|
نگاهی به زندگی و زمانه «مهدی اخوان ثالث»
آخر شاهنامه
گروه فرهنگ و هنر: زندگی پرپیچوخم مهدی اخوانثالث از10 اسفند 1307 در مشهد آغاز شد. عمری که بر او چندان آسان نگذشت. از موسیقی و شعر شروع کرد اما خیلی زود دغدغههای سیاسیاش، از او هنرمندی نازکخیال اما سیاسی ساخت. اخوانثالث که پس از کودتای 28 مرداد و فجایع پس از آن سیاست را جدیتر دنبال میکرد، به عواقبی همچون سایر انقلابیون دچار شد. دوران سیاه دهه 40 و 50 کشور، زندانهای متمادی، شکنجه و آوارگی، روحیه حساس او را آزرد و اخوان تا آخر عمر دست از سیاست و دغدغهاش شست و گوشهنشینی اختیار کرد. اخوان در 1369 چشم از جهان فروبست ولی هنوز هم با «ارغنون»، «زمستان»، «آخر شاهنامه»، «از این اوستا»، «پاییز در زندان»، «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم»، «عاشقانه و کبود»، «بهترین امید»، «در حیاط کوچک پاییز در زندان»، «دوزخ اما سرد»، «در حیاط کوچک پاییز در زندان»، «درخت پیر و جنگل» که همه یادآور ویژگیهای منحصربهفرد این شاعر نامی است، در ذهن و... در خاطر دوستداران شعر و ادب باقی مانده است.
بهار آمد پریشان باغ من افسرده بود اما
محسن شهمیرزادی: زیست اخوان ثالث در نوع خود قابلتأمل است. نازکخیالی شاعرانهاش و دغدغهمندی سیاسیاش در آن دوران پر از خشم و پرخاش، از او اخوان دیگری ساخت. اخوان که خود را متخلص به «م. امید» کرده بود، پس از کودتای 28 مرداد، فعالیتهای سیاسیاش را جدیتر پیگیری کرد و با زبان شعر، علیه رژیم پهلوی فریاد زد. مدتی نگذشت که به همراه تعداد زیادی از اهالی قلم دستگیر شد و به زندان افتاد. رنج زندان بیش از آن بود که شاعر «ارغنون» بتواند بار دیگر مانند قبل به مبارزه ادامه دهد. با اینحال در سال 1344 بار دیگر به زندان افتاد و زندگی روی سختش را به او نشان داد. او که زندگیاش از راه نوشتن تأمین میشد، از این کار هم محروم شد. ضربههایی که اخوان از زندان کشیدنهای دوران پهلوی متحمل شده بود از او فردی عزلتنشین و گوشهگیر ساخته بود که این افسردگی او را دیگر از دغدغههای پیشینش دور کرد. او با وجود آنکه رفاقت دیرینی در انجمن ادبی خراسان با آیتالله خامنهای داشت اما پس از انقلاب درخواست رهبر انقلاب را برای حضور و فعالیت در عرصههای پررنگتر ادبی و اجتماعی رد میکرد. رهبر انقلاب در سال 73 خاطرهای از این تماس را بیان میکنند. ایشان تعریف میکنند که در سال 58 وقتی با اخوان تماس گرفتم و به طنز گفتم خبر داری انقلاب شده است؟ کجایی! او با لحن بدی گفت: «بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه!» گفتم: «اولاً بنای بسیار غلطی است! مگر سلطه همیشه بد است که شما میخواهید «بر سلطه» باشید؟ ثانیاً شما میخواهید «بر سلطه» باشید؟ بسیار خب! سلطه آمریکا دارد پدر ما را درمیآورد. [سال ۵۸ بود] میبینید سلطه آمریکا که بالاتر از همه است، چکار میکند؟! بر این سلطه باش و هر چه دلت میخواهد، بگو!» اِن و اون کرد. گوشی را گذاشتم و تا آخر هم سراغ او نرفتیم. البته او بعدها -یعنی این سالهای اخیر- آمد که دیگر اجل محتوم مهلتش نداد و به آن دنیا رفت». بازگشت دیرهنگام اخوان اما موجب نشد در صمیمیت رابطه قدمتدار او با رهبر انقلاب خللی وارد شود. کما اینکه او در همین دوران خطاب به دکتر خویی از آیتالله خامنهای این چنین یاد میکند: «من جناب آقای خامنهای را از دیرباز میشناسم. آدم درست و سلیمی هستند. اهل ذوق و فضل هستند، مرد فاضل و با شرفی هستند، من درباره او یک کلمه ناجور هم حتی از مخالفش نشنیدهام. الان هم الحمدلله در اوج است. رهبر مسلمین جهان است». اخوان در این مدت نه برای خودش که بارها به خاطر