|
پس نمایندگان مجلس ما کجایند؟
درست زمانی که یک ملت مجازی به همراه ارتش اینستاگرامی و توییتری یک سال است برای یک انقلاب پول میگیرند و میخواهند نظام را سرنگون کنند و اکنون که در آستانه اولین سالگرد این انقلاب هستیم، خبری منتشر میشود مبنی بر اینکه بیش از چهل و هشت هزار نفر برای نمایندگی مجلس جمهوری اسلامی ثبتنام میکنند. انتشار این خبر موجی از واکنش را از طرف براندازان و فعالان خارج نشین انقلاب به همراه داشته است. در اینجا بخشی از واکنشهای چند تن از لیدرهای این انقلاب را با هم مرور میکنیم.
بیبیسی فارسی: این شبکه طی پیامی در کانال خبری خود اعلام کرد: بهاره جان، فعلا تیتر این باشه: پنجاه هزار نفر علیه مجلس فعلی جمهوری اسلامی به پا خاستند تا آنها را از مجلس بیرون کنند. (عکسی از دورهمی چارلز، فیلیپ و ملکه را به عنوان مجلس تراز منتشر میکند.)
یاسمین پهلوی: ثبتنام حدود پنجاه هزار نفر برای نمایندگی مجلس خبرگان ایران خبر ناراحتکنندهای بود. دموکراسی فقط در زمان پدرشوهرم معنا میشد. مجلس جان؛ فکر نکن که فراموش شدی و ما تنهات گذاشتیم، مجلس دوستداشتنی ایران، پرچمت تا ابد بالاست. (عکسی از مجلس سنای آمریکا را به عنوان عکس مجلس زمان شاه ارسال میکند و روسری سر میکند که از قبر پدرشوهرش عکس بگیرد.)
علی کریمی: ما هم مثل اون چهل و هشت هزار نفر متقاضی نمایندگی مجلس که دوست دارن نماینده مجلس، ما هم طبیعتاً دعا میکنیم که نمایندگی مجلس، چون این نامزد وقتی نماینده بشه، نماینده شده و ما نماینده نمیشیم و ما حتی رئیس فدراسیون هم نشدیم! بگو وقتی علیآقا رئیس فدراسیون میشد، نماینده مجلس شدن هم واسش کاری نداشت... (فیلمی از دعوای نمایندگان مجلس اوگاندا را ارسال کرده و زیر آن مینویسد: اینم از وضعیت نمایندگان جمهوری اسلامی که قرار است برای مردم تصمیم بگیرند.)
مسیح علینژاد: قطعاً اون پنجاه هزار نفر به همراه دوستان و آشنایان و خانوادههایشان به انقلاب مردم ایران پشت کردند. اما موضوعی که الان مهمه اینه که ببینید توی قانون اساسی جمهوری اسلامی اومده که حتی رئیسجمهور هم باید از رجل سیاسی باشد و همین نشون میده که اعتقادی به آزادی زنها ندارند. پس ای زن ایرانی به پا خیز که نمایندگی حق توست. (به مجلس سنای آمریکا رفته و از بخش دیگری از پولهای بلوکه شده ایران درخواست غرامت میکند.)
مهناز افشار: عزیزان بسیاری از شنیدن این خبر ناامید شدند و فکر کردند که ما خسته شدیم و این انقلابمون هم الکیه، ولی مطمئن باشید که ما از این راه دور پشتتون هستیم و شما را تا پیروزی انقلاب تنها نخواهیم گذاشت. (چمدانها را با خود خرکش کرده و با آنها چند عکس انداخته و برای تبلیغ آنها استوری میگذارد.)
گروه منشور همبستگی: ما برای آزادی مجلس ایران با هم متحد شده و یک صدا برپا میخیزیم. (نازنین بنیادی لفت د گروپ) ما صدای همه آنهایی هستیم که دوست داشتند نماینده مجلس شوند، ولی صندلیها پر شده بود. (اسماعیلیون لفت د گروپ) ما صندلی پلاستیکی برایتان میگذاریم. (اعضای باقیمانده سر اینکه کی رئیس مجلس شود، دعوایشان شد و منشور امضا نشده کلا انحلال یافت.)
