گفتاری از حجتالاسلام علیرضا پناهیان
سابقه طولانی دوگانه نادان و خائن
اشاره: پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) 2 گروه یا جریان را معرفی میکنند که امت اسلامی همیشه از اینها ضربه میخورند و در جایی فرمودهاند اینها کمر مرا شکستند و اینها میتوانند موجب نابودی امت شوند. این 2 جریان، چه کسانی هستند؟ یکی «دانای خائن» و دیگری «نادان سادهلوح»ی که فریب میخورد. این مساله در روایات به تعابیر دیگری هم بیان شده است.
الف) دوگانه نادان و خائن، در معارف دینی و تاریخ اسلام
دوگانه نادان و خائن، در معارف دینی ما دوگانه پرسابقهای است. علی(ع): «دو گروه، کمر مرا شکستند؛ دانای خائن و نادان سادهلوح». اخیراً مقام معظم رهبری، دوگانهای را مطرح فرمودند تحت عنوان «نادان و خائن». برخی اشتباهات و خطاها از سر نادانی سر میزند و برخی اشتباهات و خطاها، عالمانه و از سر «خیانت» رخ میدهد. در روایات ما جایگاه بسیار برجستهای به این موضوع داده شده و دوگانه نادان- خائن به زبانهای مختلف در روایات ما ذکر شده است.
پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) 2 گروه یا جریان را معرفی میکنند که امت اسلامی همیشه از اینها ضربه میخورند و در جایی فرمودهاند اینها کمر مرا شکستند و اینها میتوانند موجب نابودی امت شوند. این 2 جریان، چه کسانی هستند؟ یکی دانای خائن و دیگری نادان سادهلوحی که فریب میخورد. این مساله در روایات به تعابیر دیگری هم بیان شده است. مثلاً فرمودهاند: «یکی منافق علیماللسان یا فاسق علیماللسان یا عالم خائن است(یعنی کسی که خائن است ولی بلد است چگونه خیانت خودش را توجیه کند و حرف اشتباه خودش را به زیبایی به کرسی بنشاند) و دیگری، جاهل متعبد است یعنی کسی که نادان و سادهلوح است و فریب میخورد». یعنی آدم متعبدی که اهل رعایت امور دینی هست ولی میشود او را فریب داد. علی(ع): «قَطَعَ ظَهْرِی رَجُلَانِ مِنَ الدُّنْیَا رَجُلٌ عَلِیمُ اللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ الْقَلْبِ نَاسِکٌ هَذَا یَصُدُّ بِلِسَانِهِ عَنْ فِسْقِهِ وَ هَذَا بِنُسُکِهِ عَنْ جَهْلِهِ فَاتَّقُوا الْفَاسِقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْجَاهِلَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ أُولَئِکَ فِتْنَه کُلِّ مَفْتُونٍ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص)یَقُولُ: یَا عَلِیُّ هَلَاکُ أُمَّتِی عَلَى یَدَیْ کُلِّ مُنَافِقٍ عَلِیمِ اللِّسَان» (خصال صدوق/1/69)
در جای دیگری امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «قَصَمَ ظَهْرِی عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ فَالْجَاهِلُ یَغُشُّ النَّاسَ بِتَنَسُّکِهِ وَ الْعَالِمُ یُنَفِّرُهُمْ بِتَهَتُّکِه؛ دو گروه پشت مرا شکستند، یکی عالم و دانشمندی که با تباهکاری خودش خیانت میکند و دیگری جاهل سادهلوحی که ظاهرش آدم خوبی است».(منیهالمرید/181)
خائن دانا، با علمش خیانتش را توجیه میکند و مردم را فریب میدهد؛ جاهل متعبد، با ظاهر مؤمنانهاش مردم را فریب میدهد. چرا این 2 گروه میتوانند کمر امیرالمؤمنین(ع) را بشکنند؟ چون خائنی که عالم است میتواند خیانت خودش را توجیه کند و مردم را فریب دهد و آن جاهلی که ظاهر مؤمنانهای دارد، با خوب بودنش مردم را فریب میدهد ولی آدم سادهلوحی است. مردم وقتی به او نگاه میکنند میگویند: «او که آدم خوبی است! او چه قصد و غرض بدی میتواند داشته باشد؟!» چون جاهل متنسک آدم سادهلوحی است که خیلی از ظواهر را رعایت میکند و لذا نمیشود به سادگی در مورد او افشاگری کرد. امام باقر(ع) میفرماید: «إیّاکُم وَ الجُهّالَ مِنَ المُتَعَبِّدینَ، و الفُجّارَ مِنَ العُلَماءِ فَإنَّهُم فِتنَه کُلِّ مَفتونٍ؛ بپرهیزید از آدمهای خوبی که ساده و نادان هستند، و همچنین از کسانی که دانا هستند ولی اهل خیانت هستند. اینها فریبدهنده هر آدم فریبخوری هستند».(قرب الاسناد/70) یعنی اینها میتوانند آدمها را فریب دهند. خائنی که میتواند از زبان خودش بهخوبی استفاده کند تا سخن غلط خود را به عنوان سخن درست جا بیندازد، میتواند خیلیها را فریب دهد و آدم متعبدی که نادان و سادهلوح است وقتی از سرِ نادانی رفتار غلطی انجام دهد، به شیوه خاص خودش از رفتار غلط خود دفاع میکند و باز هم مردم را فریب میدهد.
