|
3 بازیکن تیم لیگ یکی «هوادار» کرونا گرفتند
بازیکنان، مربیان، مدیران و عوامل باشگاه هوادار زیر نظر کادر پزشکی باشگاه صبح روز شنبه در مجموعه ورزشی خیریه عمل تهران، تستهای چند مرحلهای سلامت خود بویژه درباره کرونا را پشت سر گذاشتند که نتیجه آزمایش 3 بازیکن هوادار مثبت اعلام شد.
ارسال به دوستان
چگونه جریان دلالی و مدیریت ناکارآمد باعث تصویب قانون منع جذب خارجیها شد؟
خودزنی
مهدی طاهرخانی*: زمانی که وزارت ورزش برای حل مشکل شکایت پرتعداد خارجیها، علیه 2 باشگاه پرطرفدار ایرانی به سادهترین و در عین حال بیمسؤولیتترین جواب رسید، انتظار میرفت این حکم با واکنش قاطع اهالی فوتبال رو به رو شود اما شاهد استقبال از آن شدیم، آن هم از سوی استخوان خرد کردههایی همچون حسین کلانی. در بین کارشناسان فوتبال و آنهایی که با قلم، آسیبشناسی میکنند هم افراد قابل توجهی این طرح را در مجموع مثبت ارزیابی کردند. سوال این است: چرا؟ پاسخ دمدستی، حجم بالا و افسارگسیخته دلالی و شارلاتانیسمی است که تا مغز استخوان در این انتقالها نفوذ کرده و پولهای بادآوردهای را نصیب نافوتبالیستها و دلالانی میکند که دکترای کلاهبرداری فوتبالی دارند.
ترجمان سادهترش این است؛ پول فوتبال ایران را فقیر کرد. دلیلش هم دقیقا پیش روی ماست. در دهههای 60 و 70 خورشیدی هیچ نشانی از بازیکن خارجی در لیگ آماتور ما نبود اما در اوایل دهه 80 و متعاقب آن اضافه شدن پیشوند حرفهای به لیگ ایران، کمکم پای آن سوی آبیها به ایران باز شد. اوایل خارجیهای بسیار خوبی به فوتبال ما آمدند اما هر چه گذشت نسبتشان به بنجلها کمتر و کمتر شد.
بازگردیم به طرح وزارت ورزش برای سرخابیها. صورت مسأله این است؛ هماکنون استقلال و پرسپولیس پروندههای زیادی در اتاق شکایت فیفا دارند که در اکثر آنها طرف ایرانی در زمان تعیینشده نتوانسته است حق و حقوق بازیکنان و مربیان خارجیشان را بدهد و نتیجه، این حجم وحشتناک شکایتها شده است. وزارت ورزش که مالکیت 2 تیم را در اختیار دارد ناگهان تصمیم گرفت به صورت موقت (پایان لیگ نوزدهم) جذب بازیکن خارجی را برای این دو تیم ممنوع کند. این طرح چه موافقهایی دارد و چه مخالفانی؟ طبیعتا بازیکنان ایرانی از این طرح حمایت میکنند، چون در نبود رقیب خارجی، فضا برای یکهتازی آنها مهیا میشود. مربیان اما چندان موافق نیستند چون طبیعتا بازیکن خوب خارجی بعضا میتواند یکتنه وضعیت را برای آنها تغییر دهد. مثلا بود و نبود شیخ دیاباته برای استقلال تقریبا به معنای برد و باخت است. این مهاجم در 7 بازی به واسطه مصدومیت در ترکیب این فصل آبیها حضور نداشت که 2 شکست و 5 تساوی حاصلش بود. در بین کارشناسان هم تقریبا وضعیت پایاپایی بین موافقان و مخالفان وجود دارد که هر یک از منظر خود به این قضیه نگاه میکنند. عدهای اعتقاد دارند ایران آنقدر پتانسیل بازیکن جوان و خوب دارد که ورود هر خارجی میتواند به بهای دیده نشدن این استعدادها تمام شود. اما مخالفان طرح را 2 دسته تشکیل میدهند؛ عدهای که بسته شدن پنجره فوتبال ایران به روی خارجیها را یک عقبگرد میدانند و در جبهه دیگر دلالانی که نانشان در ورود این بازیکنان است. از این رو مخالفت با این طرح احتمال متهم شدن به دلالی را برای خیلیها در بر دارد.
