مروری بر دلایل کاهش فرزندآوری بین زنان ایرانی
بحران مادری
فاطمه حمزهلوی*: اشاره: جامعه ایران در سالهای اخیر تحت تاثیر جهانی شدن، تغییرات زیادی را تجربه کرده است. خانواده به مثابه بنیادیترین نهاد تشکیلدهنده جامعه نیز با انتقال از صورت گسترده به هستهای، خصوصیات تازهای پیدا کرده است. جهانی شدن بویژه در بعد فرهنگی [گسترش فرهنگ غربی در سراسر جهان و کمرنگ شدن مرزهای بین فرهنگی] به اشاعه مولفههایی چون لیبرالیسم، فردگرایی و دنیاگرایی از طریق وسائل ارتباط جمعی انجامید و در نتیجه این امر، مولفههای فرهنگی از جمله فرزندآوری دچار تغییر و تحول شد. در واقع رسانههای جمعی با به تصویر کشیدن جلوههای تجملی و فانتزی از زندگی، منجر به افزایش توقعات، نیازها و آمال افراد شدهاند. سبک زندگی غربی بهعنوان سبک ایدهآل و مطلوب زندگی به طرق مختلف در رسانههای دیداری- شنیداری، مستمرا بازنمایی میشود. در نتیجه خانوادهها تحت این بازنماییها و القائات فرهنگی، فرزند بیشتر را مانعی در برابر رفاه دنیوی میدانند. «در عصر جهانی شدن، عوامل نوسازی فیزیکی، بازسازی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از راه دگرگون کردن روش اندیشه مردمان، خانوادهگرایی و گرایش به فرزند را کمارزش و آیندهنگری فردی و گرایش به زندگی مادی را که در آن آسایش و شادکامی از برتری بیشتری برخوردار است نیرومند و پرتوان ساخته است».(1) بدین ترتیب «امروز فرزندآوری، تنها متغیری وابسته به شرایط اقتصادی یا سواد و بیسوادی نیست بلکه تا حد زیادی متاثر از نگرشها، افکار و عقاید فرامادیگرایانه و فردگرایانه نیز هست».(2)
از آغاز شکلگیری تفکر کنترل جمعیت، زنان و رفتار تولید مثل آنها مقصد اصلی سیاستهای کنترل موالید بوده است. بیشترین تمرکز سیاستهای کنترل جمعیت بر زنان، نگرشها و دیدگاههای آنها پیرامون تعدد فرزندان و تلاش برای جهتدار کردن آن بوده است. این امر بویژه در نیمه دوم قرن20 شدت بیشتری پیدا کرد و بسیاری از کشورهای جهان به برنامههای گفتمان کنترل جمعیت پیوستند که در هر برهه از زمان با شعارهای خاصی در عرصه سیاست دولتها و حوزههای عمومی جوامع ظاهر میشد. اعمال سیاستهای کنترل موالید موجب تغییرات شگرفی در ساختار جمعیتی جوامع شد که از مهمترین آنها میتوان به انتقال باروری اشاره کرد. یعنی انتقال از باوری کلِ سطح بالا، به باروری کل سطح جایگزین و زیرجایگزین. این تغییر شگرف با مدت زمانهای مختلف و کیفیتهای گوناگون در کشورهای مختلف جهان اتفاق افتاد.(3)
کشور ایران در چند دهه اخیر تحولات جمعیتی بیسابقهای را تجربه کرده است. برنامههای تنظیم خانواده و کاهش باروری در ایران، از اوایل دهه 50 شکل گرفت. بعد از انقلاب این برنامه متوقف شد و نرخ باروری افزایش یافت. افزایش نرخ باروری در سالهای اولیه انقلاب به حدود 7 فرزند در هر خانواده، طی سالهای 59 و 60 رسید. از سال 65 به بعد، باروری کل کشور مجددا کاهش یافت و سیاستهای جمعیتی از سوی دولت پیگیری شد. در سالهای اخیر، در بسیاری از استانها و مناطق شهری و روستایی میزان باروری به سطح جایگزین و زیر سطح جایگزین رسیده است. منظور از باروری جایگزین، سطحی از فرزندآوری است که در آن «یک نسل از زنان، تنها آن تعداد فرزند به دنیا میآورند که برای جایگزینی خود و والدینشان کافی است که برابر با 1/2 فرزند برای هر زن است». میزان باروری کل هم در مناطق شهری و هم در مناطق روستایی از روندی کاهشی برخوردار بوده و به عبارتی نرخ باروری در نقاط شهری و روستایی به هم نزدیک شده است. همچنین سن داشتن فرزند اول افزایش یافته است و زنان شهری، تحصیلکرده و شاغل و طبقه اجتماعی- اقتصادی بالا، در این تاخیر پیشقدم بودهاند. در این رابطه «گیدنز» معتقد است کاهش تعداد فرزندان هر خانواده به 1/2 کمترین میانگین در طول تاریخ بشری است. وی عصر حاضر را «عصر طلایی فرزند» یا «فرزند عزیز» مینامد و معتقد است امروز داشتن فرزند بیشتر یک تصمیم عاطفی است.
