|
بازگشت علیرضا کریمی به کشتی تا ۶ ماه دیگر
علیرضا کریمی، آزادکار باتجربه تیم ملی کشتی پس از مدتها و با توجه به تعویق یک ساله المپیک توکیو، سرانجام زانوی مصدوم خود را صبح روز یکشنبه به تیغ جراحان سپرد. طبق اظهارنظر کریمی با توجه به موفقیت عمل جراحی او، وی ۶ ماه دیگر آماده حضور در میادین خواهد بود.
ارسال به دوستان
ستاد مبارزه با کرونا در ورزش در اطلاعیه بعدی خود تصمیم نهایی را درباره برگزاری لیگ فوتبال میگیرد
اولویت حفظ جان است
زهره فلاح زاده*: همه علاقهمندان به فوتبال در انتظار جلسه ۱۵ اردیبهشتماه ستاد مبارزه با کرونا در ورزش هستند تا بلکه تکلیف شروع لیگ برتر مشخص شود. آنچه مشخص است سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال اصرار بر برگزاری لیگ دارند تا برنامه فصل بعدشان دچار مشکل نشود اما تا زمانی که ستاد مبارزه با کرونا اجازه تمرین گروهی را به باشگاهها ندهد، این نهادها برای انجام مسابقات اختیاری از خود ندارند.
ستاد مبارزه با کرونا از زمان شیوع این بیماری تا به امروز ۱۰ اطلاعیه پیرامون فعالیتهای ورزشی به باشگاهها اعم از فوتبال ابلاغ کرده است که در آخرین شماره از این اطلاعیه ها گفته شده تمام مسابقات تا پایان اردیبهشت لغو شده است و تا ۱۵ اردیبهشتماه باید ۲۸ هزار و ۶۰۰ باشگاه ورزشی که عمدتاً باشگاههای بدن سازی هستند، تعطیل باشند. بازگشایی این باشگاهها منوط به پایین آمدن پیک شیوع ویروس کرونا در استانهاست که در این شرایط ستاد مبارزه با کرونا در ورزش از وزارت بهداشت استعلام میگیرد.
در این بین ممکن است وزارت بهداشت اعلام کند یکی از استانها منعی برای فعالیت باشگاههای ورزشی ندارد. در این صورت به ازای هر ۱۰۰ متر مربع از مساحت باشگاه، بیش از ۱۰ نفر نباید به باشگاه بروند، اگر هم میروند باید نکات بهداشتی به طور کامل رعایت شود. از سویی ممکن است با وجود وضعیت مطلوب یک استان، استان دیگری مثل تهران همچنان در وضعیت قرمز قرار داشته باشد، در این صورت باشگاههای ورزشی تهران همچنان تعطیل خواهند بود.
اگر در جلسه بعدی ستاد مبارزه با کرونا در ورزش، پس از بررسی وضعیت کشور اعلام شود باشگاههای فوتبال میتوانند تمریناتشان را پس از ۱۵ اردیبهشتماه آغاز کنند، باید به این باشگاهها مهلت ۳ هفتهای داده شود تا بدنسازی خود را انجام دهند و آماده شروع مسابقات شوند. یعنی اگر نیمه دوم اردیبهشتماه اعلام شود منعی برای شروع تمرینات نیست و باشگاهها میتوانند تمریناتشان را شروع کنند، ۶ یا ۷ خردادماه میتوانیم لیگ برتر را آغاز کنیم. البته قطعا یکسری پروتکلهای ورزشی به باشگاهها ابلاغ میشود که به چه شکلی تمرین کنند. به هر حال اگر باشگاههای ورزشی باز و بازیهای لیگ برتر از سر گرفته شود، این امر به صورت پلکانی خواهد بود.
به طور قطع در صورت برگزاری لیگ در این مدت، درست مثل اسفندماه بازیها بدون تماشاگر خواهد بود. همانطور که کشورهایی نظیر انگلیس، آلمان و ایتالیا این موضوع را مدنظر قرار دادهاند که در صورت برگزاری مسابقاتشان، تماشاگری در ورزشگاههایشان حضور نداشته باشد.
از طرفی نگرانی باشگاههای فوتبال، فدراسیون و سازمان لیگ از تاریخ برگزاری لیگ بعدی است که اگر لیگ این فصل دیر تمام شود، باشگاه ها زمانی برای استراحت، خرید بازیکن در فصل نقل و انتقالات و شروع فصل بعدی ندارند. اما فیفا راه حلی برای این دغدغه باشگاه ارائه داده و اعلام کرده است که آنها میتوانند فصل بعدی را با تأخیر شروع کنند.
از طرف دیگر، برای برگزاری لیگ چندین پیشنهاد ارائه شده که یکی از آنها انجام مسابقات در کیش یا بوشهر است که ابتلا به کرونا در آنجاها کمتر است. اما به هر حال ۱۶ تیم لیگ برتری نیاز به هتل، سالن و ورزشگاه دارند و ۹ هفته هم زمان زیادی برای ماندن در شهر دیگری است.
پیشنهاد دیگر این است زمانی که تیمها تمریناتشان را شروع میکنند، همه عوامل آنها به مدت ۲ هفته در یک هتل قرنطینه و مطمئن شوند همگی سالم هستند و پس از آن هم در قرنطینه باشند.
