|
گزارش «وطنامروز» از نقض حقوق بشر در عربستان
کودکان در انتظار اعدام ریاض مخوفتر از ابوغریب
پویان شریعت: روایت رفتار ضدبشری رژیم سعودی با گروههای مخالف و اقلیتها بویژه شیعیان در این کشور، موضوع جدیدی نیست. اما در چند سال گذشته و با روی کار آمدن ملک سلمان و به قدرت رسیدن ولیعهد سعودی که برخی معتقدند محصول سناریوی برآمده از سیاستهای واشنگتن در قبال ریاض بود، رفتار نیروهای نظامی و امنیتی رژیم سعودی و برخوردهای غیراخلاقی و ضدبشری با گروههای مخالف از جمله شیعیان شدت بینظیری پیدا کرده است. این واقعیت در حالی روند رو به رشد خود را طی میکند که به نظر میرسد مخالفتها با قدرت گرفتن بنسلمان و دنبال کردن سیاستهای وی در قبال منطقه در عربستان اوج گرفته و ترس این رژیم را از اقدامات احتمالی مخالفان بسیار افزایش داده است. در این بین دلایلی همچون شکستهای پیدرپی در سیاستهای منطقهای نیز خود چالشی جدی در حوزه امنیت داخلی عربستان را در پی داشته که زمینهساز واکنشهای خشنتر آنها شده است. گزارشهای مستند از سوی فعالان حقوقبشری درباره رفتار رژیم آلسعود با زندانیان، روایتهای وحشتناک و دردآوری را نشان میدهد که پیش از این مشابه به آن را فقط در زندانهایی همچون «ابوغریب» و «گوآنتانامو» شنیده بودیم. در برخی از این گزارشها حتی مشاهده میشود مأموران این رژیم در برخورد با گروههای مخالف هیچ تفاوتی میان کودکان، زنان و اقشار مختلف جامعه قائل نیستند و در بسیاری موارد نیز روند تفهیم اتهام، برگزاری دادگاه، حق برخورداری از وکیل، اطلاع به خانواده و نزدیکان درباره وضعیت زندانی و بسیاری دیگر از حقوق اولیه به کلی نادیده گرفته میشود.در حالی که گزارشهای حقوقبشری از داخل سرزمین عربستان بیانگر رفتار غیرانسانی و ناقض قوانین مصوب بینالمللی در حوزه حقوقبشر است، برخی اسناد به دست آمده حکایت از رفتارهای ظالمانه رژیم آلسعود و تمرکز بیشتر آن روی ساکنان مناطق «قطیف» و «احسا» دارد؛ مناطقی شیعهنشین که نقض حقوق و آزادیهای ساکنان این مناطق، از مدتها قبل در عربستان رواج داشته است. در یکی از گزارشهای منتشر شده از سوی یکی از منابع مخالف رژیم سعودی به نمونهای به نام «محمد عصام الفرج» اشاره شده است که کودکی 10 ساله بوده و زمانی که برای زیارت مرقد مطهر پیامبر(ص) از خانه خارج میشود بدون هیچ دلیل و سابقهای از سوی مأموران امنیتی بازداشت شده و 10 ماه بدون اطلاع خانوادهاش در سلول انفرادی شکنجه شده است. به روایت نزدیکان این کودک و آنطور که در این اسناد منتشر شده است، وی بعد از زیارت مرقد رسول اکرم(ص) در مدینه در حالی که با یک تاکسی قصد رفتن به نقطه دیگری از شهر را داشته یکباره از سوی ماموران امنیتی محاصره شده و با زور اسلحه به بازداشتگاه منتقل شده است. بازداشت طولانیمدت، بیدلیل و غیرقانونی محمد، بدون هیچ اطلاعی به خانواده و حق برخورداری از وکیل و همچنین بدون برگزاری دادگاه انجام شده و حبس طولانیمدت وی سبب شده است او نهتنها از حضور در کلاسهای درس در سال تحصیلی جدید بازبماند، بلکه آثار ناشی از برخورد غیرانسانی دستگاه امنیتی سعودی باعث بروز اختلالات روانی در وی شده است. در شرایطی که محمد عصام الفرج حتی از دلایل دستگیری و اتهام خود بیخبر است، سرویس امنیتی عربستان ماهها فشار غیرقانونی و شکنجه را به وی تحمیل کرده است. این قبیل فجایع در حالی به وقوع میپیوندد که طنز حمایت سعودی از حقوقبشر و نشانهروی به سوی تهران به عنوان ناقض این حقوق، باعث ایجاد خبرسازی در برخی رسانههای غربی شده است. ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از روند همکاری تا تقابل وهابیت و آلسعود در عربستان
