|
ارسال به دوستان
نگاهی به فیلم Don’t Look Up که حکمرانی واشنگتن را به صراحت نقد میکند
اینآمریکا را ببین!
رضا کردلو: جان فورد فیلمی دارد به نام The Last Hurrah که سال 1958 ساخته شده است؛ فیلمی قابل تأمل که به خاطر تعداد زیاد کارهای خوب جان فورد، کمتر دربارهاش صحبت شده است. از جهاتی اما «آخرین هورا»
(The Last Hurrah) فیلم قابل تأملی است؛ فیلمی که دوران گذار از دورهای به دوره دیگر را بخوبی به تصویر میکشد. همچنین تاثیر محصولات روزگار مدرن بر مناسبات سیاسی - اجتماعی را به بهانه طرح یک درام سیاسی نشان میدهد. در آخرین هورا، «تلویزیون» مبدأ و منشأ بسیاری از تغییرات اجتماعی است. آنچنان که میدانیم دهه ۱۹۵۰ دورهای طلایی در پیشرفت تلویزیون است. از آغاز نیمه دوم دهه 50 تلویزیونهای سیاه و سفید فراگیر میشوند. دقیقا در همان سالهاست که هزینه خرید تلویزیون کاهش پیدا میکند و بخشهای فراوانی از جامعه آمریکا میتوانند به تلویزیون دسترسی پیدا کنند. آخرین هورا نیز در همین دوران ساخته شده است. زمانی که تلویزیون بر مناسبات سیاسی و اجتماعی احاطه دارد، ذائقهها، سلایق و انتخابها را جهت میدهد و در همین ایام است که شهردار همیشگی شهر دوباره در معرض انتخاب قرار میگیرد. آخرین هورا داستان انتخابات است. ماجرای شهرداری محبوب و مردمی و به اصطلاح عیار [البته نه پوپولیست] به نامفرانک (با بازی اسپنسر تریسی) است که منافع ثروتمندان و متنفذان را با چالش مواجه کرده است. توجه ویژهای به مردم دارد و مطمئن است که در انتخابات آتی شهرداری به پیروزی خواهد رسید. صبح روز انتخابات همه چیز خوب است؛ مثل همیشه، مثل پیروزیهای قبلی.
سکانس آخر اما وقتی رایها را میخوانند، ابتدای کار فرانک پیش افتاده است اما آرام آرام رایهای رقیب بیشتر میشود. رقیب فرانک کیست؟! آدمی میانمایه، سطحی، به درد نخور، با خانوادهای که نماد روزمرگیهای مرسوم و متوسطند و سگی دارند از خودشان نچسبتر و غیرجذابتر. اطرافیان فرانک مطمئنند فرانک دوباره شهردار میشود. پایان ماجرا تلخ است، فرانک ناباورانه شکست میخورد و تا پایان شب که همه رایها اعلام شود، در فاصله چند ساعت در مرگی شکوهمندانه میمیرد. کشیش مارتین از پلهها پایین میآید و میگوید: «کسی که میرود یک مرد است». اما رقیب فرانک چرا میتواند او را شکست دهد؟! آنطور که جان فورد نشان داده است، بیشتر به خاطر اینکه بلد است از تلویزیون به عنوان یک رسانه نو و جدید که تازه تازه در جامعه آمریکا جا باز کرده، استفاده کند. در حالی که یک «هیچ» بزرگ است و هیچکس او را نمیشناسد اما پشت صحنه سرمایهداران و بانکداران و متنفذان به دنبال گرفتن شهرداری از تریسی پشت این موجود بیمایه ایستادهاند. تلویزیون پوپولیسم را رنگ میکند و صورتبندی دموکراتیکی از آن ارائه میدهد. ذائقه سیاسی و اجتماعی و آرای مردم را نیز جهت میدهد و در تنزل و سطحی شدن آنها نقش دارد.