برزو ارجمند: مجلس نمایندگان این حکومت آخوندی فقط به مردم ایران ظلم میکند و ادعای ثبتنام پنجاه هزار نفر برای نمایندگی این مجلس دروغ محض است. (با رقص چاقو وارد مراسم دومین سالگرد ازدواج شاهین نجفی میشود.)
حمید فرخنژاد: ما فقط یک ایران داریم و فقط یک مجلس داریم و آن هم مجلس زمان اعلیحضرت پهلوی، خلاص. (هزینه تبلیغات پیج خود را دو برابر کرده و برای زایمان سر پرداخت ده هزار دلار هزینه ماهانه پسرش آماده میشود.)
شماعیزاده: ای مردم؛ مگر شما معترض نبودید؟ خب این چه کاری بود؟ برای چی چهل و هشت هزار نفرتون بلند شدید رفتید و برای نماینده مجلس شدن درخواست دادید؟ اصلا مگر در این مجلس چه خبر است؟ اگر پول خوبی میدهند خب بگویید خودمان هم بیاییم و ثبتنام کنیم. اصلا تا کی وقت است؟ اینترنتی باید ثبتنام کرد؟ من شش قطعه عکس سه در چهار هم در کیف پولم دارم. کافیه یا باید دوازده تا باشه؟ (آهنگ قوقولی قوقو را در استوری صفحه خود پخش میکند.)
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
در تکان
آوردهاند بلادی بود بحرین نام که تا تاریخ، تاریخ است، از دیرباز در کنج خلیج تا ابد فارس، برای خودش نشسته بود و تحت حاکمیت ایران اداره میشد. حتی در سنگنوشتههای باقیمانده از آن سرزمین به وفور حکاکی «اینجانینگا بحرینینگا تحتینگ حکومتینگ ایران، ولاغیرینگا! چشمتون کورینگا» به چشم میخورد.
گویند این ولایت، مملو از دُر و طلای سیاه بود، به حدی که بدین سو مینگریستی دُر، بدان سو مینگریستی دو دُر.
القصه! چرخ گردون چرخید و چرخید تا حکومت ایران به مردی رسید محمدرضا نام که شاه «پهلویان» بود، البت بعد از متواری شدن یا در برخی از نقلها خروج پدر از کشور. محمدرضا را همسری بود سوم بار، فرح نام، طبیعتا پس از متارکه با فوزیه و ثریا.
باری! روزی از روزها محمدرضا در معیت فرح در باغ طی طریق مینمودند و از جیب خود که ته هم نداشت، تخمه درمیآوردند و چیکچیک آن را میشکستند و میخوردند و علیالقاعده پوستش را تف میکردند به روی زمین که اصلا آوردهاند لذت تخمهخوردن به فوت نمودن پوست آن میباشد. در همین اثنی یک دانه دُر در عوض تخمه به ته حلق محمدرضا جهید و او را به عُق زدن انداخت. محمدرضا که همانند قیر کبود شده و با جهد و لگدهایی که فرح بر پشت او، البته در ناحیه کمر زده از جانکندن جان سالم به در برده بود، کامش از این قضیه تلخ گشته و گفت: «ما دیگر این بحرین رِ نمیخواهیم. از قضا دیگر نه مروارید دارد بهر ما نه نفت. هزینههایش هم رو به فزونی گذاشته، فلذا این رِ فقط بدینش بره، حتی به شوهر، حتی به غلط». آوردهاند که کلیت این فیلمبازیها و جنگولکبازیهای محمدرضا برای پرت کردن اذهان بود وگرنه وی را دستوری بود از بریتانیا برای وانهادن بحرین.