ما در مقابل این دوگانه چه کار باید کنیم؟
ما باید آمادگی داشته باشیم که آدمهای به ظاهر خوبی که سادهلوح هستند، ما را فریب ندهند. و منافق علیماللسان هم ما را فریب ندهد. اگر این آمادگی را پیدا کنیم، میتوانیم جامعه خودمان را از این مرحلهای که امت اسلامی گرفتارش است، بگذرانیم و به مقصود و مقصد عالی برسانیم. حالا درباره این دوگانه یک توضیح اینزمانی هم بدهیم. شاید نخستینبار در ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، یکی از این دوگانهها توسط حضرت امام(ره) با معرفی مصداق، استفاده شد. در حالی که شما در ارتباط با نفاق، به این سادگی نمیتوانید مصداق مشخص کنید. در ارتباط با افراد سادهلوح هم به این سادگی نمیتوانید مصداق مشخص کنید، کار دشواری است و غالباً نمیشود به صورت صریح به این مصادیق اشاره کرد. سختی قصه نفاق به همین است و به سادگی نمیشود به کسی برچسب نفاق زد و به سادگی نمیتوان از بین افراد ظاهرالصلاح، یک خائن را معرفی کرد.
امام(ره)، منتظری را سادهلوح معرفی کردند/ آدمهای سادهلوح برای عبور منافقین، پُل میشوند
همچنین به سادگی نمیشود گفت فلان آدم خوب، نادان و سادهلوح است. ولی حضرت امام(ره) یکبار این کار را کردند و یک آدم ساده را معرفی و او را عزل کردند. و به دستور حضرت امام(ره) یکروزه عکسهای او -که در تمام نهادهای رسمی کشور وجود داشت- پایین آمد. آن فرد سادهلوح هم آقای منتظری بود. حضرت امام(ره) به او فرمودند: شما آدم سادهلوحی هستید؛ از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک مىشوید، در هیچ کار سیاسى دخالت نکنید. (صحیفه امام/21/331)
یکی از ویژگیهای آدمهای ساده این است که برای عبور منافقین، پل قرار میگیرند. آدمهای ساده گاهی اوقات در تاریخ اسلام، قتلعام شدهاند؛ مثل خوارج. از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: خوارج منافق یا کافر بودند؟ فرمودند: نه! بلکه آنها اشتباه کردند. «عَنْ جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: إِنَّ عَلِیّاً لَمْ یَکُنْ یَنْسُبُ أَحَداً مِنْ أَهْلِ حَرْبِهِ إِلَی الشِّرْکِ وَ لَا إِلَی النِّفَاقِ وَ لَکِنَّهُ کَانَ یَقُولُ هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَیْنَا».(قربالإسناد/94- وسائلالشیعه/15/83) حالا این خوارج چگونه پل قرار گرفتند؟ خوارج، امیرالمؤمنین(ع) را با خود درگیر کردند، و باعث شدند معاویه در قدرت باقی بماند. در عین حال وقتی خوارج– که جزو دشمنان سرسخت معاویه بودند- داشتند توسط علی(ع) حذف میشدند، معاویه خوشحال بود.
ما فعلاً نمیخواهیم روی احتمال خیانت صحبت کنیم
افراد سادهلوحی مانند خوارج همیشه پل قرار میگیرند برای پیروزی جبهه باطل؛ و خودشان هم چیزی نمیبرند. مثل همین بحثی که اخیراً مطرح شد که «جهان آینده ما جهان موشک نخواهد بود». بلافاصله بعد از اینکه این فرد از سر نادانی این حرف را زد(البته اگر از سر نادانی این را گفته باشد)، کشورهای مستکبر، یک اطلاعیه علیه ایران نوشتند و به سازمان ملل دادند. یعنی درست فردایش این کار را کردند. ما فعلاً نمیخواهیم روی احتمال خیانت صحبت کنیم، میخواهیم روی احتمال سادگی و نادانی صحبت کنیم. آدم ساده همیشه پل قرار میگیرد برای جبهه باطل، برای نفاق، برای کفار و دشمنان اسلام.
