|
اخبار
وزیر کشور: اجرای طرح انسداد مرزها در حال پیگیری است
احمد وحیدی در حاشیه جلسه پاسخگویی به مردم در مرکز ارتباطات مردمی ریاست جمهوری در پاسخ به سوال خبرنگاران با ارائه توضیحاتی درباره بودجه اختصاصیافته به دیوارکشی در استان سیستانوبلوچستان گفت: این طرح در گذشته تصویب شده بود که رئیسجمهور دستور آن را صادر کرد البته این منابع مربوط به یک سال نیست، بلکه مربوط به کل طرح است. یکی از موضوعات مهم ما انسداد مرزهاست و با توجه به حساسیتی که رئیسجمهور بر این موضوع دارد، دستور آن را صادر کرده و کارهای آن در حال انجام است.
وحیدی تاکید کرد: این اتفاق قرار است در تمام مرزهای کشور بیفتد اما با توجه به حساسیت، مرزهای شرق و غرب بویژه مرزهای شرق اولویت دارد.
***
پیام تبریک رئیسجمهور و رئیس مجلس در پی قهرمانی تیم ملی فوتسال
رئیسجمهور در پیامی پیروزی مقتدرانه و غرورانگیز تیم ملی فوتسال کشورمان و کسب مقام قهرمانی رقابتهای جام ملتهای آسیا ۲۰۲۴ در تایلند و اهتزاز پرچم پرافتخار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را که موجب سرافرازی و شادمانی همه ایرانیان ورزشدوست شد، تبریک گفت. حجتالاسلاموالمسلمین سیدابراهیم رئیسی در پیامی با تبریک قهرمانی تیم ملی فوتسال کشورمان در آسیا تصریح کرد: از یکایک اعضای تیم ملی، مربیان، کادر فنی و سایر تلاشگران حوزه ورزش کشور برای کسب این عنوان ارزشمند قدردانی میکنم.
محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی نیز در پیامی جداگانه قهرمانی تیم ملی فوتسال کشورمان در آسیا را تبریک گفت.
***
تداوم کمکرسانی ارتش به مناطق سیلزده در سیستانوبلوچستان
امیر دریادار دوم حسین حسنی، فرمانده منطقه سوم نبوت نیروی دریایی ارتش، با اشاره به اقدامات این یگان در کمک به سیلزدگان سیستانوبلوچستان، گفت: در پی بارندگی در جنوب شرق کشور و خسارات وارد شده به شهرستان کنارک، نیروی دریایی ارتش برابر اوامر سلسله مراتب فرماندهی، با هدف کمک به مردم سیلزده در سیستانوبلوچستان وارد عرصه شد. فرمانده منطقه سوم نبوت نیروی دریایی ارتش ادامه داد: ما در نیروی دریایی ارتش با توان بالا و پیشرفتهترین تجهیزات اعم از بالگردها و خودروهای تیپ تفنگداران توانستیم همه کمکهای جمعآوری شده توسط بنیاد برکت، بنیاد احسان و ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) برای رفع نیازهای اعلام شده از سوی ستاد بحران را توسط بالگرد و خودرو به صعب العبورترین روستاها که امکان دسترسی به آنها وجود نداشت، منتقل کنیم. وی اظهار کرد: تاکنون ۱۶ سورتی پرواز بالگرد به روستاهای صعبالعبور انجام شده که این پروازها از طریق یگان هوادریا در منطقه سوم دریایی نبوت ارتش و در همکاری با خودروهای تاکتیکی تیپ تکاوری حمزهسیدالشهدا(ع) جهت انتقال کمکها و نیازهای مردم به نقاط صعبالعبور بوده است.
***
حمایت نمایندگان مجلس از فراجا در اجرای «طرح نور»
علی کریمی فیروزجایی، عضو هیاترئیسه مجلس شورای اسلامی در پایان جلسه علنی دیروز ضمن قرائت بیانیه نمایندگان مجلس در حمایت از فراجا برای اجرای طرح عفاف و حجاب موسوم به «طرح نور» گفت: این بیانیه به امضای ۱۶۰ نماینده مجلس رسیده که همچنان تعداد امضاها در حال افزایش است. در بخشی از این بیانیه آمده است:
۱- انتظار میرود مسؤولان محترم دولتی و قضایی با همافزایی در انجام وظایف قانونی خود با حمایت از فراجا در راستای سالمسازی محیطهای اجتماعی و ترویج فرهنگ عفاف و حجاب اهتمام ویژه داشته باشند.
