|
قرار گرفتن 60 درصد جمعیت استان در شرایط سخت خشکسالی و تنش آبی
خشکسالی در خراسانجنوبی20 ساله شد
مدیرعامل آب منطقهای خراسانجنوبی با بیان اینکه ۴۷ درصد روستاهای استان خالی از سکنه شده است، گفت بیش از ۱۸ هزار نفر از استان خراسانجنوبی مهاجرت کردهاند. به گزارش تسنیم از بیرجند، حسین امامی در جلسه مجمع نمایندگان خراسانجنوبی اظهار داشت: در 5 سال گذشته کمتر از 100 میلیمتر بارندگی داشتیم و همچنان کسری مخزن داریم اما خشکسالی باعث شده نتوانیم کسری مخزن را به صفر برسانیم. وی افزود: بارندگی در خراسان جنوبی کم است در عین حال تبخیر زیادی هم داریم و دمای استان وضعیت افزایشی دارد. ارسال به دوستان
اخبار
تأمیناجتماعی بیمه فرشبافی را نمیپذیرد ارسال به دوستان
سیبزمینیهایی که خریدار ندارد
زمان برداشت محصول سیبزمینی در استان کرمانشاه فرارسیده است و علاوه بر قیمت پایین آن در بازار، کمبود صنایع تبدیلی و تکمیلی نیز بر مشکلات کشاورزان منطقه میافزاید. به گزارش فارس از کرمانشاه، محصول سیبزمینی در استان کرمانشاه به مرحله برداشت رسیده است. امسال 7 هزار و 100 هکتار از اراضی استان به کشت این محصول استراتژیک اختصاص داده شده که 185 هکتار از اراضی زیرکشت در سرپلذهاب، 618 هکتار در قصرشیرین، بیش از 2 هزار و 500 هکتار در شهرستان کرمانشاه و باقی مربوط به دیگر شهرستانهای استان است. 5 سالی است که کاشت سیبزمینی در شهرستان کرمانشاه رواج پیدا کرده، آب و هوای مناسب موجب شده پای کشاورزان اصفهانی و همدانی نیز برای کشت این محصول به استان باز شود و با اجاره زمین این محصول را با کیفیت بالایی تولید و روانه بازار مصرف کنند. سیبزمینی در استان کرمانشاه به 2 صورت کشت و برداشت میشود؛ سیبزمینی بهاره در فصل بهار کشت و در فصل تابستان برداشت میشود که بیشترین سطح سیبزمینی در استان را به خود اختصاص داده است. نوع دیگر کشت سیبزمینی در استان در فصل تابستان کشت و در پاییز برداشت میشود که اکنون برداشت سیبزمینی بهاره در حال انجام است. سیبزمینی در حال حاضر در بازار مصرف کرمانشاه، کیلویی 500 تومان به دست مشتری میرسد اما در این میان تولیدکنندگان این محصول از بالا بودن هزینه تولید و قیمت پایین آن گلهمند هستند. مولاداد فرخی، یکی از سیبزمینیکاران روستای توهلطیف بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه (دهستان ماهیدشت) در گفتوگو با فارس، اظهار داشت: فکر نمیکردم فروش محصول سیبزمینی برایم تبدیل به یک کابوس شود؛ یا باید آن را به ضرر به فروش برسانیم یا اینکه برداشت نکنیم و محصول در زمین بماند. وی سطح زیر کشت سیبزمینی خود را حدود 18 هکتار عنوان کرد و گفت: این مقدار سطح زیر کشت، حدود 30 تن بار میدهد که کیلویی 350 تا 400 تومان آن را سر زمین میفروشیم در حالی که برای تولید هر کیلوگرم 500 تومان هزینه کردهایم. همچنین یکی از رانندگان بار سیبزمینی گفت: سیبزمینی را کیلویی 350 تومان از کشاورزان میخریم و کیلویی 500 تومان به فروش میرسانیم. امسال محصول سیبزمینی زیاد است و بازار ندارد. ارسال به دوستان
اخبار
بنیاد علوی ۱۴ هزار شغل در مناطق محروم و روستایی ایجاد میکند ارسال به دوستان
مارشی برای حمله به الیگارشی
شروین طاهری: حتی با استانداردهای اقتدارگرایانه حکومت مرکزی روسیه هم خبر شوکهکنندهای بود: الیگارشها هم باید باج بدهند! ارسال به دوستان
غربال گزینههای روی میز
مهدی محمدی: سخنان این هفته رهبر معظم انقلاب اسلامی یک نقطه عطف در تاریخ رویارویی اخیر میان ایران و آمریکا محسوب میشود. درباره بقیه جنبههای این سخنرانی در فرصتی دیگر سخن خواهیم گفت اما در اینجا تاکید مشخصا روی تاثیری است که «بسته شدن باب مذاکره با آمریکا در دولت ترامپ» روی معادلات راهبردی حاکم بر منازعه راهبردی ایران و آمریکا میگذارد. ارسال به دوستان
صبح جلالی
حسین قدیانی: خانم را گذاشتم کلاس خیاطی! قیطریه! و مثل دفعات پیش، خواستم این ۲ ساعت را بروم امامزاده تجریش که دیدم این بار حسش نیست! و سعادتش! آخر دیشب، عروسی دایی فاطمه بود و تا بوق سگ بیدار بودیم و کلی هم به اصرار همسر، چرخیدیم دنبال ماشین عروس و از شما چه پنهان، بوقی بود که میزدم مثل این خل و چلها! اما خب! بوق پرادویی چیز دیگری بود! بعد از رساندن فاطمه، نشسته بودم در ماشین و خودم را سپرده بودم به خدا که خودش این ۲ ساعت علافی را ختم به خیر کند که مشکی شاسیبلند بوق بلندی زد! یک «ببر جلو اون لگنت رو»ی خاصی در صدای ممتد بوقش نهفته بود! داشتم میبردم جلو این لگنم را که ناگهان چشمم افتاد به فلشک نارنجی خانهموزه جلال، اول خیابان کریمی، تقاطع اندرزگو! تا چشمم به جمال جلال روشن شد، در دل گفتم: «خدایا! فقط با بوق پرادو هدایتمان نکرده بودی، که کردی!» و یاد متنی افتادم که همین چند روز پیش و بیهیچ مناسبتی، برای جلال در پیجم نوشته بودم! و اینکه چقدر دلم حضور در خانه جلال را میخواست! قبلا رفیق مورخم؛ «محمدرضا کائینی» خیلی گفته بود که حتما برو و ببین؛ روحت تازه میشود! حالا بدون هیچ برنامهای و فقط با یک بوق، خدا جورش کرد! چند تایی خیابان رفتم تا به بنبست ارض برسم! پلاک یک! و خانه آجری جلال، هیچ کجا نباشد الا در بنبست زمین! و لابد به یاد «نفرین زمین» که کتابی از کتابهای جلال باشد! چرا چیزی از کتاب یادم نیست؟! و حتی اینکه رمان بود یا مقاله؟! و آیا این نسیان، از علائم گذر از عصر جوانی نیست؟! و من حالا در «بنبست ارض» همین که جلوی در چوبی خانه جلال رسیدم، یاد افکارم افتادم هنگام نوشتن آن متن اینستایی! و اینکه چقدر روشنفکران امروز ما از جلال دورند! و چقدر با او دشمن! و چقدر میزنندش! و چقدر دله غرب شدهاند! گویی به استخوانی از ترامپ، راضی! ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|