|
جستاری پیرامون آسیبهای ترویج انحصاری انگلیسی
از زبان نفوذ تا نفوذ زبانی
مالک شیخیزازرانی*: «زبان» تجلیگاه فرهنگ است و به وسیله آن میتوان ارزشها و مسائل فرهنگی را منتقل کرد. (استارکی، 1999) و به تبع در یادگیری هر زبان خارجی، زبانآموزان علاوه بر زبان، فرهنگ ملتی را که به آن زبان تکلم میکنند نیز فرامیگیرند (نونان، 1999). در فرآیند آموزش زبان یک کشور دیگر، یادگیری فرهنگ بر یادگیری زبان احاطه دارد در حالی که یادگیری زبان، نقطه آغازین (کانونی) است و یادگیری فرهنگ، هدف است. (سویدرسکی، 1993) ارسال به دوستان
گسست میاننسلی؛ بحرانی اجتماعی
محمد مهاجری*: یکی از پدیدههایی که ذهن آحاد جامعه را به خود درگیر کرده است، مساله فاصله میان نسل گذشته و نسلهای جدید است، مساله فاصله میان نسلها در دورههای گذشته نیز وجود داشته است اما نمود آن در عصر حاضر بیش از هر دورهای است. شکاف عمیق میان پدران و مادران و فرزندانشان را در عصرکنونی میتوان در ابعاد سیاسی، اعتقادی و مذهبی، پوششی و دانشی (علمی) برشمرد؛ در حقیقت در این دوران به جهت رشد شدید علم سطح سواد جامعه ایرانی چندین برابر شد و همچنین از جهت سیاسی نیز گسترش مفاهیم حقوقی- سیاسی به رشد آزادی سیاسی در ایران کمک کرد و جامعه از یکپارچگی ملت در زمان انقلاب اسلامی ایران اندکی فاصله گرفت. شکاف عمیق میان نسل جدید و نسل پیشین در ابعاد یادشده به هیچوجه غیرقابل ترمیم نیست اما ترمیم ساختار ارتباط فرزندان با نسل پیشین میتواند به رشد جامعه ایران کمک کند. به صورت کلی انفجار جمعیت ایران در دهههای پیشین و تغییر حاکمیت در ایران و پیشرفتهای فناورانه و جهانی شدن از دلایل عمیق شدن شکاف محسوب میشود. رشد شدید علم و دانش و شبکههای اجتماعی و دانشگاهی شدن نسل جدید باعث شده نسل جدید و نسل پیشین عمیقاً این فاصله را احساس کنند اما ترمیم این شکاف و گسست و هرچه نزدیکتر کردن این فاصله از طرق ترمیم ارتباط، آموزشهای نسل گذشته و تحملپذیری عقاید نسل جوان و گذشته امکانپذیر است. شاید بتوان اینگونه بیان داشت که تنوع فکری در میان هر نسل و نسلهای بعدی از منظر آسیبشناسی یک بحران نیست، بلکه آنچه موجب بحران است عدم ترمیم شکاف و فاصلهها از طریق روزآمدسازی نسل پیشین و توسعه رویکرد تحملپذیری عقاید گوناگون در میان نسل جدید و نسل پیشین است. هم نسل گذشته باید به نگاههای نسل جدید احترام بگذارد و هم نسل جدید به همین روش عمل کند، با چنین رویکردی میتوان شاهد کاهش شکاف بود و ایجاد فضایی مساعدتر در جهت رشد جامعه ایرانی را به صورت ملموستری مشاهده کرد. گسترش شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و پس از آن وایبر و اینستاگرام و واتساپ و قسعلیهذا، بر عمیقتر شدن شکاف میاننسلی تأثیری شگرف گذاشته است. در حقیقت نسل گذشته از یک سو از معایب این تکنولوژیها در امان بودند و با تفریحات سالمتری دور یکدیگر جمع میشدند و از سوی دیگر از مزایای این شبکهها نیز محروم بودند، مانند صرفهجویی در وقت و هزینههای تماس و برقراری تماس تصویری با نزدیکان و همچنین دور هم بودنهای دائمی در گروههای خانوادگی که میتواند رویه مثبت استفاده از این پیشرفتها باشد. به هر حال نسل گذشته با نکات مثبت فراوان مانند سادگی، دارا بودن حجاب بهتر و پوشش برتر توسط بانوان و همبستگیهای شدید و فعالیتهای جمعی به یادماندنی مانند جنگ تحمیلی که به راستی نشان از هویت مردم مسلمان ایران دارد و همچنین ایستادگی در مقابل فشارهای دشمنان داخلی در اوایل انقلاب، هماکنون با نسلی مواجه است که کمتر به دنبال چنین اموری است. شکاف میان نسل گذشته و امروز را میتوان در خیابانهای