|
ابعاد حج خونین از نگاه شاهدان عینی
پرواز 1366
گروه یادآور: «هفته پیش و در حالی که هنوز تابوتهای نخستین «شهدا» از مکه به تهران نرسیده بود، میلیونها نفر در صفی چند کیلومتری در خیابانهای تهران راهپیمایی کرده و خشم و درد مشترک خود از آن حمام خون را به نمایش گذاشتند. این بزرگترین راهپیمایی از زمان روزهای تاریخی انقلاب در اوایل سال ۱۹۷۹ بود...» این عبارات بخشی از یک گزارش است که در شماره 33 هفتهنامه اشپیگل و درباره حج خونین سال 66 نوشته شده است. اتفاقی که نقطه اوج یک تقابل ریشهدار و تاریخی بود. اگرچه ابعاد پیدا و پنهان بسیاری از این واقعه وجود دارد که تاکنون آشکار نشده است ولی آنچه از میان روایتهای معتبر داخلی و خارجی برمیآید، این است که اتفاق حج خونین 66، چیزی فراتر از برخورد افراطی نیروهای امنیتی عربستان با تظاهرات برائت از مشرکان است. چیزی شبیه به یک آمادگی برای یک کشتار دستهجمعی! کشتاری که در بعدازظهر روز نهم مردادماه 1366 در مکه اتفاق میافتد. در مراسمی با عنوان برائت از مشرکان. مناسکی که حتی در سالهای پیش از انقلاب با پیام امام خمینی(ره) برگزار میشد. پس از انقلاب و گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه و در میان مسلمانان، عربستانسعودی برای مقابله با این نفوذ از صدام برای جنگ با ایران حمایت میکند. رژیم سعودی اوج مقابله خود با تفکر انقلاب اسلامی را در مردادماه سال 66 به نمایش میگذارد؛ در عملیاتی به زعم بسیاری از تحلیلگران بینالمللی از پیش «برنامهریزی» شده، عمال سعودی به صف حاضران در مراسم برائت از مشرکین حمله میکنند، بیش از 400 حاجی ایرانی را به شهادت میرسانند و موجب مجروح شدن صدها نفر دیگر از حجاج میشوند. ارسال به دوستان
در رثای کبوتران خونینبال حرم
سیدمرتضی آوینی، سید شهیدان اهل قلم هم در سال 66 در مراسم حج حضور پیدا کرده است. او نیز روایتی دردناک از واقعه کشتار حجاج توسط نیروهای سعودی دارد: در پیشاپیش تظاهرات، 3 صف از نیروهای انتظامات که دستها را در یکدیگر زنجیر کرده بودند تشکیل شده بود. پس از آنها 500 نفری از برادران حرکت میکردند و پشت آنها، در جناح راست خیابان، جانبازان و بخشی از خواهران و در جناح چپ خیابان برادران راه میرفتند. وقتی پلیس در جناح چپ خیابان به ضرب و جرح مردم پرداخت بلافاصله صدای دست زدن و سوت و هلهله چماقداران که از پیش در پشت نیروهای پلیس مستقر شده بودند شنیده شد و همزمان با آن، در جناح راست خیابان نیز پلیس به همراه نیروهای امنیتی که به چوبهای میخدار و میلههای آهنی مجهز بودند، شروع به ضرب و جرح حجاج کردند. هجوم مردم به عقب و به جانب راست خیابان باعث افزایش شدید فشار و زیر دست و پا افتادن عده زیادی از زنان و جانبازان و پیرمردان شد. همزمان با این فشار کشنده، عدهای از چماقداران سعودی از خیابان پشت مسجد «جن» به سمت خواهران حمله کردند و عدهای از خواهران و جانبازان را به شهادت رساندند. پلیسها با آرایش مجدد، بار دیگر در 2 جناح خیابان به مردم هجوم آوردند. نخستین تیرها به وسیله تفنگهای ضدشورش شلیک شد و به فاصله کمی، شلیک رگبار گلولههای جنگی آغاز و شد آنچه شد. حرمت حرم امن خدا شکسته شد و خون مظلومان که خون خداست دامن اشقیالاشقیا را گرفت و عید قربان در ششم ذیالحجه سر رسید. قربانی مقبول افتاد و امت مسلمان ایران به امامت همه امتهای طول تاریخ برگزیده شد. ارسال به دوستان
