|
بازخوانی فرآیند تمدید قرارداد ننگین «دارسی» توسط رضاشاه
اختلاف انگیزی انگلیسی در نهضت ملی نفت
عباس سلیمینمین*: بحث نهضت ملی شدن صنعت نفت از مباحث مهم تاریخی است که باید به دور از عقدهها و جهتگیریهای از پیش تبیین شده، به آن پرداخت. در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت خواسته مردم این بود که سلطه بیگانه بر منابع خدادادی، پایان یابد. در دوران پهلوی اول به دلیل فضای خفقان که اطلاعاتی به جامعه به هیچوجه نمیرسید، مردم به هیچوجه در جریان مسائل پشتپرده قرار نمیگرفتند؛ حتی بحث تمدید قرارداد «دارسی» در سال 1312 به گونهای انجام شد که مردم تصور کردند اقدامی علیه انگلیسیها و به نفع مصالح ملی انجام شده است، در حالی که خواص میدانستند اینگونه نیست. سال 1312 به ظاهر قرارداد دارسی لغو شد اما مجدد قراردادی با انگلیسیها بسته شد که به مراتب برای ملت ایران زیانبارتر بود. منتها فقط خواص از محتوای تمدید قرارداد اطلاع داشتند و آنها هم به هیچوجه جرأت نمیکردند در این زمینه اعتراض کنند، چرا که کمترین اعتراض با برخوردهای بسیار شدید رضاشاه مواجه میشد. دکتر مصدق خود برای نخستینبار بعد از شهریور 20، این اطلاعات را مطرح کرد؛ زمانی که روسها هم میخواستند قراردادی را با ایران ببندند، در چارچوب مباحثی که در مجلس طرح شد و اینکه اصلاً چرا نباید با بیگانه قرارداد بست، مسائل انگلیسیها هم مطرح شد. بویژه در شرایطی که بیگانه در خاک ایران حضور دارد و بخشی از خاک ایران در تصرف بیگانه است. در نهایت مجلس تصمیم گرفت که تا زمانی که خاک ایران در اشغال قرار دارد، هیچ توافقنامه جدیدی درباره نفت منعقد نکند. برای اینکه مجلس در همین موضوع به جمعبندی برسد لازم بود برخی زوایای پنهان آن در دوران رضاخان بررسی شود، بنابراین مصدق در نطق خود در مجلس، به آن مزیتهایی که تمدید قرارداد دارسی برای انگلیسها در دوران رضاخان داشت، اشاره کرد؛ از جمله اینکه یکی از بندهای قرارداد دارسی این بود که در پایان قرارداد، همه تجهیزاتی که این شرکتها به کار گرفته بودند، باید رایگان در اختیار ملت ایران قرار بگیرد که در برگیرنده همه کشتیهای بزرگ نفت و تمام تجهیزاتی بود که در قالب شرکتهای متعدد به کار گرفته میشد. این بند در قرارداد جدید حذف شد. بند حکمیت نیز حذف شد. همچنین نکته بعدی اینکه در دوران قاجار هنوز این قرارداد به تأیید مجلس نرسیده بود اما رضاخان تمدید قرارداد دارسی را به تصویب مجلس رساند که این خود یک اطمینان خاطر بیشتری به انگلیسها میداد. از همه بدتر اینکه قرارداد 1312، قرارداد دارسی را برای مدت 32 سال دیگر تمدید کرد. یعنی هنوز قرارداد پایان نیافته بود که طول زمان آن یکباره بشدت افزایش یافت، البته به ازای آن، 2 شیلینگ به سهم ایران افزوده شد که در آن زمان اصلاً هیچ ارزشی نداشت. این اطلاعات وقتی به جامعه منعکس شد که چگونه انگلیسها در طول دوران حاکمیت سیاه پهلوی اول، نفت را چپاول کردند، بتدریج خواسته مردم برای ملی شدن صنعت نفت افزایش یافت؛ یعنی این خواسته قوت گرفت یا این خواسته تشدید شد. دکتر مصدق در دادن اطلاعات نقش داشت اما در ابتدای امر به دلایل مختلفی پیشتاز مبارزه با انگلیسها نبود. مصدق به عنوان یک اشرافزاده در ارتباط با مسائل مبارزاتی علیه سلطه بیگانه بهطور قطع پیشقراول نبوده و کسانی که سعی میکنند او را در این زمینه پیشقراول و پیشتاز نشان دهند در واقع به نوعی تاریخ را جعل میکنند. خود مصدق هم در خاطراتش چنین اشاراتی را برای خود قائل نیست و چنین ادعایی ندارد. از