|
چرا تنگه ابوقریب شایستهترین گزینه برای نمایندگی سینمای ایران در اسکار است؟
حماسه، تکنیک، دیپلماسی فرهنگی
محسن شهمیرزادی: سینمای ایران هر ساله در پایان تابستان به تکاپو میافتد تا نمایندهای از کشورمان را به مراسم اسکار معرفی کند. این انتخاب به آسانی رقم نمیخورد و هیچ فیلمی نمیتواند صرفا با کسب امتیازاتی چون بهترین فیلم جشنواره فجر، پرمخاطبترین فیلم یا حتی پرفروشترین اثر سینمایی در گیشه بهتنهایی شایستگی حضور در اسکار را بهدست بیاورد. شورایی از سینماگران هرسال مدتی پیش از معرفی نماینده ایران، دور هم جمع شده و پس از بررسی مؤلفههای گوناگون از میان نامزدهای نهایی، یک اثر را به عنوان نماینده ایران در جشنواره فیلم اسکار معرفی میکنند؛ اثری که نهتنها باید در فرم و محتوا قوی و غنی باشد، بلکه به عنوان آینهای برای بازنمایی از جامعه ایرانی شناخته شود. سالهاست که دنیا ایران را با آثاری همچون فیلمهای فرهادی میشناسد و سالهایی که فرهادی فیلم نساخته یا تصمیم گرفته تولید آن را در خارج از ایران رقم بزند، سینمای ایران در اقدامی محافظهکارانه عموما آثاری متوسط را به اسکار فرستاده و آن هم بیشک از چشم مخاطبان و داوران پوشیده میماند؛ اتفاقی که سال گذشته در انتخاب «نفس» و نادیده انگاشتن «ماجرای نیمروز» در انتخاب نماینده ایران در اسکار رخ داد. امسال نیز «بدون تاریخ، بدون امضا»، «شماره 17 سهیلا» و «تنگه ابوقریب» به عنوان گزینههای نهایی سینمای ایران در اسکار انتخاب شدهاند. ارسال به دوستان
اسماعیل امینی مطرح کرد
آسیبهایی که شعر مذهبی را تهدید میکند
اسماعیل امینی میگوید: برخی افراد که مطالعات دینی ندارند و نسبت به منابع و زبان شعر مذهبی نیز آشنایی ندارند اما بنا بر دلایلی به سرایش شعر مذهبی علاقهمند میشوند، شعرشان از نظر اندیشه و صحت روایت مشکل پیدا میکند؛ این یکی از آسیبهای وارد بر شعرهای مذهبی امروز است. به گزارش «وطنامروز»، اسماعیل امینی از جمله شاعرانی است که همواره دغدغه بسیاری نسبت به اشعار مذهبی و آسیبهای وارده بر این گونه شعری در سالهای گذشته داشته است. او به تازگی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به تعدد شعرهای مذهبی به نسبت گذشته و آسیبهایی که از طریق آن متوجه این نوع شعر است، گفت: جز آثاری که از گذشته بوده و توسط استادان بزرگ و شاعران باسواد و برجسته خلق شده است که همه میراث گذشته شعری ما نیز این شاعران بزرگ هستند، این روزگار دورهای شده است که آثار پرشمارتر از گذشته تولید میشود به همین دلیل چند مشکل به وجود آمده است. برخی از شاعران مذهبی زبان مناسب سخن گفتن از موضوعات مذهبی در مدح و منزلت ائمه(ع) را نمیشناسند؛ یعنی با همان زبانی که حرفهای معمولی و ترانه میگویند میخواهند حرفهای مربوط به ارزشهای دینی را نیز بگویند که بعضی وقتها نتیجه خوبی حاصل نمیشود. این شاعر در حالی که نسل جوان شاعران امروز را علاقهمند و مشتاق به سرودن شعرهای مذهبی و آیینی توصیف