|
بررسی وضعیت کارگران ساختمانی در روزگار تدبیر و امید
کارگران مشغول کار نیستند!
مالک شیخیزازرانی*: اگر قرار بر اقتضای سیاستورزیهای ژورنالیستی باشد، این مقاله در به روز بودن موضوع خود، قاعدتاً یا باید به حادثه قطار سمنان و بیتدبیری دولت تدبیر و امید بپردازد که با زیرکی تمام رئیس راهآهن را قربانی استعفا میکند تا مبادا افکار عمومی خواهان استعفای وزیر راه باشد یا باید موضوع این مقاله اصطلاحاً «ننه من غریبم بازی» نماینده تهران را تحلیل کند که ایران اسلامی را با «لیانشامپو» اشتباه گرفته و به قلدرمآبهای مدرن اطراف خود فراخوان لشکرکشی میدهد تا از ترس سخنان کذب خود، در خانه کز کند و جماعتی را به جان هم بیندازد. لیکن اگر وظیفه مسلمانی در این مقاله لحاظ شده باشد صواب آن است که از مشکلات کسانی سخن بگوییم که نه تریبونی برای دفاع دارند و نه میتوانند اعتراضات خود را برای جامعه «توئیت» کنند. دستهایشان از ضربههای بیل و کلنگ چنان تاول زده که قادر به لمس قلم برای ثبت اعتراضات خود نیستند. یاد گرفتهاند از همت خود نان بخورند نه از همت لابی و جنجال کردن. کارگران ساختمانی نجیبی را میگویم که اگرچه پیراهن یقه دیپلمات نمیپوشند و در بازیهای سیاسی لحاظ نمیشوند ولیکن همان لباس گچ و سیمانیشان، بیانگر شأن تلاشگر و رزق حلال آنهاست. این طبقه نجیب نه پسرخاله داماد فلان وزیر بودهاند که تمام دغدغهشان گرفتن عکسهای سلفی پشت میزهای دولتی باشد و نه در ستاد انتخاباتی دولت مشارکت کردهاند که حالا «مشاور مدیرکل دفتر توسعه و هماهنگی زیرساختهای درون شبکهای» فلان وزارتخانه باشند. این طبقه نجیب آنقدر مشغول کار بودهاند که تنها برداشتشان از سیاست، همین دعواهای «حیدری- نعمتی» است که به همت دولت اعتدال، از اعتدال خارج شده است. این طبقه نجیب، «ساختن» را آموخته است و میداند خراب کردن هر عمارتی تنها به سوزناکتر شدن تاولهای دستانشان میانجامد. این کارگران زحمتکش با آجر روی آجر گذاشتن، آموختهاند که ساختن، صبوری میخواهد. آنها سرپناه ساختن برای مردم را افتخار خود میدانند حال چه باک که احدی به فکر ساختن سرپناه برای خانواده آنها نیست. نگارنده نه بهعنوان یک دانشجو و نه بهعنوان یک منتقد دولت، بلکه صرفاً در قامت یک کنشگر اجتماعی و بهعنوان کسی که در اتمسفر این کشور تنفس میکند خود را مسؤول گفتن این دردها میداند. درد کارگرانی که مولای متقیان علی ابن ابیطالب(علیهالسلام) در رعایت حقوقشان سخنان فراوانی فرمودند تا آنجا که نقل است پیرمرد فرتوت و نابینایى، در حال گدایى، بر امیرمؤمنان گذشت. امام فرمودند: «این مرد کیست و چرا گدایى مىکند؟» جواب گفتند: «نصرانى است». امام فرمودند: «تا آن زمان که قدرت کار کردن داشت از او کار کشیدید و اینک که پیر شده و قدرت کار کردن ندارد، از تأمین روزى وى دریغ مى ورزید؟ از بیتالمال زندگى او را تأمین کنید». این منش رئیس حکومتی است که خود نیز در زمان حیات، فعالیتهای سخت کارگری مثل کندن قنات، کشاورزی و... انجام میدادند. همچنین قابل توجه است که نگارنده از اینکه به لطف رئیس قوه مجریه در خیل جهنمیان و بیسوادان و تازه به دوران رسیدهها و از جای معدود تغذیه شوندهها قرار گیرد ابایی نداشته و بارها در همین دولت که مثلاً طرفدار آزادی بیان است، با «تحقیر، تنبیه،تبعید، تطمیع، تهدید و توبیخ» به انحای مختلف مورد لطف قرار گرفته است اما از آنجا که با افتخار تمام خود نیز رعیتزاده بوده و همواره بر خلاف منافع بورژوازی کثیف سرمایهداری در مبارزه بوده است، معتقد است اگر مدعی عدالتطلبی و آزادگی حسینی است باید از ضعیفترین طبقه شروع کند؛ طبقه نجیب کارگران ساختمانی. ارسال به دوستان
چشم امید مازندران به کیست؟
امیرآباد، قربانی تعصب و خودخواهی؟!