داستان یک عکس
علی فریدونی، عکاس باسابقه انقلاب و دفاعمقدس که در حج خونین سال 66 حضور داشته، در بخشی از مستند کابوس در بیداری، لحظه ثبت این عکس را اینطور توضیح میدهد: فریم آخری که گرفتم یک فریم استثنایی است. وقتی شما از توی ویزور نگاه نمیکنید نمیبینید توی ویزور چه ثبت میشود. اینقدر جماعت فشردهاند که دارند روی همدیگر میافتند، بالا میآیند و دست روی شانه همدیگر میگذارند. با تمام قدرت تلاش میکند که از معرکه فرار کنند. از همه طرفها جماعت فشار آوردند و آخرین فریم که ثبت شده 2 نفر توی گوشه کادر سمت راست و چپ من روی سر دارن فرار میکنند. یعنی اینقدر جماعت فشرده است و وحشت و اضطراب زیاد است که روی سر همدیگر افتادند. آنجا نگاتیو من تمام میشود. ارسال به دوستان
به نام پدر
منصوره اخوان*: 27 تیرماه امسال رهبری از مسؤولان خواستند از پیگیری فاجعه منا خسته نشوند. دقیقا 30 سال قبل در 29 تیرماه هم امام(ره) در پیامی به مناسبت سالگرد حج خونین خطاب به مردم ایران و جهان فرمودند: «اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایتهای آمریکا بگذریم، از آلسعود نخواهیم گذشت». این واکنش 2 رهبر، عجیب و غیرمنتظره نیست. عجیب و غیرمنتظره آن است که این مطالبه باید هر سال تکرار شود و هیچ اتفاقی رخ ندهد. امام خمینی(ره) در کمتر از یک سال پس از نگارش این پیام رحلت کردند و رهبری هم در 3 سال گذشته از فاجعه منا، پیگیری آن را یادآوری کردند. متاسفانه ما در این دست اتفاقات و این قبیل واکنشهای منفعلانه مسؤولان تجربههای کمی نداریم. مسائلی که حق ایران و ایرانی در عرصه بینالمللی ضایع میشود و وزارت امور خارجه ایران، به عنوان متولی احقاق حق در عرصه بینالمللی، صرفا با چند مصاحبه با مصرف داخلی به پرونده خاتمه میدهد و گویی از اول «هیچ» نبوده است. شاید خوانندگان این سطور نتوانند بدرستی درکی از «هیچ» داشته باشند ولی نگارنده به دلیل از دست دادن پدر خود در فاجعه منا میتواند با چند مثال به شما توضیح دهد وزارت امور خارجه ما نه انگیزهای برای اینگونه پیگیریها دارد و نه در فرهنگ سازمانیشان اهمیت دادن به این موارد تعریف شده است. هنوز یک سال از فاجعه منا نگذشته بود که گذرم به وزارت امور خارجه و معاونت حقوقیاش افتاد و آنجا با مدیرکلی صحبت کردم. یادم هست ایشان با ادبیات وزارت امور خارجهایشان شروع کردند به توضیح و تفسیر از پیگیریهای این مساله. خلاصه آنچه من متوجه شدم این بود که ما یک وکیل گرفتیم و وکیل در حال خواندن پرونده بود که به سفارت سعودی در ایران حمله و روابط قطع شد و منتظر هستیم تا روابط برقرار شود تا پیگیری کنیم! بهخاطر دارم بعد از آن جلسه به همراهان گفتیم، به طور قطع یکی از برندگان اصلی آن حمله به سفارت این معاونت بود که یک پرونده سنگین از مسؤولیتهایش برداشته