* فرصتی که از دست رفت
نوسان قیمت ارز در چند سال اخیر شدت یافته و متاسفانه ریال نسبت به 4 سال قبل ارزشش را چند برابر از دست داده اما زمانی که ارزش دلار زیر 4-3 هزار تومان بود، قیمت بازیکنان ایرانی به ریال به گونهای تمام میشد که براحتی تیمها میتوانستند خریدهای بالای 500 هزار دلاری انجام دهند. قیمت بازیکن خوب ایرانی 2 میلیارد بود و با دلار 3 هزار تومانی براحتی بازیکنان خوبی با 500 هزار دلار به فوتبال ایران میآمدند یا میتوانستند بیایند! خارجیها برخلاف کشورشان مجبور نبودند اینجا مالیات چندان زیادی را پرداخت کنند و بعضا در قراردادشان قید میشد پرداخت مالیات به عهده باشگاه است. یکی از بازیکنان مطرح ایران که سابقه حضور در بوندسلیگا را دارد بعد از بازگشت به فوتبال ایران در مصاحبهای مدعی شد وقتی چند بازیکن 30 ساله و شاخص بوندسلیگا متوجه شدند در فوتبال ایران سالانه میشود 500 تا 600 هزار دلار درآمد داشت و بخش کمی از این مبلغ به عنوان مالیات کسر میشود، خواستار حضور در فوتبال ما شدند. این در حالی است که متاسفانه به جای حضور این بازیکنان نسبتا سرشناس اما 30 سال به بالا، در اکثر مواقع شاهد حضور بازیکنان ناشناس و بیکیفیت بودهایم. شیخ دیاباته چگونه وارد فوتبال ما شد؟ هیچ دلالی به اتاق مدیرعامل استقلال نیامد، بلکه استراماچونی از قیمت، کیفیت و سن شیخ مطلع بود و وقتی متوجه شد باشگاه استقلال میتواند تا 500 هزار دلار هزینه کند بلافاصله شیخ را به استقلال آورد؛ بازیکنی که حضورش در ترکیب اصلی به معنای پیروزی آبیها بود و هرگاه مصدوم شد کشتی استقلال به گل نشست. میلیچ هم تقریبا با وضعیتی مشابه دیاباته به استقلال آمد و از ستارههای این فصل آبیها بود.
حضور کوتاهمدت استراماچونی و 2 خریدش نشان داد چگونه حلقه دلالی موجب شده ما نتوانیم حتی با 500 هزار دلار خرید معقولی داشته باشیم. به قیمت ارز در امروز نگاه نکنید. دلار تا سال 96 زیر 4 هزار تومان بود و بعد از یک دوره پرتلاطم در کانال 12 هزار تومان آرام گرفت. کالدرون برخلاف استراماچونی هنر خرید با 500 هزار دلار را نداشت و بدون هیچ شناختی از جونیور، یکی از بدترین خارجیهای تاریخ فوتبال ایران را برای نیمفصل به پرسپولیس قالب کرد. قصد مقایسه کالدرون و استراماچونی را نداریم، بلکه مقایسه 3 خرید با ارقامی تا سقف 500 هزار دلار بود.