۲ - انتظار میرود اکنون که فراجا با دغدغهمندی در این مسیر گام برداشته است ضمن توجه به ادامه مسیر اصلاح در اقدامات اجرایی با حفظ کرامت زنان، با ایجاد ظرفیتهای لازم، اقدامات خود را منطبق بر شرع مقدس و قانون و محیط مومنانه پیش برده و ضمن تجلیل از نیروهای دلسوز تحت امر اقدامات خلاف ضوابط را نیز متذکر شده و اصلاح کند.
۳ - مردم عزیز ایران اسلامی که همواره زیست عفیفانه داشته و نسبت به حفظ بنیان خانواده و کرامت زنان توجه ویژه داشته، همواره در میدان انقلاب اسلامی نقشی ممتاز در دفاع از سبک زندگی ایرانی - اسلامی داشتهاند، امروز نیز باید همه با همافزایی، فضایی مومنانه با دلسوزی ضمن تذکرات سازنده و محترمانه با حفظ کرامت، مجریان قانون را مورد حمایت قرار داده و برای آینده این سرزمین با همدلی و ترویج فرهنگ عفاف و حجاب از کیان خانواده و کرامت زن ایرانی مسلمان حراست کنیم.
***
افزایش تعداد نمایندگان رأی نیاورد
در جلسه دیروز صحن مجلس در جریان رسیدگی به گزارش کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها درباره طرح اصلاح جدول حوزههای انتخابیه مجلس و تعداد نمایندگان آنها، با ۱۲۰ رای مخالف، ۹۴ رای موافق و ۵ رای ممتنع از مجموع ۲۱۹ رای مأخوذه، با این طرح مخالفت شد.
در این باره مهر نوشت: تاکنون موضوع افزایش تعداد نمایندگان در چندین دوره مجلس پیگیری شده؛ در مجلس هشتم دولت لایحهای را برای افزایش تعداد نمایندگان مجلس شورای اسلامی ارائه کرد که در نهایت به دوره نهم مجلس منتقل شد و از آنجا که دولت مسیر لایحه خود را ادامه نداد، این موضوع در قالب طرحی در صحن مجلس مطرح شد که با مخالفت نمایندگان روبهرو شد. مجلس دهم نیز این موضوع را در دستور کار خود قرار داد و طرحی را تدوین کرد که بر اساس آن تعداد نمایندگان در ۲۷ استان افزایش یابد که نمایندگان در آن مقطع نیز با آن طرح مخالفت کردند.
این موضوع در مجلس یازدهم نیز پیگیری شد و از آنجا که ۲۰ سال است تعداد نمایندگان افزایش نیافته است، طرح افزایش ۴۰ نماینده به تعداد نمایندگان مجلس شورای اسلامی تدوین و پیگیری شد اما در نهایت پرونده افزایش تعداد نمایندگان در مجلس یازدهم هم به جایی نرسید و باید دید تکلیف این موضوع در مجالس آینده چه میشود.
ارسال به دوستان
صدای خرد شدن استخوانهای صهیونیسم جهانی به گوش میرسد
«ناصر کنعانی» سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان نوشت: نه به اشغالگری در فلسطین و نه به نسلکشی در نوار غزه و فریاد برای آزادی فلسطین، امروز یک مطالبه جهانی است. صدای خرد شدن استخوانهای صهیونیسم جهانی بیش از هر زمان دیگری به گوش میرسد. با سرکوب خشونتآمیز تظاهرات اعتراضی دانشجویان در دانشگاههای آمریکا و اروپا، نمیتوان از فروریختن ستونهای ترک خورده اشغالگری در فلسطین جلوگیری کرد.
