|
اقتصاد امن؛ نسخه مطلوب اقتصاد مقاومتی
امنیت اقتصادی یا اقتصاد امن؟
محمد عندلیب: در علم اقتصاد متعارف، امنیت اقتصادی بیشتر به برقراری نظم بین عوامل اساسی تهیه مایحتاج معیشتی انسان یعنی منابع اولیه، تولید، توزیع کار و درآمد اعضای جامعه، بهطوری که نیازهای ضروری آنها تأمین شود و آنها از فقدان یا حتی احتمال فقدان این ضروریات احساس خطر نکرده و آرامش و آسایش آنها سلب نشود، اطلاق میشود اما مراد از اقتصاد امن، مفهومی فراگیرتر از امنیت اقتصادی است. مراد از اقتصاد امن، اقتصادی است که علاوه بر موارد فوق، در برابر تکانههای داخلی و خارجی مستحکم بوده و توان تابآوری بالایی داشته باشد؛ به بیان ساده اقتصادی که بر اثر تغییرات گوناگون داخلی و خارجی تأثیر زیادی نپذیرد و مانند یک کشتی در اقیانوس متلاطم اقتصاد جهانی با قدرت به مسیر خود با حفظ تعادلش ادامه دهد. این مفهوم قرابت بالایی با اقتصاد مقاومتی دارد و میتوان گفت نسخه مطلوب اقتصاد مقاومتی است. از دیرباز اقتصاد ایران از 2 مشکل ساختاری رنج میبرد: اول، نفتی بودن و دوم، دولتی بودن؛ که البته میتوان عامل دوم را هم به نوعی از اثرات نفتی بودن دانست، لذا میتوان عمده مشکل اقتصاد ایران را تکیه بر عامل نفت دانست. در اصطلاح رایج به اقتصاد کشورهایی که در آنها تنها از یک منبع برای تأمین درآمد کشور استفاده شود، «اقتصاد تکمحصولی» گفته میشود که عمدتاً کشورها به جهت اتکا به این یک عامل، آسیبپذیر میشوند، چرا که تغییرات عواملی چون کاهش یا افزایش قیمت، تغییرات تقاضا، بهوجود آمدن تکنولوژی و رقبای جدید، وضعیت سیاست خارجه و روابط بینالمللی و... سبب شکنندگی این اقتصادها میشود. از همین رو میتوان این اقتصادها را اقتصادهایی ناامن بهشمار آورد. امن یا ناامن بودن اقتصاد، شامل کل فضای اقتصاد میشود و علاوه بر حوزه اقتصاد، امنیت اجتماعی و ملی را هم متأثر میکند اما از شاخصهای امنیت اقتصادی بیشتر برای کنترل فضاهای درون اقتصادی جهت سنجش فاکتورهایی از قبیل شکلگیری سرمایهگذاری، تولید و... استفاده میشود. تک محصولی بودن منحصر در نفتی بودن نیست، چرا که کشورهای آسیای میانه هم از تکمحصولی بودن در حوزه پنبه رنج میبرند. اقتصاد نفتی، یعنی اقتصادی که عمده درآمد آن متکی به فروش نفت خام است، لذا راه تأمین مالی کارهایی که دولت میخواهد انجام بدهد، استفاده از پول نفت است و دولت، خود را از بهکار بستن راههای دیگر برای تأمین مالی بینیاز میبیند. اگر بخواهیم خیلی خودمانی و بیپرده بگوییم، اقتصاد نفتی مشکلاتش را در دولتی بودن نشان میدهد، چون در این شرایط، دولت، مردم را ولینعمت خود برای تأمین درآمدش نمیداند، بلکه فروش نفت خام و تلاش بر افزایش خامفروشی، عمده دغدغه دولتها میشود. این امر سبب عدم توجه و آگاهی دولتها به مسائل مردم شده و شکافی بین مردم و دولتها شکل میگیرد. دولتها معمولاً بهجای حرکت به سمت منافع عمومی، در پی تأمین منافع زودگذر و پرداختن به برنامههای کوتاهمدت هستند که معمولاً دارای آثار مخرب بلندمدت بر اقتصاد است. ارسال به دوستان
کیفر متناسب با جرم؛ بازدارنده است!