تحولات فرزندآوری حاصل عوامل اجتماعی(کلان) و فردی (خرد) است
باروری بهعنوان یک واقعیت اجتماعی میتواند در 2 سطح مورد بررسی قرار گیرد: در سطح کلان میزان تاثیر عوامل محیطی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بر باروری و در سطح خرد میزان تاثیر عوامل درونی نظیر انگیزهها، آرزوها، وجهه نظر و گرایشهای فردی بر رفتار باروری.(4)
«در ابتدا گمان بر این بود که انتقال جمعیت به علت توسعه اقتصادی و اجتماعی است و عامل فرهنگ در نظریه سنتی انتقال جمعیت مطرح نبود. با مطالعات متعددی که در کشورها با عنوان بازنگری جمعیتی صورت گرفت، مسلم شد ارزشها و هنجارهای فرهنگی سهم بسزایی در انتقال جمعیت در کشورها دارند و فرهنگ میتواند عامل تعیینکننده و هدایتکننده انتقال جمعیت به شمار آید. برخی نظریهپردازان نیز بر این باورند متغیر تعیینکننده سطوح باروری نکاحی، برخلاف آنچه تاکنون بیشتر به وسیله کلاسیکها و نئوکلاسیکها گفته شده، متغیرهای فرهنگی است».(5) نوگرایان معتقدند نوسازی و مدرنیته به تغییر تفکرات و سبک زندگی انسانها و کمرنگ شدن ارزش خانواده منجر شده است. سبک زندگی شهری منجر به مواجهه بیشتر با وسائل ارتباط جمعی و در نتیجه تقویت روحیه مصرفگرایی شده است. این عوامل در کنار رواج تفکرِ پرهزینه بودن فرزندآوری، به از بین رفتن ارزشهای مربوط به داشتن فرزند زیاد در افراد میانجامد. همچنین رواج وسائل پیشگیری از بارداری در سطح جوامع، همچون عقیمسازی، سقط جنین و... در جلوگیری از تولد فرزندان ناخواسته نقش بسزایی دارد. در پژوهشهای داخلی، عواملی همچون مشکلات اقتصادی، افزایش سن ازدواج، تغییر موقعیت زنان در خانواده، رواج روشهای پیشگیری از بارداری، مدیریت بدن، خودحفاظتی روانی-عاطفی، توانمندسازی اجتماعی و کمفرزندی بازاندیشانه از جمله عوامل موثر بر تحولات فرزندآوری شناخته شدهاند.
اقتصاد: در گذشته، بویژه در جوامع کشاورزی فرزندان در تقویت اقتصاد خانواده نقش بسزایی داشتند اما امروز نهتنها نقش چندانی در افزایش درآمد خانواده ندارند که هزینههای زیادی درباره آموزش و تحصیلات فرزندان، بر خانواده تحمیل میشود. اما «این بدین معنا نیست که زوجین در صورت داشتن وضعیت بهتر اقتصادی، تمایل به داشتن فرزند بیشتری داشته باشند. به نظر آنان موضوع تربیت فرزند از اهمیت بسزایی برخوردار است».(6) به طوری که با بهبود وضعیت اقتصادی، آمال و آرزوهای اقتصادی نیز بیشتر میشود.
