته، شیعیان را تکفیر کرده، مردانشان را سر بریده و کشته، زنانشان را به اسارت برده و کودکانشان را نیز بهدلیل آنکه احتمالا ادامهدهنده راه پدرانشان خواهند بود قتلعام کردهاند و همچنین با دستاویزی به عملیات انتحاری در ذهن «مالیخولیایی» و مریض خود رویای حوریان بهشتی دیدهاند.
مدافعان حرم اهل بیت(ع) اما در مقابل گله این قاتلانی که با این تجهیزات و امکانات و طرز تفکر وارد میدان شدهاند، دوشادوش ارتش سوریه و حزبالله لبنان، جان سپر کرده و در صحنهاند. در مقابل این تروریستها که دشمن همه مسلمانان هستند؛ در حال حاضر به رهبری ایران جریانات مردمی محبان اهل بیت(ع) در عراق، سوریه، لبنان و یمن ایستادهاند و مبارزه جانانهای را انجام میدهند. البته هزاران داوطلب مردمی که از افغانستان و پاکستان میآیند را نیز نباید فراموش کرد. من این جریان به ظاهر اسلامی مورد حمایت امپریالیزم که مستقیما مامور تامین امنیت اسرائیل شده را بشدت محکوم میکنم و میدانم امروز آن کسانی که در فرانسه بر اثر اقدام تروریستی آنها عزیزان خود را از دست دادهاند هم میدانند آنها هیچ قرابتی با تفکر اسلامی ندارند و میدانند سیاستمداران خودشان آنها را به وجود آوردند و تجهیز کردند و امروز هم دستپخت خودشان را میخورند.
به نظر شما مراسم جمعی در کشورهای منطقه تا چه حد در حفظ و استحکام مقاومت نقش داشته است؟ همچنین مواردی چون فرهنگ حجاب و عفت، فرهنگ انقلاب و...
امپریالیزم با هدف از میان برداشتن اسلام ناب محمدی(ص) قبل از هر چیز از میان برداشتن مظاهر آن را در اولویت قرار داد، حجاب، عفت، جهاد، حج، نماز جمعه و... طبیعتا باید تاکید کرد اسلام تا زمانی که این مظاهر زنده است میتواند به حیات خود ادامه دهد. در جهت تقویت این مظاهر طبعا اقدامات ویژهای لازم است که از نشر رسالهها و تفاسیر قرآن گرفته تا تبلیغات مبتنی بر نقش رسانهها، توزیع پوسترها و اعلامیهها و سفرهای زیارتی به اماکن مقدسه و زیارت حضرات معصومین(ع) بسیار مهم است.
چند سالی است شما در پیادهروی اربعین هم حضور دارید؛ این موقعیت را چگونه تصور میکنید؟ چه ظرفیتهایی برای جریان مقاومت در این راهپیمایی وجود دارد؟
پیادهروی اربعین وصفشدنی نیست؛ باید طعم آن را بچشید و نمیشود برای شما آن را توصیف کرد اما میتوان این پیادهروی را در جهت تقویت مقاومت استفاده کرد. اربعین، اجتماعی بینظیر در جهان است که بیش از 20 میلیون انسان در آن حضور دارند؛ اگر در آنجا باشی میبینی شیعه و سنی ندارد؛ همه هستند و حتی مسیحی و یهودی هم در آن شرکت میکنند؛ پیام اصلی همه آنها هم یک جمله است؛ «هیهات منا الذله»! همه آنها آزادگی دارند و ضداستکبار هستند. در راهپیمایی اربعین باید 2 نکته را توجه کنیم؛ اول آنکه وحدت را حفظ نماییم و دوم از این فرصت ضدسیاستهای استکباری استفاده کنیم؛ «مرگ بر آمریکا» میتواند شعار اصلی ما در راهپیمایی اربعین حسینی باشد. اربعین بسیار اهمیت دارد. اربعین خصوصیتش این است که در آن یاد شهادت امام حسین زنده شد و این چیز بسیار مهمی است. شما فرض کنید اگر این شهادت عظیم در تاریخ اتفاق میافتاد یعنی حسین بن علی(ع) و بقیه شهیدان در کربلا شهید میشدند، اما بنیامیه موفق میشد همانطور که خود حضرت امام حسین(ع) و یاران عزیزش را شهید کرد و جسم پاکشان را در زیر خاک پنهان کرد، یاد آنها را هم از خاطره نسل بشر در آن روز و روزهای بعد محو کند، ببینید در این صورت آیا این شهادت فایدهای برای عالم اسلام داشت؟