این روزها شایعه ادامه لیگ برتر در هفته دوم خردادماه هم مدام منتشر میشود که تنها گمانهزنی رسانههاست و تا زمانی که ستاد مبارزه با کرونا در ورزش در جلسه بعدی تصمیمی نگیرد، هیچکسی نمیتواند بگوید در تاریخ مشخصی بازیها شروع میشود.
تا به امروز نام هیچ فوتبالیست ایرانی که مبتلا به کرونا شده باشد، شنیده نشده و این یعنی تعطیلی لیگ به کمک آنها آمده است و چه بسا در صورت اصرار بر برگزاری لیگ با توجه به وضعیت فعلی کشور، حتی با رعایت تمام نکات بهداشتی، این آمار از صفر درصد به چند درصد تغییر کند.
بنابراین آنچه مشخص است ستاد مبارزه با کرونا در ورزش ابتدا حفظ سلامتی ورزشکاران را در اولویت قرار میدهد و پس از آن برای برگزار شدن یا نشدن لیگ برتر تصمیم میگیرد. این ستاد بر خلاف فدراسیون و سازمان لیگ، اصراری بر برگزاری لیگ برتر ندارد و سلامتی افراد جامعه را در نظر میگیرد. به هر حال اتفاقی که در بازی آتالانتا - والنسیا در اسفندماه افتاد و منجر به شیوع کرونا در اسپانیا و ایتالیا شد، باید درس عبرتی برای تمام فدراسیونها شود؛ جایی که رئیس یوفا مسؤولان اسپانیایی را که اجازه تجمع هواداران در خارج از استادیوم مستایا را داده بودند، مسؤول شیوع کرونا در اسپانیا دانست. اسپانیایی که یکی از کشورهای پرخطر جهان معرفی شده و تنها با برگزاری یک مسابقه آمار مبتلایان به کرونا در آن بالا رفته است.
به هر حال باید منتظر بمانیم تا ببینیم وضعیت کشور در نیمه دوم اردیبهشتماه هم همچنان قرمز خواهد بود یا امیدی به برگزاری و اتمام لیگ برتر وجود دارد؛ لیگی که ۵۳ روز است تعطیل است و امکان دارد حالا حالاها هم تعطیل باشد.
* خبرنگار ورزشی
***
[تعطیلی ادامهدار شورای برونمرزی در وزارت ورزش]
بحران کرونا و تاثیری که بر لغو تمام رویدادها و اردوهای ملی و باشگاهی داشته، منجر به تعطیلی ادامهدار جلسات شورای برونمرزی در وزارت ورزش شده است. طبق یکی از دستورالعملهای جدید وزارت ورزش که در رابطه با کرسیهای بینالمللی و نحوه حمایت از نمایندگان ایران برای تصدی و حفظ این کرسیها مصوب شده، شورای برونمرزی مسؤولیت پیگیری تمام اقدامات لازم در این زمینه را بر عهده دارد. در واقع این موضوع، مسؤولیت جدید تعریف شده وزارت ورزش برای شورای برونمرزی است در حالی که وظایف این شورا تا پیش از این در چارچوب اعزام تیمهای باشگاهی و ملی ایرانی به تورنمنتها و اردوهای برونمرزی، ورود تیمهای خارجی به ایران برای شرکت در مسابقات یا اردوی مشترک و بررسی هر یک از آنها به منظور صدور مجوز لازم تعریف شده بود. در هر صورت با مسؤولیت جدیدی که به شورای برونمرزی سپرده شده، حجم نشستها و فعالیت اعضای آن گستردهتر خواهد شد، اگرچه هفتهها از آخرین نشست آنها میگذرد و با وجود گذشت یک ماه از آغاز سال جدید هم هنوز نشستی به عنوان «آغاز به کار» برگزار نشده است. دلیل این مسأله هم کروناست و تاثیری که بر تمام فعالیتهای دنیای ورزش گذاشته است. به دلیل شیوع ویروس کرونا، تمام رویدادهای ورزشی جهان اعم از مسابقات ملی و باشگاهی، اردوها، گردهماییها و... لغو شده است. بنابراین موضوعی نیست که بررسی و تصمیمگیری در رابطه با آن منجر به برگزاری نشست میان اعضای شورای برونمرزی شود.
ارسال به دوستان
تروریستهای بدون مرز در انتفاضه شعبانیه
محمدرضا سرابندی*: در بسیاری موارد به گروهک منافقین، گروهک «مزدور» نیز اطلاق میشود. یا حتی در نوشته بعضی عناصر جداشده منافقین، عنوان «ارتش خصوصی صدام» نیز درباره آنها به کار رفته است. در واقع از زمان حضور عناصر گروهک تروریست منافقین در خاک عراق و تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش ملی، سران منافقین بدون اجازه و هماهنگی با صدام و تشکیلات امنیتی و اطلاعاتی عراق کوچکترین اقدامی انجام نمیدادند و فراتر از آن به عنوان یکی از واحدهای ارتش بعث عراق شناخته میشدند. این مورد در بسیاری از گفتوگوهای مسعود رجوی با سران رژیم بعث عراق و حتی مصاحبههای مطبوعاتی وی دیده میشود که تشکیلات خود را همراه و همگام با ارتش بعث عراق و در خدمت صدام عنوان میکند.