* فساد را در مدیریت جستوجو کنید
سوای کیفیت خارجیها، بحث نفوذ دلالی و آوردن بازیکنانی که اصولا فوتبالیست حرفهای نیستند، موضوع مهمی وجود دارد که باعث خلق این پروندهها علیه فوتبال ما شده است. مگر موفقتر از برانکو در طول تاریخ باشگاه قرمزها، مربی خارجی دیگری وجود دارد؟ مگر نیلسون کوریرا چند سال قبل، بد برای پرسپولیس دروازهبانی کرد؟ پس چرا باید آنها پروندهای علیه فوتبال ما در فیفا باز کنند؟ جواب ساده است؛ پولشان را میخواهند. مشکل بزرگ فوتبال ما در این پروندهها دلالان نیستند، بلکه مدیرانی هستند که چند صباحی روی صندلی مدیریت باشگاه مینشینند و خیالشان جمع است که هر تعهدی را امضا کنند فردا روز که رفتند قانون سراغ آنان نمیآید و این باشگاه است که باید تاوان دهد. خیانت بزرگ و تاریخی را چه کسی در حق برانکو کرد؟ جز ایرج عرب که گمارده مستقیم شخص وزیر ورزش بود. چه کسی باید در اولین قدم برای رهایی از هرگونه جریمهای، حق و حقوق کامل برانکو را پرداخت میکرد؟ عرب رفت و سوال این است: چرا محمدحسن انصاریفرد فقط زمان سوزاند و هیچ تلاش واقعی برای پرداخت حقوق برانکو نکرد؟
مدیریت استقلال که میدانست اگر شفر شکایت کند هم پولش را میگیرد و هم جرایمی برای باشگاه استقلال از سوی فیفا تراشیده میشود، چرا طلب مربی سابقاش را پرداخت نکرد؟ نگاهی به پروندهها بیندازید. مشکل فقط بنجلها و بازیکنان دلالآورده نیستند. تقریبا هر خارجیای که اینجا آمده به حق و حقوقش نرسیده و مجبور شده از کانال شکایت اقدام کند. نوبرانه این جریان هم امروز مارک ویلموتس بلژیکی است که اگر موفق شود جریمه 6 میلیون یورویی را از ایران نقد کند، آن وقت باید برای این فوتبال خون گریست.
اگر یک بار و فقط یک بار، یک مدیر باشگاهی مجبور بود از جیب جریمه دیرکرد پرداخت حق و حقوق یک خارجی را پرداخت کند و در صورت نداشتن توان مالی، راهی زندان شود، شاید وضعیت فوتبال ما امروز 180 درجه متفاوت بود.
برای حل مشکل پولهای کثیف، دلالی و زد و بندهای پنهان در فوتبال ایران، راهکاری به اسم ورود نیروهای امنیتی وجود دارد که در طول یک سال میشود ریشه خیلی از پلشتیها را به راحتی خشکاند. اما معضل بزرگتری وجود دارد که دیگر با قوه قهریه و کارهای پلیسی نمیتوان آن را رفع و رجوع کرد؛ مشکلی به اسم نداشتن مدیریت پاسخگو. در جنگ رسانهای 2 مدیر سابق باشگاه پرسپولیس، یکی از آنها علیه دیگری دست به افشاگری عجیبی زد. یکی از آنها گفت؛ همین آقا به من میگفت مدارک را امضا کن و برو، ما که همیشه ماندنی نیستیم، مدیر بعدی باید پاسخگو باشد! این همان حلقه نامرئی فساد در فوتبال ماست؛ مدیرانی که میگویند تا هستیم جیبمان را پر میکنیم و به اندازه مکفی مشهور میشویم. شهوت معروف شدنمان ارضا میشود و بعدش هم میرویم و بعدی باید پاسخگو باشد. اگر چند تای آنها همانند مفسدان اقتصادیای که این روزها عکسشان در دادگاه، بدون پوشاندن چهره در رسانهها منتشر میشود، انتشار پیدا کند، شاید اوضاع برای همیشه تغییر کند.