کرد، گفت: خوشبختانه در نسل جوانمان شاعران خوب بسیاری داریم که بعضا تمام وقت و هنر شاعریشان را صرف گفتن شعر مذهبی کردهاند که خیلی خوب است و در گذشته این مقدار نبوده و تعدادی از این جوانان هستند که به نسبت سن و سال و تجربیاتشان خیلی خوب کار میکنند. مشخص است که خیلی جدی منابع را مطالعه میکنند و به حرف منتقدان و استادان گوش میکنند، به همین دلیل کارشان هم استحکام خوبی دارد و هم طراوت و نوآوری جوانی را دارد. در کنار این همه آثار معمولی و ضعیف که در این حوزه منتشر میشود خوشبختانه جوانهایی داریم که خیلی خوب کار میکنند و در تاریخ ادبیات ما این تعداد شعر خوب بیسابقه بوده است. ارسال به دوستان
شایعه ممنوعالفعالیتی محمد معتمدی چگونه شکل گرفت
وقتی بیاطلاعی هنرمندان حاشیهساز میشود
در حالی که محمد معتمدی تصور میکرد ممنوعالفعالیت است، رئیس پلیس امنیت تهران بزرگ و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بر اشتباه بودن این تصور تأکید و اعلام کردند معتمدی ممنوعالفعالیت نیست. به گزارش «وطنامروز»، شایعه ممنوعالکاری محمد معتمدی یکی از خبرهایی بود که در چند روز گذشته بازتاب بسیاری در شبکههای اجتماعی داشت؛ شایعهای که نخستینبار با انتشار پستی در صفحه شخصی این خواننده درباره حواشی ایجاد شده به واسطه اجرای زنده او در کنسرت خیابانی و رایگانش در پارک آب و آتش به وجود آمد. معتمدی در بخشی از این پست ضمن ابراز رضایت از خوشحالی و شادمانی مردمی پس از اجرای کنسرت، تصریح کرد: «از همه ممنونم، حتى پلیس محترم اماکن که اخیراً بنده را ممنوعالکار کردهاند. به خاطر اینکه مجوز بنده فقط براى پلىبک صادر شده بود ولى ما با ارکستر و نوازندگان خانم و آقا روى صحنه رفتیم. من نیز این موضوع را شنبه گذشته متوجه شدم وقتى از سوى مدیرعامل محترم برج میلاد تهران از رفتن روى صحنه منع شدم و این ممنوعیت به بنده ابلاغ شد». البته معتمدی در بخشی از این پست به صراحت ذکر کرده که نسبت به تذکر صریح پلیس اماکن درباره عدم اجرای زنده بیتوجهی کرده است ولی باز هم از ممنوعالکار شدن خود گلایه کرده بود. با این همه پس از گلایههای معتمدی، رئیس پلیس امنیت تهران بزرگ تأکید کرد ممنوعیت کاری وی صحت ندارد و هیچ دستوری مبنی بر آن صادر نشده است. پلیس صرفاً برای هماهنگیهای لازم قبل از اجرای کنسرت در پارک آب و آتش، نکاتی را به شهرداری گوشزد کرده است. علی ترابی، مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد هم بر سخنان پلیس صحه گذاشت و تأکید کرد پلیس نظارت بر اماکن عمومی فقط در حوزه شرایط انتظامی و امنیتی سالنها ورود میکند، نه خود هنرمندان. به نظر میرسد نکته مهم در این ماجرا پیش از خبری کردن موارد اینچنینی آن هم از طریق صفحات فضای مجازی آن است که هنرمندان صحت و سقم چنین خبرهایی را از مراجع رسمی جویا شوند و از ایجاد حواشی دوری کنند. ارسال به دوستان
یادداشتی بر فیلم سینمایی «شعلهور» اثر حمید نعمتالله
دوستداشتنی باورنکردنی!
