|
یادداشتی بر مجموعهشعر «راز مکتوم گل سرخ» محمدرضا رحیمی
با زبان حماسه بهتر بود!
وارش گیلانی: 1- نام مجموعهشعر محمدرضا رحیمی، «راز مکتوم گل سرخ» است؛ مجموعهای در 96 صفحه که حدود 70 درصد صفحات آن به غزلیات اختصاص دارد و 30 درصد دیگر به چند مثنوی، چند رباعی و چند شعر نیمایی و سپید؛ شعرهایی که نشان میدهد دغدغه اصلی شاعر غزل است و تا حدی هم مثنوی اما رباعی و شعر نو را از روی تفنن میگوید. پس ابتدا سراغ غزلیات او میرویم و اگر فرصتی شد، به دیگر اشعارش نیز اشارتی خواهیم کرد. ارسال به دوستان
درباره شعر و شاعری امیرعلی سلیمانی
مرغی در قفس!
رضا شیبانی: «برگریز» امیرعلی سلیمانی را چند بار خواندهام؛ یک بار به عنوان دوست و رفیق، زمانی که امیرعلی آن را به چاپ رسانده بود، سال 93... در شهرستان ادب میهمان بودم و یک شب تمام را در مهمانسرا با غزلهای این کتاب سر کردم. باری دیگر امروز در مرداد 97 و به عنوان منتقد. رفاقت شاعرانه لحظات خوب و شیرینی را برای شاعران دوست فراهم میکند و شاعر بدون داشتن نگاه نکتهگیر، میهمان شعرهای رفیق میشود و بیوقفه لذت میبرد. من اسم این لذت شاعرانه را چرت ادبی هم میگذارم. چرت زدن بسیار شیرین است اما ممکن است پشت فرمان ماشین فاجعه بیافریند. پس هرچه در مقام دوست و رفیق شاعری، چرت شاعرانه بزنیم، در مقام منتقد چنین حقی نداریم. منتقد پشت رل مینشیند و شاعر مسافر او است و باید شاعر را به مقصد برساند. اینجا مقصد حقیقت است و واقعیت. میخواهم بنا به وظیفه منتقد بودن با امیرعلی سلیمانی و خوانندگان روزنامه صریح باشم. امیرعلی سلیمانی شاعر جوانی است که به حد کافی و وافی از خداوند متعال استعداد شاعری دریافت کرده است. ژن خوب شاعری را به وفور دارد. تا آنجایی هم که لازم است صنایع آموزشی شعر نوشتن را فرا گرفته است اما یک ایراد بزرگ و ویرانگر دارد؛ شعر او فاقد هر گونه ویژگی است. ارسال به دوستان
نگاهی به کتاب «فرشتهها بوی پرتقال میدهند» اثر حسن بنیعامری
تجربه متفاوت خواندن در داستان فارسی
حسام آبنوس: کتاب «فرشتهها بوی پرتقال میدهند» به قلم «حسن بنیعامری» از آن دست آثاری است که هرخوانندهای با هر سلیقهای با آن ارتباط برقرار میکند. این کتاب از 3 داستان تشکیل شده که هرکدام حال و هوای خاصی را تداعی میکند. زبان و غنای آن مهمترین ویژگی این کتاب است که در هر 3 داستان، این غنای زبانی مشهود است. علاوه بر این ترکیبسازیها و استفاده از واژگان بدیع دیگر نکتهای است که درباره این داستانها باید به آنها اشاره کرد. قهرمان داشتن بویژه در داستان سوم نکته دیگری است که در این کتاب توجه خواننده را به خود جلب میکند. قصههای فرعی و همچنین رنگارنگ بودن شخصیتهای کتاب هم عامل مهم دیگری است که این کتاب را تبدیل به اثری موفق کرده است. شاید کمتر خوانندهای باشد که این کتاب را دست بگیرد و لذت آن را درک نکند. حسن بنیعامری از نویسندههایی است که خوانندگان در مواجهه با آثارش حتما باید بدانند با نویسنده متفاوتی روبهرو هستند؛ او فضا و داستان متفاوتی را به خواننده ارائه میدهد و همین داستانهای او را با دیگران متمایز میکند. «معرکه دلاویز: فرشته با بوی پرتقال» عنوان داستان اول این کتاب است. داستان بلندی که در آن خواننده با شخصیتها و قصههایی روبهرو میشود که به مرور وارد داستان میشوند. در این داستان نویسنده کوشش دارد خواننده را تا پایان با روایت خود همراه میکند و در این اتفاق نیز موفق است. در این داستان که عنوان کتاب نیز از آن گرفته شده خواننده شاهد است که نویسنده تلاش کرده شخصیتها و روایت در خدمت داستان قرار بگیرند. ترکیبسازیها و به کار بردن واژههای خلافآمد عادت خواننده این روزهای داستان فارسی، دیگر ویژگی این داستان و به طور کلی داستانهای