از منظری که آخرین هورای جان فورد درباره تلویزیون اعلام موضع میکند، میتوان Don’t look up فیلم مهم نتفلیکس در نقد «جامعه و جهان آمریکایی» را یک پروژه موفق در نمایش سطح ابتذال «شبکههای اجتماعی» دانست. البته فیلم بسیار کلانتر از موضوع شبکههای اجتماعی، دارد نظام سرمایهداری، دموکراسی غربی، جهان تکقطبی، مواجهه سیاسی با تغییرات آب و هوایی و جامعه مصرفی را نقد میکند اما از آنجا که محل ظهور و بروز و نتیجه این ساختارها و الفاظ در شبکههای اجتماعی برجسته میشود و دیگر رسانهها (برنامه تلویزیونی، موسیقی رپ و...) نیز نقش پررنگی در قصه فیلم دارند، ماجرای آخرین هورا بیشتر زنده میشود. در Don’t look up البته صریحتر این اتفاق میافتد. یکی از کسانی که بعد از دیدن فیلم به او فکر میکردم، اولیور استون بود. اولیور استون یکی از سینماگرانی است که در بسیاری از فیلمهایش با قصهپردازیهای چندلایه تلاش کرده نظام تبعیضمسلک، سیاستهای جنگطلبانه و رویکردهای ضدمردمی نهاد حکومت در آمریکا را نقد کند. به تصورم Don’t look up از نظر محتوایی بسیاری از آثار استون را در عین ارزشمندی، از نظر سطح آوانگارد بودن و از نظر محتوا از رده خارج میکند؛ اگر چه تمایزات ژانری را نمیتوان در شکلگیری فضاهای متفاوت نادیده گرفت. فارغ از گرایشات جمهوریخواه- دموکرات سینماگران در آمریکا و تاثیر این گرایشها بر طرح سیاستهای فیلمسازی آنها- و البته با پذیرش این گزاره که با رشد پلتفرمهای نمایش خانگی، از میزان تسلط هیات حاکمه آمریکایی بر سینمای آمریکا کاسته شده است- به هیچ وجه نمیتوان انتقادهای
Don’t look up را صوری و نمایشی تلقی کرد. در این مساله البته نقش مککی، نویسنده و کارگردان این فیلم را نمیتوان نادیده گرفت. آدام مککی در فیلمهای «معاون» و «رکود بزرگ» مواجهه مشابهی با امر سیاست داشته و نقد سیاست را با شوخی همراه کرده و از بازخوردها به نظر میرسد موفق نیز عمل کرده است. وجه رسانهای Don’t look up و موضع منتقدانهاش نسبت به شبکههای اجتماعی آنجایی پررنگ میشود که عنوان دیبیاسکی که نام کاشف شهاب سنگ مخرب است، روی آن قرار میگیرد. کاشف باسواد و اخترشناس، در موضعی دلسوزانه برای زمین و اهالیاش قرار میگیرد اما قدر نمیبیند. مورد تمسخر قرار میگیرد، تخریب میشود، نامزدش را از دست میدهد و همه این اتفاقات در شبکههای اجتماعی رخ میدهد. دیبیاسکی عنصری مخرب برای جهانی است که رئیسجمهور آمریکا و چند سرمایهدار دیگر قصد ساختنش را دارند. به همین جهت دیبیاسکی برای مردمی که تحت سیطره پوپولیسم شبکههای اجتماعی هستند، در مقطعی از فیلم از خود شهاب سنگ، مخربتر به نظر میرسد. تا آنجا که خانوادهاش حتی او را به خانه راه نمیدهند. حتی رندال که قرار است عاقلمرد ماجرا باشد، توسط جذابیت جنسی یکی از اجزای نظم رسانهای مسخ میشود و دیبیاسکی تنها میماند.
در بخشهای منتهی به فینال فیلم و پس از تحولی که در دکتر رندال به وجود میآید، آنها که خود با ابزار شبکههای اجتماعی تخریب و به عنوان عناصر مزاحم شناخته شدهاند، هیچ دستاویزی جز شبکههای اجتماعی نمیبینند. آنها حتی از زوج دلقکی که با گفتن دریوری روی آنتن زنده، شهرهتر از قبل شدهاند نیز به عنوان ابزار رساندن پیام استفاده میکنند تا مگر با چرخیدن ترانه رپی که آنها درباره سقوط شهابسنگ با ردیف «به بالا نگاه کن» میخوانند، بتوانند در مقابل رئیس روی سن نظم سرمایهداری و طرفداران پشت صحنهاش خودی نشان دهند. حتی در لحظه تخریب، حواس بخش مهمی از اعضای مسخ شده این نظم رسانهای، به این است که نکند عضوی از جهان رسانه نباشند؛ آنقدر که به بهانه سلفی با شهابسنگ مخرب، جانشان را عجیبتر از بقیه از دست میدهند، «البته چه اهمیتی دارد، وقتی همه قرار است بمیرند».