نمایش اصلاحات به قصد بقا
حسن حنیف: بعد از آنکه محمد بنسلمان ولیعهد سعودی با دستور و هدایت آمریکاییها و برخلاف قوانین عربستان قدرت را در این کشور به صورت غیررسمی در دست گرفت، غیر از فعل و انفعالات صورتگرفته در این کشور که از جمله آنها دستگیری دیگر شاهزادگان ثروتمند سعودی بود، مساله اصلاحات در عربستان در صدر اخبار قرار گرفت. با دستورات مستقیم ولیعهد تازه به قدرت رسیده، حقوقی برای زنان عربستانی از جمله حق رانندگی، ورود به ورزشگاه و چند مورد محدود دیگر در نظر گرفته شد که پیش از این در دوران حکومت آلسعود هیچگاه برای زنان این کشور برقرار نبود. متعاقب این احکام یا آزادیها که با شیوههای تبلیغی و روانی به صورت قطرهای اعلام و اعمال شد، موجی از اقدامات رسانهای از سوی رسانههای وابسته به عربستان شکل گرفت که سعی در نمایش چهرهای اصلاحطلب و روشنفکر از ولیعهد سعودی داشتند. هر چند محدودیتهای زنان در عربستان فقط بخشی از اعمال گسترده نقض حقوق بشر مبتنی بر قوانین رسمی این کشور است اما همین مقدار برای پادشاهی آلسعود دستاوردی عجیب محسوب میشود. با این حال 2 نکته در دل این اصلاحات وجود دارد که دقت در آنها نشان میدهد اساساً این اتفاقات نه حرکتی برای احقاق حقوق شهروندان عربستانی، بلکه حرکتی سیاسی و مطابق مطامع جریان حاکم بر قدرت است. اولین نکته اینکه هیچ یک از اصلاحات انجام شده درواقع حقوقی نیستند که زنان عربستانی برای زندگی در یک جامعه آزاد نیاز دارند و درواقع این آزادیها و برخورداریها به قدری ابتدایی هستند که اصولا بیشتر شکل یک سرگرمی را دارند. آنچه امروز عربستان برای اثبات آزادی و دموکراسی نیاز دارد، ابتدا حق رأی و حق مشارکت در سرنوشت سیاسی این کشور است که نه برای زنان، بلکه برای مردان نیز به هیچ عنوان و شکلی متصور نیست. دومین نکته اینکه آنچه قبلاً به عنوان محدودیت در نظام اجتماعی عربستان برقرار بود، زاده گروه متحد آلسعود یعنی وهابیت عربستان است. این گروه که از ابتدای به قدرت رسیدن آلسعود در 8 دهه پیش متحد حکام عربستان محسوب میشود، فرقهای است که احکام آن سالهای متمادی در عربستان به اجرا گذاشته شده و آلسعود در توافقی به طول 80 سال و طی منافعی دوطرفه، همواره فضای فعالیت آنها را فراهم کرده است. پس امروز مدعی اصلی مخالفت با این تغییرات، وهابیت عربستان است که خود را صاحب بخشی از قدرت در این کشور میداند. در چنین شرایطی، نگاهی به تغییرات اخیر عربستان نشاندهنده این است که همه این اتفاقات فقط برای نمایش چهرهای محبوب از بنسلمان برای به دستگیری بدون مناقشه قدرت در این کشور است و با فرض محتمل اینکه وهابیت نیز در طول سالیان گذشته تبدیل به متحدی کاملاً وابسته و هماهنگ با قدرت شده، بر پایه همان هماهنگی در برابر نقض فتاوای خود سکوت کرده تا همچنان در ساختار قدرت جایگاهی برای خود داشته باشد. این دیدگاه به عنوان محتملترین نگاه موجود دارای پیشینه تاریخی نیز هست. در تاریخ عربستان هر جا آلسعود با مشکلاتی از قبیل بحران مشروعیت و مخالفت روبهرو بوده، این وهابیت بوده که با نقشآفرینی مطابق خواسته آلسعود همه موانع را کنار زده و دوباره جایگاه قدرت را برای آلسعود تثبیت کرده است. در برابر این خدمات نیز تاریخ ارسال به دوستان
