|
دست و جیغ و حقوق بشر
گردنه حقوق بشر
گزارش یک جشن
سلام خدمت شما مخاطبان عزیز؛ به طور زنده با گزارش از جشن بزرگی که بهمناسبت روز جهانی حقوق بشر در محل سازمان ملل متحد برگزار میشه در خدمت شما هستم. این جشن در حالی برگزار میشه که مردم غزه همچنان تحت حمله و بمباران شدید هستن. نکته جالب درمورد این جشن اینه که همه کشورها دعوت نشدن و فقط نمایندگان بعضی کشورها که خودشون رو حافظان حقوق بشر در جهان معرفی میکنن در جشن حضور دارن. گفته میشه پیشنهاد برگزاری این جشن توسط آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل مطرح شده و چون رأی نیاورده، با وتوی خود آمریکا برگزار شده. به سراغ بعضی از حاضرین در این جشن میریم تا مواضعشون رو بشنویم.
+ شما نماینده آمریکا هستید؟
- بله خودمم، تو موزا رو آوردی؟ مرد حسابی الان چه وقت موز آوردنه؟ قبل از جشن باید میآوردی که بتونیم بچینیم!
+ نه بابا، من خبرنگارم.
- ای بابا یعنی هنوزم این موزا رو نیاوردن؟ یه لحظه اجازه بدین... الو راجرز... هِلو و زهرمار؛ مردک مگه تو مسؤول موز فدرال نیستی؟ این چه وضع کار کردنه؟ آبرومون رفت... نه بابا هنوز موزی نرسیده... ببین صبح دوشنبه یه گزارش مفصل در موردت مینویسم، تحویل کاخ سفید میدم، تکلیفت باید روشن بشه... التماس نکن، حالا این پیرمرد بایدن هوش و حواس درست و حسابی نداره، دلیل نمیشه ازش سوءاستفاده کنید... همین که گفتم، با پست معاونت موزی فدرال خداحافظی کن... خجالتم نمیکشن.
+ حالا میتونم سؤالم رو بپرسم؟
- تو که هنوز اینجایی! وقتی موز نیاوردی دیگه چرا وایستادی؟
+ بابا من خبرنگارم، سؤال دارم خیر سرم.
- ها! خب بپرس.
+ هدف از برگزاری این جشن چی بود؟
- والا ما دیدیم زحمتکشان عرصه حقوق بشر طی این سالها خیلی زحمت کشیدن و هیچکس هم ازشون قدردانی نمیکنه، برای همین این جشن رو برگزار کردیم که گوشهای از زحماتشون جبران بشه.
+ پس چرا فقط چند کشور محدود اروپایی و عربی رو دعوت کردین؟
- بالاخره گفتیم مراسم رو ساده بگیریم که خیلی هم ریخت و پاش نشه، نمیخوایم همهجا جار بزنیم. یه لحظه ببخشید... این نماینده عربستان اون بالا چکار میکنه؟ مگه نگفتم میزش رو تا ناموس پر خوراکی کنید که همونجا مشغول باشه؟ این رقص شمشیر بلد نیست میزنه چشم یکی رو کور میکنه؛ بیارش پایین جلوش گوشت گاو درسته بذار بخوره... اگه گذاشتن یه مراسم بدون آبروریزی برگزار کنیم؛ تو هم سؤالت رو پرسیدی برو دیگه.
+ یه سؤال دیگه مونده؛ نظرتون در مورد نقض حقوق بشر تو غزه چیه؟
- قطعاً یه تراژدی بزرگه.
+ خب اقدام شما چیه؟
- ما همین جشن رو گرفتیم که کمدی باشه دیگه. همیشه که نباید تراژدی ببینیم، کمدی هم لازمه. دیگه برو اگرنه میدمت دست اون گولاخه.
بله! مخاطبین عزیز، اظهارات نماینده آمریکا رو شنیدید. من همین الان نماینده انگلیس رو هم اون وسط دیدم که مشغول رقصیدنه، ببینیم میتونیم باهاش مصاحبهای داشته باشیم.
+ سلام، آیا به چند سؤال من جواب میدید؟
- ببخشید ولی ما هنوز داغدار ملکه هستیم و نمیتونم باهاتون مصاحبه کنم.
+ اما تو که داری میرقصی!
- این قِرِ تلخ من از گریه غمانگیزتر است.
+ حالا دوتا سؤال جواب بده بلکه برسه به روح ملکهتون.
- خب بپرس.