ارسال به دوستان
بررسی دلایل تصمیم غرب برای ذبح ارزشهای خود پای رژیم صهیونیستی در گفتوگوی «وطن امروز» با سیدمهدی ناظمی
مشروعیت نابودشده
حالا اگر به نسلکشی فلسطینیها اعتراض داشته باشید، شما را «یهودستیز» خطاب میکنند و پا به سرتان میکوبند و دستبندی بر دستانتان میزنند. تصاویر این روزهای آمریکا ترسیمکننده وضعیتی است که پیش از این در ماجرای اعتراضات به جنگ ویتنام شاهد آن بودیم. سرکوب دانشجوهای معترض (و نه برانداز) با ورود مستقیم پلیس به دانشگاهها از جمله رویدادهای سال 2024 است که حتما در تاریخ ثبت میشود. کشوری که خود را مهد آزادی میدانست، حتی اجازه اعتراض را از دانشجویان خود گرفت و این سرکوب سیستماتیک و فشار بر دانشگاهها به یک درگیری تمامعیار تبدیل شد. آن سوی ماجرا اما رژیم صهیونیستی بیامان در حال نسلکشی است. همه مفاهیم غرب که تاکنون به صورت کتابهای علمی برای دیگر کشورهای دنیا نوشته شده، گویی در فلسطین کارکرد ندارد. حالا باید منتظر ماند و دید افکار عمومی جهان چه میزان میتوانند این وضعیت را تحمل کنند. آیا میتوان رفتار دانشجویان را سرآغار بیداری در برابر آموزههای غربی دانست؟ این مسالهای است که به دنبال یافتن پاسخ آن سراغ کارشناسان رفتیم.
سیدمهدی ناظمی، استاد فلسفه و عضو هیات علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی در گفتوگو با «وطن امروز» به تشریح این مساله پرداخت.
* * *
* به عنوان سوال نخست سراغ یکی از جملات صریح نتانیاهو برویم که گفته است «آینده بهتر محقق نخواهد شد مگر آنکه ما و جهان متمدن، مایل به مبارزه با بربرها و وحشیها باشیم»؛ اساسا این دستهبندی که انسان غربی متمدن و انسان شرقی متوحش است از کجا نشأت میگیرد؟
در واقع عمده و پایه اصلی جریان اصلی متافیزیک غربی این است که ذات انسان بر توحش و حیوانیت استوار است و انسان فقط در صورت رعایت قراردادهای اجتماعی غربمحور به تمدن دست مییابد، بنابراین تمدنهای شرقی از آن جهت که غربی نشدهاند از نظر آنها متوحش هستند. این مسالهای است که در یکصد سال اخیر به صورت سازمانیافته در حال تبلیغ و ترویج است و مبنایی متافیزکی دارد.
از سوی دیگر به دلیل منافع اقتصادی و سیاسیای - از جمله فراهم کردن شرایط سلطه استکبار - که در این مساله وجود دارد، در چند دهه اخیر به موازات مبنای متافیزیکی در رسانههای غربی - بویژه سینما - تصویر شرق به عنوان «دیگری متوحش» مطرح میشود. قبل از سینما این رویکرد یعنی شرق متوحش در اشکال مختلف دیگر از جمله به اسارت گرفتن مردم آفریقا و در قفس قرار دادن آنها دنبال میشد، طرح افسانه انسانهای آدمخوار که اغلب ما باور میکردیم انسانهایی وجود دارند که انسان میخورند نیز برآمده از همین رویکرد بود. اینها همه تصویری است که غرب از انسان شرقی ساخته است. در ادامه این رویکرد، تصویری است که از ترکها و عربها به عنوان انسانهای هوسباز و مردهایی که هوسهای تمامنشدنی دارند، ساخته میشود.
دستگاه پروپاگاندای نظام سلطه که رژیم صهیونیستی در رأس آن قرار دارد نیز همین تلقی را از انسان دیگری دارد. هرچند این تلقیها سالهاست رد شده ولی به دلیل اینکه نظام رسانهای همچنان قدرت تصویرسازی دارد، کار میکند. نمونه متقدم این تلقی همان سخنانی است که ادعا میکرد اروپا یک باغ و بقیه دنیا جنگل است؛ نظام تبلیغاتی متاخر دستگاه سلطه نیز کاملا همان تفسیر را به روشهای مختلف ادامه میدهد. از این تصویرسازی هم رژیم صهیونیستی استفاده کرد تا ادعا کند ما نماینده غرب در جهان متوحش هستیم، چون میخواهد به نوعی افکار عمومی اروپا و آمریکا را با خود همراه کند.