امام به منتظری نفرمودند «شما منافق هستید»؛ فرمودند «شما ساده هستید»/ سادهلوحان حکومت را به دست خائنان میدهند
حضرت امام(ره) درباره آقای منتظری، بهترین تعبیر را بهکار بردند و صریحاً فرمودند: «شما ساده هستید» به منتظری نفرمودند شما منافق هستید ولی فرمودند: شما اگر روی کار بیایید، چون ساده هستید، حکومت را دست منافقین و لیبرالها میدهید، یعنی به دست خائنان میدهید. پس آدمهای ساده خودشان بهرهای نخواهند جست، فقط پل قرار میگیرند و دشمنان از روی اینها عبور میکنند و به مقصد میرسند. افراد سادهلوح براساس درک سیاسی سادهای که از مسائل دارند، حرفهای بهظاهر درستی میزنند ولی این حرفها در فضای سیاسی بسیار مهلک است. آقای منتظری یک مصاحبه کرده بود، پس از آن امام(ره) به خاطر حرفهای ایشان آرزوی مرگ کردند. (صحیفه امام/21/332). ...خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند؛ رنجنامه سیداحمد خمینی)
فعالان فرهنگی، سخنان منتظری که منجر به عزلش شد را بازنشر کنند/ افراد سادهلوح نباید در عرصه سیاست وارد شوند
من از جوانهای فعال فرهنگی و سیاسی خواهش میکنم حرفهایی که منتظری گفته بود و امام(ره) ایشان را عزل کرد و فرمود «شما سادهلوح هستید»، این حرفها را بازنشر کنند. همان حرفهایی که امام به خاطرش آرزوی مرگ کرده بود را بخوانید و ببینید چگونه حرف یک آدم سادهلوح- با اینکه بهظاهر حرف درستی است ولی- از نظر سیاسی چنان ضربهای به نظام میزند که امام(ره) او را عزل میکند.
آقای منتظری نگفت بیایید به مردم ظلم کنید، یا بیایید عرقفروشی راه بیندازید! بروید ببینید ایشان چه گفت؟ او چون آدم سادهای بود نمیفهمید حرفهای نادرستش از نظر سیاسی دارد چقدر به نظام ضربه میزند. افراد سادهلوح نباید در عرصه سیاست وارد شوند.
ب) کسی که فکر کند جریان «ظلم» با «منطق» کنار میرود، «سادهلوح» است
یکی از مسؤولان: عزت ما به موشکمان نیست!/ پیامبر(ص): عزت امت من به ابزار نظامیشان است
اخیراً افراد ساده یک حرفهایی میزنند. البته شاید هم خائن باشند. ما درباره اینها قضاوت نمیکنیم. یکی از حرفهایشان این است. چندی پیش یکی از افراد سیاسی برجسته کشور، یک حرفی را مطرح کرد- چون نمیتوانم او را به خیانت متهم کنم، لذا میگویم از سر سادگی- او گفت: «عزت ما به موشکمان نیست!». حالا ببینیم. «آیا عزت به موشک هست یا نه؟»
پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: «فَمَنْ تَرَکَ الْجِهَادَ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ذُلًّا فِی نَفْسِهِ وَ فَقْراً فِی مَعِیشَتِهِ وَ مَحْقاً فِی دِینِه؛ کسی که جهاد را ترک کند، 1- خدا یک ذلت و احساس پستی در وجودش قرار میدهد(یعنی آدم پستی میشود) 2- خدا آن فرد یا جامعه را دچار فقر در زندگی خواهد کرد 3- چنین آدمی، دینش نابود میشود».(امالی صدوق/577) اینها آثار وضعی ترک جهاد است. پیامبر اکرم(ص) در ادامه روایت میفرمایند: خداوند امت مرا به اسلحهها و ابزار نظامیاش عزیز میکند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعَزَّ أُمَّتِی بِسَنَابِکِ خَیْلِهَا وَ مَرَاکِزِ رِمَاحِهَا؛ خدا به امت اسلامی عزت میدهد؛ به سُمِ اسبهای رزمندهای که در جنگ حرکت میکنند و روی زمین پا میکوبند(مثلاً الان شما میتوانید بگویید به شنیِ تانکها) و به نوکِ نیزههایشان».(همان)
بعضیها که باید به آنها سادهلوح بگوییم-چون نمیتوانیم بگوییم خائن، زیرا اسلام ما را به حسنظن توصیه کرده- میگویند: «عزت کشورمان به موشکمان نیست!» در حالی که پیامبر(ص) در واقع میفرمایند «عزت امت اسلامی به ابزار نظامی است!» حالا هر کسی هر چیز دیگری میخواهد بگوید، بگوید! مثلاً اینکه یک کسی بگوید: «اینکه عزت ما به منطق است!» البته آن هم بهجای خودش محفوظ است ولی کسی به پیامبر(ص) درس ندهد!