این کتاب و نویسنده است. این داستان جدا از فرم متفاوت زبانی، داستانی دیالوگمحور است که به نظر میرسد نویسنده در این امر دارای تبحر است و بخوبی دیالوگپردازی میکند. از دیگر نکاتی که میتوان درباره داستان اول گفت ورودی و سپس پایان داستان است که با یک جمله آغاز و پایان مییابد. «کور شوم اگر دروغ بگویم». قصههای فرعی کتاب خواننده را سرشار از احساس مثبت میکند و این از توانایی نویسنده در همراه کردن خواننده نشانه دارد. «معرکه دلربا: بابای آهوی من باش» دومین داستانی است که در کتاب «فرشتهها بوی پرتقال میدهند» خواننده با آن روبهرو میشود. فضای داستان و زمان تداعیکننده موقعیت جنگ تحمیلی است. این داستان یک اثر جنگی در این مجموعه است که حاوی نگاه نویسنده به مقوله جنگ است. نگاهی که نشان میدهد نویسنده چطور به جنگ و مساله تجاوز دشمن به وطن مینگرد. داستانی که قدرت قصهپردازی نویسنده بخوبی در آن آشکار میشود. بازیهای زبانی و جدا از آن دال مرکزی قصه که یک بره آهو است خواننده را جذب قصه میکند. نویسنده معانی بسیاری را در قصهاش جا داده و برای خواننده ریزبین نکاتی کشف شدنی را در داستان گنجانده و از این رو این داستان لذت اندیشیدن را به خواننده اهدا میکند. قدرت داستانگویی نویسنده و به خدمت درآوردن روایت و زبان را برای جذب خواننده به فضا و قصه بخوبی در این قصه میبینیم. توصیفهایی که قرار است در خدمت داستان باشد و نویسنده توانسته از آنها در مسیر داستانش استفاده کند. شخصیتهای قصه بموقع وارد میشوند و حضورشان در داستان اندازه است و خواننده حس زائد بودن نسبت به آنها ندارد. «معرکه دلارام: خانه شبگردها دورست» سومین داستانی است که در این کتاب با آن روبهرو خواهید شد. داستانی که شخصیتها و فضای آن با داستان اول ارتباط مستقیمی دارد و همان شخصیتها و افراد در داستان حضور دارند ولی اینبار زاویه دیگری از زندگی آنها روایت شده است. «دانیال» این قصه در واقع همان دانیال دلفام قصه اول است اما اینبار به جای راوی ناظر بودن، راوی فعالی است که مشغول روایت کردن سرگذشت خود است. داستانی که باز هم شاهد همان زبان و همان قدرت بیان و غنای نثر هستیم و نویسنده نشان میدهد این زبان و غنای آن اتفاقی نیست. او در ساختن این داستان نیز نشان میدهد میتواند موقعیتهایی خلق کند که هر خوانندهای را ترغیب به ادامه اثرش کند. اثری که فراز و فرودهای داستانی و گرههای زیادی دارد و خواننده از اینکه دانه به دانه این گرهها گشوده میشود حس خوب داستانخوانی را کسب میکند و این همان چیزی است که نویسنده به خوانندهاش ارائه کرده است. شخصیتهایی که در این داستان بلند حضور دارند هرکدام قصههایی ویژه خود دارند که اگر بنیعامری بخواهد میتواند هر کدام از آنها را گسترش دهد و داستان دیگری را خلق کند. از این حیث میتوان پی برد نویسنده توانایی بالایی در ساخت شخصیت که اصلیترین رکن هر جهان داستانی است، دارد. حسن بنیعامری در این داستان خواننده خود را با غافلگیری روبهرو میکند. قهرمان داستان نکته مهم این داستان است، برخلاف بسیاری از داستانهای امروز که فاقد قهرمان بوده و شخصیتهایی منفعل را به خواننده عرضه میکنند. کتاب «فرشتهها بوی پرتقال میدهند» به قلم حسن بنیعامری را نشر نیلوفر در ۳۲۸ صفحه منتشر کرده است. ارسال به دوستان
کاش شاعری خود را جدی میگرفت!
ضیاءالدین خالقی: «تماشای جمال» اثر آقای علیاکبر رشاد چنانکه از نامش پیداست، مجموعه شعری است بشدت شیفته سنتهای عرفانی شعر کهن. هم کلمه «تماشا» عقبهای معرفتی در عرفان دارد و هم «جمال». در توصیف مکتب عرفانی مرحوم دولابی میگویند که کلیت این مکتب در یک جمله خلاصه میشود: تماشای جمال هستی در آرامش! ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|