«مسعود رجوی: درباره موضع خودمان فقط این جمله را میگویم که من در ذهن خودم و همانطور در قلب خودم، نمیتوانم حساب مصالح و منافع خودمان را از شما جدا کنم، اینها دقیقا در هم آمیخته است... واقعیت این است که منافع ما چفت در چفت و تنگاتنگ است». (پیدایی تا فرجام، ج 3)
تحرکات نظامی منافقین در سالهای دفاعمقدس در جبهههای جنگ و اقدامات ایذایی و تروریستی آنها در پشت جبهه که با هدف تضعیف جبهه نبرد و خدمت به رژیم بعث عراق انجام میشد، از اقدامات منافقین در عراق بود. با پایان یافتن جنگ، منافقین چرایی حضور خود در عراق را زیر سوال میدیدند و همین امر باعث شد رویه مزدوری آنها برای صاحبخانه یعنی صدام، کارایی بیشتری داشته باشد. در این راستا منافقین پیوندهای عمیقی با سازمانهای اطلاعاتی رژیم بعث داشتند.
«صدام در دادن اعتبار برای فعالیتهای اطلاعاتی به هیچ مرزی اعتقاد نداشت، به همین دلیل نیز پس از آمدن رجوی و سازمانش به عراق، ماهانه علاوه بر تأمین هزینهها و احتیاجات او و افرادش، بین 9 تا 10 میلیون دلار نقد به او پرداخت میکردیم. پیش از حمله به کویت، رجوی ماهانه 20 میلیون دینار عراقی از ما میگرفت، میلیونها دلار دیگر نیز به او برای اداره سازمانش در خارج پرداخت میشد... اگر کسی فکر کند صدام پس از توافق و صلح کامل با ایران، از رجوی دست خواهد کشید و او را تسلیم ایران خواهد کرد، دچار اوهام است. صدام مخالفان دیگر کشورها را نگاه میدارد و از آنها به موقع استفاده میکند». (مصاحبه نشریه الحیاه چاپ لندن با سرلشکر وفیق السامرایی؛ نشریه پیوند، ش3، آبان1367)
آنچه در این نوشتار بدان میپردازیم بیانگر نقش منافقین در تحولات داخلی عراق پس از پایان جنگ با ایران است و شاید مهمترین وقایع این سالها، حمله رژیم بعث عراق به کویت و شروع انتفاضه مردمی عراق در نیمه ماه شعبان سال 1991 میلادی/ 1369 شمسی است.
* شروع انتفاضه
پس از تهاجم ناکام صدام به کویت و حمله نیروهای متحدین به سرکردگی آمریکا به عراق، رژیم بعث عراق مجبور به عقبنشینی از کویت شد. ناتوانی حکومت عراق در کنترل اوضاع کشور پس از نابودی بسیاری از زیرساختها بیشتر نمایان شده بود و این زمینه مناسبی را برای مخالفان رژیم بعث و بروز یک قیام عمومی آماده میکرد. در چنین شرایطی با بازگشت اولین گروه نظامیان سرخورده از جبهههای نبرد با متحدین، انتفاضه مردم عراق در ماه شعبان ۱۴۱۱ق، از شهر بصره آغاز شد. یکی از نظامیان عراقی بازگشته از جنگ کویت، در میدان سعد شهر بصره با گلوله تانک به سمت عکسی از صدام شلیک کرد. مردم پس از این اتفاق به ساختمان حزب بعث و سپس به زندان شهر حمله و آن را تصرف کردند. معترضان پس از مدتی شهر بصره را تصرف کردند و با انتشار خبر تصرف آن، برخی دیگر از استانهای عراق نیز به تصرف مردم درآمد. در انتفاضه شعبانیه، 14 استان از 18 استان عراق به تصرف مردم درآمد. معترضان کنترل استانهای دیالی، واسط، میسان، بصره، ذیقار، مثنی، قادسیه، بابل، کربلا، نجف، دهوک، اربیل، کرکوک و سلیمانیه را به دست گرفتند و فقط استانهای مرکزی شامل صلاحالدین، بغداد، نینوا و الانبار در کنترل حکومت باقی ماند.
انتفاضه شعبان ۱۵ روز ادامه داشت اما در ادامه چراغ سبز آمریکا و نادیده گرفتن شرایط منطقه پرواز ممنوع برای ارتش عراق، به صدام این فرصت را داد که با پشتیبانی هوایی و استفاده از سلاحهای غیرمتعارف از جمله تسلیحات شیمیایی، بمبهای فسفری و حتی موشک اسکاد و همچنین با کمک مزدوران خود، انتفاضه مردمی عراق را بشدت سرکوب کند. بنا بر آمار غیررسمی 300 هزار نفر از مردم شهید و حدود 2 میلیون عراقی آواره شدند. 3 شهر نجف، کربلا و کرکوک دستخوش بیشترین خرابیها شد.
در واقع سیاست دولت آمریکا پس از بیرون راندن عراق از کویت در سال ۱۹۹۱ بر تغییر حکومت عراق بود اما در انتفاضه شعبانیه، جورج بوش به صدام اجازه داد از تمام قوای نظامی خود علیه مردم استفاده کند. این تغییر رویکرد در جهت جلوگیری از روی کار آمدن یک دولت دینی در عراق ارزیابی شد.