مظلومیت یک ملت آن وقت میتواند زخم پیکر ستمکشیده شلاقخورده ملتها را شفا بدهد و مرهم بگذارد که این مظلومیت فریاد بشود، این مظلومیت به گوش انسانهای دیگر برسد، برای همین است که امروز ابرقدرتها صدا توی صدا انداختند که صدای ما بلند نشود، برای همین است که حاضرند پولهای گزاف خرج کنند تا دنیا نفهمد جنگ تحمیلی چرا به وجود آمد، با چه انگیزهای، با دست که، با تحریک که! آن روز هم دستگاههای استکباری، حاضر بودند هر چه دارند خرج کنند به قیمت اینکه نام و یاد حسین(ع) و خون حسین و شهادت عاشورا مثل درس در مردم آن زمان و ملتهای بعد باقی نماند و شناخته نشود. البته اوایل کار درست نمیفهمیدند که چقدر مطلب باعظمت است. هر چه بیشتر گذشت، بیشتر فهمیدند. اواسط دوران بنیعباس حتی قبر
حسین بن علی علیهالسلام را ویران کردند، آب انداختند، خواستند از او هیچ اثری باقی نماند. نقش یاد و خاطره شهیدان و شهادت این است، شهادت بدون خاطره، بدون یاد، بدون جوشش خون شهید، اثر خودش را نمیبخشد و اربعین آن روزی است که برافراشته شدن پرچم پیام شهادت کربلا در آن روز آغاز شد و روز بازماندگان شهداست؛ حالا چه در اربعین اول، خانواده امام حسین علیهالسلام به کربلا آمده باشند و چه نیامده باشند، اما اربعین اول آن روزی است که برای اولین بار زائران شناختهشده حسین بن علی(ع) به کربلا آمدند؛ جابر بن عبدالله انصاری و عطیه از اصحاب پیغمبر(ص) و از یاران امیرالمومنین(ع) آمدند آنجا و جابر بن عبدالله حتی نابینا بود- آنطور که در نوشتهها و اخبار هست - و دستش را عطیه گرفت و برد روی قبر حسین بن علی(ع) گذاشت و او قبر را لمس کرد و گریه کرد و با حسین بن علی علیهالسلام حرف زد و با آمدن خود و با سخن گفتن خود خاطره حسین بن علی را زنده کرد و سنت زیارت قبر شهدا را پایهگذاری کرد. یک چنین روز مهمی است روز اربعین. اگر زینبکبرى سلاماللهعلیها و امام سجاد صلواتاللهعلیه در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سالهاى متمادى که این بزرگواران زنده ماندند - مجاهده و تبیین و افشاگرى نکرده بودند و حقیقت فلسفه عاشورا و هدف حسین بن على و ظلم دشمن را بیان نمىکردند، واقعه عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمىماند. این رفتار حضرت زینب سلاماللهعلیها و امام سجاد(ع) در تکمیل عاشورا، رفتار بصیر اربعینی است. امروز دارند میلیون میلیون دلار خرج میکنند تا تصویر همایش چند ده میلیونی که پیروان مسیر حسینی دارند درست میکنند در قاب تصویر نیاید؛ چون میدانند اگر این جمعیت به تصویر کشیده شود دیگر کار آنها تمام است؛ اساسا اربعین است که کار عاشورا را تکمیل میکند.
