|
تاریخچه مقاومت اسلامی و ضرورت و ثمرات حضور آن در منطقه شام
اگر در سوریه نمیجنگیدیم
فرحت حسین مهدوی: مقاومت اسلامی محدود به جغرافیا نیست و هر جا ملتها دشمنشناس باشند، با خصلت تجاوزگرانه و خوی استکباری و زیادهخواهی و میل به پیشروی مستمر در عمق وجود خود، آشنا باشند، هویت خود را عزیز بدارند و حاضر نباشند عزت ملی و دینی خود را در بازار سازشها و آسایشهای مادی چند روزه دنیوی در معرض معامله قرار دهند و بدانند که اگر چنین کنند هنوز لذت کوتاهمدت آن را نچشیده، تلخی تجاوزات بیشتر و شدیدتر دشمن را خواهند چشید یا حتی حیات فردی و جمعی خود را نیز از دست خواهند داد یا به بردگی کشیده خواهند شد، قطعا تسلیم دشمن نخواهند شد و اینجاست که مقاومت آغاز میشود. شکی نیست مقاومت اسلامی ابتدا به ساکن پای به عرصه وجود نمیگذارد، بلکه به عنوان عکسالعمل به تجاوز بسیار طولانی و برای حفظ داشتهها و پس گرفتن آنچه ملتها از دست دادهاند- از جمله هویت دینی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی- ظهور میکند. تاریخ معاصر گواه است که پانعربیسم ناصری و غیرناصری مساله فلسطین و قبله اول مسلمین را به عرب و عربیگری نسبت داد تا به جایی رسید که فلسطین در پانعربیسم ناصری دست و پا میزد و آنقدر بر عربی بودن این مساله تاکید شده بود که کشورهای مسلمان دیگر مسؤولیتی نسبت به آن احساس نمیکردند و آنقدر پانعربیستها یا همان ناسیونالیستهای عرب، مسلمانان غیرعرب را نامحرم تلقی کرده و از خود دور نگاه داشتند که در بین مسلمانان غیرعرب نوعی بیعلاقگی عمومی نسبت به قدس و فلسطین به وجود آمد و پس از مذاکرات مبتنی بر سازش یاسر عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) با سران رژیم غاصب یهودی و تمایلات بی حد و حصر برخی حکام پانعربیست، عدهای از حکام کشورهای اسلامی حین طرح شناسایی رژیم صهیونیستی، موضوع فلسطین را حل شده خواندند و قبحی در شناسایی آن ندیدند و گفتند که «اکنون که پانعربیستهای مصری، اردنی و... آن رژیم را به رسمیت شناختهاند و همان عربیگری را هم به ثمن بخس فروختهاند، چه مانعی دارد که ما غیرعربها هم آن را به رسمیت بشناسیم؟!» شاید آمریکا، فرانسه و رژیم صهیونیستی در اواخر دهه 1960میلادی- با مطالعه مواضع امام خمینی(ره) و با توجه به جامعه کثیرالمذاهب لبنان- به این نتیجه رسیده بودند که حالا که اعراب فشل شده و کار خاصی از آنها ساخته نیست، تنها لبنان میتواند در سالهای بعد به کانون مقاومت تبدیل شود و مزاحمتی برای رژیم صهیونیستی ایجاد کند، زیرا این کشور دارای جمعیت شیعی منسجم بوده در حالی که جمعیتهای غیرشیعی به وسیله سکولارها و سلطنتهای قبیلهای مستبد کاملا مهار شدهاند و آموزههای مذهبیشان نیز روی خوشی به حرکات مقاومتی و انقلابی نشان نمیدادند، اگرچه در آن زمان جمعیت شیعی لبنان هم مانند جمعیتهای سنی، دروزی، مسیحی و... در عیش دنیا و لذات سخیف و در عین حال فقر و بدبختی گرفتار بودهاند. تمام غربیها و صهیونیستها گویا متوجه بودند جمعیت شیعی لبنان میتواند بستر بسیار خوبی باشد برای مقاومت مؤثر و طولانیمدت علیه رژیمی که آنها برای حفظ منافعش حتی بارها منافع خودشان را به خطر انداخته بودند. بنابراین بعد از اشغال کامل فلسطین، و اراضی مصر، اردن و سوریه و بخشهایی در جنوب لبنان توسط رژیم اسرائیل، لبنان را گرفتار جنگهای طایفهای و مذهبی بیهدف کردند تا مقدمهای باشد برای آنکه ارتش تا دندان مسلح رژیم صهیونیستی، با یک حمله برقآسا و کمهزینه بتواند در مدت کوتاهی آن را