* نقش گروهک منافقین
بنابر اسناد متقن، گروهک تروریست سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) در سرکوب انتفاضه شعبانیه با حکومت عراق همکاری داشت. آنان در سرکوب مردم بصره نقش داشتند و تعداد زیادی از کشتهها را در گورهای جمعی دفن کردند. «الیزابت روبین» در مقالهای در نیویورک تایمز با عنوان «فرقه رجوی» به نقش این سازمان در سرکوبها اشاره دارد. همچنین مؤسسه «رند» در آمریکا طی گزارشی به کنگره این کشور به نقش این سازمان در سرکوبها میپردازد. همچنین در مقالهای پیرامون فراریان از سازمان مجاهدین خلق که در ژورنالی توسط دانشگاه ملبورن ارائه شده نیز به نقش این سازمان توجه شده است. در این مقاله با ۷ تن از اعضای جداشده از این سازمان مصاحبه شده که همگی درگیری نظامی را تأیید کردهاند.
علاوه بر این در گزارش رئیس کمیسیون روابط خارجی مجلس سنای آمریکا که در آن هنگام منتشر شد، آمده است مجاهدین خلق همراه نیروهای صدام علیه مردم عراق میجنگیدند.
مشارکت واحدهای ارتش آزادیبخش ملی در کشتار کردها و ترکمنهای عراقی حتمی است، هر چند شواهدی در دست است که منافقین در خلال انتفاضه مقدس شعبانیه ملت عراق در سال 1991 ضد صدام، نه تنها در کشتن هزاران نفر از مردم شهرهای کرد و ترکمننشین مشارکت داشتند، بلکه قوایی از آنها با لباس ارتش عراق به شهرهای دیالی، واسط، شهرک ثوره بغداد و حتی کربلا و نجف اعزام شدند تا به صدام کمک کرده باشند (انتفاضه شعبانیه، صفاءالدین تبرائیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1391، ص 489) .
«هادی شمسحائری» از عناصر جدا شده گروهک منافقین در کتاب خود به نام «مرداب» با اشاره به حضور نیروهای سازمان در سرکوب انتفاضه مردمی عراق میگوید: یکی از نفرات ردهبالای سازمان به نام نادر افشار همراه 2 نفر دیگر که یکی از آنها مترجم و به زبان عربی کاملا مسلط بود، در مناطق شیعهنشین جنوب عراق به وسیله شمشیر کشته میشوند. این 3 نفر برای جاسوسی به جنوب رفته بودند و اجساد آنها را به پادگان اشرف میآورند و برایشان سنگ یادبود بنا میکنند. خالی شدن مناطق شمالی عراق از نیروهای بعثی، فرصتی برای کردها بود تا شهرهای بزرگ و اصلی مثل موصل و سلیمانیه را تصرف کرده و پس از سیطره بر «طوز»، «کفری» و «جلولا» به سوی بغداد پیشروی کنند. در همین زمان منافقین نیز به درخواست ارتش عراق و با هدف حفظ رژیم صدام و به بهانه حمله نیروهای ایرانی به پایگاههای گروهک منافقین، نیروهای خود را به سوی مناطق کردنشین حرکت داده و کردهای عراق را سرکوب کردند تا اینکه ارتش عراق از جنوب خود را به کردها رساند (متن اصلی گزارش وزارت خارجه آمریکا که بر اساس مصاحبه مرحوم جلال طالبانی، رئیسجمهور وقت عراق با روزنامه والاستریت ژورنال اعلام شده است).
برخی اعضای جدا شده سازمان، توضیحاتی درباره این واقعه و عملیاتی که با نام مروارید انجام شد، ارائه کردهاند که در آن عملیات، کردهای بسیاری کشته شدند. طی 13 روز عملیات از یکم تا سیزدهم فروردین سال 71 چند هزار نفر از مردم غیرنظامی شمال عراق با فرماندهی نیروهای عراق و توسط منافقین کشته شدند.
«در شهر سلیمانبگ، اولین عملیات مجاهدین خلق علیه کردها، در محدوده ساختمان راهآهن، با وارد شدن یک مینیبوس به شهر آغاز شد. این مینیبوس پر از پیشمرگ هایی بود که قصد داشتند شهر را آزاد کنند. یک تیپ از ارتش آزادیبخش، به فرماندهی حسن و تیپ دیگر به فرماندهی احد در 2 جبهه به این مینیبوس حمله کردند. در اولین لحظات مینیبوس آتش گرفت و سرنشینان مینیبوس که قبلا پیاده شده بودند، به سرعت پراکنده شدند و به سمت کفری عقبنشینی کردند. سلاح این پیشمرگها کلاشینکف و قناسه بود. مجاهدین خلق آنها را با B.M.P و تانکهای T55 و سایر سلاحهای سنگین مورد حمله قرار دادند. چند نفر از این عده [پیشمرگان کرد] زیر پل راهآهن مخفی شدند و مجاهدین خلق بدون اینکه قصد دستگیری و اسارت آنها را داشته باشند، با توپ پلها را منهدم کردند و روز بعد آنها را در همان نزدیکی پل دفن کردند. پیشمرگها مجموعا 16 نفر بودند که اکثر آنها کفشهای لاستیکی و لباسهای ژنده به تن داشتند. بسیاری از