زینب افراخته: ما میتوانستیم یک آدم حسود معمولی ببینیم. یک حسادت معمولی ببینیم. حسادتی روزمره. حسادتی که نه اندازه حسادتهای کوچک و عادی خودمان است و نه آنچه تبدیل به جنایت میشود. حسادت کاراکتر فرید در «شعلهور» نه که باورپذیر نباشد اما کاش عامتر بود. در اطراف ما آدمهای حسود کم نیستند اما واقعا چند درصد از آنها حاضرند دست به سوزاندن سوژه حسادتشان بزنند؟ چند نفر حاضرند با دست خودشان طرف مقابلشان را جزغاله کنند؟... شاید پرداخت به همین حسادتهای معمولی میتوانست فیلم را واقعیتر و اخلاقیتر کند. اما وقتی موضوع تا این اندازه دور و بعید میشود، بیننده خود را از قرار گرفتن در چنین وضعی بَری میداند. و همین باعث میشود خطیر بودن ماجرا را درک نکند. ما طرفداران نعمتالله، ما که او و عالمش را میشناسیم، باور نمیکنیم او به بخشی از مردم سرزمینش با دیده تحقیر بنگرد. پس حتما نعمتالله نیت بدی نداشته است. نیت بدی نداشته که در «شعلهور» چنین سیستان و بلوچستانی را نشان میدهد. تصویر کلی سیستان در فیلم نعمتالله یک تصویر اگزوتیو است. جایی و جغرافیایی که بدوی و عقبمانده است. ناشناخته است. رازآلود است. پُر از افیون و تخدیر است. پُر از گرد و غبار است و البته سرزمین بدبختی است. این چیزی است که ما از سیستان در فیلم میبینیم. شاید اگر فقط فیلم به یک کاراکتر از بین اهالی سیستان نزدیک میشد، طلسم این نگاه و تصویر میشکست ولی چون این اتفاق نیفتاده و ما به هیچ کدام از مردمان این خطه نزدیک نمیشویم، لاجرم همین تصویر کلی برایمان باقی میماند. سیستان در این فیلم صرفا همان جغرافیای رازآلود و بدوی است. فضا و اتمسفری که کارگردان تمهید کرده تا قهرمان - یا ضد قهرمان- فیلمش در این جغرافیای خطیر با موقعیتهای مرزیِ وجودش رو به رو شود. سیستان در «شعلهور» همان سرزمین دور و رازآلود است، نه استان سیستان و بلوچستان واقع در شرق ایران. هویت سیستان در فیلم محقق نمیشود و برای همین دیالوگ امین حیایی در ماشین که از خشکی هیرمند و بیآبی و بیکاری منطقه میگوید، کمکی به شکستن آن تصویر اگزوتیو و هویت یافتن سیستان نمیکند. من «شعلهور» را به اندازه فیلمهای قبلی حمید نعمتالله دوست ندارم و حتما آثار قبلی او را قویتر از فیلم تازه نعمتالله میدانم اما مثل همیشه از تماشای یک عالم متفاوت در سینمای ایران لذت بردهام. در سینمایی که همه فیلمها شبیه هم هستند. همه یا از فلان کارگردان هموطن تقلید میکنند و تردید و امر اخلاقی! یقهشان را گرفته یا فیلمهایشان کپی فیلمهای خارجی است. وقتی به تماشای فیلم نعمتالله میروی، اگر از هیچ چیز مطمئن نباشی، حتما از این اطمینان داری که فیلم هرچه باشد، با تصاویر و قابها و چیزهایی مواجه میشوی که تا به حال ندیدهای. عالمی، فضایی که خاص شخص حمید نعمتالله است. تالیف خودِ اوست. نعمتالله در تمام سالهای پشت سر، خودش بوده و فیلم خودش را ساخته است. خودش بوده و خلاق بوده. نعمتالله درباره رذائل اخلاقی مثل غرور و حسد و ... فیلم ساخته. آسیبهای اجتماعی را متعهدانه نقد کرده است. سینمای نعمتالله با امر دینی نسبتی جدی دارد اما چون هوار هوار به ترویج ارزشها! نپرداخته است، از نگاه برخی که چشم و گوششان به گل درشت دیدن و شنیدن عادت کرده، فهم نشده است. وضع نعمتالله وضع جالبی است. همواره مردمی بودهاند که پیگیر او بودهاند و فیلمهای او را دوست داشتهاند و همواره بدنه سینما بوده است که نعمتالله را ندیده و جدی نگرفته. برای همین هر بار بعد از هر فیلم جدید و جشنوارهای، همه منتظر جایزه و تقدیری بجا از او بودهاند و هر بار این اتفاق، آنچنان که مستحق بوده است، نیفتاده. و جالبتر اینکه گویا برای نعمتالله اینقدر نادیدنها اهمیتی ندارد. برای همین است که او هر بار بیاعتناتر از دفعات پیشین، چشمش را روی اتمسفر غالب بر سینما میبندد و باز فیلم خودش را میسازد. باز عالم خودش را تصویر میکند. حمید نعمتالله سرش را پایین انداخته و کار خودش را میکند. او راه خودش را میرود. اگر چه افتان و خیزان. اما راه، راهِ خود اوست. سینمای خود اوست... . ارسال به دوستان
اخبار
«شبی با عبدی» محرمی میشود ارسال به دوستان
مرگ برایت احلی منالعسل است
آذین کردهاند روزگار را برای تو ارسال به دوستان
اخبار
بازگشت شهیدیفرد به تلویزیون با «چلچراغ» جدید ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|