|
آزادسازی حلب پیشانی شام به دست مقاومت به مثابه شکست هژمونی جهانی آمریکاست
شهر آزاد گشته
سرانجام «حلب» آزاد شد و در حالی که سوریها جشن تاریخی آزادی را آغاز کردهاند، سرکردگان تروریستهای تکفیری در حال عرض تسلیت به یکدیگر به خاطر شکستشان در دومین شهر بزرگ شام هستند. مردم حلب دوشنبه شب با وجود سرمای هوا از شوق آزادی شهرشان پس از 5 سال از چنگال تروریستهای مورد حمایت غرب و ترکیه و عربستان، به خیابانها ریختند و با به صدا درآوردن بوق خودروها و اهتزاز پرچم سوریه و پایکوبی سرانجام صدای فریاد فروخوردهشان زیر یوغ جنایتکاران تکفیری و پانترک را به گوش حامیان بینالمللی آنها رساندند. جشن مردمی در برخی خیابانهای دمشق نیز قابل مشاهده بود.
تلاش اردوغان برای نجات تروریستها ارسال به دوستان
نوبت دلواپسی روحانی
مهدی محمدی: یکم- فرمان دیروز رئیسجمهور به وزیر خارجه و رئیس سازمان انرژی اتمی ارزش حقوقی و فنی چندانی ندارد. در این نامه، هیچ نشانهای از انجام یک اقدام عملی وجود ندارد و صرفا از رئیس سازمان انرژی اتمی خواسته شده برای ساخت پیشران هستهای کشتیها و تولید سوخت آن، «برنامهریزی» کند. علاوه بر این، حتی اگر این برنامهریزی انجام و اجرا هم شود – که من آن را بسیار بعید میدانم - باز هم دکتر صالحی موظف است آن را «در چارچوب تعهدات بینالمللی ایران» از جمله برجام، نگه دارد بنابراین ارادهای برای خروج از تعهدات برجامی وجود نخواهد داشت. همچنانکه از ظریف هم خواسته شده برای اعتراض به آنچه آقای روحانی آن را تعلل و اهمال آمریکا در عمل به تعهداتش خوانده، «به اجرای مراحل پیشبینی شده در «برجام» برای رسیدگی به موارد نقض» بپردازد که طبعا چیزی بیش از مراجعه به مکانیسم داوری مندرج در برجام نخواهد بود. میدانیم – و آقای ظریف بهتر از همه میداند - این مکانیسم برای ایران قابل مراجعه نیست و ایران هیچ شانسی برای اعاده هیچیک از حقوق خود با استفاده از این مکانیسم ندارد و سهل است که اگر بر اعتراض خود اصرار کند، تحریم هم خواهد شد. ارسال به دوستان
انقلابیهای تقلبی!
محمدحسین نظری: 20 سال پیش وقتی تحریمهای داماتو علیه ملت ایران وضع شد، نه سانتریفیوژی داشتیم، نه آب سنگین و نه اصلا بساط هستهای در کار بود. از ابتدای انقلاب و ماقبل آن هم اگر تهدیدی بود یا تحریمی، محصول قدرتطلبی آمریکا و فریادهایی متکبرانه بود، که چه؟ که قدرت اول دنیا ما هستیم. ما تعیین میکنیم که زنده باشید یا نباشید، بخورید یا نخورید. ما تصمیم میگیریم که نفت داشته باشید یا نه، صنعت و تجارت داشته باشید یا نه، دموکراسی داشته باشید یا نه... از قضا یک روحانی، یک پیرمرد انقلابی، از یک گوشه مملکت علیه این استبداد و استثمار به پا خاست، با صراحت و شجاعتی «ابراهیموار» کمر به احیای کرامات انسانی بست. به پشتوانه یک ملت سردمداران زر و زور را به مبارزه طلبید و در کمال تعجب این پیرمرد انقلابی با دستهای «به ظاهر» خالی، هم بر استبداد داخلی فائق آمد و هم در جنگی 8 ساله بینی استکبار جهانی را به خاک مالید. ارسال به دوستان
نبض امنیت ما مدیون شهید شام