تصرف نموده و به قلمرو خود ضمیمه کند. امام بصیر و آیندهنگر امت اسلامی حضرت روحالله کبیر هم در اوج آشوبهای لبنان نماینده بسیار زیرک و عالم و دانشمند خود، امام موسی صدر را در زمان اقامت اجباری خود در نجف اشرف، به لبنان گسیل داشت و او گویا نقطه پایانی بر آشوبهای لبنان نهاد و به امنیت و همگرایی و وحدت طوایف این کشور کمکهای شایانی کرد؛ کاری که هیچکس در لبنان به آن نمیاندیشید. او با همکاری شهید دکتر مصطفی چمران دوستان را متحد کرد و شالودههای اولیه مقاومت را گذاشت؛ دشمن هم امام موسی صدر را به عنوان کسی میشناخت که توطئهاش را خنثی کرده بود، بنابراین وی را از ملت لبنان و امت مسلمان گرفت و یار چموش استکبار در لیبی، معمر قذافی، او را مدتی قبل از پیروزی نهضت امام خمینی(ره) در ایران، به میهمانی دعوت کرد اما آداب میهمانداری را به جای نیاورد و از آن زمان از آن بزرگوار هیچ خبری نیست. مرجع تقلید شیعیان جهان حضرت امام خمینی(ره) نخستین رهبر مسلمان و انقلابی بود که در زمان اوج حرکت پانعربیسم ناصری، در آغاز حرکت خود علیه شاه و اربابان غربی او، در اوایل دهه 1960میلادی قضیه رژیم جعلی اسرائیل را- که نقش پایگاه تجاوز و ناو هواپیمابر غرب را در منطقه بازی میکند- با جدیت مطرح و بر نابودی این رژیم تاکید کرد و هنگامی که قبله اول مسلمانان در باتلاق پانعربیسم دست و پا میزد و سایر مسلمانان مسؤولیتی نسبت به آن احساس نمیکردند، امام بر نفی وجود رژیم صهیونیستی تاکید کرد. امام خمینی مساله قدس و فلسطین را از دایره راکد و جامد و بیتحرک پانعربیسم نژادگرا و قومگرا خارج و به مسالهای جهانی تبدیل کرد که متعلق به امت اسلامی و حتی مسیحیت و همه بشریت است و توجه همه آزادگان جهان را به این مساله و ظلم و ستمی که بر ملت مظلوم این سرزمین فراموش شده میرفت، جلب کرد و رؤیای فراموش شدن فلسطین را برای استکبار و صهیونیستها به کابوسی هراسناک تبدیل کرد. انقلاب اسلامی به رهبری حضرت آیتاللهالعظمی سیدروحالله موسوی خمینی(ره) اوایل سال 1979میلادی به پیروزی رسید؛ سفارت اسرائیل را تعطیل و روابط دیپلماتیک با این رژیم را قطع کرد و در محل سفارت اسرائیل، سفارت فلسطین را تاسیس کرد و نخستین گام را در راستای آزادی کشور فلسطین برداشت. در این زمان وجود منحوس رژیم صهیونیستی به خطر افتاد، آن هم زمانی که قدرتهای غربی مطمئن بودند که همه سنگرهای ضداسرائیلی را فتح کرده، مزدوران خود را رأس کشورهای عربی و اسلامی مستقر کرده و هیچ خطری متوجه تلآویو نیست، بنابراین دشمنان راهبردی غرب در بلوک شرق، همه و همه- بویژه حکومتهای دارای ایدئولوژیهای کمونیستی- در برابر انقلاب اسلامی در کنار بلوک غرب ظاهر شدند. بدون شک جنگ 8 ساله رژیم صدام در عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، برای زمین زدن انقلاب اسلامی و نابودی کانون مقاومت اسلامی، بر ایران تحمیل شده بود؛ کانونی که تازه در حال شکلگیری بود اما جهانخواران خطر آن را با تمام وجود احساس کرده بودند و میدانستند این انقلاب علاوه بر شوراندن همه ملتها علیه حاکمان غربگرا و مزدور، اساسیترین نقش را در نابودی رژیم صهیونیستی ایفا خواهد کرد و بخوبی درک کرده بودند که اگر ایران کانون مقاومت باشد، هزینه حفظ رژیم جعلی یهود در طولانیمدت، سر به آسمان خواهد سایید، کار به جایی خواهد رسید که تامینکنندگان این هزینهها، برای تامین منافع خویش مجبور خواهند شد به جای حفظ این رژیم به راههایی دیگری بیندیشند؛ همان چیزی که از اواخر قرن بیستم شاهد آن هستیم