شهر تهران در تفاوت پوشش مادران و دخترانی که در کنار یکدیگر قدم میزنند و پدران و پسرانی که کنار هم هستند مشاهده کرد؛ پسرانی که ساعتها صرف آرایش موها و پوششهای عجیب میکنند و با گوشیهایی که به گوش خود آویختهاند به موسیقیهای غربی گوش فرامیدهند و با پوششهای غربی در خیابانهای شهر ظاهر میشوند. نمیخواهم سیاهنمایی کنم، چه؛ ما جوانانی داریم در همین عصر که به راستی چیزی از شهدای جنگ تحمیلی کم ندارند. ما در نسل گذشته نسل طلاییای داشتیم که مخاطبان فوتبالی میدانند مانند تیم ملی ایران در سال 1998 است که تکرارناشدنی است. شکافی اینچنین را نمیتوان ایستاد و مشاهده کرد و موجب تعجب است که مسؤولانی هستند که در این باره کمتوجهی میکنند و درباره پوشش جوانان این و مرز و بوم کار فرهنگی نمیکنند و هر زمان و هر دورهای با همایشهای گوناگون این امور را بررسی میکنند. شکاف میان نسل گذشته باید با فرهنگسازی و کار جهادی رفع شود. این یعنی شعار دادن و سرگرم کردن جوانان به امور واهی اثری ندارد. بدون تعارف جوان امروز باید حمایت شود، چه؛ نسل امروزی بحق و منصفانه نمیتواند براحتی سالم زیست کند. امروز اگر بخواهیم جوان ما اهل دین باشد باید توجه کنیم رسانههای غربی و ماهوارهها در حال فعالیت هستند و ما باید چه تدبیری برای صدا و سیما داشته باشیم که هم اسلامی و ایرانی باشد و هم بتواند جوانان را جلب کند و هم با حفظ اصول خودمان باشد. امروز اگر بخواهیم جوانان ما نه زودهنگام مانند برخی شهدا و جانبازان، بلکه تنها بموقع ازدواج کنند و میانگین سنی ازدواج سال به سال افزایش نیابد باید برای آنها برنامه داشته باشیم. نمیتوان جوان امروزی را با مبلغی اندک وام ازدواج که گاهی داده میشود و گاهی داده نمیشود! جذب ازدواج کرد و مشکل بیکاری نیز باید رفع شود. جوان کنونی درست است که با شکاف عمیقی از نسل گذشته فاصله گرفته است اما بحق نسل گذشته در معرض چنین تهدیداتی نبود و غرب برای انحراف آنها تا این حد پیشرفت نکرده بود. امروز اگر بخواهیم نسل کنونی به نسل پیشین مشابه شود باید نگاهی دقیق داشته باشیم. خلاصه! جوان امروزی را نمیتوان رها کرد و جوان امروزی را باید با فرهنگسازی و با آزادی دادن به او جذب حقایق الهی کرد. «نسل گذشته نیکیهای فراوانی دارد که نسل من در حقیقت از آن محروم است و غبطه آن را میخورد و نسل جدید نیز نیکیهای فراوانی دارد که نسل گذشته غبطه آن را میخورد، تجمیع نیکیها و حذف ناپسندیهای هر دو نسل تنها راه نجات از شکافی است که بتدریج ایجاد شده است». ارسال به دوستان
درباره یک «چرچیل» نامشهور
سکینه کریمی: «جورج چرچیل» در تاریخ 14 آگوست 1877 متولد شد. وی فرزند «هنری آدریان چرچیل» و برادر «آلفرد فرانسیس چرچیل» و «سیدنی جانالکساندر چرچیل» بود. او تحصیلاتش را به صورت خصوصی گذراند و با «موریل» دختر سر «آلفرد ایست» (عضو توپخانه سلطنتی بریتانیا) ازدواج کرد و از وی صاحب 2 پسر شد. وی از سال 1848 در سفارت و کنسولگریهای مختلف انگلیس در ایران خدمت کرد و متخصص مسائل ایران در وزارت خارجه انگلیس بود که مشاغل وی به اختصار در ذیل ارائه میشود: از هفتم آوریل 1903 کفیل دبیرخانه شرقی سفارت تهران، دبیر شرقی سفارت از آوریل 1907، خدمت در وزارت خارجه از یازدهم مارس 1919، به عنوان دبیر دوم در ایران تا پایان جنگ جهانی مشغول به خدمت بوده است، عضو هیأت انگلیسی همراه «احمد شاه» در طول بازدید از انگلستان جهت تنظیم قرارداد (نظامنامه) 1918بوده که در همین سال به وی نشان درجه یک شیر و خورشید ایران اعطا میشود، وی سپس بین سالهای 1919 تا 1924 به بخش شرقی وزارت خارجه منتقل میشود. سرکنسول