* دبیر گروه ورزش
***
[هر خرید بد یعنی دلالی؟]
یک نکته بسیار مهم را باید قبول کرد و در مبارزه با جریان دلالیسم کثیف مراقب بود؛ اگر یک بازیکن خارجی نتوانست انتظارات را برآورده کند نباید به آن برچسب دلالی زد. نمونهها برای مثال در فوتبال ایران و جهان فراوان است. فرگوسن زمانی با مشاوره کیروش یک بازیکن پرتغالی به نام پله را با رقم 10 میلیون پوند برای یونایتد خریداری کرد که این بازیکن هرگز چهره نشد و بعدها گاردین در مقالهای مدعی دلالی کیروش و فرگوسن در این انتقال شد که با شکایت این دو، گاردین در دادگاه محکوم شد. در فوتبال ایران، برانکو بازیکنان خارجی متعددی را به خدمت گرفت که در بینشان بشار رسن، بودیمیر، مامیچ و رادوشوویچ نمره قبولی گرفتند اما 2 اوکراینی هرگز نتوانستند موفق شوند. از همه بدتر آنتونی گولچ بود که بدون بازی انجام داده هزینه کلانی روی دوش قرمزها گذاشت. در استقلال هم وضعیت تقریبا به همین شکل بود. شفر بازیکنان افت کردهای مثل نیو مایر و الحاجی گرو را گرفت و استقلال مجبور شد در نیمفصل با دادن مبلغ قابل توجهی با آنها فسخ کند اما پاتوسی یک فوقستاره بود که بعد از آنها آمد. بارسا با خرید کوتینیو و دمبله منتظر درخشش این دو بود اما نتیجه چه شد؟ مثال بسیار زیاد است اما یک نکته مهم هم وجود دارد که کمتر به آن پرداخته شده است؛ چرا اکثر خارجیها که به تیمهای دیگری جز استقلال و پرسپولیس میروند، تقریبا به اندازه قیمتشان میارزند و بعضا پیشرفت هم میکنند اما در سرخابیها وضعیت به مثابه تخممرغ شانسی است؟ یا ستارههایی در حد تیام، پاتوسی، شیخ و بشار رسن هستند یا فجایعی در حد بویان نایدنوف، جونیور براندائو و خیلیهای دیگر. این خریدها در عین شگفتی بعضا در یک زمان و توسط یک مربی انجام شده است. مثلا تیام با بویان آمد. دلالی وجود دارد و در آن تردیدی نیست اما این نکته مهم را هم باید در نظر گرفت که بازیکنان خارجی در تیمهای دیگر ایران زمان کافی برای نشان دادن قابلیتهای خود را دارند. نمونههای دمدستی و خوب این موضوع گادوین منشا و کی روش استنلی هستند. منشا ستاره پیکان بود و حتی در سال اول هم در پرسپولیس خوب ظاهر شد اما در سال دوم نه در پرسپولیس خوب کار کرد و نه استقلال. کیروش در ذوب خوب بود و در سپاهان عالی اما اگر بر فرض مثال فصل بعد به پرسپولیس بیاید و دیگر خبری از فوتبال سانترمحور و هوایی قلعهنویی در تیم گل محمدی نباشد، شاید او نیز به سرنوشت منشا دچار شود.
در مجموع باید همه جوانب یک طرح را در نظر گرفت و برای مقابله با جریان دلالی راه درست را پیش رفت. اگر مربی و مدیر یک باشگاه، نگاه درستی به خریدهای خارجی داشته باشند، محال است امثال دیکارمو، جونیور، بویان و الحاجی گرو پول مفت به جیب بزنند.
ارسال به دوستان
مهدی نقدیپری، پرنده ایرانی از شکستن انحصار آمریکا و اروپا در تولید تجهیزات سقوط آزاد میگوید
پرواز با بالهای ایرانی
زهره فلاح زاده: سقوط آزاد و پرواز در ارتفاع چند هزار متری در ایران طرفداران بیشماری دارد اما خبرهای این رشته ورزشی مهیج در گرد و غبار برخاسته از ورزشهای پرطرفدار گم میشود و معمولا جایی بین تیترهای ریز و درشت رسانهها ندارد. مثلا کمتر کسی میداند به واسطه نوسانات نرخ ارز و افزایش بیرویه قیمت دلار، نفسهای این رشته و دیگر ورزشهای هوایی به شماره افتاده و سایه سنگین تحریم، آسمان را برای پرندههای ایرانی ابری کرده است.