***
بالا را نگاه نکن! نظمی ورای نظم کنونی نخواهی یافت
احسان راستین: «بالا را نگاه نکن» در ظاهر اثری طنز است اما در باطن سعی دارد انگارههای مهمی را به بیننده القا کند. فیلم در تلاش است نشان دهد چگونه مردم تنها به وضعیت «Immediate» و آنی خود اهمیت میدهند. همین امر باعث میشود تا روابط خصوصی یک خواننده برای مردم مهمتر از شهاب سنگ یا دنبالهداری باشد که قرار است بزودی تمام بشریت را نابود کند. در واقع توده مردم فقط درگیر تجربه بلاواسطه روزمره خود هستند و همین باعث میشود مردم به تجربه اصیل همراه با تعقل دسترسی نداشته باشند. علاوه بر مردم، سیاستمداران نیز تنها به وضعیت آنی خود اهمیت میدهند؛ رئیسجمهور به تنها چیزی که اهمیت میدهد انتخابات پیش رویش است. شهوت قدرت و توجه صرف به وضعیت آنی و فوری باعث میشود تا او حتی توانایی درک این را نداشته باشد که بزودی بشریت نابود خواهد شد و پیروزی یا شکست در انتخابات کوچکترین اهمیتی نخواهد داشت.
پیام دیگر فیلم که به نظر از اهمیت زیادی برخوردار است، مخابره این انگاره است که تغییر وضع موجود ممکن نیست، مردم و جامعه ارزش نجات یافتن ندارند و هر مبارزهای در این راه به شکست میانجامد و در نهایت چارهای جز پذیرش وضع موجود نیست. دانشمندان که در اینجا نمادی از افراد آگاه جامعه هستند در تلاشند تا جامعه را از خطری قریبالوقوع آگاه کنند و آن را نجات دهند. غافل از آنکه جامعه در برابر بدیهیترین امور نیز با آنان مخالفت میکند. در نهایت تلاش دانشمندان برای آگاهسازی جامعه به شکست میانجامد و جالب آنجاست که حتی یکی از این دانشمندان نهتنها تسلیم وضع موجود میشود، بلکه جزئی از وضع موجود میشود و به استخدام دولتی درمیآید که پیش از این در تلاش بود آنان را از واقعیت امر و خطر قریبالوقوعی که زمین را تهدید میکرد آگاه کند و در واقع به بخشی از نظم موجود بدل میشود. در حقیقت به بیننده اینطور القا میشود که هیچ تلاش و مبارزهای برای اصلاح وضع موجود جهان و قیام علیه آن فایدهای نخواهد داشت و هیچ راهی جز پذیرش نظم و وضعیت موجود نیست. حال باید دید چه اتفاقی رخ داده است که هالیوود به این سمت حرکت کرده تا آثاری در دفاع از پذیرش وضع موجود و علیه هرگونه قیام، انقلاب و اصلاح بسازد. شاید بتوان دلیل ساخت این نوع آثار در مذمت هرگونه حرکت اصلاحی و اعتراضی را در یادداشت اخیر فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز معروف آمریکایی یافت: «حمله 6 ژانویه [سال گذشته] به کنگره آمریکا نقطه عطفی در تاریخ این کشور بود و الگوی آمریکایی لیبرال- دموکراسی که قرار بود بر تمام جهان چیره شود، پارهپاره شد. پیشبینیها درباره برتری و استیلای نظام حاکمیتی لیبرال- دموکراسی بر جهان، ناقص بوده و از جمله تحولاتی که این نقص را افشا کردهاند، اتفاقاتی بود که یک سال قبل در کنگره آمریکا رخ داد».