بریتانیا در الجزایر از 1924 تا 1927 بوده و در سال 1937 بازنشسته میشود و مجدداً از سال 1939 تا 1941 از سوی وزارت خارجه به خدمت خوانده میشود. چرچیلها 4 برادر بودند که 3 تن از آنها در ایران مأموریت داشتند. جورج چرچیل فارسی را خوب میدانست و ثلث را خوش مینوشت. بالغ بر 10 هزار بیت از حافظ، سعدی، مولوی و فردوسی را از بر داشت و هنگام سخن به مناسباتی آن ابیات را شاهد میآورد. در امور، بسیار کنجکاو و دقیق بود و با تمام خانوادهها (اقشار مملکتی) آمیزش داشت. نفایس زیادی به مرور از عتیقهجات و کتب قدیمه گرد آورد و به موزه انگلستان فرستاد به طوری که در موزه معروف لندن قسمتی را «چرچیلاد» نام نهاده و اشیای جمعآوری شده وی را در آن محل گذاردهاند. چرچیل درباره عزل و برکناری «اتابک» گزارش محرمانهای به انگلیس ارسال کرد مبنی بر اینکه روحانیت را باید ضد اتابک تحریک و آماده کرد و به این ترتیب به همراه سر «آرتور هاردینگ» به بغداد و نجف سفر و با عدهای از علما دیدن کرد و در آنجا موفق شد اتابک را تکفیر کرده، موجبات استعفای وی را از صدارت ایران مهیا کند. وی در جریان مهاجرت ساختگی به قم برای گرفتن مشروطه به همراه مهاجران به نام «آخوند طالقانی» در خدمت علما به قم رفت.پس از اینکه اتابک به قتل رسید جورج چرچیل با «صنیعالدوله» مذاکرات محرمانهای داشت. در این جلسه صنیعالدوله اظهار داشت قتل اتابک براساس مدارک و شواهد کار «سعدالدوله» بوده است و کسی که در جریان سوءقصد دستگیر شد پسر «عباسقلیخان آدمیت» رئیس یکی از انجمنهای مخفی در تهران بود. صنیعالدوله در این مذاکره ایمان قلبی داشت این اشخاص مطمئناً از پشتیبانی محرمانه شاه هم بهرهمند هستند و از آنجایی که ممکن بود کشف قضیه منجر به کشف هویت بعضی رجال عالیرتبه کشور که در این قضیه دست داشتند، شود مرتکبان حقیقی را که در جریان سوءقصد دستگیر شده بودند آزاد کرد. به توپ بستن مجلس و دستگیری رهبران نهضت مشروطیت، سفارت انگلیس را در تهران بدین فکر انداخت که با همکاری سفارت روسیه دقیقاً به وضع مشروطهخواهان رسیدگی کند و ضمناً از نزدیک از هدف و نیات «محمدعلی شاه» مطلع شود. بدین منظور قرار شد «چرچیل» و «بارانوسکی» به اتفاق به دیدار شاه در باغشاه رفته و این ملاقات روحیه شاه را کاملاً بر آنان روشن کرد که وی با مجلس کینه و عداوتی ندارد و اقداماتی که به عمل آورده مستقیماً متوجه انجمنهای سرکش و برهم زننده صلح است. به همین خاطر چرچیل به درخواست اداره تلگراف «هنداروپ» و نیز درخواست بانک شاهی درباره افزایش نفرات نگهبان شاه قول مساعد داد. چرچیل در جریان عزل «محمدعلی میرزا» و نصب احمد شاه و تصفیهحساب وی یکی از امضاکنندگان از طرف انگلیس به همراه «بارانوسکی» بود. چرچیل 2 بار موجبات آزادی و کشته نشدن «ناصرالملک» را فراهم کرد؛ یکبار وقتی که محمدعلیشاه دستور توقیف وی را داده بود و از طریق ناصرالملک مطلع شد و بلافاصله به حضور شاه رفت و اظهار داشت به دلیل اینکه ناصرالملک دارای نشان و حمایل از طرف دولت انگلیس است، چنانچه قرار است آسیبی به وی برسد باید دولت انگلستان از موضوع مطلع باشد تا عناوینی را که به او داده پس بگیرد. این اخطار شدیداللحن، شاه را نگران کرد و دستور آزادی او را داد. بار دوم پس از کشتهشدن «امینالسلطان» و درخواست اکثریت مبنی بر پذیرفتن رئیسالوزرایی از جانب ناصرالملک از آنجایی که درباره وی دسایسی در پشت پرده وجود داشت تا اینکه دستور به توپ بستن مجلس از جانب شاه صادر و نیز توقیف وی را در پی داشت، مداخله چرچیل موجب آزادی وی و اعزام او به فرنگستان شد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|