سربازهای کرد عراقی که از جبهه فرار کرده و قصد رفتن نزد خانوادههای خود را داشتند و از ترس ارتش عراق و ناامن بودن جادهها از کوهها عبور میکردند، در بین راه مورد تهاجم و حمله مجاهدین خلق قرار میگرفتند و کشته میشدند. در حین جنگ، یکی از فرماندهان به نام رضا کرمعلی... پس از صدور دستور تیراندازی به سوی خانه اکراد، توسط مدافعان کرد کشته شد. علاوه بر وی، دهها نفر از اعضا نیز که بعضا مخالف جنگ با کردها بودند اما به علت اطلاعات غلطی که مجاهدین خلق به آنها داده بودند فکر میکردند با [ماموران] رژیم که لباس کردی به تن کردهاند میجنگند، ناخواسته در مناطق کردنشین کشته شدند. (صفاءالدین تبرائیان، ص 498)
رضا اسدی از عناصر جدا شده گروهک منافقین در کتاب خود به نام «واپسگرا» در ارتباط با نقش منافقین در سرکوب نیروهای کرد و انتفاضه مردمی عراق میگوید: مجاهدین خلق به صدام قول داده بودند تا رسیدن نیروهای عراقی جلوی کردها بایستند و راه را بر آنها ببندند، لذا اقدام به بستن راهها و جادههای اصلی ورودی و خروجی شهرهای کفری و جلولا و طوز کردند. ابتدا 2 روز گروههای کرد سعی در جلوگیری از درگیر شدن با مجاهدین خلق داشتند. این بدان معنا نبود که آنها توان این کار را نداشتند، بلکه نمیخواستند خود را در 2 جبهه- جنگ با مجاهدین خلق و صدام- مشغول کنند. مجاهدین خلق نیروها و اعضای خود را اینطور توجیه کردند که اینها- در واقع- کرد نیستند، بلکه نیروها و سربازان رژیم جمهوری اسلامی هستند که به لباس کردها در آمدهاند. کردها به تلاش در راه مذاکره با مجاهدین خلق ادامه دادند تا اینکه یک گروه از مجاهدین خلق به داخل شهر کفری حمله بردند. آنها با تانک و نفربر وارد شهر شدند. درگیری در داخل شهر شروع شد و این گروه 11 نفره مجاهدین خلق- تماما- کشته شدند.... پس از آن، تلاش برای مذاکره بین کردها و مجاهدین خلق از بین رفت و طرفین به یکدیگر حمله کردند. بویژه مجاهدین خلق سعی در کشتن و دستگیر کردن بسیاری از کردها داشتند تا آنها را به دولت عراق تحویل دهند. این عمل مجاهدین خلق و بستن راه کردها باعث شد صدام تعدادی از نیروهای باقیماندهاش را به این مناطق بیاورد و با استفاده از هلیکوپترهای توپدار و توپخانه، کردها را به عقب بنشاند و شهرهای جلولا، طوز و کفری را مجددا به تسلط خود درآورد. (صفاءالدین تبرائیان، ص 502)
موضوع دخالت منافقین در سرکوب انتفاضه مردمی عراق پس از سقوط صدام و کشف نوارهای مذاکرات سران منافقین و روسای استخبارات عراق، دیگر جای انکار و فریبی برای منافقین باقی نگذاشت. در قسمتی از این مذاکرات رجوی در یکی از جلسات مشترک با رئیس استخبارات عراق سپهبد صابر الدوری تاکید میکند از نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق- تشکل جلال طالبانی- بیش از 200 نفر را اسیر گرفتهاند که به دستور دستگاه اطلاعات عراق آنان آزاد شدند و اکنون تنها 20 نفر را در بند دارد. (صفاءالدین تبرائیان، ص 522)
«صابر: [صدام] از برادر مسعود و ارتش آزادیبخش تشکر و از نقش ارزندهای که ارتش در سرکوب آشوبهای گذشته انجام داد قدردانی کرد. من جزئیات و نقش سازمان در این عملیات سرکوب را خدمت ایشان عرض کردم. گزارش لحظه به لحظه اقدامات شما را اطلاع دادم. گفتم سازمان با توجه به امکانات اندکی که در اختیار داشت و ما قادر نبودیم امکانات بیشتری در اختیارشان قرار دهیم، کاری کرد که نه در حد و اندازه خودش، بلکه فراتر از آن بود. تعجب نمیکنم؛ این وضعیت جنگجویان و مبارزان است که همواره فداکاریهایی میکنند که از آنها انتظار میرود. آن هنگام از رئیسجمهور تقاضا کردیم نامه تشکر برای مسعود ارسال کند، لیک رئیسجمهوری گفت: این کافی نیست و باید از مسعود در دیدار حضوری تشکر کنم». (آرشیو اسناد بنیاد هابیلیان)
بهرغم آنکه مسؤولان عالیرتبه سازمان دخالت خود در سرکوب قیام در خلال جنبش انتفاضه را تکذیب میکنند، با این وجود آنچه در پی میآید گواهی 21 تن از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ایران، با مشخصات کامل، همراه با امضا و اثر انگشت، مبنی بر مشارکت سازمان در عملیات کردکشی در خلال انتفاضه شعبانیه است.