حسین قدیانی: خودمانیم! چقدر سخت آزاد شد این حلب! و چقدر آسان این جمله را میگوییم ما که «امنیت خود را مدیون شهدای مدافع حرم هستیم!» برای بازپسگیری وجب به وجب خاک کشور عزیزمان ایران، چه نبرد سختی داشتیم با حرامیان، اگر شیربچههای غیور سپاه قدس، فداکارانه جان را در طبق اخلاص نمیگذاشتند. باری! از یکی از این بچهها شنیدم که صرف نگاه کردن به چهره خبیث و شیطانی تروریستها و تکفیریها، دل و جرات میخواهد، وای به حال جنگ بعضا تن به تن با ایشان! من از اخبار این روزهای حلب، تنها و تنها یک چیز میفهمم، خیلی مرد است این حاج قاسم و اینکه میخوانیمش «رزمنده مدافع حرم». مرد به توان بینهایت! آزادی سخت حلب یعنی «ملیگرایی» به معنای درست آن، تنها و تنها زیبنده رزمندهای است که از زن و بچه خود گذشت و سختی جنگ در دیار غربت را به جان خرید تا من روزنامهنگار، اخبار جنگ را تنها در صفحه خارجی روزنامه خود پوشش دهم! فدای غیرتتان ای دلاورمردان بیادعا! آن همه بیادعا، آن همه گمنام، آن همه گوشهنشین که تا به شهادت نرسید، نامی از شما جایی نیست! و چه بهتر! در زمانهای که نامها چنگی به دل نمیزند، آدمی همان به با خون خود، خود را معرفی کند! یکی چون شما، سینه خود را سپر امنیت میکند، یکی چون فلانی، پشت همین امنیت، مخفی میشود و ادعا میکند اگر توافق نمیکردیم، جنگ میشد! و قدمی برنداشتیم الا آنکه با بزرگان هماهنگ کنیم! بعد هم پسوند برای خود انتخاب میکنند؛ «راستگویان»! حلب آزاد شد، دولت اعتدال اما آخرش هم یکی از این خوانین تومان را به قوهقضائیه معرفی نکرد! خداوند انصاف نازل کند به دل بعضیها! منباب امنیت، جان را رزمنده بیادعا تقدیم میکند، آن وقت پز جلوگیری از جنگ را برجامی میدهد که حتی نتوانست مانع تمدید تحریمها شود! گمانم انصاف خود را از کدخدا گرفتهاند که جلوی چشم یتیم شهید مدافع حرم، این همه بیانصافی میکنند! وقتی برجام، بودنش مترادف با «تمدید تحریمها» است، نهایت بیانصافی آن است که برای نبودنش، منت امنیت بر سر ملت بگذاریم! «اگر سپاه قدس نبود...» آری! این را باید گفت! و «اگر حاج قاسم و شیربچههایش نبودند...»! کانه بود برجام را ندیدهایم که این همه با ما سخن از نبود برجام میگویند! بله! اگر برجام نبود، قلب رآکتور خودکفایی با سیمان به درد نمیآمد! و مخ علیرضا و آرمیتا این همه سوت نمیکشید! برجام بدفرجام را چرا؛ انصاف آن است فرض کنیم اگر شهید مدافع حرم نمیبود، چه میشد؟! آن وقت آیا این حد از امنیت را داشتند که راحت بر سینه بکوبند و بگویند «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم»؟! واقعا باید پناه به خدا برد از دست این همه بیانصافی! و این همه بیصداقتی! و این همه بیکفایتی! یکی با ارزانی کردن قطرات خون در جبهه خانطومان، خود را به ملت معرفی میکند، یکی هم با صفرهای فیش حقوقی، و مضحک اینجاست! دو فردا روزی، ما در بحث با فرزندان همین مدیران شاسیبلند، باید از «جمهوری اسلامی» دفاع کنیم! و شک و شبهه این دردانههای نجومی را برطرف کنیم که اساسا چرا بسیجی جنوب شهری میرود جبهه شام! هرچقدر سخت و دور و دراز، الحمدلله که حلب آزاد شد تا وقت خوشی باشد برای تکرار این فریضه دردآور! ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|