رضا مشتاقی: 1- متناسب بودن شدت مجازات با شدت جرم، از لوازم یک نظام عدالت کیفری عادلانه و موثر است. به همان میزان که واکنش شدید به یک جرم خفیف موجب ستم به مجرم است، یک اندازه مجازات کردن یک جرم شدید و یک جرم خفیف نیز احساس بیعدالتی را در محکومان و جامعه برمیانگیزد. از سوی دیگر مجازاتهای خفیف و نامتناسب برای جرائم سنگین، هزینه ارتکاب این جرائم را کاهش میدهد و مشوقی است برای ریسک کردن و ارتکاب جرم و بهره بردن از منافع آن. باید بر این نکته تاکید کرد که اصرار بر متناسب بودن مجازاتها، منافاتی با کیفرزدایی و حبسزدایی و اعمال مجازاتهای جایگزین ندارد اما تا زمانی که این روشها در نظام حقوقی ما اعمال نشده است و همچنان اصلیترین گزینه در پاسخ به جرائم، کیفردهی است، باید تناسب میان مجازاتها را رعایت کرد. ارسال به دوستان
اقتصاد ایران چه بسترهایی را در خود هضم کرده است؟
محمد جواد بیژنی: دورانی از زندگی بشر، اقتصاد را زیربنای فرهنگ میدانستند و بر این باور بودند که این اقتصاد است که فرهنگ و تمام لوازم آن را روی خود میچیند، به گونهای که افرادی موضع میگرفتند با این ادعا که اگر به ما بگویید حقوق پدرتان چه مقدار است؟ ما به شما میگوییم چه میخوری! چه میپوشی! چگونه فکر میکنی! چه هنرهایی را دوست داری! و... ارسال به دوستان
کردهای عراق، اولین آسیبدیدگان جاهطلبی بارزانی
احمد رشیدینژاد* : بیتردید در عرصه سیاست خاورمیانه، نزدیک به یک قرن است کردها بازیگرانی فعالند، با این وجود، حمله آمریکا به عراق و سقوط رژیم صدام بود که کردها را به عنوان بازیگرانی شناخته شده در منطقه مطرح کرد. تا پیش از این در سال 1991 پس از انتفاضه شعبانیه علیه حکومت بعثی که در پی عقبنشینی ارتش عراق از خاک کویت رقم خورد، کردها موفق شدند حمایت جامعه جهانی را کسب کنند و منطقه خودمختاری را در شمال عراق ایجاد کنند. منطقهای که با رهبری مسعود بارزانی، رئیس حزب دموکراتیک کردستان و جلال طالبانی، رئیس اتحادیه میهنی کردستان اداره میشد. از این تاریخ تا سال 2003 رژیم بعث بارها تلاش کرد به اقلیم کردستان حمله کرده و کردها را از دسترسی به اهدافشان بازدارد اما از آنجا که ارتش عراق بعد از جنگ کویت بشدت ضعیف شده بود، هیچگاه نتوانست به هدف خود نائل آید. از سوی دیگر در طول این مدت کردها فرصت یافتند پایههای منطقه خودمختار را در مناطق تحت کنترل خود پیریزی کنند. بعد از سال 2003 و سقوط رژیم صدام، کردها با این تعهد که فکر استقلال را از سر بیرون کنند، وارد ساختار جدید عراق شدند و در مقابل حق داشتند ایالتی در مناطق تحت کنترل خود داشته و آن را به شیوه فدرال اداره کنند. به موجب آن، قانون اساسی عراق نیز اصل فدرالیسم را پذیرفت و زبان کردی به عنوان زبان رسمی در کنار زبان عربی به رسمیت شناخته شد اما از سال 2009 به بعد، رابطه دولت اقلیم با بغداد رو به وخامت گذاشت. اختلافات میان دولت مرکزی و اربیل بالا گرفت و بیشتر رنگ و بویی شخصی به خود گرفت، چرا که نوری مالکی، نخستوزیر وقت عراق بر این باور بود که کردها در نهایت به دنبال جداییطلبی