افزایش سن ازدواج: یکی از عوامل بسیار موثر بر باروری، سن ازدواج است. هرچه سن ازدواج پایینتر باشد، مدت زمانی که زن در معرض باروری قرار میگیرد، بیشتر است، برعکس افزایش سن ازدواج تاثیری منفی بر باروری دارد. همچنین زنانی که در سنین بالاتر ازدواج میکنند کنترل بیشتری بر رفتار باروری خود دارند.
دسترسی به خدمات تنظیم خانواده: دسترسی به خدمات تنظیم خانواده یکی از مهمترین راههای کنترل باروری است. عدم آگاهی و دسترسی زنان به وسائل تنظیم خانواده در گذشته از جمله عوامل موثر بر نرخ بالای باروری بوده.(7)
تغییر موقعیت زنان در خانواده: تغییر نقشهای جنسیتی زن (خانهداری) و مرد (نانآوری) و مساواتطلبانه شدن روابط میان 2 جنس نیز باعث شده است نگرشهایی همچون خانهدار بودن زن و وظیفه تولید مثل و تربیت فرزند و... به طور کلی زیر سوال برود. در جامعه امروز «نهاد خانواده به هیچوجه آن قداست خاص دوران ماقبل صنعتی و مدرن را ندارد. در نتیجه امروز زنان چندان خود را مکلف به فرزندآوری و تربیت آن نمیبینند و برای خود نقشها و وظایف جدیدی قائل هستند که در راستای توسعه و پیشرفت فردی آنان میباشد. به بیان دیگر، امروز زنان فراتر از حوزه خصوصی و نقش مادری و همسری نقش برعهده میگیرند و منابع هویتساز آنان گوناگون و زیاد شده است».(8) همچنین نقش زنان در خانواده پررنگتر شده و از اقتدار بیشتری در حوزه تصمیمگیری برخوردار شدهاند. فرزندآوری عرصهای است که زنان بیش از هر عرصه دیگری در آن میتوانند تصمیمگیری کنند.
راههای پیشگیری از بارداری: امروز سقط جنین در بسیاری کشورها بهعنوان راهی برای پیشگیری از بارداریهای ناخواسته به رسمیت شناخته شده است. اگر چه در کشور ما سقط جنین از مشروعیت قانونی برخوردار نیست، با این حال درصد قابل توجهی از زنان به منظور کنترل باروری و جلوگیری از تولد فرزند به این روش روی میآورند. به نظر میرسد بخش خصوصی در این زمینه فعالیت زیادی دارد.
مدیریت بدن: یکی از دلایلی که زنان امروزی تمایل کمتری به فرزندآوری نشان میدهند، بحثهای مربوط به سلامت جسمانی و تناسب اندام است. این تفکر در ذهن زنان وجود دارد که فرزندآوری متعدد منجر به از بین رفتن تعادل، سلامتی جسم و تناسب اندام خواهد شد. با توجه به نقش بدن در دنیای مدرن و نمایشی شدن جوامع، حفظ زیبایی بدن بین افراد جامعه و بویژه زنان که غالبا براساس ویژگیهای ظاهریشان مورد قضاوت قرار میگیرند، اهمیت فراوانی پیدا کرده است.