«مهدی نقدیپری» اولین ایرانی ساکن کشور که گواهینامه بینالمللی آموزش چتربازی و سقوط آزاد از هواپیما به روشهای نوین را دارد، یکی از کسانی است که مدتهاست برای عبور از تحریمها و کساد نشدن بازار ورزشهای هوایی در ایران تقلا میکند. او میگوید بتازگی یک تیم تخصصی تشکیل داده تا لباسهای سقوط آزاد و چتربازی در داخل تولید شود و با مارک ایرانی در دسترس علاقهمندان قرار گیرد «تولید تجهیزات چتربازی و سقوط آزاد در انحصار چند کشور از جمله روسیه، ایتالیا، فرانسه و بویژه آمریکاست و به واسطه اعمال تحریمها، تهیه آنها برای پرندههای ایران دشوارتر از قبل شده است. این تجهیزات شامل وینگسوت یا همان لباسهای بالدار، چتر پرواز، ارتفاعسنج، کلاه مخصوص و... است و تهیه آنها برای ایرانیهایی که میخواهند دورههای آموزشی پرواز را پشتسر بگذارند آسان نیست. قیمت تجهیزات وینگسوت و سقوط آزاد مثل هر کالای دیگری که به قیمت دلار وابسته است، در یک بازه زمانی 5/1 ساله 4 برابر شده و با همین قیمتهای سرسامآور هم در بازار موجود نیست. به همین دلیل به اتفاق گروهی از دوستان به فکر افتادیم این تجهیزات را در ایران تولید کنیم». تجهیزات سقوط آزاد و وینگسوت از مبتدی تا حرفهای بین 7 تا 15 هزار دلار برچسب خورده و طبیعی است که پرداخت چنین هزینههای گزافی در توان بسیاری از جوانان ایرانی که رویای پرواز در ارتفاع چند هزار متری را دارند نیست. نقدیپری در سالی که «رونق تولید» نامگذاری شده، راهاندازی خط تولید چتر پرواز و وینگسوت در ایران را دور از دسترس نمیداند: «ما در زمینه تولید تجهیزات پرواز مثل بسیاری از حوزههای دیگر میتوانیم از تحریمها عبور کنیم و روی پای خودمان بایستیم. تولید این تجهیزات با برچسب ملی از خروج ارز جلوگیری میکند و یک بار دیگر عزم و اراده جوانهای ایرانی برای عبور از تحریمها را به دنیا نشان خواهد داد. اگر حمایتهای لازم شکل بگیرد، اولین تجهیزات پروازی تولید داخل را میتوان ظرف 6 ماه آینده با یک سوم قیمت نمونههای آمریکایی به مرحله تولید رساند». پرنده وینگسوت و مربی سقوط آزاد، بومیسازی تجهیزات پرواز را یک قدم بلند برای علاقهمند کردن جوانان ایرانی به این رشته ورزشی میداند: «هدف اصلی من، ایجاد یک بستر مناسب برای زنده ماندن این رشته ورزشی در ایران است. در حال حاضر آمریکاییها و روسها در سقوط آزاد و وینگسوت حرف اول را در دنیا میزنند اما ما هم باید پیشرفت کنیم و جهش داشته باشیم. تنها درخواست من از مسؤولان این است که ما را در این امر همراهی کنند و برای صدور مجوزهای تولید و گواهینامههای مربیگری بیشتر همکاری کنند. متاسفانه انجمن ورزشهای هوایی، سالهاست گواهینامه مربیگری چتربازی و سقوط آزاد صادر نمیکند. از مسؤولان وزارت ورزش و جوانان میخواهم به گونهای عمل کنند که ورزشهای هوایی بویژه چتربازی و سقوط آزاد در ایران رشد کند و در مسیر صحیح قرار گیرد».