شهادتنامه اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ایران (MKO) در رابطه با اجرای عملیات کردکشی در منطقه کردستان عراق (1991)
بدین وسیله ما اعضای سابق مجاهدین خلق و امضاکنندگان ذیل که در عملیات موسوم به مروارید تحت فشارها و تهدیدهای مجاهدین، شرکت داشتهایم، اعلام میداریم:
1- ابتدا طبق توجیهات و دروغهای رئیس سازمان مجاهدین خلق آقای مسعود رجوی که به نیروهای خودی به دروغ القا کرده بود، میپنداشتیم پاسداران ایرانی در پوشش و لباس کردی قصد حمله به قرارگاههای مجاهدین خلق را دارند. این در حالی است که ما بعدا متوجه شدیم غیر از کردهای عراقی کسی در صحنه نبوده و آنچه راجع به حضور و نفوذ پاسداران ایرانی در مناطق کردنشین به ما گفته بود، دروغی بیش نیست.
2- مسعود رجوی و همسرش مریم قجرعضدانلو به طور مستقیم عملیات مروارید را فرماندهی کرده و طی پیامی که با بیسیم به کلیه نیروها مخابره شد به صراحت دستور دادند خانههای روستاییان و شهرکهای کردنشین عراق را با توپ و تانک ویران کنند.
3- صدام به صراحت از تمام افراد ارتش بعث خواسته بود در این عملیات با مجاهدین خلق نهایت همکاری را داشته باشند.
4- فرماندهان و برخی کادرهای رده بالای مجاهدین علاوه بر اینکه خانههای اکراد را به توپ میبستند، به سوی زنان و کودکان و افراد بیسلاح و بیدفاع آتش میگشودند. همچنین برخی فرماندهان رده بالای مجاهدین نظیر مهدی ابریشمچی و مهری سپهری دستور میدادند کردهایی را که در عملیات مروارید به اسارت گرفته میشدند ابتدا به طرز وحشیانهای زیر شکنجه قرار داده و سپس اسرا را به استخبارات صدام تحویل میدادند.
5- ما شهادتدهندگان به عنوان کسانی که شاهد بر جنایات مجاهدین درباره کردها بودهایم، معتقدیم روح عدالت چنین حکم میکند که رجوی و صدام به عنوان 2 همپیمان و 2 مجری که در سرکوب و کشتار مردم غیرنظامی کرد عراق مشارکت داشتهاند، در محضر دادگاه صالحه پاسخگوی جنایات ضدانسانی خود باشند. (آرشیو اسناد بنیاد هابیلیان)
بعدها و در تاریخ هفتم آبان ۱۳۹۴، گروهی که خود را متشکل از خانوادههای قربانیان انتفاضه شعبانیه معرفی میکردند، در عملیات موشکی، ۲۵ عضو گروهک نفاق را کشته و ۲۰۰ نفر از آنان را زخمی کردند.
* پژوهشگر بنیاد هابیلیان
ارسال به دوستان
آمریکا علیه آمریکا!
علیرضا حسینزاده: درست در بحبوحه شیوع کرونا، منازعات قدرت در آمریکا بشدت پیچیده شده است! روند کاهشی محبوبیت ترامپ در 6 ایالت تعیینکننده و حساس «آریزونا، ویسکانسین، پنسیلوانیا، اوهایو، فلوریدا و میشیگان» سبب شده تردیدهای جدی و پررنگی درباره پیروزی مجدد وی در انتخابات ریاستجمهوری ماه نوامبر امسال (آبانماه) ایجاد شود. در مقابل، «جو بایدن» که به دنبال حذف سازماندهیشده «برنی سندرز» از سوی سران حزب دموکرات راهی مرحله نهایی انتخابات شده است فعلا بدون کمترین زحمتی، مشغول واریز قسمتی از آرای رئیسجمهور فعلی آمریکا به سبد خود و حزب متبوعش است.
در این شرایط خاص، ترامپ ساکنان ایالاتی مانند «مینهسوتا»، «میشیگان» و «ویرجینیا» را خطاب قرار داده و از آنها خواسته ضمن قیام علیه فرمانداران دموکرات این ایالات، قرنطینه حاکم در این ایالات را که به سبب شیوع کرونا و جلوگیری از ابتلای تصاعدی افراد ایجاد شده است در هم شکنند. جدال ترامپ و فرمانداران دموکرات برخی ایالات آمریکا، مورد توجه و البته تعجب بسیاری از تحلیلگران قرار گرفته است. این موضوع نهتنها در سالهای اخیر، بلکه طی دهههای اخیر نیز بیسابقه بوده است که «رئیسجمهور مستقر»، از ساکنان یک ایالت بخواهد علیه فرماندار خود قیام کنند. اگر چه دوگانه «رئیسجمهور/ فرماندار» در آمریکا همواره پررنگ و چالشبرانگیز بوده و قدرت اجرایی فرمانداران ایالات در موارد زیادی بر قدرت رئیسجمهور غلبه دارد اما در اینجا ما از «اختلاف» سخن نمیگوییم! آنچه امروز در آمریکا رخ میدهد مصداق عینی نوعی «جنگ واقعی» است! جنگی که در آن کسی که در رأس معادلات سیاسی آمریکا حاضر است، معترضان اسلحه به دست را در میشیگان تشویق به ماندن در خیابانها و ادامه مقاومت در برابر فرماندار دموکرات این ایالت میکند!
امروز ما از «احیای جنگ داخلی» در ایالات متحده آمریکا سخن میگوییم. «رکس تیلرسون» وزیر سابق خارجه آمریکا، نوامبر سال گذشته، قبل از آنکه با بحرانهایی مانند شیوع کرونا در ایالات متحده مواجه شویم، اظهار داشت: «وضعیت کنونی آمریکا قابل درک نیست. از احزاب آمریکایی میخواهیم گفتمانی عقلانی و متمدنانه اتخاذ کنند. اوضاع کنونی آمریکا مشابه دوران جنگ داخلی است. طغیان سیاسی کنونی در حد دوران جنگ داخلی است. من نگران کشورمان هستم. هر 2 حزب باید با یکدیگر همکاری کنند».