بررسی ساختار حاکمیت عربستان سعودی، از اتحاد با وهابیت تا اختلافات امروز
فروپاشی یک اتحاد یا سناریوی انتقال قدرت
رامین پرچمدار: از سال 1932 که «عبدالعزیز بنسعود» حکومت پادشاهی عربستان را تأسیس کرد، از کمک و اتحاد وهابیت به عنوان عامل دینی و مشروعیتبخش به پادشاهی آلسعود استفاده کرد. اگر چه اختلافاتی نیز میان آلسعود و وهابیت بروز کرده که گاهی تا مرحله درگیری نیز پیش رفته است اما در طول همه این سالها که 7 پادشاه بر عربستان حکومت کردند تا آخرین نفر در این سلسلهمراتب که ملک سلمان است، در مجموع وهابیت در کنار آلسعود حضور داشته و این دو گروه همواره از منافع متقابل هم بهره بردهاند. عبدالعزیز و به طور کلی خاندان سعود با علم به اینکه جامعه عربستان نگاه ویژهای به جایگاه دین و تأییدات دینی نسبت به احکام پادشاه داشته، همواره نیاز به وجود وهابیت برای تأیید نظرات و احکام پادشاه را لازم و ضروری دیده است، از این رو همواره سعی کرده علمای وهابیت را در کنار خود نگه داشته و بخشی از قدرت را با آنها تقسیم کند. وهابیت نیز بر مبنای تأمین منافع خود همواره در کنار جناح سیاسی قدرت از فرصتهای پیش رو برای گسترش قدرت و نفوذ خود ارتزاق کرده است. از همین رو همواره احکام و نظرات آلسعود را مشروع نشان داده و به تأیید آنها پرداخته است. منافع متقابل این 2 گروه در عربستان و حمایت آن 2 از هم نیز سبب شده در طول 80 سال گذشته همواره وهابیت به حمایت تمام و کمال از آلسعود به عنوان جناح قدرت بپردازد و این مساله فرصت را برای روی کار آمدن یا عرضاندام دیگر قبایل از بین برده است. در مقابل آلسعود نیز با حمایت از وهابیت به عنوان مذهب رسمی کاری کرده تا دیگر اندیشههای دینی همواره سرکوب شده و فرصت نفس کشیدن نداشته باشند. این مهم در قبال شیعیان عربستان و حتی اهل سنت در این سرزمین نیز با قدرت بیشتری اعمال شده است. البته اگر بخواهیم در تقسیم قدرت برای یک سمت دوگانه «آلسعود/ وهابیت» سهم بیشتری قائل شویم، قطعاً این آلسعود بوده که همواره در رأس قدرت بوده و در برخی مواقع حتی برخوردهایی با برخی علمای وهابیت که سعی در مخالفتهای جدی با برخی اقدامات آلسعود داشتهاند اعمال کرده است اما باز هم در مجموع وهابیت با منفعتطلبی و نگاه فرصتمحور، راهبرد حیات خود را در حمایت و تأیید آلسعود دیده و در بیشتر مواقع نوع مخالفتهایش نیز برای آلسعود خطرناک نبوده است. دست باز وهابیت در عربستان آنها را مجاز به راهاندازی پلیس دینی کرده و این کار به نام امر به معروف و نهی از منکر انجام میشود. پلیس دینی مبتنی بر احکام و فتاوای مورد تأیید و صادر شده از سوی علمای وهابیت، مجاز به دستگیری شهروندان عربستانی و تازیانه زدن در ملأ عام یا زندانی کردن آنها است. حال این فتاوای وهابیت که سالهاست در دنیا بویژه در دیگر کشورهای مسلمان به عنوان مضحکه و ابزار تمسخر مورد اشاره قرار میگیرد، نهتنها با اسلام واقعی فرسنگها فاصله