+ نظرتون درمورد این جشن چیه؟
- خیلی خوشحالم که بالأخره یکی قدر زحمات متولیان حقوق بشر جهان رو دونست. تا اینجای جشن که خوب بوده، اگه شام و هدایا هم خوب باشه، دیگه مطمئنم روح ملکه هم در آرامش خواهد بود.
+ نظرتون در مورد وضع حقوق بشر در غزه چیه؟
- عه؟! حالمون رو خراب نکن دیگه؛ اگه طرح بشردوستانه ملکه برای غزه سالها پیش اجرا میشد، الان ما شاهد این وضع در غزه نبودیم.
+ جدی؟ مگه طرحش چی بود؟
- پیشنهاد ملکه این بود که کلا هرچی فلسطینی هست از روی زمین محو بشن و اگه این اتفاق میافتاد، ما الان شاهد درد و رنج مردم غزه نبودیم. حالا دیگه من برم که یک ساقی جدید اومده تو مجلس.
مخاطبین عزیز واقعاً به شمایی که اینجا نیستید حسودیم میشه؛ ای کاش منم یه شغل دیگه داشتم. نماینده عربستان رو هم الان دیدم که یه گوشه روی زمین نشسته و داره گوشتشو میخوره. بریم ببینیم حرفی برای گفتن داره!
+ آهای! تو هم میخوای مصاحبه کنی؟
- حقوق بشر عالیه. بگید وقتش رو یکم بیشتر کنن. اصلاً جشن حقوق بشر بعدی، همین جمع، ریاض. همه هزینههاش هم پای ما.
بینندگان عزیز من دیگه نای ادامه دادن ندارم؛ صادقانه! دیگه نمیکشم. همینجا با شما و حرفه خبرنگاری خداحافظی میکنم؛ خداحافظ.
ارسال به دوستان
در وِرای کشف چای
آوردهاند که در روزگاران قدیم در سرزمین چین مردی میزیست بسی تنپرور و مفلس به نام چیاویانگ. یک روز همسرش که با او قهر بود و خیلی وقت بود که بر او وارد نمیگشت، بر او ناگهان وارد گشت و دید چیاویانگ مثل چی تا لنگ ظهر خوابیده و در پی کار نیست. فریاد برآورد که ای مرد برو صیفیجاتی بستان و به خانه بازگرد تا ترشی هفت بیجاری بسازم و بفروشم که نزدیک است از گرسنگی تلف شویم. یانگ که از فریاد همسرش از جا پریده بود از خانه گریخت تا چیزی بستاند. سرگشته و حیران سر به دشت و صحرا نهاد تا چیزی بیابد و خود را از شکوههای گاه و بیگاه زنش خلاص کند. دامنش را پر نمود از گیاهان معطر و به خانه بازگشت و به همسرش گفت: ای زن بیا از خیر ترشی بگذر که پیاچ اسید معده را میکاهد و بر درد مردم میافزاید. این گیاهان را دم کن که چون دوا بکنم در پاچه خلقالله. زنش این چنین کرد و از آن جرعهای نوشیدند و جملگی کف و خون بالا آوردند از این اکتشاف. سالها گذشت و وی این دمنوش معطر را چای نام نهاد و کشت و کار چای را رونق داد و مایهدار گشت و کارخانه چای سیاه کیسهای یانگ و پسران را افتتاح کرد.
ارسال به دوستان
چای
یک لذت مطبوع و ارزان است چایی
در جشن و در ماتم فراوان است چایی
عطرش به مستان میدهد جانی دوباره
وقتی کنار قند مهمان است چایی
داروی دلدرد است و درد سینه و سر
بر درد چشمان نیز درمان است چایی
لبریز و لبسوز است و لبدوز است وقتی
با عشق توی قلب فنجان است چایی
قطعاً برای پیر بیدندان بیمار
عصرانهای بس باب دندان است چایی
در هُرم سوزان جنوب و شط شرجی
آبی به روی آتش جان است چایی
بر فرض اگر هر مویرگ چون آب باشد
در قلب هستی مثل شریان است چایی
زنده است با چایی پدر، زیرا بهجز خون
در هر رگش در حال جریان است چایی
تلخ است اگرچه مزهاش، با زیرمیزی
شیرین برای رشوهگیران است چایی
تا دم کشد چایی همان دم «روز چایی»ست
از شش جهت چون توی اذهان است چایی
در هر بهشتی سی مدل چاییست شاید
آرامبخش حور و غلمان است چایی
حتی میان غلغل آب جهنم
در دست هر فرد گریزان است چایی
ارسال به دوستان
روز جهانی حقوق بشر
به مناسبت روز 10 دسامبر، روز جهانی حقوق بشر قصد داریم با آقای گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد گفتوگویی داشته باشیم.