ارسال به دوستان
مشکلی برای ادامه کار سرمربیان تیمهای ملی کشتی تا المپیک نیست
محمدابراهیم امامی با بیان اینکه حضور سرمربی تیم ملی کشتی آزاد در جلسه اخیر با رئیس فدراسیون کشتی به تمام حواشی ایجاد شده پایان داد، گفت: مشکلی برای ادامه کار سرمربیان تیمهای ملی تا المپیک وجود ندارد. سخنگوی فدراسیون کشتی در گفتوگو با ایسنا، در پاسخ به این سوال که با توجه به صدور مجوز آغاز فعالیت برخی رشتههای ورزشی، آیا وضعیت آغاز تمرینات کشتی مشخص شده یا خیر، اظهار کرد: از آنجا که کشتی ورزشی پربرخورد و فیزیکی محسوب میشود، هنوز زمانی برای آغاز تمرینات این رشته مشخص نشده و منتظر تصمیم ستاد مبارزه با کرونا در ورزش هستیم. اخیرا ۳۰ رشته ورزشی کمبرخوردتر اجازه فعالیت خود را دریافت کردهاند و فکر میکنم با توجه به کاهش شیوع کرونا، کشتی نیز بزودی مجوز شروع تمرینات را دریافت کند. وی در ادامه درباره حضور غلامرضا محمدی، سرمربی تیم ملی کشتی آزاد در جلسه با علیرضا دبیر پس از قهر محمدی و حواشی ای که حتی احتمال قطع همکاری با سرمربی تیم ملی را نیز مطرح کرده بود، گفت: قهری در کار نبود که بخواهند آشتی کنند. گلایههایی به وجود آمده بود که خوشبختانه با آمدن غلامرضا محمدی به جلسه فدراسیون کشتی حل شد. هیچ مشکلی برای ادامه همکاری با وی نیست و سرمربیان تیمهای ملی طبق روال عادی به فعالیت خود ادامه میدهند. امامی در پاسخ به این سوال که پس با این اوصاف باید نسبت به حضور بنا و محمدی در راس تیمهای ملی تا المپیک توکیو اطمینان داشته باشیم، خاطرنشان کرد: هم بنا و هم محمدی مثل همیشه کار خود را انجام میدهند و مشکلی وجود ندارد. برنامهریزی فدراسیون کشتی نیز برای حضور پرقدرت تیمهای ملی در المپیک است کما اینکه ابلاغی هم که به این دو عزیز شده تا پایان المپیک است.
ارسال به دوستان
راز ماندگاری ژنرال!
امید گراوند*: شاید حتی خود بیژن نامدار زنگنه هم پس از آن عملکرد اعجابانگیز(!) در وزارت نفت دولت اصلاحات فکرش را نمیکرد که دوباره بر صندلی چسبناک این وزارتخانه تکیه بزند اما به هر روی حسن روحانی در شرایطی که وزارت نفت نیاز به مدیری کارآمد، پرتوان و با سابقه درخشان داشت، تصمیم گرفت «بیژن زنگنهای» را که در آزمون پیشین وزارت نفت موفق نبود، دوباره بیازماید و به مجلس نهم معرفی کند. در نهایت سکان وزارت نفت برای دگربار به کسی سپرده شد که شاهکارهایش(!) از جمله پرونده کرسنت و استاتاویل محل انتقادهای زیادی بوده است.
با توجه به عملکرد ژنرال بیژن در سالهای ابتدایی دولت یازدهم، انتظار از مجلس، استیضاح جناب وزیر بود اما نهتنها زنگنه در مجلس نهم استیضاح نشد، بلکه در مجلس دهم هم با کسب 230 رای موافق و تنها 35 رای مخالف موفق شد برای دهمین بار رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی بگیرد و برای چهارمین بار سکاندار وزارت نفت شود. اوایل آذرماه ۹۸ و پس از آغاز سهمیهبندی بنزین، نمایندگان مجلس طرح استیضاح وزیر نفت را آغاز کردند و این طرح با ۵۰ امضا به هیاترئیسه مجلس ارائه شد اما در نهایت استیضاح زنگنه به سرانجام نرسید و ژنرال بیژن تا امروز در این مسند باقی مانده است.