***
صداهایی که هنوز به گوش میرسد
نگاهی به مستند شهر دارخوین
محمدرضا پورصفار: تصور کن در گرمای 60 درجه جنوب یک سایه نخل پیدا کنی، باد ملایمی هم شروع به وزیدن کند و یک هندوانه خنک هم گیرت بیاید. یا در شلوغیهای ترافیک زمستانهای تهران، دم غروب گوشهای بایستی، ماشین را خاموش کنی، از دکهای، جایی یک لیوان چای بگیری و به رفت و آمد و شلوغی شهر از یک زاویه لانگشات نگاه کنی. مستند «شهرک دارخوین» چنین چیزی است؛ لذت چند دقیقه توقف، سفر و نگاه کردن. این مستند روایت سفر به شهرکی در شادگان با نام دارخوین است که محل حضور لشکر 14 امام حسین(ع) اصفهان در دوران جنگ بود؛ شهرکی پر از خاطره از بچههای اصفهان و حاجحسین خرازیای که حکم ستون شهرک را داشت.
* حسرت و بغض
خیام الحسینی در مستند شهرک دارخوین شما را به جزیرهای میبرد که آدمهایش تعلقاتشان را جلوی در میگذارند و وارد میشوند و در انتها حسرتی برایت باقی میماند که ای کاش میشد چند ساعتی را آن روزها در آن شهرک شب را سحر میکردی؛ حس حسرت و بغضی که مستند در حد بضاعتش به مخاطب منتقل میکند.
کارگردان آرشیو خوبی از آن روزها پیدا کرده و مصاحبههای درست و بجایی را نیز در تدوین گنجانده و تلاش کرده تا روایتی هر چند کمجان در قصهگویی اما تأثیرگذار را به مخاطبش ارائه دهد.
شهرک دارخوین پر از ماجراهایی با تمهای متنوع است؛ از تأسیس یک کارخانه یخ و برگزاری تئاترهایی به غایت ایدئولوژیک تا حضور آیتالله خامنهای و محسن رضایی و جلسات پرسوز و گداز دعا و مناجات بچههای اصفهان در شبهای جنگی.
با تک جملات بالا احتمالا حدس زدهاید با چه مستندی روبهرو خواهید شد.
* تمنای سفر
مستند شهرک دارخوین تلاش دارد خردهقصههای جذابی را تعریف کند که یک چاردیواری نقطه اشتراکشان است؛ یک مکان مقدس رو به تخریب و چند انسان که گویی تلاش میکنند از میانه دوربین دوباره به آن روزها راهی پیدا کنند.
گاهی داد میزنند و گاهی گریه میکنند تا شاید جلوی ریزش دیوارهای شهرک از بیتوجهیها را بگیرند اما گویا در بیابانهای جنوب صدا به صدا نمیرسد.
نماهای انتهایی مستند نمای شهرکی است در آستانه ریزش. چند قدم مانده به فرود آجرها. شهرک دارخوین گوشهای نشسته، منتظر و تکیده تا شاید حاجحسین خرازی دوباره بچههای لشکر 14 اصفهان را در حیاط آن به خط کند.
ارسال به دوستان
اخبار
«فیالمدت المعلوم ۲» بهمنماه کلید میخورد
فیلم سینمایی «فیالمدت المعلوم ۲» بهعنوان یک فیلم کمدی- اجتماعی به کارگردانی رؤیا شریف بهمنماه جلوی دوربین میرود.
به گزارش «وطنامروز»، فیلم سینمایی «فیالمدت المعلوم ۲» به عنوان یک فیلم کمدی- اجتماعی به کارگردانی رویا شریف و تهیهکنندگی مشترک سیدمحسن جاهد و رویا شریف به بررسی معضلات جوانان از سن بلوغ تا رسیدن به سن ازدواج میپردازد و در بهمنماه جلوی دوربین میرود. بازیگرانی که حضورشان در این فیلم قطعی شده است عبارتند از: امیرحسین رستمی، مهدی سلطانی سروستانی، صبا گرگینپور و هولیا دیکن بازیگر زن ترکیهای. تعدادی از عوامل اصلی این فیلم عبارتند از: فیلمنامهنویس: مهدی علیمیرزایی، مدیر فیلمبرداری: سیدمحسن جاهد، مدیران تولید: سعید بصیری و رزا شریف، برنامهریز: علی جاهد، طراح گریم: مهری شیرازی، طراح لباس: مهدیه ذاکری، مشاور رسانهای: آرین حبیبزاده.