لطفا اشارهای هم به وضعیت نشر و فعالیتهای فرهنگی در ترکیه داشته باشید. تا چه حد امکان استفاده از محصولات فرهنگی ایران در آنجا وجود دارد؟ آیا مطالبه و نیازمندیای در ارتباط با این محصولات وجود دارد؟
بیگمان سینمای ایران در سراسر دنیا تبدیل به منبعی فرهنگی و درخور شده است. جالب آنکه بهرغم محدودیتهای مرتبط با اعتقادات دینی (حجاب اسلامی، حرمت ارتباطات نزدیک با نامحرم و... که در سینمای جهان امری بدیهی محسوب میشود) از سینمای ایران در سطح دنیا استقبال ویژهای به عمل آمده است. بهنظرم دوبله این فیلمها و انتشار آنها از طرف رسانههای مختلف بسیار مؤثر بوده و خواهد بود. سریالهایی چون حضرت یوسف(ع)، حضرت مریم(س)، اصحاب کهف و مختارنامه، امام حسن (تنهاترین سردار) و اخیرا فیلم محمد رسولالله(ص) بسیار باشکوه هستند و تاثیرات بسیاری در جوامع اسلامی میگذارند. اجرا و انجام کنفرانسها و مراسم مشترک متقابل هم از نظر من بسیار ضرورت دارد. در این جهت نیز اقدامات بایسته و ارتباط با منابع و مراجع ذیصلاح بسیار ضروری است. مرثیه و نوحه و سینهزنی و... و مراسم مربوط به تبلیغ و نشر فرهنگ عاشورایی بسیار جذاب و تاثیرگذار است. بویژه بهنظرم میرسد ساخت و تولید کلیپهایی با زبان ساده و عامیانه در این مسیر بسیار حائز اهمیت است و نیز فیلمهای کوتاه با موضوعات روز هم میتواند بسیار مفید باشد. اینها میتواند با ایجاد جاذبههای معنوی مانع جذب جوانان خواه شیعه و خواه اهل سنت به سمت موزیک و موسیقیهای مبتذل شود. این موضوع مهمی است که رسانه اسلامی بینالمللی وجود ندارد، زبان، تجمع، سرمایه، منابع انسانی و تکنولوژیک و رسانه جهانی اسلامی وجود ندارد یا اگر هم هست ضعیف است. اگر اینهایی که گفتم وجود نداشته باشد شما چگونه میتوانید تقابل و مبارزه خود را بیان کنید و روشنگری نمایید؟ اگر حضرت زینب(س) نباشد، ما چگونه و از کجا عاشورا را درک خواهیم کرد؟ چند مثال برایتان میزنم تا مساله ملموستر شود. وقتی مختارنامه ساخته میشود و در کشورهای مختلف پخش میشود یک لایه فرهنگی عمیق را در جوامع اسلامی ایجاد میکند که به هیچ شکل پاک نمیشود، بهگونهای تاثیرگذار که برای نمونه وقتی سال گذشته ما از ترکیه با یک کاروان به سمت عتبات رفتیم، وقتی مدیر کاروان در مسجد کوفه اعلام کرد اینجا قبر حضرت مسلم است و آنجا قبر جناب مختار؛ مردم به سرعت به سمت آنها شتافتند؛ چون یک کار فرهنگی یک تاثیر عمیق گذاشته است. حالا بیاییم از جنبه دیگر نگاه کنیم. اگر رسانه میتوانست این اجتماع عظیم چند 10 میلیونی و بینالمللی اربعین را به درستی به تصویر بکشد، جریانی که بهطور قطع نقطه مشترک حاضران در آنها شعار «هیهات منا الذله» و «استکبارستیزی» است؛ به نظرتان آن موقع عمق استراتژیک جریان اسلامی بیشتر نمیشد؟ قطعا میشد اما ما هنوز نتوانستهایم این راهپیمایی عظیم را به درستی به تصویر بکشیم و به جهانیان عرضه کنیم؛ کما اینکه شما در ایران هنوز نتوانستهاید به درستی راهپیمایی عظیم 22 بهمن که هیچ نمونه مشابهی ندارد - تاکید میکنم هیچ نمونه مشابهی ندارد- که بعد از این همه سال برای جشن انقلاب و تثبیت و تجدید پیمان انقلاب این جمعیت در صحنه حاضر بشود؛ آن تصویر درست و آن واقعیت را در رسانه ظهور و بروز دهید.