خودحفاظتی روانی- عاطفی: تربیت و بزرگ کردن فرزند، بار روانی و عاطفی سنگینی بر والدین بویژه مادران تحمیل میکند. این دغدغههای فکری، روانی و عاطفی بویژه درباره زنان شاغل و زنانی که به هر نحو حضور اجتماعی فعالی دارند، بیشتر مصداق مییابد. «دغدغه زنان برای داشتن نوعی آرامش روانی و عاطفی در زندگی روزمره و نیز آگاهی از مشکلات عاطفی بالقوهای که فرزندان ممکن است در آینده برایشان داشته باشند باعث شده در مورد تعداد اندک فرزندانشان به نوعی قناعت برسند».(9)
توانمندی اجتماعی: توانمندی اجتماعی به معنای تمایلات روانی و اجتماعی زنان برای حضور در جامعه و بازنمایی خود بهعنوان زنان امروزی است. این مقوله در زنان شاغل، با هدف حمایت از موقعیت شغلی خود و در زنان تحصیلکرده بیکار یا خانهدار، با تفکر «احتمال دستیابی» به یک شغل یا «امکان ادامه تحصیل» منجر به کمفرزندآوری میشود. زنان خانهدار نیز به منظور حضور در اماکن عمومی و دستیابی به وجهه اجتماعی در رقابت با زنان شاغل یا زنان طبقات بالاتر، کمفرزندی را پیشه میکنند. این عقیده که «بچه دست و پای تو را برای حضور در خارج منزل میبندد»، نشاندهنده اهمیت حضور اجتماعی برای زنان امروز است. همچنین این زنان بر رسیدگی به فرزندشان بسیار تاکید دارند و معتقدند باید تا حد توان امکانات را برایشان فراهم کرده و به شکوفایی استعدادهایشان کمک کنند. در واقع برخورداری فرزندان از امکانات گوناگون از قبیل شرکت در کلاسهای مختلف علمی، هنری، ورزشی و شکوفایی و رشد آنان، منجر به ارتقای پایگاه اجتماعی مادران نیز میشود.
کمفرزندی بازاندیشانه: «یکی از اساسیترین محورهای مشاهدهشده در پژوهش، مفاهیم و معانی مرتبط با بازاندیشی در تولید مثل است. در اینجا زنان مشارکتکننده نشان دادهاند با تفسیر از شرایط و نیروهای حاکم در فرهنگ و جامعه، به طور بازاندیشانه کنش کمفرزندآوری را اتخاذ کردهاند».(10) بازاندیشی یکی از ویژگیهای دنیای مدرن است. با توجه به این مفهوم زنان امروزی عقلگرا شده و سعی دارند همه جوانب را در نظر بگیرند سپس اقدام به فرزندآوری- بویژه پس از فرزند اول و دوم- کنند. در واقع مفهوم بازاندیشی، مقولات یادشده را نیز دربرمیگیرد یعنی مدیریت بدن، توانمندی اجتماعی و خودحفاظتی نیز ذیل مفهوم بازاندیشی معنا پیدا میکند. «بازاندیشی در تولید مثل گویای شکلگیری یک وضعیت ذهنی و عینی جدید در زندگی زنان این جامعه است که به نظر خودشان شرایط را ارزیابی کرده سپس به تولید مثل و فرزندآوری اقدام میکنند و این نکته مهمی است. البته زنانی هم هستند که به واقع دوست دارند فرزندان بیشتری داشته باشند اما شرایط اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی آنها را وادار به کمفرزندآوری میکند. حتی در این صورت هم ما با نوعی بازاندیشی در شرایط برای انجام دادن کنش مورد نظر روبهرو هستیم».(11)
کاهش فرزندآوری زنان، بیش از هر چیز در جهت خودحمایتی است
«آنچه در کلیت پدیده فرزندآوری زنان مشاهده میشود مفهومی به نام خودحمایتی است. یعنی زنان در کمفرزندآوری بیش از هر چیزی حمایت از خود بهعنوان یک زن را مدنظر دارند، یعنی در کنش تولید مثل که اصولا فرآیند پیشگیری از بارداری را نیز شامل میشود هدف آنها حمایت از شرایط فیزیکی، اجتماعی و روانی و در نهایت توانمندسازی خودشان است. حتی وقتی سخن از توانمندی فرزندان است به این بعد از حمایت یعنی حمایت از وجود اجتماعی و روانی و فیزیکی خود توجه دارند و توانمندی فرزندانشان را نیز بعدی از توانمندی خود تلقی میکنند. به عبارتی کیفیت و توانمندی فرزندان را شاخصی از توانمندی خود میدانند و با داشتن فرزندی توانمند، پایگاه اجتماعی بالاتری برای خود متصورند».(12)
این خودحمایتی از یکسو ریشه در فضای فرهنگی سطح جامعه بویژه در 20 سال گذشته دارد، یعنی زمانی که کمفرزندی تشویق شد و به صورت یک گفتمان درآمد و از سویی متاثر از مولفههای فرهنگی جهانی از جمله فردگرایی و توجه به رفاه است. به این ترتیب کمفرزندی به یک پرستیژ اجتماعی تبدیل شده است و این امر در بین زنان اعم از شاغل و غیرشاغل، باسواد و بیسواد و شهری و روستایی به طور همسان مشاهده میشود. تمام مولفههای بیانشده، در اصل مربوط به خودحمایتی است. مثلا مفهوم توانمندی اجتماعی که به منظور دستیابی به شغل، تحصیلات و بهرهمندی از امکانات موجود در عرصههای مادی و غیرمادی است در واقع به منظور بازتعریف زنان از خود بهعنوان زنی است که به حضور در اجتماع اهمیت میدهد و مانند زنان گذشته نیست. مسلما دارا بودن فرزندان زیاد، با این قضیه همخوانی ندارد و بنابراین به منظور دستیابی به توانمندی اجتماعی، زنان سیاست کمفرزندآوری را در راستای حمایت از پایگاه اجتماعی خود در پیش میگیرند. «تمایل به حمایت از خود در میان زنان تا بدانجاست که مدیریت بدن و حفظ ریخت و فرم اندام نیز بهعنوان یک دغدغه برای آنها مطرح است و این امری است که در گذشته جایگاهی در پیوند با مبحث فرزندآوری نداشت».