سوی دیگر اگر بخواهیم نقش مصدق را بهطور کامل نادیده بگیریم، این هم به نوعی نادیده گرفتن واقعیتهای تاریخی و برخورد غیرمنصفانه است. مصدق در شکلگیری یا تشدید این خواسته نقش داشته اما پیشتاز نبوده است، در حالی که آیتالله کاشانی به عنوان یک شخصیت مبارز قبل از این وقایع در عراق در مبارزات ضدانگلیسی نقش بسزایی داشته و جزو پیشقراولان مبارزه با سلطه بیگانه بوده است و وقتی هم به ایران آمد تلاش بسیار زیادی کرد تا بتواند مردم را به این واقعیت سوق دهد که جلوی تاراج منابع خدادادی را بگیرند. همکاری مصدق، آیتالله کاشانی و نیروهای فداییان اسلام توانست یک قدرت مردمی را سامان دهد. سامان دادن قدرت مردمی، هم به کارشناسانی مثل مصدق نیاز داشت، هم نیاز به شخصیتهای مورد اعتماد ملت مانند آیتالله کاشانی و هم نیاز به یک تشکل مردمی داشت که بتواند در صحنه جلوی نیروهای سرکوبگر وابسته به انگلیس را بگیرد، بنابراین بهطور طبیعی سیر نهضت ملی شدن صنعت نفت به سویی میرود که 3 جریان با هم پیوند میخورند. آیتالله کاشانی به عنوان یک رهبر مذهبی برجسته، مصدق به عنوان یک دموکراتیک کارشناسان که نیروی کارشناسی را در اختیار دارد و فداییان اسلام که یک تشکیلات مردمی را به وجود آوردهاند، لذا در نشستهای مشترکی که بین آیتالله کاشانی، مصدق و فداییان اسلام شکل میگیرد، تقسیم کار میشود؛ به عنوان مثال برداشتن عنصر کلیدی انگلیسی در مدیریت کشور از پیش پای نهضت، به عهده فداییان اسلام گذاشته میشود و «هژیر» ترور میشود. به طور قطع باید بدانیم اگر هژیر از صحنه برداشته نمیشد، هرگز اقلیتی در مجلس که طرفدار ملی شدن صنعت نفت بود، شکل نمیگرفت. هژیر از عناصر بسیار کلیدی انگلیس بود که بر انتخابات نظارت داشت و انتخابات را بهگونهای تحت کنترل داشت که هرگز عناصر ملی و عناصر مردمی وارد مجلس نشوند و مکانیزم لازم را هم برای این کار داشت. اگرچه در دهه 20 فضای عمومی باز شده بود و رضاخان از صحنه برداشته شده بود اما انگلیسیها نیروهای غیرمتمرکزی را در اختیار داشتند که آنها هر کدامشان دار و دسته چماقدار و چاقوکشی را داشتند که جو ارعاب و سرکوب را همچنان حفظ کرده بودند. اینها در دوران رضاخان به صورت متمرکز عمل میکردند. برادران رشیدیان یکسری چماقدار و چاقوکش داشتند، هژیر یک عده چماقدار و چاقوکش داشت، همینطور اشرف و حتی رزمآرا چماقدار و چاقوکش داشتند و همچنین گروههایی مثل «آریا» و حزب «تانیالیست» به سرکردگی پزشکپور خودشان یک دسته چاقوکش بودند که برابر هر نوع حرکت ضدانگلیسی میایستادند، بنابراین نقش «نواب صفوی» در این قضیه بسیار تعیینکننده بود که با تشکلی که داشت، توانست هژیر را حذف فیزیکی کند و رزمآرا را نیز به عنوان یک عنصر برجسته دیگر انگلیسی حذف فیزیکی کند. واقعیت این است که بدون حذف فیزیکی هژیر و رزمآرا، اصولاً امکان ورود عناصر ملی و مذهبی به مجلس ممکن نبود و بعد هم امکان به تصویب رسیدن ملی شدن صنعت نفت در مجلس وجود نداشت. برخی در ارتباط با نگاه به تاریخ تلاش میکنند بخشی از مسائل را بزرگنمایی کنند و بخشی را نبینند. به نظر میرسد این شیوه ما را از تاریخ بهرهمند نمیکند. تاریخ، سراسر برای ما تجربه است. این تجربیات را موقعی میتوانیم بخوبی به کار بگیریم که تاریخ را دقیقاً مشاهده کنیم. هم کسانی که تلاش میکنند نقش مصدق را آنچنان بزرگنمایی کنند که گویا فقط وی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشت، به طور قطع ما را- از بهرهمندی- از تاریخ محروم میکنند و هم کسانی که فقط نیروهای مذهبی