هر کسی هم به رژیم صهیونیستی سفر کند و آسمانخراشها و بنادری را که با پول آمریکا و اروپا ساخته شده است ببیند، ممکن است توهم مدرن بودن برای او ایجاد شود، چرا که با دیدن سرزمینهایی که اکنون در دست فلسطینیهاست و بشدت مناطق محروم و فقیری است احساس عقبماندگی میکند. این فرد نمیداند اساسا وضعیت این مناطق به دلیل اشغال و بعد تحریمهای اقتصادی است. در واقع اسرائیل از این ظرفیت استفاده میکند تا بتواند نظام سلطه را در عین سلطهگری خود توجیه کند.
نظام سلطه باید سلطهگری کند، چرا که خود را موظف به تسلط بر دیگری میداند. تسلط بر طبیعت که پدیدآورنده آسیبهای محیط زیست در جهان مدرن است؛ تسلط بر زن که بحرانهای مذکرگرایی و بعد در واکنش به آن فمینیسم را شاهد هستیم؛ تسلط بر کشورهای شرق که منجر به استعمار، استعمار نو و استعمار فرانو شد و دستگاه نظری آن شرقشناسی است همه بهوجودآمده توسط این نظام سلطه است. نوع امروزی نظام سلطه را نیز در کشورهای خاورمیانه به رهبری اسرائیل شاهد هستیم. همه این موارد در ادامه یک روند سلطهگری هستند و برای توجیه سلطهگری به وجود آمدهاند. اتفاقا این سلطهگری ممیزی تفکر و فرهنگ غرب است، چرا که ما تا قبل از غرب مدرن، سلطهگری به این معنای تام و تمام نداشتهایم. سلطههایی در اقصی نقاط جهان بوده است اما سلطهگری به عنوان طرز فکر و آنکه باید دیگری را نابود کند و دیگری صرفا باید در یک امر منخلع شده و از هویت خود سلب شده، کار کند، وجود نداشته است. فرهنگ و تفکر غرب مدرن در واقع یک بردگی سازمانیافته ایجاد میکند و به آن معنا اسرائیل نماینده همین تفکر غرب است.
* بر اساس علوم دانشگاهی ما شاهد ترویج برخی مفاهیم مانند دموکراسی، قانون، حقوق شهروندی، آزادی، حراست از جان غیرنظامیان و... برای مدرن شدن بودیم. یعنی اساسا عنوان میشد کشوری که این مفاهیم را رعایت کند کشوری مدرن است. اما امروز در برابر جنایتهای رژیم صهیونیستی گویی این مفاهیم هیچ گاه وجود نداشته است. حتی با همین مواردی که شرق را غیرمتمدن میدانستند، در حال مبارزه با مردم فلسطین هستند. چه اتفاقی افتاده است که غرب همه این تعالیم را زیر پا گذاشت؟
درست است غرب مفاهیمی را مانند آزادی، حقوق بشر و دموکراسی تعریف کرده اما مفاهیم دیگری را نیز بنا گذاشته است که ما چندان بدانها توجه نمیکنیم. از جمله اهم این مفاهیم که حمایتکننده از نظام سلطه است، توصیف انسان به مثابه گرگ است. اینکه انسان «گرگ انسان» است و همواره باید در یک وضع متخاصم و متقابل حضور داشته باشد. این تعابیری است که منجر به محو دیگری میشود. شرق و غرب همواره در طول تاریخ «دیگری یکدیگر» بودهاند؛ ۲ فرهنگ و تمدن شرق و غرب که قرنها با هم نزاع داشتهاند اما این دیگری یکدیگر بودن همواره منجر به جنگ و خونریزی نمیشده است، بویژه از ناحیه مسلمانها که از یک دورهای به بعد پذیرفتند اهل کتاب را محترم بشمارند. هرچند از ناحیه غرب جنگهایی بر مسلمانها تحمیل شده است و مسلمانها هم از خود دفاع کردند ولی در دورانی که اورشلیم در دست مسلمانان قرار دارد همه ادیان آزادانه به عبادت میپردازند. یا پس از اینکه صلاحالدین ایوبی قدرت برتر منطقه شد، اورشلیم را بدون خونریزی به دست آورد و این قدرت متفاوت بود با آن مدل لشکرکشی که غربیها به شرق داشتند و حتی حیوانات را کشتند. مثلا در جنگهای صلیبی حتی حیوانات را هم قتلعام کردند. این روندی بود که در غرب مدرن نیز ادامه یافت. نظام صهیونیستی هم با تفکر غربی در سلطهگری و سرمایهسالاری و در تخاصمطلبی و نفی دیگری همریشه است و به همین خاطر صهیونیسم حکم ناموس را برای غرب دارد. نظام غرب هیچگونه منطق و استدلال و دلیل عقلانی برای حمایت بیچون و چرای خود از رژیم صهیونیستی ندارد و تنها مساله این است که غرب ادامه خود در منطقه خاورمیانه را در رژیم صهیونیستی میبیند و معتقد است با اسرائیل میتواند اسلام را معدوم یا خلع هویت کند. به همین دلیل حمایت غرب از اسرائیل بسیار با حمایت آن از اوکراین تفاوت دارد. حمایت از اوکراین یک حمایت مشروط و موقت است و حمایت از اسرائیل حمایت از موجودیت خود است؛ یک حمایت بیقید و شرط و مطلق است، لذا هر هزینهای را میدهد، چرا که معتقد است موجودیت اسرائیل موجودیت خود اوست و هیچ تعرضی به آن نباید انجام شود.