به طور کلی در سایه جهانی شدن و نفوذ فرهنگ غربی در جوامع گوناگون، زنان از گفتمانی مشترک در زمینه فرزندآوری برخوردار شدهاند. گفتمانی که آنها را به رشد فردی از طریق تقویت حضور اجتماعی تشویق میکند و ایده فرزند کمتر و رفاه بیشتر را مطرح میکند. براساس این گفتمان و آگاهی مشترک، زنان الگوهای رفتاری و شیوههای واحدی را در زمینه باروری اتخاذ کردهاند. «روی هم رفته میتوان گفت کاهش باروری به طور عمده بازتابی از نظم اخلاقی در حال تغییر در جامعه است. امروز شمار زیادی از افراد، تصمیمهای باروری فردی خود را بر حسب باورها و دیدگاههای خود اخذ میکنند یعنی تغییر در رفتار باروری ارتباط نزدیکی با تغییر در نظامهای ارزشی افراد دارد. فرض اساسی این است که زوجها و افراد تنها به این دلیل دارای بچه میشوند یا نمیشوند که نیازهای خصوصی و شخصی خود را برآورده سازند».(13) بر این اساس میتوان پیشبینی کرد زمانی که زنان و مادران احساس کنند با حضور فرزند هویت، آرزوها و امیال شخصیشان به خطر میافتد گرایش به فرزندآوری در آنان کاهش مییابد. با این تفاسیر و با توجه به کمرنگ شدن نگرشهای سنتی، برنامههای تشویقی دولت در زمینه فرزندآوری تاثیر چندانی بر افزایش نرخ باروری نخواهد داشت.
*دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه الزهرا(س)
-------------------------------------
پینوشت
1- عنایت، حلیمه و پرنیان، لیلا. مطالعه رابطه جهانی شدن فرهنگی و گرایش به فرزندآوری. فصلنامه علمی- پژوهشی زن و جامعه، سال4، شماره2. ص111
2- سیفی، غلامعلی(1389). آزادی اراده و سلب توانایی باروری. فصلنامه باروری و ناباروری، دوره 11، شماره4، ص 211
3- محمودیان، حسین و رضایی، مهدی (1391). زنان و کنش کمفرزندآوری، مطالعه موردی زنان کُرد، فصلنامه شورای فرهنگی- اجتماعی زنان و خانواده، سال14، شماره 55، صص 175-174
4- عباسی شوازی، محمدجلال؛ مکدونالد، پیتر؛ حسینی چاووشی، میمنت و کاوهفیروز، زینب (1381). نامه علوم اجتماعی، شماره 20، ص 196
5- عنایت و پرنیان، ص 115
6- عباسی شوازی و همکاران، ص 184
7- همان، ص190
8- عنایت و پرنیان، ص 120
9- محمودیان و رضایی، ص 198
10- همان، ص203
11- همان، ص 205
12- همان، صص 208-207
13- عنایت و پرنیان، ص 120.