جهان آینده جنگ جهانی علیه ظلم است
جهان آینده چطور؟ اخیراً بعضیها میگویند: «جهان آینده، جهان موشک نیست!» در حالی که ما داریم به سمت ظهور پیش میرویم و وقتی مردم دعای ندبه میخوانند یعنی اینکه امام زمان(ع) بیاید و با کفار بجنگد، نه اینکه بیاید و آنها را نصیحت کند! نه اینکه با آنها با مهربانی برخورد کند! چون آنها واقعاً کوتاه نمیآیند.
جهان آینده، جهان یک جنگ جهانی علیه ظلم خواهد بود تا ظلم ریشهکن شود، چون ظلم با منطق کنار نمیرود. هرکسی بگوید «ظلم با منطق کنار میرود» آدم سادهلوحی است و افراد ساده در عرصه سیاست به امت خیانتی بینظیر میکنند.
پ) نامه علی(ع) به ابوموسی در محل مذاکره: «تجربه و عقل» را زیر پا نگذار!/ تجربه نشان داده آمریکا هیچوقت سر قولش نبوده
ما در طول تاریخ اسلام، از سادگی خیلی ضربه خوردهایم. یکی از این افراد سادهلوح-البته براساس یک تحلیل تاریخی مهربانانه- کسی به نام «ابوموسی اشعری» است. حالا چرا میگویم ابوموسی اشعری سادهلوح است؟ به دلیل نامه امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری در ماجرای مذاکرهای که وی با معاویه داشت. امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری نامهای نوشتند و فرمودند: «تجربه و عقل را زیر پا نگذار. من چیز دیگری از تو نمیخواهم!» (نهجالبلاغه/نامه 78) این خیلی نکته ظریفی است. حضرت به او نفرمود باید ایمانت به خدا، به ولایت و امامت بالا برود. به او نفرمود: بصیرت سیاسی عمیق داشته باش! فقط فرمود: «تجربه» را زیر پا نگذار.
دیدن بدعهدی دشمن، حتی نیاز به «بصیرت» ندارد؛ تجربه بدعهدیهای قبلی کافی است!/ علی(ع): «کسی که تجربه را زیر پا بگذارد، شقی است».
حالا «تجربه» یعنی چه؟ یعنی اگر کسی بصیر هم نباشد، تجربه برایش کافی است. آدم بصیر کسی است که نگاه نافذی دارد و بدون تجربه، آینده را تشخیص میدهد و لازم نیست حتماً به زمین بخورد تا بفهمد. ولی تجربه یعنی اینکه شما اینقدر عمیق نیستی که بصیرت داشته باشی تا بفهمی، پس لااقل تجربه تاریخی را در مقابل خودت بگذار. یعنی «تو که دیدی آن دفعه به تو دروغ گفت، آن دفعه هم بدعهدی کرد، تو که دیدی این دشمن هیچ وقت سر قولش نیست، تو که این را تجربه کردهای!» اینکه دیگر بصیرت نمیخواهد؛ تجربه میخواهد!
امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری میفرماید: «کسی که تجربه را زیر پا بگذارد شقی است: إنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِیَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَه».(نهجالبلاغه/نامه 78) شقی به چه کسی میگویند؟ ما به ابنملجم «اشقیالاشقیاء» میگوییم که شقیترین است. به قاتل ناقه صالح هم شقی میگوییم. شقی از این جنس آدمهاست. کما اینکه در دعای ندبه میخوانیم: «وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِیَاءِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ [إِلَى] الْآخِرِینَ یَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلِین»(اقبالالاعمال/1/296)
در مذاکره، لااقل باید عقل و تجربه را در نظر گرفت
امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری میفرمایند: «به مذاکره برو، ولی مراقب باش فریب معاویه را نخوری!» چگونه فریب نخورَد؟ میفرماید: «به تجربه نگاه کن؛ عقل و تجربه! چیز دیگری از تو نمیخواهم». اگر کسی عقل و تجربه را زیر پا بگذارد، این آدم شقی است. تو چرا بیخود اعتماد میکنی؟!