شد! نه فقط معاونت حقوقی که رویه باقی بخشهای آن وزارت فخیمه نیز همینگونه است. هنوز فراموش نکردهام که پیکر پدر من به عنوان آخرین پیکرهای شناسایی شده از شهدای منا به جده منتقل شد تا با پروازی که حامل سفیر و دیپلماتهای ایرانی بود به تهران منتقل شود. عربستان سعودی در پی حمله به سفارتش به یکباره رابطه خود با ایران را قطع کرده بود و دیپلماتهای ایرانی باید در عرض چند ساعت آن کشور را ترک میکردند. اینکه پیکر پدرمان به همراه پیکر دیگر شهدا با پرواز ایرانی بازمیگردد برای ما خوشایندتر بود اما پرواز در تهران نشست و پیکر پدرم در جده ماند! البته پیکرهای دیگر شهدای منا از جمله پدرم، چند روز بعد به طریقی غیررسمی به تهران بازگشت ولی برای من سوال شد که چرا پدرم از پرواز دیپلماتها جا ماند. مدتی بعد متوجه شدم بهرغم زمان باقیمانده قانونی برای دیپلماتها به منظور ترک خاک عربستان، آنها منتظر طی مراحل قانونی برای مجوز خروجی پیکرها نماندهاند و ترجیح دادند خودشان زودتر به سلامت به تهران برسند! در حقیقت یک تیم کنسولی منفعل که از زمان وقوع فاجعه تا بعد از آن خیلی زحمتی به خود نمیدادند خوشبختانه به ایران بازگشتند و به حضور نمایشی خود پایان دادند! ناگفته نماند در فاجعه منا بهرغم این انفعال وزارت امور خارجه ما خوشحال هستیم که پیکر شهدا به کشور بازگشت و این دلیلی نداشت جز مطالبه عمومی مردم و بزرگان و نخبگان کشور که فشاری بر دستگاههای سیاسی کشور وارد میکرد تا زودتر تکلیف پیکرهای شهدا مشخص شود که اگر آن مطالبه نبود پدر من و دیگر شهدا به وطن بازنمیگشتند. این میتواند الگوی مناسبی باشد تا جامعه مدنی ما مطالبهگر حقوق خود از وزارت امور خارجه و دیگر دستگاههای حقوقی مسؤول باشد. مطالبهای که قطعا خواست آحاد مردم است و نشانه آن در اعتماد به شعار «اعتبار به پاسپورت ایرانی» در انتخابات ریاستجمهوری سال 1392 است که البته در حد شعار یا کمتر از آن ماند. برای پیشگیری از حوادث اینچنینی باید فعالان اجتماعی و سیاسی و رسانهها دست به کار شوند تا با مطالبهگری رویههای وزارت امورخارجه را تغییر دهند. آن نهاد را پاسخگوتر و فعالتر کنند و اعتبار بخشیدن به پاسپورت ایرانی را برایش وظیفه کنند. حمله به سفارت سعودی در تهران اگرچه حادثه ناپسندی بود ولی اینگونه حوادث نشانه آن است که مردم از توان قانونی مسؤولانشان ناامید شدهاند. پس برای پیشگیری و تکرار نشدن این اتفاقات از هماکنون به فکر باشید. ارسال به دوستان
در هر جنایتی پای منافقین در میان است
شواهد موجود حاکی از آن است که رژیم عراق نیز که در آن دوران درگیر جنگ با ایران بود از توطئه منافقین و سعودیها آگاه بوده و برای به خون کشیدن مناسک حج با منافقین همکاری میکرده است. در بخشی از مذاکرات فاش شده یکی از عناصر قدیمی مرکزیت سازمان منافقین به نام «عباس داوری»- که در سال 66 ریاست کاروان اعزامی منافقین به مناسک حج را برعهده داشته است- با افسران امنیتی عراق، به موضوع حضور منافقین در حج و همکاری بعثیها با آنان اینگونه اشاره میشود: ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|