و استقلال از عراق هستند، لذا با قدرت گرفتن بیشتر آنها شدیدا مخالفت کرد. تحولات سالهای اخیر در پی شکلگیری داعش، مسأله را پیچیدهتر نیز کرد؛ ورق به سود کردها برگشته بود و کردها توانسته بودند با استفاده از خلأ بهوجود آمده ناشی از ضعف دولت مرکزی با شکست از گروههای تروریستی، مناطقی وسیع و گاه حساس همچون کرکوک را ضمیمه خاک خود کنند. مسألهای که در نهایت منجر به این اعتماد به نفس شد که بارزانی پس از سقوط موصل، رسما اعلام کرد به دنبال استقلال کردستان است و برای این منظور نیز در این منطقه همهپرسی استقلال برگزار خواهد کرد. سوم مهر سال جاری نیز با وجود همه مخالفتهای جامعه جهانی با برگزاری این رفراندم، اقدام به برگزاری آن و اعلام کرد 93 درصد رایدهندگان نیز به آن رای مثبت دادهاند. اما قضیه بدین جا ختم نشد و اختلافات بین بغداد و اربیل پس از همهپرسی، با پیشروی سریع نیروهای دولت مرکزی که ظرف تنها چند روز با همکاری بخشی از نیروهای سیاسی و «پیشمرگهای کرد» همراه بود، بسیاری از معادلات را بهگونهای تغییر داد که حتی از قبل با این سیکل قابل پیشبینی نبود. تصرف کامل استان نفتخیز «کرکوک» بدون جنگ و با همکاری نیروهای کرد و سپس عقبنشینی نیروهای بارزانی از تمام مناطق خارج از اقلیم، از جمله «شنگال، خانقین، دیالی و...» و بازگشت این نیروها به مرزهای قبل از حملات داعش در سال ٢٠١٤ در اقلیم، نهتنها موجبات کنارهگیری مسعود بارزانی را از ریاست این منطقه فراهم آورد، بلکه چیزی جز سرخوردگی و به حاشیه رانده شدن کردهای اقلیم از عرصه سیاست عراق و منطقه را برای آنان به همراه نیاورد. واقعیت این است که ریسکی که بارزانی بر سر پافشاری برای همهپرسی اقلیم انجام داد، قبل از اینکه موجب کنارهگیری خودش از عرصه سیاست اقلیم شود، موجبات به حاشیه رانده شدن کردهای اقلیم از عرصه سیاست عراق و منطقه را فراهم آورد. دستاوردی که درست یا نادرست سالها برای آن تلاش کرده بودند و شاید تا سالهای سال چنین فرصتی برایشان فراهم نشود (بهرهگیری از ضعف دولت مرکزی جهت خودنمایی). به سخن دیگر برای بسیاری از کردها و مردمان منطقه، عقبنشینی نیروهای بارزانی از مناطق متصرفه و پیامد آن (کنارهگیری بارزانی از قدرت) به مثابه وداع کردها با رؤیای «کردستان بزرگ» است، چرا که اختلاف دیدگاه کردها را در پایبندی به این آرمان آشکار کرد. کردها پشت بارزانی را خالی کردند، چون با وی در این آرمان هم نظر نبودند. تشدید این اختلافات، بویژه در بین 2 نیروی اصلی حزب «دموکرات کردستان» و «اتحادیه میهنی» که هرکدام دیگری را به خیانت به آرمانهای مردم کرد متهم میکنند، حتی میتواند در آینده ثبات و توافقات درون اقلیم خودمختار کردستان عراق را به سمت واگرایی و منازعه بکشاند. از طرفی نباید از یاد برد که تحولات اخیر، نوعی هوشیاری و همبستگی را در دولتهای منطقه (ترکیه، ایران و عراق) بهوجود آورده است که تحولات منطقه را با دقت بیشتری زیر نظر داشته باشند و بروز وقایع مشابه را قربانی رقابتهای کوتاهمدت نکنند. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|