حالا اینکه در این مذاکرهای که انجام شد، مسؤولان ما بیخود اعتماد کردند، یا درست اعتماد کردند، تجربه تاریخی نشان داده است آمریکاییها هیچ وقت سر قولشان نیستند. البته بلاتشبیه؛ ما نمیخواهیم-نعوذبالله- دوستان مذاکرهکننده را که بچههای این انقلاب هستند، به ابوموسی اشعری تشبیه کنیم-کسی نباید از این سخن، سوءاستفاده کند- ولی حداقلش این است که آدم در مذاکره باید عقل و تجربه را در نظر بگیرد.
آیا آنها تا به حال عهدی را وفا کردهاند؟! آیا آنها تا وقتی زور بالای سرشان نباشد، چیزی را قبول میکنند؟! اینها مسائل روشنی است. اگر کسی این مسائل را قبول نکند، بهترین(خوشبینانهترین) تعبیر درباره او این است که او فرد سادهای است.
پیامبر(ص): «مؤمن از یک سوراخ، 2 بار گزیده نمیشود»/ چند بار به آمریکاییها اعتماد کردیم و ضربه خوردیم؟ از جریان مصدق تا آزادی گروگانها...
بعضی وقتی این کلام امیرالمؤمنین(ع) را [هرکه عقل و تجربه را زیر پا بگذارد شقی است](نهجالبلاغه/نامه 78) میشنوند، تعجب میکنند و میگویند: یعنی حضرت علی(ع) اینقدر به تجربه اهمیت میدهند؟ میگوییم: بله! شما فکر کردید دین ما فقط دینی است که به وحی نگاه میکند؟ اصلاً دین ما از طریق وحی دستور میدهد که به عقل و تجربه توجه کنید. در روایات هست که مؤمن از یک سوراخ، 2 بار گزیده نمیشود. پیامبر(ص): «لَا یُلْسَعُ الْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْن؛ مؤمن، به تجربه بیاعتنایی نمیکند». (عللالشرایع/1/49)
ما در این کشور، چند بار به آمریکاییها اعتماد کردیم و ضربه خوردیم؟ شاید نخستین بارش زمان آقای مصدق بود. آقای مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد و ضربه خورد. یکی از دفعات دیگرش هم در جریان آزادسازی گروگانهای آمریکایی بود. ما با آمریکاییها یک قراردادی بستیم که آمریکاییها خسارتهای ما را بدهند و ما گروگانهای آنها را آزاد کنیم. ما گروگانها را آزاد کردیم ولی آنها خسارتهای ما را ندادند. شاید بیش از 25 سال از زمان این قرارداد میگذرد ولی الان اصلاً کسی حرفش را هم نمیزند. ما در جهان، با یک زورگو مواجه هستیم ولی افراد ساده و سادهلوح به این مسائل توجه نمیکنند.
ت) سخن گفتن درباره «نفاق» و «عالم خائن» سخت است، ولی درباره «اشعث» میتوان صحبت کرد
اصل موضوع دوگانه «نادان-خائن» در روایات ما آمده است/ حضرت امام(ره) صریحاً در مقابل یک سادهلوح برجسته ایستادند
همانطور که بیان شد، اصل موضوع دوگانه «نادان- خائن» در روایات ما هست. البته در روایات هست که خائنان یا جزو اهل علم هستند، یا جزو اهل لسان. اینها خیانت خودشان را خوب میپوشانند و پنهان میکنند که باید اینها را کشف و پیدا کرد. امیرالمؤمنین(ع): «قَطَعَ ظَهْرِی رَجُلَانِ مِنَ الدُّنْیَا رَجُلٌ عَلِیمُ اللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ الْقَلْبِ نَاسِکٌ هَذَا یَصُدُّ بِلِسَانِهِ عَنْ فِسْقِهِ وَ هَذَا بِنُسُکِهِ عَنْ جَهْلِهِ»(خصال صدوق/1/69) «تَنَاصَحُوا فِی الْعِلْمِ، فَإِنَّ خِیَانَه أَحَدِکُمْ فِی عِلْمِهِ أَشَدُّ مِنْ خِیَانَتِهِ فِی مَالِهِ»(امالی طوسی/126)
درباره سادهاندیشی هم، در ادبیات سیاسی ما نخستین بار به صورت برجسته، حضرت امام(ره) سادهاندیشان را با مصداق، معرفی فرمودند و خیلی محکم در مقابل یک سادهاندیش و سادهلوح برجسته ایستادند. در حالی که شاید سابقه مبارزاتی آقای منتظری از همه بیشتر بود و بیشتر از همه شکنجه شده بود اما سادگی، درد بیدرمانی است و فرد ساده اگر در یک موقعیتی که شایسته آن نیست، قرار بگیرد، خراب میکند و کاری هم نمیشود کرد و آقای منتظری هم حاضر نشد دست از سادگی خودش بردارد. این ماجرا جزو تاریخ انقلاب ماست و در جلد 21 صحیفه امام(ره) هم ثبت شده است. در خاطرات آیتالله ریشهری هم ثبت شده، و در کتاب رنجنامه حاج سیداحمد خمینی(ره) هم ثبت شده و خیلی روشن است. شما میتوانید این دو کتاب اخیر را مطالعه کنید و ببینید حضرت امام(ره) چگونه جراحی کردند و یک سادهاندیش را به ملت معرفی کردند و فرمودند ایشان برای منافقین و لیبرالها، پُل میشود.