القصه! حکایت بدانجا رسید که مقرر گردید تا جارچیان بنوازند و مردم را از برای رفراندوم جمع نمایند؛ ولیکن مامور بریتانیا در حالی که از شدت شعف در پوست خود نمیگنجید و کلیه اعضا و جوارح خویش را به حالتی قبیح به لرزش درمیآورد که هرآینه عنودان بدگهر را ممکن بود فکرهای بد به مخیله افتد، گفت: «آکایون! چرا کرم بریزیم و آزار رسانیم رعیت را؟ در این گرمی هوا، سگ با تیپا و اردنگ هم برون نگردد! اتول بنده سوار و دوردور کنیم و میدانی نظرسنجکی هم نماییم» و این شد که در یوم ۲۳ اَمرداد سنه ۱۳۵۰ پس از هجرت، بحرین عروس و از سرزمین مادری خود جدا شد.
ارسال به دوستان
چشم و دل سیری
افزایش ۱۹درصدی تجاوزجنسی
در پایتخت آمریکا
توی هالیوود هستم، روزگارم محشر است
بِیبی و هانی در اینجا واژههایی دیگر است...
«چشم و دل سیری» ندارد اِند، آی اَم اَنگِری!
هی ندوشید از حماقت شیر، زیرا او نر است
«مهد آزادی کجا و این تجاوزها کجا؟!»
هر کسی گوید:دروغ است این عبارت؛ یک خر است
چشم و دل سیران شبیه چشم و دل شیران شدند
هانگری هستند، این یک معضل و دردسر است
«چشم و دل سیری» ندارد منطقی جز یک هوس
در زمانی چاق میگردد، زمانی لاغر است
در خیابان من ندارم امنیت، جان شما
پس به جسم خویش آژیری ببندم بهتر است
ارسال به دوستان
توی ذهن همگان ما غاز شده
هرطرف می نگرم مدرسهای باز شده
سر آموزش علم است که اعجاز شده!
محتوا ول شده و نام مدارس همه جور
توی هر کوچه نود مدرسه جاساز شده!
هر کجا باز شده مدرسهای با نامی
انتفاعی و نمونه به هم انباز شده!
بعضی از مدرسهها هست چنان لانه موش!
آنقدر کوچک و تنگ است خبرساز شده!
آنقدر باز شده مدرسه در کوچه ما
توی ذهن همگان مرغک ما غاز شده!
حیف از این خرج و مخارج که فقط دود شده
عمر کودک شده طی، بخت بد آغاز شده!
ارسال به دوستان
تنها کسی که مقصر نیست
آقای کلانتری مسؤول سابق احیای دریاچه ارومیه فرمودهاند: «به عنوان یکی از مسؤولان کشور خودم را درباره ارومیه مقصر میدانم».
این درحالیست که طبق بررسیهای عمیق کارشناسانه تیم رسانهای در رابطه با دریاچه ارومیه، ایشان به هیچ وجهمنالوجوه مقصر نیستند.
کارشناسان مذکور دلایل خود را در چند بند ارائه کردهاند:
۱- چطور میشود ایشان مقصر باشند درحالی که قبل از ایشان دریاچه وجود داشت، هنگامی که تحویل گرفتند هم وجود داشت و حتی زمانی هم که تحویل دادند هر چند کم شده بود ولی باز هم دریاچه وجود داشت.
۲- ایشان مدت زمان بسیار محدودی مسؤول ستاد احیای دریاچه بودند؛ چیزی در حدود 9 سال. این مدت بسیار اندک است و حتی نمیتوان کلنگ را از زمین برداشت تا پروژهای افتتاح کرد. این زمان به قدری کوتاه است که رئیسجمهور پیشین در طی دورهای مشابه نتوانست حتی یک گلابی بچیند، حال چطور میتوان انتظار داشت ایشان بتوانند کاری انجام دهند و حالا بهخاطر انجام ندادنش مقصر هم باشند.
۳-ایشان فرمودهاند: بهعنوان «یکی» از مسؤولین مقصر هستند و منظورشان این بوده که بیشتر بقیه مقصر هستند. چون تعداد بقیه از یک نفر بیشتر است و لازم است بقیه بگویند مقصر هستند و به شدت عذرخواهی کرده و جبران کنند.