اما رمز و راز ماندگاری آقای زنگنه چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید در کارنامه کاری بیژن زنگنه مداقه کرد که آیا راز جلوس همیشگی او بر صندلی وزارت نفت عملکرد اوست یا باید این راز را در جایی دگر جست؟
* نگاهی گذرا به عملکرد زنگنه
مرور کارنامه زنگنه که پیش از وزیر شدن در دولت یازدهم معتقد بود گروهانها باید جای خود را به ژنرالهای نفتی بدهند، نشان میدهد عملکرد او نهتنها جای دفاع ندارد، بلکه نقاطی بس تاریک در آن دیده میشود.
یک) اصرار بر محرمانه ماندن قراردادهای نفتی که ناقض حاکمیت ملی، در تضاد با منافع ملی و اقتصاد مقاومتی و عامل مدیریت خارجیها بر مخازن کشور بود.
دو) اعتماد مجدد به شرکت فاسد توتال و امضای تفاهمنامه با این شرکت، با کارنامهای پر از خیانت، جهت توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی که موجب شد اطلاعات فنی میدان در اختیار توتال قرار گیرد و توتال به بهانه تحریمها از انجام تفاهمنامه امتناع ورزد و اطلاعات را در اختیار قطر قرار دهد تا این کشور بتواند برداشت از این میدان مشترک را به بیشینه مقدار برساند.
سه) تحمیل هزینه و خسارات گزاف به کشور با حذف کارت سوخت و افزایش قاچاق سوخت و سپس راهاندازی مجدد کارت سوخت
چهار) وجود دستگاه کارتخوان در دفتر وزارت
پنج) ناکارآمدی در انعقاد قراردادهای میادین مشترک گازی و نفتی
شش) تکیه بر صادرات نفت خام، بیتوجهی به توسعه پالایشگاهها و پتروشیمیها و نادیده گرفتن صادرات فرآوردههای با ارزش افزوده بالا
هفت) نداشتن اهتمام عملی برای مقابله با تحریمها و بستن روزنههای موجود جهت بیاثر کردن آنها(طبق نامه 72 تن از نمایندگان مجلس به سران قوا)
هشت) بیتوجهی به سرمایهها و تولیدکنندگان داخلی.
این موارد تنها بخشی از عملکرد بیژن نامدار زنگنه در وزارت نفت است و بحث درباره کرسنت، توتال، استاتاویل و سایر مواردی که برای جلوگیری از به درازا کشیدن نوشتار از آنها صرفنظر میکنیم، خود مقال و مجال دیگری میطلبد.
* استخدام نمایندگان!
معالوصف برای رسیدن به پاسخ پرسش مطروحه در ابتدای نوشتار میتوان درک کرد هیچ وزیری با این کارنامه نمیتواند همچنان بر کرسی وزارت تکیه زده و کار او به استیضاح نکشد؛ مگر عوامل دیگری همچون استخدام نمایندگان در وزارت به داد جناب وزیر برسد.
رویه استخدام نمایندگان در وزارت نفت در این سالها به یک امر عادی جهت حفظ صندلی وزیر تبدیل شده که اسامی این نمایندگان با یک جستوجوی ساده قابل دسترسی است. این روند تا آنجا پیش رفته که برخی نمایندگان مجلس دهم هم که مدافع عملکرد زنگنه در مجلس بودند، به استخدام این وزارتخانه درآمدهاند که در بین آنها فرد اصلاحطلبی وجود دارد که یکبار در دوران ژنرال زنگنه به وزارت نفت کوچ کرد و بازنشسته نیز شد اما اکنون دوباره عزم رفتن به این وزارتخانه کرده است.
با این همه به نظر میرسد اتفاقات اینچنینی لزوم توجه بیشتر نهادهای نظارتی را میطلبد تا این موارد مورد واکاوی و بررسی قرار گیرد و این گونه نشود که برخی آقایان با دادوستد، همیشه وزیر باشند و نمایندگان برای استخدام در وزارتخانهها، به جای وکیل مردم، وکیل وزیر در مجلس باشند.
*فعال سیاسی-رسانهای و تحلیلگر حوزه نفت
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|