حضرت علی(ع): ریشه فتنههای آخرالزمان، از خانههای اهل علم است
درباره نفاق و منافق و عالم خائن، زیاد نمیتوانم مطلب عرض کنم. فقط به یک روایت اشاره میکنم که امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «ریشه فتنههای آخرالزمان، از خانههای اهل علمی است که فتنه میکنند؛ سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ.... فُقَهَاءُ ذَلِکَ الزَّمَانِ شَرُّ فُقَهَاءَ تَحْتَ ظِلِّ السَّمَاءِ، مِنْهُمْ خَرَجَتِ الْفِتْنَهُ وَ إِلَیْهِمْ تَعُودُ».(کافی/8/308) این را دیگر ما نباید پنهان کنیم. خداوند در قرآن، کسانی را که سخن خدا را کتمان و پنهان کنند، ملعون اعلام کرده است «إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون»(بقره/159)
نادان به ظاهر خوب و عالم خائن، همیشه عامل فتنه هستند ولی طبق کلام امیرالمؤمنین(ع)- در روایت فوقالذکر- فتنههای آخرالزمان بیشتر مربوط به عالمان خائن و فتنهگر است.
منافقین را نمیشود به سادگی معرفی کرد/ دوستان طلبه همت کنند و یک کتاب جداگانه فقط درباره اشعث بنویسند
صحبت کردن درباره عالم فتنهگر یا عالم خائن یا «منافقِ علیماللسان» سخت است. کمااینکه پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) افراد منافقی بودند اما حضرت، آن منافقین را معرفی نمیکردند. واقعاً چهکار باید کرد؟ منافقین را نمیشود به این سادگی معرفی کرد. یکی از کسانی که بعداً در تاریخ معلوم شد همه فتنهها-در زمان حکومت علی(ع)- زیر سر او بوده، اشعث بود. «کُلُّ فَسَادٍ کَانَ فِی خِلَافَه أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) وَ کُلُّ اضْطِرَابٍ حَدَثَ فَأَصْلُهُ الْأَشْعَثُ»(شرح ابنابیالحدید/2/278) اشعث همیشه یکی از فرماندهان اصلی سپاه امیرالمؤمنین(ع) بود. دوستان طلبه ما باید همت کنند و یک کتاب جداگانه فقط درباره اشعث بنویسند. اشعث یک پروژه بزرگ تاریخی و یک پدیده است!
خوارج به علی(ع) اعتراض میکردند چرا اشعث- که ریشه هر فتنهای بود- همیشه پای رکاب شماست؟!