دکترحسن خلیل خلیلی*: 120هزار بیکار تحصیلکرده مازندران، نظارهگرند که دولت امید چه تدبیری برای منطقه آزاد تجاری امیرآباد خواهد اندیشید! امید شکلگیری بزرگترین اتفاق تاریخی در مازندران بعد از تصویب منطقه آزاد امیرآباد در شورایعالی مناطق آزاد تجاری ایران، در گرداب اختلافنظرهای غیرکارشناسانه و بلاتکلیفی سیاستمدارانه (سیاستبازانه) برخی وکلای مردم مازندران گرفتار آمده است! اگرچه تسریع در انجام امور زیربنایی، رشد و توسعه اقتصادی، جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی، اشتغالزایی، کمک به صنایع داخلی و افزایش مبادلات تجاری با تأکید بر صادرات، مخصوصا محصولات کشاورزی، از اهداف مهم تأسیس منطقه آزاد تجاری در مازندران بوده اما عدم توجه به مزیت نسبی و قابلیتهای خاص برای توسعه هر منطقه و تأمین زیرساختهای استان توأم با تعصبات شهرستانی و محلی، تاکنون پیامدی جز عقبماندگی و افزایش نرخ بیکاری در مازندران نداشته، انتظار بحق همه مازندران از نمایندگان خویش، عقلانیت و تدبیر است. از منظر کارشناسان، تردیدی در اولویتدار بودن بندر امیرآباد نسبت به دیگر بنادر استان برای تبدیل شدن به منطقه آزاد تجاری، به دلایل گوناگون نیست؛ زیرساختهای مناسب و سابقه زیاد منطقه ویژه اقتصادی، پسکرانه قابل قبول، تملک بیش از 2000 هکتار از اراضی بدون کاربری کشاورزی درجه دو، سه و چهار، عمق بالا برای پهلوگیری کشتیها، فاصله کم تا مرکز استان (ساری) 55 و تا تهران 330 کیلومتر، حدود 5/7 میلیون تن ظرفیت بارگیری و تخلیه، اتصال به 3 محور جادهای در مسیر کریدور شمال شرق- شمال غرب و مبدأ ورودی کریدور شمال- جنوب (مسیر ارتباط ترانزیتی کشورهای شمال اروپا، اسکاندیناوی و حاشیه خزر با کشورهای حوزه اقیانوس هند، خلیجفارس و آسیای جنوب شرقی) در شمال ایران، اتصال به شبکه ریلی از طریق راهآهن به بازارهای آسیای میانه، قرار گرفتن بین دو فرودگاه بینالمللی ساری و گرگان و امکان احیا و بهرهبرداری فرودگاه بهشهر، فعالیت حدود ۲ هزار متخصص در این بندر، دارا بودن 000/000/9 مترمربع محوطه پشیبانی و 000/000/1 مترمربع محوطه بهرهبرداری، 12840 مترمربع انبار، 11پست اسکله (شامل 7پست اسکله چندمنظوره با ظرفیت پذیرش 6000 تن کالا، یک پست اسکله RORO باظرفیت پذیرش 6000 تن کالا، یک اسلکه غلات و 2 پست دیگر)، وجود 10 دستگاه مکنده غلات، قرار گرفتن درمسیر جاده ابریشم و راهآهن تهران- گلستان- ترکمنستان- خراسان، وجود اماکن تاریخی و طبیعی برای جذب توریست و گردشگر، وجود نیروی انسانی کارآمد و توانمند در منطقه، وجود زمینهای لمیزرع فراوان و مستعد کاربریهای تجاری، صنایع تبدیلی و صنایع پاک و...، پایلوت غلات شمال کشور و پایلوت ذخایر نفتی و همچنین بهرهمندی از دو منطقه جهانی شامل پناهگاه حیات وحش میانکاله و مجموعه تاریخی- طبیعی عباسآباد بهشهر، بدون ترافیک جادهای در حاشیه خزر، مزایایی است که سبب شده امیرآباد به بندری استراتژیک جهت انجام مبادلات کالا بین جمهوری اسلامی ایران با کشورهای حاشیه دریای خزر، آسیای میانه و قفقاز تبدیل شود. چگونه میتوان بندر 2000 هکتاری امیرآباد با این همه امتیازات را با بندر 60 هکتاری فریدونکنار و 40 هکتاری نوشهر مقایسه و هموزن کرد؟ با کدام منطق و تدبیر؟! آیا ایجاد چنین زیرساختهایی برای این دو بندر ضعیف، مستلزم هزینه زیاد برای کشور و استان و تخریب اراضی ملی در کنار سواحل و تخریب محیطزیست نمیشود؟! مساله اصلی چیست که این انتخاب ساده را به چنین معمایی مبدل کرده است؟ گمانهزنیها در افواه عمومی، حکایت از تردید دولت تدبیر در توجه به نقطهنظرات قاطع کارشناسان در اولویتدار بودن بندر امیرآباد دارد! اما سکوت دولت امید در عین شناخت کامل از امتیازات بندر امیرآباد، نشان از مصلحتاندیشی دیگری دارد! بیشک، تصمیمسازی برمبنای نگرانی از برباد رفتن رأی عدهای و عدم توجه به درایت عقلای قوم، دور از اخلاق سیاستپیشگی و شهریاری است. و باور این مطلب که چنین تصمیم مهم اقتصادی دستخوش مصلحتاندیشی انتخاباتی- سیاسی شود و حق منطقه شرق مازندران با سکوت پایمال شود، دور از شأن دولت تدبیر و امید است. چه نیک است اگر این سخن حضرت امام(ره) را سرلوحه تمام تصمیمسازیهای خویش قرار دهیم: «... من با خدا پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم، اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم». آیا سزاست با وجود سرآمدی و امتیازات بندر امیرآباد نسبت به سایر بنادر استان و بهرغم اینکه میدانیم منطقه آزاد تجاری امیرآباد چقدر در رشد و توسعه اقتصادی کشور تأثیرگذار است، آن را ملعبه سیاستزدگی قرار دهیم؟! منطقه آزاد تجاری در واقع «محدوده حراستشده بندری و غیربندری است که از شمول برخی مقررات جاری کشور متبوع خارج بوده و با بهرهگیری از مزایایی نظیر معافیتهای مالیاتی، بخشودگی سود و عوارض گمرکی، عدم وجود تشریفات زاید ارزی، اداری و مقررات دستوپاگیر و همچنین سهولت و تسریع در فرآیندهای صادرات و واردات با جذب سرمایهگذاری خارجی و انتقال فناوری به توسعه سرزمین اصلی کمک میکند». اما نبود وفاق و همدلی بین نمایندگان و مسؤولان استان در سالهای پس از انقلاب و نفوذ مافیای قدرت و ثروت در تصمیمسازیها، این استان مخصوصا شرق مازندران را زیر خط فقر کشانده است، بهگونهای که تمام استانهای مرزی کشور، امتیاز منطقه آزاد را گرفتهاند اما هنوز مازندران در بیراهه تردید و اختلاف است! ارسال به دوستان
تاریخ مشروطه
دکتر موسی نجفی: این اصل حتی برای فردی مثل «میرزا حسنخان انصاری» که جزو منتقدان مشروطه بوده مهم و اساسی است: ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|