مصادیق طغیان در «آمریکای امروز» کاملا مشخص است! بایدن و ترامپ مشغول مجادله بر سر سلامت و جان شهروندان آمریکایی با هدف پیروزی در انتخابات هستند.
در این کشمکش کثیف، اساسا اهمیتی ندارد که چه تعداد از شهروندان آمریکایی به کرونا مبتلا یا بر اثر آن قربانی شوند. آنچه برای ترامپ و بایدن و در سطحی وسیعتر، میان دموکراتها و جمهوریخواهان موضوعیت دارد، «تصاحب قدرت» است. بایدن و ترامپ خود را مانند ژنرالهایی میبینند که در مقابل هم صفآرایی کرده و مردم نیز- بخواهند یا نخواهند- باید نقش پیادهنظام آنها را ایفا کنند. در دوران جنگ داخلی آمریکا بین سالهای 1861 تا 1865 میلادی، ایالتهای شمالی به رهبری «آبراهام لینکلن» (از حزب جمهوریخواه) و 11 ایالت جنوبی تحت فرمانروایی «جفرسون دیویس» نبردی طولانی را با یکدیگر آغاز کردند و در نهایت، کار با شکست ایالات جنوبی پایان یافت. امروز جنگی میان «شمال» و «جنوب» در ایالات متحده متصور نیست! در برهه کنونی، «ایالات آبی دموکرات» و «ایالات قرمز جمهوریخواه» بر سر تصاحب قدرت به جان هم افتادهاند. با این حال، به نظر میرسد این بار بخش عمدهای از شهروندان آمریکایی حاضر به شرکت در این نبرد نیستند! آنها مشتاقانه به دنبال «گذار از وضعیت موجود» هستند! اگر چه 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه بارها در مقابل تشکیل «جریان سوم» در آمریکا که «منتقد نظام سرمایهداری» و «زد و بندهای پنهان در والاستریت» باشد مقاومت کردهاند اما به نظر میرسد این بار ماجرا فرق میکند!
شاید تا قبل از شیوع ویروس کرونا، عمیقترین و دورترین نقطه نگاه مردم آمریکا به آینده، معطوف به «انتخابات ماه نوامبر» بود. آنها منتظر بودند ببینند در جدال تکراری الاغها و فیلها، در نهایت چه کسی پیروز میشود و تا سال 2024، در کاخ سفید حضور مییابد. اما شیوع ویروس کرونا و ناتوانی کاخ سفید در مهار حداقلی آن، تیشه به ریشه نظام فکری و سیاسی حاکم بر آمریکا زده است. امروز «بنیانهای قدرت» و «پیشفرضها و ثوابت حکمرانی» در ایالات متحده به چالش کشیده شده است. در چنین شرایطی «انتخابات ریاست جمهوری 2020» نهتنها یک «نقطه غایی» برای شهروندان آمریکایی محسوب نمیشود، بلکه اهمیت خود را برای کسانی که تا دیروز در فضای فانتزی رقابت «بایدن/ ترامپ» سیر میکردند، از دست داده است. شهروندان آمریکایی در ماورای منازعاتی که امروز رخ میدهد، نگاه به آینده دارند؛ آیندهای که در آن قطعا خبری از تصاحب قدرت توسط «جمهوریخواهان مغرور» و «دموکراتهای فرصتطلب» نخواهد بود.
ارسال به دوستان
اخبار
مربی تیم ملی والیبال جوانان:
با مربی ایرانی هم به مدال المپیک میرسیم
مربی تیم ملی والیبال جوانان ایران درباره تغییرات در کادر فنی تیم بزرگسالان گفت: با حضور مربی ایرانی در رأس تیم ملی هم میتوانیم به مدال المپیک برسیم. علیرضا طلوعکیان در گفتوگو با ایسنا، درباره فسخ قرارداد ایگور کولاکوویچ و انتخاب جایگزین برای وی اظهار داشت: قطعاً والیبال ایران به خودکفایی در زمینه مربی والیبال رسیده است و یک مربی ایرانی میتواند به تیم ملی بزرگسالان کمک کند اما این امر بستگی به حمایت مدیران ارشد از او دارد. کاربلدی، تخصص و توانمندی مربیان بسیار مهم است اما چگونگی حمایت از آن مربی در مدیریت تیم، مهمتر است. طلوعکیان با بیان اینکه مطمئن باشید اگر گروه فنی، سرپرستی و مجموعه خوب کار کنند با مربی ایرانی هم میتوانیم مدال المپیک بگیریم، عنوان کرد: اینگونه نیست که فقط با مربی خارجی به دنبال مدال المپیک باشیم اما اگر اینگونه است باید در قرارداد مربی خارجی تضمین کسب مدال المپیک قید شود و در صورتی که مدال کسب نشد از او خسارت گرفته شود.