***
پایان مراحل فنی فیلم سینمایی «بیرؤیا»
مراحل فنی فیلم سینمایی «بیرویا» به کارگردانی آرین وزیردفتری به پایان رسید.
به گزارش «وطنامروز»، فیلم سینمایی «بیرویا» به کارگردانی آرین وزیردفتری پس از پشت سر گذاشتن آخرین مراحل فنی و پساتولید آماده نمایش در چهلمین جشنواره فیلم فجر شد.
«بیرویا» عنوان نخستین فیلم بلند سینمایی آرین وزیردفتری است. این فیلم با فیلمنامهای به نگارش او و به تهیهکنندگی مشترک سعید سعدی و هومن سیدی در زمستان سال گذشته جلوی دوربین رفته است. فیلم سینمایی «بیرویا» نخستین تجربه هومن سیدی در مقام تهیهکنندگی فیلم بلند سینمایی است. طناز طباطبایی، صابر ابر و شادیکرمرودی بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند. وزیردفتری پیشتر برای ساخت فیلم کوتاه «هنوز نه...»، جوایزی نظیر سیمرغ بهترین فیلم کوتاه آسیایی از جشنواره بینالمللی فیلم فجر، جایزه بزرگ بخش بینالملل و جایزه «هنروتجربه» از جشنواره فیلم کوتاه تهران، جایزه بهترین فیلم تجربی از هشتمین جشن مستقل فیلم کوتاه، جایزه نتپک و جایزه بزرگ جشنواره فیلم کوتاه پوسان را به دست آورده است. همچنین فیلم کوتاه «مثل بچه آدم» ساخته وزیردفتری در بخش سینهفونداسیون جشنواره کن، جشنواره هوئسکای اسپانیا و جشنواره فیلم شانگهای حضور داشته است. در خلاصه داستان فیلم سینمایی«بیرویا» آمده است: مواجهه رویا با دختری بینامونشان، آغاز اتفاقاتی عجیب در زندگی رویا و بابک است.
***
«خنداننده شو» به کجا رسید؟
با اعلام آرای مردمی، مرحله دوم «خنداننده شو» با ۱۲ نفر استندآپ کمدین ادامه پیدا میکند.
به گزارش «وطنامروز»، به دنبال بررسی ۳ میلیون رای، ۸ نفر از شرکتکنندگان دور بعد خنداننده شو به ۴ نفر اول پیوستند. ضبط این برنامه همزمان با مشخص شدن افراد راهیافته به مرحله بعد با حضور مدیران شبکه نسیم، شرکتکنندگان، داوران و مربیان صورت گرفت و نتایج آرای مردمی اعلام شد. در حاشیه این برنامه، محمد احسانی ضمن گفتوگو با عوامل برنامه، داوران و دستاندرکاران، از تلاش و دقت تیم تولید برای انتقال هر چه بهتر و موثر حال خوب به مردم قدردانی کرد و اقبال رو به رشد «خندوانه» در نظرسنجیهای اخیر مرکز تحقیقات سازمان را مؤید این اتفاق دانست و بر انتقال تجربه و همکاری با چهرههای نوظهور این هنر تاکید کرد. مدیر شبکه نسیم در جمع شرکتکنندگان سومین دوره «خنداننده شو» ضمن تشکر از حضور، تلاش و صبوری تکتک دستاندرکاران برنامه، صحنه «خندوانه» را فرصتی ذیقیمت و استثنایی برای ورود چهرههای جدید به عرصه هنر عنوان کرد و از شرکتکنندگان خواست تا ضمن تلاش مضاعف و مراقبت از آفات شهرت، این عرصه را به فرصتی برای ادامه مسیر و زندگی حرفهای تبدیل کنند. رامبد جوان نیز با اشاره به اهداف ساخت این برنامه از شرکتکنندگان خواست تا این صحنه را شروع رسمی کار حرفهای خود بدانند و با قدردانی از همه کسانی که به این عرصه وارد شدهاند، تاکید کرد: افراد حاضر در این برنامه مانند زنجیر و حلقههای این هنر هستند؛ هنری که از فصل اول «خنداننده شو» آغاز شده و با معرفی چهرههای جدید به این راه ادامه خواهد داد. این برنامه که با حضور تمام شرکتکنندگان، داوران و مربیان برگزار شد، سهشنبه ۲۱ دی ساعت ۲۳ روی آنتن خواهد رفت و نتایج به صورت رسمی اعلام خواهد شد.