به همین دلیل دانشگاه، اساتید و همه آن جنبههایی را که فرهنگ سیاسی غرب با آن تبلیغ میشد و دموکراسی و آزادی را به عنوان داشتههای ارزشمند معرفی میکرد، حاضر است زیر پا بگذارد، چرا که حفظ نظام سلطه با نابود کردن هر نوع دیدگاه و امکان متفاوت قابل تحقق است. در حال حاضر مهمترین امکان متفاوت در برابر نظام سلطه، جهان اسلام است و غرب برای نابودی جهان اسلام گام برداشته است، لذا فلسطین یک مقدمه است. حتی اگر نابودی هم نباشد این نظام سلطه باید بتواند منجر به بردگی سازمانیافته شود و به کمتر از این هم قانع نیست. نظرسنجیهای به دست آمده از سرزمینهای اشغالی نشان میدهد افرادی که تابعیت این سرزمینها را دارند، همچنان معتقد به این هستند که فلسطین باید به طور کامل نابود شود. در واقع اجتماع این افراد سلطهطلب در کنار هم اسرائیل را شکل داده است.
* بهرغم اینکه رژیم صهیونیستی در این سمت غزه با مدل هیتلر در حال بمباران مناطق مسکونی است تا مردم عاصی علیه دولت مستقر را شکل دهد اما شاهد مقاومت این مردم هستیم؛ این انسان دارای چه هویتی است؟
با وجود وسوسههای مردم فلسطین مانند اینکه شما یک دوبی جدید شوید اما فلسطینیها از این وعدهها عبور کردهاند، چرا که به این نتیجه رسیدهاند که رژیم صهیونیستی جز به نابودی مطلق آنها فکر نمیکند و یک سلطهگر مطلق و بیچون و چراست. حتی اگر در کشورهایی مانند آلمان و فرانسه نخبگان و فرهیختگانی وجود دارند که این نوع سلطهگری را نقد میکنند اما این نقد در اسرائیل غایب است. یعنی صهیونیستها تجمع سلطهگری مطلق هستند. به همین دلیل مردم فلسطین بخوبی متوجه شدهاند که هیچ راهی جز مقاومت ندارند. علت این مقاومت معجزهآسا که فرزندان آنها کشته میشوند، خانههای آنها تخریب میشود ولی حاضر به تسلیم شدن نیستند، یک آگاهی است که تنها پادزهر ممکن را مقاومت میداند. مقاومت، نخست یک مفهوم فکری و فرهنگی است و نه نظامی، مقاومت آن است که شما از هویت خود دفاع میکنید و بردگی نظام سلطه را نمیپذیرید و حاضر نیستید به آن تن دهید، در حالی که میدانید روبهروی شما از مخوفترین امکانات نابودسازی برخوردار است. زمانی که از فکر و فرهنگ مقاومت برخوردار شدید، سراغ ساخت ابزارهای متناسب با آن میروید؛ مانند کاری که حماس انجام داد.