را در این قضیه میبینند. همچنین کسانی که در تحلیل علل شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت و فراهم شدن بستر کودتا برای بیگانگان، ضعف را منحصر به هرکدام از این عوامل میکنند، آنها هم راه خطا را میپیمایند. ردپای عناصر نفوذی وابسته به بیگانه و انگلیس در همه این سه رکن تأثیرگذار نهضت ملی شدن صنعت نفت دیده میشود. در اطراف مصدق برخی عناصر وابسته به بیگانگان وجود داشتند، حتی در بین خویشاوندان نزدیک وی کسی مانند «حبیب دفتری» که مصدق او را به عنوان رئیس شهربانی میگمارد، وابسته به بیگانه است، همینطور نیروهای پانایرانیست و عناصر وابسته دیگر. در اطراف آیتالله کاشانی هم ما عناصری را میبینیم که نفوذی بیگانه هستند، به عنوان مثال «شمس قناتآبادی» کسی است که به کسوت روحانیت درمیآید، در حالی که به هیچوجه آدم سالمی نیست و ارتباطی با مادر شاه داشته است. بهترین دلیل برای وابسته بودن وی اینکه فردای روز کودتای 28 مرداد، «شمس قناتآبادی» مأموریت خودش را پایان یافته میداند و عبا و عمامه را برداشته و کاملاً آن ماهیت فاسد خود را آشکار میکند اما این فرد متأسفانه توانسته بود با کسوت روحانیت خودش را به بیت آیتالله کاشانی نزدیک کند. اشخاص دیگری هم در فداییان اسلام خودسریهایی داشتند و برخلاف نظر شهید نواب صفوی اقدامهایی انجام دادند که موجب تشتت و اختلاف شد؛ از جمله ترور دکتر «حسین فاطمی»، وزیر خارجه نهضت ملی، یک اقدام کاملاً خودمحورانه بود که انجام شد و آن زمان در اختلافات تأثیر داشت. حتی بعضی تندرویهای دیگری که بعضی اعضای فداییان اسلام داشتند، بهطور قطع در ایجاد اختلاف بیتأثیر نبود. ایجاد اختلاف چیزی بود که دشمن در نهضت ملی شدن صنعت نفت دنبال میکرد. نهضت ملی شدن صنعت نفت به پیروزی رسیده و توانسته بود یک تهدید اساسی برای انگلیسیها در سطح جهان به وجود بیاورد ولی متأسفانه به دلیل غفلت رهبران، اختلافاتی را به وجود آوردند و هدایت کردند تا مردم را از صحنه دور کنند و دور کردند، آن موقع توانستند کودتایی را به ملت ایران تحمیل کنند و برای 25 سال بعد هم بتوانند همچنان بر منابع ملی ملت ایران تسلط داشته باشند و غارت کنند. نهضت ملی شدن صنعت نفت تجربه بسیار خوبی است و امروز ما میتوانیم از آن بهرههای فراوانی ببریم، منوط به اینکه یک نگاه محققانه و منصفانه نسبت به تاریخ داشته باشیم و مراقب باشیم دشمن در چارچوب اختلافات، اهداف خودش را دنبال میکند. اختلافات بهترین بستر برای ضدیت با مصالح ملی است و اگر ما همواره این تجربه را آویزه گوش خودمان قرار دهیم، به طور قطع نسبت به تحرکات دشمنان ملت که همچنان آرزوی سلطه بر منابع سرشار ما را در سر میپرورانند، مصونیت پیدا خواهیم کرد. ارسال به دوستان
نتایج سیاستهای جمعیتی پهلوی دوم
اوجگیری زاغهنشینی و حاشیهنشینی در ایران
زهرا سعیدی: «75 درصد مردم ایران در کشاورزی و 25 درصد در صنایع به کار اشتغال دارند. طی ۲۰ سال آینده این نسبت باید معکوس شود...». این سخن بتدریج از حیطه شعار خارج شد و به صورت عملی مبنای ارسال به دوستان
در حاشیه سواد رضاخان
دکتر حسین آبادیان: «ملکالشعرای بهار» از نامهای با امضای «رضاخان» سخن به میان میآورد که در آن لغت قزاقهایی را «قزاقهای»، مأمور را «معمور»، هستند را «حستند»، بزنید را «به زنید»، صورت را «سورت» و بعد از را «بعدز»، نوشته و نامه را به عنوان «رضای سرتیپ»، امضا کرده است؛ متنی که بهار نقل کرده البته حاوی غلطهای انشایی هم هست. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|