ارسال به دوستان
علیرضا قزوه در آیین معارفهاش به عنوان رئیس دفتر موسیقی صداوسیما:
با موسیقی و صداوسیما بیگانه نیستم
آیین تودیع محمدمهدی نراقیان و معارفه علیرضا قزوه رؤسای سابق و جدید دفتر شعر و موسیقی و سرود صداوسیما برگزار شد.
به گزارش «وطنامروز»، آیین تودیع و معارفه مدیر سابق و جدید دفتر شعر و موسیقی و سرود صداوسیما ظهر دیروز سهشنبه ۲۱ دیماه در اداره کل روابط عمومی این سازمان برگزار شد.
هادی آزرم به عنوان نمایندهای از ارکستر سمفونیک صداوسیما در ابتدای مراسم گفت: انشاءالله مشکلات ارکستر سمفونیک رفع شود. ارکستر سمفونیک سازمان، عمری دارد که به بیش از ۸۰ سال میرسد. دهه ۷۰ رهبر انقلاب طی سخنانی نگاهی حمایتی به ارکستر داشتند و تا الان هم این حمایتها ادامه داشته است.
وی اضافه کرد: امیدواریم ارتقای کمی و کیفی موسیقی حماسی، آیینی و اجتماعی که در حکم انتصاب آقای قزوه و با نگاه رئیس صداوسیما پیشبینی شده، رقم بخورد.
همچنین وحید جلیلی، قائممقام رئیس سازمان صداوسیما در امور فرهنگی و دبیر ستاد تحول رسانه ملی در این مراسم گفت: آقای قزوه این مسؤولیت مهم و خطیر را در این آوردگاه عظیم بر عهده گرفته است. من از سنین نوجوانی با شعرهای قزوه آشنا بودم. او بیادعا میراث سترگ شعر فارسی را پاس داشت و مثل آنهایی نبود که برای 20 هزار شهید ملت حتی شعری هم نسرودند یا آنها که انگار از فردوسی کینه داشته باشند و حاضر نباشند نعت و کلمهای از او بر زبان جاری کنند.
وی افزود: قزوه میراثدار گنجینه عظیم شعر متعهد ایران است که بدون قرآن و بدون حکمت و حکما و حافظان قرآن در این ترازی که امروز آن را میشناسیم، وجود خارجی نمیداشت.
جلیلی خطاب به قزوه گفت: قطعا این میزها، مسؤولیتها و جایگاهها برای امثال شما که شهدا را دیدید و قهرمانیهای ملت را دیدید، خیلی ناچیزتر از آن است که به ظاهر آن دل ببندید و حتما با این انگیزه پا در این راه گذاشتید که باری از دوش مظلومان بردارید.
وی اضافه کرد: نباید مرعوب این جماعت سخیف شد که حاجقاسم سلیمانی را سانسور میکنند و اگر لطف کنند به او درشتی نکنند! نه باید مرعوب این جماعت سخیف شد و نه مفتون ظواهر دنیایی. با افتخار و سربلندی حماسههای این ملت را بازسرایی کنید. از ظرفیتهای شعر و موسیقی حداکثر استفاده را ببرید.
وی با اشاره به نقش نهادهای مختلف گفت: همه این مراکز، سنگرهایی هستند تا چیزی را که شهیدان نگه داشتند، حفظ کنیم و اطمینان دارم به این طریق به خون آنها خیانت نمیکنیم.