***
کرونا انتقال بیرانوند به آنتورپ را به تأخیر انداخت
سایت بلژیکی به بررسی نقلوانتقالاتی پرداخت که به دلیل شیوع کرونا تاکنون انجام نشدهاند. به نقل از سایت فوتبالنیوز بلژیک، علیرضا بیرانوند، دروازهبان تیم ملی فوتبال ایران و پرسپولیس با آنتورپ بلژیک قرارداد بسته است و قرار بود بعد از اتمام فصل جاری لیگ برتر ایران راهی بلژیک شود ولی شیوع ویروس کرونا فعلا باعث شده است هیچ تیمی در فوتبال اروپا از جمله بلژیک به دنبال خریدهای جدید نباشد. شیوع کرونا باعث شده مسؤولان تیمها به راهحلی برای اتمام فصل جاری لیگ تمرکز کنند و زمان نقلوانتقالات به بعد از پایان فصل جاری موکول شده است. در آنتورپ، بولات دروازهبان تیم قراردادش به پایان رسیده و تمدید نمیشود. 2 دروازهبان دیگر نیز در تیم میمانند و علیرضا بیرانوند نیز به این جمع اضافه خواهد شد و انتظار میرود بیرانوند دروازهبان اول تیم آنتورپ برای فصل بعد باشد.
***
اسامی ۷ ورزشکار دوپینگی اعلام شد
ستاد ملی مبارزه با دوپینگ اسامی 7 ورزشکاری را که به دلیل دوپینگ با محرومیت مواجه شدهاند اعلام کرد. با اعلام پایگاه خبری- تحلیلی فدراسیون پزشکی- ورزشی، اسامی ۷ ورزشکاری که نتیجه نمونهگیری آنها مثبت اعلام شده، به این شرح است:
۱- ارسلان اسمعیلنژاد از رشته بولینگ و بیلیارد به دلیل مصرف ماده ممنوعه تتراهیدروکانابینول به مدت ۴ سال (از ۳ اسفند ۱۳۹۸ تا ۲ اسفند ۱۴۰۲)
۲- جعفر علیزاده از رشته دوچرخهسواری به دلیل مصرف ماده ممنوعه استانوزولول به مدت ۴ سال (از ۳ اسفند ۱۳۹۸تا ۲ اسفند ۱۴۰۲)
۳- محمد پوراسمعیل از رشته دوچرخهسواری به دلیل مصرف ماده ممنوعه استانوزولول به مدت ۴ سال (از ۳ اسفند ۱۳۹۸تا ۲ اسفند ۱۴۰۲)
۴- علیرضا آخوندی از رشته دوچرخهسواری به دلیل مصرف ماده ممنوعه استانوزولول به مدت ۴ سال (از ۳ اسفند ۱۳۹۸تا ۲ اسفند ۱۴۰۲)
۵- مرتضی قیاسیچکا از رشته کشتی به دلیل مصرف ماده ممنوعه بتامتازون به مدت ۶ ماه (از ۳ اسفند ۱۳۹۸تا ۲ شهریور ۱۳۹۹)
۶- رسول گرمسیری از رشته کشتی به دلیل مصرف ماده ممنوعه متادون به مدت یک سال (از ۳ اسفند ۱۳۹۸تا ۲ اسفند ۱۳۹۹)
۷- کیوان رضاییدالینی از رشته کشتی به دلیل مصرف ماده ممنوعه ترنبولون به مدت ۴ سال (از ۳ اسفند ۱۳۹۸تا ۲ اسفند ۱۴۰۲)
پیش از این مثبت شدن تست دوپینگ و محرومیت مرتضی قیاسیچکا، رسول گرمسیری و کیوان رضاییدالینی توسط فدراسیون کشتی اعلام شده بود.
***
جنجال جدید رونالدو به خاطر شرکت در یک میهمانی
مهاجم پرتغالی دوباره در بحران کرونا حاشیهساز شد و اینبار در یک جشن تولد شرکت کرد. به نقل از آ.اس، نام رونالدو دوباره به خاطر یک جنجال بر سر زبانها افتاد. مهاجم پرتغالی یوونتوس اخیرا در جشن تولد یکی از خواهرزادههای خود در فونچال پرتغال شرکت کرد. تصاویری که از این میهمانی منتشر شد همه را تحت تاثیر قرار داد چون در یک مکان کوچک افراد زیادی دور هم جمع شده بودند. پنجشنبه هفته گذشته دولت پرتغال شرایط اضطراری را تا اواخر ماه مه تمدید کرد. این رفتار رونالدو برخلاف قوانین کشور پرتغال در روزهای بحران کرونا محسوب میشود. در این جشن مادر و نامزدش هم حضور داشتند. همچنین ایتالیاییها پس از منتشر کردن تصاویری توسط مارتینا، همسر بونوچی در شبکههای اجتماعی خشمگین شدند. آنها برای جشن تولد پدرش دور هم جمع شده بودند. در برخی از پیامها میتوان این جملهها را دید: آیا با هم زندگی میکنند یا مگر رفت و آمد و دور هم جمع شدن ممنوع نیست؟ مارتینا مجبور به توضیح شد و گفت: از هفتم مارس پای خود را از خانه بیرون نگذاشته بودم و دو روز پیش و تنها یک بار این کار را کردم. خریدها را به خانه میآورند. پدر و مادرم هم که پیش من آمدند از هفتم مارس در قرنطینه بودند. میتوانید از ما هر انتقادی کنید اما نه از لحاظ شهروندی و مسؤولیتپذیری. ما کمک کردهایم و به این کار خود ادامه خواهیم داد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|