ما که نمیتوانیم درباره نفاق، صریحاً صحبت کنیم، ولی درباره اشعث که میتوانیم صحبت کنیم. اشعث کسی بود که دخترش امام حسن مجتبی(ع) را به شهادت رساند، پسرش در شهادت امام حسین(ع) نقش داشت(جزو قاتلان بود) و خودش هم ابنملجم را- برای قتل علی(ع)- تحریک کرد. امام صادق(ع): «إِنَّ الْأَشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ شَرِکَ فِی دَمِ أَمِیرِ
الْمُؤْمِنِینَ (ع) وَ ابْنَتُهُ جَعْدَه سَمَّتِ الْحَسَنَ ع وَ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ شَرِکَ فِی دَمِ الْحُسَیْنِ(ع)»(کافی/8/167) «عَلَى یَدَیْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُلْجَمٍ الْمُرَادِیِّ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قَدْ عَاوَنَهُ وَرْدَانُ بْنُ مُجَالِدٍ مِنْ تَیْمِ الرَّبَابِ وَ شَبِیبُ بْنُ بَجْرَه وَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ»(مناقب/3/ 307) شب قبل از شهادت امیرالمؤمنین(ع)، ابنملجم در خانه اشعث بود. آن وقت یک چنین کسی، همیشه پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) بود. او اهل یمن بود و قبیله یمن، تحت فرمان او بودند. اشعث به قدری در تاریخ بیآبرو است که خوارج به علی(ع) اعتراض میکردند و میگفتند اشعث پای رکاب تو چهکار میکند؟! این اشعث را دور بینداز! ولی حضرت نمیتوانست این کار را انجام دهد و احترام اشعث را نگه میداشت. نامه رئیس خوارج به امیرالمؤمنین(ع): «فَلَمَّا حَمِیَتِ الْحَرْبُ وَ ذَهَبَ الصَّالِحُونَ؛ عَمَّارُ بْنَ یَاسِرٍ وَ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنِ التَّیَّهَانِ وَ أَشْبَاهِهِمْ، اشْتَمَلَ عَلَیْکَ مَنْ لَا فِقْهَ لَهُ فِی الدِّینِ وَ لَا رَغْبَه فِی الْجِهَادِ، مَثَلُ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ وَ أَصْحَابُهُ وَ استَنزَلوکَ حَتَّى رَکَنْتُ إِلَى الدُّنْیَا حِینَ رُفِعَتْ لَکَ الْمَصَاحِفِ مَکِیدَه»(انسابالاشراف/2/370؛ موسعهالتاریخالاسلامی/5/240)
سخنرانی اشعث بود که موجب شد علی(ع) مذاکره با معاویه را به اجبار قبول کند
حالا ببینید این اشعث، چگونه کارخرابی میکرد؟ خیلیها میگویند مردم با قرآن به سر نیزه رفتن، فریب خوردند و به علی(ع) گفتند شما مذاکره را قبول کنید! ولی تاریخ این را نمیگوید. یک سخنرانی اشعث موجب شد علی(ع) مجبور شود مذاکره را قبول کند. اشعث در شب آخری که در میان لشکر، حرفهایی مطرح شده بود، خطبه قشنگی خواند و صدا زد: اگر بنا باشد کسی با اهل شام بجنگد، من از همه جنگاورتر هستم. اگر کسی بنا باشد از دنیای خودش گذشته باشد، من از همه بیشتر گذشتهام. ولی من به فکر مردم کوفه هستم! امت اسلامی دارد قتل عام میشود، جنگ را تمام کنید. دیگر زنهای ما مرد ندارند! کشتار دیگر بس است! «أما و اللَّه، ما أقولُ هذه المَقالَه جَزَعاً مِنَ الحَرب وَ لکنِّی رَجُل مُسِنٌّ أخافُ علَى النِّساء و الذّراری غَداً إذا فَنینا اللَّهمَّ إنَّک تَعْلَمُ أنِّی قَدْ نَظَرْتُ لِقَوْمِی و لأَهْلِ دِینی»(وقعه الصفین/480 و شرح ابنابیالحدید/2/214)
وقتی جاسوسهای معاویه خبر سخنرانی اشعث را به او رساندند، گفت: کار لشکر علی(ع) دیگر تمام شد! فردا قرآنها را سرِ نیزه کنید. «قَامَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ الْکِنْدِیُّ لَیْلَه الْهَرِیرِ فِی أَصْحَابِهِ مِنْ کِنْدَه فَقَالَ... فَانْطَلَقَتْ عُیُونُ مُعَاوِیَه إِلَیْهِ بِخُطْبَه الْأَشْعَثِ فَقَالَ: أَصَابَ وَ رَبِّ الْکَعْبَه لَئِنْ نَحْنُ الْتَقَیْنَا غَداً لَتَمِیلَنَّ الرُّومُ عَلَى ذَرَارِیِّنَا وَ نِسَائِنَا وَ لَتَمِیلَنَأَهْلُ فَارِسَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ الْعِرَاقِ وَ ذَرَارِیِّهِمْ وَ إِنَّمَا یُبْصِرُ هَذَا ذَوُو الْأَحْلَامِ وَ النُّهَى ارْبِطُوا الْمَصَاحِفَ عَلَى أَطْرَافِ الْقَنَا»(وقعه الصفین/481) «بَدَرَ مِنَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ لَیْلَه الْهَرِیرِ قَوْلٌ نَقَلَهُ النَّاقِلُونَ إِلَى مُعَاوِیَه فَاغْتَنَمَهُ وَ بَنَا عَلَیْهِ تَدْبِیرَهُ تَوَاقَفْنَا غَداً إِنَّهُ لَفَنَاءُ الْعَرَبِ وَ ضَیْعَه الْحُرُمَاتِ أَوْ قَالَ نَحْوَ ذَلِکَ مِمَّا یَخْذُلُهُمْ عَنِ الْقِتَالِ فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِکَ مُعَاوِیَه قَالَ أَصَابَ وَ رَبِّ الْکَعْبَه فَدَبَّرَ تِلْکَ اللَّیْلَه مَا دَبَّرَ مِنْ رَفْعِ الْمَصَاحِفِ عَلَى الرِّمَاحِ فَأَقْبَلُوا بِالْمَصَاحِفِ یُنَادُونَ کِتَابُ اللَّهِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُ»(بحارالانوار/32/531)
هر فتنهای در رکاب علی(ع) رخ داد، پای اشعث در میان بود/ اشعث مانع توبه خوارج
امیرالمؤمنین(ع) بعد از اینکه 4 هزار نفر از خوارج به بیرون شهر رفته بودند، داشت به سمت لشکر معاویه میرفت تا قصه معاویه را تمام کند، ولی اشعث جلوی علی(ع) را گرفت و گفت: اول خوارج! زن و بچه ما در امان نیستند! لذا امیرالمؤمنین(ع) اول سراغ خوارج رفت و آنها را از بین برد در حالیکه شاید اگر حضرت اول میرفت و کار معاویه را تمام میکرد و بازمیگشت، قصه خوارج تغییر میکرد. «یا امیرالمؤمنین، علام تدع هؤلاء وراءنا یخلفوننا فی أموالنا و عیالنا! سر بنا الى القوم فإذا فرغنا مما بیننا و بینهم سرنا الى عدونا من اهل الشام. و قام الیه الاشعث بن قیس الکندى فکلمه بمثل ذلک...»(تاریخ طبری/5/82)
همچنین زمانی که خوارج در بیرون شهر جمع شده بودند، امیرالمؤمنین(ع) رفت با خوارج صحبت کرد و فرمود حرف شما چیست؟ آنها گفتند: شما باید استغفار کنید و عذرخواهی کنید به خاطر اینکه مذاکره را پذیرفتید! حضرت فرمود: شما بودید که مذاکره را تحمیل کردید چرا من باید عذرخواهی کنم؟ گفتند: شما هم باید استغفار کنید. حضرت فرمود: «أَنَا أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ» و آنها هم قبول کردند و به شهر برگشتند. «فَقَالَ
عَلِیٌّ ع أَنَا أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ فَرَجَعُوا مَعَه وَ هُمْ سِتَّه آلَاف»(شرح ابنابیالحدید/2/279) وقتی اشعث مطلع شد، به علی(ع) گفت: شما از مذاکره استغفار کردید؟ حضرت فرمود: من بهطور کُلی استغفار کردم. گفت: ولی اینها فکر میکنند شما بهخاطر مذاکره استغفار کردید! حضرت آمد و توضیح داد و لذا دوباره خوارج شورش کردند. «فَأَتَى الْأَشْعَثُ عَلِیّاً ع فَقَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ إِنَّ النَّاسَ قَدْ تَحَدَّثُوا أَنَّکَ رَأَیْتَ الْحُکُومَه ضَلَالًا وَ الْإِقَامَه عَلَیْهَا کُفْراً فَقَامَ عَلِیٌّ ع فَخَطَبَ فَقَالَ مَنْ زَعَمَ أَنِّی رَجَعْتُ عَنِ الْحُکُومَه فَقَدْ کَذَبَ وَ مَنْ رَآهَا ضَلَالًا فَقَدْ ضَلَّ فَخَرَجَتْ حِینَئِذٍ الْخَوَارِجُ مِنَ الْمَسْجِدِ فَحَکَمَت»(همان) ابن ابیالحدید میگوید: هر فتنهای پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) رخ داد، پای اشعث در میان بود «کُلُّ فَسَادٍ کَانَ فِی خِلَافَه أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع)وَ کُلُّ اضْطِرَابٍ حَدَثَ فَأَصْلُهُ الْأَشْعَث»(همان)
خدایا! ما را از اشعثها نجات بده. خدایا! یک نفر اشعثمآب در جامعه ما باقی نگذار. خدایا! ما را از افراد سادهلوح خرابکار نجات بده و ما را به حکومت مهدوی برسان.