اگر روزگاری کل مقاومت در سوریه حضور داشت و در آنجا متمرکز شده بود، امروز کل نظام سلطه و مقاومت در سرزمینهای اشغالی در برابر هم قرار گرفته است. در مقابل مقاومتی که مردم فلسطین حاضر نیستند از آرمان این مقاومت دست بردارند، نظام سلطهای قرار دارد که حاضر است همه مفاهیم را زیر پا بگذارد تا این مقاومت را در هم بشکند. در واقع مقاومت یک ایده را به جهان معرفی میکند که هرچند در کوتاهمدت نتوان ثمرات آن را دید اما در بلندمدت بهشدت شکوفا خواهد شد و یک جهان متفاوت را برای انسانها به ارمغان خواهد آورد؛ جهانی جداشده و رهاشده از نظام سلطه.
* از جمله تصاویر غریبی که در هفته اخیر شاهد آن بودیم، اعتراض گسترده دانشجوها و ورود علنی پلیس آمریکا به دانشگاهها برای بازداشت آنها بود. هرچند بند نخست قانون اساسی آمریکا آزادی است اما شاهدیم که این تجمعات اعتراضی را برنمیتابند؛ چرا غرب حتی حاضر نیست در حد اعتراض نیز به افکار عمومی مجال دهد؟
نظام سلطه آینه قدرت خود را در اسرائیل میبیند. مانند پدری که همه داشتههای خود را در یکی از فرزندانش خلاصه میکند و هرگونه نقد به فرزندش را نوعی تعرض به خود تلقی میکند. رهبر نظام سلطه و نظام سرمایهداری آمریکاست و ما شاهد هستیم که از امکانات فرهنگی نظام سلطه کاسته و به امکانات فیزیکی آن افزوده میشود. به همین دلیل وقتی موجودیت سلطهگرانه خود و مناسبات قدرت جهانی خود را در معرض خطر دید، ترجیح داد از همه شعارها و وجوهی که داشته است دست بردارد و آنها را زیر پا بگذارد تا ابتدا قدرت جهانی نظام سلطه را تثبیت و تضمین کند. به همین دلیل نیز حاضر است هر ارزشی را زیر پا بگذارد تا این قدرت حفظ شود. البته در بلندمدت این رفتار پایههای مشروعیت غرب را ویران میکند که همین الان نیز تا حدودی ویران شده است. اتفاقات 7 ماه گذشته منجر به این شده است که مشروعیت غرب نابود شود و فقط ما به زمان نیاز داریم تا این مساله را کاملا مشهود ببینیم.
* شما از یک خودآگاهی در برابر نظام سلطه با نام مقاومت نام بردید. به نظر شما چه میزان میتوانیم بگوییم در شکلگیری این خودآگاهی، ایران نقش داشته است؟
قطعا زیربنای فکری و فرهنگی مقاومت پس از انقلاب اسلامی تئوریزه شده است. البته قبل از آن ریشههای آن در تفکر اخوانالمسلمین و در فرهنگ ظلمستیزانه اسلامی شیعه وجود داشته است اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت یک اندیشه به کل جهان صادر شد. در واقع به تعبیر فرهنگی و فکری میتوان گفت این مقاومت در ادامه انقلاب اسلامی است.
* با توجه به این مساله میتوانیم بگوییم تحولات دانشگاههای آمریکا نیز بخشی از این ایده مقاومت است که اندیشه آن جهانی شده است؟
بله! امروز به روشنی مردم متوجه شدهاند نظام سلطه هیچ حد یقفی ندارد و مبنای مشروعیت سیاسی غرب از دست رفته است.
