|
خرفیل
ماسیده تهِ وجود جمعی، یک آفت لاعلاج مزمن
از فرط جنون عشق رفتهست، دیاناِیِ غرب، داخل ژن
برفک زده کیفیت داخل، کیفیت خارجی فولاچدی
بر بام تفکراتشان چون، دیش است همیشه جای آنتن
دل در گرو نگار دارند، با آنور آب کار دارند
با اینوریان چهکار دارند؟ آلوِیز دِ خارجیش ورژن!
چون ترمز هیدرولیک خوبست، ارباب دموکراتیک خوبست
تا رد بشود دوباره برجام، از پیچِ توافقات، ایمن
هرچند که توی پیچ قبلی، حزب طرف رقیب، چپ کرد!
در ظاهر ماجرا دوتایند، در اصل فقط یکیست باطن!
یک نوع جدید گربهسگ که، زاییده کدخداست خرفیل
یعنی تهِ جو، ترامپ وصل است چسبیده تهِ دونالد، بایدن!
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
هر بار که اقتصادمان تنبل شد
هر بار که اقتصادمان تنبل شد
تزریق حباب کرد و خوش هیکل شد!
از بس که دویدیم و گشایش نرسید
پاهای امیدمان پر از تاول شد
پاسخ به مطالبات مردم یک مشت
توهین و جوابِ کشکی و مهمل شد
با وعده تدبیر شبیخون خوردیم
در جسم نحیفمان امید انگل شد!
در دادن وعده سر خرمن هم
هی رتبه دولت بنفش اول شد
لکنت گگرفت چون زباندانیشان!
هم سایه جنگ آمد و هم کل کل شد
مثل ریوزو غرق ریاضت شده و
مانند اوشین کفش همه صندل شد
در زیر فشار چرخ تدبیر و امید
اعصاب و روانمان به کل مختل شد
آب از لب و لوچه همه راه افتاد
حلوای مذاکره ولی حنظل شد
هر بار که وعده گشایش دادند
تا خرخره مملکت پر از معضل شد...
اشکال ندارد عوضش معضلها
با چرخش امضای کری جان حل شد!!
ارسال به دوستان
شوخیه مگه بذاری بری...
این اولین سالی است که مقاماتی که امضای کری را تضمین میدانستند، بر سر کار نیستند! شاید باورتان نشود ولی دولتی را پشت سر گذاشتیم که وزیر خارجهاش اطمینان داده بود که شوخیه مگه آمریکا بتونه از برجام خارج بشه ولی خارج شد!
رئیسجمهورش گفته بود که آمریکا قول داده به تعهدات خود عمل کند و اگر بدقولی کند، حضرت مسیح میزند به کمرشان ولی زد زیر قولش!
تیم مذاکره کنندهای داشت که دست ابوموسی اشعری را هم از پشت بسته بود و در اقدامی عجیب پذیرفته بود که ایران به صورت پیشدستانه تعهدات خود را اجرا کند و پس از پایان تعهدات ایران، طرف مقابل از جمله آمریکا اجرای تعهدات خود را آغاز کند ولی نکرد!
البته خیلی هم احساس ناامیدی نداشته باشید! چون طرف مقابل تا امروز حدود یک درصد از تعهداتش را اجرا کرده و فقط نود و نه درصد دیگر مانده...
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
روزنامه شرق: علی باقری مثل جوانان دهه شصتی مستقیم به خانمها نگاه نمیکند و موجب ایجاد فضای بسته در مذاکرات میشود!
دیپلماسی را باش!
جان من مثل ما مذاکره کن
با خود کدخدا مذاکره کن
ول کن آن بزدلان لرزان را
رد شو از خط بیا مذاکره کن
هرّ و کر هی بخند، تُخس نباش
سر بهزیری چرا؟ مذاکره کن
توئیت و ریتوئیت تغزّل کن
جای ذکر و دعا مذاکره کن
مستحب است هدیه هم بدهی
نشده تا قضا مذاکره کن
وقت تمرین دارْت با خودکار
سر و ته، با عصا، مذاکره کن
لارج باش آنطرف خسیس نباش
نکن اِنقد سوا، مذاکره کن
اینطرف یاد موز یا کِره کن
دست خالی، گدا، مذاکره کن
یا بزن بر حسود مشتی یا
قهر کن با ادا مذاکره کن
هرچه ضایع شدی نرو از رو
تازه با ادعا مذاکره کن
سنگ هم تا زنند بر جامی
سر برجامها مذاکره کن
مثل ما باش! آبرو نبری
غربتی! «آشنا» مذاکره کن
دیپلماسی به این ظرایف ماست
خوب بودیم ها! مذاکره کن
ارسال به دوستان
فقط برای رضای خدا...
ما قصد داشتیم ریا نکنیم و بگذاریم قضیه بین خود و خدا باشد ولی امان از سطحینگری این تندروها. بابا کمی انصاف داشته باشید! درست است که ما برای برجام هیچ تضمین درست و درمانی نگرفتیم و فقط به امضای کری بسنده کردیم ولی حتماً حکمتی پشت این تصمیم بوده است.