دوستانش از جمله دکتر خویی یا حسین منزوی بیواسطه با رهبرانقلاب پادرمیانی میکند. شعر بلند او خطاب به رهبری پیرامون حسین منزوی از جمله این مراودات دوستانه است اما برخی برای تحریف این دوستی نزدیک و ارتباط دور، بنای دروغپراکنی استوار کردند و اینچنین از آن رویداد خاطرهسازی میکنند: «بعد از اینکه اخوان از همکاری با [آیتالله] خامنهای سر باز زد، در جواب او را کتک زدند و حقوق بازنشستگیاش را قطع کردند، [آیتالله] خامنهای در خطبه نماز جمعه او را هیچ خواند و اخوان در پاسخ شعری با مطلع هیچم و چیزی کم سرود.» حال آنکه این شعر پس از 10 سال از آن تلفن سروده شده بود و اخوان سرودن شعر را معلول شکفتن شکوفه درخت هلوی منزلش میداند و میگوید: «حالتی رفت که محراب به فریاد آمد و واقعاً به نظر من هوشربا بود. من دیدم در حاشیه این طبیعت عجیب و عظیم، ما چی هستیم؟ هیچ. از هیچ هم چیزی کمتر!» اخوان اما ارسال به دوستان
نگاهی به کتاب «دَه نامه» مهدی اخوانثالث
تصویر شاعر «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم» در نامههایش
حسام آبنوس: «گرچه تو شاید از این جور شعرها خوشت نیاید، یعنی اینقدر در خزغبلات هندی غرق شدهای که مجالی برای خوشامد از «شعر خوب و حسابی!» باقی نگذاشتهای، حیفم میآید وقتی میبینم آدمی مثل تو که فارسی خوب بلدی، به امکانات زبان آشنایی، به نحوه بیان و به تعبیر و حس و فکر آشنایی و میتوانی شعر خوب بگویی، خودت را کاملا غرق در مهآلودگی و جنگل وحشی و پرابهام هندی میکنی. من هنوز هم که هنوز است، شعر «تکیه» و چند تا از آن قبیل شعرهای تو را که در آن آفرینش و حس و زایندگی و ابتکار هست، ترجیح میدهم به یک دیوان غزلهای اخیرت، گر چه این غزلها هم در حد خود و در نوع خود خوب است اما راهش به بنبست میرسد و محدود است و پرتصنع و ساختگری. خداوندان این شیوه که صائب و کلیم و عرفی و یکی دو تا دیگر باشند، چه غلطی کردند که بعد از 400-300 سال با این همه راههای تازه و اسلوبهای بدیع، تازه آدم بیاید راه آنها را از سر بگیرد؟ این جور غزل گفتنها – حتی در حد توفیق که تو به آن رسیدهای – مثل نقاشی مینیاتوری هست که البته شیوهای است و تفننی اما حدود ابتکار و ابداع و آفرینش و ایجاد حس و القای عاطفه در آن بسیار محدود است... بگذریم!»آنچه در بالا آمد، برشی از یکی از نامههای «مهدی اخوانثالث» به «محمد قهرمان» است که تیر ماه 39 نوشته شده است؛ سخنانی که شاید در محافل رسمی کمتر عنوان شده باشد یا اگر عنوان شده امروز مکتوبی از آن در اختیار نیست و نمیتوان به آن رجوع کرد. بماند که این موضوع اصلاً شاید در محیطهای رسمی ادبی روزگار کمتر مجال بیان پیدا میکرده به این سبب که در روزگاری این سخن بیان شده که «شعر نو» مخالفان سرسختی داشته و در ضمن، بیان آن در نامه به معنای این است که این مساله را برای تو [مراد مخاطب نامه است] بازگو میکنم. «ده نامه» ابتدا با مقدمه و توضیحاتی درباره رابطه محمد قهرمان (درگذشت: ۲۸ اردیبهشت 92) با مهدی اخونثالث و خاطراتی از سالهای دور که با یکدیگر همکلاس و دوست بودند، آغاز میشود. اهمیت این مقدمه و تأثیر آن بر ذهن خواننده در این است که خوانندهای که از کیفیت رابطه محمد قهرمان و مهدی اخوانثالث بیخبر است و شاید گمان کند که این نامهها بنا به رسم معمول روزگار، میان افراد ارسال شده، از پیشینه رفاقت و دوستی این دو شاعر صاحبسبک با خبر میشود. پس از توضیحات و مقدمه تقریباً مفصل محمد قهرمان که در آن خاطراتی از روزهای حیات مرحوم اخوانثالث بیان میکند، نامهها به ترتیب زمان ارسال، منتشر شده است. در این نامهها مهدی اخوانثالث به تنبلی خود در