ارسال به دوستان
یادداشت
امتداد خودآگاهی؛ از سیدجمال تا دانشگاه کلمبیا
علی عسگری: حوادث مرتبط با جنبش دانشجویی در آمریکا از جمله حوادث عمیق و ژرفی است که لایههای تفسیری مختلفی پیرامون آن میتوان ارائه کرد. یکی از لایههای مذکور بررسی این رخدادها در جریان رشد آگاهی جهانی است. حقیقت آن است که امروز نزدیک به 3 قرن از آشنایی جدی بشر با پدیدهای به نام استعمار میگذرد. این پدیده به نوعی مولود مدرنیته و تحولاتی است که طی دوره رنسانس و عصر صنعتی شدن در اروپا به وجود آمد. در ذات معرفت غربی همواره نوعی ادعای خودبرترانگاری نسبت به دیگر تمدنها وجود دارد. همانگونه که «آگوست کنت» در طرح تاریخی خود مطرح میکند، بشر 3 دوره مختلف را در طول حیات اجتماعی خود پشت سر گذاشته است. نخستین دوره عهد اساطیر، دین یا همان برهه طفولیت است. در این برهه انسان به واسطه جهل خود به علت پدیدهها آنها را به پدیدهای خارجی به نام خدا نسبت میداده و اینگونه از وجود آن آرامش کسب میکرده است. با گذار از عهد دین به عهد فلسفه، بشر تلاشی را سامان میدهد برای کشف علل پدیدهها اما این بار شیوه تبیین او به نحو فلسفی و قیاسی است. او از کل به جزء رسیده و با فهم علتها به معلول میرسد. از نظر کنت، هرچند این برهه نسبت به عهد دین پیشتاز است اما باز هم عهد مذکور نقطه طلایی انسان نیست. در نهایت نقطه طلایی حیات فکری انسان از نظر آگوست کنت تبدیل میشود به عهد رنسانس که در آن تجربه در تارک علوم قرار گرفته و روش تجربی به عنوان تنها مدل معرفت به رسمیت شناخته میشود. اینگونه مدرنیته به عنوان نقطه اوج حیات فکری بشر معرفی میشود. این موضوع یعنی خودبرترپنداری مدرنیته نه فقط در آثار فیلسوفان تاریخ همچون کنت، بلکه در آثار جامعهشناسانی همچون دورکیم و وبر نیز نمایان است. این جامعهشناسان به وضوح تمدنهای غیراروپایی را متعلق به دوره پیشافرهنگ و بدوی معرفی میکنند. فولدنی در کتاب «داستایفسکی در سیبری از هگل میخواند و میگرید» نکته جالبی را متذکر میشود. داستایفسکی به عنوان یک مبارز انقلابی علیه دولت تزار روسیه تحت تأثیر آگاهی مدرن به سیبری تبعید میشود. در آنجا پس از مطالعه آثار هگل نکته جالبی را متوجه میشود؛ هگل از جوامع غیرغربی حتی روسیه با تحقیر یاد کرده و از جریان آگاهی تاریخی به دور میداند. این موضوع نه فقط در زبان اندیشمندان، بلکه به زبان سیاست نیز درآمده است. جایی که جوزپ بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی میگوید: «اروپا مانند باغ میماند و باقی کشورهای دنیا مانند جنگل است و جنگلیهای وحشی به باغهای زیبا حمله میکنند». در اظهارنظر شگفتی رئیسجمهور بیمار آمریکا جو بایدن مدعی شده بود «بقیه کشورهای جهان وصله شلوار ما نیز نیستند». خلاصه! این نگاه تحقیرآمیز سیستمی به ضمیمه تواناییهای فنی ناشی از انقلاب صنعتی این رسالت را بر دوش دولتهای اروپایی قرار میدهد که باید دنیا را آباد یا همان استعمار کنیم. آبادسازی دنیا اما در نهایت منجر به برقراری رابطه چپاول و خلق تاریخی سیاه برای تمام ملل غیرغربی میشود. یکی از این ملتها نیز جهان اسلام است. در همان ابتدای ظهور پرقدرت غرب در جهان اسلام، ریشههایی از خودآگاهی ناشی از تعالیم دینی در میان برخی اندیشمندان همچون مرحوم سیدجمالالدین اسدآبادی شکل گرفت. حاصل این خودآگاهیها بیداری در برابر استعمار بود و بیداری نخستین منزل حرکت است. از همین رو ما شاهد شکلگیری جنبشهای مختلف در کشورهای گوناگون همچون مصر، ایران، سوریه، الجزایر و... هستیم. افراد متعددی از مالک بن نبی، حسن البنا، سیدجمالالدین اسدآبادی، میرزای شیرازی، اقبال لاهوری، امام موسی صدر، علامه سیدحسین بدرالدین و دهها شخصیت دیگر هر کس به شیوهای تلاش داشتند تحولی در نوع مناسبات کشورهای اسلامی در برابر استعمار ایجاد کنند.