- جناب! چرا رنگتون پریده؟
+ نگرانم
- بابت؟
+ نمیدونم! هر کی بره سازمان ملل انگار تو دلش رخت میشورن. منم شستم پهنش هم کردما ولی بازم نگرانم.
- پس تا رختها خشک بشه من سوالهام رو بپرسم. جناب گوترش! در مورد کشتار بیسابقه غزه چرا کاری نمیکنید؟
+ آها! پیداش کردم.
- چی رو؟
+ دلیل دلشورهم رو. از صبح دارم میگم من باید چیکار میکردم! ببین پسرم! من از شروع جنگ غزه دارم روی منشور جدید کار میکنم. برای همین یکم کار کند پیش میره. راستی! از مردم غزه چه خبر؟ خوبن؟ سلامتن؟
- بد نیستن از احوالپرسی شما دارن روزانه سیصد، چهارصد نفر میرن اون دنیا. حالا منشور قبلی چش بود مگه؟
+ اصلا به درد نمیخورد. مال عهد بوقه دیگه. گوشی هم باشی بهروزرسانی میخوای. مثلا شما فکر کن یکی از مفادش اینه؛ تعلیم و تربیت رایگان برای همه (غش غش میخندد) اصلا تو این سرو صدای بمب و موشک و گلوله میشه درس خوند؟ معلومه هر کی این مفاد رو مینوشته، خرخون بوده که موقع درس خوندن توپ در میکردی حالیش نمیشد.
- حالا این خوب نبود، برید سراغ مفاد دیگه. به هر حال الان وقت مناسبی برای بهروزرسانی نیستا! از ما گفتن.
+ تو حالیت نیست. وقتی تعداد کشتههای غزه از جنگ دوم جهانی بیشتر شده، یعنی باید یه منشور دیگه بنویسیم. اینم از شانس بد من افتاد به ریاست ما.
- میخواین تند تند بگین، همفکری کنیم بلکه کار سریعتر راه بیفته؟ دنیا معطل شما هستن.
+ باشه بدم نمیگی. مثلا «حق آزادی از بردگی». اینو همینطور مفت نوشتن. شما تو غزه یه سیاهپوست هم نمیتونی پیدا کنی.
- اینو سریع بگذریم. برید بعدی لطفا، زمان کمه.
+ «حقوق کودک».
- آها! همینه، خودشه... بدویین... همینو اجرا کنین...
+ صبر کن باااا! چه خبرته؟ داری سر میبری؟ بذار روشنت کنم. بچه بدون ننه باباش حقوق میخواد چیکار؟ میخوام صد سال سیاه نداشته باشه. بذار برای ننه باباش ماده خوب پیدا کنم، اینم خودش حل میشه.
- لعنت به دل سیاه شیطون! زودتر برید بعدی شاید فرجی شد.
+ «حق شغل آزاد». اصلا انگار بعد جنگ دوم جهانی، نویسندگان این مفاد، خوشی زده بود زیر دلشون. اصلا شهر غزه چیزی ازش مونده که بخوان حق شغل آزاد داشته باشن؟ (سرش را تکان میدهد و میخندد) یادش بخییییر. وقتی رفتم خواستگاری زنم، خدا بیامرز پدر زنم گفت: «شغل آزاد یعنی توی هوای آزاد ول میگردی یا کاری هم داری؟» (میزند روی پایش و باز هم میخندد) خدا بیامرز خیلی اهل دل بود....
- پدرجان! خاطرات ازدواجتون رو بذارید بعد. ملت دارن قتلعام میشن.
+ باشه بابا! از وقتی استخدام سازمان ملل شدیم یا باید ابراز نگرانی کنیم یا عجله... اینم زندگیه که ما داریم؟ بند دیگه چی بود؟ (توی گوشی دنبال چیزی میگردد) آها! «حق برگزاری محاکمه عادلانه برای طرفین». تو جای من باشی میتونی تو این شلوغی غزه، دادگاه برگزار کنی؟
- سعیتون رو بکنید. حتما یه بندی هست که از نظر شما شامل غزه بشهها!
+ ببینم چیکار میتونم بکنم! (آهی توأم با خستگی و کوفتگی میکشد.)
- یکم سریعتر فقط!
+ (سرش توی گوشی زمزمه میکند: «حق پناهندگی از ظلم و فشار و شکنجه» هم که اصلا غزه به جایی راه نداره.... اوووم، به جای این میتونم بنویسم «حق پناهنگی به خدا» اوهوم! اینه! خودشه! هم همهجا قابل اجراست هم مردم غزه مسلمانن). بیا! یکیشو پیدا کردم..