مثلا ما با این اقدام به زوجهای جوان فهماندیم که برای ازدواج سخت نگیرند و دنبال گرفتن ضمانتهای مالی سنگین از همدیگر نباشند. در واقع ما خواستیم بگوییم وقتی میشود سر و ته یک توافق مهم بینالمللی را با یک امضا هم آورد، چرا برای یک ازدواج ساده اینقدر سختگیری میکنید؟
یا مثلاً ما با این اقدام آمریکا را در چشم جهانیان کوچک کردیم. الآن همه به آمریکا به چشم یک کشور بدقول و دروغگو نگاه میکنند. شما فکر میکنید باد معده بایدن همینطور اتّفاقی بیآبرویش کرد؟ نخیر! بلکه این فشار اقدامات ما جهت منزویسازی و کاهش اعتماد به نفس مسؤولان آمریکایی بود که اینطور خودش را نشان داد.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
فالی که گران آمد
یلدای آسیب پذیرها
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
ای صاحب فال!
مرد زیرکی هستید فکر کردهاید ما نمیدانیم! اگر فرزندتان آجیل آجیل میکند رک و راست بگویید کیلویی 180 هزار تومن بود، زورم نرسید چرا با فال دیوان خواجه سرش را گرم میکنید! البته این بچهای که ما میبینیم گوشش را تیز کرده تا قصه دیو و هیولا بشنود، فکر کرده «دیوان» یعنی غولی هیولایی چیزی... بچه انیشتینی دارید تبریک میگوییم.
این را هم بگویید؛ قیمت آجیل بدون باسلوق 180هزار تومان است، که از الان دستش بیاید سال دیگر از این غلطها نکند.
هندوانه کو پس؟ به جایش پشمک توی شکمش کردهاید؟ فرزندتان شده عینهو بالش خواب! هار هار هار.....چرا سیس سیس میکنی صاحب فال؟ اگر خواجه لال میخواستید دفتر نقاشیاش را باز میکردید.
انار را گفتم؟ باشه بابااااااا آآآ آه یلدا را کوفتتان نمیکنیم...
راستی! تا اینجا حساب کردیم سر جمع 200 هزار تومان میشود هزینه شب یلدا که با هزینه فال میشود 500 هزار تومان! قابل شما را هم ندارد.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
اپراتوری اورژانس و دیگر هیچ
بهدنبال انتشار خبر «صدوهجده هزار و نود و یک تماس مزاحم تلفنی اورژانس در تهران» خبرنگار خود را به یکی از اورژانسهای تهران راهی کردیم تا مو را از آبکله بیرون بکشد و از حقیقت ماجرا پرده بردارد.
خبرنگار: سلام خانم.
اپراتور: سلام. ۱۱۵. بفرمایید!
خبرنگار: شما چند ساله که در اورژانس مشغول به خدمت هستید؟
اپراتور: از وقتی اورژانس بوده منم بودم.
خبرنگار: خیلی هم عالی! بهطور میانگین روزانه چند تماس...
(تلفن زنگ میخورد)
اپراتور: سلام. ۱۱۵. بفرمایید.
تماسگیرنده: عررررررر! هااار هااار...
اپراتور: بسیارخب. خواهش میکنم.
خبرنگار: مزاحم بودند؟
اپراتور: نه.گفتن مادرشون افتاده کف خونه و داره رگباری تشنج میکنه و فریاد میزنه نوشااابه و دهنش کف کرده.
خبرنگار: واقعا؟ اینقدر سریع گفت همه اینها رو؟
اپراتور: نه دیگه. معلومه که مزاحم بود!
خبرنگار: خانم مثل اینکه ایستگاهگیری به خودتون هم سرایت کرده.
اپراتور: ما هم حوصلهمون سر میره خب...
خبرنگار: بله، داشتم میپرسیدم که روزانه چند تماس...
(زنگ میخورد)
خبرنگار: ایییییی!
اپراتور: سلام. ۱۱۵. بفرمایید.
تماسگیرنده: سلام، ببخشید خانوم اینجا تصادف شده. موتوری با پراید یکی شده... مردم هم...
اپراتور: آقا مکان حادثه کجاست؟
تماسگیرنده: خونه عمهت. هاااار هاااار. ممد...
(تلفن قطع میشود)
خبرنگار: اتفاقی افتاده مگه نه؟
اپراتور: نه! گفتن عررررر! و قطع شد.
خبرنگار: این همه مدت داشت همین رو میگفت؟
اپراتور: نه من سانسورش کردم.
خبرنگار: بله میپرسیدم که روزانه...
(تلفن زنگ میخورد)
خبرنگار: خانم، بنده گزارشم رو نوشتم. من یکی دیگه مزاحم نمیشم. ممنون از شما.
اپراتور: سلام. ۱۱۵. بفرمایید...
ارسال به دوستان
عارف: با شعار نمیتوان کشور را اداره کرد/ نوعی سردرگمی و بی برنامگی در مدیریت کشور مشاهده میشود/ نیازمند یک تحول اساسی در جریان اصلاحات هستیم
خودزنی
شنیدم من که عارف جانم آمد
رفیق سابق تهرانم آمد
نشسته گفته از سردرگمیها
مدیریت بدون جهرمیها
که در کشور مدیریت شعار است
و بی برنامگی در رأس کار است
شعار چاره ساز اُنچنانی
فقط تدبیر و امید فلانی
هم اکنون جای تدبیر گذشته
و امیدی که حالا در گذشته
چنان دردی به من وارد نموده
که از خواب و خورم ساقط نموده
به قول شاعر نامیِ والا
جناب سعدی شیرازی ما:
امیدوار بود آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|