خلاصه سخن آنکه دست آخر ثمره فزونی آگاهی و تلاش 2 قرنه جنبشهای ضداستعماری منجر به رخداد بزرگ انقلاب اسلامی شد. انقلاب اسلامی از طرفی ثمره 2 قرن تلاش مجدانه ملل اسلامی بوده و به نوعی برآیند همه آنها به حساب میآید و از طرف دیگر، به این جریان خودآگاهی تاریخی شدتی بخشید که توانست آن را هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ کمی دچار تحول کند. این جریان خودآگاهی طبیعتا منحصر در انقلاب اسلامی ایران نبوده و نباید آن را به نحو بخشی مورد مطالعه قرار داد. این بیداری در سطح جهان اسلام با سابقهای تاریخی شکل گرفته و جریان مقاومت از یمن تا فلسطین و دیگر کشورها را میتوان در بستر و چارچوب آن فهم کرد. ماهیت این خودآگاهی، ضدیت با استعمار، تبعیض و نگاه تحقیرآمیزی است که از ناحیه غرب طی مدت 3 قرن بر دیگر نقاط جهان حاکم بود. حال سؤال، این است: آیا نمیتوان میان این خودآگاهی با تحولات دانشگاههای آمریکا نسبتی برقرار ساخت؟
برای درک بهتر این مساله لازم است به چند نکته توجه شود. غرب قدرت خود را طی چند دهه گذشته، مرهون جذب سرمایه انسانی و منابع طبیعی کشورهای جهان است. آمریکا که خود حاصل مهاجرت افراد از فرهنگهای مختلف است، در چند دهه گذشته بویژه پس از دوران ابرقدرتی، تلاشی را برای جذب نیروهای انسانی بااستعداد به دانشگاههای خود انجام داد. جریان مهاجرت به ضمیمه تکثر در وسایل ارتباط جمعی هرچند به اعتقاد خود غرب میرفت تا مقوله جهانی شدن تمدن غرب را رقم بزند اما این بار چاقو دسته خود را برید و ضد خود عمل کرد. حاصل این وضعیت آن است که جریان آگاهی جهان اسلام توانسته از ظرف تنگ هویتهای ناسیونالیستی عبور کند و گرد هشیاری را در سراسر جهان بپاشد، بهگونهای که دانشجویان آمریکایی در دانشگاههای برتر آن که قرار بود مروج فرهنگ و سیاست آمریکا باشند، شعار «فلسطین آزاد؛ از بحر تا نهر» را سر میدهند. در اینجا قصد نداریم ادعای گزافی را طرح کرده و نقش فطرتهای انسانی را که به دنبال آزادیخواهی و علیه نسلکشی هستند انکار کنیم اما کیفیت و کمیت این حوادث چنین به ما نشان میدهد که دلیل دیگری نیز باید در کنار فطرت پاک انسانی به میان آید تا یک انسان از تمام موهبتهای اجتماعی و اقتصادی خود عبور کند و در یک حرکت ضدسیستم و ساختارشکن دست به یک کنش اعتراضی بزند. موضوعی که لازم است در فضای داخلی بیشتر محل توجه واقع شود، تأکید بر بسط این خودآگاهی و تقویت آن است. جنبش دانشجویی در ایران لازم است حمایت خود از جنبش دانشجویی آمریکا را با صدای بلندتری فریاد کند و از تلاقی این فریادهاست که در نهایت شاهد تقویت این خودآگاهی و ماندگاری آن خواهیم بود. بر هم افتادن آگاهیها در میان جریانهای اجتماعی از کشورهای مختلف اتفاق مبارکی است که جریان خودآگاهی جهانی علیه استعمار و استکبار را ضریب چند برابر میدهد. اتفاقات مذکور را در حقیقت نباید به نحو گذرا و سطحی مورد مطالعه قرار داد. درگیر شدن گروههای پیشتاز اجتماعی همچون دانشجویان میتواند نوید رخدادهای متعددی در آینده را به ما بدهد، لذا فهم این اتفاقات در چارچوب رشد خودآگاهی جهانی که البته انقلاب اسلامی نه همه آن، بلکه عضو بسیار برجستهای از آن است، میتواند بینشی تاریخی را در اختیار ما قرار دهد و از فروافتادگی در چاله سطحینگری دور کند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|