نامهنگاری، بارها اشاره میکند و از مخاطبش، محمد قهرمان، میخواهد به این مساله وقعی نگذارد و از روزگار خود برایش بنویسد. شاید اگر این تنبلی که علاوه بر نامهها در ضمیمه کتاب هم بر آن تأکید شده، در این شاعر برجسته نبود، امروز مکتوبات بیشتری از او در دست محققان شعر فارسی و علاقهمندان به این شاعر پارسیگو بود. با خواندن نامههای این کتاب خواننده تصویری نه چندان جزئی، از جامعه در سالهای کودتای28 مرداد ۳۲ میببیند که با مطالعه تاریخ میتواند این تصویر را در ذهن خود شفافتر مجسم کند. شاعر «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم» در این نامهها بدون اینکه حتی شاید خودش با خبر باشد، با گذشت بیش از ۶۰ سال، برای دوست دیرینش، میتواند محل رجوع به آن سالها باشد، چرا که او در نامههایش از اوضاع و احوال کشور بهخصوص تهران مینویسد و شمایی از فضای فرهنگی پایتخت و حال و روز جماعت روشنفکر را بیان میکند. حال و روز روشنفکران و فضای تولید آثار ادبی در سالهای پس از کودتا بخوبی در این نامهها مطرح میشود. حتی آثاری که بیشتر مورد اقبال قرار میگیرند و به عبارتی پرفروش بهشمار میروند نیز در یکی از نامههای اخوانثالث به قهرمان، با زبان گلایه عنوان میشود که این نیز میتواند تصویری از فضای ادبی رایج در جامعه خبر دهد که مردم به کدام شاعر یا نویسنده اقبال بیشتری داشتهاند. حتی دشواریهای معیشتی که به برخی جماعت روشنفکران بهعلت وابستگی یا عدم وابستگی آنها به جریانهای خاص سیاسی و اجتماعی، تحمیل میشد، در این کتاب به چشم میآید و به همین خاطر است که این کتاب میتواند تصویری جزئی اما نه صددرصد شفاف از اوضاع جامعه ایرانی را بویژه در حوزه فرهنگ، در سالهای دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی به خواننده نشان دهد. نوشتن اخوان ثالث درباره مشغلههایش در رادیو، استودیوی فیلمسازی، مجلات ادبی و... نیز نشان از گستره فعالیتهای این شاعر بزرگ دارد. یأسها و ناامیدیهایی که در برخی نامهها به چشم میآید، حاصل روزگار پس از کودتای آمریکایی سال ۳۲ است که بسیاری از ایرانیان بهخصوص روشنفکران جامعه به آن دچار شدند و اخوانثالث نیز از آن مصون نماند و علاوه بر دستخطهایش به قهرمان، گاهی حتی در اشعارش نیز نمود یافته است. از آنجا که مهدی اخوانثالث بیشک شاعر بزرگی است و او را بهترین پیرو سبک شعری «نیما» باید دانست و با توجه به اینکه قریب به 28 سال است این شاعر دار فانی را وداع گفته، این کتاب و کتابهایی از این دست میتواند نسل جوان را در شناخت بهتر و نزدیک شدن به این شخصیت یاری کند، به خصوص اینکه این شاعر در نامهها بدون رودربایستی با رفیق قدیمی خود سخن گفته و نکاتی که در نامهها نوشته بدون ملاحظه است و دست روزگار چنین رقم زده که این نامهها امروز به این صورت در دست ما باشد. اظهار نظرهایی که در این نامهها دیده میشود و یک نمونه از آن در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد، یکی دیگر از نکاتی است که ارزش این نامهها را چند برابر میکند و آن را از حد یک نامه معمولی خارج میکند و به آن اعتبار ادبی میدهد. خاطراتی که شاعر «زمستان» در نامههایش به آن اشاره کرده است، در جایگاه خود نهتنها ارزش معنوی دارد، بلکه حائز نکاتی از تاریخ است که به بسیاری از آنها باید به چشم یک سند تاریخی نگاه کرد. برای مثال در یکی از نامهها اخوانثالث پس از رهایی از زندان به ماجرای گرفتار شدنش اشاره میکند و نقش یکی از شاعران بزرگ معاصر را در دستگیری خود مطرح میکند، این موضوعی است که بسیاری درباره آن سخنپردازی کرده و از ظن و گمان خود نکاتی را درباره علت به محبس رفتن اخوانثالث