دارد، بلکه ضربات بسیار عمیقی به عربستان و ظرفیتهای نیروی انسانی آن وارد کرده است. مشخصاً نگاه وهابیها به زن و محدودیتهایی که بر اساس فتاوای خود برای همه شؤون زندگی زنان صادر کردهاند، باعث شده عملاً زنان از اجتماع حذف شده و درعمل نیمی از جامعه عربستان به طور کلی در انزوا، بیتوجهی و به معنی واقعی کلمه به فراموشی سپرده شود. فتاوایی همچون عدم امکان رانندگی، عدم امکان حضور در اجتماع بدون همسر یا پدر یا قیم، عدم امکان مراجعه به سیستم قضایی تا مسائل مضحکی همچون ممنوعیت دست زدن به میوههایی همچون موز و خیار(!) و استفاده از کولر یا خوابیدن در کنار دیوار با این عنوان که دیوار مذکر است و بسیاری دیگر از این دست فتاوا، زنان را در جامعه عربستان به کلی نادیده گرفته است. حمایت تمام و کمال حکام آلسعود از این قبیل فتاوا، ضمانت اجرایی محکمی برای آن ایجاد کرده و سالهای متمادی زنان عربستان را مصداق بینظیر نقض ابتداییترین حقوق انسانی در دنیا قرار داده است. سرایت رفتارهای مشابه آنچه در طول 8 دهه گذشته در عربستان درباره زنان اعمال شده، در گروههای تروریستی دستپرورده عربستان و فرقه وهابیت نیز در طول سالهای اخیر به خوبی مشاهده شده است. طالبان، القاعده و داعش نمونههایی هستند که متأثر از اینگونه فتاوا و دستورات به ظاهر دینی اما غیرانسانی با زن رفتار کردهاند. البته زنان تنها قربانی کمعقلی وهابیت و آلسعود در عربستان نبودهاند؛ جوانان، دیگر مذاهب اسلامی و دیگر ادیان الهی نیز به نوبه خود از این فتاوای وهابیت در عربستان آسیب دیدهاند. فشارهای زیاد به شیعیان عربستانی که بر اساس یک قانون عرفی زیارت آنها از مرقد مطهر پیامبر(ص) را ممنوع کرده و حتی مانع ورود آنها به شهر مدینه میشود نیز، از کمترین نمونههای حذف عقلانیت در عربستان است. اما در این بین با به قدرت رسیدن محمدبنسلمان در عربستان شاهد تغییراتی در اجرای این فتاوا در این کشور بودیم. درواقع محمدبنسلمان به دلیل اهداف سیاسی و در جهت نمایش چهرهای اصلاحطلب از خود دست به چنین اقداماتی خصوصاً در حوزه زنان زد، ولی واقعیت این است که همه تغییرات انجام شده توسط بن سلمان تاکنون دردی از جامعه منزوی و نادیده گرفته شدن زنان عربستان دوا نکرده است. به عبارت شفافتر، آنچه پیش از این در عربستان در حال اجرا بوده و جریان داشته به قدری با ابتداییترین حقوق اولیه زنان در تضاد بوده که فقط با انجام یکسری اصلاحات صوری قابل معالجه نیست. اتحاد آلسعود و وهابیت در عربستان از زمان عبدالعزیز به گونهای طراحی شده و تاکنون خود را حفظ کرده است که ضامن بقای این دو خاندان در قدرت باشد و شکاف فعلی بهوجود آمده در شرایطی که بنسلمان در چند جبهه دیگر در داخل و خصوصاً خارج از مرزهای عربستان به شدت گرفتار شده، میتواند زمینهساز اتفاقاتی عمیق در ساختار قدرت عربستان نیز باشد. با این حال یک نظریه دیگر نیز بر این مساله تأکید دارد که وهابیت کنونی در عربستان به قدری وابسته به ساختار قدرت آلسعود است که در عمل هیچگاه خودش را- ولو به قیمت رد همه نظراتش- در مقابل آلسعود قرار نمیدهد و این اتفاقات میتواند یک طراحی از پیش تعیین شده برای تثبیت جایگاه بن سلمان در جامعه معترض امروز عربستان باشد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|