- خسته نباشید. اینو خودشون بلدن که!
+ برای امروز بسه! کار فکری خستهام میکنه.
- من به جاتون فکر کردم.
+ خدا خیرت بده یه بند هم کمک کنی خودش کلی کاره.
- به نظرم به جای اعلامیه حقوق بشر، برید تو کار اعلامیه ترحیم! کار فکری هم نمیخواد.
ارسال به دوستان
خیلی هم در د نداشت
در پی اعلام یمنیها مبنی بر اجازه ندادن حرکت هیچ کشتی به سمت اراضی اشغالی، شاهد واکنشهایی بودیم که چند مورد از آن را بیان خواهیم کرد.
آتلیه، عکس فوری در سه دقیقه: انواع کشتی و ناو توقیف شده مناسب برای عکاسی عروسی، تولد و فارغالتحصیلی. با ما خاطرات خود را زیباتر ثبت کنید.
تاسیسات آرامکو: بهتر است از پماد سوختگی استفاده شود هر چند تاثیر ندارد، ولی خب حداقل یک کاری کردید، یک لیوان آب خنک هم شاید کمک کند.
و سپس پماد سوختگی را سر میکشد.
تقویم به زبان عبری: جناب یحیی سریع! کمتر از ۲۵ سال هم اینقدر سریع پیش نمیرود، آرامتر بگذار حداقل این ماه، نه این هفته تمام شود.
سمساریهای صنعا: فروش انواع کشتی و ناو در ابعاد لارج و اسمال در حد نو همراه با گارانتی و تعویض.
هادی عامل: چه میکند یحیی سریع! نون پدر و شیر مادر حلالت.
جلبکهای کف دریای سرخ و دریاهای مجاور: یعنی اینا چه آشغالی ریختند که هی پشت سر هم توقیف میشوند؟
ژاپن: اگر ما بودیم با این همه توقیف پشت سر هم کشتی اسرائیلی برق تولید میکردیم.
ارسال به دوستان
رد شدن ممنوع
رفت و آمد طرف خانه ما ممنوع است
سمت ما پر نزنی توی هوا، ممنوع است
حرکت کشتی و پهپاد، نه هر جنبنده
تا شود جمع حواست همه جا ممنوع است
تنگه تنگ است و ببین نیست گشاد اصلاً آن
آمدی چون به خریت فلذا ممنوع است
تا مودب بشوی، پرسه در این محدوده
محض روی گل پرخار شما ممنوع است
ترس دارم که شوی غرقه دریا بیخود
خطر غرق شدن هست، شنا ممنوع است
شده دنیا همه بازیچهات، اما بازی
با دم شیر در این معرکهها ممنوع است
ارسال به دوستان
فال ژاپنی
اِی صاحب فال!
پیش از هر چیز، هرگونه نسبت، قوموخویشی و رابطه اینجانب با هرچه هیروشیما، ناگازاکی، فوکوشیما و هرچه شیما است را انکار میکنم، جان مادرت مارا بیخیال!
بگذار فالمان را بگیریم.
فیالحال فقط فالت میگیرُم.
اِی صاحب فال!
اِی جانور!
بدان و آگاه باش، توکه؛ گور میگرفتی همهعمر! میبینی آخرش چگونه گور تو را میگیرد!
ولی آدمبشو نیستی! اخیرا صدهاتُن ماهی زبانبسته در آبهای ژاپن طبق معمول با اجازه تو کشته شدند. تورا با جانوران زیر دریا چکار؟! به همنوعان خودتهم رحم نمیکنی!
طالعت سیاه است، سیاهترش نکن. دست از سر جانوران، آبزیان و سایر موجودات زنده بردار. در ضمن بوی گندت دنیا را برداشته، بپا خرابکاری نکنی کاخ سفیدت قهوهای شود.
از آنجا که ترک عادت موجب مرض است، راحت باش و همین خط باطل خود را پیش بگیر. در کشتن زیادهروی نکن، مزاجت دیگر آنقدرها گنجایش ندارد. سعی کن از الفاظ دستوپاگیری مثل حقوقشر حرف نزنی و بیش از این خود را علاف اینجور مضامین نسازی.
اِی صاحب فال!
شتر دیدی ندیدی. فقط زینپس برای فال گرفتن پیش ما نیا. هرچند پولش خوب است. بیزحمت رفتی در را پشت سرت نبند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|