طرح کردهاند اما در یکی از همین نامهها از زبان و قلم اخوانثالث این مساله مطرح شده که شاید بتواند به تمام اظهارنظرها حول محور به زندان افتادن این شاعر پایان دهد. «م. امید» از شخصیتهایی در نامههایش نام میبرد که نحوه خطاب کردن آنها نشان از جایگاه فرهنگی و ادبی آنها نزد شاعر «آخر شاهنامه» دارد. برای مثال او در یکی از نامهها، فروغ فرخزاد را با عنوان «فروغ فرخزاد عقیله و شاعره ارجمند روزگار ما» خطاب میکند. در این نامهها او اشعاری از سرودههای تازه خود را برای قهرمان ارسال کرده و به چاپ شدن یا نشدن و نحوه انتشار آنها در مطبوعات آن روزگار اشاره میکند و از او میخواهد اشعار تازهاش را ارسال کند تا آنها را به مطبوعات ادبی برای چاپ بسپارد. در مجموع، نامههایی که از مهدی اخوانثالث در کتاب «ده نامه» منتشر شده آنقدر ارزش ادبی و تاریخی دارد که بتوان به چشم یک سند در هر دو زمینه به آن نگریست. این کتاب ۱۸۴ صفحهای از سوی انتشارات «زمستان» روانه بازار کتاب شده است. ارسال به دوستان
رحیمپورازغدی در مراسم بزرگداشت سلحشور:
سلحشور پرچمدار خط جدید سینمایی در تاریخ اسلام و شیعه بود
مراسم دومین سالگرد مرحوم فرجالله سلحشور و رونمایی از کتاب «مبانی سینمای اسلامی» با حضور چهرههای مختلف فرهنگی، هنری و رسانهای در دفتر خبرگزاری فارس برگزار شد. به گزارش «وطن امروز»، استاد حسن رحیمپورازغدی یکی از سخنرانان این مراسم بود. وی در بخشی از این مراسم با بیان اینکه من 2 جلسه به صورت مفصل با مرحوم سلحشور راجع به سینمای اسلامی و انقلابی و همچنین وضعیت سینمای کشور جلسه داشتم، گفت: در آخرین جلسه که 2 هفته قبل از وفات ایشان بود، به منزل مرحوم سلحشور رفتیم، دغدغه اصلی وی، نه بیماری و نه چیز دیگری بود، بلکه دغدغه اصلی وی، سینمای انقلاب و فیلم حضرت موسی(ع) بود و میگفت میترسم که نتوانم این فیلم را بسازم. رحیمپور با اشاره به اینکه در بیش از 95 درصد موارد با نظرات مرحوم سلحشور درباره سینمای انقلابی و اسلامی موافق بودم، افزود: افرادی که درباره سینمای اسلامی اظهارنظر میکنند حتی آنهایی که موافق هستند، چند جریان فکری هستند، برخی سینمای دینی را پارادوکسیکال میدانند که در این دیدگاه سینما و دین تعریفی مخدوش دارد. امام خمینی(ره) اوایل انقلاب فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فحشا مخالف هستیم». جریانی میگوید سینمای اسلامی ذاتاً سکولار است و قابل تفکیک از فحشا نیست، لااقل این نگاه متعلق به امام(ره) و انقلاب نیست. سلحشور نظراً درگیر این جریان نبود، عملا درگیر آن شده بود. وی در ادامه خطاب به جوانان خاطرنشان کرد: تجربههای موفق را ببینید، سلحشور تا زنده بود مورد هجوم بود، در اینجا همیشه به همین شکل است، انگار افراد خوب آدمهای مرده هستند، چرا که تا افراد زنده هستند مورد توجه قرار نمیگیرند. این امر در حالی است که مرحوم سلحشور پرچمدار خط جدید سینمایی در تاریخ اسلام و شیعه بود و او را میتوان نخستین سینماگر شیعه که توانست به تنهایی در سینمای جهانی دینی فعالیت کند، به شمار آورد. رحیمپور همچنین با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب درباره سلحشور فرمودند که ایشان مایه آبرو و اعتبار سینمای ایران شد، افزود: آثار وی نخستین سینمای دینی ایرانی است که جهانی شده است و در بسیاری کشورها مردم به دیدن فیلمهای وی بویژه حضرت یوسف(ع) علاقهمند بودند. ارسال به دوستان
اخبار
توصیه رهبر انقلاب به ساخت چند فیلم مانند «به وقت شام» ارسال به دوستان
اخبار
بالاخره حضور در جشنواره خوب است یا نه؟! ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|