محمدمهدی نراقیان، رئیس سابق دفتر موسیقی سازمان صداوسیما نیز در ادامه این مراسم گفت: با کسانی شروع به کار کردیم که کار اولی بودند و خوش درخشیدند؛ کسانی که کارگردانی کردند و به مدیر گروهی رسیدند. تمرکز ما روی نماهنگ و کار تولیدی بود و نه فتوکلیپ. برای نخستینبار در انتخابات، موسیقی اختصاصی تولید شد. از سویی چون برای مناسبتها هیچ کار موسیقایی روی آرشیو نداشتیم، در این زمینه هم تولیداتی انجام شد؛ نزدیک ۲۳۰ قطعه موسیقی و ۲۰۰ نماهنگ تولید شد. برای نماهنگ ستارههای آسمان از طرف دفتر رهبر انقلاب تقدیر شد. همچنین نزدیک ۴۰ قطعه موسیقی به مناسبت شهادت سردار سلیمانی تولید شد.
وی تأکید کرد: با توجه به اهمیت سرود، از ابتدا هدفگذاری کردیم که ۴۰ درصد تولیداتمان در این حوزه باشد و سرود از انزوایی که داشت خارج شد.
نراقیان در بخش دیگر سخنانش یادآور شد: از حوزههای اصلی کار ما ارزیابی قطعات موسیقی بود که از شبکهها به ما میرسید و فرآیندی برای آن طراحی شد؛ ۴۵۰۰ قطعه بررسی شد و حدود چند هزار قطعه از سامانه آرشیو هم مجدد بررسی شد. حوزه دیگر کاری ما نظارت بر شبکهها بود؛ مونیتورینگ حداقلی کار میکرد و ما در سال ۹۹ حدود ۸ ماه از سال همه قطعات را رصد کردیم و با این گزارشها تخلفات حداقلی شد.
نراقیان افزود: سعی کردیم با مجموعه دستگاههایی که در حوزه موسیقی کار میکنند مثل حوزه هنری، شهرداری، مأوا و... همکاری کنیم. در ۳۲ ماه گذشته دفتر موسیقی بهرغم زخمهایی که از گذشته هنوز باقی مانده بود، پیش رفت و الان آماده است به آقای قزوه برسد.
در ادامه مراسم علیرضا قزوه در جایگاه قرار گرفت و در سخنانی تصریح کرد: اول انقلاب، سرود و شعار بود؛ البته نه به معنای شعاری، بلکه به معنای شعر ناب. ارزش دفتر شعر و موسیقی ارزشی بالاست. دنیا اتفاقی مثل جنگ دوم جهانی را از سر گذراند و شاید کسی نداند عاملش ادبیات فاشیستی بود.
وی درباره ارزش شعر عنوان کرد: در روزگار ما شعر را به خدمترسانی و بیگاری موسیقی گرفتهاند.
قزوه با اشاره به حضور خود در صداوسیما عنوان کرد: من از همین صداوسیما شروع کردم و با آن بیگانه نیستم. موسیقی در کشور ما مظلوم است. شعر مظلوم است اما موسیقی هم این مظلومیت را دارد.
قزوه با اشاره به لزوم بازنگری در بودجهها گفت: بد است که بچههای موسیقی استانها با 100 تومان و 200 تومان کار بسازند.
وی ادامه داد: دیدهام درباره من زیاد نوشتهاند که چیزی از موسیقی نمیدانم، بله! وقتی بزرگان هستند، من چیزی نمیدانم اما با این فضا بیگانه نیستم و تلاش میکنم کمک و خدمت کنم.
قزوه تأکید کرد: مکتب من مکتب حاجقاسم است. من واقعا تلاش میکنم در کنار عزیزان باشم، کار تولید کنیم و اتفاق تازه رقم بزنیم.
وی در پایان سخنانش بیان کرد: درباره من نوشتهاند که چقدر منصب دارد. روزی به مادرم که او هم چنین تصوری برایش پیش آمد توضیح دادم که اینها به موازات هم بوده است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|