لطفا درباره فعالیتهای اخیرتان بویژه سفرتان به سوریه هم توضیحاتی بفرمایید، فعالیتهای خودتان را چگونه ارزیابی میکنید؟
طی دیداری که از نیروهای داوطلب مردمی مدافع حرم حضرت زینب(س) داشتم متوجه نارساییهایی در توزیع مایحتاج روزانه رزمندگان شدیم. به کشورمان بازگشتم و یک حرکت مردمی متشکل از بانوان برای جمعآوری کمک به سوریه را ترتیب دادم، در 2 نوبت کمکهای مالی جمعآوری کردیم. در نوبت دوم که هنوز هم در جریان است نسبت به جمعآوری پوشاک و البسه نیز اقدام کردیم. بعد از اقدامات مربوط به جمعآوری کمکهای مالی در نوبت اول به سوریه رفتم، از فراز بیروت به سوریه رسیدم و دیدن مردم پریشان و دربهدر شده از نتایج زیانبار جنگ حقیقتا دلم را سوزاند. زمانی که سربازان مقاومت را که به مدت 5 سال پوتین از پاهایشان نگرفتهاند دیدم به مسببان این وضعیت لعنت و نفرین فرستادم چراکه کار دیگری از دستم برنمیآمد. همچنین میانگین سنی مدافعان غیور حرم را بین 15 تا 18 سال دیدم و حضرت علیاکبر(ع) را تصور کردم و صحنه عاشورا در ذهنم جان گرفت. من درباره کمکهای مالی که جمع کردیم و با خود به سوریه بردیم از خداوند منان شکرگزار هستم که چنین سعادتی را نصیب ما کرد و به چشم خود شادی دریافتکنندگان این کمکها را دیدیم و اظهار محبتشان را به گوش خود شنیدیم. چیزی که مرا ناراحت کرد خلوتی حرمها و نبود زوار پرشمار بود که امیدوارم بزودی موانع رفع شود و بار دیگر مناظر دلانگیز زیارت مشتاقانه زائران را شاهد باشیم؛ انشاءالله.
شما اخیرا سفری به آمریکا نیز داشتید، مشاهدات شما با آنچه درباره دموکراسی و آزادی و لیبرالیزم ادعا میشود مطابقت داشت؟
میتوانم با صراحت بگویم معنایی که از کلمه آمریکا در اذهان شکل گرفته است بادکنکی بیش نیست. اینگونه بگویم آنچه از اتحاد میان اقوام، همبستگی، وحدت، حرکت جمعی و گرایشات محکم معنوی گفته میشود پوچ و بسیار ضعیف است. تا حدی ضعیف که اصلا نمیتوان جریانات موجود در این مسیر را حتی یک حرکت کوچک اجتماعی هم عنوان کرد. به هیچ عنوان هیچ زمینهای در این ارتباط نیست و هیچ کمکی هم به چنین چیزهایی تعلق نمیگیرد. در آنجا «سیستم حاکمیت» جای مفهوم «خدا» را گرفته است و مردم را که مخلوق خداوندند به اسارت گرفته است. انسانی که از لحظه تولد تا مرگ خود را در قالب قانون و چارچوبهای آن به ظاهر در امنیت میگذراند جز اسیر و برده همان قانون نقش دیگری ندارد. سیستم در مسیر تعلیم و آموزش حتی جز برای قشری خاص که مدیریت آن را به عهده دارد امکان رشد و تعالی نمیدهد و اساسا انسانها را در چارچوبهای صرف مادی و دنیوی و نیز خدمتگزاری به سیستم تربیت میکند که چنین روندی با روح آزادگی مغایرت دارد. از این جهت آنچه بیش از پیش رخ
مینماید خالی بودن جامعه از معنویت هدفدار است. انسانها تنها با ضرورتهای مادی و دنیوی مشغول هستند و بس! در محیطی که سیستم انسانها را از زمان تولد تحت سیطره گرفته و تا زمان مرگ مدیریت میکند چگونه از آزادی و مفاهیم مرتبط با آن میتوان سخن گفت؟! تاثیر گذاشتن بر دیاری که در آن تمام نیازهای شیطانی را به صورت قانونی میتوان بهدست آورد بیگمان امری آسان نیست.