البته خوشبختانه تنها گفتهاند «مقصر» هستند (که البته از نظر ما اشتباه کردهاند) و بابت این تقصیر همچون دفعات پیشین «عذرخواهی» نکردهاند و این باعث خرسندی است.
ارسال به دوستان
دین زندگی آزادی!
درود بر شما بینندگان فهیم. امروز اومدیم تو خیابان، تا با یه گزارش ثابت کنیم مردم از دین زدهشده، دیگه این رژیم آخوندی رو نمیخوان؛ آقا اینا چاییان؟... عه؟ خب، پس یه دمنوش گلگاوزبون بده.
همونطور که شاهد هستین، مزدوران حکومتی برای جذب مردم به سمت خودشون این بار به چیزای جدید مثل انواع دمنوشها، آب معدنی، بستنی، شیرکاکائو... عه، آقا کاپوچینو هم دارین؟... ای بابا، خب همون نسکافه رو بده؛ بله بینندگان عزیز، میگفتم؛ به این چیزا رو آوردن.
- هووووورت
به به، یک بانوی ایرانی رو میبینم که بدون حجاب اجباری در بین مزدوران رژیم حضور پیدا کرده.
- درود، بانوی شجاع ایرانی. میشه از حس و حالتون بگید که به عنوان مدافع حقوق زنان در میان ساندیسخوران مشکیپوش حاضر شدین؟
- ها؟...بله، سلام خدمت شما و بینندگان برنامه. برنامهتون طنزه؟
- نخیر. برنامه ما کاملا جدیه، مراتب اعتراضات بانوان شجاعی مثل شما رو منعکس میکنه.
هووورت
+آها، آخه...
- بانوانی مثل شما که برای مخالفت با دین اینجا اومدین.
+نه بابا، اینجا غرفه داشت، من اومدم امضای پاسپورتمو بزنن برای اربعین.
- حالا به هرحال؛ شما چند وقته که بدون حجاب در جوامع حاضر میشین؟
+آآآ، خــــب... واقعیتش من سالهاست بدون حجاب اجباری در جوامع حاضر میشم.
- جدی میگید؟ یعنی مثلا از کی؟
+تقریبا از بدو تولد!
- خدای من... این شجاعت باورنکردنیه... من از مخاطبانمون میخوام که هر جا هستن، به احترام این بانوی ایرانی، بایستن و ایشون رو تشویق کنن!
+خیلی ممنون! فقط جسارتا مخاطباتون چشم و گوش ندارن؟
- این چه حرفیه؟ مخاطبان ما چشم و گوشبازترین مخاطبان تاریخن.
فووووووورت
+آخه حالا درسته موهامو دم اسبی بستم، اما ۱۰ دیقهس داری هی بانو بانو به ریش من میبندی؛ خو جلبک هم میفهمه من مَردَم! این تهریشو نمیبینی؟!
_فووورت
- داداش، اون آبمیوه دیگه تموم شده، بذار بره پی زندگیش! میگم تو که بیکاری، میای دوتایی توی صف پاسپورت وایسیم؟ خدا خیرت بده، آنقدر شلوغه که...
- خب مخاطبین محترم! دیدیم که مردم و بانوان شجاع ایرانی چطور برای دفاع از حقوقشون در صحنه حاضر هستن و از دین جز پوستهای برای عرزشیها نمونده! تا برنامه دیگر بدرود.
×عه، این آقاهه که توی مهمونی ۱۰ کیلومتری واسه سیبزمینی سرخکرده تقریبا آدم کشت! آقا، کجا میری؟ اینجا قیمه سیبزمینی نذری میدیماا...
+نه بابا، این الان آنقدر روهمخوری کرده، معدهش به هم میریزه، میافته روی دستمون!
- عه؟ تو چیکار داری آقا؟ داداش قیمه واسه من نگه دار؛ من یه مصاحبه دیگه بگیرم، الان میام.... قرمه سبزی چی؟ ندارین؟!
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|