و از سال 2010میلادی تاکنون بارها از تئوریسینهای استکبار، از بلندگوهای خودشان، شنیده شده است که «باید خود را برای مواجهه با خاورمیانه بدون اسرائیل آماده کنیم». در جنگ تحمیلی صدام علیه جمهوری اسلامی ایران بیش از 40 کشور جهان از جمله هر 5 عضو دائم شورای امنیت- با وجود تفاوتهای ماهوی و رقابتهای خشن در قالب جنگ سرد- و 18 کشور از جمله 23 کشور عرب، در کنار حزب بعث عراق قرار گرفتند اما سوریه و لیبی در کنار جمهوری اسلامی ماندند و الجزایر نیز مواضع دوستانهای گرفت. عراق علاوه بر 5 عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، از کشورهایی مانند آلمان، ایتالیا، کانادا، سوئد و بلژیک سلاح دریافت میکرد و پترودلارهای عربستان و سایر شیخنشینهای حاشیه خلیجفارس نیز به سوی بغداد سرازیر بود و نیروهای سودانی و اردنی در کنار نیروهای صدام در جبهههای عراق حضور داشتند. آبهای خلیجفارس نیز شاهد حضور بیسابقه کشورهای غربی بود و با انواع حیلهها و پوششهای مختلف میکوشیدند صادرات نفت عراق را ممکن کرده و جمهوری اسلامی ایران را از هر جهت در تنگنا قرار دهند. در این جنگ، انواع سلاحهای سبک و سنگین و تانک و موشک و هواپیمای جاسوسی و جنگی از مرزهای زمینی و هوا و دریا در اختیار رژیم صدام قرار میگرفت و سوریه تنها کشور عربی بود که در کنار جمهوری اسلامی و مقاومت اسلامی حزبالله تا آخر ماند و مشکلات متعددی را تحمل کرد. لیبی دومین کشور عربی بود که تا حدودی با جمهوری اسلامی همکاری کرد اما مواضع معمر قذافی هرگز پایدار نبود. سال 1982میلادی و در بحبوحه جنگ تحمیلی، زمانی که غرب مطمئن بود جمهوری اسلامی فرصت و توان حمایت از لبنان را نخواهد داشت و حزبالله لبنان هم هنوز در صحنه لبنان حضور نداشت و شاید دشمنان انقلاب اسلامی انتظار داشتند اگر برنامهای هم برای تشکیل حزبالله وجود داشته باشد، امکان اجرای آن براحتی از بین خواهد رفت، رژیم اشغالگر اسرائیل، لبنان را مورد حمله قرار داد و بدون مواجهه با مقاومتی از جانب ارتش لبنان یا فلسطینیهای مقیم در اردوگاههای لبنان، تا پایتخت این کشور پیش رفت و بیروت و همه مناطق حائل بین فلسطین اشغالی و بیروت اشغال شدند و روی داد آنچه نباید روی میداد؛ از فجایع انسانی کشتار فلسطینیان و لبنانیان تا تخریب زیرساختها و... . زمانی که رژیم صهیونیستی در لبنان اشغال شده، بشدت احساس راحتی میکرد و از اینکه در لبنان حضور داشت و نه تلفاتی میداد و نه با خساراتی مواجه میشد، لذت میبرد، هستههای اولیه حزبالله لبنان در مناطق مختلف بیروت با صهیونیستها درگیر شدند و تجاوزگران تازه با تلخی حضور در کانون مقاومتی که قرار بود اعلام حضور کند، آشنا شدند و به سرعت بیروت را ترک کرده و تا مزارع شبعا در جنوب عقبنشینی کردند. کار تشکیل حزبالله با حضور مستشاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آغاز و مقاومت اسلامی از حمایت جمهوری اسلامی ایران و سوریه برخوردار شد. ارسال به دوستان
شبکه خردهفروشی در خارج از کشور عاملی برای افزایش صادرات
هادی محمودی: خردهفروشی به معنای فروش کالا به مصرفکننده نهایی است اما نیاز است مفهوم جدیدی با رویکردی صادراتی، به نام خردهفروشی در خارج از کشور از طریق ایجاد فروشگاههای زنجیرهای عرضه محصولات ایرانی ظهور کند. وقوع این اتفاق فرخنده، موجبات شناساندن و بازاریابی کالاهای ایرانی را در خارج از کشور فراهم میکند و نقش قابل توجهی در افزایش صادرات غیرنفتی خواهد داشت. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|